ا. پولاد

 

خوانندگان ارجمند، این نوشته دراخیر سال  2001 میلادی بعد از کنفرانس بن نوشته شده و به آدرس رئیس جمهوردولت انتقالی افغانستان آفای کرزی فرستاده شده است.  اینک بعد ازگذشت بیشتر از پنج سال یکبار دیگر آنرا به نشر میسپارم تا نوشته سالها قبلم تا چه مقداری به حقیقت نزدیک بوده است.

چه تغیر کرده است؟

 

تجربه کارم در افغانستان نشان میدهد که هیچگاهی جلو سؤاستفاده و حیف و میل دارائی عامه گرفته شده نمیتواند تا سطح اقتصادی و کلتوری جامعه بالا نرود.

در سالهای 1968 تا 1988  سطح تحصیل، سواد و سطح اقتصادی مردم به مراتب با لا تر از امروز افغانستان بود. درین سالها کارمندان کنترولی اعم از تفتیش دیوان محاسبات صدارت( که در حقیقت یکی از شعب پارلمان بود)، تفتیش عینیات اردو، دفتر های کنترول هر وزارت ، واحد های اداری، ریاست ها و تصدی های دولتی و تفتیش مرکز وزارت مالیه به (8451) نفر میرسید. در سال 1988 این تعداد از ده هزار بالا رفت اما سؤاستفاده نیز سیر ارتقائی خود را میپیمود.

حال بیبینیم چه تغیرات مثبتی بعمل آمده که اداره موقت ادعای آنرا دارد که کنترول خارحی و بین المللی لازم نیست و اداره مؤقت کنترولر ها و اداره چیان لازم خود را دارد و میتواند مصارف و دوران های حسابی اداری، ساختمانی، انکشافی و عمده تر اینکه باز سازی را محاسبه و کنترول نماید. این ادعا کاملا" بی بنیاد و دور از حقیقت است.

 

اگر از کمک های کشور های مختلف جهان در دوره مبارزه علیه شوروی که برای گروپهای اپوزیسیون میشد وسرو صدای بلندی را از سؤ استفاده ها به دنیا پخش میکرد بگذریم باید حد اقل این را بپرسم که خانه ها، دفاتر، مؤسسات اقتصادی، بانک ها و آثار تاریخی ما توسط چه کسانی به تاراج رفت ؟ و چرا؟ مگر ما خود ما نبودیم که ریشه های خود را قطع کردیم ؟ اگر ما مردم خود آراسته و حاکم نفس خود میبودیم پس چرا این خرابی ها بوجود میآمد؟ آری این واقعیت است وقتی احتیاج غلبه کند دزدی و فساد مالی خود بخود حاکم میگردد و جائی نمی ماند تا برکسی انگشت ملا مت دراز کرد. انسانهای گرسنه ما تنها دست به دزدی وویرانی وطن خود نزدند بلکه اولاد خود را نیز فروختند وصدها مطلب دیگر که نباید قلم را به نوشتن آنها روان خراشید.

پس دوستان، ما بشما اطمینان داریم اما خواهشمندیم دور از حقیقت مطالبی نگویید که اعتبار ما و جهان را از پروسه بازسازی کم ساخته و در آینده بازهم وطن ما همان خاکساری باشد که بود.

همانطوریکه ما در مورد سلاح دست داشته خود نمیتوانیم خویشتن دار باشیم همانطور نیز درراه استفاده جوئی ازبودجه باز سازی کشورخود خویشتن دار باقیمانده نمیتوانیم و این خود علت دارد: اجتیاج و گرسنگی، اما وقتی بد کاری عادت شد دیگر احتتیاج تنها علت نمی ماند بلکه ترک عادت مشکل میشود.

