یاد وبودازنهمین سا لروز قتل عام دربامیا ن بوسیله ء طالبان

محمد عوض نبی زا ده

افغانستان در طول تاریخ خود فجایع، قتل عام ها –نسل کشی و جنایت های ضد بشری زیادی را شاهد بوده است و تنها در دوره طالبان در این کشور قتل عام های ، بامیان ، یکاولنگ، مزارشریف، هرات و به آتش کشیده شدن خانه ها و تاکستان های شمال کابل وغیره. بوقوع پیوسته است اما هیچ یکی از این فجایع آن سنگینی و گستردگی که در قتل عام بامیان  وزمین سوخته ء یکاولنگ دیده می شود، ندارند.تاریخ افغانستان همواره خونین و استبدادی بوده ,بعد از عصر عبدالرحمن خون آشام، زمان طالبان خونین ترین اوراق تاریخ کشور را بین سال های 1994-  2001 - تشکیل میدهد.طالبان طی سال های مذکورغارت ، تجاوز، کشتار جمعی و نسل کشی را به صورت آگاهانه در مناطق  هزارستان و شمال کشوربطور وحشیانه انجام دادند . در ماه های سنبله ء  سا ل های 77 13  و 1378 شمسی در هنگام دست بدست شدن شهر بامیان وحومه آن میان نیروهای متجاوز طالبان ونیروهای مقاومت مردم بامیان زیررهبری حزب وحدت اسلامی  افغانستان – تفنگداران طالبی هر بار صد ها تن افراد ملکی وبیگناه بامیان اعم از اطفال – زنان وپیر مردان را بصورت دسته جمعی به قتل رسانیدند.که این قتل عام از کشتار جمعی در زمان  امیر عبدالرحمن زشت تر و بی رحمانه تر بوده است .

 بیش از  نو سال قبل در آن شب و روزی و در آن دورانی که جامعه بين المللی سرنوشت ميهن و مردم ما را به  همسا یگان طماع منطقه سپرده بودند، در چنان اوضاع و احوال، طالبان ترور و تعصب و مناديان جهل و جنايت سر بر داشتند تا در جان پا برهنه ترين و فقير ترين و  ستم دیده ترين  مردم کشور افتيده و عطش انتقام خويش را با خون آن بی گناهان فرو نشانند. در آن روز کلاغان لاشخوار طالبی از گردنه ها بلند شده و  همراه با باران گلوله و رعد و برق  ويرانی و طنين طبل جنگ از مرگ و تباهی و نسل کشی و زمين سوزی خبر دادند. شايد خواننده بگويد كه تاريخ معاصر افغانستان، حوادث خونينی را در سينه ءخود ثبت نموده است ولی آنچه آن روز در بامیان و بر  مردم آن گذشت چيزی بود که زبان قلم از نویشتار و تصويرش عاجز است. در آن روز ، اجساد کشته شدگان و مرده ها به اشکال مختلفی خشک شده بودند. راست کردن دست و پای کشته گان کار آسانی نبود. از شدت رگبار در دهان برخی از اين کشته شدگان دندانی نمانده بود و در اثنای انتقال دادن به گورستان از زخمهای برخی ديگر سرگلوله  ها به زمين می ريخت. جنازه‌ها برای ده شبانه روز تمام بدون دفن ماندند. هر باری که مردم ‌ آمد ندتا آنها را دفن نمایند می ديديدند که نداشتن و سايل حمل و نقل و فیر های تفنگداران طالبی  مانع دفن آنها می گرديد.. بامیان دوبار  در جریا ن دست بدست شدن  ويران گشت و فرزندانش در شطی از خون غلطيدند، فرياد بينوايان بيگناه آن همراه با بوی خون و باروت به هم آميخت و در هوا پيچيد و خون سرخ بر روی  زمین تابلوی هولناکی از حکايت ستمديدگانی را ترسيم نمود که از قرنها بدينسو از تبعيض و تعصب  مضاعف رنج می بردند. دشمنان افغانستان توانستند بامیان را ويران و جغرافیه اش را تغیر دهند و به زمين سوخته مبدل نمايند ولی نتوانستند هويت و قدامت پايدارش را از هستی ساقط سازند. اگر خواسته باشيم غمنامۀ بامیان را در قالبی موجز بيان نمائيم بهتر از اين نمی يابيم که تقريری کهن را به عاريت گرفته و بگوئيم که طالبان «آمدند و كندند و سوختند و کشتند و بردند و رفتند». امروز مؤسسات حقوق بشر از مسئولان آن فاجعهء هراس انگيز که فرزندان بی دفاع و بی سلاح بامیان را قتل عام نموده، خانه ها - مزارع  و دکانهای شان را به آتش کشيده و حيوانات شان را چپاول  وغارت نمودند اسمی بر زبان نياورده ولی بر عکس نام مدافعان نامدار بامیان را که در سخت ترين شرايط از مردم مظلوم شان دفاع نمودند ، در لست ناقضان حقوق بشر ثبت می نمايند. .  تا چهار سال دیگرپس ازآن قتل عام  مردم دلیر  آشیان سوخته بامیان  ، در آنسوی خط سنگر مقاومت را گرم ساختند و  سپر بلای خانمان برانداز طالب شدند.

