محمد امین  فروتن

 

 

« استیضاح» یا « افتضاح!! » ی دو وزیر کابینه  حامد کرزی در پارلمان افغانستان  و ملا حظاتی پیرامون آن

چه کسی سود می برد ؟

 

 

بار خدایا!

آبروی مرا به توانگری نگه دار، و ارزش مرا به تنگد ستی از بین مبر که ناچار شوم از روزی خواران تو روزی خواهم، و از آفریدگان بدکارت مهربانی جویم، و به ستایش آن کس که به من ببخشاید گرفتار آیم، و به بدگویی آن کس که به من کمک نکند ناچار شوم...

حضرت علی (رض) 

می گویند از کسی  پرسیدند ، که فرق میان  وکیل دعوی با وکیل پارلمان در چیست ؟ آن مرد جواب داد که خیلی ساده ! اولی پول می گیرد که حرف بزند و د ؤمی پول می گیرد که خاموش باشد . ! در ست مقارن با یکسال و چند ماهی که از پا رلمان " منتخب! " مردم افغانستان سپری می شود ،  مجلس تازه بنیاد این کشور جنگ زده در گرماگرم بسیاری از حوادث داغ در جامعه رأی اعتماد  دو تن از ؤزرای« دولت افغانستان» را با  یک استیضاح استهزأ گونه واپس گرفتند و برای نخستین بار قدرت پارلمان افغانستان مورد آزمائیش قرار گرفت و بالاخره حرف زد .!! این بود شرح حال مختصرحال و احوال وکلای محترم پارلمان افغانستان که پس از چند سالی و کسب امتیازات فراوانی بالاخره با شلیک برگه های  رأی ، اعتماد خویش را دوباره ازنزد دو تن  اعضای دولت افغانستان واپس گرفتند  ، اگرچه ظاهرأ قضیه ء" استیضاح " مطرح  بود  مگر ناگهان به یک "ا فتضاح واستهزای !" معلومی مبدل شدآنچه که از جریان روند این " استیضاح " مشهود گشت ، این پرسش را به وجود آورد که آیا برخی از نمائنده گان محترم پارلمان کشور از اصل حادثه آگاهی داشتند یا خیر ؟ اصولأ نمائنده گانی  که در بلندترین مرجع قانون گذاری کشور و جامعه  بروی پرنسیپ های دموکراتیک و به شیوه ء کاملأ مدنی حضور می یابند نباید از آنچه که در اطراف کشور شان می گذارد بی خبر باشد ! و باید از همان روزو ساعت و لحظه ای که حریف اراده ء کشت و مات می کرد ، و درصدد ایجاد بحران و  "یک سونا می مهاجرت در منطقه  "  می گردید طنین این فاجعه انسانی و فریاد های مظلومانه زنان و کودکانی که  جنازه های شان هنوز هم بر اردوگاه های "  تل سفید  " و « سنگ سیاه » آواره گان افغان آویزان اند و دیگر هیچگونه حُلقومی برای فریاد کشیدن و هیچگونه تکیه گاهی برای استقامت ندارند ، نه تنها به گوشهای رهبران و مدعیان انسانیت، عدالت و تمامی  کسانی که بنام محرومان وستمدیده گان  این وطن به نان و نوای رسیده اند می رساندند ، بلکه خود نیزبجای براه انداختن این همه رسوائیها ی سری و علنی در پارلمان کشور که مشروعیت داشتن حداقل سواد ابتدائی نمائنده گان را زیر سوال برد   وضعیت اضطراری فوق العاده ای  را اعلام می کردند و زمامداران  را از نشه ای قدرت و ثروت بیدار می ساخت  !  یک پارلمان راستین و منتخب مردم باید در مسیر این حرکت ملی در جهت حفظ منافع مردم برای قطع تمامی وابسته گی های فرهنگی و اقتصادی با حریف ،  طرح  فوری و فوق العاده ای را صادر می کرد و از تمامی ارکان نظام طالب  همکاری می گردیدند  ! و خود زمینه ای را فراهم می آوردند که تمامی ارکان کابینه را برای حصول استقلال همه جانبه ای وا دار سازد . و  بدون شک  برخورد مسلط  و ابتکاری لازمه ء  چنین هدف بزرگ ملی محسوب میشود و هیچ راهی جز اعلام آژیر برای بریدن این پیوند ها نیست ، لغو وافشای تمامی  قرار داد های اسارت آور ، که تحت  عنوان شرکت ، کارخانه ، سازمان ها و مراکز تحقیقاتی وامدار و بی وام ، که در کشور ما  برای چاپیدن و نقشه کشیدن ساخته اند باید پارلمان منتخب افغانستان زیر غور می گرفت ! آنگا ه وقتی ، نهادی و اداره ای در راه تحقق آن تعلل به خرج می داد و از تصمیم گیری پارلمان منتخب افغانستان سرپیچی می کرد باید به طور عاجل و فوری غرض ارائیه توضیحات به مجلس شورای ملی فرا خوانده می شد و هرگاه توضیحات هریکی از اعضای دولت که جهت توضیحات به پارلمان فرا خوانده می شود مورد قناعت و رضا یت اکثریت اعضای مجلس شورای ملی واقع نه می گردید در یک فضای آرام و منطقی و با توضیح علل  واپس گیریی رأی اعتماد از هر عضو دولت ، در امر اجرای وظائف تاریخی جامعه و مملکت سلب اعتماد می گردید ! 

