عبدالقدیر رسولی

 

در سوگ

زنده یاد استاد محمد کاظم آهنگ

 

به  نام  آنکه  هستی  را   رقم زد              نشان خــویش  برلــوح  و  قـلم  زد

بنام  آنکه  معراج  از قدم  ساخت             ز(کرمنا) بهـین تاج از قــلم  ساخت

قلم برخویش، جز مجنون نپذیرفت            که مجنون جز دل پرخـون نپذیرفت

چه غم آنرا که مرفوع القلم زیست            قلم بر آن  که  باغم  همـقدم  زیست

                                                                                                                          مهدی ماحوزی

 

 

زنده یاد استاد اهنگ چشم از جهان پوشید اما چشم هزازان انسان را گشود.

مراتب اندوه بی پایان و تاثرات عمیق خود و جامعه فرهنگی مقیم اکرائین را بمناسبت وفات زنده یاد استاد محمد کاظم آهنگ، به پیشگاه برادر گرامی حاجی محمد آصف، پسران مرحومی محترم محمد کاووس آهنگ، محترم محمد هاشم اهنگ، اعضای محترم فامیل ، بازمانده گان ، اقارب ، دوستان، اساتید و دانشجویان دانشکده ژورنالیزم و برکلیه ارادتمندان متوفی ابراز میدارم.

استاد آهنگ از جمله بنیان گذاران دانشکده ژورنالیزم در دانشگاه کابل و از تهیه کننده گان نصاب درسی این دانشکده بود. و بیش از سی سال به عنوان استاد و مدت بیست سال بحیث رئیس دانشکده ژورنالیزم ، دانشگاه کابل ایفای وظیفه نموده . موصوف در سال 1358 د ر عنفوان جوانی به عنوان استاد وارد دانشگاه کابل شد و تا پایان عمر این سمت را حفظ کرد. در سال 1374 برتبه پروفیسوری که بلندترین درجه علمی دانشگاه کابل است نایل گردید.

آری! در سه دهه فراز و نشیب های تند سیاسی ، اهمیت کار اهل قلم و مطبوعات کمتر از کارزار جبهه شمشیر نبوده چنانچه شمارش قربانیان عرصه ژورنالسم و مطبوعات کشور ما در ردیف بعد از تعداد تلفات نظامیان چشمگیر است.

زنده نام استاد آهنگ در این مسیر منحیث یک ژورنالست با رسالت ، آزاده ، آگاه و معتقد به ارمان انسانی و عدالت اجتماعی قامت بلند کرده و در جبهه اگاهی بخشی نقش با یسته و شایسته یی را ایفا نموده است. استاد آهنگ بنابر حق استادی که برگردن من دارد و جیبه خود میدانم تا ویژه گی ها و صفات بارز اورا صادقانه بیان نمایم. اما قبل از آن اجازه دهید تا یکی از سفارشهای مهم و مسلکی او را تصریح بدارم:

مرحومی به شاگردان خود و اهل قلم و مطبوعات توصیه میکرد تا برای رسیدن به هدف مطروحه در راستای واژه گزینی ها دقت و اهتمام لازم را بکار گیرند و سخن هرچه واضح رسا و کوتاه باشد. همچنان ایشان اصول پوپرpopar را در زمینه گفتار ، نگارش مقالات بهترین رهنمود میدانست."  پوپر یکی از مسئولیت های روشنفکران را پرهیز از آلوده گی کلام میداند و میگوید باید آنگونه سخن بگوییم که اگر دیگران خطائی در سخنان ما دیدند بتوانند بساده گی آنرا بیابند و نشان مان دهند. او از زبان غامض، نامفهوم و دو پهلو امثال هایدگر، هگل، هابرماس گلایه میکنند" .

به همین منوال استاد آهنگ مغلق نویسی را یک خبط کلان و فضل فروشی را در زمینه یک گناه بزرگ ارزیابی میکرد.

