وطندار

حوادث مرگبار،بغلان وبيگانگي والي

ونيروهاي امنيتي بر سرنوشت مردم

 

   درقدم نخست درودبر روان پاك شهيدان حادثه بغلان فرستاده، جايشانرا بهشت برين از خداوند جان آفرين طلب كرده، براي مردم افغانستان وبازمانده گان وساير نماينده گان ملت در پارلمان عرض تسليت ميدارم  !

 

بلي ! هموطن ! بازجان كه آمده است از جانان هموندت بدست ناپاكترين اجنبي به شيوه ي باور نكردني گرفته شد. آنهم درسرزمين تاريخ ساز وتاريخ دار «بغ» و«لان» !يا « بگ» باور نكردنيست كه اهريمنان بي انديشه وكور دلان بي باور به مهر وخداپرستي با چنين شقاوت وسخافتي دست به چنين اعمال شوم بزنند وفرزندان بيگناه وخدمتگاران مردم را ، بيجان ودل سازند. به نظرمن دراين حادثه شوم، شخص اول ولايت وموظفين امنيتي كاملآ مقصيرند واگر بي آگاه ازوقوع اين پيآمد كشنده پي ميبودند، حداقل يا قوماندان امنيت ويا شخص والي كه مهماندار اين هيت بودند، جراحتي برميداشتند. من چند روز قبل ازوقوع اين حادثه اتهام بندي استاندارومعاون شهردار بغلان را بالاي نماينده ي منتخب اين ولايت ديدم وشنيدم ، باورمند گرديدم كه اقاي كرزي، جمعه خان بيدرد را پسشو كرده وجايش را برآقاي اسحاق زي با درد خالي كرد ودراين ولايت گويا كسي باسواد پيدا نمي شود كه خدمتگار صادق مردمش در نقش استاندارتعيين گردد. ويا متيقين هستم كه مسول امنيت اين ولايت نيزيكي از فرستاده گان بيروني وبيگانه با اين مردم است.

    آخير دراين قرن ميشود كه با تحميل واختناق وجبر واكراه بالاي مردم حاكميت كرد؟ عقل شريعت پروراين حكومت وخرديكه هرگز نداشته اند، چگونه پيرامون اين چنين قضايا خواهد انديشيد؟ اين حكومت يا اين عقل هم ندارد ويا خود را با بي شرمي عام در چشم مردم ، مي دراياند.  در كدام دنيا ودر كدام سيستم جهاني ديده شده است كه ، امنيت يك منطقه توسط بيگانه ها ومردمان منطقه ي ديگر گرفته شود؟ اين فورمول تنها با شيوه ي شيونيستي وقبيله گرايي درطول سالهاي متمادي چند قرنه بالاي مردم اين سرزمين به شكل بي رحمانه وسفاكانه از جانب حكام رمق باخته اي قبيله گرا، تحميل گرديده واين حركت با يك نوع ترس ودلهرگي صورت ميگرفته واكنون هم صورت ميگيرد كه مبادا قبيله گرايان حاكميت متحجرشانرا در قلمرو اين كشور از دست بدهند. من به طور نمونه چند مثال مي زنم كه اميدوارم كمي غور ومورد بررسي صاحب نظران راستين قرار گيرد:

     در بدخشان استاندار، از قوم پشتون ومسول امنيتش نيز از همين قوم. در تخار تا پيش ازمقرري والي پيشين ميمنه استاندارش ومسول امنيتش هردو پشتون ودر كندز تا اكنون والي اش از قوم پشتون ويك تخاري آمرامنيت بود كه تبديل ويك پشتون به جايش تعيين گرديد كه خود كشيها راهش باز شد ودهها هموطن ما فداي حركات انتحاري گرديدند.

     در بغلان قبلآ جمعه خان شياد وبيسواد عقل بيگانه، از قوم پشتون والي ومسول امنيت هم پشتون، تا اينكه مردم به فغان از دست اين « اوغون» خون آشام رسيدند وآقاي كرزي آنرا تبديل وبه جايش آقاي اسحاق زي را كه تبارش دهقانان سرپل را در بالاي زمينهايشان سوختانده بود، مقرر وما شاهد شهكاري وريختاندن خون فرزندان بغلانيها بوديم كه از دولت سر اين والي بيگانه با مردم وگرفتن انتقام جمعه خان همدرد ازاين ولآ بود.

    آمديم در سمنگان ! استاندارش يك شخص نزديك به حال مردم وآشنا با خواست مردم است ، حوادث كمتر رخ ميدهد ودر مزارشريف وبلخ تاريخي، با وجوديكه فاشيستها شب وروز از پي توطه وبدنام سازي استاد خردمند عطا محمد نور دست وپا ميزنند، امنيت خوب است وباز سازي جريان دارد وآب روي اين كشور در خارج به شمار مي رود. علتش اينست كه اين استاندار ويا والي فرزند برومند بلخ است وهيچ فرزند حاضر نيست كه بر پدر خويش ويا مادر خويش خيانت كند ودر برابر شهروندانش بي تفاوت باشد.

