نوشته :داکتر فیض الله

 

             آئینه قامت نمایی گمشده گان!

 

اخیرا مقاله بانوی اندیشمند و صاحبدل محترمه ثریا بها را که تحت عنوان " تکاپو برای قبایل گمشده " در سایت وزین آریایی پخش شده بود مطالعه کردم. که در نهایت سودمند ، پربها و بمثابه آئینه قامت نما به همگان و بویژه به گمشده گانیست که تا هنوز خود را نیافته اند.

گرچه در تاریخ تحلیلی دانشمند گرامی آقای محتاط، اندرین باب جهد بکار برده شده مواردی را بخوانش گرفتم. اخیرا فلم " تکاپوی قبایل گمشده " را نیزمشاهده نمودم.

اگر بانوی محترم ثریا بها و یا آقای محترم محتاط و سایر متفکرین و فرهیخته گان معنی یاب دیار ما از سر دلسوزی و صداقت در نتیجه سعی و پژوهش خویش موفق به تثبیت حقایق تاریخی و گرهگشایی اندر مسایل مهم و مبهم تاریخی میگردند، این نقد و تبین وقایع کتمان شده تاریخی نه برای تقبیح و سرزنش بوده ، بلکه برای تکمیل و پیرایش است که همه به ان نیازمندیم.

علم و فلسفه ، تمدن و تفکر همه مجموعه کوششهای صائب و خاطی بشری هستند . برای فهم، اصلاح، اداره و احیا و تنظیم در این مورد اگر کسی بر خطا رود و اگر آن خطا را  بحیث خطا بپذیرد بالاخره آن خطا هم اصلاح میگردد، چراکه لازمه نقص بشری است. آنچه نابخشودنی است منافقی کردن و عناد ورزیدن با حق و لاف زدن و بزرگی فروختن برتری جویی قوم و تبار را متاع کسب قدرت و معامله و در فساد کشیدن است و الا دردمندانه به سر حق و صلاح و کمال جامعه چنه زدن و سوخته وار به این سو و آن سو دویدن و فزون از خویش باری کشیدن و از هر دری برای دردی التماس داروی کردن چه جای آشفتن و سرکوفتن دارد؟

 با دوری از تعبد و تحجر باید گفت که تا چه وقت دیگر خاموشی اختیار شود؟ ببنید نام کشور جعل و مجهول، هویت تباری جعل و مجهول بالاخره یک تاریخ جعل و مجهول!!! به ما جبرا تحمیل شده که وقت آن فرا رسیده تا این جعول و مجهولات یکجا با فورم وقالب های آن شکستانده شود. و تاکی با استحقار ملی هردم شهیدوار عزت و ابهت خویش را " در پای خوگان" ذبح نمائیم.

آنهای که از توضیح حقیقت مضطرب و هراسان اند یاوه گویانی استند که مقتضای مشی تاریخ و روح عصر خود را درک نمیکنند. متن زیرین بخاطر کسب معلومات بیشتر هموطنان از سایت ذیل ترجمه شده است:

http://www.britam.org/Questions/QuesAfghanistan.html

 

                    افغانستان و اسرائیل

آیا افغانها و پتانها از بازماندگان ده قبیله گمشده اسرائیل میباشند؟ طوریکه موخذ ها در حقیقت بازگو میکند. آیا آنها از بازمانده گان  Esau (عیسو برادرحضرت یعقوب) هستند؟ آیا افغانها گرایشات یهودی و یا گرایشات ضد سِمیتسم دارند؟ آیا آفغانها رسم و رواج یهودی دارند؟

                                  

             گروپ محققین  انگلیسی و امریکایی                                               

پاسخها به پرسشها:

1.      آیا ده قبیله گمشده در افغانستان میباشند؟ آگر نیستند، آیا بعضی از گروپهای اتنیکی  مختلف در افغانستان از بازمانده گان اسرائیل هستند؟

پاسخ : ده قبیله گمشده در افغانستان نیستند. بطور کل افغانها نه شرایط لازم  تاریخی و نه هم محک ابراهیمی را انجام میدهند. برداشت ما اینست که افغانها خود را به سنن گروپهای اسرائیلی که قبل از آنها در منطقه زندگانی داشتند و بالاخره از انجا مهاجرت کردند،عادت دادند.

علاوه بر آن افغانها یهودها وا نصار gentiles را در خود به تحلیل بردند ، رسم و رواج یهودها را پذیرفتند  و بعدها روی اجبار مسلمان گشتند و جزء مردم افغانستان قرار گرفتند. گروپ های اتنیکی بومی،  در پذیرش و یا تعویض رسم و رواج مردمان فاتح, سابقه دیرینه و تعاملات خیلی  گسترده  دارند. برعلاوه این موضوع جز مطرح سازی بین القومی است که هر گروپ قومی  نسبت به یک دیگر ادعای اصالت دارند. ادعاهای متعددی پیرامون داشتن اصالت اسرائیلی افغانها و پتانها در افغانستان صورت گرفته است. بیلیو در صفحه 193 اثر خود چنین مینویسد :

"Afghan accounts say that they dwelt in the mountains of Ghor & Firozah, where they were called by the neighboring people Afghan and Bani Israel, which countries the had conquered and held as their dominion from the time of the expulsion of the Israelites from Sham by Baktnanasar until the time of Sultan Mahmud of Ghazni, when they began to issue from their native mountains and established settlements on the Suleiman range”.

