آثاروافکارابوعلی سینای بلخی

 

به مناسبت تجلیل ازهزارمین سال وفات ابوعلی سینای بلخی مردگزیده یی  ازتبار اندیشه ورزان  وپیام آور تحول شگفت آفرین درحوزۀ علم وفلسفه

 

نویسنده  : مهرالدین مشید

قسمت دوم

 

بحث پیرامون شخصیت ارجمندوواندیشمندبزرگی چون ابن سینای بلخی مردیکه اضافه تراز64 بهارزند ه گی  پرفرازونشیب  راپشت سرگذاشت وپس ازده سالگی زنده گی خویش راوقق خواندن ، اندیشیدن ونوشتن کرد، آنقدرهاساده نباشد وبرمصداق شعرمولانای بزرگ رو م :

گربریزی بحررادرکوزه یی

چندگنجدقسمتی یک روزه یی

ازحوصلۀ این مقاله بیرون است ؛ زیراکه به بحث گرفتن  افکاروآثارچنین مردی آنهم درچند برگۀ کاغذخیلی دشوارمیباشد. بازهم به خاطرارجگزاری ازهزارمین سالگردوفات این امتفکربزرگ وپرآوازۀ شرق درحوزۀ های علوم گوناگون وفلسفه خواستم باسیاه کردن چندصفحۀ کاغذبه رسم اتمام حجت ادای دین نمایم .

آنچه مهم است اینکه زنده گی پرفرازوفرود ابوعلی ابن سناازاین واقعیت پرده برمیداردکه مردان این سرزمین علی رغم ناقراریهای دیرپای سیاسی درکشورشان درراۀ توسعه وپیشرفت علم ودانش های گوناگون بشری نقش بایسته ییراانجام داده اند . به ویژه دربرهه هایی اززمان که صلح وثبات دراین سرزمین برقرارشده است . مردان نام آوری ازآن چون ابوعلی هاقدبرافراشته اند ودرفش آگاهی راحتافراترازمرزهای آن به اهتزازدرآورده اند . این گواۀ برین است که این سرزمین افتاده درمیان خون وآتش روزی به نام آریانا، روزی به نام خراسان وامروزهم به نام افغانستان به همه دشواریهایی که به آن روبروبوده است نه تنهااستعدادهای سرشاری راباظرفیتهای بلندبرای مبارزه دربرابرتهاجم ارایه داشته است ؛ بلکه مردان اندیشه پرورواندیشه گستررانیزبه جامعۀ بشری تقدیم کرده است که بانوشتن آثارفراوان خدمات بزرگی رابرای باروری تمدن بشری انجام داده اند ودرساختن تمدن بشری نقش ارجمندی رابازی کرده اند.   

حی بن یقظان :

این کتاب درزمینۀ دانش رمزی نوشته شده است وازسیرروح ویکنوع مهاجرت برترسخن میزندکه باابعاداندیشه های عرفانی سخت گره خورده است . این کتاب ازنظرمفهوم شباهت زیاد بارسالۀ" الغفران "نوشتۀ احمدبن عبدالله بن سلیمان مقری (449 هجری )، "بحرالحقیقه" احمدغزالی ، رسالة" الطیری "احمدغزالی ، رسالة "الطیر"ابن اصیبغه صاحب طبقات الاطبا، رسالة "الطیر"سهروردی  ، "منطق الطیر"خاقانی شیروانی متوفا595هجری،" منطق الطیر"شیخ عطار ، باب الحمایة المطوقه ، کلیله ودمنه ، یکی ازرساله های اخوان الصفا ، رسالۀ غربة الغربیه وعقل سرخ سهروردی متوفا549 هجری ، کمیدی الهی دانته ، اثرروبنسون کروزو، "مصباح الارواح" شمس الدین محمدبرسیری درقرن هفتم ، "جاویدنامۀ" اقبال لاهوری و"حی بن یقظان" ابن طفیل  دارد(9)که آثارنامبرده راۀ نهضت بشررابه سیروسفرعالم بالاتذکرمیدهد. کتابهای نامبرده به صورت داستان رمزی نوشته شده اندودرهرکدام پیری نقش رهبری راداردتاانسان رادراین سیروسفرمعنوی یاری رساند. این کتابهانشان میدهدکه چگونه انسان مرزهای دشواری رابرای تکامل روح خودمیپیمایدتاسرانجام به درپرتواین جهش به سرچشمۀ کمال که مرزگمشدۀ اواست ، خودرابرساندتا انسان دراین سفرروحانی  به نیروی پرتوافشانی(اشراق ) نورباطنی به آسمانهای آگاهی سیروصعودنمایدوعطش باطنی خودراسیراب نماید.

حکمة الاشراق ویافلسفه اشراقی : 

گرچه دانشمندان سهروردی  رابانی حکمة الاشراق ویافلسفه اشراقی  میدانند ؛ ولی اثرات اندیشه های عرفانی ابن سینادرسهروردی آشکاراست. گفتنی است که فلسفۀ اشراق علی رغم حکمت مشاء که تعقل وبرهان رااصیل میداند . تعقل وبرهان رامبتنی برشناخت نورموجودازموضوع میداند. هستی ازنقطه نظرفلسفۀ اشراق نورمجردی است که ازاصل نوالانوارساطع میشودوعالم رافرامیگیرد. اشراق حضوری وشهودی هم درمرتبت وهم دراصالت مقدم است بربرهان ؛ این نکته یی است که درفلسفه های جدید، به ویژه درپدیدارشناسی متعالیه ازاهمیت زیادی برخورداراست ؛ ولی بااین تفاوت که پدیدارشناسی "هوسرول " بیان ناقصی ازعلم حضوری درمقابل بیان سهروردی ازعلم حضوری اشراقی وشناخت برمبنای مشاهدۀ اشراقی است. (10) ازهمین رونظام فلسفی اشراق رایکی ازپرارزشترین نظامهای اسلامی پذیرفته اند. تاثیرآن برتکامل فلسفه به ویژه برعرفان نظری شاید بیشترازتمام نظامهای دیگرباشد. گرچه پایه های تاریخی فلسفۀ اشراق برتعالیم قرآنکریم استواراست. ؛ ولی ازطرف دیگربرمکتب  های فلسفۀ افلاطونی ونوافلاطونی مبتنی میباشد. به صورت کل میتوان گفت که پایه های مشرقی "مباحث فلسفۀ مشرقی رامیتوان درمنطق المشرقیین ابن سینانیزدریافت. بنابرهمین دوستداران فلسفه معتقدندکه حکمت مشاء بدون شک مقدمۀ اشراق شده است و ابن سینابنیانگذارحکمت مشاء است که بعدهافلسفۀ اشراق راایجادکرد ؛ ولی سهروردی آنراتکامل وتوسعه  داده است. باآنکه مبانی حکمت اشراق به حکمای مشرق  منسوب است ، لفظ اشراق به صورت ظاهرباکلمۀ شرق وبااشراق شمس ارتباط وضعی ندارد؛ بلکه انتساب عنوان اشراق به این دسته ازحکماوبه حکمت آنهاازآن رواست که قایل به حصول معرفت تام ازطریق اشراق باطن وروشنی قلب میباشندکه پس ازطی چهارمرحله ، مرحلۀ تذکیۀ نفس ، مرحلۀ مشاهدۀ انوارالهی ، مرحلۀ ساختمان علم صحیح ومرحلۀ تدوین حاصله ازمراحل1تا3 سالک رافراچنگ آید.  (11) "

