مشکل استعمار با زبان فارسی!

 

فرهاد عرفانی – مزدک

سیاست فارسی ستیزی، سیاست کهنهء استعماری است که نگارنده، در مقالات گوناگون و متعدد، بدان پرداخته است، اما نظر به تلاش جدید و سرسختانه ای که اکنون در جریان است تا موجبات فروپاشی فرهنگی و زبانی ملت ایران و همسایگانش فراهم آید، ضروری است بار دیگر به این موضوع بس پر اهمیت پرداخته شود. انگیزهء نگارش این مقاله، غیر از مورد فوق، سخنان اعلمی، نمایندهء تبریز در مجلس شورای اسلامی، در اعتراض به دستور فارسی نویسی تابلوهای اصناف در استان آذربایجان شرقی است .

 همانگونه که می دانید، زبان فارسی، د رحال حاضر، نه زبان یک قوم خاص، بلکه زبان مشترک اقوام ایرانی و حتی ملیتهای مختلف ( افغان و تاجیک و ... )، هم در حوزهء جغرافیائی ایران، و هم در خارج از این حوزه ( یعنی حوزهء نفوذ ایران قدیم )، است. این زبان، نه تنها وسیلهء ارتباطی میلیونها انسان در طی هزاره ها بوده، بلکه همچنین نماد و شاخصهء بخشی از فرهنگ بشری است که سنتها و آداب و رسوم و هنر و تاریخ مردمان بسیاری را در نقاط مختلف جهان، باز می نمایاند. بخش بزرگی از عظمت و روح اندیشهء انسانی در طی هزاه ها، با این زبان پیوند دارد و با این زبان خود را بیان کرده است و اکنون جزو میراث گرانقدر همهء بشریت، بخصوص در مناطقی است که هنوز به این زبان تکلم می کنند و یا آنرا می نگارند.

تا پیش از ورود استعمار به خاور میانه، تنها مورد فارسی ستیزی د رتاریخ این منطقه، مربوط به دورهء حمله و سلطهء اعراب بوده است که آنهم در طی زمان ( در برابر عظمت فرهنگی این زبان ) رنگ باخته است و اما پس از ورود استعمار و بخصوص، همزمان با سلطهء کمپانی هند شرقی و استعمار حیله گر انگلیس، فارسی ستیزی، تبدیل به یک راهبرد اساسی در سیاست غارتگران بین المللی ( بخصوص انگلیس و آمریکا ) شد. تعیین این راهبرد، به مبارزهء همه جانبه ای تبدیل شده است که به اشکال مختلف در دویست سال گذشته، پیش برده شده و تا حدودی متأسفانه توانسته است از حوزهء نفوذ فرهنگی زبان فارسی در بین ملل خارج از جغرافیای سیاسی ایران، بکاهد. ( بیاد آورید تغییر زبان مردم هند را از فارسی به انگلیسی) .

 اکنون که راهبرد جدید سیاسی امپریالیسم برای منطقه، بر تکه تکه کردن کشورهای بزرگ و تشکیل فدراتیوها و مناطق کوچک قابل کنترل، قرار گرفته است، سیاست کهنهء فارسی ستیزی، با تزریق دلار و امکانات، جان تازه ای یافته است و متأسفانه مسئولین ایران غافل هستند، و بخش بزرگی از روشنفکران؛ بازی خورده و یا خائن و ناآگاه!

 هم از اینروست که یکشبه، جنایتکاران بین المللی، مدافع حقوق زبانی اقوام ایرانی شده اند!! صدها صفحهء اینترنتی در هویت سازی برای مردمان با گویشها و زبانهای مختلف ایجاد شده، رادیو و تلویزیون به زبانهای محلی علم شده، نظریه پردازان استعمار به تاریخ سازی و تاریخ نویسی مشغول گشته اند و برای ظلم مضاعف به غیر فارس زبانها، اشک تمساح می ریزند!

کسانیکه در طی یکصد و پنجاه سال، زبان انگلیسی را با زور سرنیزه و بقیمت ریختن خون میلیونها انسان در سراسر جهان، به زبان  بین المللی تبدیل کرده و موجبات نابودی رسمی صدها زبان و گویش محلی و فرهنگهای غنی وابسته به ان را فراهم نموده اند، اکنون به منبر رفته و برای اصالت گویشها و زبانهای محلی ایران، روضهء علمی می خوانند !!!