   آنچه به دنبال این وحشیگری ها صورت گرفت در رسانه های گوناگون بارتاب یافت. برخی ها به آن به مثابهء یک رویداد عادی دیدند و گروهی هم "زمین های سوخته" و قلب های خونچکان  مردم بامیان را برسر نیزه ها کردند و با فریاد و واویلا ظاهرآ دلسوزانه پرداختند.   اینک پس از نو سال سرنگونی حکومت وحشت و جهالت، دیده میشود که زمین های سوخته همانگونه سوخته باقی مانده اند و پرنده های سوخته پر - آشیانی برای برگشت ندارند.  هزاران نفر از باشندگان این مناطق با از دست دادن خانه و منبع معیشت خود، از روی جبر راهی شهر های دور و نزدیک در داخل وخارج کشور شدند. چنانچه در بالا گفته شد، اینهمه ویرانی و جنایت را طالبان آفریدند. اما با این جنایت تاکنون چگونه از سوی دوست و دشمن برخورد شد، قابل یک بررسی کوتاه است. طالبان نه تنها در بامیان بلکه در نقاط دیگری از کشور نیز که در برابر آنها مقاومت شدیدی شده بود، به چنین ویرانگری ها دست زدند که میتوان از قتل عام و  زمین سوخته در یکاولنگ  - شمال کابل – مزار شریف – هرات -هزار باغ و خواجه غار، در ولایت تخار نام برد.

مقامات شامل دردولت کنونی درهمان زمان وقوع جنایات طالبی تنها به دادو فریاد اکتفا کرد و تا امروز هم ازین موضوع تنها استفادهء ابزاری  کرده اند. هیچکس به یاد ندارد که حتی یک خانواده از متضررین حادثه از سوی  آنان به نوعی کمک شده باشند.  نسل کشی و "زمین سوخته" تنها زمانی به یاد این مقامات  دولتی  می آید که بخواهند حقانیت خودو زشتی طالبان را نشان دهند. دیگر هیچگونه اقدامی برای درمان زخمهایی که مردم بامیان وسایر نقاط کشور که متضرر شده اند، نکرده و نمیکنند. حالا هم  طوریکه دیده میشود،  مسولین عالی حکومتی و تقنینی کشور،هیچگونه  کار وخدمتی برای باز سازی مناطق صدمه دیده و تخریب شدهء بامیان و دیگر مناطق آسیب دیدهء  کشور  و فراهم آوری شرایط زندگی درین مناطق و کمک به دهاقین برای احیای مجدد مناطق شان  مساعدت نکرده و این مساله به کلی فراموش شان شده است که هزاران انسان خانه و کاشانهء خود را از دست داده اند و باید دوباره به خانه های شان برگردند.

 

 جالب اینست که پس از سقوط طالبان از قدرت ، دیگر هیچگونه نبرد سرنوشت ساز علیه طالبان و همفکران شان صورت نگرفت. برعکس در بعد ملی و بین المللی تبانی های مرموز با آدمکشان  طالبی  این جانیان جنگی، ناقضین حقوق بشر  عملی گردیدند که طی این سه سا ل اخیر بار دیگر طالبان با صحنهء از اقدامات تروریستی،حملهء انتحاری، آدم ربایی، قاچاق مواد مخدر و صدها جنایات دیگری در کشور حضور یافتند که متأسفانه همفکران و طرفداران شان در درون دولت و خارج از آن عواقب نکتبار و فاجعه آفرین سیاست ها و عملکردهای طالبان را تا هنوز بخوبی درک نکرده و نمی کنند. و همچنان با  شیوه های گوناگون طالبان و همفکران آنها را مورد حمایت قرار می دهند که این امر متأسفانه بی ثباتی سیاسی  و اجتماعی را در جامعه تشدید می بخشند و هم برای دور نمای سیاسی کشور فاجعه بارتمام خواهد شد.

