محمد عوض نبی زاده

 

چشم انداز مختصراعلام مذاکرات میان دولت و طالبان

يك روز پس از پيشنهاد حامد كرزی مبني بر انجام مذاكره با طالبان، اين گروه شبه‌نظامي آمادگي‌اش را براي مذاكره با دولت جمهوری اسلامی افغانستان اعلام كرد. ، سخنگوي طالبان به خبرگزاري فرانسه‌ گفت به خاطر منافع ملي افغانستان، ما به طور كامل آماده‌ي مذاكره با دولت هستيم. ما، مي‌توانيم با مقامات سطوح بالاتر دولت  نيز گفت‌وگو كنيم طالبان مي‌تواند با دولت افغانستان همان طور كه با مقامات کوريای جنوبي براي آزادي 21 گروگان اين كشور گفت‌وگو كرد، وارد مذاكره شود. سخنگوی طالبان گفت اگر دولت  براي انجام مذاكره صادق باشند، ما آماده‌ي انجام آن هستيم. طالبان  یکی از نيروي های مخالف حكومت آماده گي خود را براي شركت در مذاكره با حكومت مركزي بدون پيش قید و شرط خاص و اساسي اعلام داشته است . در مقابل به نقل از نزديكان رئيس جمهور افغانستان نيز گفته شد كه اگر طالبان نسبت به اين موضع گيري صادق باشند ، از آمادگي شان براي مذاكره استقبال صورت مي گيرد .

طالبان پس از آن از آماده گی برای گفتگوهای صلح با دولت افغانستان سخن گفتند که حامد کرزی رئیس جمهوردولت اسلامی افغا نستان  از آنها خواست با دولت او به میز مذاکره بنشینند. اما از برخی منابع طالبان نقل شده که گفته اند آنها برای گفتگو شرایطی دارند. و این در حالی است که دولت افغانستان هنوز تاکید دارد که طالبان باید بدون هیچ قید و شرطی وارد مذاکره شوند.از این رو به نظر می رسد هنوز موانع زیادی برسر راه مذاکره وجود دارد. از جانب دیگر یونس قانونی رئيس ولسى جرگه  ادعا کرد که طالبان، رهبرى واحد ندارند و به دسته ها و قوماندانى هاى مختلف تقسيم شده اند و همين پراکندگى که در ميان  شان وجود دارد،نمى توان بر سخنان آنها مبنى بر مذاکره با دولت اعتماد کرد.قانونى تصريح کرد:  درکُل هر راهکارى که صلح و اعتماد را به ميان آورد، ميتواند يک راه حل عقلانى باشد و ما از آن استقبال، ميکنيم.

