گزینه آخر

مکثی  بر استعفای آقای کرزی

 

نوررحمان اخلاقی

 

    طرفداران حکومتهای دموکرات، یکی از مزیت های دموکراسی این را میشمارند که در دولت های مبتنی بر اصول دموکراسی بحران زمینه فربه شدن را نمییابد.این عده منطق شان را بر این استوار میدارند که هرازگاهی که بحران دامنگیر دولتهای دموکرات شود و امیدی بر قدرت دولتمداران در حصه تفوق شان بر بحران نباشد، در آنصورت دو احتمال وجود دارد.

     یک؛ با وجودیکه وضعیت نا مناسب مشروعیت دولت را زیر سوال برده است، اما فرد اول دولت در یک چهره استبداد منشانه ظاهر شده و به اراده مردم تمکین نه مینامید. در چنین صورتی از یک سو رابطه  مردم با دولت حالت خصمانه به خود گرفته و مردم به صورت فردی پی تخریب دولت می بر آیند و از سوی دیگر  مخالفین سیاسی و یا هم شاید نظامی  دولت سود بیشتر از وضعیت برده و از نارضایتی  مردم به نفع خویش استفاده اعظمی مینمایند.  این امر زمانی برای اینچنین دولتها خطرناک تلقی میگردد که بحران دست و پا گیر که قبلاً از آن تذکر رفت، به اندازه قابل توجه چنین دولت های را ضعیف میسازد و توان مقاومت را از ایشان میگیرد. به احتمال قوی در چنین حالتی نیز دولت به وسیله مردم و احزاب مخالف سرنگون میشود و قدرت به دست مردم می افتد که هرچند در یک مدت کوتاه شاید هرج و مرج را به وجود آورد اما در کل  به نوعی  مزیت حکومتهای دموکرات را به نمایش میگذارد.

     دو؛  چون فرد اول حکومت های دموکرات از طریق رای مردم به قدرت رسیده است و یا در معنی واقعی حکومت های دموکرات به وسیله مردم به وجود آمده است؛ پس فرد اول حکومت به عنوان نماینده حکومت، در برابر مردم الزاماً مسؤلانه عمل نموده و در مقابل وضعیت جوابگو میباشد. به این اساس در صورت به وجود آمدن بحران، گروپ بر سر اقتدار تلاش های لازم را به خرچ میدهند تا بحران را مهار نمایند. در صورتی که بحران کاملاً از کنترول بیرون شود، آخرین مرجع مردم است و دولتمردان با شفافیت موضوع را با مردم در میان گذاشته و فرصت تصمیم گیری دوباره مردم  را مساعد میسازند.این امر زمانی به عنوان یک مسئله حتمی مطرح میگردد که وضعیت موجود با وضعیت مطلوبی که گروپ بر سر اقتدار در حین انتخابات برای مردم وعده داده بودند، تفاوت قابل ملاحظه داشته باشد. عمده ترین دلیل مراجعه به مردم در چنین حالتی شاید در ساده ترین صورت آن همان تجدید مشروعیت رهبری  فرد بر سر اقتدار باشد که از طریق نارضایتی احتمالی مردم از وضعیت به وجود آمده، در شک افتاده است. به احتمال قوی در چنین حالتهای انتخابات زود هنگام راه افتاده و مردم تصمیم لازم را اتخاذ مینمایند که بدون شک برای  بهبود وضعیت، مناسب ترین اقدام به حساب میرود.  

     اما باید یاد آور شد که هردو حالت بالا بیانگر وضعیت  کشورهای است که به طبیعی ترین صورت آن به دموکراسی دست یافته اند و دموکراسی به عنوان یک ارزش فرهنگی برای خویش در آن کشور ها جا باز کرده است.   در اکثر کشور های جهان سوم  وضعیت به گونهء  دیگری قابلیت  نگریستن را مییابد. قسمیکه  در چنین کشورها به احتمال قوی ً تغییر وضعیت، به نفع مردم سالاری نمی انجامد. زیرا اکثراً در چنین کشورها دموکراسی یک پدیده وارداتی است و ریشه آنچنانی در متن جامعه ندارد.   ازینرو بدیل یک دموکراسی شکست خورده حرکت ارتجاعی است که به واسطه همین  دموکراسی قبلاً  کنار زده شده است و تغییر وضعیت با چنین زمینه یی دست آوردی در مسیر مطلوب ندارد .

