حکيمی

هوس

 

نشستم  د ر پا ی ا وجها ی  هوس

ز بخت  بد  شد م   مبتلا ی هوس

ر فت و  بگذ ا شتم   د ر  تنها  ی

وای که گر دید فرمانروای هوس

اندرین دشت های طوفانزا که در ان نی کلبه ی نی سایی ونی امیدی که دل به ان می تپدوجود نداشت اما او در تلا طم بحر عشق  وهوس سرگردان غوط خورده و باخود میگفت

وا ی که ما ند م د ر بلا ی هوس

می  بینم  ا کنو ن  جزا ی هوس

هوسیکه حقیقتش  بعید وصبرش  صعب . نشد روزی گذرش که میدید و بحال  این  مقید زندانی هوس  اندکی می اندیشید و رهایی ام می داد زین خدای هوس. از ان هوسیکه سالها و روز ها و ساعتها در سینه ام  چون مالک زر خریدجا گر فته و خیال فرار و بیرون شدن را نداشته ازار و اذیتم میکند.

نشنو د  گو شش ند ا ی  هوس

نکوشد د رر فع  امهای هوس

او هوس افزا است نی هوس کو شا . هر کی در گردا ب هوس و خیالش غوط ور گردیداز ان در یای طوفانی جا ن

بسلامت نه اور ده و نمی ارد.

ندارد گذری به مجرای هوس

بر نمی ا ید از تنگنا ی هوس

عبوراز تنگنای هوس ساده نبوده و محال است هرکی در ان گم شده  مغروق  جستجوی گم شده ی نا پیدای خود چو مسافر بی وطن و خانه سر گردان می تپد. شب و روز پی ان هوس گم شده که در خیال  ان موج می زند و وی را به هر طرف مانند  انسانی که  اختیار وتوانایی کنترول را از دست داده با شد  می کشاند.

ا و مجهد ازپی د نیا ی هو س

می ا ند یشد بهر پیدا ی هوس

شده صبح تا  شام گدای هوس  

فکر م خوراکم و نفس هایم همه وهمه در دور  وا طراف هوس می چر خد. این هوس از ان هوس ها ی عادی و معمولی نبوده بلکه هوسی است چو مکروب سر طان که به مصاب شدن با ان نجات و صحت یابی ممکن نبوده . دارو  و در مل به ان اثر ی ندارد جز مالک یعنی فر ستنده ان که مسما ست به خدای هوس که  هرکی را واهب و گمراه کننده  است در مغاک بیکران و نامعلوم می اندازد و از پی ان دگر نمی اندیشد.وای به حال انی که به افتد در دام هوس  و بماند در دردو ا لام هوس.

مگیر نفس ا ز فضا  ی  هو س

 مانی در دشت وکربلای هوس

هوس خوری و هوس جوی وهوس یابی همه در فضای خیال وتفکر مانند پروانه بدور چراغ چر خیده تا اینکه جوینده یا به حقیقت ان بپیوندد ویا به ارمان ان فرو رفته انجام انرا نیا فته انرا   چو سا یه با خود داشته ورد خیالاتش با قی مانده با ان گاه در مشوره وگاه در خوشی و گاه در  یاس در خواب  وبیداری  زندگی را دور  از حقیقت که بر ای انسان طوریکه شا ید و باید است سپری نموده با ان یکجا این دنیای فانی را ویداع گوید.                                                                              وسلام

 

 


بالا
 
بازگشت