 طوریکه محترم رزا ق مامون می نویسد:-

((اعلام آماده گي گروه طالبان براي مذاكره مستقيم با ‏حكومت افغانستان به هدف ختم خونريزي و جنگ ‏درافغانستان يك رويداد تعجب انگيز است اما يك امر ‏تصادفي نيست.پيش از آن ، حكومت و شخص حامد كرزي به ‏كرات ، از گروه طالبان حتي از ملاعمر رهبر اين گروه و ‏انجنير حكمتيار رهبر حزب اسلامي خواسته بود كه با حكومت ‏وارد مذاكره شوند و در ساختار قدرت سهيم گردند؛ اما ‏طالبان و حزب اسلامی وابسته به حكمت يار، هرنوع مذاكره با ‏حكومت كابل را  به خروج نيروها و يا تعيين جدول زماني ‏براي خروج قواي بين المللي مشروط دانسته بودند. قاطعيت ‏طالبان در رد پيشنهادات كابل براي مذاكره و يا مشاركت ‏در ساختار حكومت ظاهراً در حدي بود كه به چيزي كمتر از  ‏سقوط حکومت فعلي قانع نبودند. ‏چه اتفاقي پيش آمد كه طالبان اين بار بدون دريافت ‏دعوت رسمي ، يكي و يك بار  بدون پيش شرط ، وارد صحنه ‏مذاكره وبازي سياسي شده اند؟                               برخي صاحب نظران دليل روي كرد طالبان به مذاكره سياسي ‏را از  دو حا ل خارج نمي دانند:‏                                         يك : پاكستان در توافق با امريكا و حكومت كابل، به ‏امتيازاتي كليدي دست يافته و بخشي ازين امتيازات به ‏گروه طالبان كه درقدرت شريك مي شوند، اختصاص دارد.‏                                         
دوم : قتل اكثر فرماندهان كليدي طالبان؛ طالبان در ‏حال حاضر از لحاظ داشتن گرداننده گان اصلي ميدان هاي ‏جنگ و سياست محروم شده اند و چهره هاي ارشد و بانفوذ ‏از جمله ملا دادالله را از دست داده اند.‏                                                       
سوم: شايد مرزكشي ميان طالبان تندرو و ميانه رو، شكل ‏واقعي به خود گرفته باشد درين بازي ها، ملاعمر  و  ‏هوادارانش ، منزوي شوند.‏                                                             
تفسير اين مسايل يك نكته را به دست مي دهد كه اين ‏توافق به تدريج و طور سري ميان حكومت كابل، نيروهاي ‏امريكايي ، طالبان و پاكستان حاصل شده است. چنان كه ‏چندي پيش ، يكي از مسئولان اداري ارتش امريكا دركابل ‏در باره ضرورت تلاش هاي متوازن در سطح نظامي و سياسي ‏در افغانستان سخن گفته بود.‏                                                              
تماس هاي مقامات رسمي حكومت كابل با سران طالبان و حزب ‏اسلامي از مدت هاي پيش آغاز شده بود و در موارد اساسي ‏با گروه طالبان و حزب اسلامي توافقاتي نيز حاصل شده ‏است . اما به دلايلي نامعلوم ، رسماً در رسانه هاي مطرح ‏نشده بود . حكومت ابتدا تلاش داشت كه ابزاري به نام ‏طالبان را از چنگ پاكستان بيرون كند و به عنوان وسیله ‏بر عليه اپوزيسيون داخلي و مزاحم استراتيژيك بر ضد ‏پاكستان به كار گيرد. درين برنامه ، امريكا و اروپا ‏نيز همنوا اند. اما  پاكستان درين بازي برنده شد و  ‏محاسبات امريكا و حكومت كابل را برهم زد و  گپ به جايي ‏رسيد كه اينك كمر بند مسلح طالبان در اطراف كابل ‏افتاده است.  واز جانب ديگر، تا رسيدن دومين ‏انتخابات رياست جمهوري، حزب جمهوري متشكل از هواداران ‏كرزي ، بازوي حمايتي و ائتلافي قدرت مندي چون طالبان را  ‏با خود به ميدان مي آورند. اما بعضي ناظران اوضاع ‏معتقدند كه اساساً ميان طالبان و حكومت در مسايل كليدي ‏، توافقاتي حاصل شده است اما اعلام آماده گي طالبان ‏براي مذاكره سياسي با حكومت درواقع ، علني كردن اين " ‏توافقات " است.

 زماني كه احمد ضياء مسعود و مارشال فهيم ، از بدتر شدن ‏وضعيت امنيتي سخن گفتند و معاون اول رئيس جمهور از ‏مذاكره سري حكومت با طالبان انتقاد كرد، طالبان بنا ‏به مشورهء جوانب مذاكره كننده حكومت ، علي الظاهر ‏ابتكار مذاكره سياسي را به طور يك جانبه بر عهده ‏گرفتند.‏شایعاتی در مورد  صلح با مخالفین مسلح ، دادن ‏امتیازات به طالبان وحزب اسلامی به گوش می رسد و برخی ‏از فرماندهان ناتو نیز از یک راه حل سیاسی سخن گفته ‏اند. آقاي ضياء مسعود همچنان از ناتو و اردوي ملي افغانستان ‏نيز خواست كه برمواضع طالبان "تعرض و هجوم گسترده" انجام ‏دهند.‏                                                        
‏ وي افزود: متأسفانه مشاهده می شود که  این کار صورت ‏نمی گیرد. اگر مناطقی پس از انجام عملیات تصفیه ای  ‏آزاد میشوند،  پولیس قدرت دفاع وکار تشکیلاتی را در ‏میان مردم آن مناطق ندارد."‏                                
رويارويي سياسي بر سر رسيدن به جايگاه قدرت ، با اين بهانه ها در حال گسترش است. اما سوال ‏اساسي اين است كه آيا حل خصوصي ، يك جانبه و پنهاني قضايا مي تواند بحران رو به افزايش ‏امنيتي را لگام بزند؟   جواب ‏اين سوالات در اختيار امريكا - ناتو و حكومت كابل است.))