ناگفته پیداست که آنچه در آن بحث نیست، ارزش برابر همه زبانها و گویشهای مردمان ، نه تنها در ایران، بلکه در همهء جهان است و صد البته این حق طبیعی هر انسانی ست که با زبانی که دوست می دارد زندگی کند و با جهان روبرو شود. دقت شود که د راینجا بهیچوجه، مسئله، مسئلهء تحلیل تمایزات و تفاوتهای زبانی، و اثبات و انکار هیچکدام نیست، بلکه بحث بر سر سیاست کثیفی است که، با دستمایه قرار دادن تفاوتهای گویشی و زبانی، تلاش دارد تا مردمانی را به قتلگاه فرستاده، زمینه را برای فروپاشاندن کشورها فراهم آورد.

 این تقریبأ اصلی پذیرفته شده در سطح بین الملل است که اقوام و طوایف و ملل گوناگون، ضمن استفاده از لهجه ها، گویشها و زبانهای متفاوت، به جهت ارتباطات گسترده تر و زندگی در جامعه ای نظام مند که کشور نامیده می شود، از زبانی مشترک، که معمولا رسمی خوانده می شود، استفاده نمایند و امور کشوری، از ارتباط و آموزش سراسری گرفته، تا ثبت اسناد را، با آن زبان انجام دهند.

  در کشورهای بزرگ جهان، همچون چین و هند و آمریکا و کانادا و روسیه و ... مردمانی بسیار متفاوت از هر جهت، با داشتن صدها زبان و گویش مختلف، از طریق  زبانی مشترک با هم ارتباط دارند و سازندهء یک نظام و یک هویت ملی گشته اند.

 در ایران نیز که پیشگام همهء کشورهای فوق در شهر نشینی و تشکیل کشور و ملت و دولت واحد است، این موضوع، یعنی بکارگیری زبان مشترک، هزاران سال است که عمل کرده و می کند و هرگز هیچ قوم و طایفه ای منکر اصل بدیهی وجود زبان مشترک نبوده است و اکنون بطریق اولی، زبان مشترک ایرانیان، دیگر، تنها یک زبان برای ارتباط نیست، بلکه همچنین یک هویت و تاریخ و فرهنگ مشترک و حتی تولید  یک ملت واحد است که ایرانی خوانده می شود! دقیقأ به همین دلیل است که  استعمار تلاش زایدالوصفی را در جهت فروپاشی زبانی ملت ایران بکار گرفته است ! چرا که خوب می داند که: تنها و تنها چیزی که قادر است ساختار مستحکم نظام ملی و فرهنگی ایران را در هم بریزد و ملت ایران را دچاراز هم گسیختگی و چند پارگی کند، به زیر ضرب بردن زبان فارسی است!

 آنها از روشهای متفاوتی در جهت رسیدن به هدف فوق الذکر استفاده می کنند که در مقالهء جداگانه ای به انها پرداخته ام. مهمترین این روشها: 1- در تقابل قرار دادن گویشها و زبانهای محلی با زبان فارسی و 2- هجوم فرهنگی از طریق زبان انگلیسی است!

                                   ***

در کشور سیصد میلیونی آمریکا ، با وجود صدها قومیت و زبان متفاوت، هنگامیکه عده ای از اعراب جمع می شوند تا مدرسه ای را بر پا دارند  که جدا از نظام آموزشی سراسری، فرزندانشان را با زبان عربی آموزش دهد، بیکباره تمامی جامعهء امریکا و رسانه ها و مسئولین و احزاب به حرکت د رمی آیند که: نه! هرگز!! چنین چیزی نظام آموزش هماهنگ را در آمریکا زیر سوال می برد و جامعهء آمریکا را دچار چند گا نگی !؟ می کند!!!

جالبی قضیه اینستکه سیاستمداران همین جامعه، که اینگونه می اندیشند، از زبان روشنفکر و نویسنده و فعال سیاسی و حکومتگر ایرانی ( مسئولین قومگرای جمهوری اسلامی )، به سخن می آیند که اقوام ایرانی باید بزبان خویش آموزش ببینند!!! دقت کنید که قضیه، قضیهء آموختن زبان مادری بعنوان یک واحد درسی نیست، بلکه آموختن به! زبان مادری  و گویشهای محلی است!

