ا. پولاد

 

ساده نگری روی خط

نام نهاد دیورند

 

چه اصطلاح مقبولی داریم: ( ازکیسه خلیفه می بخشند)

دوستان، هموطنان گرامی، عزیزان بی صبر، لک بخشی بس است.

احمدشاه درانی، تیمورشاه، شاه زمان ، شاه محمود، شاه شجاع، اعظم خان ، فتح خان، امیردوست محمد خان، شیرعلی خان، امیر افضل خان، امیر عبدالرحمن خان، امیرحبیب اله خان، امیرامان اله خان، امیرحبیب اله خان  کلکانی، نادرخان کشمیری، ظاهرخان ، داودخان، ترکی خان، حفیظاله خان، ببرک خان، داکتر نجیب خان، صبغت اله خان، ربانی خان پروفیصل، عمرخان کورو حامد کرزی خان بابا ساز، هیچ کدام حق تعین سرنوشت کشور مستقل افغان ها را ندارند. این ملت است که تصمیم میگیرد. این همه را بجز نفر اخیر حامد گزی مردم انتخاب نکرده اند، همه بزور دیگران برما تحمیل شده اند. فیصله هیچ یک ازین مردمان که بیست دانه آنهــــــا ( اینهارا به دانه باید حساب کرد) بی نهایت وابسته ، لجوج، دکتاتور، قاتل، بی رحم وستمگر بوده اند با زدو بند های کشورگشایان پرطمع برکشور و مردم ما تحمیل شده اند. چهار تا پنج نفر آنها که برای وطن ما بشکلی از اشکال مفید بوده اند ما به هرکدام آنها به اندازه مفیدیت شان به اوشان قدر میگذاریم اما آنها حق معامله سرزمین مارا نداشته اند و ندارند. حتی آنانیکه با رأی ملت به قدرت رسیده باشند.  این ملت است که میتواند سرحدات خود را تصمیم گیری کند. زیرا همین ملت است که آنرا دفاع و حراست میکند. نه اشخاص. 

لازم میبینم درمورد چهار تا پنج نفر نام گرفته شده بالا  مختصر  مکث کنم. شاه زمان واقعا" مرد دانا وطن دوست و علم و عالم پرور بود. شیر علی خان با اشتباهات بزرگی که مرتکب شد اما تاریخ ثبت کرده است که او درمورد وطن و خدمت به وطن از خلف وسلف خود که دو یا سه  بطرف بالا و پائین خاندان محمد زائی قرار دارند یک سرو گردن بلند تر و بهتر بوده است. امان اله خان را ازدل ملت افغان دریابید. امروز ما وشما همه میدانیم که اگر او بودی برما چنین نگذشتی . آری چنین انسانهای والا و بالای ما را همین  خط انداز های دیورندی با هزاران دسیسه ازکنار ما دورکرده اند. مانند سید جمال الدین افغانی ، علامه محمود طرزی و شاه امان اله خان غازی، ظاهر شاه که غیر مستحق به او نام بابای ملت را به او داده اند ( ببینید حتی نام ها از جانب بیگانگان برما تحمیل میشود.) درجمله همین چهار- پنج نفر می آید. چرا؟ این شخص هیچ کاری برای وطن نکرده است. آنچه اورا درین صف نزدیک میکند هما نا ترک راه ظلم و ستم پدر و کاکا هایش است. همین عمل او زمانی امکان تنفس را به ملت و مردم ما میسر ساخت. بنا بران با این مقدار نمیتوان برایش لک بخشی کرد و اورا با با خواند.   داود خان با تمام خود خواهی ها ی خاندانی که داشت برای وطن علایق به شیوه خود داشت که میتوانست مصدر خدمات بزرگی شود. او با وجود آگاهی از طرز رفتار نادرست کاکاهایش بخصوص هاشم ظالم خوب آگاهی داشت اما تعجب درین جاست که خود خواهی او به حدی بود که بعوض پیش کشیدن نامی ازهزان زنان نامی وطن ما یکی را برای  زایشگاه بر می گزید. این کار را نکرد و بعوض نام آنرا(هاشم زیژنتون) نهاد. شاید او میدانست که هاشم کاکایش نه بلکه خاله اش است. بهر صورت چون او آدم ظالمی بود نمی بایست ازجانب داود که تا سرحدی آنهم بشکل وستایل خود به مردم علاقه مندی نشان میداد پیش کشیده شود. درمورد حامد کرزی هنوز دوراست که چیزی گفته بتوانیم، تاریخ در موردش قضاوت خواهد کرد.  