 

  احصائیه افغانها تذکر میدهد که آنها در کوهستانات غور و فیروزکوه متوطن شدند. همسایگان آنها را بنام مردم افغان و یا بنی اسرائیل یاد میکردند.  از زمانیکه  آنها از شام توسط بخت نصر اخراج شده بودند این منطقه را فتح و تحت کنترول خود قرار داده بودند. این کنترول تا زمان سلطان محمود غزنوی ادامه یافت و بعدا از کوهستات اصلی خود بیرون شدند و در سلسله کوه های سلیمان متوطن گشتند.

غور در منطقه  رودخانه مرغاب، درسطح  مرغیانه هرات میباشد. عزنه پائیتخت زابلستان بود. بخت نصر یورشلم را در سالهای 604 و یا 586 قبل میلاد تحت تصرف خود در آورد.

 بیلیو در صفحه 195 اثر خود می افزاید:

At this time ( i.e. at the of the Arab Moslem attach on Sind in which Afghan tribesman fought beside the Arabs: Arabs conquest of Afghan area 70 hejri) they ( Afghans) had been settled in Ghor for a period of thirteen hundred oars. ( from 600 bce) and were called , as their accounts explicitly state by their neighboring peoples, Afghan and Bani Israel. But that these were names by which they designated themselves is nowhere explicitly stated in their country.”

در این زمان ( زمانیکه عربهای مسلمان به سند حمله ور شدند قبایل افغان در کنار اعراب می جنگیدند. عرب ها مناطق افغانستان را در حوالی هفتاد هجری فتح نمودند) افغانها در غور مسکن گزیده بودند وبرای تقریبا زمان 1300  سال. ( یعنی از 600 میلادی به بعد). طوریکه اسناد تاریخی بروشنی نشان میدهد که از طرف مردمان همسایه بنام افغان و یا بنی اسرائیل نامیده میشدند. اما همین نامهای که برای خود انتخاب کردند امروز بدون تردید بالای کشور شان مسماست.

در این اواخر مقاله در ویب سایت http://members.aol.com/pashtuns/losttribes.html       تحت عنوان " اسرائیل در تبعید" به نشر رسیده بود، برای ما رسید و مقاله مذکور ذیلا افتباس  و پاسخی هم به ادعاهای آن داده شده است.

 

ده قبیله گمشده : افغانستان.

انجیل،  شهر مدس Medes   را بحیث یکی از محلاتی زنده گانی  ده قبیله گم شده اسرائیلی تذکر میدهد که توسط  آسوریها فرار داده شدند. برای توضیح و روشن سازی  باید گفت که این محل در منطقه شمال غرب فارس یعنی سرزمینی که کردستان نامیده میشود موقعیت دارد. این یک رواج  قبول شده است که مردمان ساکن این منطقه را بحیث فراریان آسوری میشناسند.

وقتیکه انسان این احتمالات  فراریان آوره شمال و شرق را در نظر میگیرد، بنا این نظریه به ان عده قبایل اسرائیلی که بین  کوهستانات قفقاز و مناطق بحیره کسپین و بحیره سیاه  زندگانی دارند نیز تطبیق میگردد  که البته سرزمین ارمنستان ، گرجستان ، آذربایجان و داغستان را احتوا مینماید. و  به استقامت شرق یعنی قلمروهای ترکمنستان و ازبکستان، بخارا نیزتوسعه مییابد. از این قلمروها به ساده گی  میتوان بسوی جنوب افغانستان، هند، پاکستان و حتی چین حرکت کرد.

 

پاسخ گروپ دانشمندان بریتانیائی و امریکائی:

هر آنقدر که به دورهای دور پیش میرویم ، حقیقت آشکار میشود. در بین عده یی از یهودهای کرد عنعنه ی وجود دارد که آنها از  ده قبیله یهودی بازمانده اند. کردستان یکجا با ارمنستان و آدربایجان در قلمرو عمومی مادهای باستان قرار داشت . گرچه معلوم میشود که این امر مشابهتی با یهودهای بخارا ( آسیای مرکزی) دارد و  آنها هم یک تاریخ  واحدی دارند و از بازماندهگان ده قبیله گم شده یهودی میباشند. و دیگر انکه  این یهودیان که  از یهودا   Judah منشا میگیرند و از بابل به سرزمین فارس عبورکردند.  تحقیقاتی که روی رسم ورواج و غیره صفات یهودیان بخارا صورت گرفته مارا به این نتیجه  میکشاند که آنها از ایران آمده اند. معلوم میشود که با آمدن آنها از بابل و فارس به عنعنه و رسم و رواج ده قبیله گم شده در آنجا روبروگشتند و این رسم و رواج  در آن محل  وجود داشت. با گذشت زمان، قسمتی از این رسم و رواج را پذیرفتند و قسما بشکلی نامعلومی هم به شیوه های زندگی خودی ادامه دادند. همین پدیده در تمام مناطق رخداد.

ده قبیله گم شده در منطقه خزر رخنه کردند و خزرها هم از بقایای آنها میباشند. در خزر مردمان سکوتای هم سکونت داشتند و تمام منطقه مذکور به آنها ارتباط داشت و بعدا سکوتایی ها جانب غرب به اروپا پیش رفتند.