ازآنچه گفته آمدآشکارمیشودکه افکارعرفانی  ابن سینادردانشمندان وعرفای بزرگ جهان اسلام چون سهروردی تاثیربسزاپیداکرد.

رسالة الطیر:

این رساله شرحی براشارات اومیباشدکه تالیف رسالة "فی حقیقة العشق" که مبتنی بررسالة"فی العشق" اواست وهم شامل تفسیرهایی برچندسوره ازقرآنکریم وبعضی ازاحادیث است .

منطق المشرقین :

ابن سینادراین کتاب به بحث درموردروش اشراقی پرداخته است ودرسه فصل آخرکتاب اشارات وتنبیهات نیزبه آن اشاره کرده است. وی دراین کتاب پیرامون اشراق وفلسفۀ اشراقی روشنی افگنده است که رهنمود خوبی برای عرفای بعدازاوگردید.

حکمة المشرقیه :

این کتاب شامل قصایدورسایل مختلف پیرامون حکمت ، اخلاق ، منطق وعلم النفس میباشد.(12)

فلسفۀ مابعدالطبیعه وعلوم دیگر:

به همین گونه آثاری ازوی درزمینه های فلسفۀ مابعدالطبیعی وعلوم فزیک ، گیاه شناسی وطبقه بندی علوم به جامانده است . ابن سینابراساس اصول کلی طبیعی وموافق بامابعدالطبیعۀ وجودی خودعلم راباحکمت یکی میدانست ونظریۀ پردامنه یی دراین مورددارد. چنانچه به قول خودش کتاب مابعدالطبیه الهیات ارسطوراچهل بارمطالعه کردتا اصول ومبانی فکری ارسطوراشناخت ودراین موردآگاهی های کافی به دست آوردوتوانست تاعلوم زمان خودرابه شکل زنده طبقه بندی نماید. علم به معنای قدیمی آن مترادف باحکمت وفلسفه است . وی شناخت علمی رانظربه روابط علت العلل آن یقینی میدانست و ازهمین رو علم رابه دوبخش عملی ونظری تقسیم بندی کرده است . هدف ازعلم عملی رادست یافتن به نتایج عملی وازعلم نظری رارسیدن به شناخت یقینی موجوداتی میدانست که وجودآنهابه عمل انسان بستگی ندارد. ازدیدگاۀ  وی علم نظری  سه بخش دارد که براساس نسبت وموضوع آنهاباماده وحرکت ترتیب شده اند.

بخش اول علم طبیعی است که موضوع آن هم ازلحاظ وجودوهم ازلحاظ تعریف باماده وحرکت بستگی دارد.

بخش دوم علم ریاضی است که موضوع آن تنهاازحیث وجودعینی باماده ارتباط دارد. ماده درتعریف آن داخل نمیشود.

بخش سوم مابعدالطبیعه است که هم ازحیث وجودوهم ازحیث تعریف باماده بستگی ندارد.

طبقه بندی علوم :

وی علم رامشتمل برهشت علم اصلی وفرعی میدانست ومنطق راازجمله ابزارعلم به شمارمی آورد.

علم سماع طبیعی :

وی درکتاب" سمع الکیان" یا"علم سماع طبیعی" ازعلم آسمان وجهان بحث میکندوبه بررسی اجسام خاکی وافلاکی می پردازد که جهان راتشکیل میدهند وبعدتربه بررسی چهارعنصروحرکات آنهامی پردازد . دربخش علم کون وفساد به پیدایش عناصراولیه ، تاثیرات منقابل آنها و نحوۀ ارتباط موجودات آسمانی وزمینی به وسیلۀ خداوند(ج) می پردازد وبه ادامه  بقای انواع راباوجودفنای افرادموردبررسی قرارمیدهد.

علم آثارعلوی :

این علم به بررسی پیدایش عناصرپیش ازآمیزش آنهابایکدیگر، انواع مختلف حرکت ، تکاثف وتخلخل وپدیده های جوی که تحت تاثیرافلاک اند؛ چون : شهاب ثاقب  ، ابر ، باران ورعدمی پردازد.

علم معدنیات :

این علم رادنبالۀ علم آثار علوی میدانست وبه مسایل معدنی پرداخته است .

علم گیاهان :

این علم راوسیله یی برای شناخت انواع وویژه گی های گیاهان دانسته است.

علم نفس : علم مربوط به شناخت روان انسان که دراین مورددرکتاب چهارم طبیعیات شفابحث هایی رابه عمل آورده است. 

علوم فرعی طبیعی عبارت انداز

علم طب :    شامل مبادی جسم انسان واحوال آن که کتاب "قانون " کتاب بزرگ دایرة المعارف درطبابت میباشد.   

احکام نجومی : شامل احکام نجومی است که آنراعلم گمان وتحکمی نیزگفته اند. موضوع بحث آن دانستن ستاره ها ، فاصلۀ آنهاازیکدیگر، جای آنهادرمنطقۀ البروج واحوال واوضاع عالم تحت قمریعنی سرنوشت افرادوملل راارایه میدهد.

ابن سینارساله یی هم داردکه ادعای احکامیان راردکرده است.

قیافه شناسی : درموردفراست انسان پرداخته است ؛ ولی وی دراین باره چیزی ننوشته است ودرکتابهای گوناگون خویش دراین موردبحث کرده است که متحول میباشند.

علم تعبیررویا: دراین علم به تعبیرخواب پرداخته است.