سر زمین ما در کمر بند زمین لرزه واقع است، اکثر نقاط افغانستان سرد است ، وقایع طبیعی ناگوار هر لحظه امکان وقوع دارد. ما چه مقدار وسایل مدرن جهت سنجش دقیق این معیار ها داریم؟ وقتی این وسایل را نداشته باشیم چطور میتوانیم حقیقت مصارف را روی چنین بنا ها ارزیابی کنیم؟ ما از کوچه به کوچه حتی گرفته تا خط ارتباطی بین شهر ها را از دست داده ایم. ما از یک کفتر خانه تا یک کتابخانه، از یک غرفه محافظ تا کودکستان، مدارس عادی، مکاتب فنی ، لابراتوارها و پوهنتون ها ضرورت عاجل داریم. این همه ضروریات عاجل را با کدام نیروی فنی اکمال خواهیم کرد؟ خلاصه اینکه چطور خود را ازین پر تگاه خواهیم کشد تا ما را جامعه بین المللی عملا" در کار باز سازی کمک نکنند.

ما باید تمام امکانات را در راه باز سازی دقیق بسنجیم با غرور بیجا و سربلند نمیتوانیم بگوییم همه کاره خود مائیم. خلاصه ما هیچکاره ایم و اگر خود نگوییم واقعیت های سر سخت زمان، ویرانی و بیچارگی موجود وطن ما گواهی می دهد. بنا بر همین واقعیت های سر سخت و تلخ پیش رو افتاده پیشنهاد میدارم که:

1  -        باید مسئله پول در افغانستان حل گردد، پیشنهاد اینکه تا رفأ نسبی افغانستان باید پول رایج به تدریج جمع و              بجای آن دالر به دوران قرار داده شود که همین حالا اکثرا" دالر در معاملات تبادله میگردد. این کار باید با               تدبیر سیاست های پولی پیاده شود تا باعث حرج و مرج بازار فرسوده و از هم پاشیده ما نگردد.

2 -         مبالغ کمکی دالری طوری بکار افتد که ازیک جانب باز سازی افغانستان را تضمین کند و از جانب دیگر منا               فع کمک کننده را از نگاه اقتصادی بالا ببرد تا دلگرمی سرمایه گذاریهای بیشتر در نهاد کمک کننده تولید                گردد. کمک های شرطی سیاسی بازسازی افغانستان را تضمین نمیکند وروابط اقتصادی را انکشاف نمیدهد.

3 -         کمک ها با چشم باز تخصیص بندی شود. کدام کمک در کدام راه مصرف شود؟ مثلا" کمک 551 ملیون                   دالری کشور دوست و همسایه ما ایران بهتر است در راه ساختمان به مصرف برسد تا در بخش های دیگر.              به همین ترتیب با دقت مبالغ کمک شده در بخش تعلیم و تربیه ، سرک سازی بند و انهار، منازل رهایشی و              غیره به مصرف برسد و برای اینکار امکانات سرعت تادیه همان کشورها ی کمک دهنده در بخش های مر               بوطمد نظر گرفته شود. کمترین کمک با بلند ترین ربح بدون شرط سیاسی بهتر است تا بالا ترین وارزان تر               ین با شرط سیاسی. به همین ترتیب هرگونه کمک بدون شرط کنترولی بیفایده است. کمک بدون کنترول و                 باز بینی برای باز سازی نه بلکه برای ثروتمند ساختن چند مفت خوار است. بنا بران کمک ها باید با شرط                کنترولی و بدون شرط سیاسی باشد. و اگر این کنترول از طرف ملل متحد انجام شود چه بهتر. زیراکمکهای               مختلف زیر یک چتر کنترول مشکلات را کمتر میسازد.