استاد آهنگ شخص نهایت صمیمی و پر صلابت و با باورهای برین انسانی ، به عدالت اجتماعی ، دموکراسی و برپایی جامعه مدنی مبتنی برقانون و مساوات اعتقاد داشتند و  در این راستا از هرگونه  مساعی و مبارزه دریغ نورزیدند و همچنان از لحاظ پژوهشهای علمی و مسلکی شخصیت بی همتا بودند. ایشان بیش از بیست کتاب و رساله علمی را در زمینه روزنامه نگاری تالیف و ترجمه کرده و در کنار ان صدها مقاله را بحیث راه توشه گرانسنگ فرهنگی و ژورنالستیکی بیاد گار گذاشته است.

کسانیکه از نزدیک با استاد آهنگ آشنایی داشتند و از سیرت و زندگی او آگاه اند با گفته های من موافق خواهند بود زیرا من در بیان حقیقت غلو و اغراق نکرده ام. استاد اهنگ همیشه بایکرنگی و اخلاص با چهره بشاش و خندان دیده میشد. مزاح و شوخی هایش خیلی لطیف ، ظریف و محبت انگیز بود . در نشست ها و مجالس خصوصی اش همواره و  مشحون از بحث و نظرها پیرامون مسایل حاد وطنی و بحران کشور بود. او از فقر گسترده و بیچاره گی سازمان یافته استعماری و سرکوفتگی وآشفتگی هموطنش رنج می کشید و نگرانی عمیق نشان میداد. زنده یاد استاد اهنگ منحیث یک ژورنالست چیره دست و متفکر با چراغ افروزی و روشنگری با بینش میمون و والای که داشت نه تنها دردها و ناهنجاری هارا دقیق میدندند، بلکه در هر وقت و زمان جسارت و شجاعت اظهارش را بی ترس و بی مصلحت داشتند. بیان وی صریح و بی ملاحظه و عاری از جبن تاجک ها نبود.

برخلاف در عده  یی نویسنده گان و شعرا و قلم بدستان ما این شجاعت و جسارت اخلاقی کمتر دیده میشود. حتی بسیاری از مطرح شدن هویت ملی و تباری شان عجز می کشند و طفره میروند. این ترس و جبن خفته در خون را ما معمولا در لفافه ( مصلحت) می پیچانیم. اصلا ( ترس) در سیاست ( مصلحت) نام دارد. در شعر ( استعاره) و ( کنایه) و در کار اکادمیک ( تفسلف) ( دو پهلونگاری و گریز) از بیان آشکار حقایق و  واقعیت های تاریخی و اجتماعی! که همه اینها به قول ابن خلدون از " ویژه گیهای ملل شکست خورده است". د رحالیکه جسارت و شجاعت رزمی مان چون اظهر من الشمس برهمه گان هویداست.

وجهه ممیزه دیگر استاد اهنگ این بود که در او عنصر عیاری ، شورشگری، خرافه ستیزی، شفافیت و فراست به کمال رسیده بود، بی تردید آن رگه های حمیت ، عیاری و بی پروائی که در رفتارشان متبلور بود، آنرا از محل تولدش به ارث گرفته، درست از آن کوه و دمن که میربچه غازی و امیرحبیب الله کلکانی عیارمرد خراسان و رجال گمنام دیگری برخاسته .

همچنان مرحومی شخص شکیبا، بی پیرایه ، دوراندیش، آزاده، متعهد  و به انسان زحمتکش ارج میگذاشت. اولویتها را درست شناسایی میکرد و از خط منافع علیای ملی مجدانه دفاع میکرد و نیز از قدرت استدلالی خاص برخوردار بود. مخاطبش در هر مقام و موقعیت که بود تحت تاثیر نظریات پرمایه و صادقانه شان قرار میگرفت. وی باوصف درگیر ماندن مستمر با حوادث خونبار کشور و مسئولیتهای مسلکی و اجتماعی روزمره درکنار مردم خود قرار داشت .  و تمام مشکلات و توانفرسائی را متحمل شد و سپس چشمدید خود را معطوف به دوره طالبان طی رساله یی بچاپ رسانید که میتواند مدخلی در زمینه تحقیق و شناخت بهتر از پروژه مرسنرستی طالبی باشد.

