محمدامین (فروتن )  

 

« نگاه متفاوت به  یک تراژید یی خونین  »

                                                                        

در شام گاه جمعه ۲۷ دسمبر ۲۰۰۷میلادی  درست ساعت شش عصر نا گهان نخست صدای شلیک مسلسل ها و در وهله دوم یک  انفجار مهیبی  «  پارک تاریخی جناح  » واقع در شهر راؤلپندی پاکستان  را تکان داد . هیچکسی ندانیست که این بار گلوله های کور« تروریزم » کدامین فریاد های خاموش در سینه ها را نشانه گرفت و چه کسی هدف این  گلوله ها و خمپاره های کوری که از مسلسل ها شلیک می گردد و از زمین و آسمان  فواره میزنند  ، واقع شده باشد ؟ تنها چند ساعت بعد شبکه های تلویزیونی خصوصی در پاکستان  مانند « جیو  Geo» وابسته به سازمان انتشارات جنگ که بنام « جنگ گروپ » یاد می شوند  و شبکه تلویزیونی  « A.R.Y digital» که ازشهر دوبی  کشور امارات متحده عربی نشرات میکند مرگ خانم بینظیر بوتو رهبر حزب مردم پاکستان  را در سرتاسر دنیا پخش کرد ؛ بدون هرگونه تردید ،فعل وانفعالات و حوادث  چند ماه قبل که در جامعه پاکستان بوقوع پیوسته بود و پس از چانه زنی های زیاد  سیاسی میان اهرم های اصلی  قدرت در منطقه  ،  خانم بینظیر بوتو را  به حیث نخست وزیر آینده پاکستان جلوه داده بود بر اهمیت آن خبر درد ناک افزود .شاید  سوالی پیش بیاید که چگونه ممکن است قبل از انجام انتخابات عمومی و «دموکراتیک » پیش بینی کرد که چه کسی در آینده کشور زمام اموریک کشور  را در دست خواهند گرفت ؟ و سکان جامعه و کشور  پر آشوبی  مانند پاکستان را به پیش خواهند راند ؟ بدیهی است که لازمه دریافت پاسخ مناسب برای این پرسش و چنین معمأ ی سیاسی مروری کوتا هی  بر تاریخ معاصر و پیچیده ء یک ملتی همچون پاکستان است که باید در بستر شرائط عمومی ، فرهنگی و سیاسی و حال و احوال نفوذ کشور های بزرگ صنعتی با تشخیص و درک کانال های نفوذ دراین کشور به شمول استراتیژی کشور های بزرگ در منطقه مختصرأ مورد مطالعه قرار گیرند . از این جهت بسیار مفید خواهند بود که همه ما بکوشیم مطالبی درباره ء تاریخ و سیر سیاسی «حزب مردم پاکستان » به اضافه استراتیژی  ای که به مثابه آرمان ملیون ها تن از هواداران سراپا قرص آن شناخته میشود مروری بکنیم .

۱ : حزب مردم پاکستان وکمید یی  قدرت !

