بومان علی قاسمی

 

 

فریاد مهاجرین بدون سرنوشت  در اروپا

 

 

      مدتی است که در شهر دهلی پایتخت کشور هند برای  معالجه ، سکونت اختیارنموده ام درحالیکه این دوری از وطن وو ظیفه برایم نهایت سخت میگذرد

هرکوچه و بازار دهلی مانند جاده مندوی کابل مملو از انسا نها است ،  روزانه  صدها هزار بلکه ملیون ها  انسان  در این جاده ها قدم میزنند در یکی از هوتل های بازار انارکلی  روزی  نظرم افتید بر چهار جوان  افغان  که با حالت پریشانی  چشمانشان گله از روز گار داشت در ملاقات اول کدام توجهی بهم نکردیم ،  ملا.قات دومی به رسم افغانیت و اسلامیت با یک سلام خلاصه شد و درملاقات سوم  حال و احوال با ایشان نمودم

با پرسش نامهای شان  و اشنایی  با ایشان معلوم شد که سه نفر شان هزاره  از ولایت های غزنی ، بامیان و دای کندی هستند ویکی هم از پشتون های ننگرهار است .

در مورد دلیل امدن شان و مدت اقامت شان پرسیدم. گفتند حدود دو ماه است که دراین شهر هستیم و مقصد رفتن به کشور های اروپایی را داریم .

سوال کردم به اروپا میروید و انهم از راه هند ؟  چرا راه های ترکیه و غیره ؟

یکی از این جوانان که نسبت به بقیه بلند قامت تر و عمرش هم در حدود سی سال بود  گفت  چی بگویم! ما راه ترکیه را مزه اش را چشیده ایم ، لت و کوب پاسداران ایرانی را هم خورده ایم  و طعم تلخ زخم زبان های شان را هم چشیده ایم ، ما مشت ها ولگد های  سربازان غول پیکر ترکی را هم  دیده ایم و مرگ  رفقا و دوستان خودرا به چشم سر در بحیره مدیترانه  در سفر بین ترکیه و یونان با چشمان خود مشاهده نموده ایم .

دیگر نمیخواهیم که ازان طریق  برویم .

گفتم  دوستان شما که تا یونان رفته اید پس چرا برگشتید ؟ یونان که دروازه اروپا است .

گفت  ما نه تنها یونان را دیده ایم بلکه  شهر های   روم  ، پاریس  ، امستردام ،  بن ، کوپن هاگن  و ستوکهلم را هم دیده ایم  و مدت چهار سال را دران جا زندگی نموده ایم .

گفتم پس چرا برگشتید ؟

گفت از خیرات سر دولت افغانستان و وزارت خارجه افغانستان .

ایشان درد دل خودرا در ابتدا به نرمی و دراخیر با عصبانیت چنین اغاز نمود .

(( ما در سال 2001  میلادی از طریق ایران  عازم  اروپا شدیم ، دوبار در مرز ترکیه و ایران دستگیر شده و بعد از لت و کوب و تشدد مرگبار سپاه ایران مارا  به افغانستان  رد مرز میکرد ، اما بار سوم چانس یاری کرد و ما به استانبول رسیدم ، از استانبول از طریق بحیره مدیترانه  توسط قایق های چهار نفری بادی ، خودرا به باد و موج دریا سپردیم که تا بالاخره بخت یاری نمود و خودرا در ساحل کشور یونان یافتیم .

پس از مدتی اقامت در یونان  در زیر موتر های تیلری خودرا محکم نموده و ازاین طریق به کشور ایتالیا رسیدیم .

از ایتالیا  وارد فرانسه شدیم و از انجا احساس کردیم که دیگر خطر مرگ وجود ندارد و ما افغانها از سنگ هم سخت تر بودیم ، و از مرگ هم  پیشقدم تر .

کشور های هالند ، جرمنی و دانمارک را  پشت سرگذرانده خود را به شهر مالموی سویدن رساندیم و درانجا درخواست پناهندگی دادیم .

