پرواز با آریانا

 

نامه سرگشاده به آقای عصمتی

 

 

 

 

نویسنده: محمد سالم "هلالی"

 

 

قلم را در حالی در دست گرفته ام که بر فراز کوه های هرات-غور در یکی از پروازهای داخلی آریانا از هرات به سمت کابل در حرکت بود یم.  روز یک شنبه ساعت 2:30 بعد از ظهر است هوا گرم و آفتابی توأم با بادهای موسمی هرات بود که داخل طیاره مسافر بری شدیم.

نگاهم به مسافرین خسته و افسرده می افتد که به صندلیهای شان تکیه داده اند. مسافرینی که اغلبشان را زنان، اطفال و مریضان تشکیل می داد. در اولین نگاه از سیمای شان چنان معلوم میشد که یک حالت بسیار فلاکتباری را سپری کرده باشند. قصه را درست ازهمان آغازین نقطهء که برای اولین بار با مأمورین تکت فروشی آریانا مواجه شدم شروع میکنیم:  همینکه پول را تحویل وتکت خودرا بدست آوردم یکی ازمؤظفین شرکت مذکور برای من وچندتن ازهمراهانم هدایت داده گفت:  یک روز قبل از پرواز ساعت دو بعد از ظهر  تماس تلفنی گرفته و از زمان دقیق پرواز خویش  اطمینان حاصل نمایید. من هم روز شنبه ساعت دو بعد ازظهر تماس گرفتم که صدای از پشت خط تيليفون برایم گفت که باید ساعت سه بعدازظهر تماس بگیرم ولی بعد از برقراری تماس در ساعت سه گفته شد که باید ساعت پنج تماس بگیرم  و در ساعت 5 گفته شد که پرواز ساعت 7 فردا صبح می باشد و مسافرین باید ساعت 6 در میدان حاضرباشند.

فردا ساعت 5 صبح به سمت میدان هوايي حرکت کردم. درجریان راه از تنظیم وقت پرواز احساس خوشی میکردم که با اینحال حتمأ  سرساعت به کارهایم در کابل خواهم رسید. ازطرف دیگر ازینکه پس ازسالهای درازی  با طیارهء آریانا این میراث کهن و سرمایه ملی مردم افغانستان سفر می کردم خیلی خرسند بودم. درست به موقع به میدان رسیدم که درین اثنا  آمر کنترول تکت ها با ما ملاقی شده پس از ورانداز تکت با لحن جدی گفت: شما باید ساعت 10 بجه تشریف بیاورید چون شما در پرواز دوم هستید.  پرسیدم چرا گفت: بخاطر که تکت شما نشانی پرواز اول را ندارد.  با شنیدن این پاسخ سرد منهم عذر خود را برایشان بیان نموده خواهان کمک ومساعدت  ایشان شدم ولی برخلاف توقع با نهایت بی اعتنایی نظری به سراپای  من انداخته گفتند: چیزی از دست ما نمی اید و باید منتظر باشید.

 خوب مطمین بودم که می توانم این مشکل کوچک را با یک تماس  به این و آن از سرراهء خود برداشته به شکلی ازاشکال یک کرسی را برای خود دست وپاکنم  ولی خواستم آن روز را بعنوان یک افغان عادی بدون واسطه و بدون موقف رسمی سلوک نمایم. ازینرو به هیچکس تماس نگرفتم بجز دوستم آقای سادات که جریان را به ایشان تعریف کردم  و وی هم  مرا جهت مراجعه مجدد به آمر کنترل تکت تشویق کردند.  البته واضح است که نتیجه آن مانند قبل بود و سفارش آنها را جهت انتظار کشیدن تا معلوم شدن اینکه کرسی  خالی یافت می شود یا خیر، قبول کردم و چون عهد بسته بودم که تا آخر یک افغان عادی باشم با هیچکس دیگری تماس نگرفتم. دقایقی بعد شخص خوش لباسی وارد صالون انتظار شد و بعد از بررسی تکت اش بوسیله مأمورین میدان معلوم شد که او هم  باید جهت پرواز دوم منتظر بماند.  این شخص به محض شنیدن این جواب  از اطاق انتظارخارج شده بیرون رفت. دقایقی بعد با یک مامور آریانا وارد اطاق کنترل تکت شده  سپس از درخروجی که بسوی ترمینل منتهی میشد براه افتادند.  مشخص بود که او اجازه پرواز با هواپبیمای اول را بهر طریقی،  ممکن با استفاده از واسطه وشناخت ویاهم رشوه بدست آورده است. حاجي جمعه كه مسوليت بكس هاي مسافرين را بعهده داشت برایم تاكيد كرد تا با آمر نمايندگي صحبت نموده، مشكل ام را يكبار ديگر ابراز داشته تا باشد كه كمكم كنند، ولي باز هم همان جواب بيمزه. خوب معلوم بود که واسطه ایشان کار خود را کرده ولی من مجبور به انتظار کشیدن بودم لحظاتی بعد گروپی نسبتا بزرگ وارد اطاق کنترل شدند که البته همگی مربوط به پرواز دوم بودند ولی چند تا از آنها چون اعضاي شوراي ولايتي هرات بودند در پرواز اول جابجا شدند.