چنانچه فؤ قأ نیز بصورت مختصر  به آن اشاره شد به خاطر دریافت جوهره ای اصلی تاریخ بشر بویژه جوامع و کشور های که دارای ریشه های مشترک فرهنگی و مدنی اند باید ظرفیت های فرهنگی ، سیاسی ، و اقتصادی آن  جوامع و سائر کتله های منصوب به جوامع  بحران زده عمیقأ مورد ارزیابی قرار گیرند ، از اینکه با توجه به قتل دلخراش خانم بینظیر بوتو رهبرفقید حزب مردم پاکستان «Pakistan peoples Party» و نخست وزیر سابق آنکشور موضوع ساختار تاریخی و سیاسی پاکستان را نیز باید بصورت همه جانبه و مختصر در ارتباط با تاریخ سیاسی « حزب مردم پاکستان » مورد مطالعه قرار گیرد ، لذا بر گذشته ء تاریخی وجنجال برانگیز« حزب مردم پاکستان » نیزکه یک " ضلع" مهم " مثلث قدرت" درپاکستان را تشکیل می دهد ، باید مرور و نظراندازی کرد ؛ دراواخیردهه شصت میلادی ودرست آنگاهی که پس از شکست بزرگترین قدرت جهانی که در وجود یک شرکت تجاری انگلیسی بنام « کمپنی هند شرقی » بر نیم قاره ء هند حکومت میکرد و در عقب آن پارلمان انگلستان قرار داشت  و پس ازیک شورش بزرگ  سال ۱۸۵۸ میلادی  بصورت مستقیم زمام قدرت در دست پارلمان انگلستان افتیده بود و ملکه انگلستان به عنوان « قیصر هند » حکومت میکرد و در سرزمین های هند وستان ، فرمانروای کل آن کشور لقب  « نائب السلطنه » را به خود گرفته بود . در چنین شرائط ناگوار اجتماعی و اقتصادی هند بریتانوی  گروهی از زمینداران بزرگ آنکشور که  در زیر دست تعدادی از مأ موران رسمی و دولتی انگلیسی تبار بر ایالات گوناگون کشور پهنا ور هند حکمرانی می کردند ، از جمله ء همین زمین داران و ملاکان  بزرگ شخصی بنام "سر شاه نواز بوتو" (Sir Shahnawaz Bhutto ) زمام امور ایا لت « راجپوت هند » را بر عهده داشت ، بطوریکه دیده می شد تمامی  حکمرانان آن وقت هند بریتانوی  که گماشته گان و دست نشانده های « قیصرهند » محسوب می شدند با مأ موران انگلیسی از مناسبات و روابط تنگاتنگی برخوردار بودند ،یک  مرد شیک پوش یعنی « ذوالفقار علی بوتو » از ایالت سند پاکستان   و  از سلاله ای همان خانواده ء حاکمان « راجپوتی هند  »  با شعار تاریخی و معروفش « خانه ، لباس ، غذأ »  که تا دیرزمانی  زبان زد خاص وعام مردم پاکستان بود به روز سی ام دسمبر ۱۹۶۷ میلادی  نخستین هسته ای از یک حزب سراسری بنام « حزب مردم پاکستان » را در شهرتاریخی  لاهور پاکستان  رسمأ افتتاح نموده و بنیاد گذاشت . رهبران و هواداران این حزب بنابر مقتضیات جامعه ء مذهبی پاکستان که از فقر عمومی اعم از فرهنگی و اقتصادی ... رنج می برد ند تلاش برای ایجاد یک نظام اقتصادی و سیاسی « سکولار » براه انداخته بودند و « جدائی مذهب از سیاست » را یکی از هدف های استراتیژیک خویش اعلام می کردند . جالب آنجا ست  ،  ملیون ها تن از هواداران « حزب مردم پاکستان » که از طبقات فقیر و محروم جامعه نمائنده گی میکردند و به دور حزب مردم پاکستان گرد آمده  بودند شعار های را سر میدادند که هیچگونه سنخیتی با مواضع طبقاتی رهبران حزب تازه تشکیل شده ای مردم پاکستان  نداشت . وازجانب دیگراین چهار دکتورین اصلی و تاریخی حزب یعنی « اسلام مذهب ما ، دموکراسی سیاست ما ، سوسیالیزم اقتصاد ما  و مردم منبع قدرت ما است » را که میتوان گفت این  چهار  اندیشه و ایدئولوژی با ابعاد گسترده و گوناگون آن را با هم مخلوط کرده  و در راستای مبارزات همه جانبه اجتماعی و سیاسی شان وبه نحوبینظیری به مثابه نخستین شالوده های یک دکتورین التقاطی ایدیولوژیک زیرنام « مأ نیفیست حزبی » اعلام نمودند ! .جالب آنجا ست که این چهار دکتورین گوناگون که در بسیاری زمینه ها نه میتوانیستند باهم پیوند و گره خورند،همان گونه که بیان گردید از سوی نخستین بنیا ن گذاران حزب مردم پاکستان مانند« مرحوم  ذوالفقار علی بوتو »،« غلام مصطفی جتوئی » ، « غلام مصطفی کهر» ، « فاروق احمد خان لغارئ » ، « مولانا کوثر نیازی » « حنیف رامی » ، « ملک معراج خالد » ، «حفیظ پیرزاده »، « جام صادق علی » ،    و سائر رهبران کوچک وبزرگ آن حزب به مثابه میثاق حزب مردم پاکستان پذیرفته شد . نباید فراموش کرد که مانیفیست گروهی و برنامه عمل  حزب مردم پاکستان Pakistan Peoples Party به مثابه رهنمائی عمل سیاسی و زندگی  عملی، اعضأ و هواداران  این حزب ، از سوی شخصیت ها و آنعده  رهبران حزب مردم پاکستان  توثیق و تصویب  گردیده بود که هرگز از لحاظ اجتماعی و موضع گیری های طبقاتی با این  « معجون مرکبی» بنام مأ نیفیست حزب مردم پاکستان مطابقت نداشتند .! زیرا ترویج و تحقق منشور چهار فقره ای حزب مردم پاکستان یعنی « اسلام ، دموکراسی ، سوسیالیزم و مردم » ایجاب می نمود  که  بر علاوه موجودیت کادرمجربی ازدانشمندان وآگاهان امورو سیاست پژوهانی که باور کامل بر « گفتمان سیاسی » ای که از سوی آنها مطرح می گردد داشته باشند بلکه توده های ملیونی مردم فقیرجامعه نیز باید تما می آرمان ها و آرزوهای خویش را در همچون سمبول ها و شخصیت ها بنگرند و مشاهده می کردند  ؛ اکنون ، ببینیم که آیا از آن همه نخبه گان وبنیانگذاران حزب مردم پاکستان که دعوی تحقق یک جامعه عادلانه ،«اسلامی!!»، دموکراتیک و بدون « طبقات !! » را  در سرهایشان می پروراند ، و تحقق آنرا به مردم فقیر جامعه وعده داده بودند  واقعأ از ظرفیت های تیوریک و پایگاه طبقاتی آنها ،  برای ساختار چنین  جامعه ء ایده آل و مدینه فاضله ای برخوردار  بودند ؟ زیرا باید بخاطر داشت که اگر شعار های سیاسی احزاب و سازمانها ی که در بخشی از تاریخ یک ملت و جامعه  بنام ، ناجیان ملتها و  التیام بخش  زخم ها و درد های  گوناگون ملتها ظهور میکنند به « شعور ملی یک جامعه » مبدل نگردند و یاهم در مسیر حرکت تاریخی ملتها  بسوی بهبود وضعیت اقتصادی ، سیاسی و فرهنگی  جامعه ، بویژه جوامع عقب نگاهداشته شده شرقی ، ملتها نتوانند در آئینه شعار ها ی آن با انطباق  طبقاتی ، زندگی فردی  رهبران حرکت ها ، خود را بیابند ، بدون کوچکترین تردید برای فریب توده ها به مثابه یک عمل  مضحک تاریخی و تشکیلاتی ! باقی خواهند ماند . لهذا هرنوع پیشرفت و یا هم عرضه  هرگونه اندیشه و ایدئو لوژی  برای بهبود وضعیت ناگوار یک ملت لازمه اش همین انطباق پایه های  طبقاتی و چگونگی وضعیت زندگی رهبران حرکت ها و جنبش های اجتماعی است .البته باید اذعان کرد که راهیان یک حرکت اصلاح طلب سیاسی و اجتماعی که خواهان تغییرات ساختاری و بنیادی در جامعه اند نا چار باید به تأ سیسات و نهاد ها و عادات مروج در جامعه حمله ببرند و بدین ترتیب بصورت دائمی وضعیت موجود را تکذیب و نفی کنند و با نیروهای که از آن منفعت می برند با منطق برنده و برخاسته از متن جامعه وملت در آویزند ؛ از آنجا که  مطالعه تاریخ پرطلا طم کشور پاکستان سرشار از مصیبت ها ی فراوان اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی است و ازهمان ابتدأ بنام کشور « جمهوری اسلامی پاکستان » نامیده می شود ،  لذا دین اسلام به عنوان باور  اکثریتی از مردم فقیرآن کشور دارای جایگاه و مقام شامخی است و در نزد توده های محروم پاکستان از احترام ویژه ای برخوردار است . پس چگونه میتوان یک حرکت اصلاح طلبانه اجتماعی و سیاسی را که کاشف و التیام بخش  درد های تاریخی مردم پاکستان باید باشد ، توسط کسانی که خود بازمانده گانی از همان سلاله استعماری انگلیس اند ایجاد کرد ؟ ، با تأ سف فروان که اکثریتی از بنیانگذاران حزب مردم پاکستان نه تنها از لحاظ سطح عمومی زندگی ، اعم از اقتصادی و فرهنگی و طبقاتی ،  با سطح زندگی اکثریتی از توده های فقیر ی که بدور حزب مردم پاکستان جمع شده اند متفاؤت است . بلکه اصولأ مایه ها ی اعتقادی و فکری ، دکتورینی که به مثابه « مأ نیفیست اصلی  » حزب مردم پاکستان از جانب نخستین بنیانگذاران آن به جامعه عرضه و تقدیم گردیده بود ، در زندگی فردی و شخصی اکثر بنیانگذاران حزب مردم پاکستان  به مشاهده نه می رسید .شاید هم یکی از دلائل عمده این پا رادُکس در اعمال و افکار نخستین کادر حزبی نیز استفاده ء ابزاری از مفاهیم مهمی چون ، اسلام ، دموکراسی ، سوسیالیزم ، و توده های از مردم بوده باشد ، که برای اکثر رهبران و زعمای حزب مردم پاکستان با داشتن زنده گی مرفه اقتصادی  که در اوج چنین زندگی پر تنعم « ریشه های شجره النسب آنها » نیز  با منابع اصلی قدرت یعنی همان استعمار کهن بریتانیا وصل میگردید باشد ، دشوار به نظر می آمد تا در نخستین گام ، اصلاحات سیاسی و اجتماعی را از خود آغاز نمایند و به سطح زندگی آنچنانی خاتمه دهند   .زیرا اسناد و مدارک غیر قابل انکاری که در مورد  زندگی خصوصی اکثر یتی از رهبران جامعه پاکستان به شمول کادر رهبریی حزب مردم پاکستان  موجود است  ، حکایت دیگری  دارند ؛ لذا ناگزیریم در کمال نا امیدی و اندوه ووضعیت تراژیکی که با قتل آخرین بازمانده ء خاندان بوتویعنی « خانم  بینظیر» برای ما وتمامی ساکنان مشرق زمین دست داده است ،داستان های زندگی خصوصی برخی از سیاستمداران  کشور همسایهء پاکستان بالخصوص رهبران ارشد«حزب مردم پاکستان » را مرورکنیم ، اگرچه هیچکسی حق ندارد در ارتباط به زندگی خصوصی افراد وشخصیت ها اعم از حقیقی و حقوقی  کاوش و کنجکاوی به خرچ دهند ،  ما و تمامی تحلیل گران امور سیاسی  نیز باید از هرنوع ماجراجوئی و افراط و تفریط برحذر باشیم ، مگرهرگاهی که افراد وشخصیت ها ی اجتماعی و ملی زندگی شانرا وقف مردم فقیر و توده های ستمدیده میکنند ، نا خود آگاه تمامی زندگی و  شخصیت های شان نیز  به الگوی قابل نقد توده ها تبدیل می گردند ، بنأ من به عنوان یک دانشجوی کوچکی از این نسل ، تنها بخاطر یافتن و بیان  یک حقیقت هرچند تلخ و ناگوار به قسمت های تاریکی  از حریم زندگی خصوصی برخی از چهره های شاخص «حزب مردم پاکستان » که نخستین بنیانگذاران آن حزب در تاریخ پاکستان به ثبت رسیده اند به کمال احترام اشاره می کنم . تا نسل جوان ما که علاقه مند به رهبریئ توده های از مردم باشند ، به این نکات مهم توجه عمیق شان را معطوف بدارند . یکی از جنجا لی ترین چهره ها ی که در آسمان سیاست کشور پاکستان به اوج شهرت و قدرت رسید و بر همین مبنأ نیز با ظرافت ویژه و مطالعه ء عمیق نبض توده های پاکستان ، بنیاد حزب مردم پاکستان را گذاشت ،  ذوالفقار علی بوتو بود . ذوالفقار علی بوتو که هوادارانش وی را در عین حالیکه گاه گاهی در شخصیت اش  تمائلات « فاشیستی » نیز به مشاهده میرسید ، تاهنوز هم  «قائد عوام»می خوانند ، اما علی الرغم این دوگانه گی در شخصیت و کرداراش تا هنوز نیز شخصیت ذوالفقار علی بوتو الگوی بسیاری از سیاستمداران جوان پاکستان بوده است.ازاین جمله فرزندان آنعده فعالین سیاسی و رهبران سنتی حزب مردم پاکستان نیز  شامل اند که اوضاع سیاسی کنونی  را با توجه به سیا ست های فریبکارانه ء شخص « ذوالفقار علی بوتو » میدانند .! برخی کارشناسان امور سیاسی پاکستان  بر این باوراند که اگر بینیش و زرنگی سیاسی آقای ذوالفقار علی بوتوشخصیت وی را به بلندترین مدارج و پله های سیاسی نیز برسانند ، با آنهم شخصیت وی از مرز های یک «Playboy » بیش نه میتوان تصؤر کرد! زیرا آقای ذوالفقار علی بوتو(۱۹۲۸-۱۹۷۹) قبل از آنکه وارد میدان سیاست گردد در همان دوران زمامداریی مارشال آیوب خان با یک رقاصه ء معروف شهر بمبئی « نرگس» رابطه ء « عاشقانه » پیداکرد  و روزانه چندین ساعت وقت را در ستودیوهای فلمبرداری تنها  بخاطر تماشای فیلم های  که  « نرگس »در آن نقش بازی میکرد سپری مینمود ، جوان (ذوالفقار علی بوتو) که بنام « زلفی » شناخته می شد و در کودکی به اسم « بوپا » شهرت داشت از همان دوران دانشجوئی به فکر ارتقأ و رسیدن به یک زندگی خوش وخرم بود ،چنانچه از همان آغاز کودکی وقتی پدرش « سر شاه نواز بوتو » از سوی انگلیسها در کابینه ء والی  شهر بمبئ شمولیت اختیار کرد برای « ذلفی بوتو»  نیز فرصت شمولیت در بزرگترین مراکز اموزشی و تربیتی شهر  بمبئ  فراهم  آمد  ، وبدین ترتیب  نخستین شعله های  یک زندگی پر« ناز ونعمت » شهری   قلب حساس  وی را به تپش آؤردند .وبه بسیار زودی این چشم وچراغ خانواده ء « سر شهنواز بوتو» جزی گروهی ازنو جوانانی محسوب گردید که اکثر اوقات فراغت اش را با اجرای بازی « کرکت » و رفتن به سینمأ و گذر با خوبروترین دختران بمبئ سپری می شد . چنانچه یکی از هم کلاسی های دوران مکتب اش بنام