  اما  کار به همین کلیات گوئی ها تمام شدنی نیست ، بسیاری از ؤ کلای محترم پارلمان افغانستان بصورت دموکراتیک و مدنی !!« انتصخاب!! » شده اند! در حقیقت برخی  از ؤکلای پارلمان ما  بطور  آگاهانه و یا هم نا آگاهانه و غیر مستقیم  ؤکالت همان  شرکت های تجاری و سازمان ها و مراکز سیاسی ای  را بدوش دارند که از سوی  حریف قدرتمند و مجهز با هر نوع چل ها و نیرنگ ها در قلب ملت ما جای گرفته اند . ،  این درست است که برخی از کشور های همسایه بد شان نه می آید که فاشیسم در داخل و تبعیض در بیرون را به شعار های زرینی چون اسلام ، اخوت اسلامی ، آزادی ، جمهوریت ، ایمان ، « اسلام مرز ندارد !» ، « انما المؤمنون اخوة » و هزاران شعاری دهن چرب کن و فریبنده دیگری  بپوشانند ، اما به قول قرآن کریم « اتأ مرون الناس باالبر و تنسون انفسکم » چگونه   دیگران را به خیر خواهی فرا می خوانید و خویش را فراموش کرده اید  .زیرا بسیاری از اعلامیه ها، قوانین و منشور های برخی از کشور های همسایه ما  که در نتیجه یک انقلاب بزرگ و حرکت عظیم مردمی آن کشورها بنام حمایت از مستضعفین جهان بر مبنای روح اصیل و راستین اسلام که دین برادری و عدالت اجتماعی است در نیم قاره ء هند و خاورمیانه به پیروزی رسیدند . بدون شک اگر هر ایدیولوژی بویژه اسلام را صرفأ به عنوان نمادی از قدرت جهانی مخصوصأ در روزگاری که جهان بسوی وحدت در حال حرکت  است   و حضور حرکت های اجتماعی در عرصه ء جهانی مستلزم بینیش تاریخی و انسانی است تلقی کنیم هرنوع بی توجهی به حرمت انسان بالاخص کسانی که از تیغ بی رحم روز گار همچون مرغکان مجروحی به هر سو پناه می برند گناه بزرگ و نابخشودنی محسوب می شود . زیرا هیچ گاه و در هیچ دوره ای از تاریخ ، حرکت های سیاسی و اجتماعی  نتوانسته اند با ارائیه نقاط ضعیف "ایدیولوژیکی و عملی" تنها با اتکا به قدرت ماجراجویانه نظامی ، داعیه رهبریی ملتها را داشته باشند  تاریخچه بسیار کوتاه و تحلیلی از مناسبات میان ایران و افغانستان بالاخص پس از آنکه نیروهای محافظه کار و متحجری برهبری محمود احمدی نژاد رئیس جمهوری اسلامی  در ایران بصورت دراماتیک زمام قدرت را در دست گرفتند   با اتخاذ سیاست های نامعقول شان  نگاه منافع ملی خویش  را بیش از هر زمان دیگری به قدرت های موهوم و غائبی سپردند  ، و درنشه ء چنین قدرت موهوم   نه تنها  آواره گان  مسلمان افغانستان را تحت شکنجه و آزار قرار می دهند  بلکه قصه ء درد ناک  فریادهای  حامیان و فرزندان اصیل   انقلاب اسلامی ایران  و نسل جوان آن سرزمین هنوز هم به  مثابه ء فریاد و  حد یث خونین  بر در ودیوار  کشتار گاه ها ی مخوف  و زندان های تاریک آن سرزمین  نقش بسته است .! علاوه بر واکنش سریع دو صدو پنجاه تن از روشنفکران اصلاح طلب ایرانی که طی یک نامه مشترک و سرگشاده انزجار خویش را از طرح ضد انسانی و ضد اسلامی رژیم جمهوری اسلامی اعلام کردند و آنرا مخالف با ارزش های قبول شده حقوق بشر دانستند ، میتوان به نوشته ء مهند س عباس عبدی  یکی از فعالان سیاسی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران و عضؤ ارشد گروهی از دانشجویان خط امام که در نخستین سال پیروزی انقلاب اسلامی سفارت ایالات متحده امریکا را به تصرف در آورده بودند و یکی از روشنفکران نامدار دینی و هوادار اصلاحات در جمهوری اسلامی محسوب می شود  وپس از سپری کردن چندین سال در زندانهای جمهوری اسلامی ایران  در مقاله ای خود زیر عنوان « هم میهن به انسانیت هم متعهد است »  که روزنامه هم میهن آنرا به چاپ و نشر رسانده است چنین آورده است : « باید نکته ای را هم خطاب  به « هم میهنان » گفت .« همه میدانند که به دلائلی ممکن است ذهنیت مناسبی نسبت به برخی از افاغنه وجود نداشته باشد و عده ای هم این ذهنیت را به آنان تعمیم دهند دلائل این ذهنیت منفی ، گرفتن فرصت های شغلی ، دخالت در قاچاق مواد مخدر و بروز برخی جرایم مثل قتل و...است . درمورد فرصت های شغلی باید متذکر شد که ... مشکل اصلی اشتغال در ایران برای نیروهای تحصیل کرده و جوان است که رقیب شغلی افغانان نیستند . بعلاوه در برخی زمینه ها اصولآ عرضه کار وجود ندارد و مهاجران افغانی جای خالی آن را پُر کرده اند . مثلأ در بخشی از روستا ها چنین وضعی حاکم است . و از اینها گذشته باید هزینه جایگزینی نیروهای داخلی را نیز پرداخت .در خصوص جرایم هم لزومأ نمی توان گفت که بسیاری از جرایم مربوط به حضور آنان است ، زیرا این ساده است که با دیدن یک یا چند مورد از جرایم آنان همه را متهم کرد ، اما برخی مطالعات نشان داده است که جرایم افغانان چندان بیشتر از جرایم ایرانی ها نیست ( با توجه به نسبت جمیعتی آنان ) البته مهاجرت و فقر زمینه رشد این مشکلات است . اما به نظر من نگاه تحقیر آمیز داشتن به دیگران بیش از هرچیز آزار دهنده و محکوم است . این نگاه ممکن است میان برخی افراد زمینه سؤظن و نگرش منفی را در باره افغان ها فراهم کند ، این گزاره و اصل اخلاقی امیرالمومنین (ع) را هیچگاه فراموش نکنیم که « اگر چیزی را برای خود نه می پسندیم درباره دیگران هم نه پسندیم ». ....زنان ، کودکان و ...افغانی هم مثل دیگران و از جمله ما انسان هستند ، و حتی به لحاظ مشترکات فرهنگی نزدیک ترین ملت ها به ایران هستند .آنان همسایه ما هم هستند ، مطمئین باشید کسانی که حقوق این مردم را به نام دفاع از حقوق مردم ایران رعایت نکنند ، هیچگاه نه میتوانند افراد امین و درستکاری در دفاع از حقوق مردم ایران باشند ، .... ..زیبا ترین تجلی دفاع از حقوق انسان وقتی است که از حقوق انسانهای دیگر دفاع می شود ....دفاع از افراد ضعیف و بی پناه و کسانی که حتی هم میهن ما نیستند ، اعتقاد صادقانه و غیر خود خواهانه به انسانیت ، حقوق بشر و عدالت است که بروز چنین اعتقادی معرف روح زیبای بشریت است . هیج صحنه و جد آور تر از آن نیست که اقلیت های خارجی در کشور خود شان برگزار می کنند . متأ سفانه به دلیل متعدد این روحیه در ایران کمتر امکان ظهور پیدا می کند ، ....در ایران حقوق بشر در ذیل منافع سیاسی است که امکان بروز و تجلی پیدا می کند .»   در حالیکه   نخستین داستان جفای  همسایه دیگر ما پاکستان و حاکمان نظامی آن کشور  که مشغول هم آهنگ سازیی سیاست های کشور های منطقه با اهداف استراتیژیک خود در افغانستان  و منطقه اند  با اِعمال سیاست های دو گانه و مزورانه ء خود " ریکورد " جنایت و آدم کُشی را قائم کرده است و  چنان با مهارت و زرنگی و دروغگوئی  بازی میکند که  همیشه نخست  دیگر همسایه های دور ونزدیک را با هزاران ترفند و شعبده بازی و فریب  وادار به بازی نموده  و سپس  تنها  یک توپ  ناقابلی !! را غرض شوت محکمی  بر هستی و تاریخ مجروح  ملت ما تقدیم دیگران می سازد .   

