رويداد هاي افغانستان درحوادث پاکستان

)راد مرد اسکاري (

مروري برگذ شته

در کتاب « بمب های آزادیبخش آمریکا »  اثر نوام چامسکی  آمده ، ارتش جهادگران ساخت سیا و موساد ، اکنون در سراسر جهان پخش شده و گریبان خود آمریکا را گرفته است . این نویسنده ؛ تاکید می کنند که القاعده اسامه بن لادن و سایر جریان های نظامی اسلامی که از مجرای اخوان المسلمین می گذرند و وابسته به آنند ، از شاخه های همان جهادی های افغانی ، یا ارتش غیر مستقیم آمریکا هستند که ازچهل کشور مسلمان ، با هدف های یاد شده در افغانستان نقش ارتش غیر مستقیم آمریکا را بازی می کردند  ،جهاد افغانی ، در خود جنبش اسلامیست تغییر شکل حائز اهمیتی به وجود آورد .اولا تندروترین ریشه هایش را تقویت کرد و به چنان اعتباری رساند که بتواند پا به پا در افغانستان با ابر قدرت بجنگد .

جنگ افغانستان باعث به وجود آمدن کادرهای جدید اسلامی شد که در جنگ چریکی مهارت پیدا کردند ، قدرت مبادله ی اطلاعاتی خود را بالا بردند ، در به قتل رساندن افراد چیره دست شدند و در ساختن موتر های حامل بمب ، تجربه طولائی پیدا کردند . شبکه هاي بنيادگرايي به طرز گسترده ای اسلامیست ها را از شمال آفریقا ، تا مصر ، خلیج فارس ، آسیای میانه و پاکستان ، با استحکام به هم وصل کرد . واقعیت این بود که جنبش اسلامیست ، قبلا ؛ در دهه ی هفتاد ، به نقطه ی پرواز خود رسیده بود . موتورهای این پرواز ، ایجاد ثروت نفتی عربستان سعودی ، پدیداری نظام بانکی اسلامی با خصلت های سیاسی بالا ، و به وجود آمدن نهادهای جدید اسلامیست در مصر و سایر کشورهای مسلمان محافظه کار بود .

 در جنگ افغانستان ، جنبش خصلت تندروی  شدیدی پیدا کرد و احساس کرد که قدرت در عضلاتش تبدیل به اعصابی نیرو بخش شده است . در اواخر دهه ی هشتاد ، اسلامیست ها قدرت را در افغانستان و سودان قبضه کردند و قدرت حائز اهمیتی در عربستان سعودی و پاکستان کسب و مصر و الجزیره را مورد تهدید قرار دادند . پایه های القاعده و تروریسم زیر زمینی این سازمان ، در این سال ها ریخته شد .

بعضی از این تحولات ، یا شاید هم بسیاری از آن ها ، به نظر معماران سیاسی و نظام اطلاعاتی ایالات متحده که چهار چشمی به موضوع رویاروئی با اتحاد شوروی در افغانستان خیره شده بودند ، نیامد . یا اصلا رویت نشد تا مورد غفلت قرار گیرد. از این گذشته ، مقام های تندرو ایالات متحده،  آسیای میانه را در چهارچوب اتحاد جماهیر شوروی ماده مستعدی ارزیابی می کردند و به این دورنما می پرداختند که اتحاد شوروی با شروع نا آرامی هائی در جمهوری های آسیای میانه ، از تعادل خارج خواهد شد.

 سرانجام ، برحسب استراتژی گسترده تری ، جهاد افغانستان باعث تحقق رویائی شد که تا دهه ی هشتاد مطلقا ذهنیت محافظه کاران جدید ارزیابی می شد . این رویا، اشغال نظامی خلیج فارس و میدان های نفتی آن بود . رابطه ی مستقیمی میان جنگ علیه مردم افغانستان و حضور جاری ارتش ایالات متحده در قزاقستان ، ازبکستان ، و سایر نقاط نفت خیز آسیای میانه وجود دارد .

 برای وارد کردن ایالات متحده در بخش هائی از جهان که تا دهه ی هشتاد خارج از دایره ی نفوذ آمریکا قرار می گرفتند ،  جدالی سخت درگرفته بود . این جدال ، از سال های 1980 که جهادی های افغانی از ایالات متحده ، چین و اسرائیل اسلحه گرفتند تا علیه ارتش سرخ بجنگند ، آغاز شد ، به سال های 1990 که جنبش طالبان با حمایت مستقیم ایالات متحده به وجود آمد ، کشیده شد ،  و تا امروز هم که ایالات متحده با ایجاد جنگ دیگری در افغانستان ، راه های دخالت وسیع خود در جمهوری های تازه استقلال یافته ی آسیای میانه را هموار می کند ، ادامه دارد .

سرمایه گذاری سيا ازطريق پاکستان  براي جهادي هادر سال 1984 به 250 میلیون دالر رسیده بود « یعنی در همان حدی که در سال های پیش از آن انجام شده بود »، اما پس از آن بود که این سرمایه گذاری سربه آسمان زد: در سال 1986 به 470 میلیون دالر، و در سال 1987 به 630 میلیون دالر رسید . ایالات متحده ، به سختی کوشید تا کشورهای دیگر ، از جمله چین را وارد دعوا کند. بنا به گزارش « چارلزفریمن » که سفیر ایالات متحده در چین بود ، « از سال 1981 تا 1984 چین به ارزش 600 میلیون دالر اسلحه به افغانستان فرستاد.» ویلیام کیسی مدیر سیا نه تنها سرمایه گذاری برای جنگ افغانستان را توسعه داد ، بلکه هدف های جاه طلبانه اش را نیز گسترش داد . حالا دیگر سیا به پیروزی می اندیشید و سلاح های تخریبی و دلفریب بیشتری را برای مجاهدین تامین می کرد ، که از آن جمله می توان از راکتهاي زمین به هوای ستینگر نامبرد که توانستند ضربه های کاری به طرف درگیر بزنند و ابعاد تخاصم را تعمیق کنند.

 وقتی جهاد توسعه یافت ، سیل مسلمانان متعصب عرب ، از کشورهای مختلف اسلامی ، به افغانستان سرازیر شد . کشورهای مختلف عربی ، از جمله مصر و عربستان سعودی ، چون سازمان های بین المللی طیف راست اسلامی – مثل اخوان المسلمین ، اتحادیه جهانی مسلمانان، جماعت تبلیغی به مثابه سازمان مسیونرهای اسلامی که مرکز شان در پاکستان بود ، کارزارهای را برای سربازگیری از جهادی ها آغاز کردند .

بدین گونه بود که رویاهای اسامه بن لادن برای وحدت گروه های بنیادگرای اسلامی ، بسیج آنان در سراسر جهان برای یافتن جنگجویان مسلمان ، انتقال آنان به پاکستان و قاچاق کردن شان به افغانستان برای پیوستن به جهاد ، تحقق یافت . «کولی » نوشته است : « به بسیاری از آن خشک اندیشان مسلمان گفته شده بود که برای مطالعات و تحصیلات مذهبی به پاکستان می روند» «کولی » می نویسد :  عمو مآ در طول شش هفته آموزش مذهبی برای طلابی که از نقاط مختلف جهان به پاکستان آمده بودند ، پیشنهادی در مورد آموزش فوری نظامی به آنان داده نمی شد . حتی سخنی هم از جهاد علیه روسیه یا دولت کمونستي به عنوان دشمنان خدا به میان نمی آمد . این مسائل ، پس از آن دوره ی شش هفته ای مطرح می شد .

در این مرحله ، افسران سرویس اطلاعاتی پاکستان ( ISI ) که معمولا مفتی بودند ، ظاهر می شدند و از موقعیت و فرصت برخورداری طلاب از آموزش های نظامی سخن می گفتند . بدین گونه بود که امکانات آموزش های نظامی برای هزاران طلبه ای که از الجزیره ، مصر، سودان ، عربستان سعودی و سایر کشورهای اسلامی به پاکستان رفته بودند ، فراهم می شد .

به قول احمد رشید روزنامه نگار پاکستانی و نویسنده کتاب « طالبان » ، بین سال های 1982 و 1992 ، سی و پنج هزار اسلامیست تند رو از چهل و سه کشور ، در جریان جنگ و عواقب جنگ، دوش به دوش مجاهدین ماشه را می  فشردند و ده ها هزار جهادی دیگر در پایگاه هائی که ضیاء الحق در مرز پاکستان و افغانستان برپاکرده بود، آموزش نظامی می دیدند « احتمالا صدهزار مسلمان تندرو با پاکستان و افغانستان رابطه ی مستقیم داشتند و زیر نفوذ سيا وآي اس آي بودند. » بعضی از آن های که برای مجاهدین استخدام می شدند ، در ایالات متحده و جوامع عربی و اسلامی مستقر شده بودند .