 

 لحظات  انتظار بکندی میگذشت. یکبار متوجه شدم که سه نفر به همراه مسئول کنترل پرواز هنگامی که بلیطها تکمیل شد از اطاق خارج شدند. آن موقع ساعت 6:30 بود و با خروج آنها من کاملا تنها شده بودم.

بناچار من هم  ازصالون انتظار بیرون شده  همراه با چند تن از هموطنان غريبكارم كه در داخل یک تاکسی بودند، نشسته راهی منزل شدیم. آیا می توانید حالت کسی را که 2.5 ساعت در انتظار نشسته و تمام آن بی قانونی ها را در برابر خود دیده و حق خود را تلف شده دیده است، درک نمایید؟

ولی با آنهم  توقعات ام خیلیها زیاد بود و نمی دانستم که بد تر از این را هم باید انتظار داشته باشم. به اين ميانديشدم كه يكروز زنده گي بدون امتيازات، سهولت و مصونيت وظيفوي چقدر سخت است. افکارم راه کشید وآهسته آهسته بیاد سایر هموطنان افغانم افتادم. آنعده افغانهای که بدون هیچ نوع امتیاز و مصونیت وظیفوی به امید آیندهء درخشان، خدمات بهتر، عزت و غرور به وطن برگشته اند و همه روزه با این وضعیت ناگوار مواجه هستند- آنها با چه امید و آرزوی برای فردای بهتر به افغانستان برگشتند، به پای صندوق های رای رفتند و چه با نشاط وعلاقمندی فراواانی رییس جمهور خویش را انتخاب نمودند ولی امروز تحت اداره همان رییس جمهور که نوید بزرگی به این مردم داده بود در مقابل پول خویش بجای خدمت، تحقیر و توهین میشوند. به خانه رسیدم گفتم پرواز به تعویق افتاد و حال باید ساعت 10 قبل از ظهر در میدان باشیم.

 ساعت 9:30 بطرف میدان در حرکت بودم و ساعت 10 بازهم در مقابل همان شخص که وظیفهء آمریت کنترول تکت هارا داشت،  ایستاد بودم. به طرفم نگاه کرد ولی چنان وانمود کرد که اصلا هیچگاه ما با هم ندیده ایم. حدود 20 دقیقه ای دیگر به داخل ترمینل عمومی با جمعی کثیری از مسافرین رسیده بودم. از محل کنترول و بررسی اموال مسافرین الی ترمینل با شخص که به نام "انجام الدین"  معرفی شدم که او هم مانند من تعهد بسته بود عادی، بدون واسطه ورشوه دهی سفر نماید آشنا شدم. وظیفه ای اصلی وی در ریاست امنیت ملی هرات بود. در میدان هوایی هرات شعبه ای امنیت وجود داشت که دوستان انجام الدین  با دیدن او ما را به آن رهنمایی نمودند. در داخل اطاق  کارمندان این شعبه منتظرمهمانان شان از کابل بودند، فکرمیکردم انتظار ما با ساعت  12:30 الی 1:00 خاتمه بپذیرد چون طیاره از کابل ساعت 11:00 حرکت نموده بود.