مردم  بامیان در مسیر تاریخ،  جور  و ستم فراوانی دیده است ولی برای این  مردم ستم دیده با وجودشش سال انتظارکشیدن بخاطر بازسازی مناطق صدمه دیدهء شان  کدام کار محسوسی از جانب دولت و موسیسات جهانی صورت نگرفته اند و مردم بامیان از  دولت کنونی اقدامات  ذیل را توقع  مینمایند.

-1- نخستین کاری که مردم بامیان  از مسولین دولتی تقاضا دارند این خواهد بود که به تشکیل اتحادیه یی از متضررین جنگ دست یازند. تا این اتحادیه باید به سروی و برآورد خسارات وارده بپرد ازد و نیاز های عمومی خویش را مشخص سازند. باید نمایندگان این اتحادیه  احصائیه دقیق  مناطق خساره دیده را برای مقامات عالی دولتی آماده نمایند.  که دولت باید برای جبران رنج ها و خسارات شان اقدام عملی کنند.  و از هرگونه سیاسی شدن مشکل شان جلوگیری نمایند ویگانه هدف شان باید باز سازی و احیای خانه ها و زمین های زراعتی شان باشد. "اتحادیهء متضررین جنگ  و  زمین های سوخته" باید در احیای مجدد کاریز ها و منابع آبی خواهان کمک دولت و سایر منابع کمک کننده شوند.

-2 دولت و سازمان مستقل حقوق بشر افغانستان باید هرسال یک روز را در ماه سنبله ازین شهدا ء گمنام کشتار جمعی  وقتل عام که در قریه جات فولادی وشهیدان مرکز ولایت بامیان  و ولسوالی یکاولنگ که توسط طالبان صورت گرفته است و جنایاتی که این  مردم ازآن متضرر شده اند بطور شایسته تجلیل بعمل آورند  تا متجاوزین طالبی - متضررین این ساحه  و هم مردم با احساس افغانستان این شهدای را به یاد داشته باشند. وهمچنان منار های  یادگاری  در مرکز  شهر باستانی بامیان  و نایک مرکز ولسوالی یکاولنگ  بنام شهدای گمنام این قتل عامها احداث نمایند

   -3 -نویسندگان انساندوست کشور باید ابعاد گوناگون، اهداف و پیامد های سیاسی و اجتماعی قتل عام بامیان  یکاو لنگ  مزار شریف – شمال کابل – خواجه غار تخار و سایر نقاط کشور را تحلیل و ارزیابی نموده و آنرا محکوم کنند. باید ریشهء باور هایی را که آفرینندهء زمین های سوخته است بخشکانند و مردم را آگاهی داد ه  و از مبارزه ومقاومت مردمان این ساحات در برابر رژیم خون آشام طالبان  تقدیر بعمل آورند.  دولت کنونی و تمام آنهایی که از برکت اشک و آه آوارگان و بربادشدگان بامیان ودیگر مناطق آسیب دیده کشور به چوکی و مقام رسیده اند وجیبه شرعی و اسلامی دارند تا برای بازسازی بامیان و دیگر مناطق صدمه دیده کشور کمک نمایند و به همکاری ایشان و  بامیان باید دوباره آباد شود و  مردم  صدمه دیده بامیان باید به زادگاه خود برگردند. زمین و جایداد مردم به آنها برگردانده شوند. نباید اجازه داد که این رویداد منجر به آن گردد که مردم  متضرر شده زمین - خانه و ملکیت های خود را از دست بدهند و به  زمره ء فقرا و گدایان تبدیل گردند.

