دموکراسی ، حل مسئله ملی  وانتخابات

در نظام های استبدادی و دموکراسی کشور :

 

 دیپلوم انجنیر عبدالقدیر(صوفی زاده-درخیل)

کابل-افغانستان

20 قوس 1386

11 دسمبر 2007

 

تجربه عام انسان و بشریت و تجربه خاص کشورها حاکی از این حقیقت است که جنگ زور گویی ، خشونت ،تشدد و انتقام جویی راه معقول حل مناقشات ملی و بین المللی نبوده ، و تحمیل انقلاب های قهری در جامعه و کسب قدرت سیاسی از طریق نظامی و کودتا زاده دولت های استبدادی گذشته کشور ما بوده است،و ما باید به خاطر ساختار یک افغانستان نوین ، مرفع و دموکرات عاری از هر نوع تعصب و زورگویی دینی ، قومی و زبانی لازم میدانیم ، تا کدورت ها و دشمنی های رژیم های گذشته را منحیث میراث شوم،آن رژیم های توتالیتر و استبدادی کنار گذاشته و به مصالحهءملی واقعی بدون جنایت کاران طالبانی وغیر طالبانی اعم در سطح اقوام،و اعم در سطح ملیت های جامعه و احزاب و سازمان ها سیاسی غیر وابسطه نایل آیم ، البته این بدان معنی نیست که آنانیکه مرتکب جنایات هولناک و ضد انسانی و بشری مثل رهبران خلقی ،پرچمی ،رهبران قومی مذهبی( بد نام کننده گان جهاد) ، طالبان شهونست وفاشیست بازپرسی و محاکمه نگردند، محاکمه جنایت کاران و ناقضین حقوق بشر وظیفه یک دولت ملی و دموکرات در کشور و سازمان های بیطرف بین المللی دفاع از حقوق بشر در سطح بین المللی بوده و است ،ولی بخشیدن حق وحقوق نقض شده مردم از صلاحیت ملت ومردم افغانستان است نه از صلاحیت حکام و با این باور مندی ملی وحدت ملی در نتیجه ارزش های عام ملی که ماورأی منافع قومی ،قبیلوی ،محلی ،گروهی ،حزبی وزبانی است ایجاد میگردد.

در نطام های دموکراتیک حاکمیت ملی نیز اراده واحد باشندگان یک کشور در ادارهءآن و حاکمیت اقتصادی اراده رهبری کننده متخصصین ملی وکاردان بدون اغماض ومداخله حاکمیت سیاسی است ببینید .

افغانستان کشوری است چند قومی و چند زبانی که با ویژه گی های قومی ،قبیلوی ،ملیتی ،فرهنگی ، مذهبی وزبانی طور برادر وار زیست کرده اند و هم اکنون زیست دارند و نه باید بنام زبان دری فارسی وپشتو مردم را مکاتب ویا محیط از هم جداکرد چنانچه اتمر م و اتمری ها ،پتمن وپتمنی ها به چنین کاری متوصل شده اند چنین کاری نه تنها وحدت ملی مخدوش میسازد، بلکه اقوام را از هم جدا نموده وزندگی برادرانه آن هارازیر سوال میبرد ، وچنین کاری در تلویزیونهای قومی وزبانی ایجادشده ودیده میشود،که نطاق فارسی میگوید گوینده پشتو ویا گوینده پشتو میگوید ونطاق فارسی این ها خود دشمنی آگاهانه به وحدت ملی است وهمان دشمنی های نادرخانی وعبدالرحمن خانی را در کشور غم دیده ما زنده میسازد و این خود یک شرم وگناه نا بخشودنی به تکنوکرات وپکنوکرات است .

بازهم مکث وببینید که یکی از خصوصیات ویژهء دیگر افغانستان این است که بدنه اصلی اکشریت باشندهء آن در بیرون از مرز های افغانستان زندگی میکنند و هیچ یکی از اقوام و ملیت های متوطن یا ساکن در افغانستان اکثریت نفوس کشور یا 50 پنجاه فیصد به اضافه یک را در داخل کشور نمیسازد، لهذا افغانستان را میتوان یک کشوری از اقلیت های قومی - ملی نامید.

من معتقدم که حاکمیت ملی یا حاکمیت سیاسی ،اقتصادی ،نظامی و فرهنگی از طریق داوطلبانه ،آگاهانه و خلل ناپذیر تمام ملیت ها ،اقوام ،قبایل ،مذاهب و مناطق کشور میتواند حفظ گردد،نه با تنگ نظری ،عظمت طلبی ،خودکامگی و تنفر ملی ،وحدت داوطلبانهء و آگاهانه مردم کشور ما ضمانتی برای اقتدارملی و حفظ تمامیت ارضی آن است.