هرگاه کسی از سرزمین ماد و یا همدان پیشتر بسوی شرق حرکت کند و با عبور از کوهستانات خیبر و یا کوتل خیبر  به سرحدات شرقی افغانستان امروزی میرسد. من در آنجا منظره شگفت انگیزی را سراغ نمودم. در آنجا قبایل کثیری وجود دارند که در نامهای شان " یوسف" موجود است: یوسفزایی ، یوسفزی و یوسفزاد همه از یوسف گرفته شده است که  مبدا خود را از همان ده قبیله گمشده مدعی  میباشند. که این باور شخصی من است.  یوسف به معنی جوسف و یوسفزایی بمعنی فرزندان یوسف افاده میشود. قبایل یوسفزائی از جمله قبایل «افراییم» و «مانا سه»  میباشند که جزی از ده قبیله گمشده اسرائیل هستند. آنها گاهی خود را بن اسرائیل یعنی اولاد های اسرائیل مینامند. عنعنات آنها از سرزمین باستانی شان برای شان انتقال یافته است. یوسفزائی ها قبلا چوپان  و در جستجوی علفچر سرگردان بودند. لیکن با زندگانی کوچیگری وداع گفتند و در جمیعت های دهکده ها مسکن گزین شدند.

 

پاسخهای گروپ دانشمندان بریتانیایی و امریکائی:

اظهارات فوق نادرست است در اثر " قبایل " ما نسبت به دیگران گامهای فراتری برداشته ایم و در اظهارات ما نه تنها تذکر رفته است که آنها بخشی از ده قبیله گمشده میباشند که توسط آسوریها به افغانستان تبعید گشتند  بلکه در قدم اول آسوریها آنها را به آنجا بردند. " هاراHara" یکی از محلات تبعید بود ( 1-Chronicles 5:26)

" هرا Hara" بسیاردورتر جانب خاور،  مناطقی که سرحدات امروزی افغانستان و ایران است،  موقعیت دارد. حسب گزارش یونانی ها " هرا" محلاتی مانند آریا، آریانا،    و آراکوزیا را در بر میگیرد.  و فارسها آنرا بنام هرایوا Haraiva ویا هری Hareیاد میکنند اما مادها انرا " هرهHara" یادکرده اند. امروزهم مردمان محل انرا هری مینامند. از این محل رودخانه هریرود عبور میکند و شهر هرات را احتوا مینماید.

آسوریها مناطق هری و مناطق دور و پیش آنرا در تحت سلطه خود قرار داده بودند و بخشی از قبایل اسراییل را در آنجا متوطن ساختند. بخصوص بخشی از این قبایل از جناح شرق اردنRueben روبن،Gad جاد وManasseh ماناسه بود وفقط از آنچه به موضوع تبعیدی آنها بستگی دارد همانا نام هری میباشد.

در ( کرونیکل 1-Chronicles 5:26 ) آمده است:

The God of Israel stirred up the spirit of Pul king of Assyria, and the spirit of Tiglath-pilneser of Assyria and he carried them away, even Reubeni, and Gadi and the half of tribe Menasseh, and brought them unto Hala, and Habor, and Hara, and the river of Gozan unto this day.                                                          

" پروردگار اسرائیل! روحیه  پول، شاه آسوری را خشمیگین ساخت و بخت نصر شاه اسور را به شور آورد او آنها را فراری نمود و حتی قبیله روبین ، جاد و نیم قبیله ماناسه را به " هله Hala" " هابورHabor"   و "هره Hara" و رود خانه " گوزانGozan" امروز آورد"

تسلط آسوریها بالای مناطق هری در نبشته های شاهان آسوری تثبیت شده است. شاهان آسوری از مردمان Magan مگان و Meluhha میلوها ( در جدول جدید آسوریها) که در کرانه های دلتای رودخانه اندیس و یا نواحی شرق آن اقامت داشتند باج میگرفتند.  هره متصل باکتریا و رومن موقعیت داشت و برمبنای گزارشات دیگری که Semiramis سمیرامیس آسوری ( خانم و یا بیوه پول) باختر را تا شمال هره و بخش شرق هند اشغال کرد. آسوریها هیئت های کاوشگری متعدد را به کوه (Bikni بکنی) فرستادند که معنی آن کوه لاجورد است و اکثری لاجورد آسوریها از بدخشان انتقال میافت و کوه مذکور درشمال شرق هره واقع  است. برمبنای منابع ایرانی و یونانی که آسوریها کالونی هایی را در مناطق کابل و گندهارا در شرق " هره" تشکیل داده بودند. نبشته های هندی نیز از آسوریها بنام خدایان شان " آسورا" ( که معنی آسوری را " آسور" دارد)  که کالونیهایی را در هره و سکستان بوجود آورده بودند، یاد نموده است. تاثیرات فرهنگی آسوریها در این منطقه و برعکس تاثیر فرهنگی منطقه بالای اسوریها تائید کننده موجودیت آسوریها در این محل  میباشد.

حسب رسوم و رواجهای محلی ، غرب هرات " غور" ، جائیکه رودخانه هری جریان دارد ، زمانی محل بودباش مردمان آساکان و بنی اسرائیل  و یا اولادهای اسرائیل بوده است.

" اساکان" به " ساک" و یا " سوک" اختصار شد و مردمان مسلمان محل در سروده های خود آنرا به نام "اسحاق" پدر " یعقوب" تساوی میسازند.