 آیا با شناخت اساسی از تاریخ، گذشته ها، زیربنای مادی، معنوی و اجتماعی جامعه، ما را به سمت بستر «دولت سازی» عصری و «ملت سازی» راستین هدایت نمی کند؟ آیا با زایش تدریجی پدیده های دولت و ملت عصری از متن جامعه خودی ما به صورت دایمی افغانستان را از چنگ مناسبات قومی، قبیلوی، طایفوی و سایر روابط عقب افتاده جامعه، نجات نخواهند داد؟  به قول معروف میگویند  که گذشته،  رهنمائی آینده است برای ایجاد یک افغانستان مستقل، ملی، بی طرف و سیستم پارلمانی  دموکراتیک ضروری است که با شناخت  عمیق از گذشته ها، دانش و خرد روز همدیگر را آگاهانه و مسؤلانه بپذیریم و همهء اقوام اعم از خورد و بزرگ کشور مشترکا این خانه ویرانه را مطابق «اراده» مردم و «نیازمندی زمان» آباد نماییم؛ تا همه اقوام ساکن در افغانستان به صورت مشترک، آبرومندانه، صلح آمیز، عادلانه، و دموکراتیک در آن زیست نمایند.

 

  انهدام  و تخریب تندبس های  بو دا  این آثار گران بهای فرهنگی و با ستا نی افغانستان وجهان بوسیله رژیم  بنیا گرای طالبا ن تروریسم

فرهنگی بوده است . در حقیقت این اقدام ضد ملی طالبان ترور و نابودی  افتخارات تاریخی وفرهنگی جامعه هزاره وجهانیان بوده که بدین وسیله آنان خواست تا آ ثار گرانبها ی  باستانی که چهره و ساختمان فزیکی  آن شباهت های نژادی و ظاهری چهره وقیافه ء مردم هزاره را  دارا  میباشند منهدم وتخریب کنند. و بزعم  طالبان تا از قدامت تاریخی  سه هزار ساله جامعهء هزاره در افغانستان کنونی  و بومی بودن این گروه قومی جلو گیری  کرده باشد تخریب و انهدام تندیس های بودا در حقیقت قتل عام فرهنگ تاریخی و با ستانی سر زمین هزارستان  بحساب میآ ید. که نسل کنونی مردم هزاره از آن آگاهی داشته و این فاجعه فرهنگی را فراموش نه نمایند و در سر نوشت سیاسی  کنونی وآیندهء خود از آن پند بگیرند   در باره باز سازی تندیس های تخریب شده ء بودا نیز تدابیر عملی از جانب دولت افغانستان و  موسیسه یونسکو اتخاذ شود نباید این موضوع به فراموشی ودرتاق نسیا ن گذاشته شود وتمام مسایل وعده های  داده شده درین زمینه  از طرف دولت عملی و تحقق یابد و صرف در حرف وشعار باقی نماند.

در شرایط کنونی بخوبی میتوان  کم کاری وبی توجهی مسوولین دولتی را در اجرای امور کاری شان درک نمود که چه گونه  برای تامین وعدالت اجتماعی ما نع تراشی و بهانه گیری مینمایند و چند نمونه آن ذیلآ یا آوری میگردد.:- مقامات دولتی در کاراعمار سرك كابل ـ هرات  از طریق هزارستان  تعلل و بهانه جوئی های گوناگون بخرچ میدهند تا مانع  احداث این سرک حیاتی کشور گردند طوریکه از عمر نصب تابلوها ی آغاز کار سرک مذکور  پنج سال مي گذرد  وگرد وخاك موتر ها ي كه از كنار سرك خاكي باميان عبور مي كنند كم كم جلو اين عناوين فريبنده را مي گيرد ،تاديگر مردم باميان اميد وار نباشند ،مسئولين دولت هم شرمنده  نشوند ؛ از اينكه  اين پروژه اي عاجل بعدازپنج سال تحقق نیافته بلكه تبديل به يك معما شده اند،زيرا تاكنون چندين باركار اعمار اين سرك با يك طمطراق  وتشريفات  خاص شروع شده است گاه از باميان ،گاه از ميدان شهر؛ گاه توسط كرزي وگاه توسط خليلي ومقامات ولايات باميان ووردک  ولي کار آن  از ادامه با ز مانده است .گاه مسئولين ومقامات دولت مشكل را در كمبود بودجه وگاه در نبود امنيت جستجو ميكنند یا اينكه به معما ئی تبديل ویا به يك پرو‍ژه  عملی شده مبدل خواهد شد يانه؟ آينده  و زمان جواب خواهد داد .   