تردیدی وجود ندارد که حمایت ایالات متحده از مجاهدین ، که بیشترش به جیب اسلامیست های تندخو و تندرو می رفت ، اشتباه فاجعه بار بود . این حمایت افغانستان را ویران کرد ، به سقوط دولت انجامید و به اقتدار منطقه ای وسلطه ی جهانی جنگ طلبان اسلامیست و سایرین ره برد . این حمایت منجر به ایجاد شبکه ای جهانی از جنگجویان اسلامی که عالی ترین آموزش های نظامی را دیده بودند ، در کشورهای بسیاری شد که شدیدا وابسته به اسامه بن لادن بود که به زودی سازمان القاعده را تشکیل می داد .

 این حمایت ملتی متلاشی از خود به جا گذاشت که تبدیل به ارتش القاعده و سایر اشکال تروریست شدند . و باعث ایجاد شرایطی شد که سرویس اطلاعاتی پاکستان در لوای آن امکانات رشد طالبان را در سال های 1990 فراهم آورد.  هنوز هم مدافعان جهاد ، حتی آنانی که در سال 2005 به جنگ جهانی علیه تروریسم ، و مستقیما گروه های اسلامی ، وفا دارند ، هم چنان بر آنند که آن سیاست درست بود.

« دانیل پایپس » سرسخت ترین مدافع مبارزه باگروه های اسلامیست و پسر « ریچردپایپس » که در نخستین سال های دولت رونالد ریگن با « گروه کارملیت ها » همکاری می کرد ، می گوید « من فکر می کنم در آن زمان بسیار درست عمل کرده ایم.» در آن سال ها ، دانیل پایپس از مقام های ارشد وزارت امور خارجه و شورای امنیت ملی بود و با طنین نظریه ی « واین برگر » در معامله با شیطان ، می گوید: « ما از استالین در مقابل هیتلرحمایت کردیم . به انتخاب های دنیای واقعی باید توجه کرد. »

به نظر پایپس ، نظامی ترین افراد در میان مجاهدین ، بهترین جنگجویان بودند« به هر صورت ، تندروترین اسلامیست ها ، ضد شوروی ترین شان بودند.» « استیفن س. کوهن » که در سال های 1980 از مقام های ارشد وزارت امور خارجه بود ، در این مورد که بسیاری از کار کشته های ایالات متحده در جنگ افغانستان ، از جمله مقام های  سیا و معماران سیاسی چه نظری داشتند، می گوید « کسانی که ما از آنان حمایت می کردیم ، از کثیف ترین ، کریه ترین و زشت ترین نوع خشک اندیشان مذهبی بودند.

حوادث اسلام آباد

 پس از حوادث ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ ايالات متحده و برخي كشورهاي ديگر، مدارس علوم ديني را به آموزش «جهاد» و تربيت جنگجو براي «جنگ مقدس با كفار» - در افغانستان، كشمير و ساير نقاط جهان  متهم كردند. در همين رابطه سفير پيشين آمريكا در اسلام آباد هشدار داد كه امنيت آينده ايالات متحده به كيفيت آموزش در مدارس پاكستان بستگي دارد. حدود ۲ سال قبل جنرال مشرف وعده داد كه همه اين مدارس را به ثبت برساند، آنها را به اجراي يك برنامه درسي موظف سازد و منابع درآمدي شان را كنترول نمايد.

اما آنچه که گفته شد به مرحله اجرا گذاشته نشد. چه از يك سو دولت با كمبود منابع مالي مواجه است و از ديگر سو اين كار بسيار خطير است. براساس برآورد موسسه تحقيقات پاكستان نزديك به ۱۰ هزار مدرسه با بيش از ۵/۱ ميليون دانش آموز در اين كشور وجود دارد. گروه بحران هاي بين المللي نيز وجود اين تعداد مركز آموزشي را ممكن مي داند. در اين رابطه «محمد افسر نيازي»درروزنامه The Nation، مي نويسد: وقتي دولت حتي قادر نيست بر سيستم آموزشي خود نظارت دقيق اعمال كند، چطور مي خواهد امور مدارس ديني را هم به دست بگيرد؟بر پايه آمارها، اسلامگرايان كه با احساس مسئوليت اجتماعي به تاسيس مدارس ديني مبادرت مي ورزند درست در همان خلاء عظيمي رشد مي كنند كه به واقع ارثيه حاكمان پايتخت نشين است. اگر دولت در دستيابي به سلاح هاي اتمي قرين موفقيت بوده، در سيستم آموزش مدرسه اي چندان موفق عمل نكرده است. هم ا كنون ۵۷ درصد مردم پاكستان بي سواد هستند و نزديك به ۸۰ درصد زنان سواد خواندن و نوشتن ندارند. به علاوه فقر به شدت در بين جمعيت ۱۵۰ ميليوني اين كشور رو به افزايش است. دولت مشرف تعداد افراد فقير به كل جمعيت را بالاي ۳۰ درصد برآورد مي كند، اما آمارهاي سازمان ملل از رقمي بيش از ۴۰ درصد حكايت دارند. «مونس احمر»، كارشناس علوم سياسي پاكستان، اوضاع نابسامان كنوني را نتيجه حكومت همه آن كساني مي داند كه در دهه هاي اخير بر اين كشور حكم رانده اند، بي آنكه در پي ارائه استندردهاي آموزشي باشند. 

 به گفته وي، نظاميان در اين ميان با داشتن مدارس ويژه وضعيتي بهتر دارند. بسياري از والدين نه از روي اعتقادات مذهبي كه به لحاظ مسائل مادي فرزندان خود را به مدارس ديني مي فرستند. آنها ازبابت اين مدارس نه شهريه اي مي پردازند و نه ملزم به تهيه روپوش و كتاب هاي گران قيمت براي فرزندان هاي خود هستند.

 بيشتر مدارس ديني نگهداري از دانش آموزان را هم به عهده مي گيرند و حتي به آنها اجازه مي دهند كه به طور مجاني در خوابگاه مدرسه زندگي كنند. سابقه اين قبيل مدارس مانند فقر و نظام بد آموزش دولتي پاكستان به گذشته هاي دور بازمي گردد. در آن موقع شمار معلمان علوم ديني از چند صد نفر تجاوز نمي كرد.

 در دهه ۷۰ و سال هايي كه احزاب اسلامي و دولت هاي ذوالفقار علي بوتو و ضياءالحق به شدت در پي اسلامي كردن جامعه پاكستان بودند تعداد اين افراد افزايش يافت. به موازات اين سياست در جوار مساجد، مدارس قرآني ويژه كودكان تاسيس شد.

وقتي ارتش سرخ شوروي به افغانستان سرازيرشد به سرعت تعداد اين مكان هاي آموزشي به هزاران باب رسيد. حتي سازمان سيا (CIA) از تاسيس مراكز ديني به ويژه در نقاط مرزي شمال حمايت مي كرد. بيشتر دانش آموختگان اين مدارس به مجاهدين پيوستند و بعدها هسته رژيم اسلامگراي طالبان در افغانستان را تشكيل دادند. امروز ديگر خلاص شدن از دست اسلامگرايان كه در سال هاي دهه ۷۰ به كمك نظاميان پاكستاني و سرويس اطلاعات و امنيت ايالات متحده جان گرفتند، ممكن نيست.

زيرا با وجود بيرون راندن طالبان از افغانستان مراكز آموزشي آنها نه تنها به راحتي برچيده نشدند كه برخي از رهبران اين گروه حوزه فعاليت هاي خود را تغيير دادند و مردم را به جنگ با «كفار» در افغانستان، كشمير، پاكستان و حتي كشورهاي غربي فرا خواندند. البته آنها از نظر منابع مالي هرگز در مضيقه نبوده اند. چه مراكز اسلامي در پاكستان به صورت سنتي از طريق دريافت صدقه گذران امور مي كنند.

كشورهايي نظير كويت و عربستان سعودي هم همه ساله ده ها ميليون دالر در اختيار آنها قرار مي دهند. حتي در پاره اي موارد كمك ها به اين شرط به گروه هاي اسلامي داده مي شود كه از دستورات جديد اسلام آباد نافرماني كنند. به هر روي، حالا دولت مشرف مي كوشد مدارس را علاوه بر آموزش علوم مختلف ديني به تدريس زبان انگليسي، رياضي و علوم طبيعي نيز ملزم سازد، تا از اين طريق دانش آموختگان اين مراكز در آينده از فرصتي برابر با دانش آموزان مدارس دولتي برخوردار شوند.

باگذشت مدتي از تدوين و آماده سازي طرح درسي جديد تنها تعداد انگشت شماري از مدارس اسلامي از آن استقبال كرده اند. البته خود دولت پاكستان هم تا به حال تنها موفق به احداث ۳ مدرسه از اين نوع شده است. اين مدارس كه در مجموع گنجايش ۳۰۰ دانش آموز را دارند، قرار است به عنوان الگوي نظام جديد آموزشي اين كشور مطرح شوند. با اين همه بايد توجه داشت كه علاوه بر تغيير مواد درسي تلاش براي به ثبت رساندن مدارس ديني نيز خود مخالفت شديد گروه هاي اسلامي را برانگيخته است. ضمن آنكه نبايد نقش بدنه اصلي دولت در ايجاد اين ناآرامي ها را از نظر دور داشت. چه شخص پرويز مشرف به منظور تحكيم پايه هاي قدرتي كه در سال ۱۹۹۹ و در پي يك كودتاي بدون خونريزي به دست آوردوبا حزب جماعت اسلامي طرح اتحاد ريخت. گروه بحران هاي بين المللي به تازگي در گزارشي با عنوان «وعده  هاي محقق نشده» كه درخصوص شيوه برخورد با تندروهاي اسلامي پاكستان منتشر كرده تصميم مشرف به مقابله با مدارس جهادي را حركتي باور نكردني خوانده و مي آورد: تمام آن اقداماتي كه پاكستان تا امروز به طور دائم عليه گروه هاي تندرو انجام داده، ساختگي بوده و تنها با هدف كاهش فشارهاي بين المللي صورت گرفته اند.