« پیلو مودی Peilo Moody  » راجع به دوست دوران جوانی اش « ذلفی ( ذوالفقار علی بوتو ) چنین نگاشته است . « ذلفی ( ذوالفقار علی بوتو ) جوانی است که با غذا های لذیذ ، شراب کهنه ، لباس های گران قیمت و دختران زیبا علاقه مندی فراوان  دارد» همین جوانی بنام  زلفی که سپس نام  ذوالفقار علی بوتو را بخود گرفت در سن سیزده سالگی  با دختر عمواش ( خان بهادر خان بوتو )  به اسم شیرین ازدواج کرد و پس از ازدواج  با ذلفی دوشیزه  شیرین ملقب به امیر بیگم گردید که پس از مرگ عمو اش ( خان بهادر خان بوتو ) ذلفی یا همان ذوالفقار علی بوتو مالک تمامی سرمایه ها  و جایداد خانواده بوتو شناخته شد ، جالب است که  وقتی  خانم نصرت اصفهانی که پس از ازدواج با ذوالفقار علی بوتو لقب نصرت بوتو را گرفت و از نخستین ازدواج همسر آئنده اش یعنی ذلفی بوتو مطلع گردید ذوالفقار علی بوتو در پاسخ به همسر آئنده اش گفت که وی صرف بخاطر کسب جایداد و هزاران جریب زمینی که از میراث خانواده ء بوتو برایش میرسید با امیر بیگم یا همان دوشیزه شیرین  ازدواج کرده است !! . وقتی آقای ذوالفقار علی بوتو به اثر کودتای   نظامی جنرال ضیأ الحق از کاربرکنار و سپس به اتهام قتل « نواب احمد خان » به زندان رفت میگویند ، خانم امیر بیگم به عنوان همسر  ذوالفقار علی بوتو برای ملاقات با همسر اش چندین بار به زندان رفت و با شوهرش که تازه از قدرت افتیده و برکنار گردیده بود ملاقات کرد ه ا است !! جالب ترین و در عین حال پرکشش ترین  دوران زندگی مرحوم ذوالفقار علی بوتو زمانی آغاز گشت که وی بتاریخ پنجم دسمبر سال ۱۹۴۷ یکجا  با دوست دیگرش بنام  جهانگیر غرض تحصیلات عالی عازم ایالت کالفورنیا ایالات متحده امریکا شد و در همان دوران دانشگاه سادرن کالفورنیا بوده که این جوان آزادی خواه ! از قید وبند سنت های یک جامعه شرقی! رهائی یافت وبرای نخستین باربا یک دوشیزه زیبا و خوش اندامی  بنام « ما رگریت » رابطه پیدا کرد ، وقتی دوشیزه " مار گریت "  مطلع شد که ذلفی بوتو  بسیار قبل ازدواج کرده است روابط اش با ذلفی بوتو قطع گردید ، داستان ازدواج با بیگم نصرت بهتو نیز بسیار جالب و قابل توجه است . در ختم  بهارسال  ۱۹۵۱ وقتی ذلفی بهتو( ذوالفقار علی بهتو) از دانشگاه اکسفورد وارد کراچی گردید در نخستین ملاقات با بیگم نصرت  اصفهانی ، ذلفی بوتو به شکوه های عاشقانه پرداخت و به بیگم نصرت اصفهانی وانمود میکرد که گویا وی  در تمامی دو سال گذشته با  خاطرات دل انگیز نصرت اصفهانی سپری کرده است و از جانب نصرت به عنوان یک دوست هیچگونه پیامی را دریافت نکرده است و حتی به مثابه یک دوست پاسخ پیامی را نیز که از سوی وی ( ذلفی بهتو ) به نشانی«  نصرت اصفهانی  » ارسال شده  بود دریافت نکرده است .وهمراه با هزاران تمنا ها ی عاشقانه درخواست ازدواج با « نصرت اصفهانی » را تقدیم دوشیزه اصفهانی  کرد و اینچنین بود ، ذلفی بهتو که سپس به ذوالفقار علی بهتو شهرت یافت در دل بیگم نصرت اصفهانی راه پیدا کرد و نصرت دلباخته ء ذلفی شد . و پس از سبک و سنگین ساختن و فکر کردن بر سر  نژاد های ایرانی و « سندهی » که نزد خانواده نصرت اصفهانی تنها  مانع این ازدواج بود و به اصرار فراوان  دوشیزه نصرت اصفهانی ،خانواده نصرت به این ازدواج تن داد ، جالب آنجاست که همین ذوالفقار علی بوتو که همراه با هزاران تمنا ها و آرزوها با نصرت بیگم ازدواج کرده بود در سال ۱۹۶۱ در نخستین  ملاقات با خانم حسیینه شیخ که بیوه  یک وکیل حقوقی بنام  عبد الاحد بود در شهر" د ها که " که پس از استقلال بنگله دیش پایتخت آنکشور تعیین گردید ه است  قلب ذوالفقار علی بهوتو را بصورت سحر آمیزی ربود و به وی رسمأ ازدواج نمود  . وقتی  خبرازدواج همسراش ذوالفقار علی بوتو با یک خانم بیوه به اسم حسینه شیخ  به گوش بیگم نصرت بهوتو رسید وی  با قهر وغصه فراوان منزلش را ترک گفته  به نزد مارشال ایوب خان رفت و از بی وفائی همسر اش شکایت کرد ، مارشال ایوب خان نیز که سمت  ریاست  جمهوری  پاکستان را بر عهده داشت ذوالفقار علی بهوتو را نزد خود فرا خواند واز وی خواهش نمود که چند روزی از وزارت اش مرخصی بگیرد و وبه نزد همسراش بیگم نصرت بهوتو برگردد ،  مگر این قصه سر دراز دارد و رسوبات کینه های که در وجود « قائد عوام ذوالفقار علی بهوتو » نسبت به« بیگم نصرت بهوتو » ایجاد شده بود دیر زمانی وحتی   تا دوران  نخست وزیریی آقای ذوالفقار علی بهوتو  باقی ماند ه بود  ، شگفت انگیز است که این خانواده ء  فئو دال و اشرافی که از همان دوران استعمار انگلیس بر اعتقادات و باور های مذهبی نیز ترکیز فراوانی داشته و برای همین منظور نیز در دستگاه خانواده گی آنها  همیشه  افراد و چهره های مذهبی و روحانی گاه گاهی وبرحسب ضرورت و نیاز به مذهب به نظر می آمدند  ؛ چنانچه یکی از چهره ها و شخصیت های روحانی که به اعتقادات تصؤفی و درعین حال به مذهب بهائت گرائش داشت  به عنوان  مرجع رسمی و مذهبی خانواده ء « بهتو » شناخته می شد ، طبیعی است که چنین  مرجع مذهبی که به حیث نمادی از مسخ دین به نفع نظام قبیلوی و اشرافیت در جامعه عمل میکنند و وابسته به خانواده های اشرافی میباشند و هر خانواده اشرافی در جوامع سنتی و در نظام ویژه ء خانواده گی خود  مانند دیگر اصناف  و پیشه وران از « روحانی ویژه» ،« سلمانی ویژه» ، و دیگر شبکه های  مربوط به حیات اجتماعی و اقتصادی در جامعه بر خوردار میباشند  ، خا نواده اشرافی و زمیندار « بهوتو» نیز که بازمانده گان ووارثان ، شرکت تجاری انگلیسی درهند بریتانوی محسوب می گرد ند ، نه میتوان از این امر مثتثنی  کرد  ؛ لهذا  کسی که عهده دار  وظائف و رسوم  مذهبی خانواده ء بهوتو بود ، مولانا کوثر نیاز ی نام داشت که در تمامی دوران زمامداریی  ذوالفقار علی بوتوتا سطح اعطای مقام وزارت امور مذهبی  از امتیازات فوق العاده ای برخوردار بود . مولانا کوثر نیازی که در یک خانواده مذهبی تولد یافته ، و نخستین بار سیاست اش را در کنار  مرحوم علامه مؤدودی رهبر جماعت اسلامی پاکستان شروع کرده بود پس از مدتی نتوانیست اندیشه های « لائیک »  خود را درعقب  تشکیلاتی  که  تحقق جامعه«  توحیدی » و دینی از  بزرگترین اهداف آن به شمار می آمد پنهان نگهدارد ، لهذا صفوف جما عت اسلامی را ترک گفت و رسمأ به عنوان یکی از بنیا نگذاران حزب مردم پاکستان در آمد ؛ جالب است که مولانا کوثر نیازی این مرجع  مذهبی خانواده بهوتو که اکثر  مراسم مذهبی مانند " نکاح" و "ختم و خیرات"  خانواده بوتو پس از فتوای مرحوم کوثر نیازی بر گذار می گردید حین ایراد  اکثر سخنرانی ها و خطبه های خود از شخصیت سر سید احمد خان بریلوی و حضرت امام احمد رضأ خان بریلوی به عنوان بزرگترین الگوی مسلمین یاد می کرد بصورت واضیح می گفت که مذهب چنانچه حضرت امام احمد رضأ خان بریلوی ( رح) باور داشت یک فریضه کاملأ خصوصی بنی آ دم است ؛ وبرای همین منظور نیز رسمأ همدستی با نائب السلطنه را برای نگهداری « بیضه ء اسلام » و " حمایت از حوزه های علمی مسلمین " لازم می شمرد و حضرت امام احمد رضأ خان بریلوی اعلام می کرد که « باید ما خواستار حکومت نائب السلطنه انگلیس باشیم و بقای نظام استعمار ؛ زیرا به باور وی با جلب اعتماد آنها و وفاداری خود ، میتوانیم در برابر هندو ها ، آزادی وعظ و تبلیغ و برگزاری مراسم مذهبی و قدرت روحانی و حوزه علمی را حفظ و حتی تقویت کنیم ؛ در صورتی که اگر استقلال هند بدست آید و سیطره ء استعمار مسیحیان برداشته شود ، چون هندو ها اکثریت دارند مسلمین صدمه می بینند ، بنا بر این مصلحت این است که ما اقلیت مسلمان بصورت پایگاه مطمئن استعمار انگلیس در هند در آئیم و از قدرت امپراطوری به نفع خود استفاده کنیم » مولانا کوثر نیازی که سخت وبه سرعت بی نظیری استحاله می شود ،و ازسوی دیگر  نهضت آزادی خواهانه مردم پاکستان بویژه اصلاح طلبان و روشنفکران مسلمان راه خود را دنبال می کنند و با طرد شخصیت های « معتبر ، مشکوک و منجمدی » که دین را یا در تعصب و تقلید و عقب مانده گی و ارتجاع نگه می داشتند و یا به تجدد خواهی نظام های سرمایه داری حاکم بر سرنوشت توده ها و تسلیم در برابر قدرت می خواندند ، تصفیه میشود و در نتیجه چنین تقویت نهضت آزادی خواهانه مردم  ، بجای مراجع رسمی روحانی و خانواده گی ، در چهره آزاده گان ساده و صمیمی و مردم آگاه  و مستدل و روشنفکران با ایمان و مترقی و فدا کار که اسلام برای شان ایمان بود و عشق ، نه نام و نانی ، نه رسم و عنعنه و سنت و خرافه پرستی ای که برجان و ما ل مردم فقیر بنام آن همه  خرافه پرستی و آئین شرک و جنایت یورش می برند .بدون شک که حزب مردم پاکستانPPP با این" مرجع !! " منجمد و خرافه پرستی  اگر هرچند از القاب ویژه ای چون « مولانا ، حضرت » وغیره استفاده شده است ، همچون این که خواسته اند برای فریب توده های مؤمن و انسان های عدالت خواه جامعه پاکستان تقید و پایبندی بر دین مبین اسلام را یکی از اصول مبارزاتی خود معرفی کنند ، هیچگاه نه میتوانند با این برداشت های خرافی از اسلام هدف یک جامعه راستین و توحیدی را حاصل کنند . از جانب دیگر میتوان موضوع  عدالت اجتماعی را که در منشور حزب مردم پاکستان یا PPP با تحقق شعار های « نان ، خانه ، لباس » بیان گردیده است ، بصورت مستقل به حیث مهم ترین نیاز مند ی و بنیادی ترین دغدغه ء اقتصادی  انسان معاصر مورد بحث قرار داد ، اما هرگز نباید بصورت یکجانبه و نا معقول به این پیوند های مصلحتی !! در قالب یک جمع نا متجانس ایدیولوژیک مانند