باوجود سرازیر شدن میلیارد ها دالر کمک جامعه جهانی به افغانستان  بخاطر باز سازی وعمران وطن ما - با کمال تآسف درین قرن بیست ویک هنوز هم  بیش از ششصد خانواده فقیر مردم هزاره در مغاره ها زندگی میکنند و این کمک ها کدام اثری برزندگی مشقت بار مردم  این ساحه وارد  نکرده است و زندگی مردم بامیان بد تراز دوهزار سال قبل که نیاکان شان که درین منطقه زیست مینمودند گردیده است. گرچه مسوولین دولتی وجامعه جهانی همواره ازبازسازی وتامین عدالت اجتماعی وجامعه مدنی حرف میزنند مگر در عمل مردم بامیان اثرات باز سازی رابه زندگی خودها احساس نکرده اند پس چگونه میتوان بالای کارکرد های دولت کنونی باور واعتماد نمود.

 

                                                                                    

مجسمه های بودا را درحالت تخریب نشان میدهد                                                                                                   زندگی یک فامیل فقیر مردم بامیان را دریک مغاره       

وسموچ کنار بودا ی بامیان که تقریبآ دو هزار سال

قبل بوسیله نیاکان شان ساخته شده اند مشاهده مینمائید

 

 

تاریخچه ء مختصر بامیان:-

 نام بامیان در زبان پهلوی به اسم بامیگان آمده‌است.در دورهٔ اسلامی بامیان یکی از شهر‌های مهم و آباد خراسان و مرکز شیران بامیان محسوب می‌شد.بامیان یکی از ساحاتی است که در سابق راه ابریشم آن عبور می کرده و مفیدیت های زیادی به منطقه به وجود می آورده. کاروانهای با عبور از این ساحه مناطق چون امپراتوری روم، چین و آسیای میانه و آسیای جنوبی را به هم وصل می نمود و اکثراً توقفگاه شان این منطقه به شمار می آمد. در بامیان، هنرهای چون هنر فارسی، بودایی و یونانی باهم آمیخته شده که منحصراً به نوع بودایییهای یونانی شباهت دارد. مجسمه های بودا در مقابل شهر بامیان روی صخره ها و کوه ها حک شده .و دو بزرگترین بتهای که هرکدام آن به 55 متر و 37 متر می رسد وبزرگترین بتهای ایستاده درجهان به شمار میرود که این بتها در ماه مارچ سال 2001 میلادی توسط طالبان تخریب گردید .

 بامیان یک ولایت کوهستانی است. سلسله کوهای بابا که توسط کوهای هندوکش غربی  از شرق به غرب ادامه پیدا می کند نیز در این منطقه قرار دارد. کوه بابا متشکل از قله و لبه های بلند پوشیده از برف که تقریباً 5200 متر از سطح بحر ارتفاع دارند که منبع آبی بسیاری از دریاهای افغانستان را به خود اختصاص داده است.

ولایت بامیان در مرکز افغانستان موقعیت داشته که از طرف شمال شرق به ولایت بغلان و پروان، به ولایات غزنی و وردک از طرف جنوب شرق، به ولایت دایکندی از طرف جنوب غرب، به ولایت غور از طرف غرب، به ولایت سری پل از طرف شمال غرب و به ولایت سمنگان از طرف شمال محدود شده است.ولایت بامیان با مساحت حدود 18029 کیلومتر مربع حدود 2.76 فیصد مساحت کشور را تشکیل می دهد واکثریت قاطع نفوس بامیان را مردم هزاره تشکیل میدهد. این ولایت دارای شش ولسوالی بوده که شامل ولسوالی های شیبر – کهمرد – سیغان – یکاولنگ – پنجاب  - ورس وقریه جات مرکز بامیان میباشند حدود 2500 متر از سطح بحر ارتفاع دارد.

رویکرد ها

-  سایت سر نوشت  زیر عنوان با “زمین سوخته” و سوختگان زمین چه کردند؟ نویشته عصردولتشاهی

  - سایت آریا ئی زیر عنوان نهمین سال روز نسل کشی در مزار شریف توسط طالبان نویشته انجنیر سخی ارزگانی

  -    یاد داشتها ی صاحب این قلم

   - 3- ماه -سپتامبر- سال -2007- میلادی                                                                                                                

 

 


بالا
 
بازگشت