با تاسف و تالم فراوان باید گفت که جامعه فرهنگی ما در چند ماه اخیر گلیم اندوه و غم جانگداز سه تن رجال فرهیخته از تبار آزاده گان را یکی بعد دیگری گسترانید. هنوز در عمق روح و روان همه اندوه زنده یاد رازق فانی پدیدار بود که زنده یاد عاقل بیرنگ کوهدامنی به ابدیت پیوست و همه را به یک غم بزرگ دیگر فروبرد، شیون و سرشک ماتم او هنوز نه خشکیده بود که اینک استاد کاظم به تعقیب آن دو از دارالفانی رحل اقامت بربست و همه را سوگوار ساخت و چنان داغی بردل فرهنگیان این دیار نهادند که اندوه شانرا صدچندان ساخت .

من منحیث یک فرد مسلمان به آیه شریفه ( کل النفس ذایقه الموت) معتقدم . اما و صد امای دیگر که علل مرگ نا بهنگام این سه تن فرهیخته گان فرهنگی کشور را در بسی موارد دیگری می بینم. باید اذعان کرد که اینها با استغنای فرهنگی ، حریت اندیشی و جوشش مردمی هرگز به حال خود و خانواده خود فکر نکردند. اینها بی التفات و بی توقع بودند و گرسنه قدرت ، مکنت و منصب نبودند. اینها به فکر وطن غرقه در شطه خون و هموطن گرسنه و پاه برهنه خود بودند. و آنچه که در دیارشان میگذشت درد میکشیدند و ناله سرمیدادند. اینها با حس عدالت خواهی و ستم ستیزی به ندای وجدان روی منافع وطن و خلق محروم و مظلوم خود تکیه داشتند.  و با محوریت عقل نظری و با منطق روشنفکرانه برعلیه سرکوبگری ، حق کشی ها ، تبعیض ، تقلب و تزویر برخاسته بودند. لذا عوامل منحوسی را تشخیص داده بودند که در جامعه ما ( نکبت اندر نکبت) بار می آورد.

بلی ٍ! اینها در بهشت بی دردی و بی مسئولیتی و روزمره گی بسر نمیبردند. اینها با مردم بودند و به دلیل مسلک و روان حساسی که داشتند از دیدن ناهنجاریهای خجالت آور رنج میکشیدند.

اینها با اشراق درونی و احساس قلبی و سجایای عالی انسانی ، همه مصائب وطن خود را به گونه دیگری و به نحو بارز میدیدند و به آن شب وروز می اندیشیدند. به گفته محترم پرتو نادری :

 زخم هزار حادثه در شب!

زخم هزار فاجعه در روز!

میدانم که تورم دردها  به ز خمهای کاری مبدل میگردد و شب وروز برجسم و روان انسان لانه میکند. و اورا می آزارد تا آنکه به یک درد بی درمان منجر میگردد. این سه تن فرزانه گان به این سرنوشت رفتند و از اینرو چاره یی نداشتند جز می سوختند و می ساختند. تا اینکه قلب یکی در یک قاره و قلب دیگری در قاره دیگر و قلب سومی در وطنش از تپش باز میماند.

اگر این سه تن چشم از جهان پوشید، چشم هزازان هزار دیگر را کشودند.

درود بروان پاک همه پاکان و گزیده گان راه راست که با فکر و قلم همواره داد خلق سردادند و رسم نیکونهادند، براهریمن تاریکی و نابکاری تاختند و مشعل فروزان را برافروختند.

روح زنده یاد استاد کاظم آهنگ شاد

مقامش خلد برین باد

 

 


بالا
 
بازگشت