 بر این اساس است که می بینیم آقای اعلمی، نمایندهء تبریز در مجلس به منبر رفته و می گوید که چرا فرمانداری تبریز بخشنامه صادر کرده و گفته تابلوهای اصناف باید بفارسی باشد؟!! براستی یعنی این آقا نمی داند که اگر قرار باشد هر منطقهء کشور تابلوهای خود را بزبان و گویش محلی بنگارند، نظام آموزشی بزبان خود داشته باشند، رادیو و تلویزیون با زبان محلی داشته باشند و همهء امور خود را با زبان و گویش محلی خود رتق و فتق کنند، آنگاه چه چیزی از کشوری بنام ایران باقی می ماند؟

 نه ایران، که هر کشوری در سطح جهان بخواهد به ساز این آقایان قومگرا برقصد، باید فاتحه خود را بخواند! یعنی این آقا نمی فهمد و یا نمی داند که بر اساس نگرش آنجناب ، هر روستا در منطقه ارومیه، صلاحیت تبدیل شدن به یک کشور را دارد!!! این آقایان، واقعا این بلاهت بی حد را چگونه توجیه می کنند؟ آنهم درست در زمانی که تمامی امپریالیستها، همچون گرگ های گرسنه، در کمین نشسته اند تا این میهن کهن و میراث گرانقدر آنرا تکه تکه کنند و به یغما ببرند!

آقای اعلمی و دیگر قومگرایان عزیز باید بفهمند که وجب  به وجب خاک ایران، متعلق به همه ء مردمی است که در هر نقطهء  آن زندگی می کنند. خاک آذربایجان به همان اندازه که به آذربایجانی ها تعلق دارد، به خراسانی ها و بلوچها و لرها و ... هم تعلق دارد و بالعکس ! بر این اساس، گویش و زبان متفاوت، بهیچوجه برای آنجنابان ایجاد حق نمی کند. بلکه این مازندرانی و گیلک و خراسانی و عرب و لر و کرد و بلوچ است که حق دارد وقتی به استان آذربایجان سفر کرده و یا آنجا را برای زندگی بر می گزیند، بدون هیچ مشکلی از طریق زبان مشترک، بتواند امور خود را بگذراند و خود را در خانهء خویش احساس کند نه یک مملکت بیگانه!!! به همانصورت که وقتی یک آذری به جهت تفریح و یا زندگی به گیلان و مازندارن سفر می کند ، ساکنین آن منطقه با زبان فارسی، و نه زبان محلی!، با او سخن گفته و با آغوش باز از وی استقبال می کنند، چرا که او را ایرانی می دانند و هموطن ! 

 آیا آقای اعلمی تا کنون به این اندیشیده است که هنگام سفر به مازندارن، اگر تابلوهای مازندرانی ها به زبان محلی باشد، ممکن است او بجای غذا خوری به آبریزگاه برود ؟! و بجای خانهء استاد غلامرضا از خانهء مشهدی حسن سر در آورد؟!

 از شوخی گذشته، در پایان  می خواهم فقط بگویم که تک تک هموطنان گرامی ، از هر قوم و قبیله ای و با هر گویش و زبانی، در حفظ میراث مشترک، یعنی زبان فارسی، مسئولند و هر گونه کوتاهی د راینمورد، ضربات جبران ناپذیری به آیندهء فرزندان آنان خواهد زد!

مشکل استعمار با زبان فارسی، نهفته در حقارتی است که از منظر تاریخی نسبت به فرهنگ ایجاد شده توسط این زبان، احساس می کند! از سوی دیگر، همین فرهنگ، تبدیل به سد محکمی در برابر اشاعهء فرهنگ بورژوائی و اعمال سلطهء او شده است!! هم از اینروست که یک کینهءتاریخی و یک مانع در راه سلطهء همه جانبه، دست در دست هم داده، ایشان را به فکر تقابل نرم افزاری با این زبان انداخته است، آنهم زبانی که پیش قراولان اندیشه و هنر و فلسفهء غرب در برابر آن سر تعظیم فرود آورده اند:( گوته، پوشکین، انگلس،... ).

 زبان فارسی، هویت و هستی تاریخی ایران است، دشمنی استعمار با آن، ریشه در دشمنی با همین هویت و هستی فرهنگی و تاریخی دارد. درست بر همین اساس است که مزدوران قلم بدست ایشان، بجای دشمنی با سیاستمداران ایران، به حکیم و اندیشمند بی نظیر و فرزانهء انساندوست توس، ابوالقاسم فردوسی، حمله می کنند!!!

آقای اعلمی نیز، اگر براستی ایرانی هستند و ریگی به کفش ندارند، باید در برابر فرهنگ و زبانی که انگلس و گوته را به تعظیم واداشته، زانو زده و بخاک افتند!...، لازم به گفتن نیست که در غیر اینصورت، ما هم، نه بعنوان یک هموطن، بلکه بعنوان یک بیگانهء متجاوز، با ایشان روبرو خواهیم شد!

 

www.maghalatemazdak.blogspot.com

www.m-farhaderfani.blogspot.com

www.farhadeerfani.blogspot.com

 

                                                   10-7-86

 


بالا
 
بازگشت