با توجه به تنوع ملی و مشخصات اتنیکی و نژادی کشور مان اگر بر خورد سالم در رابطه به تأمین حقوق برابر اعم از سیاسی ، اجتماعی ،قومی و ملیتی شود در زمان و موقیعت کنونی هیچ مشکل سیاستی و ملی بوجود نخواهد آمد . تساوی کامل حقوق تمام ملیت ها ، اقوام ،قبایل ،مذاهب و مناطق تأمین کننده وحدت ملی است .

با در نظر داشت این واقیعتهای سیاسی ، اجتماعی و اتنیکی کشور حل کامل و دیموکراتیک مسلهءملی در چوکات افغانستان واحد ،مستقل و غیرقابل تجزیه یکی از منطقی ترین راه حل مسلهء ملی گذار بسوی یک دولت غیر متمرکز و پارلمانی یا سیستم ادارهءمتحده فدرال متکی بر انکشاف هماهنگ ومتوازن اقتصادی در سطح تمام کشور ،با حفط نظام و پول واحد کشوری که کشور را بسوی وحدت و هم آهنگی بکشاند میباشد.

چون در نظام های دموكراتیك ونظام های غیر دموكراتیك وقتیكه یك قوم  و یایک قبیله حكومت ودولت را دشمن خود پیدا كند تمام حقوق ملی، سیاسی، فرهنگی اجتماعی زبانی خود را مورد تجاوز ببیند، هیچگاهی به پدیده یی بنام، همبستگی ملی، وحدت ملی اعتقاد پیدا نخواهد كرد.

اما دیموكراسی وحكومت اكثریت انتخابی پیشنهاد شده، حقوق اقلیت های انتخاب کننده را مطابق قانون ضمانت میكند.

اما نظام استبداد قومی مذهبی که خواهان استقرار نظام متمرکز از طریق سركوب اجتماعی اقلیت های ملی واز بین بردن تمام حقوق شهروندی آن ها میباشند ،این نه تنها تفاوت در باور های سیاسی نبوده بلكه تفاوت در دیدگاه ها وطرز باور های حقوقی شان نیز است و من معتقد هستیم كه دیموكراسی در كشور بوجود می آید وحقوق اقلیت ها در كشور ضمانت می شود ،ولی چیزی كه در كوتا مدت ممكن نیست تغیرطرز دید در رهبران وسیاستمداران استبدادی است كه علیه دیموكراسی وباور های اجتماعی كه در بین مردم خلق گردیده است عمل میکنند.

واین دشمنان دموکراسی استند که میخواهند قدرت فزیكی ونظامی یك قوم وملیت را برای سركوب قوم و ملیت دیگر مورد استفاده قرار دهند وتوازن قومیت در مناطق ومحلات زیست اقوام رااز طریق توزیع زمین ها بکر و بایر برهم بزنند، این امر باعث می شود كه بین اقوام و ملیت های باهم برادرمشکل زمین وتوزیع عادلانه و ناعادلانه آن بوجودآمده که مردم را متوصل به زور وسلاح مینماید، كه این خود مشکل زا برای حل مسئله ملی وایجاد پایه های دیموكراسی در کشور بوجود میاورد چنانچه چنین مشکلی رادر بین اقوام کوچی سلاح بدست و هزاره های بدون سلاح در نطام کرزی در میدان وردگ بوجود آورد، لهذااقوامی كه در زندگی شهروندی خود رامحروم ببینند، در همبستگی ملی و وحدت ملی و ارزش های چون منافع ملی اشترک داوطلبانه و آگاهانه نه داشته باشند.

 

و زمامداران استبدادی ایكه با این روحیه ضد ملی و وحدت ملی زندگی نمایند نا گزیر استند برای سركوب مخالفین به دولت ها خارجی پناه ببرند مثل دولت شاه شجاع، ،عبدالرحمن خان،نادرخان، نورمحمد تركی، حفیظ اله امین ،ببرک كارمل و ملا عمر یانظام سیاه طالبان به خارجیها اتكاء نمایند و متوصل شوند به خاطریکه به منافع ملی و دموکراتیزه شدن جامعه پشت پازده و به منافع گروهی ،حزبی ، ملیتی و قومی گرأیده اند .