تغیر دیالکتیکی " اساکان" ، " افغان" میباشد. و اسمهای " بنی اسرائیل" و " افغان" به گروپی ازمردمان ارمن که در این منطقه اسکان نمودند خطاب گردید البته بعد از آنکه " بنی اسرائیل ها و اسکانهای" اصیل  این منطقه را ترک گفتند.  در واقعیت مهاجرین جدید به شرق و یا افغانستان معاصر حرکت کردند. آنها نام های " افغان " و " بنی اسرائیل " را تا واپسین زمانه ها بالای خود نگذاشتند بجز در این اواخر در حلقات محدود روشنفکری!  احتمالا  بعضی از عناصر اسرائیلی ویا یهودی  در بین  یک یا دو گروپ  مختلف "افغان" جذب و همه را تحت تاثیر قرار داده باشد. بطور مثال خاندان شاهی بطور سنتی ادعا میکنند  که از قبیله بنیمین میباشند. هرگاه چنین باشد آیا اکثری افغانها هرگز اراده ندارند که هویت اسرائیلی  را بخود بگیرند و به این طرز تفکر ضدیت شدیدی دارند؟ آنها برای بار اول اعتراف میکنند که نام "افغان" توسط خارجی ها بالایشان گذاشته شده است. طبق اعتراف خودشان که این نام را از مردان دیگر گرفته اند. آنها میگویند از آنجائیکه دارنده گان اصلی این نام به مناطق دیگر کوچ کرده بودند، آنها این منطقه را اشغال کردند و نامها را بخود گرفتند. موجودیت این نامها گواهی میدهد که بخشی از مردمان  اسرائیل  زمانی در منطقه زندگی داشتند. بومیان مسکونی ظاهرا از نگاه تاریخی " سوک" یا " سکای" تشخیص شده است که تقریبا 600 سال قبل ازمیلاد و یا پیشتر از آن  در منطقه " هره" اقامت داشتند. آنها توسط آسوریها در آنجا متوطن گشتند و عنعنه یی وجود داشت که گویا زمانی حضرت سلیمان آن منطقه را تحت حکمروائی خود قرار داده بود. مهاجمین انگلوساکسون بریتانیا از بازماندگان ساکا ها میباشند.

مطالبی که از اثر " قبیله" اقتباس شده است به  اندازه کم و بیشی  بسیار مسایل را جمعبندی و روشن میسازد یعنی  ده قبیله گمشده در این منطقه بوده اند. بعدا افغانها به انجا حرکت کردند و سنت های را که از همسایگان در باره ساکنین پشین شنیده بودند بخود گرفتند. و همچنان نامهای قبایلی را هم بخود گرفتند.

علاوه برآنچه در بالا تذکر رفت ، جنبش یهودی در منطقه که بگمان اغلب پبوندی با عیسویان نستوری داشت موجب گشت که رسم و رواجهای یهودی را قبل از آنکه اسلام در آنجا پا گذارد بپذیرند..قرنها بعدتر یک گروپ ساکنان روستا های یهودی تبار در افغانستان جبرا بدین اسلام مشرف شدند. این یهودیان در حالیکه در ساختار موجود قبیلوی مخلوط گشتند،   عنعنات و سنت های تاریخی خود را حفظ کردند  و از اینرو روشهای زندگی آنها بخشی از میراث های عام فرهنگی قرار گرفت.

 

در ارتباط به قبیله جوسف:

اقتباس از فصل هفتم " قبیله":

 بطلیموس موقعیت سکوتای اسپاسی Aspassi Scythia را به  شمال " لاتی Latii" و " اوگالیAugali "  و خروسمی Chorosmii را به جنوب شرق تثبیت میکند. دانشمندان امروزی،  فکر میشود که خروسمی و اسپاسی را جز مردم واحدی محسوب میکنند.   Straboسترابو " اسپاسی" را بنام " Atassi اتاسی" معرفی میکند. او میگوید:  ( خروسمی و اسپاسی به قبیله ماساگاتایMassagetae  وSacaeسکای تعلق دارند.strabo xi.8.8)

طبق نوشته بطلیموس ، ماساگاتای از دو بخش تشکیل شده است. یکی در مرغیانه و دیگر فراتر در شرق در منطقه تحت تسلط سکای در عقب رودخانه جهیلم (Jaxartes  ) . ولی آنچه که به " اسپاسی " ارتباط پیدامیکند آنها به پارتهای پیوند داشته و بنام " Ashakens اشکانیها" نیر معروف بودند. مردمانی که دارای نام مشابهی داشتند در شرق " هره " یعنی در منطقه  Kophenکوفن ( کابل) یعنی جائیکه " Assakenoiاساکینوی" و یا " Assaka  اساکا"  زندگی میکردند یافت شده است. اینها همه سکای بودند و پس از " اسحاق" نامگذاری شده اند.

" اساکینوی" یا معادل " Aspioi اسپوی " ، " Aspaganoiاسپاکنوی" بوده است و یا اینکه در مجاورت آنها اقامت داشته است. که نامهای انها نیز با "Isap اسپه " پبوندی دارد. و یوسفزی نیز به معنی قبیله یوسف است. بعبارت دیگر در کابل وشمال افغانستان مردمان همسایه یی زندگی داشتند که نامهای شان پیوند ریشه یی با " اسپ " داشته است. و مردمان سکتای نامها را با ریشه "َAsk اسک، Asekاساک، Sakساک و غیره داشته اند.  همین نامها خیلی ها عام است و معلوم میشود که زمانی به " خاندان اسحاق" تعلق داشته است .