دوسیه ما جریان پیدا کرد و درحین زمان ازبخت بد ما  برج های دوقلوی نیویارک  زمین بوس شد و به ادامه اش وقایع  سال 2001  جریان پیدا نمود .

درحین وقت دوسیه های ما رد شد و دولت سویدن به جواب ما گفت که فعلا اوضاع افغانستان خوب تر شده است  

بار دیگر موضوع را به داد گاه  و داد گاه عالی  برای بازخواست  عرض و داد کردیم  اما  در نتیجه  حکومت سویدن برای ما  اجازه یکسال  اقامت دران کشور را داد

که دراین برنامه درحدود یکهزار تن افغان  شامل بودند .

درحین وقت وزیر خارجه افغانستان  به سویدن و کشور های اروپایی سفری داشت و دردوران سفر این وزیر خود خواه و مغرور از کشور سویدن خواست تا مهاجرین را به افغانستان برگرداند  چون وضعیت افغانستان  روبه بهبود است ، امنیت وجود دارد و افغانها مشکلی ندارند .

با تکمیل شدن یکسال اقامت ، تمام این افراد را کشور سویدن جواد منفی داده و تقاضا نمود که ما با دولت افغانستان  تعهد نموده ایم  لذا شما باید سویدن را ترک نمائید .

ما بخت برگشته گان ، به حرف های وزیر دروغگوی خود باور نموده و فورمه را امضا نمودیم  و کشور سویدن وعده داد که برای تان در افغانستان مبلغ سه هزار دولار ما از طریق ای او ایم  یا اداره مهاجرت سازمان ملل میدهیم ، خانه و کار دولت افغانستان برایتان تهیه میکند  بنا ما دراوایل سال روان  سویدن را به قصد افغانستان ترک گفتیم .

وقتیکه ما وارد میدان هوایی کابل شدیم  از انجا مارا به مهمان خانه اداره مهاجرت سازمان ملل منتقل کردند و پس از سپری نمودن دوشب گفتند که شما در مهمانخانه وزارت مهاجرین بروید .

مدت یک هفته را در مهمانخانه یا مسافرخانه وزارت مهاجرین  گذراندیم و از انجا هم مارا گفتند که دیگر شما وقت تان تکمیل شده و اینجا مهاجرین جدید می ایند  شما برای خود جای کرایه کنید .

ما بخت برگشته گان که همگی ازولایت های  دوردست بودیم و در کابل کسی را نمیشناختیم ، در یکی از مسافرخانه های سرک سیلو ماهوار 6000 افغانی اطاق کرایه نمودیم در حالیکه در سرمای زمستان و برف باری کابل روزانه مصرف چوب ما به 500 افغانی میرسید .

به اداره مهاجرت سازمان ملل یا آی او ام  مراجعه نمودیم که سه هزار دلار پول مارا کی میدهند ، گفتند اون یک برنامه طولانی دارد ، ما برایتان میدهیم این پول را اما شما باید دکانی را در شهر کابل و یا جای دیگر کرایه کنید  و ما برایتان جنس خریداری نموده  دران دکان  برایتان سرمایه گذاری میکنیم تا شما مشغول کاری شوید .

به گفته این اداره ما یک دوکان را ماهانه 100 دالر کرایه نمودیم  ، اما هرباریکه ما به  این دفتر مراجعه میکردیم  پانزده روز  وقت میداد .

این موضوع سه ماه دوام کرد  و پول و دارایی را که با خود داشتیم  رو به تمام شدن بود .

اخر یک روز  در نزد شخصی  بنام حیدر که مسئول توزیع پول و گرداننده اصلی دفتر ای او ام بود رفتیم  و گفتیم که ما دوکان کرایه کردیم و پول مارا چرا در اخطیار ما قرار نمیدهید  ؟  بما گفت که شما  باید دو کان ولدنگ کاری باز کنید و ما از شما امتحان میگیریم اگر ولدنگ کاری بلد بودید برای تان سامان ولدنگ خریداری میکنیم  و الی چیزی برایتان داده نخواهد شد .