در اين ميان، تعدادي از كارشناسان خبره پاكستاني بر اين باورند كه تنها بخش كوچكي از مدارس ديني به ترويج انديشه هاي افراطي مبادرت مي ورزند. اين عده بيم آن دارند كه اين قبيل مراكز به طور روزافزون تخم كين و نفرت از اقليت هاي ديني پاكستان را در دل محصلين خود بيافشانند. اين نگراني كاملاً بجا است. چه در نظرسنجي اي كه از دانش آموزان اين مدارس به عمل آمد، مشخص شد كه آنان به هيچ رو حاضر نيستند با هموطنان شيعه و اقليت احمدي كنار بيايند. اين كارشناسان فاجعه كشتار شيعيان در روز عاشورا در كويته را در همين راستا ارزيابي كرده و آن را اقدامي تامل برانگيز مي دانند.

البته اسلامگرايان مسلح به مدارس غيرديني هم حمله مي كنند. مدتي قبل بسياري از اين موسسات آموزشي كه عمدتاً با كمك  هاي خارجي احداث شده بودند، در شمال پاكستان به آتش كشيده شدند. در اين مدارس دختران و پسران در كنار هم به تحصيل مشغول بودند. 

حافظ محمد سعيد بنيانگذار گروه لشکر طيبه اساسا وجود القاعده را منکر شده و رد ميکند. وى در ماهنامه "نداى اسلام " نوشت : آمريکا با ايجاد واژه "القاعده " تبليغات مسمومي را عليه جهاد آغاز کرد.  محمد سعيد افزود : واشنگتن با استفاده از رسانه هاى غربي داستانهاى دروغيني درباره فعاليتهاى ساختگي القاعده عليه منافع غربي ساخته و جهان اسلام را بدنام ميکند. 

ناظران معتقدند، ممنوعيت اين دو گروه پس از تباني ميان رهبران آنها و دولت اعلام شد و حافظ سعيد بنيانگذار لشکر طيبه و مسعود اظهر بنيانگذار جيش محمد پيشتر از تصميم دولت مطلع بودند. پيرو اعلام اين تصميم بود که دو گروه مذکور سريعا به "جمعيت دعوت " و "خدام اسلام " تغيير نام داده و با همان تشکيلات و افراد به فعاليت مسلحانه ادامه داده و در انتشارات خود درباره ضرورت جهاد براى آزادسازى کشمير تبليغ کردند.  پس جاى تعجب ندارد که عليرغم اين ممنوعيت ها، تفکر بنياد گرايي مانند پيچک در جامعه پاکستان رشد و نمو پيدا کند. به موجب گزارشي که در مجله "فرايدى تايمزمنتشر شد، در دوره زماني ژانويه تا ژوييه  گروههاى جهادى موفق به جذب۷۰۰۰ جوان در رده سني۱۸ تا۲۵ سال در سراسر اين کشور شدند که لشکر طيبه با۳۳۵۰ نفر و جيش محمد با۲۲۳۵ نفر در صدر اين گروهها قرار داشتند.   حافظ سعيد در راهپيمايي بزرگي در اسلام آباد آشکارا اعانه براى جهاد جمع آورى کرد و پلاکاردها در اين راهپيمايي از جوانان دعوت ميکرد براى آموزش جهادى به لشکر طيبه بپيوندند. اين تظاهرات در شرايطي انجام شد که برگزارى گردهماييهاى سياسي به ويژه براى گروههاى بنيا دگرايي در پاکستان ممنوع اعلام شده بود.  

ازجانب ديگرمجلس متحده عمل با ريشه دواندن در تشکيلات سياسي هم اکنون به مخالف اصلي مشرف در جنگ عليه تروريسم  تبديل شده و وى را به همراه چند تن از اعضاى هيات دولت نوکرا ن آمريکا معرفي ميکند. شاخص ترين اين متهمان شوکت عزيز وزير دارايي قبلي و نخست وزير جديد و زبيده جلال وزير تعليم وتربيه هستند. مشرف نيز متقابلا وارد بازى اتهام زني به آنان شده و رهبران مجلس متحده عمل را در محافل خصوصي تندرو، بيسواد و متحجر خطاب ميکند.

به نظر ميرسد، سه حمله نافرجام عليه مشرف ، حمله عليه فرمانده فوج ايالت سند، کشته شدن نظاميان پاکستاني در بخش قبايلي دربرابر تلفات اندک تروريستهاى خارجي القاعده ، مخالفت مجلس متحده عمل با عمليات نظامي در بخش قبايلي و وضعيت نامطلوب امنيتي در سراسر اين کشور هرکدام به نوعي در سياست ابتدايي مشرف در مبارزه ملايم عليه گروههاى بنيا دگرايي تاثير گذارده اند.  

سياست هاى سختگيرانه به نام مذهب در ايالت سرحد را که مجلس متحده عمل حکومت محلي آن را در دست دارد، به اقدام تدافعي گروههاى مذهبي پيش از آغاز حمله اصلي دولت فدرال تفسير ميکنند. حکومت محلي سرحد مسوولان دولتي را از حضور در جشنها و آيينهايي که با موسيقي همراه است ، منع کرده و با الهام از سياست هاى رايج در عربستان ، برنامه نماز همگاني اجبارى را به اجرا گذارده است .

همچنين عکس هاى هنرپيشگان زن و تبليغاتي که در آنها از اين نوع عکس ها استفاده شده باشد، جمع آورى ميشود. به گفته اين تحليلگران ، مجلس متحده عمل قصد دارد در قضيه فروپاشي حکومت محلي خود در ايالت سرحد از ضرورت نجات اسلام و شريعت مايه بگذارد تا در معرفي مشرف به عنوان دست نشانده آمريکا موفق شود. به زعم ايشان در مقطع کنوني، تنها در صورت منکوب کردن مجلس متحده عمل خواهد بود، که مشرف قادر ميشود، در دو منصب رياست جمهورى و فرماندهي نيروى زميني تا مقطع زماني دلخواه بدون مخالفت جدى باقي بماند.  اياز مير در اين باره گفت  قطعا فوج به فقدان ترک منصب نظامي توسط مشرف واکنشي نشان نخواهد داد، آيا وقتي که سوهارتو در اندونزيا کناره گيرى نکرد، يا وقتي که حسني مبارک براى۲۰ سال پست رياست جمهورى را اشغال کرد، ارتش واکنشي نشان داد؟فوج پاکستان بخشي از اصل مشکل است .

 وى افزود : با ادامه اطاعت پاکستان از سياستهاى آمريکا، اين خطر وجود دارد که گروههاى بنيادگراو راستگرايان احزاب مذهبي  که با فلسفه ضد آمريکايي به حيات خود ادامه ميدهند، تقويت شوند.

بدين ترتيب، مردم پاکستان بايد منتظر شوند که سياست جديد مشرف به ثمر نشيند، يا اين که تبعات آن مانند بوي رنگ به خود وى باز گردد.

بلي درچنين اوضاع واحوال که بنيادگرايان افراطي بعدازفوج قدرت بزرگ محسوب ميشود .حادثه خونین و پر تلفات مسجد «لعل» و مدرسه مذهبی وابسته به آن به نام مدرسه «الاحمر» در اسلام آباد توجه زیادی را در داخل و خارج این كشور جلب كرد. گفته می شود، طلاب و مدرسین این حوزه درسی مسلح شده و از دستورات دولت پیروی نمی كرده اند .بویژه پس از آنكه طلاب مسلح تعدادی زن از جمله ۹ زن چینی را در یك باشگاه ورزشی به ظن دایر كردن مركز فساد دستگیر و به صورت گروگان در داخل مدرسه و مسجد لعل نگه داشتند. پس از آن دولت پاكستان با یك چالش بسیار جدی در پایتخت رو به رو شد . البته ماجرای گروگانگیری از طریق مذاكره و دخالت مؤثر افراد غیردولتی بدون خونریزی پایان یافت، اما دولت و اردوي پاكستان را در موقعیتی قرار داد كه به رفتار خودسرانه در مسجد لعل كه حاكمیت را در جوار قدرتمندترین نهاد قدرت امنیتی اش به زیر سؤال برده بود، پایان دهد. اما این تمامی ماجرا نبود
این واقعیت كه مدارس مذهبی پاكستان بخشی از نظام آموزشی و كارآمدتر از بخش رسمی و دولتی هستند، بدرستی مورد توجه قرار نگرفته است . اكنون بیش از دوازده هزار مدرسه مذهبی با گرایش اسلام  افراطي در پاكستان وجود دارند كه به لحاظ مالی به صورت مستقیم به حمایت دولتی وابسته نیستند.
اصلی ترین ماده درسی در این مدارس جهاد طبق الگوی تركیبی ایدئولوژیكی مكتب «دیوبندی» و مكتب «سلفی» استمكتب «دیوبندی« ریشه در شكست قیام مسلمانان هند در سال ۱۸۵۷ و انحلال رسمی حكومت گوركانیان و تسلط كامل انگلیس دارد. علمای تراز اول در بررسی علل شكست به «جهاد» رسیدند و با تأسیس مدرسه دینی «دیوبند» كه در آن زمان دهكده ای كوچك بود، آموزش «جهاد» را برای آزادی دوباره هند در رأس مواد درسی قرار دادند . این مدرسه در عالم اهل سنت تأثیرات بسیار عمیقی بر جای گذاشت و از آنجا كه تدریس هرگونه علوم جدید كه وابسته به قدرت استعماری تلقی می شد ممنوع اعلام گردید.