علم طلسمات : هدف ازاین علم به هم پیوستن نیروهای فلکی بانیروهای برخی اجسام خاکی برای ایجادآثارواعمال غریب است .

علم نیرنجات : هدف آن به هم پیوستن نیروهای اجسام  خاکی برای ایجادآثارواعمال شگفت انگیزمیباشد.

علم کیمیا: دراین علم  به تحلیل مبادی علمی وفلسفی علم نامبرده می پردازدوخودش نیزبه آزمایشهایی دست زده است ؛ اماسرانجام درمقاله یی دربارۀ ارزشهای منفی این علم حکم منفی صادرکرده است.

علوم ریاضی رابه  چهاربخش عمل اصلی وعمل فرعی تقسیم کرده است.

علوم اصلی ریاضی :

علم اعدادیاحساب

علم هندسه مبتنی براصول اقلیدس

علم جغرافیاونجوم براساس کتاب مجسطی بطلیموس

علم موسیقی

علوم فرعی ریاضی :

علم حساب هندی والجبر.

علم میخانیک .

علم ترتیب دادن جدولهای نجومی . 

علم نحوۀ استعمال آلات موسیقی بیگانه مانندارغنون.

فزیک وکیهان شناسی :

ابن سینادرموردفزیک ، طبیعیات وکیهان شناسی زمان خودآگاهی کافی داشت واین علوم راازمنابع یونانی اخذوانکشاف داد. این مجموعۀ معارف اوراچنین میتوان خلاصه کرد( برای تفضیل بیشتررجوع شودبه کتاب شفاچاپ قاهرۀ مصر) . وی فزیک رامطالعۀ اجسام طبیعی وحرکت تعریف کرده است . درچندین موردبه تفصیل نظراتومیستهارادربارۀ جسم به صورت خاص وواقعیت به صورت عام به تفصیل ردمیکندوبه جای آن ازاتصال وپیوستگی جانبداری میکند. به نظراوجسم مرکب است ، ازجوهرمادی که محل است وصورتی ازحال درآن موجوداست . نسبت ماده  به صورت رامانندنسبت برنج به مجسمۀ برنجی میدانست . ازلحاظ صورت وجه مشترک همه اجسام رادر سه بعدی بودن آنهامیدانست .  وی میگفت  : گرچه این سه بعددرجسم وجودندارد ؛ ولی میتوان آنهارافرض کردکه درترکیب ماده دخیل نیستندوجزء تعریف آن محسوب نمیشوند. وی صورت وماده رالازم وملزوم یکدیگر میدانست  ، ماده رامتجانس وپذیرای هرصورتی میخواند. وی باورداردکه ماده یک صورت تولی داردکه صورت جوهری یاجسمانی است وآنراهمان سه بعدی بودن دانسته است . درکنارصورت جوهری  به صورتهای دیگری چون : کم ، کیف ، این وخلاصه همه مقولات ارسطویی (اینهاعرض خوانده شده اند ) ویک مبدامفارق راکه ضامن اتحادماده وصورت است ، نیزاشاره کرده است.

وی کمال احسام رادوگونه اولی وثانوی میخواند . مبدامفارق کمالات ثانوی راقوایی نامیده است که درجسم جای داردوآنراقوای کمالات اولی برشمرده است. افعال راازجمله کمالات ثانوی نامیده است وبرسه نوع اند .

نوع اول: این  راقوایی خوانده است که درهمه اجسام جریان دارندوکمالات آنهاراازنگاۀ شکل ، مکان طبیعی واعمال حفظ مینمایند ، هرگاه اجسام ازمکان طبیعی خوددورشوندویابه نحوی مکان طبیعی اش راازدست بدهند، قوای نامبرده قادراست تاآنهارابه وضع قبلی  آنهابرگرداندوبدان وضع نگاه شان دارندواین راقوای طبیعی( غیراردی ) میدانست وآنرامبدای بالذات برای تمام حرکات بالذات اجسام وسکون آنها خوانده است که مبدای واقعی کمالات اجسام اندوهیچ جسمی راخالی ازاین کمالات نمیدانست.

نوع دوم : این قواکه استقلال کامل ندارند، به یاری قوای دیگربراجسام اعمال نفوذمیکنندوآنهارابه حرکت می آورندیابه حال سکون نگاه میدارندویاآنهاراحفظ میکنند. برخی ازاین قواعمل دایمی دارندکه مستلزم عمل واختیارنیستند؛ مانند نفس نباتی ؛ برخی دیگرامورسودمند وزیانبخش رامییابند ، بدون آنکه قدرت عمل ویاترک عمل راداشته باشند  ، آنرانفس حیوانی میخواند. نوع دیگرکه حقایق راازراۀ فکر وتحقیق درک مینماید ، آنرانفس انسانی عنوان کرده است.

نوع سوم : این قواهمین نتیجه را بی میانجیگری آلات  وازراۀ اراده ییکه تنهارو به یک سوداردحاصل میکندونفس فلکی ازهمین نوع است . خواص مربوط به جسم طبیعی راحرکت ، سکون ، زمان ، مکان ، خلا، تناهی وعدم تناهی  ، تقارن  ، اتصال وتوالی میدانست. وی باورداشت که همه افلاک درداخل این فلک به شکل دایره یی درحرکت اندومیگفت : هرگاه رابطه میان مرکزعالم ( مرکززمین )وفلک ثوابت دانسته شود، بالاوپایین درهرنقطۀ ازجهان قابل اندازه گیری میباشد. جهت بالارابه طرف فلک  ثوابت وجهت پایین رابه طرف مرکززمین میدانست وبرای هرجسم طبیعی مکان خاصی قایل بود. وی "جوش خوردن " راوسیله یی برای ترکیب اجسام مرکب میدانست که التحام (جوش خوردن )به صورت مستقیم میان اجسام صورت نمیگیرد؛ بلکه به میانجیگری کیفیات محسوس تحقق مییابند. چهارکیفیت محسوس اولی راعلت وحدتی میداندکه به صورت  گرمی ، سردی ، تری وخشکی دراجسام آشکارمیشوند. سردی وگرمی راقوای فعال مینامدکه درتغییراجسام بایکدیگر واکنش دارندودوکیفیت دیگرراقوای منفعله مینمامد. هرجسم ساده ییکه جسم مرکب راپدیدمی آورد، ازترکیب همین چهارقوه ساخته میشودودرهریک ازاین گونه اجسام بایدیک کیفیت فعال ویک کیفیت منفعل موجودباشند . وی  ازهمین روبه موجودیت چهارجسم ساده چون آتش ( گرم وخشک ) ، آب (گرم وتر) ، خاک (سردوخشک ) وهوا ( سردوتر) باورداشت.