سران طالبان در وزيرستان و همچنين به افغانستان، از سازش با حکومت پاکستان   راضي بودند و ديگر اخراج جنگجویان خارجي را به نقد نکشيدند؛ هريک تصور مي کردند که آنان بايد به  گروه طالبان مي پيوستند. در همين حال جداشدن از القاعده و عواملي که موجب رشد راهبرد جهاني مي شد که آنان را به نبرد عليه نيروهاي ناتو متمايل مي ساخت، موجب نارضايتي آنها نشد   پيمان امضا شده نتيجه وضعيت ايجاد شده توسط سران طالبان بود: مقاومت در افغانستان پس از پنج سال همکاري با القاعده به بن بست رسيده بود. واضح است که مقاومت نيرومندتر شده بود. حمله سال ٢٠٠٦ سرآغاز جنگ چريکي اي بود که از حمايت مردمي، ساخت بمب هاي دست ساز و به کارگيري روش هاي چريکي شهري فراگرفته شده در عراق بهره مند بود . نيروهاي ائتلاف به رهبري ايالات متحده آمريکا و ناتو تلفاتی را متحمل شدنداما طالبان هم به هيچ هدف راهبردي مهمي همچون تصرف قندهار يا محاصره کابل دست نيافتند. رهبران طالبان مي پذيرند که سازمان آنها نمي تواند اميد پيروزي در نبرد برابر دولتي داراي ساختار  و تشکیلات منظم  را داشته باشد. آنان به يقين فکر مي کنند که مي توانند مردم را بسيج کنند، اما مي دانند که اين امر تنها به فرشي از بمب و قتل عام هوادارانشان منتهي مي شود. بنابراين برای يافتن راه حل منابع ديگري است که داراي ريشه هاي دولتي باشند. بدين ترتيب آنان به طور طبيعي با پيمان پنجم سپتامبرچشم به سوي پاکستان، حامي قديمي خویش  مي گردانند.

 ملا محمد عمر، رهبر فراري طالبان، ملا ددالله را( يکي از فرماندهان جنوب غربي افغانستان که در ماه مه سال ٢٠٠٧ کشته شد) مامور آن ساخت که طالبان پاکستانی و شاخه هاي القاعده را قانع سازد تا به جاي هدر دادن نيروهايشان بر اين حمله متمرکز شوند. اين ميانجي گري در پنجم سپتامبر ٢٠٠٦ به پيمان صلح ميان نيروهاي پاکستاني و طالبان مناطق قبيله نشين  سرحد ی منجر شد. در اين پيمان به ويژه اخراج تمامي مبارزان خارجي پيش بيني شده بود. اين آتش بس به دولت پاکستان فرصت داد تا پيوندهاي محکمي را با رهبران طالبان در دو منطقه وزيرستان برقرار سازد. رهبران طالبان نيز مقادير قابل توجهي سلاح و پول و دعوتنامه هاي فريبنده به اسلام آباد، را دريافت کردند.

القاعده و گروه طالبان  ابتدا جهت پیشبرد اهداف آمریکا در افغانستان تشکیل شد، اما همین شبکه ها پس از کسب قدرت در ظاهر به دشمن شماره یک واشنگتن تبدیل شدند و پس از آن، آمریکا با بزرگ کردن القاعده – طالبان  و تروریسم به کشورهایی چون افغانستان و عراق حمله کرد، که همین اقدام سبب رشد فزاینده قدرت القاعده  - طالبان و دیگر گروه های تروریستی در جهان شده است.به نظر می رسد درحالی که موج گروگان گیری و کشتار مردم در کشورهای آسیایی و آفریقایی شدت یافته است، القاعده از تاکتیکی موسوم به دشمن دشمن من دوست من است بهره  می گیرد. از افغانستان تا چیچین و از چیچین تا عراق و از عراق تا جنوب شرق آسیا و از قاره آسیا تا قاره آفریقا، واکنش ها به گروگان گیری ها و آشوب های محلی فضایی را ایجاد کرده که القاعده اصلی ترین ذینفع و وارث آن است. با نگاهی به ریشه این آشوب ها و حملات مشخص می شود که نیات القاعده زمانی برملا می شود که بتواند از سایر گروه های سرخورده بهره گیرد. در ششمین سالگرد یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱، هنوز القاعده و رهبر آن اسامه بن لا دن حضوری غیرقابل انکاردر کشورهای مختلف دارند و به اقدامات غیرانسانی خود ادامه می دهند. این گروه از طرفی با برداشت های افراطی و غیر دینی خود از اسلا م، به این دین مقدس رحمانی آسیب وارد می کنند و از سویی دیگر ناامنی را در سراسر دنیا گسترش می دهند. در شش سا ل گذشته آمریکا علی رغم ادعاهای متواترا ز متلا شی کردن این گروه ناتوان بوده است.