طالبان و علمای مكتب «دیوبندی» با دیدگاهی حزبی تربیت شدند و بازگشت به اصل اسلام آن طور كه آنها برداشت می كردند، در اولویت آموزش قرار گرفت . علمای دیوبندی بعدها در استقلال شبه قاره هند و تأسیس پاكستان نقش موثری پیدا كردند. هر چند كه مكاتب فكری دیگری نظیر مكتب «بریلوی» و مكتب «یلورودی» به وجود آمدند و با مكتب «دیوبندی» رقابت كردند، اما در هر حال دیدگاه جهادی مكتب دیوبندی غلبه یافت . اتفاق مهمی كه باعث شد دیدگاه مكتب دیوبندی در شرایط كنونی تقویت شود تحولات افغانستان و لشکرکشي  ارتش سرخ اتحاد شوروی سابق بود. امر جهاد مورد توجه قرار گرفت و مكتب دیوبندی كه در اساس بر تفكر ضد انگلیسی و غربی متكی بود، اولویت خود را جهاد در افغانستان قرار داد.

 مدارس مذهبی پاكستان مورد حمایت دولت این كشور قرار گرفتند و در تقسیم بین المللی كار در جهاد افغانستان، حمایت مالی مدارس مذهبی به كشورهای ثروتمند عرب حوزه خلیج فارس و در رأس آنها عربستان سعودی و امارات متحده عرب واگذار شد . حمایت تسلیحاتی را آمریكا ، انگلیس واسراييل برعهده گرفتند و پاكستان هماهنگ كننده كمكها به جهاد در نظر گرفته شد  . درست در همین زمان بود كه مكتب دیوبندی با مكتب سلفی پیوند خوردند . واقعیت آن است كه مدارس مذهبی در پاكستان در دوره جهاد بشدت مورد حمایت دستگاه امنیتی این كشور موسوم به «آی. اس. آی» قرار گرفتند و در كنار آموزش ایدئولوژیك، آموزش نظامی طالبان و جهادگران در گسترده ترین سطح ممكن مورد توجه بود .

با این همه، دخالت نظامی آمریكا و ناتو در افغانستان و سقوط حكومت طالبان و القاعده ضربه ای سنگین بر تفكر تركیبی دیوبندی - سلفی وارد كرد و پایان دوره همكاری آنها با دنیای غرب، پاكستان و عربستان سعودی بود . منتها حقیقت آن است كه كارها درست همان طور كه فكر می شد پیش نرفت. تغییر جهت استراتژیك پاكستان در قبال طالبان و القاعده سبب شد كه آنها نیز تغییر جهت دهند و مصداق جدیدی برای تطابق بحث جهاد بیابندتمدن غرب و نمادهای آن آمریكا و انگلیس یك بار دیگر مورد توجه مدارس مذهبی پاكستان قرار گرفت . از قضا حضور انگلیس در كنار آمریكا با توجه به سابقه جهاد در شبه قاره هند علیه انگلیس سبب شد كه این تغییر مصداق با چالش جدی رو به رو نگردد و تقریباً بسرعت پس از تصرف افغانستان بوسیله آمریكا و ناتو جایگزین مصداق قبلی اتحاد شوروی شود .

منتها حقیقت آن است كه دنیای غرب نیز با همان سرعت متوجه خطر شد و تدابیر خاص خود را اتخاذ كرد. بحث اصلی در همین جاست كه سعی می شود آن را پنهان نگاه دارند . آمریكا؛ دولت عربستان سعودی و پاكستان را بین حفظ قدرت حاكم و ادامه حمایت از جهاد مجبور به انتخاب كرد. طبیعی بود كه حفظ قدرت انتخاب شود . بنابراین تغییر در روش جهادی و اصلاح برنامه درسی مدارس تقویت كننده سلفی و دیوبندی در عربستان سعودی و پاكستان مطرح شد. بهانه در پاكستان، امروزی كردن دروس مدارس، استفاده از آموزش زبان انگلیسی با هدف جذب دانش آموختگان مدارس مذهبی همچون مدارس رسمی در بازار كار عنوان شد، اما مدارس زیر بار آن نرفتند و مسأله جهاد با آمریكا در افغانستان جایگزین جهاد با شوروی شده بود . موضوعی كه غرب را دچار مشكل می كرد.

جنرال مشرف رئیس جمهور پاكستان تحت فشار آمریكا ناچار به برخورد با جریان طالبان و القاعده شد. مقاومت مدارس مذهبی كه دروس جهادی را از برنامه درسی خود حذف نمی كنند، حكومت جنرالها را در پاكستان تهدید می كند . آمریكا با خانم بی نظیر بوتو نخست وزیر اسبق در تبعید و رهبر حزب مردم وارد مذاكره شد تا اگر مشرف شكست خورد گزینه سیاسی را جایگزین گزینه نظامی كند و از قدرت گرفتن تفكر افراطي در پاكستان جلوگیری نماید. سال جاری سال انتخابات پارلمانی در پاكستان است و زمان زیادی نمانده است . در چنین فضایی حادثه مسجد لعل می تواند یك نقطه عطف هم باشد. بدین معنا كه تكلیف دولت و مدارس مذهبی را یك سره خواهد كرد. دولت و اردو مصمم به پایان دادن تفكر افراطي و مدارس مذهبی پاكستان هستند. اردوي پاكستان سازمان یافته و اردوي حرفه ای است كه در آن سلسله مراتب فرماندهی بسیار جدی است. بنابراین توان و قدرت لازم را برای كنترول اوضاع در اختیار دارد، اما تفكر سلفی - دیوبندی را نمی تواند از بین ببرد؛ زیرا به نظر می رسد این تفكر در دنیای اسلام ریشه دوانده است.

 در این بحث، پاكستان متهم اصلی است و مدارس مذهبی در رأس این اتهام قرار گرفته اند. دولت پاكستان دیر یا زود مجبور می شد با مدارس مذهبی برخورد كند. اظهارات اخیر مشرف كه هشدار داد پاكستان در حال طالبانیزه شدن است، نشان داد كه پاكستان تصمیم خود را گرفته است.

اما موضوع به همین سادگیها نیست. اسلامگراها در پاكستان از حمایت مردمی قابل توجهی برخوردارند؛ بویژه در دو ایالت سرحد و بلوچستان كه قبایلی هستند كه با قدرت مركزی نیز چندان روی موافق نشان نمی دهند . رقابت بین نخبگان سیاسی و جنرالهای اردو بر سر قدرت شدید است و پاكستان تهدید به جنگ داخلی می شود.