وی مکان طبیعی موجودات تحت القمررافسادپذیرومکان موجودات بالای قمررافسادناپذیرذکرکرده است که اجسام اخیرازترکیب عنصرساخته نشده اندوازهمین روافلاک آنهانه سبک اندونه سنگین. ازدیدگاه ابن سیناتنهابااستفاده ازترکیب مختلف چهارعنصروکیفیات آنهاوحرکت افلاک ( آنکه ماده راپذیرای صورت میکند) ممکن است که ساخته شدن اجسام فسادپذیررادرجهان تحت القمرروشن کرد. (13)

ابن سینای بلخی نظریات بلندی راپیرامون علم فزیک وقوانین مربوط به آن بیان نموده است که بعدهارهگشای دانشمندان جهان درحوزه های مختلف علمی گردید

 

آثارابن سینا

این آثاروی دربعضی منابع به صور ت پراگنده ذکرشده اند.  

دربخش فلسفه :

شفا

نجات

الاشارات والتنبیهات

دربخش ریاضیات :

زاویه

اقلیدس

الارتماطیقی

علم هیئت

المجسطی

جامع ابدایع

دربخش علوم طبیعی :

ابطالاحکام النجوم

الاجرام العلویة واسباب البرق والرعد

فضا

النبات والحیوان

دربخش طبی :

قانون

الادویة القلبیه

دفع  المضارالکیه عن الابدانالانسان

قولنج

سیاسة البدن وفضایل الشراب

تشریح الاعضا

القصد

الاغذیه والادویه

دربخش موسیقی :

جوامع علم الموسیقی

موسیقی(14)

تاثیرگذاری جریانهای فکری آن زمان برابن سینا

بوعلی اندشه های تازه ییرادرحوزه های گوناگون علمی  ، فلسفی وعرفانی ارایه دادو ازچنان قریحۀ عالی برخورداربودکه توانست پس ازمطالعۀ آثارفیلسوفان یونان قدیم چون افلاطون ، ارسطو وپیشترازآنها اقلیدس ، پروکلوس وبطلیموس علوم وفلسفه رادرمنصۀ دگرگونی قراردادوآنهارامتحول گردانید.

وی درعلم وفلسفه  زیرتاثیرسه جریان نیرومندفکری قرارداشت واین جریانات راجمع بندی کردوازآنهاترکیبی تازه ارایه داد. این جریان شامل قرآنکریم وتحولات کلامی ملازم آن میباشد که اولی به خلقت جهان ، آخرت شناسی و انسان شناسی می پردازد ، دومی به یظریۀ زمین مرکزی ، نجوم یونانی وحرکت دایره یی افلاک آسمانی ، سلسله مراتب موجودات درعالم ونظریۀ عناصرچهارگانه وسومی به فلسفۀ ارسطومی پردازدکه بامایه های قوی اندیشه های نوافلاطونی که بیشترازافکارفلوطین متاثرگردیده بود تقویه شده اند. وی ازالهیات منسوب به ارسطو کتاب العلل" پروکلوس"وعناصری ازاندیشه های خراسانی قبل ازاسلام هم بهرگرفته  است. وی درواقع تلاش کردتامیان دین وعلم وفلسفه آشتی به وجودآوردودراین راه گامهای بلندوموثری برداشت ودرنتیجه توانست تاحکمت مشاء رابرای پیونددهی دین بافلسفه پایه گذاری نماید. (15)

وی تلاش کردتاباتمام اندیشه های معاصرخودآشنای حاصل نماید وبرای تقویۀ اندیشه های خویش ملاقاتهای زیادی بادانشمندان جهان اسلام داشت. چنانچه ملاقات اوباابوسعید ابوالخیرعارف شناخته شدۀ زمانش درگرگان پیدااست که پس ازآشفتگی  اوضاع سیاسی درماوراانهر شهرزادگاه اش را به قصد بخاراترک وازآنجا واردجرجانیه وگرگان میشودودراین شهرابوسعیدراملاقات میکند.

مکاتبۀ اوباالبیرونی مشهوراست که بازگوکنندۀ ارتباطات وسیع اودرطیف وسیع بااندیشمندان زمانش میباشد. البیرونی درهفده موردنظریات ارسطوراموردانتقادقرارداده بودواین انتقادات خودراطی نامه یی به ابن سیناارسال کردکه حتاسبب خشم اورافراهم کرد.

 ابونصرفارابی درآثارمتعددفلسفی خود کوشیده است تافلسفه رابه معتقدات دینی مردم نزدیک کند، یامعتقدات دینی رابااصول فلسفی موافق ودین را ازخرافه وتوهم دورسازد. شیخ الرییس بوعلی خودراشاگردمکتب فارابی خوانده است وگفته است که تنهاازطریق مطالعۀ رساله های ابونصرفارابی توانسته است منظورارسطوراازکتاب متافزیک درک کند.

وی چنان ازاستعدادبزرگ علمی برخورداربودکه دانشمندان شرقی وغربی اوراموردتحسین قرارداده اند. چنانچه محمدغزالی درکتاب خودبرردفیلسوفان ، ابونصرفارابی وابوعلی رابه عنوان دوتن ازبزرگترین فلاسفه برگزیده عنوان کردتاباردعقاید آنهابه طورکلی فلسفه رانادرست نشان بدهد. غزالی درمورداوگزاف نگفته است ؛ زیراکه اوبنیانگذارحکمت مشاء میباشد ومشائیون به کسانی گفته میشودکه پیرواندیشه های فلسفی  ارسطواندودرهنگام راه رفتن به بحث می پرداختند. 

این برخوردغزالی دربرابرابن سیناشاید بیشترناشی ازفشارنظام حاکم بوده باشد که جوحاکم آنروزگارمخالف فلسفه وآزاداندیشی هابود. رفتاری که بادوتن ازنوابغ دانش دنیای اسلام یعنی زکریای رازی بزرگترین طبیب تاریخ (251-323 هجری قمری )وابوعلی سیناصورد گرفت نمودارگویایی ازتضادهمیشگی دانش باتعصب زیرپوشش مذهب است. (16)وی هرگزبه انتقادهای ناموجۀ توجه نکرد وراهی راکه برگزیده بود ، استوارپیمود وبرای رسیدن به هدف به صورت قطع ازاتهامات ناروایی چون زندقه وغیره نهراسید . چنانچه درایت  بیت ندای قلبی خودراانعکاس داده است.