ازبحث اصلی دور نرویم همه این ها اشخاص بودند که هیچ یک این صلاحیت را کسب نکرده بودند تا سرحدات ما را به معامله بنشینند و درمورد ساحه خاک ما مهر شصت یا امضای خود را بگذارند. پس دوستان شما چرا این موضوع را درین وقت حساس که طرح آن چه مثبت و چه منفی بجز درد سرچیزی به بار نمی آورد به صحبت می نشینید؟ نه تنها به صحبت بلکه خود را بجای همان شاهان دست نشانده قرار داده و لک بخشی میکنید؟ بیائید یک بار به این مسئله از دیدگاه ضرورت و مفیدیت نگاه کنیم.تا از دید گریز و دفع وقت. این از صلاحیت ما به دوراست که بگوئیم مردمان آنسوی سرحد دیورند که زمانی هموطن بودیم امروز نیستیم. این مردمان دو سوی سرحد اند که با فیصله های دسته جمعی خود روی خط دیودند مهر تائید ویا تردید میگذارند. و پذیرش هردو دربین جامعه و سرزمین موجود ما بستگی بخود آنها و قبولی و تصمیم اکثریت مردم ماست. این همه معضله هاراخود مردم مهر ختم می زنند. نه من و نه تو ونه هیچ کسی دیگر. درین تبصره ها تنها خود را معرقی میکنیم که تا چه سرحد در مورد آینده مردم و کشور مان علاقه مند و دور اندیش هستیم. حالا که سخن ازدوراندیشی بمیان اوردم باید بنویسم که علاقه مندی ما بر روی خط دیورند چیست؟ 

سرحد بین نیم قاره هند و کشورآریانای جنوبی دریای سند است. این دریا به بحر هند میریزد و آب ان بیشتر از دریاهای همین سرزمین سرچشمه می گیرد. همین دریا است که امروز دارائی های مردم ما را وسیله قاچاق شده و حاصل آنرا به جیب دیگران میبرد. مردم ما که از گرسنگی دست به گدائی اند دزدان با همین وسیله هست و بود ناچیز ما را از ما میگیرند. نا آرامی امروز ما همین خط دیورند و از دست دادن راه حمل ونقل آبی ما است. همین خط دیورند است که امروز اموال وارداتی کشور ما بار ها در بنادر کراچی فرسوده میشود و به ما نمیرسد. پاکستان از خاک خود ما از ما باج میگیرد. یعنی محصول ترانزیتی اخذ میدارد. در ساحه خاک خود مان برعلیه خودمان پلان های تروریستی ، انتحاری و کشت کوکنار گرفته میشود. پاکستان اصلا" کشور نیست. این یک لانه است، لانه شیطانی و تروریستی که دول سود پرست و غیر انسانی زمان انگلستان و حتی فعلی روی آن حساب برده وبا هزاران حیله با شیره جان ما آنها را تغذیه و به قدرت نگه میدارد. سادگی های ما به این آسیاب دشمن آب می ریزد. این آب ریزی از دو صورت خارج نیست. یا بسیار ساده نگر و اپتدائی هستیم که مانند طفلان با یک بازیچه دار وندار زندگی خود را فراموش میکنیم و یا اینکه معاش خوار ویا خائنیم که چنین امر بزرگ و حیاتی را برای مردم وکشور خود مردو میدانیم. این حق ماست و حق گرفته میشود، داده نمیشود. بنا بران اگر ما با این ترس که سالها درین معضله بوده ایم و از حق خود بگذریم خود به ذات خود جبونی است و جبونی کار بزدلان ، عقب نشینان و دف الوقتان است.