اتفاق در مسجد لال پاكستان تازه ترين نمونه از تلاش هاى جريانات ناراضى مذهبى براى نفوذ در ساختار و تار و پود اين كشور اسلامى است. «عدم اجراى شريعت اسلام» عمده ترين دليلى است كه طلاب پناه گرفته در مسجد لال از آن به عنوان دليل چندين مورد شورش روزهاى اخير خود بر ضد دولت مركزى اسلام آباد ياد مى كنند. اما در مقابل نيروهاى دولتى اعلام كرده اند كه اين طلاب و مقر آنها، مركز ترويج افراط گرايى و تفكر طالبانى بوده است. نقطه آغاز بحران مسجد لال از چند ماه پيش و هنگامى آغاز شد كه طلاب اين حوزه و مدير آن، مولانا عبدالعزيز، دولت اسلام آباد را تهديد كردند كه در صورت عدم اجراى شريعت اسلام، خود رأساً اقدام به اجراى آن خواهد كرد.
عبدالعزيز، شورش اخير طالبان خود را نيز به دليل تلاش براى اجراى احكام شريعت عنوان كرده و صراحتاً گفته كه دولت پاكستان دستورات اسلام را اجرا نمى كند. يكى از نكات مورد توجه در مورد طلاب مسجد اين است كه با توجه به روابط دوستانه و نزديك چهره هاى ارشد و طلاب اين مجموعه با گروه هاى تندرو همچون جيش محمد، احتمال پيوستن اعضاى اين گروه ها به طلاب اين حوزه بسيار زياد است.
دولت مشرف در برخورد با طلاب مسجد با معذوريت هايى روبرو است كه عدم رعايت آنها مى تواند شورش عليه آن را به مرز غيرقابل كنترولي
رساند. نخستين نكته اى كه دولت مشرف در برخورد با اين طلاب به آن توجه كرده است، حساسيت شديد محافل مذهبى و مدارس مذهبى پاكستان است. هم اكنون در لاهور طلاب مسجد جامع اشرفيه اين شهر اقدام به برپايى چندين تظاهرات اعتراض آميز در سطح شهر كرده اند كه در برخى موارد حتى به خشونت نيز كشيده شده است.
در كويته نيز گروه جماعت علماى اسلام اين شهر با انتشار بيانيه اى رسماً اعلام كرده كه در صورت ادامه برخورد قهرآميز دولت مشرف با طلاب مسجد لال
 به آنان مى پيوندند.
اين اعتراض ها سبب شده تا دولت مشرف با احتياط بيشترى با اين قضيه برخورد كرده و ضمن تمديد چند باره ضرب الاجل براى تسليم شدن طلاب پناه گرفته در مسجد ، وعده عفو به تسليم شدگان داده است.
 دومين نكته اى كه تا حدودى مانع برخورد قاطع ارتش پاكستان با طلاب مسجد شده است، حضور نسبتاً زياد طلاب زن در اين مسجد است. اهميت اين حضور تا آنجا است كه عبدالعزيز با بالا گرفتن بحران كوشيد با چادر زنانه از اين مسجد فرار كند كه البته ناكام ماند.همچنين تعداد زيادى از والدين طلاب مسجد با هماهنگى هاى انجام شده با سازمان اطلاعات پاكستان با حضور در محل مى كوشند فرزندان خود را از مهلكه نجات دهند.
پاكستان اكنون بر روى تيغ دودم قرار گرفته است كه يك سوى آن افتادن به دامن تندروى و در ديگر سوى آن آرامش و ثبات است. دولتمردان اسلام آباد چندى است كه با موج اعتراض هاى مخالفان خود مواجه شده اند. هنوز ساكنان كاخ رياست جمهورى واقع در منطقه جى۶ بحران چوهدرى را پشت سر نگذاشته بودند كه بحران لال پيش آمد و از قضا هزاران پاكستانى هم در زمره حاميان ساكنان اين مدرسه دينى درآمده اند.
فارغ از همه دلايلى كه در گسترش نارضايتى مدارس مذهبى پاكستان از دولت اين كشور گفته شده است، ارتباطات ويژه و پيدا و پنهان مشرف با آمريكا و اسرائيل را نبايد از نظر دور داشت.

ارتباطاتى كه اگرچه مشرف آنها را منطبق بر منافع ملى پاكستان مى داند، اما به باور مردم پاكستان چيزى جز خيانت به اسلام تلقى نمى شود. شايد اينگونه باشد كه مشرف همزمان با افزايش ارتباطات خارجى، با افزايش بحران در داخل روبرو مى شود و هر از چند گاهى نقطه اى از پاكستان تبديل به محل بحران و بى ثباتى مى شود.

سنگربندي ها عليه مشرف

حوادث چند روز اخير مراكز مذهبى پاكستان، بحران سياسى اين كشور را وارد مرحله خطرناكى كرده است.

 به نظرمى آيد آنچه اين هفته در حوالى مسجد لال(سرخ) اسلام آباد رخ داد، حلقه اى متفاوت از يك نزاع زنجيره اى است. تصميم مشرف براى وارد كردن ارتش به حريم مدارس دينى و صدور جواز قتل محصلين و مدرسان مركزى كه وى آن را كانون افراط گرايى مى خواند مى تواند جرقه آغاز بحرانى باشد كه هيچ نقطه پايانى بر آن متصور نيست. كافى است به پيام هاى رد و بدل شده از بلندگوى دوطرف اين نزاع توجه كنيد؛ فرماندهان نيروهاى مهاجم اين اولتيماتوم را داده اند كه در صورت مقاومت طلبه ها و اعضاى اين مدارس دينى، از هر اقدامى حتى تخريب سقف اين مراكز بر سر ساكنان آن دريغ نخواهند كرده اند و در مقابل روحانيون و مسئولان مساجد نيز در دستورى شبه فتوا، تهديد كرده اند كه اين حريم شكنى را با قيام هواداران و مقلدان خود در مساجد و مكاتب سراسر كشور پاسخ خواهند داد.

بدون ترديد در اين رشته نزاع خونين كه تصاوير كشته ها و قربانيانش، افكار عمومى را در بهت فرو برده است، مسجد لال يك نماد و سمبول است، نمادى كه طيف مخالفان سنت گراى مشرف از آن براى به چالش كشاندن مشروعيت حكومت جنرال ها بهره مى گيرند. همه كسانى كه به جنبش ضدحكومتى مسجد لال پيوسته اند، حركت خود را نوعى مبارزه عقيدتى براى اصلاح حكومتى كه آن را فاسد مى خوانند دانسته اند، اين گروه جديد را مى توان حلقه اى نوپديد مخالفان ايدئولوژيك دولت مشرف دانست؛ حلقه اى كه در آن روحانيون و طلاب مسجد لال و دو مدرسه دينى مردانه و زنانه وابسته به آن خواستار جارى شدن قوانين اسلامى در كشور شده اند. آنها دولت را به رواج نوعى بى بند و بارى متهم كرده اند، به باور رهبران اين گروه، دولت مشرف با آنكه فضاى سياسى كشور را بسته اما فضاى اجتماعى را براى جلب رضايت غرب ولنگارانه باز كرده است با همين تفكر در اين مدت، طلاب مسجد لال به اقداماتى دست زده اند كه باعث ناخرسندى بسيارى از مردم در مورد حفظ امنيت در پايتخت شده است.