کفرچومنی گزاف وآسان نبود

محکمترازایمان من ایمان نبود

دردهرچومن یکی وآنهم کافر

پس درهمه دهریک مسلمان نبود

ابوعلی سیناباهمه دشواریهایی که باآن مواجه بود.هرگزازسعی وتلاش برای توسعۀ دانشهای علمی وفلسفی زمانش  لحظه یی هم کوتاهی نکرد . باوجوددشمنی های آشتی ناپذیرانۀ خردستیزان که حربه هابردست وبر علما اتهام  کفروزندیق رامیبستندوخودراپلی برای استبدادگردانیده بودندکه برای استبدادزمان سکوی پرش خوبی بودبرای سرکوبی علماودانشمندان ، ابن سیناسنگرپژوهش وکاوشهای علمی وفلسفی راترک نگفت وآنچه درتوان داشت ازآن برای توسعه وتکثیردانش  دریغ نورزید. دراین راستاطوریکه لازم بود برخوداتمام حجت کردوتارک افتخاردانشمندوفیلسوف واقعی رابرفرق خویش گذاشت وچون مردنام آورروزگارش برسکوی آگاهی تمکین نمود 

 

منابع :

www.mashal .org/side/maqalaat/maqalaat004/php           1-

2-  تاریخ ادبیات دری افغانستان  دورۀ سامانیان وغزنویان ، جلداول

   3-    حسین سیرت        ،  ابن سینای بلح نابغۀ روزگار   ،   صفحۀ  دوم

4-

http://fa.wikpedia.org/wik/%D8%A7%D8%A8%D9%86%B3%8C%D9%86%D8   %A7

5-  زنده گینامۀ دانشمندان اسلامی  ؛ ترجمۀ احمدآرام ، احمدبی رشکبهاالدین خرم شاهی ، کامران فانی ريا، فاضل لاریجانی واحمدبی رشک

 6 @-    تاریخ  فلسفه درجهان اسلام

7-  حسین سیرت   ، ابن سینای بلخ نابغۀ روزگار       ،      صفحۀ     دوم

     http://abm.mihanblog.com        8-   اشعارابن سینا

9-  شرح تفسیرحی بن یقظان ابن سینابه دری ، به اهتمام غلام حسین فرمند ، اکادیمی علوم افغانستان، صفحۀ ه ، د

10-  زنده گینامۀ سهروردی

11-            "

12-  تاریخ فلسفه درجهان اسلامی     ؛   سه حکیم مسلکمان

13-  زنده گینامۀ دانشمندان اسلامی  ؛ ترجمۀ احمدآرام ، احمدبی رشکبهاالدین خرم شاهی ، کامران فانی ريا، فاضل لاریجانی واحمدبی رشک

       http://abm.mihanblog.com14-   آثارابن سینا           

 www.parsibox.com/news/10246+%      15-  زنده گینامۀ فارابی       

http://www.mashal .org/sid/maqalaat/maqalaat004.php   16 ،     -   محمدنبی   غظیمی      ،     فتوای حربۀ خردستیزان    

 

***************************

قسمت اول

 

سخن آغازین

بنام خداوند جان وخرد

کزین برتراندیشه برنگذرد

بحث پیرامون شخصیت ارجمندوواندیشمندبزرگی چون ابن سینای بلخی مردیکه اضافه تراز64 بهارزند ه گی  پرفرازونشیب  راپشت سرگذاشت وپس ازده سالگی زنده گی خویش راوقق خواندن ، اندیشیدن ونوشتن کرد، آنقدرهاساده نباشد وبرمصداق شعرمولانای بزرگ رو م :

گربریزی بحررادرکوزه یی

چندگنجدقسمتی یک روزه یی

ازحوصلۀ این مقاله بیرون است ؛ زیراکه به بحث گرفتن  افکاروآثارچنین مردی آنهم درچند برگۀ کاغذخیلی دشوارمیباشد. بازهم به خاطرارجگزاری ازهزارمین سالگردوفات این امتفکربزرگ وپرآوازۀ شرق درحوزۀ های علوم گوناگون وفلسفه خواستم باسیاه کردن چندصفحۀ کاغذبه رسم اتمام حجت ادای دین نمایم .

آنچه مهم است اینکه زنده گی پرفرازوفرود ابوعلی ابن سناازاین واقعیت پرده برمیداردکه مردان این سرزمین علی رغم ناقراریهای دیرپای سیاسی درکشورشان درراۀ توسعه وپیشرفت علم ودانش های گوناگون بشری نقش بایسته ییراانجام داده اند . به ویژه دربرهه هایی اززمان که صلح وثبات دراین سرزمین برقرارشده است . مردان نام آوری ازآن چون ابوعلی هاقدبرافراشته اند ودرفش آگاهی راحتافراترازمرزهای آن به اهتزازدرآورده اند . این گواۀ برین است که این سرزمین افتاده درمیان خون وآتش روزی به نام آریانا، روزی به نام خراسان وامروزهم به نام افغانستان به همه دشواریهایی که به آن روبروبوده است نه تنهااستعدادهای سرشاری راباظرفیتهای بلندبرای مبارزه دربرابرتهاجم ارایه داشته است ؛ بلکه مردان اندیشه پرورواندیشه گستررانیزبه جامعۀ بشری تقدیم کرده است که خدمات بزرگی رابرای باروری تمدن بشری انجام داده اند ودرساختن تمدن بشری نقش ارجمندی رابازی کرده اند. 

آثاروافکارابوعلی سینای بلخی

حرف برسرمردان نام آوری است که دراین سرزمین پهناوربه نام آریانای بزرگ اغازشده است وروح ریشیهاارعصرپیشدادیان بدینسودرآن به جنبش وتپش  درآمده است ،  درخراسان نیرومنددرسیمای ابومسلم ها، طاهرها، بابک ها، زنگی هاوابن مقفع هابه جریان افتاده است وامروزبه سان پیکرۀ زخمی ، خشکیده وتفتیده درقلمروهای محدودوموهوم به مثابۀ قوغی درزیرخاکستربه نام افغانستان جنگ زده ودردمندافتاده درباطلاق بحران به گونۀ انگشت شماردرمیان کشورهای جهان گویی ازناگزیریهاآرام آرام شماریده نفس میکشد.