« اسلام ، سوسیالیزم ،  دموکراسی ، و مردم » برای رسیدن به اهداف مقطعی سیاسی دست زد . که بیان و ترکیز بر اینگونه شعار ها ی اید ئو لوژیک آنهم بدون داشتن کوچکترین زمینه های عملی نه تنها یک حرکت تاریخی و اجتماعی را ازداشتن یک  قأ عده نیرومند مشروعیت مردمی  بی بهره می سازد ، بلکه اینگونه احزاب و جنبش ها ی سیاسی و اجتماعی در تاریخ جوامع بشری  مصداق روشن«  التقاط گرائی  » سیاسی  نیز محسوب میشوند  ! زیرا این نوع حرکت ها که بیشتر در جوامع و کشور های اسلامی با نظام های « توتالیتار » استبدادی ظهور میکنند و قدرت مطلقه سرشت و سرنوشتی جهنمی دارد. و به هیچوجه سیر نمی شود. چنانچه اگر به جهنم گفته  شود که  ای جهنم ُُ، های حفره های از آتش و تاریکی ! سیر شدید؟!  پاسخ می دهد: هل من مزید !  باز هم هست؟ وقتی هم که قدرت دیگر چیزی پیدا نمی کند تا بخورد. خود خوری می کند . و حزب مردم پاکستان نیز  در جامعه ای به ظهور رسید ه بود  که توده های فقیر و محروم آن به یک مکتب و دین ایمان آورده بودند و مردم بخاطر اینکه ایمان و اعتقاد ات خودشان را در مناسبات اجتماعی و سیاسی و به عنوان یک دولت متجلی کنند ُُُ ، در جنب دهها  و صدها حرکت اصلاح طلبانه سیاسی و اجتماعی درنیم قاره هند به حزب مردم پاکستان نیزروی آوردند ، مگربا دلائل فراوان علمی وتاریخی و همچنان نبود یک ساختار عمیق تشکیلاتی معنوی ، متضاد بودن پایگاه طبقاتی اکثر رهبران حزب مردم پاکستان با استراتیژی عمومی و سیاسی آن حزب ، پارادوکس و تضاد واضیح میان ایده آل ها وشعار های  آرمانی مانند   « اسلام ، سوسیالیزم ،  دموکراسی ، و مردم »  سبب گردید  که سر انجام ماهیت حقیقی « مشروعیت »  آن در نزد توده های مردم بالخصوص بنیانگذاران آن حزب مورد  پرسش جدی قرار گیرد .و حزب مردم پاکستان به تدریج دستخوش انشعابات فرائانی گردد . همچنان  یکی از علت العلل این تضاد بوجود آمده در اشتراک وجودیی موضوع اصلی آن یعنی وجود و حضور مفهوم موجودی بنام " انسان " است که در تمامی شعائر و اصول مبارزاتی و محور های مبارزاتی آن حزب  یعنی « اسلام ، سوسیالیزم ،  دموکراسی ، و مردم » به صورت واضیح به مشاهده می رسد ، طبیعی است که مشخصات هریکی از این محور ها نه بر پایه ء  شناخت یکجانبه و مجردی استوار ا ست که از سوی برخی مراجع نامدار سیاسی و در قالب کتب مسطور و نم کشیده و  سرداب های مساجد « ضرارٌٍٍُ!» و بزرگترین مراکز و سازمان های تحقیقاتی« مأ فیائی ! » هرشب و روز در جوامع عقب مانده اسلامی و شرقی همچون سمارق سبز میشودوبه فرمان سلاطین جابر و حکام ظالم ضرب می خورند  بلکه بر اساس پژوهش های علمی با تکیه بر دانش های معاصر و متداول تجربی است که مهمترین مشخصه آن اعتقاد راسخ بر « اجتهاد پویا و دینا میک دینی »  محسوب می گردد واضیح است  و با توجه به این حقیقت درد ناک که « بدترین فصل یک اندیشه ء دینی و مذهبی زمانی فرا میرسد که از متن جوامع بشر به بطنی از قلب های چرکین و سیاه آگنده از موهومات و خرافات تنزل کند »