 بعضی صاحب نظران عقیده دارند آمریکا نه تنها در پیدایش این گروه و زیر مجموعه هایش همچون طا لبان، نقش اصلی را داشته بلکه به وجود این گروه در دنیای امروز احتیاج دارد تا دیپلماسی موردنظر خود را به تمام جهان دیکته کند و بر همین اساس فقط نقش مبارزه با القاعده را بازی می کند. با این حال، چه آمریکا نخواهد القاعده را از میان بردارد و چه از این کار ناتوان باشد از هر دو می توان این نتیجه را گرفت که دنیا برای نجات از تروریسم نباید به اقدامات آمریکا دلخوش کند. برای همه واضح است که هدف آمریکا از مبارزه با تروریسم در وهله اول منافع سیاسی و اقتصادی این کشور در جهان  است اما بعضی کشورها امیدوارند منافع آنها هم در راستای منافع آمریکا قرارداشته باشد تا از اقدامات آمریکا، منافعی هم نصیب آنها شود ولی در عمل، آنچه تا امروز نصیب کشورهای مختلف شده، چیز دیگری غیر از آن است.

شبکه القاعده در شش سال گذشته توانسته بااستفاده از فضا سازی های آمریکا به شناسایی نیروهای همفکر خود در کشورهای مختلف و اشاعه تفکرات منحط و نادرست خود و در نتیجه به اقدامات تروریستی اش اقدام کند. این شبکه بیش از آن که از دشمنی آمریکا زیان دیده باشد، سود بیشتر برده است. همچنان که سیاستمداران آمریکا هم بیش از آن که از این شبکه دچار خسارت شده باشند، از حضور و اقدامات آنها سود برده و نظرات و سیاست های خود را به دولت ها و ملت های دنیا تحمیل کرده اند. در واقع این دو گروه ظاهرا متخاصم دوروی یک  سکه ای هستند که حضور، تاثیرگذاری و موجودیت خود را در دشمنی طرف مقابل می بینند، نه حذف آن! بر همین اساس هم این دو گروه از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۷ با هم دشمنی داشته ولی این دشمنی هرگز به نابودی القاعده منجر نشده است. شاید بتوان گفت که حتی گسترش القاعده هم در راستای همین منفعت جویی آمریکایی ها باشد که از ناامنی در آسیا ، آفریقا و اروپا از چند جهت سود می برد: مشکلا ت داخلی اش را کمرنگ می کند، صنایع اسلحه سازی امریکا را به سود بیشتری می رساند، حضور نظامی در بیشتر مناطق دنیا دارد و بازارهای اقتصادی دنیا را کنترل می کند و در دست می گیرد.
شاید مشکلا ت آمریکا در عراق و افغانستان یک حمله تروریستی دیگر در خاک آمریکا همچون یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ را برای دولتمردان آمریکایی لا زم کرده است، با چنین تحلیلی می توان گفت که بعید نیست پیش بینی رئیس سازمان اطلا عات مرکزی آمریکا به وقوع بپیوندد. سیاستمردان آمریکایی در آستانه انتخابات ریاست جمهوری این کشور بیش از پیش به کمک های القاعده نیاز دارند، همانطور که جورج دبلیوبوش برای پیروزی وانتخاب در دور دوم ریاست جمهوری اش از انتشار نوار ویدیوئی بن لادن، کمال استفاده را کرد.