اواخر ماه گذشته، گروهى از اين طلاب به يك درمانگاه طب سوزنى حمله كردند و چند نفر را به اتهام فساد اخلاقى ربودند. شبكه امنيتى مشرف در اين حوادث دچار سردرگمى جدى شد. علت اين درماندگى به دو ابزار مؤثرى بر مى گشت كه گردانندگان مبارزه به كار بستند، اهرم نخست، توسل آنها به حربه عمليات انتحارى بود و دوم پيوستن طيف زنان به جمع طلاب مسجد لال بود چنان كه يك مقام امنيتى مى گويد: دولت بيم آن دارد كه حمله مسلحانه به اين محل باعث اقدامات تند تلافى جويانه از جمله عمليات انتحارى شود زيرا عبدالرشيد غازى از مسئولان مساجد گفته بود هوادارانش آماده عمليات انتحارى هستند.
باز همين منبع در اسلام آباد مى گويد به نظر مى رسد كه عامل درگيرى تلاش طلاب زن براى وادار كردن مأموران به تخليه پست هاى بازرسى بوده است. تصاوير شبكه هاى خبرى براى نخستين بار حضور گروه هايى از زنان را در حوالى مسجد لال نمايش دادند كه با چوب و سنگ و دوشادوش مردان برابر سربازان مشرف صف بسته بودند. بى گمان مشاركت زنان در اين نزاع يك اتفاق جديد و موضوعى است كه مى تواند دولت مشرف را در مهار اين بحران با دشوارى هاى جديد روبرو كند.
به باور ناظران شبه قاره، ريشه هاى حركت هاى خشمگين اخير اسلام آباد به عملياتى بر مى گردد كه پائيز گذشته دولت مشرف آغاز كرد. درست در پايان ماه اكتبر، مشرف دستور مواجهه اى مسلحانه با مراكز دينى اين كشور را صادر كرد. در اين عمليات هلى كوپترهاى توپدار ارتش به مدرسه اى واقع در منطقه قبيله نشين باجور در شمال شرق پاكستان، حمله برده و با اين ادعا كه اين مدرسه به صورت مجتمعى براى آموزش نفرات وابسته به القاعده و طالبان مورد استفاده قرار داشت منهدم كردند.
سخنگوى ارتش پاكستان آن روز ادعا كرد كه از اين محل، براى تدريس علوم دينى استفاده نمى شد بلكه محل تمركز و آموزش تندروهاى مسلح القاعده و طالبان بوده است.
مشرف نيز مدعى شد كه تعدادى از نفرات مسلح وابسته به شبكه القاعده و رژيم سابق طالبان در مناطق مرزى پاكستان و افغانستان پنهان شده اند و از اين محل براى طراحى و اجراى عمليات در داخل خاك افغانستان استفاده مى كنند. به هر حال همه چيز در عمليات باجور از آغاز يك طرح تهاجمى جديد خبر مى داد خبرهاى بعدى نيز روشن ساخت ارتش پاكستان نيرويى متشكل از حدود ۸۰ هزار تن از نظاميان خود را براى مقابله با كسانى كه تندروهاى مذهبى مى خواند بسيج كرده است. گردانندگان مدارس دينى پيام عميلات ژنرال را دريافت كردند و با حادثه باجور مناسبات آنها با حكومت به كلى تغيير كرد.
بعد از اين، موج بى وقفه اى از تظاهرات و تظاهركنندگان در شهرهاى مختلف به ويژه اسلام آباد به راه افتادند كه با در دست گرفتن پيراهن خونين طلاب باجور براى آغاز قيام جديد هم قسم شدند.
سربازان نبرد سياسىاز شكل و ظاهر جنگى كه از باجور آغاز شده و به مسجد لال خاتمه يافت، اين پيام برداشت مى شود كه رويارويى جماعت طلاب و گردانندگان مكتب خانه ها واقعه و موضوعى متفاوت از نزاع هميشگى احزاب سياسى با مشرف است، آنها به ظاهر بر سر عقايد و باورهاى متعصبانه شان وارد جنگ با دولت شده اند، اما احزاب و گروه هاى سياسى بر سر توزيع و تقسيم قدرت با مشرف در ستيز هستند. خواسته اصلى اين گروه از مخالفان ايدئولوژيك مشرف، پاكسازى فضاى اجتماعى و يا به قول خودشان برقرارى احكام شريعت است، اما خواسته گروه هايى مانند حزب مردم يا مسلم ليگ كاهش نقش ژنرال ها و باز شدن چتر بسته مشاركت سياسى است. اما واقعيت اين است كه درگيرى اين جريان ها و نحله هاى مذهبى نيز امرى مجزا از «پروژه نزاع سياسى» نيست. حتى اگر در معركه درگيرى طلاب هيچ نشان يا علامتى از احزاب نباشد، اما آنها سربازان يك نبرد سياسى هستند. اتاق فرمان اين نزاع در دست كسانى است كه در عين داشتن شاكله مذهبى، بازيگران كهنه كار سياست پاكستان شناخته مى شوند.
اساساً چرا دنبال اين علت ساده نباشيم كه حلقه اتصال اين توده طلبه هاى مدارس به بحر سياست، يك ائتلاف تابلودار حزبى است كه اكنون اكثريت پارلمان اين كشور را در دست دارد: ائتلاف ۶ گانه مجلس عمل متحده. تشكيلاتى كه ملغمه اى پيچيده از احزاب سياسى و جمعيت هاى مذهبى سنت گرا را پديد آورده است. در پشت صحنه رهبرى اين تشكل، ريش سفيدان پرآوازه اى مانند قاضى حسين احمد رئيس ائتلاف ، فضل الرحمان دبير و سميع الحق ايدئولوگ حضور دارند كه هماهنگ با ديگر سران احزاب سياسى، جريان مبارزه عليه مشرف را پيش مى برند.
بنابراين نزاع هاى خونين اخير جزئى از پروسه مبارزه براى كسب قدرت است. اهداف اين گروه ها همگى به انگيزه هاى انتخاباتى آغشته است. به اين دليل كه ائتلاف جبهه عمل متحده يك ركن اصلى در رقابت انتخاباتى است. اين ائتلاف در عين حال كه با اشتياق به سوى فتح كرسى هاى قدرت خيز برمى دارد، اميدوار است در كنار اين اهداف سياسى، آرزوهاى بلندپروازانه ايدئولوژيك خود با نام اصلاحات مذهبى را بر شانه هاى دولت و مجلس آينده مستقر سازد. هرچه به انتخابات سرنوشت ساز پايان امسال نزديك شويم، دامنه و ابعاد اين نزاع خشونت بار وسيع تر خواهد شد. جبهه پرتعداد مخالفان ژنرال بر آن هستند تا از استراتژى رويارويى خيابانى براى تهييج و بسيج سياسى هواداران خود براى انتخابات بهره وافر بگيرد و اين وجه تمايز اصلى پديده رقابت سياسى پاكستان با همه جوامع مشابه است.
روزهاى آينده براى جنرال ۶۳ ساله كه به سومين دوره رياست مى انديشد ، روزهاى بسيار دشوار و سرنوشت ساز است، اغلب ناظران در پايان اين آزمون سخت، پاسخ اين پرسش خود را مى جويند كه آيا انتخابات آينده تكليف اين دوگانگى و شكاف خونين ميان دولتى غربگرا و جامعه اى سنت گرا را روشن خواهد كرد و آيا گريبان پاكستان در فرداى انتخابات از چنگ اين كشمكش ملال آور ميان افراط گرايان حامى طالبان و جنرال هايى كه خود را مدافع ميانه روى مى خوانند خلاص خواهد شد.

ازجانب ديگردر روزى كه بحرانى خونين اسلام آباد و دولت نظامى پاكستان را احاطه كرده است، احزاب و شخصيت هاى مخالف حكومت مشرف در اجلاس مهمى در انگليس گرد آمدند.
 اين اجلاس كه همايش گروه «ائتلاف براى اعاده مردم سالارى» نام دارد با شركت رهبران احزاب مخالف رئيس جمهورى پاكستان، در هتلى در پايتخت انگليس آغاز به كار كرد.
ميزبان اجلاس «نواز شريف» نخست وزير پيشين و رهبر حزب مسلم ليگ پاكستان (شاخه نواز) است كه كاركرد و مأموريت اجلاس را هماهنگى سياست اپوزيسيون در قبال تحولات جارى اين كشور بويژه انتخابات آينده خواند.نواز شريف و دوستانش انتظار دارند در اين نشست تصميم هايى درباره آينده و جهت گيرى تحولات سياسى در پاكستان گرفته شود.«مخدوم امين فهيم» رهبر پارلمانى حزب مردم پاكستان از سوى حزب مردم تحت رهبرى بى نظير بوتو در نشست لندن شركت كرده است.

دوره كنونى پارلمان پاكستان در نوامبر سال جارى ميلادى به پايان مى رسد و بر اين اساس قانون اساسى، بايد رئيس جمهورى را ۲ ماه پيش از آن، يعنى در ماه سپتامبر انتخاب كرده باشند. گفته مى شود بوتو و مشرف به طور مشترك اين اجلاس را طراحى كرده اند. خانم بوتو و نواز شريف در ۱۳۸۵ به همراه رهبران ۱۲ گروه سياسى مخالف دولت پاكستان در نشستى در پايتخت انگليس با امضاى «منشور مردم سالارى» خواستار استعفاى مشرف و «شوكت عزيز» نخست وزير پاكستان شده بودند. اجلاس لندن، مهم ترين گام ۲ رهبر مخالف براى حضور در پاكستان است.
نواز شريف كه پس از كودتاى ۱۲ اكتبر ۱۹۹۹ مشرف در عربستان در تبعيد به سر مى برد، در سال هاى ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۳ و همچنين ۱۹۹۷ تا ۱۹۹۹ در۲ دوره نخست 
 وزيرى پاكستان را برعهده داشت.خانم بوتو نيز كه مانند شريف در ۲ دوره در سال هاى ۱۹۸۸ تا ۱۹۹۰ و ۱۹۹۳ تا ۱۹۹۶ نخست وزير پاكستان بود، به علت در جريان بودن پرونده هاى تخلفات مالى از سال ۱۹۹۹ در تبعيدى خودخواسته در امارات زندگى مى كند. با اين حال گروه شش جانبه احزاب مذهبى و سياسى اين كشور به نام «متحده مجلس عمل» كه آن نيز در زمره مخالفان حكومت مشرف محسوب مى شود، با دولت در خصوص باقى ماندن مشرف در قدرت به شرط كنار گذاردن منصب نظامى وى به توافق رسيده است.اين در حالى است كه خبرهاى دريافتى از لندن حاكى است كه اجلاس اپوزيسيون مشرف به طور كامل تحت الشعاع بحران خونين مسجد لال
قرار گرفته است و در نخستين روز اجلاس نواز شريف نخست وزير سابق پاكستان با اشاره به اوضاع وخيم اين كشور خواستار استعفاى «پرويز مشرف» رئيس جمهورى پاكستان شد.براساس گزارشى كه آسوشيتدپرس داده، «نواز شريف» در كنفرانس احزاب مخالف پاكستان در لندن تصريح كرد: «او بايد استعفا دهد، در غير اين صورت، ملت ۱۶۰ ميليون نفرى پاكستان وى را وادار به كناره گيرى خواهند كرد.»
اين گزارش مى افزايد: اعضاى شركت كننده در اين كنفرانس همچنين خواستار برگزارى انتخابات جديد و تشكيل دولتى به رهبرى يك فرد جديد بدون مشرف شدند.

برد وباخت افغانستان ازاوضاع متشنج پاکستان 

شرايط دشوار و نامشخص سیاسی در پاکستان که در پي بركناري افتخار چود ری رئیس محاکم پاکستان در ماه مارچ توسط رئیس جمهور پرويز مشرف شروع شد، نگرانیها ميان مسئولان آمريكايي را شدت بخشيده است.

محاسبات آنها نشان مي‌دهد که مشرف اكنون پشتیبانی طبقه متوسط و جامعه تجار را از دست داده‌است و موقعيت او به عنوان متحد آمريكا در جنگ افغانستان و جنگ عليه تروريسم به شدت تضعيف شده است.