آری! طیاره ساعت 12:00 به هرات نشست و مسافرین با شور و اشتیاق به طرف دروازه ورودی شتافتند، که درین اثنا با برخورد خشن و غیر انسانی مامورین سرحدی برخوردند. از عقب شیشه میدیدم که به مریضان وعده و وعید داده میشد که طیاره رسیده و الی یک ساعت دیگر پرواز مینماییم. طیاره بسیار به دیری تخلیه شد و من از اطاقی که دروازه آن بداخل میدان باز بود میدیدم که تمام خدمهء پرواز وکاپیتان از طیاره فرود آمدند.  

چند لحظه بعد پسر جوانی که اونیز یکتن ازمسافرین بود،  با عصبانیت داخل اطاق آمده  گفت تمام خدمه طیاره جهت صرف طعام به شهر رفته اند!

  کاملأ باور نکردنی بود.  بیرون رفتم وبعد از پرسیدن  از چندین نفر به شمول نماینده آریانا مطمین شدم که به شهر رفته اند.  انجن های طیاره خاموش شده بود و سكوت ملالت آوری ناشی از انتظار زیادهمه مارا فراگرفته بود. به چشمان نا امید و خیره مسافرین که حکایت از هزار درد و گله مینمود مينگریستم و احساس میکردم که همین حالا به چه فکر می کنند. اطفال از گرسنگی وتشنگی ناله و فریاد میزدندو کانتین میدان هوایی هر جنس را پنج برابر از قیمت اصلی اش به فروش میرساند. ساعت 12:30  شد، 1:00 شد ، 2:00 شد و بالاخره ساعت 2:30 خدمه و کاپیتان طیاره بعد از سه و نیم ساعت صرف غذا و استراحت در حالیکه با چوبکهای گوگرد دندان های شان را خلال مینمودند به طرف طیاره در حرکت بودند.

 

بررسی های مقدماتی صورت گرفت، دروازه ها بسته شد،  و ساعت بعد انجن های طیاره با غرش خاصی به حرکت در آمدند. برگشتم و نگاهی به مسافرین انداختم، احساس شان غیر قابل تحریر است؛ خسته گی، ناامیدی، نفرت ،انزجار و غیره.