4 -          نفوس افغانستان دربین 15  تا 21  ملیون نفر اگر فرض گردد( امکان بیشتر آن درطول 23 سال جنگ پی                درپی و خانمانسوز ممکن نیست) و آن هم به این قسمت ها قابل تقسیم است:                                                     مرد ها ده ملیون                                                  زن ها یازده ملیون                                             سال مندان        2 ملیون                                                  2،3 ملیون

   خورد سالان      3 ملیون                                                  3،3 ملیون

   جـــو انان         5 ملیون                                                  5،4 ملیون

 

حالا این محاسبه فرضی را تکمیل میکنیم:

ازین 21  ملیون اعم از زن و مزد 4،3 ملیون سالمندان + 6،3 میلیون خورد سالان + 2،1  ملیون معیوبین + 4،4 ملیون خانمهای غیر فعال کشور ما جمعا" مساوی میشود به 17،1  ملیون غیر فعال که به اینصورت 4 ملیون نفر می تواند در کار جسمی سهم بگیرد درین جمله محصلین نیز شامل میشود و اکثر این حوانان فقط با سلاح آشنائی داشته و کمتر به یک حرفه یا مسلکی دسترسی دارند و حتی اعظما" بی سواد اند. مهاجرینی که در اروپا، امریکا و آسترالیا هستند نیز باید درین احصائیه مد نظر گرفته شود . به اینصورت ما حد اقل نیروی کاری را برای باز سازی کشورمان در اختیار داریم.

 

کار، محاسبه و کنترول :

 

            کار:

اول –      قبل ازهمه یک پلان کار جامع که به اساس سروی عمومی تمام ولایات استوار باشد ترتیب گردد.

دوم -       نقشه های جدید شهری ساخته شود. چرا نقشه های جدید؟ سابق نقشه های شهری انکشافی بودند                          درحالیکه فعلا" ضرور نیست شهر های ویران را انکشاف دهیم، حالا اعمار مجدد مطرح است نه انکشاف.               بنا بران با مقتضیات عصر نقشه های جدید بکار است تا درآینده مجبور به تفیر مجددنشویم. برای این کاراز               مهندسین لایق خود ما وبین المللی که ارزان ترین باشد(هند) باید استفاده کرد.

سوم-       ارزیابی زمین هائیکه برای ساختمان ها تخصیص داده میشود تا از نگاه مقاومت و زندگی مناسب باشد.

چهارم-     شبکه های آبرسانی ، برق، تلفن، تلویزیون، ویدیوکانال، تلفن وغیره قبل از ساختمان تکمیل گردد.

پنجم -      سرک های شهری بعد از تکمیل مراحل کارزیر زمینی ها تطبیق گردد.

ششم -     ساختمان ها به این ترتیب در شهر ها اگر عملی شود بهتر است. شیر خوارگاهها، کودکستانها، مکتبهای                 اپتدائی ، اپارتمانهای رهایشی، منازل رهائشی ، در مراحل سومی میتواند جا داده شودزیرا اولترازهمه خانه               برای مهاجرینیکه آواره اند ضرور است و سریعترین صورت ممکنه آن اپارتمانهای رهایشی است.

هفتم -      مکاتب عالی : مراکز تعلیمات عالی تا حد ممکن ترمیم و به تدریح انکشاف داده شود زیرا مؤسسا ت                       تحصیلات عالی توجه و تعمق بیشتر را نیاز دارد.

هشتم -     ساحه های صنعتی تعین اعلان و سرمایه گذاری های داخلی و خارجی جهت اعمار فابریک جلب گردد.

نهم   -     همه این مراحل توسط انجنیران شهر سازی، متخصصین رشته های مربوط وصاحب نظران ، کنترولران                   وارد در امورمربوط کنترول گردد. فرق نمیکند که این کنترولران از کدام کشورباشند. متخصصین هندی                   بسیاروارد و برای کشور ما با صرفه تر اند.  قوانینی طرح و ابلاغ گردد تا منازل واپارتمانهای خود سر و                بدون نظر فنی اعمار نگردد. در غیر آن نه تنها شاروالی ها بلکه پرسونل عمومی موجود دولتی که کمتر                  اشخاص فنی در بین آنها است چنان به درد سر میافتند که از همه کارهای ضروری دیگر بازمیمانند.