بدینگونه  فکر میشود که تمام نامهای Yasubiیاسوبی ،  Yasubgalliسیوبینی ، یاسوبیگالی ، اسپاگنوی، اسپاسی ، اسپا کاری به مردمان سکتای ارتباط میگیرند و تمام آنها ریشه واحدی دارند که احتمالا از قبیله جوسف منشا گرفته است.

بعضی از دانشمندان معتقدند که این نامها از " اسپه " ایرانی که بمعنی اسپ است نشئت کرده باشد. اما  هایمن  ( Haynman )  در اثر ( *کیش نامه سانسکرت یهودیان هلینی شده از ناحیه تناس ، یوروشیلم سال 1994) ثابت میسازد که ریشه این نامها  در دلالت ضمنی اتنیکی خود مقدم تر به عصر ایرانیان است که اصالت سمیتی داشته و حداقل به اسم عبرانی یوسف را قرابت دارد. مطالعات هاینمن نشان میدهد که در مناطق مسکونی سکتاییها و پارتها با نامهای اسپه نامگذاری شده است که  با نام جوسف کتاب مقدس انجیل  زیرکانه معادل بوده اند.

* The Syncretic Creed of Hellenized Jews from Tanais, Jerusalem 1994

 در اثر " قبیله" ما از گروپهای نام بردیم که در آسیای میانه و افغانستان  در گذشته  و حال زندگانی داشتند و محض چند گروپ معدود آنها به سمت غرب مهاجرت کردند. " در مناطق اسپاسی-اوگالی و گندهارا یعنی در هردو تاتاگودس (Thatagydes or Sattaguda  ) اقامت داشتند که از دو کلمه ( تاتا) و ( گوتس) ترکیب یافته است.

در حقیقت اگر مخالفین نظریه آفغانستان واقعا جدی میبودند و میخواستند قسما معلومات درست و با ارزش تاریخی را بدست آورند بعوض اینکه مداوم یک دیگر را تکرار کنند که به آنها مشوره  داده میشود که به کتاب " قبیله " مراجعه کنند. ما موجودیت بخشی از قبایل گمشده را در افغانستان و مناطق  مجاور آن تا مرحله یی  رد نمیکنیم. ولی ما معتقدیم که آنها از اینجا به سرزمین های دیگری مهاجرت کردند. آنچه ما میدانیم همانا بقایای آنها در سطح خانواده ها و طایفه های مفردی میباشد که اینجا و انجا سکونت دارند ولی در امر تحقیق ما ناگزیریم که روی مقیاس مهاجرت های بزرگ متمرکز شویم  زیراکه دارای اهمیت کیفی میباشد.

( مراجعه شود به “The Tribes”, Ch.25 )

بعد ها در ناحیه ایران شرقی یعنی جاییکه به رودخانه اندوس نزدیک است، مردمان "Asapoi اساپوی " مسکون بودند  که بنام " Isapoiایساپوی"  و " یوسفزی" یعنی یوسف نیز یاد میشدند. این نام ( see :Bellew  ) بعدها بالای مردمان مختلف گذاشته شد. ریشه " اساپ" در نبشته های عبرانی به تولد یوسف پیوند دارد.: "Rachel " حامله شد و پسری را بدنیا آورد و گفت که خداوند سرزنش و رسوائی را از من ربوده است. او نامش را جوسف گذاشت". ( جنیسس 30-2-24). در مناطق ایران و افغانها نام یوسف قابل افاده است. در مناطق سمیتی ها ، و در تمام حالات " اساپ" مشتق " یوسف" میباشد. سایر مردمان سکتای مانند " اسپاسی" د ر"خورسمیا" و " اسپاکاری Asapcarae" در سیرکاSerica نیز از بازمانده گان جوسف یا یوسف هستند.

 

عنعنات  اسرائیلی در خانواده  سلطنتی افغان:

نه تنها پتنان ها بلکه خاندان شاهی افغان نیز عنعنه های مروجی که ریشه های اصیل اسرائیلی دارد، مبادرت میورزند. آنها از قبیله بنیمنین میباشند. این عنعنه برای نخستین بار در سال 1635 میلادی د رکتاب «مخزن الافغانی» به نشر رسیده بود و اغلب در اثار تحقیقاتی از آن نامبرده شده است. طبق همین عنعنه ، ساوول پادشاه پسری بنام ارمیا و او هم پسری بنام افغانه داشت.  در زمان مرگ ساوول پادشاه ، ارمیه نیز از جهان چشم بست. حضرت داود افغانه را کلان کرد و در زمان سلطنت حضرت سلیمان در خاندان سلطنتی باقی ماند.

پس از چهار صد سال ، یعنی هنگامیکه اسرائیل به بی نظمی کشانیده شد، فامیل افغانه به سرزمینی که بنام " غور " یاد میشد مهاجرت نمود. غور منطقه یی است که در مرکز افغانستان قرار دارد. آنها در آنجا مسکون شدند و با مردمان محل در امور داد وگرفت تا سال 662 میلادی اشتغال داشتند. زمانیکه دین اسلام وارد منطقه گردید پسران اسرائیل در غور به دین اسلام مشرف شدند و نمایندگان افغان بودند. رهبر پسران اسرائیلی شخصی بنام قیس یاد میشد که نام او با نام پدر ساوول پادشاه یکی بود.