  شهر شبرغان تاريخي را ديديم كه والي بيگانه در برابر خواست بر حق مردمش دست به چه فجايعي نا انسانانه ي نزد واين سفاك فاشيست چندين فرزند برومند جوزجان را به خاك وخون كشانيد واين حكومت به جاي اينكه اين نابكار جنايت پيشه را بدادگاه ميكشاند ومحاكمه اش ميكرد، تلاش دارد كه آين آدمكش حرفوي را دوباره والي كندز نمايد تا بازهم دستش به خون فرزندان آن ديار رنگين شود.

   ميمنه تا هنوز والي ندارد وسرپرست آن ولايت هم يك پشتون مي باشد ودر بادغيس نيز والي پشتون است كه روز بروز طالبان هم تبارش دست بالا مي يابند وبه اينجا وآنجا حمله مينمايند.

      شما خود قضاوت نمايد كه دراين ولايت هاي كه نام گرفته شد، باسواد ويا فرد شايسته وخدمتگار صادق پيدا نميشود ويا اين جباران قبيله گرا نمي خواهند كه حاكميت بدست مردم باشد. چگونه از چنين حكومت فاشيست بي باور به مردم وقدرت مردمي دفاع شود؟ مردم حق دارند كه روز بروز ازاين رژيم از پا درافتاده فاصله بگيرند ودر صدد دفاع از جان ومال وناموس خويش برآيند. ديگر چاره نيست. مردميكه توان وحق انتخاب ارگانهاي محلي را نداشته ويا ندهندش، بالاي چه تكيه بدارد؟ آيا اين كشور شخصيت با انرژي ودانشمند پرجسارتي را مانند آقاي سيدمصطفي كاظمي درصدها سال ديگر با چنين حكومت مبتذل بي رمق، بدست خواهد آورد؟ اهميت اين از دست دادنها را با تآسف كه بخش از كابينه بيگانه به حال مردم افغانستان درك نميكند واز ايام نادر خان تا زمان طالبان اين قبيله دستش به خون فرزندان شايسته ودانشمند ما سرخ بوده وهنوز هم تشنگي كشنده خويي شان رفع نگرديده است. نادر با امضا در قرآن شريف خون جوانان شمالي وتمام كشور را مكيد وپسرش با عقب نگهداشتن ملت را گرفتار بدبختي ساخت، داود خان با نگرش داعيه پشتون پرستي وپشتونستان خواهش مردم را دشمن با پاكستان ساخت، تركي وامين با شعارسوسياليزم وقوت روسها كردهاي چندين دهه كشور را به زير خاك زنده بگور كردند وگلبدين خان به تحريك آي ايس آي پاكستان كابل ومردم مركز را زير راكت بي جان ساخت وطالبان كرام باقوت شريعت خود ساخته ي خويش مردم را بي زبان ودسته دسته به قتل آوردند وكوچ دادنهاي دسته جمعي وزمين سوخته را پايه گذاري كردند وريشه وبن اين تاريخي وفرهنگي اين كشور را بدستور بيگانگان به نابودي كشانيدند و درود بر نويسنده مضمون احمد خان جنگسالار كه مي تواند از اين به قبل را در آن مقاله بخوانيد كه چه گلي را احمد خان ابدالي وفرزندانش دراين كشور آب دادند وروز مارا به اين تيره گي سر دچار ساختند. هرقدر ديگران بخواهند كه به پيش بروند، قبيله گرايان از پاي پيشرفت گرفته به عقب ميكشند. موجوديت قبيله را در سنتهاي گنديده اش تصور مينمايند. زن بيچاره دراين قلمرو برابر حيوان هم ارزش ندارد. در بازار مانند حيوان به فروش ميرسد وكسي نيست كه اين سيستم را دراين قرن هم مورد انتقاد قرار دهد. اميدوارم كه اين حكومت يك زره انديشه ي انساني را بكار برد وبراي مردم حق تعيين سرنوشت وانتخاب والي، شهردار وقوماندان امنيه را بدهد. در غيرآن مردم تن به تحميل واليهاي بيگانه وقوماندانهاي غير خودي را نخواهند داشت ومنبعد در برابر سرنوشت خويش بي تفاوت نخواهند بود. قدرت مردم در هر حال تعين كننده اراده ي برحقشان خواهد گرديد ورژيم را بر خواهند گزيد كه در تقسيم قدرت با مردم وارگانهاي محلي همكار راستين مردم باشد، نه تحميلگر نا بكار !!!

      پيروز باد حاكميت مردم وحكومت مردم سالاري !

 

 


بالا
 
بازگشت