روز شهداء در افغانستان

 

 دستگیر نایل

            روز نهم سبتامبر در افغانستان، بنام روز شهداء ویاد بود از روز شهادت احمد شاه مسعود، در استد یوم ورزشی کابل،جاییکه ادارهء امر باالمعروف ونهی از منکر طالبان هر روز،افراد بیگناه وبی پناه را با عناوین مختلف، سنگسار، تیر باران ویا بدار می آویخت،تجلیل گردید که در آن،حامد کرزی، رییس جمهور، رهبران جهادی واعضای حکومت و پارلمان افغانستان اعضای کور دیپلوماتیک،نیروهای ایساف وهزاران نفر عاشقان جان باخته ء شهداء ومجاهدان ، شرکت کرده بودند. طی پنجسال حکومت جناب کرزی،این نخستین بار بود که از روز شهدای راه اسلام! وبخصوص بزرگ جلوه دادن شخصیت فرمانده مسعود، این چنین مجلس بزرگ وباشکوه تشکیل داده شد. سوال اینست که یکباره چه واقع شده است که حکومت کرزی وحامیان بین المللی آن بفکر چنین کاری برآمدند؟ بنظر می رسد که آنها، فتنه ای در آستین دارند که میخواهند حساسیت ها را بر انگیزند وباز آتش جنگی را شعله ور سازند. مجلس،با سخنرانیهای رهبران جهادی ورییس جمهور کرزی آغاز وبشکل دراماتیک ،پایان یا فت. محمد قسیم فهیم،وزیر دفاع پیشین ( ایشان رابه دلیلی مارشال نگفتم که درهیچ مراسمی،حتی درجرگهءامن منطقوی هم لباس مارشالی به تن نکرد تا به پاکستانی ها نشان میداد که او هم کابل گیرک بوده است.) واز یاران نزدیک احمد شاه مسعود ،از کار روایی ها،جهاد و قهر مانیهای مجاهدین سخن گفت وشهادت را برای مجاهدین، یک افتخار واجر آخرت ، خواند وگفت که ما، در آغاز آمده بودیم که شهادت را قبول کنیم،اما پیروز شدیم وزنده ماندیم ! واز رییس جمهور کرزی هم انتقاد کرد که مجاهدین را ازمتن قدرت،به حا شیه رانده است. در حا لیکه رییس پارلمان،معا ونان رییس جمهور، رییس واعضای مشرانو جرگه ،و اکثر اعضای اولسی جرگه ،برخی اعضای ارشد حکومت،( وزیر دفاع، داخله، آب و برق، اطلاعات وفرهنگ،عودت مهاجرین ) والیان ولایات،فرماندهان پلیس ولایات ، قضات وسارنوال ها همه رهبران ، فرما ندهان وکادر های مجاهدین اند.

        دراین محفل،رییس جمهور کرزی،در سخنرانی خود با اندوه فراوان از شهدای راه جهاد واسلام نام برد که در ذیل نام احمد شاه مسعود ،بابه مزاری،عبد الحق ،حاجی عبدالقدیر،و...نام حاجی عبداللطیف،یکی از فرماندهان مشهور جهادی قندهارهم شامل بود. وفراموش کرد که از ملا داد الله هم،نام ببرد. جناب کرزی!مگر بد میشد که از دوکتور نجیب الله که رییس جمهور این کشور بود و حکومت را بخاطر آوردن صلح وامنیت وتطبیق پروسهء مصالحهء ملی بشما رها کرد،نا مردانه و توهین آمیز بوسیلهء مز دو ران خارجی بقتل رسانیده شد ونعش او چند روز ، پایهء دار را رنگین کرده بود،هم، نام می بردید. تا مردم افغانستان باور می کردند که شما متعلق به همه مردم افغانستان وتمام گروه های سیاسی واجتماعی این کشور جنگ زده هستید.؟ روایاتی وجود دارد که همان حاجی عبداللطیف مجاهد! و همجنس باز! که درجمع شهداء اسم برده شد، باری علمای قندهار راجمع کرده بود و با یک پسرنو جوان عقد نکاح!!بسته بود(همان علمای دینی که پسا نها آخوند ملا محمد عمر را به امارت اسلامی افغانستان،بر گزیدند.) که بعدا توسط چریک های حزب اسلامی حکمتیار، بقتل رسا نیده شد. حکمتیار آن مجاهد را نه بخاطر آنکه این بدعت وعمل ضد اسلامی ونا شایست را انجام داده بود، بل بخاطر رقابت های محلی، ونفوذی که داشت،ترور کرد.