وقتی در چوکی خود قرار گرفتم قلم و کاغذ رابرداشتم تا چیزی بنویسم. درین لحظه یکی از کنفرانس های مطبوعای آقای "عصمتی" به یادم آمد که با الفاظ بسیار زیبای تخنیکی و مسلکی مدیریتی به نقد از دوایر دولتی نشسته بود. این زمانی بود که ایشان رییس کمیسیون مستقل مبارزه با فساد و ارتشا  اداری بودند. کمیسیونی که از نكته نظر اداره و مدیریت ستون فقرات افغانستان و یگانه اساس که فساد اداری را از بین برده میتوانست بشمار میرفت. الفاظی که مرا شیفته آقای عصمتی ساخته  بود تا حال در گوشهایم طنین می افگنند: عدم موجودیت اصل شایسته ساری ، عدم موجودیت و استفاده درست از منابع موجود، پلانگذاری درست، کنترول، استخدام با درنظر داشت اصل شایستگی، سازماندهی، کیفیت کار، نظارت، کنترول و ارزیابی و..... دران لحظات که این الفاظ وکلمات هیجان آور را میشنیدم،  احساس کردم از خوشحالی میخواهم پرواز نمایم.  چون اولین بار از زبان اولیای دولتی چیزی دلسوزی، رحم،عاطفه،مسلک، حرفه و تخصص میشنیدم و آنهم از زبان رییس کمیسیون مبارزه با فساد اداری.  خرسند بودم  چون اداره و مدیریت توأم با رهبری مقتدر با اصول و مزایای مدیریت و مفیدیت، حسابدهی و شفافیت، سهم گیری از آرزوهایم در محیط کار بوده است. نمیدانم چرا آقای عصمتی بعدها رفت رییس شرکت آریانا تعیین شد ولی بیادم است وعده دادند که تا آریانا این میراث کهن و سرمایه ملی افغانستان را به پای خویش ایستاده نماید. در حالیکه این افکار به مغزم خطور میکرد متوجه این قضیه شدم که چرا باید پنج و نیم ساعت براي پرواز داخلي انتظار بکشم در حالیکه خدمه پرواز آریانا به موترهای آخرین مودل وهرنوع   غذاهای لذیذ به هرات برای میله تشریف آورده اند.آیا عدم موجودیت صداقت، سازماندهی، نظارت، شفافیت، حسابدهی به گونه ای رسوای از ارایه خدمات آریانا و مدیریت سرتاسر آن هویدا نیست؟ آیا آقای عصمتی گاهی هم شده که از مسافرین طالب نظریات جهت رشد و بهبود خدمات موجود آریانا در داخل کشور شود؟ میدانم آریانا با چالش های بزرگی مواجه است ولی برای مدیریت و رهبری درست کافی است ما پرواز هرات کابل را به عنوان نمونه ارایه کنیم. اگر پرواز هرات- کابل با این همه مشکلات مواجه باشد، اروپا و امارات متحده حق دارند تمام پروازهای آریانا را به آن کشور را ممنوع اعلام دارند. ادارات همیشه با چالش های مصلحت مواجه هستند و در اداره بدترین عواقب برای استخدام های مصلحتی پیش بینی شده است. پنج و نیم ساعت انتظار برای پرواز داخلی از هرات به کابل غیر قابل قبول و تحمل است. دولت افغانستان و بخصوص سکتورهای خدمات عامه باید بکوشند تا موثرتر و مفیدتردرخدمت مردم باشند تا از این طریق اعتماد مردم به دولت را افزایش بدهند، تا تمام خلا ها را به هم وصل نموده قلب مردم را از طریق مدیریت موثر، رهبری به اساس ارزشها، حسابدهی و شفافیت عمودی و افقی واصل شایسته سالاری بدست بیاورند. حمایت و پشتبانی از سکتور های خدمات عامه دولتی بعنوان اولین اصل رشد ظرفیت و اقتصاد در کشور مانند افغانستان است. ما مرزهای اقتصادی بدون سطر داریم و سرمایه گذاری در سکتورهای دولتی میتواند به اقتدار دولت در کشور بیفزاید. تجربه چندین ساله نشان داده است که سکتورهای خصوصی و بازار آزاد اقتصاد افغانستان، مردم و اقتصاد این کشور را به اعماق تاریکی کشانده است و شاید علل خدمات زشت و ضعیف آریانا گامی باشد بسوی خصوصی شدن این شرکت و قرارداد چندین میلیون دالری با یکی از کمپني های امریکایی و یا هم اروپایی. بدنام نمودن تمام سكتورهاي خدمات عامه دولتي به اساس طرح پلان هاي مافياي خصوصي سازي است وچون  كه در آن 90 فيصد فساد موجود است، اين طرح غير قابل پیشگيري است. مامورين بلند پايه دولت الي سطح وزير دست در طرح اين برنامه دارند.  سرمایه گذاری های مافیای کشور های اروپایی با موجودیت فساد و رشوه و عدم موجودیت ظرفیت و توانایی ایجاد پالیسی ها و سیاست های مفید و موثر سرمایه گذاری با در نظر داشت اصل نظارت بر و ارزيابي ازاجرات، كيفيت خدمات، حسابدهي و شفافيت در دولت افغانستان باعث شکست تمام سرمایه های کوچک و تجار و سرمایه گذاران افغان شده است. مافیای چون غرب و اروپا با خریداری اراکین دولتی افغانستان و پول وحشتناک شان افغانستان را مبدل به یک کشور کاملا وابسته با اقتصاد متورم نموده اند.  همه مسايل باید در گرو سکتور های خصوصی بوده و دولت به عنوان ضعیفترین و فاسدترین ارگان سياست گذار آن باشد. مردم اين كشور اعتماد شان را نسبت به دولت از دست ميدهند در حالیکه کوچکترین آگاهی از سکتورهای خصوصی و بازار آزاد ندارند. پول های مافیایي سرمایه گذاران داخلی افغان را خرد و خمیر نموده و متاسفانه افغانستان را مبدل به میدان داد وستد (تجارت) نموده است.

 

در اخیر باید گفت که مابراي افغانستان و نجات این کشور از تنگناي فعلي ضرورت به سرمايه گذاري درراستاي رشد منابع بشري داريم،  منابع بشري با يك احساس كه بيشتر به افغانستان و كمتر به خود ميانديشند.

 

 


بالا
 
بازگشت