  یکی دیگر از تنقضاتی که در برنامه و شعار های عمل ، حزب مردم پاکستان وجود دارد ،« تز اقتصادی »اعمارجامعه عقب مانده پاکستان است که طرح اعمال پایه های یک  نظام «سوسیالیستی » را با تطبیق شعار مشهور « خانه ، لباس ، غذأ »  خود بیان می کند ، البته بنیا نگذاران حزب مردم ، این « تز اقتصادی » را در حالی مطرح میکنند که مؤقف طبقاتی و اشرافی آنها هیچگونه سنخیت و انطباقی  با برنامه ها و تیزس های ارائیه شده  ندا شته است .چنانچه فوقأ اشاره گردید اکثریتی از زعمأ و بنیا نگذاران حزب مردم پاکستان  به شمول مرحوم ذوالفقار علی بهوتو که وابسته به قبیله معروف  بهوتو بود و مرحومه بینظیر بهوتو در خاطرات خود که در کتابی بنام  « دختری از مشرق ،  راز های حساس ، رویداد های داغ و روز های دشوار  » منتشر گردیده است چنین مینگارد :....قبیله بوتو قبیله بزرگی بود و هزاران هزار از مردم پاکستان تعلق به این قبیله داشتند ، جد اولیه ما فردی بنام سردار دو دو خان بود . نیکان ما در زمره مالکین بزرگ بوده وبرآن حکمرانی داشته اند . قبلأ نیا کان ما درمحله ای بنام گهری خدابخش " Gahri khoda Bakhsh   زندگی میکردند.اماپدربزرگم خانه اصلی خودر ابه " لارکانا " انتقال داد و آن خانه را« آل مرتضی » نامیدند . ......« چار لزنی پر  Charles Napier»  فاتح ایالت سند در سال  ۱۸۴۳ روزی قصد گردش در سند نمود .او هنگامی  که از مزارع رد میشد ، راننده خود را مخاطب قرار داده و پرسید :

« این مزرعه متعلق به کیست ؟ » راننده درجواب گفت :« این مزرعه متعلق به خانواده بوتواست.»