حسب همین گزارش، حضرت محمد نام قیس عبرانی را به نام عربی عبدالرشید تبدیل کرد و برایش وظیفه داد تا دین اسلام را در بین مردم خود پخش کند. و از اینجا ریشه های خاندان سلطنتی افغانی سرچشمه میگیرد. از اینرو خاندان سلطنتی افغان به قبیله بنیمن اسرائیل باستان که در جنوب سلطنت جودا فرمانروائی داشت، وصل میشود.

 

ده قبیله گمشده : پتانها!

یکی از واحدهای قبیایل گمشده که بطور عموم نادیده گرفته شده بود و من آنرا دریافتم قبیله پتان میاشد که خیلی ها دلچسپ و دلانگیز است. پتانها در حدود 15 ملیون نفوس دارند که بالعموم در پاکستان ، افغانستان و قسما ایران و هند زندگی میکنند. آنها ارتباطی به ده قییله گمشدها اسرائیلی داشته و با رسم ورواج های یهودی آغشته میباشند.

پتانها رواج ختنه سوری بروز هشتم دارند و این یک رواج اسرائیلی و کهن ترین عنعنه یهودی میباشد. من شاهد  بودم  و در محفل شادی ختنه سوری اشتراک نمودم  که بروز هشتم تولدی صورت گرفت. مسلمانها هم رسم و رواج ختنه سری دارند ولی نه در روز هشتم. بلکه معمولا تا سن 12 سالگی.

پتانها  یکنوع  تالیت های کوچکی دارند که بنام کفن یاد میشود. تالیت عبارت از جامه چهارکنجه ی میباشد که آنها رشته های آنرا مانند ریشه های حاشیه یهودی که بنام ( تستست)  یاد  میشود، گره می زنند.  وآنهم از رواجهای خیلی قدیم اسرائیل است که سوابقش به کتاب مقدس تورات ارتباط می یابد و  اصالت اسرائیلی  دارد. آنها تالیتهای بزرگتری دارند که بنام " جای نماز" یاد میشود. و آنهم عبارت از جامه 2-3 متر مربع میباشد و برای پوشاندن سر وبخش شانه ها استفاده میشود و همجنان در اثنای عبادت استفاده میکنند. و آنرا بشکل جای نماز در روی زمین هموار مینمایند و لی دارای منگولها در حاشیه نمیباشد.

پتان ها رواج دیگری بنام سبت Sabbath دارند که سبتsabbath  یکروز استراحت نامیده میشود و در آن روز نه کار و نه آشپزی و نه هم نانپزی میکنند. پتان ها 12 هالوت ( نان خشک مروجه یهودی لیویتیک    Leviticus 24:5) به مناسبت احترام Sabbath  ، همانگونه ایکه در معبد باستانی انجام میشد ، آماده میکنند. یکی از مشخصات برجسته اثبات یهودیت پتانها عبارت از روشن ساختن شمع بمناسبت سبت  میباشد. بعد از انکه شمع روشن شد، با سبد بزرگی آنرا می پوشانند.

 

پتانها با رسم ورواج اسرائیلی زندگی می کنند:

پتان ها رواج (kosher کوشر «روزه یهودیها» ) دارند که  پرهیزانه افاده  میشود و همین رواج  در اسرائیل بقوت خود باقی است. پتان ها گوشت اسپ و شتر را استفاده نمیکنند که در اکثری مناطق پابرجاست و دربین یهودیها هم ممنوع میباشد. همچنان رسم و رواجی در بین آنها معمول است که  از خوردن گوشت و شیر یکجا اجتناب میکنند این رواج  عنعنعه کهن اسرائیلی شمرده میشود. پتانها  در رابطه به تشخیص پرنده گان خالص و پرندگان نا خالص نیز رواجی دارند یعنی  بعضی پرنده گان را مجاز و بعضی را غیر مجاز میدانند همانطوریکه در کتاب مقدس تورات آمده است.

هنوزهم بعضی ها قوطی های کوچکی را بتن میکنند که اسرائیلیها بنام " Tefillin تفلن" مینامنند که آیاتی از کتاب انجیل را دارد. این  قوطی  با توکن جاپانی شباهت دارد و یک عنعنه قدیم اسرائیل است. در باکس های یهودی آیاتی از شیماع  اسرائیل نوشته شده که چنین خوانده میشود:

" Hear , O Israel:  The Lord our God, the Lord is one” Deuteronomy 6:4

 " گوش کن آی  اسرائیل! خداوند ما ، خداوند واحد است! دیوترنومی 6:4"

 این عنعنعه تفلن از آیتی که در سنگ نبشته ثبت است، منشا گرفته :

“ you shall bind them as a sign on your hand, and they shall be as frontlets between your eyes” ( Deuteronomy 6:8)                                                        

" بحیث  یک علامه شما بدست خود ببندید  وآنها مانند پیشانی بین دوچشم شما باشد"  ( دیوترونومی 6:8)

خیلی جالب خواهد بود که گقته  شود : پتان ها نامهای خانواده گی ده قبیله گمشده را چون آشر، گاد، نفتالی، روبین ، ماناسه و افراییم حفظ کرده اند.  در میان آنها کسانی سراغ میشود که به همین نامها مسما استند در حقیقت  نامهای ده قبیله گمشده اسرائیل میباشد. مردمانی هم هستند که بنام سماییل اسرائیل و غیره یاد میشوند  در  در بین مسلمانان هرگزچنین اسم هائی وجود ندارد. علاوه برآن ساحات، محلات، دهکده ها و قریه هایی هم دیده میشود که نامهای شان مشابهت به نامهای سرزمین اسرائیل است .