در كاخ سفيد مي‌گويند، تشخیص دستگاه های اطلاعات محرمانه بر این است که مشرف، بر چالش‌های کنونی فائق خواهد شدبنابراین مقامات آمريكايي درخواستهای بعضی از جمهوریخواهان محافظه‌کار برای فراهم سازی امکان کنارگذاشتن مشرف، از قدرت را رد می‌کنند.

به جای آن، آنها بدون سر و صدا مشرف، را در دادن پاسخ مثبت به درخواستها برای اصلاحات سیاسی ترغیب می‌کنند .بزرگترین نگرانی آمريكا آن است که مشرف، این درخواست‌ها را  نادیده گرفته و در انتخابات اواخر امسال دست به تقلّب و دستکاری آرا بزند. این پیامی بود که ریچارد باوچر، مقام ارشد وزارت امورخارجه در امور جنوب آسیا  در دیدار اخير خود از اسلام آباد در گفتگوی خود با مشرف به او داد.

در حالی که مقامات آمريكا نگران افزایش احساسات ضدآمریکایی در بین نخبگان غیر مذهبی  و اسلامگرایان محافظه کار هستند، بسیار دقت می‌کنند که چنین به نظر نیاید که در امور سیاست داخلی پاکستان دخالت می‌کنند . ولی در خلوت، مقامات آمریکایی ترجیح می‌دهند که نخست‌وزیر اسبق بی نظیر بوتو اجازه بازگشت به پاکستان را یافته و اگر در انتخابات پیروز شود در قدرت با مشرف شريك شود. بوتو به مدعی پست ریاست جمهوری از حزب دمكرات يعني سناتور هیلاری کلینتون، نزدیک است و در صورتی که کلینتون، رئیس جمهور شود بوتو، می‌تواند امیدوار به پشتیبانی او باشد.

درگيري‌هاي جاري در پاكستان جلوه‌اي از مناسبات قدرت در پاكستان است كه البته عوامل خارجي نيز به‌عنوان عامل شتاب‌زا در وقوع آن نقش داشته است . در پاكستان اركان قدرت عبارتند از نظاميان، استخبارات ، سياسيون و مذهبي‌ها. مناسبات اين نيروها در شرايط مختلف متفاوت بوده است.

تا بيش از تحولات جاري، عرصه سياسي پاكستان تحت كنترول ائتلاف مذهبيون و نظاميون بود. اما فشار آمريكا بر جنرال مشرف اكنون باعث شكست اين ائتلاف شده است و لذا احتمال مي‌رود مذهبيون به سمت سياسيون تغيير جهت دهند .

مسأله اين است كه آمريكا از جنرال مشرف خواسته است به هر شكل ممكن گروه‌هاي راديكال در پاكستان را مهار كند. از ديد آمريكا گروه‌هاي راديكال در پاكستان عامل اصلي ناامني در جنوب و جنوب شرق آسيا، آسياي مركزي و حتي آسياي غربي است . از ديد آمريكا اگر مشرف بتواند اين نقش تاريخي را ايفا كند در آن صورت از اين امتيازات بهره‌مند خواهد شد:

مي‌تواند در انتخابات آينده رياست جمهوري پاكستان شركت كند حتي با لباس نظامي شركت داشته باشد.

فشار آمريكا بر مشرف به‌دليل مسائل هسته‌اي پاكستان كاهش خواهد يافت.

در افغانستان سهمي براي پاكستان در نظر گرفته خواهد شد و تلاش مي‌شود تا خط ديورند به‌عنوان مرز رسمي بر افغانستان تحميل گردد.

بر هندوستان فشار وارد مي‌كند تا در قضيه كشمير با پاكستان وارد مصالحه شود.

كمك‌هاي اقتصادي و حمايت‌هاي نظامي آمريكا از پاكستان ادامه خواهد يافت و ... بدين ترتيب مشرف مأموريت سنگيني برعهده دارد كه  تا انتخابات سراسري در پاكستان برگزار مي‌شود، بايد انجام شود. اما معلوم نيست كه نتيجه آن چيزي شود كه مشرف و آمريكايي‌ها مي‌خواهند.

پاكستان از نظر داخلي بسيار شكننده است و اين احتمال وجود دارد كه حتي كنترول آن از دست نظاميان خارج شود. به‌ويژه اين‌كه در اين كشور حدود بيست هزار مدرسه مذهبي با ميليون‌ها دانش‌آموز و طالب وجود دارد كه اگر درگيري فعلي آنها با دولت شكل سراسري به خود گيرد، آنگاه وضعيت نگران‌كننده‌اي در انتظار پاكستان خواهد بود، پاكستاني كه از نظر اجتماعي و قومي نيز با مشكلات جدي مواجه است.

به‌عنوان مثال اوضاع بلوچستان و منطقه سرحد و نيز ايالت سند وضع مطلوبي ندارد و اين احتمال وجود دارد كه در پرتو منازعات جاري، ساير منازعات ديگر نيز فعال شود. درمجموع درگيري‌هاي جاري بين دو نيرويي است كه هر دو خود را حافظان پاكستان مي‌دانند. ارتش خود را متعهد به دفاع از امنيت پاكستان مي‌داند و نيروهاي مذهبي نيز رسالت تاريخي در جهت‌دهي به سياست‌هاي كلي اين كشور براي خود قائل هستند. اين كاركردها معطوف به نقش اين دو نيرو در هنگامه استقلال پاكستان است.

اسلام روح كلي استقلال و ارتش ابزار استقلال در پاكستان بوده است. آنچه اين متحدان ديروز را امروز در مقابل يكديگر قرار داده است، فشارهاي ايالات متحده آمريكا است. نظاميان امروز مصالحه و همكاري با آمريكا را تأمين‌كننده منافع ملي پاكستان مي‌دانند حال آن‌كه مذهبيون اين روند را در تضاد با منافع ملي پاكستان و آرمان‌هاي دين اسلام قلمداد مي‌كنند.

ازطرف ديگرآمريكا مي پذيرد كه بخشي از نيروهاي وفادار به پاكستان وارد ساختار سياسي افغانستان شوند، اما چگونه و در مقابل چه چيزي؟ از اينجا بود كه بحث طالبان ميانه رو مطرح شد. در مورد اينكه چگونه نيروهاي وفادار به پاكستان در ساختار سياسي افغانستان وارد شوند، تصميم گرفته شد اين نيروها در قالب طالبان ميانه رو وارد ساختار سياسي شوند. در حقيقت پاكستاني ها دو ابتكار مهم را صورت دادند. اول اينكه ميان طالبان تفاوت قائل شدند و آنها را به دو دسته تندرو و ميانه رو تقسيم نمودند. دوم اينكه ميان طالبان و القاعده تفاوت قائل شدند و به آمريكايي ها اعلام كردند كه اسلام آباد با القاعده مخالف است اما از طالبان دفاع مي كند. پس وقتي از طالبان ميانه رو سخن مي رانيم آن بخش از نيروهاي وفادار به پاكستان هستند كه داراي پايگاه اجتماعي نسبي در ميان بخشي از قوم پشتون مي باشند.

اين نيروها ايدئولوژيك بوده و از افكار و عقايد جمعيت علماي اسلام تأثير مي پذيرد. في الواقع ميان طالبان ميانه رو و تند رو هيچ تفاوتي وجود ندارد جز آنكه براي توجيه افكار عمومي ممكن است بعضي از سران اصلي طالبان مثل ملاعمر را از رأس اين نيرو حذف كنند.  در هر حال آمريكا به رغم بازتاب هاي منفي كه از نظر افكار عمومي دارد، پذيرفته است طالبان ميانه رو وارد ساختار سياسي افغانستان شوند اما اين مهم در قبال دريافت امتيازات زيادي از پاكستان صورت گرفته است.

اولين امتياز عبارت است از جلب همكاري پاكستان براي سركوب بقاياي القاعده اما امتيازات بعدي مهمتر هستند. آمريكا از پاكستان خواسته است در ازاي ورود طالبان ميانه رو به ساخت قدرت در افغانستان يكي از اين اقدامات را انجام دهد: اسرائيل را به رسميت بشناسد، نظارت بر سلاح هاي هسته اي پاكستان را در اختيار آمريكا قرار دهد، اسامه بن لادن را دستگير و تحويل آمريكا دهد، كليه نيروهاي خارجي را كه در اسارت طالبان و القاعده هستند آزاد كند، بقاياي طالبان را خلع سلاح نموده بگونه اي كه آثاري از تحرك نظامي آنها برجا نماند.  معلوم نيست كه پاكستان به كدام يك از اين شرطها تن داده است ولي آنچه مسلم است اينكه آي. اس. آي پاكستان سه گروه را فريب داده است و با اين سه گروه بازي مي كند.