ما که هیچ کدام  ولدنگ کاری بلد نبودیم  ناچار با یک  ولدنگ کار ساخت و باخت کردیم  حاظر شدیم که برایش 500 دالر بدهیم تا او دوکانش را به نام ما در نزد دفتر ای او ام  قلمداد کند .

دوباره به دفتر ای او ام مراجعه نمودیم  گفت  هفته اینده ، اینده و اینده یکماه گذشت .

دراخیر اقای حیدر و چند تن از همکارانش بما گفت که کشور سویدن پولی بنام شما برای این اداره نداده است،  شما از سویدن تقاضا کنید تا این پول را در اختیار ما قرار دهد ، بعد ما به شما پول هارا میدهیم .

پس از چهار ماه سرگردانی و مصرف نمودن پول های را که همراه خود داشتیم  ما درک کردیم که درافغانستان همگی دزدان و دروغگویان  برکرسی های قدرت نشسته اند .

دراین مدت ما وضعیت مهاجرینی را که از ایران و پاکستان به کشور برگشته اند دیدیم ،  ما وضعیت بیکاران را در چوک های  کوته سنگی ، دهن باغ ، بهارستان ، جاده و غیره مشاهده کردیم .

مادیدم که مهاجرینی که به وطن برگشته اند 95% شان بی کار هستند و به نان شبانه روزی خود محتاج میباشند .

زمین که بنام شهرک های مهاجرین  در نظر گرفته میشود  تمام به اقارب و دوستان  وزیر ، معاونین ، روئسا و کارمندان دفتر شان توزیع میشود و بعد چند برابر برای بیخانه ها و مهاجر به فروش میرسد .

ما پی بردیم که در کشوری که  خانه مردم را خراب کرده و بر روی زمین ان  معاونین رئیس جمهور و وزرای کابینه قصر تعمیر کند ، برحق است که اختیار داران وزارت مهاجرین  زمین های مهاجرین را به بستگان شان بدهند .

در سرزمینیکه وزیرش  با خارجی ها دروغ بگوید ، کارمند یک موسسه ملل متحد باید پول های مهاجرین را حیف ومیل کنند.

سوال ما از وزارت خارجه و وزارت امور مهاجرین این است که

ای بی خردان و نا اگاهان ! شما مهاجرینی را که از کشور های ایران و پاکستان برمیگردند ، برایشان کار و خانه مهیا نمیتوانید . شما چی مرض داشتید که از کشور های اروپایی تقاضا کردید که مهاجرین را برگردانند .

مهاجرینی که در اروپاهستند  از همه امکانات برخوردار هستند و بیشتر شان یا کار میکنند ویا از بودجه همان کشور ها برای شان مصرف داده میشود . ازجیب شما که خرچ نمیکنند .

شما به ناله و فریاد  مهاجرینی رسیده گی کنید که از ایران و پاکستان سالانه به صد ها هزار  وارد کشور میشوند .

اقای وزیر خارجه ایا شما میدانید که با این معاهده ننگین تان  در کشور های اروپایی ، نان هزاران فامیل را از دهان شان گرفتید ، ایا میدانید که هر افغانی که در اروپا و امریکا یا استرالیا کار میکنند چند فامیل را در افغانستان کمک اقتصادی میکنند .

ایا شما اگاهی دارید که مهاجرین در اوپا و دیگر کشور های غربی صد ها انسانی  را برای فردای افغانستان زیر تربیه و تعلیم دارند تا در اینده همچون شما بیخردی دوباره کرسی را به خودش نبندد .

ما از ریاست جمهوری و پارلمان افغانستان که نمایندگان مردم خودرا میدانند ، تو سط این گفته های خود پیام میدهیم و تقاضا داریم  که  از وزرای خارجه و مهاجرین سوال کنند که روی چی دلیلی شما از اروپاییها خواستید که مهاجرین را به افغانستان برگردانند ؟

اقای وزیر شما میدانید که اگر ده هزار مهاجر اروپایی به وطن برگردد  ، ده هزار بیکار در کشور اضافه میشود ؟

شمامیدانید که اگر این افراد هرکدام ماه صد دلار به خانواده های شان میفرستاد  ماهوار یک ملیون دلار میشد و اکنون این مبلغ هنگفت را شما از بودجه اقتصادی افغانستان کم نمودید .