چون اكثر رهبران ودولتمردان وزمامداران ما بعد از دولت زمان شاه در سال 1801 میلادی وابسته به اجانب بوده وهمیشه چهره خشن، سیاه وضد قومی شان را در چهره شان آشكار ساخته وحل مسئله ملی  را چنان ضربه زده  اند كه در زمان طالبان این چهره های سیاه وبدنام نه تنها روحیه ملی ما را كشتند، بلكه اجنبی های پاکستانی را بقدرت ملی ما حاكم كردند و افغانستان را در سطح ملی و بین المللی آنقدر ذلیل ساختند كه مولوی فضل الرحمن و حمیدگل پاكستانی ، بن لادن عربی ، هزاران مصری ،الجزایری ، پاكستانی، عربی ، چچینی، بنگلادیشی وسودانی سر نوشت مملكت ما را بدست گرفتند وهزاران نفر از اقوام وملیت های ما را كه  با وحشی گری وروحیه ضد ملی آن ها باور نداشتند ومبارزه دموکرات ، ملی واسلامی می كردند بنام، كافر، بی دین ،عیسوی، پنجشیری، هزاره ،ازبك ویا فارسی زبان به زندان ها وكشتار گاه ها بردن وكشتند این بود ماهیت بنیاد گیری ونظام طالبانی ،تروریستی و القاعده یی  در کشور مان. این ها خطرناك ترین پدیده یی بودند برای از بین رفتن خود ارادیت ملی مردم افغانستان وآبادی های وطن ،و ما معتقد ایم كه با حمایت  خارجی ها هویت  وخود ارادیت ملی ما را خدشه دار ساختند،اگر ملا عمر وگروه مزدورش همرا با سمسور افغان و رفقای شهونستش در راس قدرت سیاسی ملت و مردم افغانستان باشند، آیا قوم وملیت آن ها بشمول اقوام و ملیت های دیگر از خود ارادیت ملی وسیاسی با داشتن چنین طرز دید و عقیده بر خوردار خواهند بود؟، به صراحت میتوان گفت كه این عمل آن ها نه تنها حل مسئله ملی راحل نمی کند بلکه آنرا خدشه دار نیز میسازد،و ماهیت ضد ملی بودن آن ها را نیز روشن میکند .

آن ها برای حكومت دیموكراسی وحكومت اكثریت، تنها از حقوق اقلیت ها چشم پوشی نمی كنند بلكه در فكر واخلاق سیاسی واجتماعی شان جایی برای نجات ملی، حاكمیت ملی و خود ارادیت ملی اكثریت مردم نیز وجود ندارد.

واز نظر آن ها مداخله پاكستان وارتش آن به لباس ملكی ودستار به خاطری محكوم نمی شود كه آن ها اجیر ووابسته گان پاکستان بودند ، این مسئله را بار بار پرویز مشرف در بیانیه های خود بنام یك قوم و ملیت خاص ارایه و گفته است ،كه این گفتار بلكه ننگ به همه مردم افغانستان است ، كه  رییس جمهور یک كشور مداخله گر بنام دفاع از یك قوم علیه قوم و اقوام دیگر در افغانستان می براید و بیانیه میدهد ما شهروند افغانستان هستیم، چه تاجك چه پشتون چه ازبك چه هزاره وچه نورستانی ، چه پشه یی ،چه بلوچ و چه هندووسک ماهمه افغانی ها یا شهروندان افغانستان،مداخله اقوام و ملیت های خارج مرز خود را چه ازبك باشد  ،چه پشتون، چه تاجیک وترکمن خارجی ، مداخله در امور داخلی خود دانسته و به قیمت خون خود مشترک از كشور واستقلال كشور خود علیه آن دفاع میكنیم.

اگر دولت ملی، با فرهنگ سیاسی افغانستان شمول، در كشور عمل كند و تمام مردم افغانستان از حق مشاركت در قدرت سیاسی برخوردار شوند وحكومت اكثریت موازی با حقوق اقلیت های كشور احترام گردد در این صورت ممكن نیست كه سر زمین افغانستان به تخته خیز رقابت ها وكشمكش های كشور های منطقه ومداخله گر تبدیل گردد و شهروندان ما از حقوق ملی و انسانی خود كه در دموكراسی و نظام های دیموکرات تسجیل یافته محروم شوند.

خواست اقلیت ها اعاده شدن حقوق آن ها است ،خواست آن ها سلطه غیر قانونی بر حكومت نیست ، بلكه عادلانه شدن حكومت با حقوق و آزادی های آن ها است ،و این چیزی است كه شهونیزم با آن مخالف است ، برای تحقق آن روحیه حل مسله ملی را تخریب نموده و به وحدت ملی احترام نگذاشته ،حقوق اقوام وملیت ها را تأمین نمی نمایند. مردم افغانستان تا زمانیكه همبستگی ملی، وحدت ملی نداشته باشند نمی توانند صاحب نجات ملی شوند و از خود ارادیت ملی داشته باشند.

دیموكراسی ها با اعاده حقوق اقلیت ها روحیه ملی آن ها را تقویت نموده و اعاده شدن حقوق سیاسی شان را تضمین مینماید و دولت میتواند با اعاده حقوق مساوی سیاسی، برابر ،همگانی ،بین اكثریت واقلیت به قدرت مشروع دست یابد .

وحقوق شهروندی شان را بنام مردم وشهروند افغانستان تامین نمایند.

            بااحترام

 

 


بالا
 
بازگشت