        در کشور جنگ زدهء ما،فرهنگ شهید پروری سابقهء دیرین سال دارد وشهادت طلبی،آرزوی همهء مردم شده است. وهنوز آواز بلند وپر طنین ضد استعماری مردم ما از آنسوی تاریخ بگوش می رسد که:

_« شهیدان ظلم فرنگیم، ما            بخون وطن، لا له رنگیم، ما!»

(بجز رهبران جهادی وسران حکومت ها که امروز خود،مبلغ شهادت اند لکن نه برای خود) مثلا جناب حامدکرزی حین سخنرانی خود در استدیوم،که یکی دو صدای سنگ طفلان را از کوچه شنید، ونخواست که شهادت نصیبش شود،مردم را رها کرده مجلس را ختم اعلام کرد وغیب شد! چرا که ایشان، شهادت را وبخاک وخون افتادن را سزاوار مردم عادی میداند. حق بزرگ آن شهدایی که در مجلس از ایشان نام برده شده است،بر جای که من به همه آنها و مبارزات شان احترام دارم. اما کسا نیکه از شهید پروری حمایت میکنند ومردم بیگناه وبیخبر از سیاست های دنیا را بکام مرگ سوق میدهند،وعملیات انتحاری و تروریستی با افراد فریب خورده در فلسطین، عراق و افغانستان ودیگر کشور های اسلامی را نوعی شجاعت وافتخار و نشان شجاعت میدانند، باید بخاطر داشته باشند چنان کسانی که برای جان خود،احترام وعزت قایل نیستند،به درجات بالا تر،برای جان وزنده گی دیگران نیز، احترام قایل نمی باشند.

   اگر در طی سی سال جنگ در افغانستان از چند شهید انگشت شمار رهبران که بگذریم،باقی بیش از دو ملیون شهید بیگناه وبی آزار وبیدفاع جز همین مردم عادی، کودکان بی پناه ومادران داغدار دیگر چه کسی بوده است؟چرا آنهاییکه مبلغین شهادت طلبی اند، خود این افتخار را نصیب خود نمی گردانند که الگویی از جان بازی برای مردم خود.باشند؟ از کسانیکه ایمان شان شمشیر و فرهنگ شان خشونت ترور، دهشت افگنی وسر بریدن است،چه توقع انسا نیت و بشر دوستی و خد مت به خلق الله را از آنها باید داشت؟ البته من تردیدی ندارم که با فرهنگ و سر زمینی که ما بزرگ شده ایم،از گل وآب و سا ختار فکری دیگری پدید آمده ایم. مثلا اگر بخواهیم خصا یل وشمایل یک رهبر مذهبی ودینی وحتی سیاسی خود را بکشیم، شمشیری را در دست او نشان می دهیم  ومیدانیم که شمشیر وکارد وخنجر، نماد چیست و زبان فارسی را که بخوانیم،ازعرفان، وحد ت الوجود، وعشق قهرما نیها، چیز های با ارزشی را می آموزیم.و سعدی،بما میگوید:

« میازار موری که دانه کش است           که جان دارد وجان شیرین،خوش است»

 وفردوسی می آموزاند:

« هر آنکس که شهنامه خوانی کند         اگر زن بود، پهلوانی کند»

وسخنان ملکوتی مولا نا،همیشه آویزهء گوشهای ما است که میفرماید:

« ملت عاشق، ز ملت ها، جداست        عاشقا نرا ملت ومذهب، خداست »

و اگر عربی را فرا بگیریم،همان حرف اول صرف ونحو، از کشتن وزدن وخون ریختن:(قتل_قتلا قتلو) و(ضرب_ضربا ضربو)، سخن میگوید.! ودر زبان فرانسوی،نخستین واژه گانی که آدم با آنها آشنا میشود، عشق، دوست داشتن،زن، زنده گی ومعنای آن است.لذا تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!.

     ای هموطن آگاه وبیدار دل!باید امروز خط  فا صل میان شهید هیرویین و تریاک،آدم زراندوز،وطن فروش وقدرت طلب وشهید عشق، وطن، خدا، ازادی وانسان دوستی کشیده باشی که :

« گور خونین شهیدان، بتو، آواز دهد             آتشی را که فروزان شده، خاموش مکن

ما، به امید وفای تو، گذشتیم زجان              دوستان را مبر از یادو، فرا موش مکن»

به امید آنکه ما، دیگر شهید! ندهیم. آمین !!

_________( هلند_ سبتامبر 2007 )

 


بالا
 
بازگشت