وایا شما میدانید که افغانهای که در اروپارفته اند هرکدام  بین پنج تاده  هزار دلار مصرف نموده اند . وانها در ان کشور ها کار میکردند ، و مانند شما دردوران مهاجرت در دهن دروازه های کلیسا خیرات خور نیستند .

 بنا شما هستید مافیای اقتصادی که ضربه بر پیکر نیمه جان اقتصاد کشور میزنید  .

بخاطر خدا  کار را به اهل کار واگذار کنید و ملت را نسوزانید))

پس از این گفتار درحالیکه اشک از چشمانش سرازیر بود  سکوت نمود و متوجه شدم که هرسه رفیقش هم با چشمان اشک الود سر را به زیر افگنده  و برزمین خیره شده اند .

من که علاجی جز تسلی نداشتم گفتم خیر است میدانم که این اشتباه  بوده  و اما شما در داخل کشور باید از اداره ای او ام شکایت میکردید .

((گفت ما عریضه خلاف کارمندان دفتر ای او ام به وزارت مهاجرین و حتی ریاست سمع شکایات ریاست جمهوری نوشتیم  اما هیچ تاثیری نکرد و کسی صدای مارا نشنید .

به وزارت داخله که میرفتیم  میگفتند که این وظیفه ما نیست ، وزیر و معاونینش  را اشخاصی مثل مایان که اصلا دیده نمیتوانند و روئسای ادارات روز شش ساعت در جلسه های مهم است و دوساعت هم در نان خوری چاشت ))

بنأ من به این هموطنانم وعده دادم که صدای شما را  از طریق  نوشته به نشر خواهم رساند.

خداوند به مسئولین ما توفیق خدمت به مردم را بدهد و اگر این توفیق را ندارند  حد اقل لقمه نان  یک افغان را از دهنشان نگیرند . چون در حقیقت  شهر کابل  به شهر بیکاری تبدیل شده است و  مهاجرین ایرانی و پاکستانی ما  سال گذشته در سرمای زمستان چی وضعیتی را داشتند ، و دولت ما به انان رسیدگی نمیتوانست ، چه رسد که ما ما مهاجرین افغان را از اروپا برگردانیم که این مهاجرین خود پشتوانه بزرگ اقتصادی برای جامعه ما است  و هرمهاجر چندین فامیل را کمک میکند و نفقه میرساند .

نمونه کوچک آن  ولسوالی خود ما یعنی  ولسوالی جاغوری ولایت غزنی است  که از برکت کمک های اقتصادی همین مهاجرین اروپایی ، امریکایی و استرلیایی خود، امروز  دارای 26 باب لیسه و درحدود 50 باب متوسط و ابتدائیه میباشد و مردم چون نیاز مندی های اولیه شان رفع است  همه جوانان و فرزندان شان  مصروف تحصیل و فراگرفتن علم هستند .

درحالیکه هیچ  کمکی در همین دوران از سوی هیچ نهاد  دولتی و یا غیر دولتی صورت نگرفته اما وضعیت زندگی مردم از نگاه اقتصادی نهایت بهتر است نسبت به سالهای یک دهه قبل .

بنا از مقامات عالی دولت و وزارت محترم خارجه تقاضا میرود  تا  درد  دل هزاران همچون جوان وطن را حس نموده و نه تنها اینکه  با کشور های اروپایی  درتماس شده و برای مهاجرینی که دران کشورها بی سرنوشت هستند ، اجازه اقامت بخواهند بلکه در وضعیت نابسامان کنونی کشور از انان تقاضا نماید تا مهاجرینی را که جدیدأ به ان کشور ها میرسند نیز اقامت  و پناهندگی بدهند  تا این مهاجرین پشتوانه اقتصادی خوبی برای کشور باشند .

 

14/ نومبر 2007  شهردهلی هندوستان

 


بالا
 
بازگشت