جنرال مذکور حرفی نزد و پس از ساعاتی از او پرسید : « این زمین ها از آن کیست ؟ » باز هم همان جواب را شنید . جنرال که از وسعت این همه زمین متعجب شده بود پس ازپیمودن مسافتی ، چند بار دیگر سوال خود را تکرار کرد و باز هم همان جواب را شنید . جنرال ( فاتح ایالت سند ) به راننده اش گفت : « من خوابم می آید و میخواهم بخوابم . فقطاز تو می خواهم هنگامی که از محوطه زمین های خانواده بوتو خارج شدیم مرا بیدار کنی .» جنرال خوابید و پس از بیدار شدن همان سوال را پرسید و همان جواب را شنید . از داستانی که بقلم یکی از آخرین بازمانده گان حزب مردم پاکستان  مرحومه خانم بینظیر بهوتو نگاشته و حکایت شده است ، بخوبی ثابت می گردد که میان شعار های اصلی حزب مردم پاکستان که همانا برنامه های « اقتصاد  سوسیا لیستی » در جامعه فقیر پاکستان میباشد و مواضع طبقاتی رهبران حزب مردم پاکستان تا چه حد در تنا قض اند ؟.جان مطلب آنجا ست که در اکثر سخنرانیها ی انتخاباتی رهبران ارشد حزب مردم پاکستان  و گردهم آئی های  درون گروهی آن حزب ، مشي استراتژيك مبارزاتي حزب كمونيست ( مائوئيست ) بویژه افکار واندیشه های  « مأ و زیتونگ    Chairman Mao Zedong, 1943-1976 رهبر و بنیانگذار حزب کمونیست چین  به عنوان  تنها  مودل اقتصادی و سیاسی تبلیغ می گردید ، چنانچه  آقای ذوالفقار علی بهوتو رهبر حزب مردم پاکستان با پوشیدن کله  پیک داری  که سمبول لباس  رهبر فقید حزب کمونیست چین آقای مأ وزی تونگ  Mao Zedong محسوب می شد  , در طی تمامی حیات سیا سی اش بویژه حین حضور در ملأ عام مردم و گردهم آئی های از کارگران و کشاورزان به سر می کرد بصورت علنی به حیث پیرو ، سراپا قرص « مأ و زیتونگ Mao Zedong » رهبر فقید حزب کمونیست چین  شهرت یافته بود .داستان سائر رهبران حزب مردم پاکستان نیز که پاسداران نظام  کهن فئو دالی  بودند شبیه به حکایت زندگی نخستین رهبر وبنیا نگذار حزب مردم پاکستان که از سوی هوادارانش « قائد عوام » خوانده می شد ، بوده است.؛ چنانچه قبلأ تذکر داده شد ه است درمأ نیفیست  حزب مردم پاکستان برای ساختار نظام سیاسی و اجتماعی که ناگزیر باید جامعه عقب مانده پاکستان از وضعیت « نیمه فئودالی و ارباب رعیتی » به سوی سیستم بورژوازئی سوق داده می شد ،  حاکمیت « دموکراتیک  » در جامعه  را پیشنهاد میکند ، فراخوانی به سیستم دموکراتیک در یک جامعه عقب مانده ای چون پاکستان در حالی صورت می گیرد که بخاطر مبارزه به فساد و  فقر اقتصادی مردم آنکشور تحقق شعار های مشهوری چون  «نان ، خانه ، لباس » که بدون کوچکترین تردیدی این شعار ها  مظهر نظام سوسیا لیستی ، در یک  جامعه ء عقب مانده محسوب می گردند و تطبیق آن  با شرائط و زمینه های تاریخی برای رسیدن به نظام سوسیالیستی ارتباط تنگا تنگی دارد ، به مثابه برنامه عمل و مأ نیفیست حزب مردم پاکستان معرفی شده است . البته نباید فراموش کرد که همین پروژه ء " دموکراتیزه کردن سیاست های اقتصاد بورژوازی در یک جامعه عقب افتاده  و سنتی  " از سوی برخی تحلیل گران و تئوری پردازان  نظام سرمایه داری در زیر مباحث « سوسیال دموکراسی » مورد مطالعه قرار گرفته است  ، که روی همین دلیل هم اهداف و مقاصد قدرت طلبانه  حزب مردم پاکستان  نیز ، آرام ، آرام روشن وبه  مشاهده می رسند ، و بدون کوچکترین تردیدی بازی قدرت های بزرگ در منطقه و پاکستان سبب می شود که آرمان ها وشعارهای کاذبانه و دروغین  حزب مردم پاکستان مورد توجه دلالان خارجی و قدرت های بزرگ واقع گردند ، و چنانچه بخوبی میبینیم ، خانم بینظیر بهوتو آخرین بازمانده ای از خاندان  بهوتو که میتوانیست با زرنگی ویژه ای وارث برحق سلاله و خانواده ء  بهوتو  دانسته شود قربانی آن بازی قدرت های بزرگی گردید و به شکل فجیعی به قتل رسید ، از آنجائیکه تیپ ایده آل دموکراسی و مردم سالاری به عنوان نوع حکومت ، قدرت مردم ، بدست مردم و برای مردم است ، خاستگاه اصلی قدرت را مردم  میداند ، درست در مقابل این الگو ی کامل و افراطی ، الگوی تام نخبه سالار را میتوان گذاشت که به اساس آن  الگوی نخبه سالار قدرت از آن نخبه گان بدست نخبه گان و برای نخبه گان میدانند  و شاخص های این الگو  به هیچ عنوانی در هیچ یکی از جوامع و کشورهای جهان  نه میتوان سراغ دید .البته متون اولیه برخی از برنامه های عمل احزاب وسازمانهای سیاسی به شمول حزب مردم پاکستان به همان صورت اولیه که درحقیقت بیا نگر نمادی از« نخبه سالاری قدرت » در جامعه تلقی میشود در ویترین تاریخ مبارزاتی  حزب مردم پاکستان PPP نگهداری میشود ؛ البته باید اذعان کرد که جمهوریت و دموکراسی هنگامی مفهوم و مصداق غیر استبدادی پیدا می کند که حاکمیت اکثریت جامعه با پاسداشت حقوق اقلیت ها ملازمه یافته باشد . از سوی دیگر دموکراسی های سوسیالیستی یا توده ای که به دیکتاتوری پرولتریا می انجامد و به صورت کاذبانه در یک جامعه عقب مانده بنام حاکمیت توده ها ی اکثریت تعبیر و تعریف میشود به عنوان حاکمیت اکثریت !! به حاکمان و زمامداران حق سلب هرگونه حقوقی را از اقلیت ها می دهد ؛ که این نوع حاکمیت فاصله ای چندانی با دیکتاتوری و استبدادی ندارد . زیرا حاکمیت اکثریت بدین معنا ست که اقلیت در عمل و در حوزه عمومی پایبند و ملتزم به قانونی باشد که مورد قبول اکثریت جامعه قرار گرفته است ، اما سلب حق نقد و مخالفت با قانون از سوی اقلیت و امحای آزادی بیان انتقادی در برابر اکثریت ، و ابدی ساختن اکثریت به شیوه های سرکوبگرانه  خلاف هرنوع حاکمیت دموکراتیک است که در صورت آزادی بیان انتقادی اقلیت کنونی ، دربرابر اکثریت حاکم میتوان انتظار داشت که در آئنده اکثریت به اقلیت بپیوندد و اکثریت امروز به اقلیت فردا مبدل شود ، البته درطی چند ین دوره  زمامداری و حکومت  حزب مردم پاکستان PPP همین نوع حاکمیت « نخبه سالار و استبدادی !! »  زیر نام دموکراسی و  تحقق منافع ملی پاکستان و نگهداشت  تمامیت ارضی آنکشور!! ، که در واقع تحقق استراتیژئی تلقی  میشود  که بحیث یک پروژه و دکتورین امنیتی مگر« غارتگرانه !!» از سوی کشور های غربی بویژه انگلستان بر تمامی حاکمیت ها درپاکستان  به شمول حزب مردم پاکستان PPP تحمیل گشته است . با توجه به آنچه که گفته شد ، در رهیافت تناقضی ، نوع حاکمیت در جامعه پاکستان که میان  « دیانت » و«  دموکراسی » است  وبه دلیل اینکه دموکراسی یک « فرا گفتمان Meta-Discourse » نیست که فارغ از مشروطیت تاریخی - اجتماعی و عاری از هر عامل زمانی و مکانی با همه آدمیان نسبت یکسانی داشته باشد . دموکراسی و حکومت دموکراتیک یک گفتمان Discourse ) ) است و مانند هر گفتمان دیگری ، امری تاریخی ، تحویل پذیر و نسبی است ، از اینکه به نظر اکثریت فلاسفه و جامعه شناسان حکومت دموکراتیک ، حکومت عقل جمعی است ، اما عامل « عقلانیت » را نه میتوان از زمینه های دینی و فرهنگی آن مجزأ و بصورت مجرد مورد مطالعه قرار داد و از حکومت دموکراتیک تعریف ثابت ، مطلق و جزمی بدست داد ، چگونگی تنوع دموکراسی ها در طول تاریخ حکم میکند که حکومت دموکراتیک را در نوع و مدل خاصی نه میتوان کنورتیزه کرد ، واز یک نوع دموکراسی آرمانی و اتوپیائی در باب نسبت حکومت دینی و حکومت دموکراتیک صحبت کرد ، هرچند راجع به مرگ خانم بینظیر بهوتو بسیا ری از تحلیل گران و واقعه نویسان نوشته های نموده اند که هریکی از آن درخور توجه و اهمیت فوق العاده ای میباشد ، اما چنانچه در ابتدأ تذکر داده ام من در این نوشتار ام بصورت مختصر  رخ دیگری از حیات خانم بوتو مورد تحلیل قرار خواهم داد . خانم بینظیر بهوتو که خودرا « دختر مشرق » می خوانند و در ماه جون سال ۱۹۵۳ در منزل ذوالفقار علی بهوتو چشم به دنیا گشود ، وی پس از گذراندن تحصیلات عالی در دانشگاه های معتبر چون هاروارد Harvard ایالات متحده امریکا  و آکسفورد  Oxford انگلستان حینی که پدرش آقای ذوالفقار علی بهوتو در زیر سایه ء آرتش پاکستان به مقام نخست وزیری رسیده بود به پاکستان بازگشت . وی پس از آنکه پدرش توسط جنرال ضیأ الحق رهبر نظامی پاکستان از کار برکنار و به اعدام محکوم شد در حالی به سیاست روی آورد که نوجوانی بیش نبود و  یک دست اش تسبیح و بر سر اش چادر داشت برای نخستین بار رموز رهبری در یک جامعه سنتی را به نمائیش میگذاشت ، بدون تردید که این گونه تمسک به سمبول های مذهبی در جامعه ای مانند پاکستان از سوی کسی که علاوه بر اینکه در یک خانواده زمیندارو اشرافی  تربیت  یافته بود ، ازهمان  آوان کودکی در مشهور ترین مراکز آموزشی  جهان غرب مشغول آموزش علوم سیاسی و حقوق بود و در دانشگاه مشهور آکسفورد بنام  خانوادگی « پنکی » شهرت داشت ،  به سرعت راه پر خطر قله های قدرت سیاسی را می پیمود  . هما نطوری که آقای« کولن مو پنهان » یکی از هم کلاسی های دوران دانشگاه « پنکی بهو تو » که در دولت بریتانیا به مقام وزارت ورزش بریتا نیا نیز رسید طی یک مقاله ای که بتاریخ  ۱۵ مارچ ۱۹۸۹  در روزنامه معتبر « ډ یلۍ اکسپرس Daily Express  چاپ لندن  » منتشر گردید خانم بی نظیربهوتو   یا همان « پنکی » را دختر ی معرفی کرده که بسیار پرمحبت و در دانشگاه به حیث سخنگوئی جنسی  « Oral sex » شناخته می شد و در تمامی دانشگاه در زیبائی شناسی مانند ی نداشت !! در  کشاکش همین مبارزات سیاسی و انتخابی بود که وقتی پس از انتخابات ۱۹۸۸ درپاکستان آ قای نواز شریف به حیث نخست وزیر ایالت پنجاب انتخاب گردید و آقای حسین حقانی یک ژورنالیست مشهور پاکستانی به  انتشار تصاویر برهنه ء خانم بینظیر بهوتو و مادر اش خانم نصرت بوتو مبادرت ورزید ، در پاداش همین«  خدمات » مطبوعاتی بود که در دوران نخست وزیریی آقای نواز شریف  