   بدون هرگونه تردید وقائع گوناگون سیاسی و تاریخی ای که در اطراف کشور ما میگذارد و یا هم جامعه ء ما دُچار آن است این استیضاح هرگز تصادفی و نا گهانی نبوده و نیست بلکه  قسمت آغازین  داستان دنباله داری است  که سناریوی آن درقلب  مراکز امنیتی و استخباراتی کشور های منطقه بویژه سازمان اطلاعات نظامی پاکستان تهیه گردیده است  .  راستی چه کسی نه میداند و بوی تند و آشکار توطئه ها و نیرنگ های پلید دشمن را در پس لاشه ء متعفن تبلیغاتی اش نه می شنود و نه می بیند که توطئه بسیار بزرگی در راه است.  توطئه ای که یک سر نخش دست   فاشیست های متعصب و دشمنان خارجی   است و سر نخ دیگرش در دست " مافیای مذهبی ، ماتریالیستی " داخلی  قرار دارد . و این است اوضاع پیچیده ای که هم اکنون بر جامعه جنگ زده ء ما حاکم است . همین شرائط بحرانی و خطیر کنونی که مسأ له مرگ و حیات یک ملت مطرح است ایجاب میکند تا بیش و پیش از هر زمان دیگری مواظب حال مان باشیم که کوچکترین نا هم آهنگی بیشترین فاجعه ها را ممکن ببار بیاورد . و  بازهم چه کسی نه میداند که امروز راحت طلبان ، عافیت جویان لذ ت جویی و دنیا پرستان برده ء ثروت و لذت ، ستون پنجم دشمن  و جبهه تبلیغاتی  وی را در درون کشور تشکیل می دهند و جمعی از افراد و آقشار نا آگاه ، نا شکیبا و « جزئی نگر» نیز به همین دام مبتلا شده ، و در نتیجه اردوی ضد منافع میهنی ما را  تقویت میکنند . این است که می بینیم بیش از سه دهه گذشته که  همه ساختار های ملت مقتدر و کشور پایدار ما از بیخ وبن ویران شده  و حتی نخستین هسته های قومی جامعه ما نیز از دست همین عافیت طلبان چپ و راست کشور در امان نه مانده و شکار توطئه ها و کار شکنی ها و دشمن یاری ها ی این ستون پنجم که جایی منافقین" مدینة الرسول" را گرفته اند شده ا ست .