ناگفته نماند به همان انداره ئی که گذشتن ازین حق خائنانه و جبونانه است به همان اندازه چسپیدن بی مورد ویک جانبه نیز نا بخردانه است. اگر مردم پشتو نستان نمیخواهند با کشور اصل و سرزمین آبائی خود یکجا شوند دیگر ما حق نداریم تا بدون دلیل بر سر نوشت دیگران دست درازی کنیم و یا با زور آنها را متعلق بخود بدانیم . بشرط آنکه با یک ریفراندم روشن که بازده افکار همگانی آن مردم باشد به این خواست مهر تائید بگذارد. در آنصورت بر اتباع این کشور است تا منافع خود را از مجرای دیگر ی تأمین و راه استفاده جوئی عناصر طفیلی را از سر خود دور کند. این است حقیقت پابندی هر فردی ازین کشور که برای اولاد این سرزمین دوراندیشانه می نگرد. 

مطلب دیگری که ما مردم افغان را خسته ساخته است به نتیجه نرسیدن و عدم یک عزم متین ملی برای حل این معضله. این موضوع واقعا" بسا هم وطنان مارا حتی زیادی از هموطنان مارا به معضلات گوناگون دچارساخته است. این یک واقعیتی است که نمیتوان آنرا نادیده گرفت بخصوص درین زمانیکه وقت لازم آن از دست ما رفته است. آنهم از لطف منفی همین بابای دروغین ملت که ما امروزاحمقانه به سوگ او نشسته ایم. اما این همه به این معنی نباید باشد که ما سرنوشت خود را با عجله به صفر ضرب دهیم. همین  حالا پالیسی پیش گرفته شده را حد اقل من تائید میدارم. لازم نیست در موضوعی که هنوز وقت آن نیست و ما بسا مشکلات پیش آمده دیگری داریم که باید به آن بپرداریم وقت خود را روی مطلبی تلف کنیم که اگر مبالغه نکرده باشم همین زمان خود در مخمصه ایم و هزاران کمبودی داریم که  باید بصورت عاجل به آن رسیدگی شود. با همین پالیسی است که حکومت کرزی با تمام وابستگی هایش روی آن دندان به جگر گذاشته است. باید صریح و دقیق بشما خاطر نشان سازم که پالیسی امریکا از دیر زمانی به رسمیت شناختن خط دیورند ازطرف افغانستان است. اما اعمال کرزی نشان دهنده چنین روشی نیست. یعنی میرساند که خموشی او زاده مجبوریت زمانی است که ما دران قرار  داریم. درحقیقت سروصدا بالا نمودن به این نکته طوریکه خود هم چنین کرده ام درین زمان از سیاست موازنه و سنجش منطفی به دوراست. پس بیائید که گذشت کوتا فکرانه و عجله ساده لوحانه را بخاطر خود راه نه دهیم. حد اقل اگر کاری از دست ما ساخته نیست باید در آسیاب  حریفان آب  نریزیم. این ملت ماست که با راست نمودن قد وپیدا نمودن دو لب میتواند حریفانه و یا حلیمانه سیاست آینده خود را در چارچوب احتیاج بین المللی رقم زند. ما درین زمان مخمصه خود نباید عجولانه  سرنوشت اولاد این وطن را رقم  بزنیم. مطالب قابل گفتن درین مورد بسیار زیاد است، اما هر قدر بنویسیم به ضرر ما خواهد بود بنا بران من از سخن لب میبندم به امید اینکه لب های دفع الوقت پیش از وقت بالا نشود. در غیر آن مجبورم  این طشت رسوائی را ازین آب کثیف که در ذهن بعضی ها جاریست برون آرم و چهره واقعی کسانیرا که به آسیاب حریفان آب میریزند و درین آب کثیف جو خودراآرد وازان سکلک میسازند به افشا گری بنشینم. به امید صبرهموطنان.


بالا
 
بازگشت