حسین " حقانی " به معاونیت خاص نخست وزیری رسید ؛ آقای حقانی که خود دارای  شخصیت جنجال برانگیز سیاسی بوده و خود را متخصص در امور « نخبه گان شناسی » میدانست برای نخستین بار از قول برخی از هم صنفی های خانم بی نظیر نوشتند که وی ( بینظیر بهوتو ) برای اینکه توجه مردان را بخود جلب کند ، اقدام به جراحی پلاستیکی نموده است ! البته واضیح است که بدون از حسین " حقانی " کسی دیگری در باره جراحی پلاستیکی که خانم بینظیر بهوتو به آن دست یازیده باشد چیزی نگفته اند و ننوشتند ؛ شاید روایت آقای حسین « حقانی » بر گزارش منتشره درجریده معروف  ایشیا ویک Asia week  استوار بوده باشد که خانم بینظیر بهوتو حین تحصیل در دانشگاه آکسفورد به نسبت مریضی ای که در ناحیه « گلو » احساس میکرد  و پس از مشورت با متخصص گوش و گلو به عمل جراحی مبادرت ورزیده بود . اما در باره ء انحرافات اخلاقی خانم بینظیر بوتو نیز داستان های شگفت انگیزی وجود دارد ، نخستین کسی که در زمره ء عشاق دوشیزه پنکی یا همان خانم بینظیر بوتو نخست وزیر منتخب پاکستان در آمد و بینظیربه او دل داده بود  ، حیات محمد خان شیر پاؤ در مقام  والی ایالت سرحد بود که وقتی موضوع تفاؤت میان خانواده های شیر پاؤ و ذوالفقار علی بهو تو مورد مقائیسه قرار گرفت وبه دلیل همین تفأ وت فاحش که ریشه در آداب و سنت های قبیلوی داشت حیات محمد خان شیر پاؤ از ازدواج با دو شیزه بینظیر ابأ ورزید ، و در حالیکه خانم نصرت بهوتو برای نامزدی حیات محمد خان شیر پاؤ خود پا را پیش کرده بود ، پس از دریافت پاسخ منفی از سوی خانواده ء حیات محمد خان شیر پاؤ ، این نوع واکنش از سوی خانواده ء شیرپاو اهانت به خانواده ء بهوتو تلقی گردید ؛ و خانم نصرت بهوتو خود در انتقام گرفتن از حیات احمد خان شیر پاؤ برآمد و بالاخره بروز روشن پانزدهم فبروری ۱۹۷۵  طی سخنرانی در یک اجلاس رسمی که در شهر پیشاور برگزار گردیده بود با ثر انفجار یک بمب از پا در آمد ، در محافل سیاسی پاکستان بصورت خصوصی  چنین شائعه شده بود که گویا این بمب انفجار انتقامی بوده که در قلب خانم نصرت بوتهو از  پاسخ منفی خانواده شیر پاؤ و در برابر پیشنهاد ازدواج با دختراش بینظیر بوتهو از دیر زمانی موج میزد ، هرچند از  این حادثه که ریشه های خانواده گی داشت شخص ذوالفقار علی بوتو آگاهی نداشت ؛ و روی همین دلیل هم آفتاب احمد خان شیر پاؤ که یک افسربازنشسته ارتش بوده است در دوران زمامدارئی خانم بینظیر بهو تو بر علاوه ریاست ایالتی حزب مردم پاکستان PPP به حیث وزیر اعلی ایالت سرحد اجرای وظیفه نمود و پس از به قدرت رسیدن  جنرال پرویز مشرف تشکیلات جداگانه ای بنام « حزب مردم پاکستان شیر پاؤ گروپ » بوجود آورد و در حکومت های آقای شوکت عزیز صدراعظم پاکستان  نخست بحیث وزیر آب وبرق و سپس در پست وزارت کشور ایفای وظیفه نمود . شائعاتی وجود دارد که همان موضوع دخالت خانم نصرت بوتو در قتل حیات محمد خان شیر پاؤ منجر به انشعاب آقای شیر پاؤ شده است ؛ البته در محافل خصوصی سیا ست پاکستان هنوز هم  این شائعه به قوت می پیچد که مخالفت خانم بینظیر بهو تو با مادرش بیگم نصرت اصفهانی –بهوتو نه تنها از آن منشأ می گیرد که خانم نصرت بوتو در مسائل خانواده گی از پسرش مرتضی بهوتو حمایت کرده بود  بلکه موضوع مهمی دیگری که در تیره گی منا سبات میان خانم نصرت بهوتو و بینظیر بهوتو  نقش بسزای داشت همانا نقش مادرش در قضیه قتل حیات احمد خان شیرپاؤ بوده که نه تنها بزرگترین ضربه روحی به شخص خانم بی نظیر وارد آورده بود بلکه موجب زیانهای بزرگی به حزب مردم پاکستان PPP  گردیده بود .اکنون دوباره به موضوع اصلی خود یعنی همانا ترور مرحومه بی نظیر بهوتو برمی گردیم که این پدیده ذشت و عمل خونین  ناپسندانه ضد بشری برخلاف انتظار همه بشریت و اظهارات خانم بهوتو که برعلیه تروریزم  و بنیاد گرائی با آقای کرزی که خواست جدی  اش ریشه کن ساختن تروریزم و بنیاد گرائی است کار خواهم کرد!!* ، البته قبل از اینکه با این آرزوی خود برسد خود قربانی تروریزم کور گردید ؛ ترور خانم  بینظیر بهوتو  سلسله ء نامقدس وحلقه ای ناپاک  ترور های محسوب میشود که «توسط قدرتهای بزرگ و اصلی مگرپنهان  خارجی درمنطقه» که همچون اژدهای سیاهی بر تمامی هستی کشور های منطقه مسلط گشته است . البته با نیان اصلی و هسته گذاران این کانون توطئه و با شگاه جنایت و فساد  که خود را مالکین سرنوشت زندگی انسان ها ی ساکن در تمامی کره زمین  می شمارند از طریق سازمانها و عوامل بی شماروابسته با خود ، توانیستند تا  بهترین و بزرگترین امید ها ی جوان  ساکنان کشورهای شرقی و اسلامی را به خاک وخون کشانند .عملکرد های طراحان اصلی این پروژه مشخص می کند که تا چه حد در راه رسیدن به اهداف استراتیژیک متوسل به زور می شوند ؟ و دستیازی به ذخائر معنوی ملت ها و کشورهای شرقی و اسلامی را بدون ملاحظه ء روابط واقعی مالکیت به مقاصد و برنامه های جنایتکارانه شان تبدیل می سازند . فوری ترین هدفی که از این نوع ترورها برای اجرأ کننده گان آن حاصل می گردد این است که می خواهند قدرت های رقیب خارجی را با اجرای  این گونه ترور های خونین  متوجه محاسبه  و تعاملی کنند که بدون توجه به اندکترین عرف و رسم دیپلوماتیک بصورت « عادلانه !! » بر اساس همان فورمول « نصف لی و نصف لک » در گذشته ء تار وتاریکی به توافق رسیده اند !! البته ممکن است در راه رسیدن به چنین اهداف امنیتی مهره های حتی مهم خود را نیز به قربانگاه ببرند که برای رسیدن به یک هدف بزرگتر معاؤضه ناچیزی به حساب می آید . ! یکی از مثال های زنده و نه چندان دور ی که در منطقه ء ما وجود دارد  ، همانا سقوط هواپیمای حامل جنرال ضیأ الحق دیکتاتورنظامی پاکستان بوده که با معیت سفیرایالات متحده امریکا وسائر جنرالان بلند رتبه ء پاکستان به شمول کسی  جنرال اختر عبد الرحمن ،  که استراتیژیست اطلاعاتی و امنیتی جهاد افغانستان  نامیده می شد بتاریخ ۱۷ آگست ۱۹۸۸ و درراه بازگشت از  بها ؤالپور پنجاب پاکستان که غرض باز دید از یک پروژه نظامی دیدن میکرد . اگرچه در همان حادثه بزرگترین و بهترین نیروهای نظامی پاکستان جان های شانرا از دست دادند ، مگرحساسیت اوضاع و مقتضای شرائط سیاسی و امنیتی در منطقه که درست مانند زمان کنونی به صحنه تمام عیار رقابت میان قدرت های حاکم آن زمان  که در برابر اتحاد جماهیر شوروی وقت  می جنگیدند مبدل شده بود  ،اعطای  آن همه  قربانی در برابر اهداف استراتیژیکی  که پس از سقوط و خروج اتحاد جماهیر شوروی بدست می آورد ند ، بسیار اندک جلوه میکرد  ، البته  نا گفته نباید  گذاشت که در کشور های منطقه ما و تمامی نیم قاره ء هند استعمار بصورت کهن نه تنها از لحاظ ظاهری و چگونگی هویت آن بلکه ماهیاتأ نیز دارای استراتیژیی کلاسیک قدرت و حاکمیت  بوده است که توسط گماشته گان وحاکمان بریتا نیای کبیر به پیش برده می شود و هرگاه منافع کشوری و قدرتی ایجاب کند که در نیم قاره ء هند باید حضور داشته باشند ، آن قدرت ها باید در گام نخست مجوز حضور خود در نیم قاره را از حاکمان اصلی وحقیقی آن  ( همانا   وارثان کمپنی تجاری هند بریتانوی ) بدست آورند . طبیعی است که کسب  اینگونه مجوز استعماری وابسته به پذیرش شرائطی است که از سوی حاکمان اصلی این خیطه وضع و مورد پذیرش قدرت و یا قدرتهای بزرگ خارجی  واقع می گردد ؛ شگفت انگیز است که برای اجرای این پروژه امنیتی و سیاسی از مسخ ارزشهای استفاده میشود که ملتهای آزاده ء شرقی و اسلامی  به بهای خون بهترین فرزندان خود نگهداشته اند ؛ دموکراسی ، آزادی بیان  ، حق انتخابات  آزاد  ، عدالت اجتماعی ، استقلال ملی و بالاخره تلاش صلح جویانه برای اعمار جامعه مدنی و دینی از فاکتور های محسوب می شوند که از سوی حاکمان بومی بصورت منظم مسخ و نادیده گرفته میشوند ؛ اگر به همین مسأ له ترور خانم بینظیر بوتو توجه شود میتوان اد بیاتی را که توضیح کننده ء پروسه ء مسخ سازی در کشورهای نیم قاره هند میباشند بصورت روشن در آن خواهیم   یافت ، منابع خبری جهانی گزارش دادند که وقتی خانم بینظیر بوتو در معامله با جنرال پرویز مشرف  که در شهر دوبی به انجام رسید و خانم بهوتو پس از صحبت های تلفونی با آقای خلیل زاد نمائنده تام الاختیار قصر سفید در سازمان ملل متحد و ملاقات با خانم رائیس وزیر امور خارجه که در پایتخت های یکی از کشور های عربی انجام یافت به عنوان نخست وزیر آئنده پاکستان بازگشت ، البته در همان روز اول از یک سوی قصدانتحاری که حین مواصلت اش به شهر کراچی به ؤقوع پیوست جان به سلامت برد.که از سوی جامعه جهانی به شمول رئیس جمهور پرویز مشرف به شدت محکوم شد ، اما دیری نه گذشت که این بار بازهم « اجل » سراغ خا نم بوتو را گرفت و پس از سخنرانی  در پارک تاریخی « لیاقت باغ»  حین بیرون آمدن و در هلهله ء پاسخ به احساسات مستقبلین از پا در آمد . شگفت انگیز است که حادثه ترور خانم بی نظیر بوتو پس از انجام یک ملاقات رسمی و دوستانه با جلالتمآب حامد کرزی رئیس جمهوری اسلامی افغانستان که راجع به آئنده تروریزم و راه های مبارزه مشترک میان کشور های پاکستان و افغانستان صورت گرفته بود به ؤقوع پیوست ؛ آ گاهان و کار شناسا ن امور ملاقات جلالتمآب آقای کرزی با خانم بینظیر بوتو را که از سوی اکثریت رسانه های خبری با آب و تاب منتشر و پخش گردید ، دهن کجی به اصل  دموکراسی و انتخابات است که با تأسف در پاهای قدرت خونین  حاکمان ذبح شرعی می شوند ؛  زیرا هنوز بشرو انسان معاصر از لحاظ توانمندی عمومی   به مرحله ای نرسیده است که بداند چه کس و یا کسانی برنده ء انتخابات آزاد ی که تا هنوز برگزار نگردیده است  خواهند شد ؟