سرزمینی که باهمه تواناییهاودارایی هایش ازگذشته هابدینسوچون خاری برچشم دشمنان سوگندخورده اش چهرمینمایاندوازاینرودرطول تاریخ موردتهاجم زوزمندان وآزمندان روزگارقرارداشته است. این پیکرۀ زخمی علیرغم فشارهای خوردکننده ازنفس زدن لحظه یی هم بازنمانده است. درهرمقطعی اززمان هویت تاریخی ، ملی وفرهنگی خودراحفظ کرده است . گرچه این هویت هازمانی بافروپاشی وحدت ملی سخت زیرسوال رفته است ؛ ولی به زودی دوباره مردانی چون رستم پهلوانان زمان درآن قدبرافراشته اندوباهمکاری نزدیک بادانشمندان وآگاهان این سرزمین چون ابن سیناهاودیگران نظم کشورراسامان دادندوچراغ علم وعرفان رادرمرزهای این کشورروشن نگهداشتند. این همه به یمن برکت زحمات خستگی ناپذیرمردانی چون ابن سینای بلخی ومردان نام آوردیگری درحوزه های علوم وفنون گوناگون سروسامان یافته است که باتلاش شباروزی قندیل علم ، فلسفه ، حکمت ، عرفان ، هنروادب رادرسراسرکشورمنورنگاه داشتندودرهرمقطعی اززمان فرهنگ ومدنیت ماندگارراازخودبرجاگذاشتند. مردانی چون ابن سیناهاازاساتیدبلندمرتبۀ علم وفلسفه چون آفتاب درخشیدندوفرهنگ ومدنیت این کشورراقوام بخشیدند وبالنده گردانیدند.

مردان وسوسه ستیزووارسته ییکه پله به پله به یاری شناخت حضوری کهکشانهای نوررادرمحورآفتاب معرفت به استقبال میگیرند ، قصۀ آنانی است که گفتگوی حضوری باآنان هرروزبیشترازروزدیگرآتشین تروعاشقانه ترمیگردد، درگلشن خاطرات انسان گل بته های طراوت بخش می رویانندوسخنان گرم ودل انگیزآنهادرجان عطشناک کارگرمی افتند. دست آنهانیروی ایمان واخلاق وچشم آنهاشراب اشراق وتیزهوشی باطنی می بخشد. همدمی وهمنشینی وجرعه نوشی وعاشقی باآنهاروح راپالایش مینماید. گرمی محضرآنهاعشق راخروشنده گی می  بخشدودرکوزۀ آن شوریده گی ها، دیوانگی هاوسوزنده گی هاصیقل مییابند.

حکایت  مردانیکه مردانگی هادررکاب آگاهی هاوشناخت آنهاجوانمردیهای بیشتررابرمی انگیزد،  ازسیمای آنهانورعشق فواره میکند و نسیم نوازشگرسحری برمیتابدودرآب خوف غسل تمهیدمیسوزندودرآتش ریاضت پس ازخاک وخاکسترشدن صلابت مییابند. شخصیتهایی چون ابوعلی سینای بلخی ویاحسین پسرعبداله (428-370) هجری قمری ازتبارآن ابرمردانی است که به گونۀ  استثنایی پابه عرصۀ حیات گذاشت وبه مثابۀ مردی چندین بعدی درحوزه های گوناگون علمی ، فلسفی ، عرفانی  ، ادبی وهنری نه تنهابه حیث یک دانشمندوفیلسوف ؛ بلکه به گونۀ یک حکیم مشاوطبیب حاذق نیز تجلی کردکه همنشینی وهمدلی باآنهاکاری است بس دشواروآزمونی که هرآدم رانشایدبدان تمکین زد؛ زیراکه صبوکشان ودردی کشان این میکده مردان دیگراند . وی اندیشه های جدیدرادر عرصه های آگاهی های مختلف ارایه دادودراین راستاچنان کاروسیع وپرحجم نمودکه کمتردانشمندی به مقام علم وفلسفی اودست یافته است.

آثارزیادی ازوی باقیمانده است ومجموعۀ آثاراورامتفاوت نوشته اند. درشماری ازمنابع 120 کتاب ورساله ذکرشده است(1)ودربعضی منابع مجوعۀ آثاراوشامل رساله های کوچک ونامه های اوبه 250 کتاب و270 کتاب وحتابیشترازاین ذکرگردیده  اند. وی آثاری راکه نوشته است ، دربرگیرندۀ تمام موضوعات است که درقرون وسطی شناخته شده بود . اوباتیزهوشی تمام توانست تابه همه علوم متداولۀ عصرخود دسترسی پیداکند. باتاسف که شماری ازآثاروی درحمله یی که به اصفهان صورت گرفت حریق گردید . این شهردرآن زمان مرکزبزرگ علمی به  شمارمیرفت . ابن سینادرزمان اقامتش دراین شهربه نوشتن چندین کتاب اقدام کردورصدخانه ییراهم دراین شهرآبادکرد؛ ولی ازاثرحملۀ سلطان مسعودغزنوی شماری ازآثارمهم این حکیم نیزازمیان رفت.

بیشترآثاراوبه زبان عربی نوشته شده است وکمترآثاراوبه زبان دری نوشته گردیده است ؛ مانند" دانشنامۀ علایی "که اولین کتاب فلسفی شناخته شده است که به زبان دری میباشد

آثار اوازاین قراراست

دانشنامۀ علایی :

ابن کتاب به زبان دری نوشته شده است . وی دراین کتاب درکنارآگاهی های فلسفی مهارتهای ادبی خودرانیزبه نمایش گذاشته است ؛ زیراکه وی توانسته است دراین کتاب اصطلاحات علمی رابه دری به کارببرد.(2) این کتاب مشمول کلیات فلسفی وی است که آثاری چون الهدایه ، عیون الحکم رانیزدربردارد. ابن سینافلسفۀ خودراحکمت شرق نامید. بعدهااین کتاب آنقدردرمیان فلاسفه  جابازکردکه جانشین ارسطوگردید . وی چون ارسطو حقایق قابل ادراک  رامثال نه ؛ بلکه خردوجزیی میدانست. به باوراوتنهاازطریق تحقیق وتحلیل جزیی است که به حقایق میتوان دست یافت. برهان واستدلال رابرای درک اشیالازمی می پنداشت وبااین دیدفلسفۀ اسلامی راواردتحول تازه کرد.  هوش سرشاروذکاوت ابوعلی ازاین اثرآشکارمیشود. وتاریخ نگاران استعداداوراستوده اند. (3)

پرویزمروج دانشمند ایرانی بخش مابعدالطبیعی این کتاب رابه فارسی ترجمه کرده است. 