دهم  -      برای اینکه مهاجرین برکشته به وطن مشغول ساخته شوندو از کارکردن بروی زمین که دو ضرر را در                   شرایط فعلی دارد دورنگه داشته شده وهم بتوانند نفقه شبا روزی خودرا داشته باشند. آن دو ضرر عبارت                است از مصروف شدن زمین هایی که منابع آبی شان تخریب شده وحتی زمین های مستعد به زرع به کشت                خشخاش و تلفات جانی مردم از نگاه مین های پرسونل که سالها برای خنثی کردن آن وقت بکار است. این                راه کوتا عبارت است از جلب سرمایه گذاری ها بزرگ جهت بکارانداختن یک فابریکه ذوب آهن در اطراف                معدن حاجی گک و حد وسطی دو معدن مس عینک و حاجی گک. چنین جلب سرمایه گذاری مارا تا اندازه                 یی ار تاخت و تاز دشمنان در کمین نشسته در امان  نگه میدارد. همچنان نه تنها مهاجرین را به وطن جلب                میکند بلکه نیروی کار کشور های همسایه را نیز جلب خواهد کرد.

برای اسکان عاجل مهاجرینکه در پاکستان مرک تدریجی را پیش میبرند اپارتمان های رهایشی بهترین شکل سریع اسکان آنهاست، اما اپارتمانها نیز چنان سریع ممکن نیست طوریکه آ«ها در مضیقه اند و باید ازان چهنم سوزان وپر  ازعذاب کشیده شوند. بنا بران پیشنهاد میدارم که هر چه عاجلتر در ننکزهار و فراه کمپهای مؤقت ایجاد و اوشان به وطن عودت داده شوند ، هیچ چیزی بجز از جنگ، گرسنگی، و آزار پولیس ها زندگی آنها را تهدید نمیکند وآنها این را میدانند، اگر معتقد شوند که بدون درنگ بوطن بر میگردند هیچ گونه ترسی آنها را از بازگشتن مانع نمیشود. چنان چه تا حال عده زیاد آنها برگشته است. اما اگر در آنها دیر تر بمانند توسط پاکستانی ها و القاعده چنان مورد استفاده قرار میگیرند که حکومت نو پای افغانستان چاره آنرا کرده نخواهد توانست.

همین لحظه لازم است معلمین، کسانیکه یک از لسان های انگلیسی، جرمنی، فرانسوی، هسپانوی، روسی وغیره را میدانند ولو این لسان شان تکمیل هم نباشد، با سوادانیکه به حساب و نوشتن وارد اند باید از پاکستان کشیده شده و زیر آموزش مجدد مؤقت گرفته شده و تا زمانیکه بهار میرسد و کمپهای مؤقت ایجاد میگردد همه آماده کار ساخته شوند.

در شهر ها ویرانیها و بقایای وسایل جنگی کار ها و پلان های آینده را کند میسازد بنابران برای در آمد و فعال ساختن آوارگان آنها را با معاشیکه زندگی حد اقل آنها را تأمین کند بکارانداخت و آنرا به تدریح بالا برد تا مردم توان کار پیدا و بکار عادت کنند وبه این ترتیب آنها عملا" به کارهای مسلکی آشنا شوند.

در صورت ضرورت جزئیات این بخش را با برداشت عملی از ساحه کار تنطیم خواهم کرد.

اعمار قراء و قصبات تا زمان پاکسازی مین ها بصورت کلی باعث کارمجدد میگردد.

 

محاسبه و کنترول:

 

پیشنهاد مینمایم تا حسابی در ملل متحد بنام کمک به افغانستان باز و کشور های کمک دهنده به همان حساب مبالغ کمکی را انتقال و حکومت افغانستان را از مقدار دارائی شان اطلاع دهد.