 از نگاه باستان شناسی منطقه یی کشف شده که گذشته های عبرانیت را گواهی میدهد و مشابهت به یهودهای منطقه دارند و زبان شان پشتو است. عجیب است که بسی کلمات عبرانی در آن مشاهده میشود. پتان ها نیر افغان  ویا فرزندان پشتو نامیده میشوند که زبان شان پشتو است. و اکثرا " بنی اسرائیل " می نامند و معنی ان فرزندان اسرائیل است با وجودیکه در یک کشور مسلمان زندگی دارند.

شکل ظاهری پتان ها مشابهت به یهودیان دارد . همراه با رسم و رواجهای باستانی و سایر اطلاعات ، روابط آشکاری وجود دارد که نماینگر هویت قبایل اسرائیلی شان میباشد.

به تعداد 6 یا 7 ملیون پتان در افغانستان و 7 یا 8 ملیون در پاکستان زندگی دارند. آنها در مناطق مرزی بین دوکشور سکونت میکنند و دوملیون پتانها به حیات کوچی گری ادامه میدهند.

 

قانون پتانها مشابهت با تورات دارد:

افغانستان یکی از عقب مانده ترین کشورهای آسیایی میباشد که اکثریت مردم آن بیسواد استند. عموما به  حیات کشاورزی و مالداری اشتغال دارند. بسیاری  مردم در روستاها وبرخی در شهرها  بسر میبرند، حتی بخشی هم حیات بادیه نشینی دارند. افغانستان کشوری است که با قوانین  اسلامی اداره میشود و 90 فیصد آن را  مسلمانان سنی تشکیل میدهد. گرچه  روند مدرنیزه سازی در حالت پیاده شدن است ، لیکن هنوز به مناطق کوهستانی مرزی نرسیده است. در  مناطق مرزی  پتانها به حیات چندین قرنه کهن قبیلوی خود ادامه میدهند.

نظام حقوقی که  بنام پشتونوالی در آنجا شهرت دارد و به آیه های تورات ، کتاب مقدس یهودیان مشابه  است  که در آن شیوه زندگی یهودیان قدیم  مندرج میباشد. دردسترس پتانها بعضی صفحات و حتی متن کامل  کتاب مذکور موجود است که بنام تورات شریف یاد میکنند و ایشان  نام حضرت موسی را بزبان می آورند  که در اسلام آنقدر اهمیت ندارد.

پتانها مردمان خیلی ها تنومند، بلند قامت وجلد ظاهری سفید دارند. و مردان دلاوری میباشند که از دوران کودکی با خود سلاح میداشته باشند. آنها دارای پشت کار، هوشیار، راستکار و خیلی ها صادق اند و هم چنان در مهمان نوازی شهرت جهانی  دارند.

هویت اتنیکی پتانها مدت های طولانی  برای همه معما بود،  زیرا آنها فوق العاده در کرکتر خود با سایر گروپ های اتنیکی مانند ترکها، منگولها و فارسی زبانها، و گروپ های هندو ایرانی ،  تفاوت های بارزی دارند . از سوی دیگر خیلی ها دشوار بنظر میرسد تا تاریخ گذشته آنها را در منطقه یی کاوش کرد که ده ها ملت و قبایل بزرگ و تبارهای متنوع به آنجا گام برداشتند و سرانجام  از بین رفتند !

هویت خصوصی قبایل پتان با منشا اسرائیلی شان ، به  شیوه های گوناگونی متبارز میشود. برعلاوه اظهارات شفاهی عنعنوی کهنسالان قبایل، وجود طومار بحیث شا هد دلچسپ دیگری پنداشته میشود  که شجره نسب را در بین قبایل بیان کرده و به بنیان گذار ملت اسرائیل وصل میکند. این طومار ها خیلیها بدرستی نگهداری شده و بعضی آن به رنگ طلا روی پوست گوزن ماده  نوشته شده است. نامهای قبایل هم کم دلچسپ و بی اهمیت نیست که با نامهای قبایل اسرائیل شباهت دارد. واقعا قبیله ربانی ( روبین ) ، قبیله شنواری ( شیمون)، قبیله لیوانی ( لیو)، قبیله دفتانی ( نفتالی)، قبیله جاجی ( جاد)، قبیله آشوری ( آشر) ، قبیله یوسفزائی ( فرزندان یوسف)  و قبیله افرید ( افراییم) میباشد. اینها نامهای همان ده قبیله گمشده اسرائیل استند.

پتانها خود تفاوت  نامهای قبایل اصلی را با نامهای موجود در تفاوت لهجه های زبانی میشمارند. مثلا جاجی در حقیقت گاجی از قبیله گاد میباشد.

بعضی یهودیانی امروز در افغانستان موجود میباشند  که احصائیه قبایل اسرائیل را در پتانها گرفته اند. تشابهات جسمانی بین پتانها و یهودیان توسط انگلیسها که برای زمان طولانی در منطقه حکمروائی  داشتند با رونوشت مصدق تائید و تذکر داده شده است و پتانها را بحیث یهودیان نامیده اند. هرگاه لباس مروج خود را پتانها به تن نکنند، تشخیص آنها از یهودیان غیر قابل ممکن است. در میان 21 قوم  و ملیت های که در افغانستان مسکون هستند، تنها پتانها و یهودیان مشخصات سمیتیک دارند. سیمای شان درازتر و روشنتر و بعضی ها حتی چشمان آبی دارند. پتانها مانند یهودیان منطقه، ریش وکاکل  sidelock    می مانند  بیشتر آنها را از دیگران تفکیک مینماید.