اساس مابعدالطبیعی ابن سینابرنظریۀ صدور(فیض ) ضروری ونزول تدریجی استواراست . مبدای این طرح یاخدااست که واحدالوجود وبالذات است ووجودش باماهیتش یکی است . عالم سماوی که شامل اجسام وارواح وعقل های افلاک  است که همه بالذات ممکن اند؛ ولی خداوندآنهاراواجب میکند. عالم تحت قمرکه شامل سه قمر، جماد، گیاه وحیوان پنداشته شده است. ازخداوندصادرمیگردند. به نظراودرهمه موجودات ومخلوقات وجودازماهیت جدااست وعالم تحت قمربه قلمروممکنات تعلق دارندوبه اساس نظروطرح فلوطینی بازگشت به اصل سراسرعالم رانیرویی به حرکت می آوردکه همه رابه میانجیگری عقول جداکانه به سوی خداوند میبرد. وی عقل فلک قمررامنشابی میانجی ارواح بشری میخواندکه آنراعقل مفارق یاواهب الصورنام نهاده است وآنرابزرگترین سعادتی خوانده است که بشربه دنبالش میباشد.وی آفرینش رابه معنی فیض ضروری وهمیشگی میدانست وعامل آنراعقول(فرشتگان) دانسته است . ابن سیناآرزوداشت تاعلم ودین رادریک بینش وسیع مابعدالطبیعی باهم جمع نماید وباچنین دیدگاهی میخواست که پیدایش جهان راتوضیح کندوازرمزخلقت پرده برداردوهم وجودشر ،  قضاوقدر ، نبوت ، معجزه وخوارق عادت راروشن نماید. هدف اوساماندهی مملکت بروفق قوانین شریعت ونیزمسآلۀ سرانجام زنده گی بشردرحوزۀ کاراوبود.

شفا:

این کتاب بکی ازمهمترین اثرابن سینادرحکمت وفلسفه است که دارای چهارقسمت چون منطق که باارغنون ارسطوتناظردقیق دارد. دربردارندۀ علوم گوناگون چون : طبیعیات ( فزیک ) ، ریاضیات شامل هندسه ، حساب ، موسیقی ونجوم والهیات میباشد. این کتاب رادایرة المعارف فلسفی نیزنامیده اندکه دارای 18 جزوده مقاله است. وی نوشتن این کتاب رادرسال 428 هجری قمری دراصفهان  به پایان رسانید. 

وی دربخش ریاضیات هندسه رابرمبنای اصول اقلیدس ، جغرافیاونجوم رابراساس مجسطی ( رساله یی درعلوم  ریاضی تصنیف بطلیموس ) بطلیموسی پایه گذاری کرد .

وی علم موسیقی راهم بااستفاده ازعلم موسیقی یونان قدیم پیریزی نمود وعلوم ریاضی رابه دوبخش اصلی وفرعی تقسیم بندی کردکه علوم اصلی رامشمول  علم هندسه ،  جغرافیا، نجوم وموسیقی وعلوم فرعی رامشمول علم حساب هندی والجبر ، علم میخانیک ، علم ترتیب دادن جدولهای نجومی وتقویم هابرشمرد. وی دربخش میخانیک آگاهی های جدیدی رادرموردحرکت اجسام ، شناخت اوزان وترازو ها، شناخت آلات وادوات خاص وشناخت نورارایه داد. وی رامیتوان پایه گذارعلم میخانیک جدید خواند. ابوعلی آنقدربه موسیقی علاقه داشت که ارغنون راخودش مینواخت . وی  کتاب شفا رادرهمدان نوشت که بعدازجانشینی شمس الدوله به زندان افتادوچهارماه درزندان پسرش باقیماند. (4)

مجموعۀ مقالات اوچنین ذکرشده اند : اقسام موجودات ، جوهروعرض ، ماده وصورت ، وحدت وکثرت ، تقدم وتاخر ، قدم وحدوث ونوع ، جنس ، فصل واقسام علل یاکیفیت صدوراشیا، مبداومعاد ، لزوم اطاعت ازپیامبروامام ، سیاست وتدبیرمنزل واخلاق .

نجات :

این کتاب خلاصه شدۀ کتاب شفااست که به صورت مختصرنوشته شده اشت.

اشارات وتنبیهات :

این کتاب رایکی ازآخرین آثاراونامیده اندکه بزرگترین شاهکاروی پنداشته شده است . این کتاب را"ا.م گواشون " دانشمندفرانسه به فرانسوی ترجمه کرده است.

قانون : دربخش طب

این کتاب راابن سیناپس ازورودبه همدان درزمان وزارت شمس الدوله دیلمی  درقزوین نوشت . دارای 5 بخش است

الف – کلیات

ب-    ادویۀ مفر

ت-   امراض مخصوص اعضا

ج-   امراض مخصوص بدن

د- دواهای ترکیبی

کلیات : این بخش  مشکل ترین بخش کتاب است ودرحدودده شرح داردکه یکی ازآنهارا"ابن نفیس " نوشته است ودراین کتاب گردش دوران خون رادرسطح کوچک آن بیان میکند. به چهار فن تقسیم میشود. اول آن تحقیقی است درپیرامون عنصرآب ، هوا ، آتش وخاک که ازرابطۀ میان آنهامزاجهایعنی خواص ویژۀ اخلاط اربعه چون : خون ، صفرا ، سودا وبلغم پدیدمی آیند. اخلاط چهارگانه به نسبتهای معینی باهم مخلوط می شوندوازاخلاط آنهااندامهای ساده به وجودمی آیندکه کالبدشگافی  دراین مبحث نیز ذکرشده است. ابن سینافن اول رابابحثی درموردقواپایان میدهد.وی دراین بحث مغزرامرکزقوۀ عاقله میخواند، جگروبیضه هاراقوۀ طبیعی میدانست که عهده دارنگهداری انسان میباشندوازقلب به عنوان مرکزقوۀ حیوانی نام برده است که فرمانروایی نفس حیوانی رابه عهده داردوسبب حس وحرکت میشود. فن دوم درموردسبب شناسی ونشانه های بیماری هااست . فن سوم دربارۀ صحت ، علل تندرستی ، مریضی وناگزیربودن مرگ است. فن چهارم به طبقه بندی روشهای تداوی می پردازدوبعدتردرموردتداوی بااستفاده ازپرهیزومحدودیتهای غذایی می پردازدوسپس به اصول وقواعددرمان باداروهای قی آور، تخلیه وتنقیه ، تداوی بادواهای  نرم کنندۀ معده وشیوه های مرهم گداشتن اشاره کرده است . گفتنی است که دراین فصل دربارۀ خون گرفتن ازبدن ، سوزاندن زخمها، رگزدنوجراحی عمومی نیز پرداخته اشت .