انجام مذاکرات از طرف دولت  با طالبان  این گروه تروریستی و جنگ طلب را  از لحاظ حقوقی بحیث یک نیروی مخالف دولت و جامعه جهانی مشروعیت می بخشد. و طالبان بدین طریق میخواهند که خودرابه عنوان یک قدرت نظامی و سیاسی مطرح نماید وبا اعلان آمادگی طالبان برای  انجام مذاکرات بادولت بهره برداری  و سود بیشتری نسبت به دولت ازین  تبلغات  بدست می آورد. طالبان با اعلان آمادگی برای مذاکرات بادولت  توجه جامعه جهانی  و مردم افغانستان را نسبت بخود جلب میکند ودر نزد مردم جهان – منطقه و مردم کشور ما محبوبیت خودرا اضافه تر میسازد.چون اوضاع نظامی در کشور وبخصوص در منا طق جنوب وجنوب شرق خیلی ها پیچیده و تشویش آورگردیده است و نیروه های ناتو و ایتلاف جهانی در عملیاتهای شان برعلیه تفنگداران طالبی چندان موفقیت ندارند که این نیرو ها طی سال جاری بیشترین تلفات  نظامی  انسانی و لوزیستیکی را متحمل گردیده است و طالبان نظر به سال گذشته  از لحاظ جنگی تقویت شده و بر عملیاتهای انتحاری شان افزوده است که زیاد ترین تلفات را مردم ملکی درین حملات انتحاری طالبان متقبل میگردند. طوریکه همه آگاهی دارند  طالبان از طریق استخبارات نظامی پاکستان رهبری و سازماندهی میگرددوتمام امور تسلیحا تی  -  مراکزتعلیم وتربیه نظامی – کمک لوژیستیکی- و مسایل مالی آنان توسط افسران - آی .اس  .آی پاکستان  هدایت و رهبری میشود. گروه طالبان به چند دسته ذیل- 1- طالبان افغانی – 2- طالبان خارجی  اعم از عرب - ازبیک - چیچین -  کشمیری 3- طالبان ازمیان قبایل سرحدی  پاکستان تقسیم  میشوند.گروه طالبان تشکیلات نظامی  یک  اردو ی منظم را ندارد. بلکه بصورت گروپ های کوچک چریکی فعالیت میکنندودر مجموع بوسیله یک شورای نام نهاد  سی نفری رهبری و هدایت میگردند. که هر یک از قو ماندانان طالبان در محلات زیر امر شان استقلا لیت خود را دارا هستند. گروه طالبان دارای ساختار تشکیلاتی نا همگون و غیر منسجم است در کنار آن که افسران پاکستانی بالای طالبان تسلط دارند هریک از مسولین طالبان در مناطق تحت اختیار شان از قدرت وصلاحیت نا محدودبرخوردارمیباشند . بنآ انجام مذاگرات دولت با طالبان امریست بسیاردشوارچون طالبان تصمیم گیران واحد ندارند . تشدید اختلافات میان  حکومت و رهبران جبهه متحد ملی در باره  جریان مذاکرات دولت با طالبان به نفع گروه طالبان بوده وطالبان میخواهند با این اقدام تبلغاتی نفاق را در بین ارکان دولت کابل شدت بخشیده و بهره برداری سیاسی و نظامی را درین شرایط دشوار کشور به نفع خود کمائی نماید.و چراغ سبز مذاکرات را طالبان برای هر دو طرف نیروهای شامل در حکومت کنونی نشان میدهد تا هردو جانب را امید وار نگهدارند . طالبان در بازی سیاسی مانند گذشته که در مذاکرات  با مقامات کوریای جنوبی موفقانه عمل نمود وهم چنان  در مذاکرت  فعلی بادولت نیز برنده خواهد بود.

كشمكش و جنگها با هر شدت وخصومتي باشد سرانجامي جز استقرارصلح و آشتي ندارد . مردم افغانستان سخت تشنه صلح و امنيت پایدارمي باشند . تجارب نشان داد كه جنگ و كشمكش تحت هر عنواني به نفع هيچ گروه ، تنظيم ، قوم ، منطقه و سمت نمي باشد . در جنگ برنده اي وجود ندارد . شعار وحدت ملي ، ثبات سياسي ، استقرار نظام مركزي ، مشاركت و توسعه سياسي و اجتماعي ، دست يابي به حقوق حقه زماني جامه عمل میپوشد كه نيروهاي سياسي و اجتماعي ، بر اساس يك باور و اعتقاد و رعايت منافع مشترك  اقدام نمايند . که  جنگ ، صلح و رقابت باید در يك چارچوب تعريف شده قرار گیرد تا به نتيجه مطلوب برسد ؛ راهكار هاي رسیدن به اهداف بصورت منطقي مورد ارزيابي قرار گيرد . در غير اين صورت فرايند هر جنگی جز تباهي نيروها و مردم و ويراني بیشترکشور- دست آورد ديگري نخواهد داشت .                                             .
اينك راجع به طرح مذاكره با طالبان بايد ويژه گي هاي ياد شده مد نظرباشد تا به يك نتيجه روشن و معين منجر گردد . هيچ منطق سياسي و اجتماعي حكم بر رد مذاكره و مفاهمه نميدهد ؛ مهم اينست كه قواعد و اصول مذاكره و مفاهمه معلوم بوده و بدان تن در داده شود . اين قواعد و اصول چيزي ذهني و تعارفي نمي باشد . بلكه بايد كاملا منطبق بر شرايط عيني جامعه اتکا داشته باشد . طالبان بعنوان یک گروه نظامي تاكنون بارها تلاش ورزيدند كه بر مقدرات كشور حاكم شوند كه يك بار چنين تجربه اي را بدست آوردند ؛ اما حفظ وضعيت براي شان مقدور نگرديد .. پس معلوم است كه اداره كشور از عهده يك نيرو و شخص واحد و يا عناصرخاص بيرون است. اداره سالم كشور زماني ميسر خواهد بود كه تمام مردم و نيروهاي سياسي بگونه اي اراده و خواست خود را در آيينه نظام سياسي احساس کنند . انحصار قدرت بصورت مطلق العناني در جامعه بشري تجربه اي ناكام بوده اند. تاريخ كاربرد استبداد سياسي و اجتماعي پایان یافته است . ممكن است كه با محو استبداد ، دموكراسي و حاكميت مردم تحقق نيابد ، شاید نوعي انارشی سياسي و اجتماعي بوجود آيد ؛. در جهان امروزی ممالک  شرق - موفقيت در عرصه سياست و حكومت داري آنست كه قواعد را مراعات نماید. بدون رعايت قواعد بازي ، صرف با اتكا بر نيروي رزمي نمي تواند موفق باشد .