 

 

 

یا هو  7 جنوری 2008

در نوشتن این مقاله از منابع ذیل  استفاده شده است :

1 : جهاد کشمیر و افغانستان جهادی تنظیمو اور مذهبی جماعتوکا ایک جائزه

مؤلف : محمد عامر رانا مشعل بکس لاهور پاکستان

2 : پارلمینت سی بازار حسن تک پاکستانی سیاستد انو کی ایک شرمناک سکیندلز کی هوش ربا تفصیلات

   مؤلف :  ظهیر احمد بابر

3 : پاکستان مین انتلجنتز ایجنسیوز کا کردار ناشر تخلیقات لاهور مؤلف منیر احمد

4 : نگاهی به تاریخ جهان مؤلف جوهر لال نهرو ترجمه محمود تفضلی

THE TERORIST PRINCE  THE LIFE AND DEATH OF MURTAZA BHUTTO: 5

ISBN 1-85984 -886-9

6 : تجدید نظر طلبی از مارکس تا مائو

 مؤلف : دکتر انور خامه ای

7 : فرقه واریت ایک تجزیه

مؤلف : شجاعت ترمذی عارفی

 8 * : ماهنامه وزئن « دعوت » چاپ ناروی  شماره مسلسل ۲۰۱ و ۲۰۲

9 :«  دختر مشرق » خاطراتی از  خانم بینظیر بهوتو ترجمه حسن تقی زاده میلانی انتشارات نوید

10 : مارکس و سیاست مدرن گرد آرنده ، بابک احمدی چاپ انتشارات مرکز – تهران

وغیره نوشته های دانشمندان و نویسنده گان پاکستانی و افغان

 

 


بالا
 
بازگشت