تنظیم حساب های تمویلی و مصرفی باید بسیار ساده گرفته شود. تعداد کارمندان و کارگران با احصائیه دقیق وکنترول قبلی تعین وبه همان مقدار بودچه سه ماهه ارزیابی و این مقدار دالراز حساب ملل متحد به بانک مرکزی انتفال گردد.   در بانک مرکزی یک شعبه ئی بنام کنترول بازسازی افغانستان تاسیس و تحت اداره ملل متحد باشد. کارمندان این شعبه افغانهای بالا تر از سویه لیسانس ویا حد اقل لیسانسه باشد. این کارمندان بائیست سوابق تا حد ممکن صاف و اکتیف داشته باشد. (وظیفه این شعبه کنترول و تطبیق مبالغ برآمده از بانک با صورت مصارف مزد و معاشها است. این شعبه دفاتر لازم هر ساحه کار را تعین و به کارمندان آن صورت اجراات را نشانداده ویا به آنها میآموزانند. البته در دوره های آموزشی یک ا لی دوماهه ، کسانیکه فهم فرا گیریشان برای آموزش حسابی کافی نباشد نباید پذیرفته شوند. معیوبین دارای سویه های بالا حق اولیت داده شود. استخدام پیاده و خانه سامان که قبلا" معمول بوده اضافی و تشریفاتی است ازان لطفا" صرف نظرشود. فقط در هر وزارت خانه یکنفر جهت رساندن پسته ها با یک وسیله مجهز گردد، یا یک صندوق پستی در هر وزارت خانه گذاشته شود تا مکاتیب دران در طول روز انداخته شده و روزانه یک ساعت معین گردد تا نفر مؤظف پست آنرا سر بسته به اداره پست برده و جای آن صندوق خالی بگذارد. اداره پست ، تلفن، فکس و انترنیت باید به اساس داوطلبی به یکی از سرمایه گزاران کشور های اروپائی ، امریکائ شمالی و یا بهتر از همه جاپان قرار داده شود . تا آن دستگاه تمام کارهای مخابراتی را سریعتر و مطمئن تر تنظیم نماید.

از استفاده دفاتر متنوع جهت کارهای حسابی پرهیز شود. تو زیع کننده این دفاتر همان شعبه کنترول بانک مرکزی باشد. هر نفر مامور مؤظف باید دارای یک جنتری آجندائی باشد که از طرف شعبه کنترول بانک برایش داده شده و او مکلف است کار های ملاقاتتها و پلانهای روز مره خود را دران درج نماید، مفقودی این آجندا به معنی سبکدوش شدن او از کار باید باشد. اگر درجریان باز پرسی معلوم میشود که خرابی ویا مفقودی آن عمدی نبوده بازهم اران وظیقه تبدیل و بجای دیگریکه بازپرس تعین میدارد مقرر گردد. یعنی دفتر و آجندای شخصی روزمره از نگاه درج و خرابی و مفقودی مهم گرفته شود. این دفتر است که کنترول کننده شخص مؤظف است، بنابران اهمیت حیاتی دارد.

درج حسابها صریح خوانا و خالی از نوشتن شکست و فلم خوردگی باشد. برای قلم خوری دفاتر مقررات دوباردرج شدن صورت بهتر محاسبه است. در صورت قلم خوردگی دوطرف ، باید نفر های مؤظف مورد سوال قرارگیرند.

صورت مصارف مزد و معاش هر زمانیکه شعبه کنتول لازم داند مستقیم یا غیر مستقیم کلی ویا قسمی کنترول وپرسش مینماید. ( صورت فیصله بهتر است همیشه جبرانی باشد نه جزائی و حبسی، این جبران میتواند به قسط باشد ویا یکجا ئی اما توام با تغیر مؤظف در جای دیگر با نظر شعبه کنترول.)

خریداری های عمده مواد تعمیراتی و غیره به اساس ارزانترین آفر که از نگاه فنی جنسیت آن نیز تائید شده باشد ومو رد تائید شعبه کنترول مرکزی قرار گیرد عمده خریداری و مستقیما" از حساب مربوط در ملل متحد تادیه گردد.  ویا بهتر است با مؤسسات ساختمانی چک ، جاپانی و جرمنی و اگر بسیار گران تمام شود بهتراست از سیستم بلاک سازی