 

مشخصات اسرائیلی پتانها:

پتانها بمثابه بازمانده گان اسرائیل، بسی مشخصات دیگری هم دارند. مراسم عروسی آنها مانند یهودیان است. مراسم عروسی پتانها شامل یک خیمه و انگشترمیباشد که  مشابهه رسم ورواج یهودی است . در رابطه به خروج طمث ( قاعدگی، حالت ماهواری ) ، زنان پتان پابند همان قانونی میباشند که زنا ن یهود استند. در جربان قاعدگی و تاهفت روز بعد از آن نزدیکی با شوهر مجاز نیست. پس از ختم دوره قاعدگی ، زنان پتان بعد از پایان دوره قاعدگی ، در رودخانه و یا چشمه ویا حمام در صورتیکه چشمه طبعی میسر نباشد به غسل تعمید دست میزنند. این روش کاملا مطابقت به عنعنه اسرائیلی دارد که منشا آن به  زمان انجیل میرسد.

در پتان ها رسم ورواج از دواج با زن برادر موجود است. این رواج زمانی صورت میگیرد که شوهر زن مرده باشد و برادر بیوه برادر خود را در نکاح  در آورده و بدین ترتیب نام خانواده را نگهمیدارد. گرچه این رواج امروز در اسرائیل موجود نیست اما در انجیل از وجود آن در اسرائیل باستان تذکر رقته است.  (دیوترونومیDeuteronomy 25:5)

 اطاعت  و پیروی از  حکم الاهی احترام به و الدین در بین  قبایل ، شایان تقدیر است در تمام حالات پسر بدون چون چرا از والدین باید اطاعت کند. هر زمانیکه پدر داخل خانه میشود همه باید به پا به ایستند و سر تعظیم فرو آورند. آین یک عنعنه اسرائیلی نیز بوده است.

پتان ها رسم ورواج ( یوم کیپور) دارند.  ما بعضی از اعضای قبیله لیوانی را میشناسیم که در مراسم ( یوم کیپور  Yom Kippur) سالانه به معبد ( سیناگوگ) در افغانستان می آیند. آنها تازمان غروب آفتاب در آنجا می نشینند و حرفی بزبان نمی آورند. بنابر اشتباه در تقویم،  یکی از آنها نتوانست یک سال به سیناگوگ بیاید،  ولی وی تمام هفته گریان میکرد که چرا آن مراسم را از دست داده است.

پتان ها رواجی بنام  سپر بلا دارند. در اسرائیل باستان مروج بود که گناه ملت را بدوش بز حواله میکردند و آن بز را به صحرا میفرستادند.. این رواج سپربلا بخاطر کفاره گناه های ملت اجرا میشد. ( لیویتیک ، فصل    

  Leviticus 16).  امروز مشابه به این رسم ورواج  در پتانها بملاحظه میرسد.

بالعموم پتانها در مساجد عبادت میکنند. گرچه بعضی ها نماز را به استقامت یورشیلم انجام میدهند که خیلی ها غیر معمول است. سیناگوگ های خیلی کهن در مناطق پتانها موجود است که پتانها در روزهای معینی به آنجا می ایند بخصوص در زمان افسرده گی های خیلی بزرگ و یا حوادث غمناک و ادای عبادت خاص. افرادیکه در انجا طالب کمک اند به قفل دست میزنند و دعا میکنند. کسانی هم سراغ میشوند و میگویند که زمانی در این محلات آیه های از تورات درج بود. خیلی ها عجیب به نظر میخورد زیرا امروز همه آنها مسلمان صادق میباشند.

پتانها در زمان شیوع طاعون گوسفند را حلال میکنند و دروازه های در آمد را با خون آن رنگین میسازند. این همان شیوه یی  اسرائیلی ها قدیم است که  در زمان شیوع طاعون در مصرقدیم اجرا شد.

شاهد  دلچسپ دیگر جابجا کردن کتاب مقدس قنداق شده انجیل  در تحت بالشت مریض میباشد تا آن شخص از بیماری بهبودی پیداکند. در میان قبایل کسانی هم موجود هستند که از تعویذ های یاد اور میشوند  که بزبان عبرانی نوشته شده بعضی از این تعویذ ها  جمله ( شیما اسرائیل ) را در بر دارد و توسط کلان قبیله نوشته شده و  باز نمودن آن ممنوع قرار دارد.

نماد سپر داوود ( ستاره داوود) تقریبا در منزل هر پتان پیدا میشود. ثروت مندان انرا از فلزات قیمت بها میسازند و غریبان از چوب ساده! این ستاره در برجها ، مکاتب و همچنان در افزار و امیل های گردن و جواهرات بمشاهده میرسد. درمنطقه منار جام مرکز افغانستان حتی سپر داوود در بالای دروازه و سنگ بالای دروازه های مکاتب موجود است.

میتوانید از سایت های ذیل در رابطه به موضوع فوق معلومات بیشتر بدست آورید.

http://www.answers.com/topic/theory-of-pashtun-descent-from-israelites

http://www.dangoor.com/74069.html

http://www.kulanu.org/pathan/israeliteorigins.html

http://www.khyberwatch.com/forums/showthread.php?t=973

 

 

 


بالا
 
بازگشت