 اولين گروه آمريكايي ها هستند. آي اس آي به همان ميزان كه با آمريكا همكاري مي كند به همان ميزان نيز طالبان را هدايت و رهبري مي كند. اطلاعات غلط به آمريكايي ها و اطلاعات درست به طالبان از محورهاي اصلي عملكرد آي. اس. آي است. دومين گروه مردم پاكستان هستند. واقعاً مردم پاكستان نمي دانند كه چرا آمريكايي ها در كشورشان حضور دارند و چرا ارتش پاكستان بايد توسط آمريكايي ها محاكمه شوند و چرا ناموس نظامي پاكستان يعني سلاح هاي هسته اي اين كشور بايد تحت كنترل آمريكا باشد. مردم پاكستان نمي دانند دولت شان در پشت پرده چه سر و سري با اسرائيلي ها دارد و ... سومين گروه مردم افغانستان است. اگر چه عوامل زيادي در قرباني شدن ملت  افغانستان نقش داشته ولي سازمان امنيت و اطلاعات ارتش پاكستان اولين نقش را فلاكت و سيه روزي اين ملت ايفا كرده است.
جلوه ها و نمود سياست فوق در قضيه طالبان ميانه رو كاملاً مشهود است. اولين نمود سياست آي. اس. آي اين است كه از يكسو طالبان ميانه رو را به انجام كاركردهاي سياسي واداشته است و سعي نموده با رايزني با آمريكايي ها و حتي فريب دولت كابل آنها را وارد ساختار سياسي كند. از سوي ديگر براي عملي نمودن اين سناريو، بخشي از طالبان را كه به طالبان تندرو معروف هستند مسلح نموده است تا با اعمال خشونت عليه دولت و مردم افغانستان و نيز سازمان هاي غيردولتي و حتي نيروهاي آمريكايي، آنها را به پذيرش شرايط پاكستان وادار كند.
هم اكنون چهار نيروي اصلي با اهداف مختلف از طالبان ميانه رو براي ورود به ساختار قدرت حمايت مي كنند: پاكستان، آمريكا، بخشي از قوم پشتون، و حامد كرزي.

پاكستاني ها براي گرفتن سهمي از قدرت در افغانستان، آمريكايي ها براي كاهش آسيب پذيري خود و تثبيت اوضاع در افغانستان، حامد كرزي براي جلوگيري از شكاف در قوم پشتون و در نتيجه تثبيت موقعيت خود در انتخابات بعدی رياست جمهوري و بالاخره بخشي از قوم پشتون يعني غلجايي ها براي افزايش قدرت قبيله اي خود در مقابل رقيب هم قومي خود يعني احمد زايي ها.

 اگر دقت داشته باشيم هدف اصلي هر چهار نيروي ياد شده تلاش براي نوعي موازنه قدرت مي باشد. اما مسأله اين است كه آيا با ورود طالبان در هر شكلي از آن به ساختار قدرت، بي ثباتي ها از افغانستان رخت خواهد بست. جنرال ضياءالحق رئيس جمهور نظامي پاكستان در يكي از جملات معروف خود گفته بود: «اين ديگ جوشان (افغانستان) را بايد همواره در درجه حرارت مشخصي نگه داشت».  وقتي چنين عبارتي سرلوحه سياست خارجي پاكستان در افغانستان باشد چگونه مي توان اميد داشت اوضاع افغانستان سرو سامان پيدا كند و ملت مظلوم اين كشور روي آرامش ببيند.

چنانچه علي رغم تلاش های دولت مبني بر تشويق طالبان در سهم گيری مستقيم درپروسه سياسي و آماده گي برای تفويض سهم بيشتر آنان در مجموع ساختارهای دولتي،آنان سلاح بر زمين نگذاشته و هر روز به حملات شان بر عليه حاکميت کنوني و در زير چتر پاکستان گسترش مي دهند،که اين خود باعث تشويش همه مردم افغانستان قرار گرفته است .

ازجانب ديگرسندی که اخيرا در باره روابط(ISI) با افغانستان سرو صدا بر پا کرد بوسيله عواملی که با وزارت دفاع انگلستان رابطه داشتند، تهيه شده بود. مشرف خود نيز به سرو صدا دامن زد و پذيرفت که "مقامات سابق ISI" ممکن است به طالبان کمک کنند و دولت مصمم است جلوی اين رابگيرد. سروصدای اين مساله بعد از سفر مشرف به آمريکا تشديد شد که مشرف طی آن تلاش کرد اين ايده را پيش ببرد که از توافقات سياسی به عنوان آلترناتيفی در مقابل عمليات نظامی استفاده شود.

تاکنون مشرف انتقادات خود نسبت به سياست غرب در مورد افغانستان را عمدتا نزد خود نگاه داشته بود. بسياری از ناظران سوال می کنند چرا مشرف حالا پنج سال بعد از حمله به سازمان تجارت جهانی احساس ميکند بايد به راه حل جديدی در مورد افغانستان دست يافت.  يک نظر اين است که پاکستان طی ساليان دراز آنقدر به ايجاد و گسترش طالبان کمک کرد که آن را به يک "فرانکشتين" تبديل کرده است که ديگر خود قادر به کنترول آن نيست.  يک نظر ديگر اين است که شايد پاکستان در فکر تغيير سياست امنيتی خود در منطقه باشد. به اين معنا که از ميليتانت ها در کشمير فاصله بگيرد.

ولی اين به معنای آن هم هست که که کانال ارتباطی با طالبان را باز نگه دارد. غربی ها در کنار آمدن با اين واقعيت جديد مشکل دارند. دليلش اين است که از سال 1989 تا 2001 غرب اطلاعات کمی در موردتحول اوضاع افغانستان و جنگ داخلی که بعد از حکومت طالبان کشور را از هم پاشانيد دارند. سازمان امنيت پاکستان که به تنهايی اين اطلاعات را در اختيار داشت، از فرصت استفاده ميکرد تاآينده آفغانستان را بر اساس يک استراتژی امنيتی عليه هند شکل دهد.

بيش ازپنج سال از عمر دولت جديد ( پس از طالبان) مي گذرد. طي اين مدت مشكلات پيش روي دولت پيوسته بزرگتر شده و موجوديت آن را با خطرات جدي مواجه ساخته است. موارد ذيل بخشي از مهمترين چالش هاي پيش روي دولت حامد كرزي است.   طي پنج سال گذشته نه تنها وضع امنيتي افغانستان بهبود نيافته بلكه بر اثر حملات طالبان، القاعده و حكمتيار بدتر گرديده است.

گزارش هاي واصله از تكميل تر شدن سازماندهي مجدد طالبان توسط پاكستان حكايت دارد و به نظر مي رسد حملات اين گروه تا پيش از آغاز فصل سرما ادامه يابد. دولت افغانستان و نيروهاي ائتلاف بين المللي تاكنون قادر به توقف اين حملات نشده اند. تداوم حملات به نيروهاي آمريكا در عراق و ضعف آنها دربرقراري امنيت در آن كشور، مخالفين دولت را در تشديد حملات خود عليه دولت ثابت قدم تر كرده است.

در همين راستا به قدرت رسيدن احزاب اسلام گرا در ايالات سرحد و بلوچستان پاكستان نيز نقش موثري در حمايت از طالبان، القاعده و حكمتيار و تجديد سازمان آنها داشته است.  تجربه سال هاي گذشته نشان داده كه نيروهاي بين المللي توان كافي براي برقراري امنيت سراسري را ندارند.

استقرار نيروهاي ايساف محدود به كابل است و در صورتي كه بخواهد حوزه كاري خود را به مناطق بيشتري توسعه دهد حداقل به 12000 نفر نيرو احتياج دارد در حالي جمع آوري اين تعداد نيرو و تامين هزينه آن كار مشكلي است. بهترين نيرو براي حفظ امنيت بلند مدت افغانستان ارتش ملي و پوليس جديد آن كشور است ولي از ارتش 70 هزار نفري كه براي افغانستان در نظر گرفته شده تنها 30000 نفر آن آموزش ديده اند و تا رسيدن به سقف 70 هزار نفر فاصله زماني زيادي وجود دارد.

يكي از مهمترين مشكلات سرراه ارتش ملي وجود بيش از يكصد هزار نيروي مسلح است. آنها از مجاهدين سابق هستند و خواستار الحاق به ارتش ملي مي باشند.

 پاكستان عامل بي ثباتي در افغانستان به شمار مي رود. بين دو كشور از گذشته تنش هاي پيوسته اي بر سر خط مرزي ديورند و سالهاي اخير به دليل حمايت گسترده پاكستان از طالبان و القاعده وجود داشته است. اختلافات مرزي از يكسو و ناكاميهاي پاكستان در افغانستان در پي سقوط طالبان از سوي ديگر سبب شده كه پاكستان همه توان و تلاش خود را براي ايجاد بحران در افغانستان و بازگرداندن طالبان بكار گيرد. اين تلاشها در آينده هم ادامه خواهد يافت و دولت افغانستان را با مشكلات مختلفي مواجه مي سازد.

اما درمحافل خصوصي گفته ميشود که طالبان به اشاره سازمانهاي استخباراتي غربي ویسيله پاکستان حمايت ميشود تا موجوديت قوتهاي غربي را درافغانستان مشروعيت بخشيده وموجوديت آنان را تحت نام مبارزه با تروريسم ضمانت نمايند .

منابع مورد استفاده : بخشهاي خبري ، افغانستان  طي يک دهه وآرشيف نويسنده .

 


بالا
 
بازگشت