در باره آماده گي طالبان براي مذاكره با حكومت افغانستان ميتوان گفت اگر چنين اظهاراتي صادقانه باشد ؛ قطعا با پيروي از منطق و اصول حاكم بر گفتگو ها مي توان اميد وار بود كه به نتايجي مثبت دست يافت ؛ اما اگر هدف از اين ادعا ها فقط معامله و كسب فرصت براي پيشبرد نيات سوء در ميان باشد قطعا راه بجايي نخواهد رسید و برنابساماني اوضاع دامن زده میشود . تجارب دست يابي به صلح و آشتي در افغانستان بسيار تاريك و مبهم مي باشد. پيمانها و تعهدات در اين ديار بساده گي برهم میخورند. سياست و جامعه در افغانستان فاقد معيار و اصول بوده وبه همين دليل سالها است كه اين مردم و سرزمين آن روي آرامش و خوش بختي نديده اند .
اكنون انتظار مي رود كه بازيگران سياسي ازخواب غفلت بیدار شوند و جامعه جهاني نيز با اعتماد و احساس مسئوليت بيشتر در باز گرداندن صلح و ثبات در كشور تلاش ورزند . چون تامین صلح وثبات در افغانستان یکی از وظایف  اساسی و عمده جامعه جهانی و ایتلاف بین المللی . است. طوریکه در زمينه مذاكره طالبان و حكومت پیش بینی های منفي و مثبت زيادي وجود دارد اما به رغم همه آنها مي توان گفت كه زمينه و فرصت آن موجود است كه داعيه داران وحدت و تفاهم ملي و صلح و ثبات در كشور ( كه از طرف هردو جانب ادعا مي گردد ) حد اقل براي يكبار بطور صادقانه خود را در بوته آزمون بگذارند . هرگاه اين آزمون از ريا و فریب تهي باشد مي توان اميدوار بود كه راهي بسوي صلح و ثبات باز خواهد گرديد ؛ اگر غير اين باشد ، طرح موضوع مذاكره در واقع معامله اي کوتاه مدت بود ه واگر به توافقي هم منجر گردد شكننده و نا پايدار خواهد بود و اگر به نتيجه نرسد در واقع فرصتي براي تازه كردن نفس  وجهت آ ماده گی از سرگيري جنگ هاي جدید تر خواهد بود .

ماخذ

 
- سرویس خبررسانی آریانانت  زیر عنوان    طشت مذاكرات سري واژگو ن شد    نوشته  رزاق مامون .

-  خبر گزاری پژواک : سخنگوى رياست دولت خبر داد  که آنها موقف طالبان در مورد مذاکرات را بررسى مينمايند .

- خبر گزاری  پژواک : ايالات متحده امريکا برعلاوه دانستن نظرحکومت افغان درمورد مذکرات  با طالبان، خواهان حفظ دست آورد هاى شش سال گذشته در کشور نيز ميباشد.
- یاداشت های  از صاحب این قلم .

 

 


بالا
 
بازگشت