روسیه و یا سیستم اپارتمان سازی هندوستان کمک گرفته شده بعد از بر آورد فنی شعبه کنترول مرکزی بانک به صورت مستقیم به حسابهایشان انتقال داده شود.  پروژه های سرک سازی و کانالیزاسیون با شبکه های تلفن وغیره که قبلا" ذکر شد با آلمان ویا جاپان اگر قرار داد شود در آینده مطمئن تر خواهیم بود ، برای معارف و مؤسسات تعلیم وتربیه وصحی بهترین و ارزانترین مرجع هندوستان است بشر طیکه با دولت هندوستان با تضمین و جبران خرابیهای ناشی از کار کرد شان قرار داده شود. اگر مؤسسات شخصی  هندوستان با چنان تضمین ها در مورد ساختمانهای صحی و تعلیمی قرار داد نمایند هم شده میتواند اما در مورد پرسونل فنی( داکتر ، معلم، استاد دانشگاه و امثال آن ) فقط دولت هند میتواند بهترین کمک کننده باشد نه مؤسسات شخصی آن.

معاش کارمندان و متخصصین خارجی بعد از تعین و قرار داد با دولت افغانستان توسط شعبه کنترول بانک و از حساب مرکزی مستقیما" تادیه شوند تا سبب مصارف اداری بیشتر در افغانستان نگردد.

اعمارمجدد آثار تاریخی موزیم ها و محل های توریستی میتواند با سرمایه گذاری های داخلی و خارجی قرارداد شود اما بشرط آنکه در قرار داد تادیه یک یا بخشی از آثار تاریخی به طرف قرارداد ممنوع قرار داده شده وخارج کردن آن به نام ترمیم و یا نام دیگری مموع قرار داده شود.

استفاده از منابع زمرد ، لاجورد، مس ف گاز، جنگلات میوه دار وجنگلات برای استفاده صنعتی که در حال حاضرمورد استفاده بی بند وبارقراردارد مورد توجه قرار گرفته و تنظیم گردد. معدن عظیم آهن حاجی گک با کشور جاپان، آلمان یا فرانسه و دصورت ممکن با اتازونی مورد صحبت قرار داده شود تا اگر اقتصادی تمام شود به استخراج و یا پروسس آن در خود افغانستان جهت جذب پناهندگان بازگشته طوریکه قبلا" نوشته ام آغازشود. استخراج وپروسس درداخل خود افغانستان برای بلند بردن سطح دانش ، کلتورو اقتصاد افغانستان کمک بزرگی میکند.

جنگلات عارت شده ماهنوز هم قدرت بهره دهی را دارد و تا هنوز هم عارت آن اگر به شدت قبلی نیست مگر متاسفانه دوام دارد. بنا بران بهترین راه در شرایط فعلی آن است که با مؤسسات خارجی جهت اعمارفابریکها و فروش زمانی این جنگلات ویا مطابق به مقررات بین المللی فروش آن قرار شود تا از یکجانب از غارت جنگلات ما جلو گیری بعمل آید و از حانب دیگر مردم آن مناطق ما صاحب کار شوند.

عاید این معادن ومنابع طبیعی در راه صحت و معارف میتواند یا لازم است بکار انداخته شود.

طبابت و معارف حد اقل برای بیست سال آینده باید ملی باشد. ملی بودن این هردو تضمین پیشرفت منظم جامعه است. اگر بهره دهی درین راه ها مد نظر گرفته شود هر امکانی قابل وقوع است اما منفی آن بیشتر است. با همین مختصر درین مررد اکتفا نموده به بخض دیگری که اردوی ملی نامیده میشود اظهار نظر میدارم:

 

ردوی ملی – دفاع ملی- حرب:ا

 

اردوی ملی بعنی چه؟  این اردو از تمامیت ارضی افغانستان دفاع مینماید، این اردو شورش های تحریکی را خموش میکند، این اردو بخش معنی به از سلاح بدستان و کادر های نظامی سابقه را در خود جذب میکند، این اردو برای حفظ آبروباید در تشکیلات یک دولت موجود باشد. خلاصه این اردو را هرکسی میخواهد بجزمن. منی که شاید اشتباه کنم، اما دلایل من اینست:

این اردو از تمامیت ارضی افغانستان هیچگاهی نمیتواند دفاع کندبه این دلایل: منابع مالی کافی نداریم، با همسایه ها حد اقل تا پنجا سال دیگر همسری کرده نمیتوانیم ، مابیشتر به اردوی کار ضرورت داریم تا به اردوی جنگی، اردوی جنگی روانا" قدرت تفکر سیاسی مارا کمتر ساخته و حتی سقوط میدهد. چنانچه درسالهای جنگ با قوای استعماری انگلیس با آنکه در میدان حنگ برده بودیم اما بر خلاف در میدان سیاست باخته ایم. قوای بین المللی که فعلا" درداخل خاک ما قرار دارند به این زودی ها نمیتوانند خاک مارا ترک گویند. اصلا" برای ترک کردن نیامده اند. اگر هم ترک کنند زمانی خواهد بود که خود اردوی بسیار مقتدر را بجا بگذارند و با خاطر آرام این خاک را ترک کنند. پس مصروف بودن ما درین مورد درین وقت حساس کاملا" اضافی است. ضرورت داریم ، اما نمیشود با توده بی سواد و مردم کاملا" خسته و دور از همه دست رسی به علم یک اردوی قابل اعتماد را سازمان داد. اول معارف بعد ازان در فکر اردو و قدرت نظامی. آن قدرتی که بتواند مایه افتخار و مرجع حاجات ما باشد.

راه های حل :

 

در شرایط فعلی بهترین راه حل این است که ما تضمین بین المللی را جهت عدم تعرض همسایه ها و حتی خنثی نمودن مداخلات آنها بدست بیاوریم تا حد اقل برای بیست سال آینده ار فشار مالی روی کمر شکسته ملت خود بکاهیم.

پرسونل نظامی خود را که تجربه تربیوی دارند علما" بالا برده و آنها را بحیث معلمین نظامی در مکاتب و مؤسسات  تعلیمی و تربیوی و حتی در مؤسسات نیمه نظامی ، وزارت داخله، وغیره جهت تربیه تمام مردم خود به امور نظام و تکنیک مدرن آن بکار انداخت تا از یکجانب همه مردم در کنار تعلیم و تربیه و بلند رفتن سطح دانش و کلتور تخنیک و تاکتیک نوین سلاح را آموخته و هر زمانیکه خواسته باشیم بتوانیم اردوی داوطلب و حرفوی خود را تشکیل بـدهیم ، البته در صورتیکه ضرورت افتد و از جانب دیگر متخصصین موجود نظامی ما بی ثمر بافی نمانند.

ما به نیروی پلیس آنهم پلیس مسلکی و فعال ضرورت داریم که یک بخش عمده کادری آنرا همین سابقه داران مسلکی و حرفوی سابق اردو میتواند اکمال نماید.

با طرح مصئونیت سرحدات افغانستان و تضمین بین المللی مسئله خود سرانه بودن خط دیورند و ضرورت راه بحری – افعانستان باید مطرح شود نه به این معنی که پاکستان تعهدی از مصئونیت انتقال اموال بدهد بلکه افغانستان باید دارای یک بندر بحری باشد. در آنصورت که افغانستان یک راه بحری مستقل داشته باشد تضمین بین المللی میتواند مصئونیت مارا بیشتر از طریق سیاسی تضمین کند.  تا اینکه ما یک اردوی مستقل دفاعی حهت حفظ سرحدات خود داشته باشیم. درین صورت ما باید قوی ترین پولیس منطقه را داشته باشیم و این امر را بکمک تعهدات بین المللی یا فته میتوانمی . آینده سیاسی خط دیورند با آنکه بک ریفراندم عمومی با مراقبت بین المللی ضرورت دارد اما مسئله راه بحری اگر حل شود ضرور است تا مسئله خط دیورند مورد مذاکره و رسیدن به تفاهم قابل قبول دو جانب جستجو گردد.

 

 


بالا
 
بازگشت