    به این ترتیب اگر بحث را بر کشور افغانستان و حاکمیت آقای کرزی تمرکز دهیم ، ما به یکسری نتایجی  دست مییابیم که یقیناً در وضعیت کنونی افغانستان قابل ملاحظه است. اگر پرسش اینگونه مطرح شود که آیا  وضعیت کنونی در افغانستان، یک وضعیت بحرانی است؟ بدون شک جواب مثبت است . در ساده ترین تعریف، بحران همان وضعیت از کنترول بیرون شده است  و درین شکی نیست که وضعیت کنونی افغانستان یک وضعیت کاملاً بیرون شده  از کنترول آقای کرزی تیم موصوف و در کل دولت است . پس در چنین حالتی که در عرصه های امنیتی ، سیاسی ،اقتصادی و حتی اداری بحران محسوس وجود دارد،این بخشی از فرضیه کامل است(که حکومت افغانستان در زمان حاضر یک حکومت در بحران گیر آمده بوده و نیاز به رو آوردن به بهترین گزینه ممکن تصمیم گیری در حصه دست یابی به بهبود را دارد).  زمانی به اهمیت این مسئله پی برده میشود که آقای کرزی به عنوان یک حاکم دموکرات نه تنها نتوانسته است   شمّه از و وضعیت مطلوب را که در ایام انتخابات تعهد سپرده بود ، برآورده سازد بلکه به علت نداشتن راهبرد مناسب و ملی  و اطرافیان کار فهم وضعیت را بد تر از آن چیزی ساخته است که بود. قسمیکه امروزه این عقب نشینی عملی از شعار بحران مشروعیت را به صورت خیلی محسوس به وجود آورده است و بحران مشروعیت  که خود نتیجه بحرانهای دیگر میتواند به حساب آید، به عنوان یک مسئله جدی دارد حلقوم دولت را میفشرد.

    بادر نظر داشت  اینهمه برای آقای کرزی  گزینه اول  (عرض اندام کردن در یک چهره استبداد منشانه ) یک گزینه مطلوب نیست. زیرا  حکومت آقای کرزی در کام  بحران موجوده آنقدر  ناتوان شده  است که توانایی استبدادی شدن را نیز ازش گرفته اند. به این ترتیب رو آوردن به استبداد که آقای کرزی و یارانش دارند در قالب مدرنش آنرا به تجربه میگیرند، روند فروپاشی حکومت را سرعت میدهد. این فروپاشی از آنرو بد ترین پیام را برای مردم افغانستان دارد که از ضعف عملکرد آقای کرزی و حامیانش ، امروزه طالبان به عنوان یک حرکت ارتجاعی و بدیل دموکراسی وارداتی موجوده ، چانس عرض وجود کردن را بیشتر از هر کسی دارند. قسمیکه با این همه بی تدبیری که امروزه ما شاهد آن هستیم شاید تنها کسی که بر ویرانه های حکومت موجوده بیرقش را بلند میکند، طالبان است و این موضوع تکان دهنده است؛ زیرا هم اکنون پایه های  حکومت نیم بند آقای کرزی بر دوش  نظامیان خارجی است  که فعلاً در کشور به سر میبرند و اندک اطمینان در زمینه عدم تغییر پالیسی این نظامیان حتی در مدت کوتاه  وجود ندارد. زیرا این بدیهی است که نظامیان را که منافع شان به اینجا کشانده است، همان منافع میتواند دوباره از اینجا بیرون شان ببرد و درین صورت مردم ما میماند و مداخلات چند همسایه. به این ترتیب آشکار است که گزینه ی  در کام استبداد فرو رفتن دولت، هم به دموکراسی که شعار نخست یک عده راهم اکنون نیز  تشکیل میدهد وهم برای مردم که در زمان حاضر بیشتر از هر ایدئولوژی به نان می اندیشند، چون بحران را به اوجش میرساند، گزینه مناسب نیست.

   و اما گزینه دوم ( رجوع دوباره آقای کرزی به مردم ) در زمان حاضر به عنوان  بهترین گزینه میتواند مطرح شود.

    در اینکه تیم آقای کرزی از مقابله با بحران عاجز مانده اند دیگر شکی باقی نمانده  است و هم اکنون با از دست رفتن زمان و بحرانی شدن وضعیت ، فرصت تثبیت درایت این عده نیز از دست شان رفته است. هم اکنون تنها راه مناسب، رجعت دوباره  دولت به مردم است که از اینطریق مردم این فرصت را مییابند که یا  دولت کنونی را با مشروعیت بخشیدن به  کار کردهایش دو باره فرصت دهند و یاهم   دولت جدید مردم سالار را جایگزین این دولت  نمایند. در هردو صورت اراده مردم به قوت خود در تشکیل دولت سهیم میگردد و این برای مردم باوری افغانستان که هنوز خیلی خام است ، خدمتی کلان به حساب می آید. این که خارجیان مقیم افغانستان در مورد موافق اند و یا خیر باید گفت که مسئله دست انداختن دوباره کرزی به دامان مردم در زمان حاضر در چو کات منافع کلان ملی معنی میگیرد و خارجیان حضور یافته در کشور به این متعهد اند که به منافع ملی ما وفادار مانند که در غیر آنصورت موضوع به گونه دیگری مطرح میشود.

     سازوکار مراجعه آقای کرزی به مردم ، در زمان حاضر که پارلمان و قضا در کشور وجود دارد و حمایت بین المللی نیز در عرصه ساختن حکومت مبتنی بر اراده مردم در یک حد کافی تضمین شده است، میتواند به صورت بسیار مناسب برنامه ریزی شود. آن چیزی که به عنوان عمده ترین مورد در ین میان مطرح است  و به عنوان یک چالش جدی ملی در هرچه بیشتر بحران میتواند در آینده نقش داشته باشد همان سر باز زدن جناب آقای کرزی از استعفا و تسلیم نشدن  ایشان به انتخابات زود هنگام و قبل از وقت است که به یقین در بحران آینده افغانستان کلک ها را به جانب آقای کرزی نشانه خواهد برد

 

 


بالا
 
بازگشت