 ادویۀ مفر : این بخش  کتاب به دوقسمت جداشده است که یکی شامل بحث کلی دربارۀ  ویژه گیهای طبیعی دواهااست که پیرامون کیفیت ها ، خواص ونحوۀ نگهداری دواهااشاره داردوبخش دوم شماری ازدواهاراباخواص آنهابه ترتیب الفبایی نوشته است .

امراض مخصوص اعضا : این بخش بابحثی درموردمریضی های مغزی آغازشده است ، به دنبال آن به بیماریهای اعصاب ، چشم وگوش می پردازدوبابحث پیرامون دردمفاصل ، دردپاوکمر، سیاتیک وبیماریهای ناخن پایان مییابد. دراین بخش درمورد کالبدشناسی اندامهای مرکب هم بحث به عمل آمده است که قسمتی ازآن دربخش سوم کتاب نیزآمده است.

امراض مخصوص بدن :

دراین بخش کتاب بحث مفصلی راجع به تبها، طبقه بندی آنها، انواع ونشانه های آنها، پیش آگاهی ها ، بحران وروزهای بحرانی امراض تذکربه عمل آمده است. به دنبال این بحث مطالبی پیرامون التهاب وچرک زخمها، موجودات زهری وموادزهری نوشته شده است و این کتاب پس ازپرداختن به مسایلی مربوط به امراض موومطالعاتی درموردچاقی ولاغری بیش ازحد پایان مییابد.

دواهای ترکیبی :

این بخش کتاب بحثهاییراپیرامون موادضدزهری ، دانه های چوشیدنی ، معجونها ، دواهای پاکیزه ( غیرزهری)، قرصها، داروهای نرم کننده وطرق استفادۀ آنهابرای تداوی بیماران به عمل آورده است.

ابن سینابه غیرازکتاب" قانون" چهل نوشته ومقاله  درموردطب وطبابت نیز دارد. این کتاب را"گراردکرمونایی " به لاتین ترجمه کردوتاسال 1650 دردانشگاه های"مونپلپه" و"لوون" به حیث کتاب درسی مورداستفاده بود. وی آثاردیگری  ازابن سیناچون : احکام الادویه القلبیه ؛ دفع امضارالکیه عنالابدان الانسانیه رانیزترجمه کرده ست  . (5)

 کتاب قانون  یکی ازمهمترین وموثرترین کتاب درتاریخ طبابت است وازگذشته هابدینسودردانشگاه های اروپاوآسیاتدریس میشد. وی نوشتن این کتاب رادرگرگان آغاز، بخشی ازآنرادر زادگاۀ خودنوشت وآنرادرهمدان به پایان رسانید. طبیبان  این کتاب رانسبت به کتاب "حاوی "رازی و"کامل الصناعه الطبیه" علی بن عباس مجوسی وحتاآثار"جالینوس" ترجیح میدادند؛ ولی درقرطبه ابوالعلاء بن زهروپسرش ابومروان بن زهروابن رشد ازآن انتقادکرده اند. شماری باوردارند که تاکیدبروثاقت کتاب قانون باعث شدتاازپیشرفت بازماند. (6)

وی توانست تابااساس گذاشتن حکمت مشاء ، درزمینۀ فلسفه اساس فلسفۀ قرون وسطی راپایه گذاری نماید.همین طوردربسترطب وطبابت نیزمیراث بقراطی وجالینوسی راترکیب نمود@وبسیاری ازپیشرفتهای علمی براساس آرای طبی اوصورت گرفته است.

الحکمة المشرقیه:

این کتاب دربردارندۀ قصایدورساله های گوناگوندرحکمت واخلاق، منطق وعلم االنفس میباشد.

اشعار:

این دانشمندبه زبان دری وعربی نیزشعرسروده است که شماری ازاشعارعرفانی وی موجوداست وحتامنظومه هایی مثل قصیدۀ "ارجوزه" درمسایل علمی رامنسوب به اومیدانندوبرخی ازاشعاراورادیگران به نام خودنشرکرده اند ؛ درحالیکه باتوجه به اسلوب و معنا شعرابن سیناازاشعاردیگران فرق دارد.  چنانچه داکترقیوم قویم یکی ازاستادان ادبیات دردانشگاۀ کابل نوشته های ابن سینارادررابطه به شعرازدقیق ترین وتحلیلی ترین آثارمیداندکه درعصرخودنظیری نداشته است . تخیل گرایی وی رادرشعرشایسته ترازواقعیت گرایی میداند. وی خاطرنشان میسازدکه مرادازشعرایجادشدن فضای تخیلی است که شگفتی رابه بارآورد. وی برداشت ابن سیناازشعررااینگونه بیان میکند: " باباوربوعلی ، علت اینکه انسان هاقادربه سرودن شعرمیگردند ، این است که آنهاذوق نواهای هماهنگ رادرطبع شان دارندوهنگامیکه آنراباوزن وآهنگ سازگارمی بینند، به سرایش شعرمیپردازند. " (7)

گزیده یی ازمستندترین شعر ابوعلی سینا:

عذای روح بودبادۀ رحیق الحق                که رنگ اوکندازدوررنگ گل رادق

به رنگ زنگ زدایدزجان اندوهگین           همای گردداگرجرعه یی بنوشدبق

به طعم تلخ چوپندپدرولیک مفید               به پیش مبطل ، باطل به نزددانا،حق

می ازجهالت جهال شدبه شرع حرام          چومه که ازسبب منکران دین شد شق

حلال گشته به فتوای عقل بردانا               حرام گشته به احکام شرع براحمق

شراب راچه گنه زان که ابلهی نوشد           زبان به هرزه گشاید، دهدزدست ورق

حلال برعقلاوحرام بر          جهال           که می محک بودوخیروشرازاومشتق

غلام آن می صافم کزورخ خوبان              به یک دوجرعه برآوردهزارگونه عرق

چوبوعلی می ناب ارخوری حکیمانه         به حق حق که وجودت شودبه حق ملحق (8)

زنده گینامه:

بسیاری باوردارندکه ابن سینازنده گینامۀ خودرانیزنوشته است که شاگردش جوزجانی آنراتکمیل کرده است .

 


بالا
 
بازگشت