چنا نچه با وضاحت می بینیم ما را با چراغ های سرخ وسبز مشارکت در قدرت مصنوعی  چنان تحقیر و کوچک و کوچکتر کردند که نخست مذهب و هویت  ما ، زبان ما ، فرهنگ و ادبیا ت ما ، فکر ما ، گذ شته وتاریخ ما ، آزادی در انتخاب ما ، خلاصه همه چیز ما را گرفتند و ما را به اندازه ای آدم های دست دوم حساب کردند که ما نشستیم و در بلند ترین تربیون های " سیاسی و ملی " خود ما را مسخره کردیم . و تا سرحد   دیالیکتیک " سوردل "  که بنام دیالکتیک کودک معروف است توده های ملیونی ما  را از خود میراند و تحقیر میسازند  . دیالکتیک سوردل نوعی از دیالکتیکی است که در فلسفه تاریخ بنام دیالیکتیک  کودک شهرت دارد و منصوب به سوردل دانشمند معروف  جهانی میباشد  وقتی کودک را ما درش می راند و تحقیرمی کند و ناراحت اش می سازد  ، برای اینکه از حمله مادر در امان بماند به خود مادر پناه میبرد . !! با دقت کامل می بینیم که کارمردم و ملت ما نیز  از همین جا " زار " شده است وبا تأ سف و دریغ که  برخورد پارلمان یا مجلس شورای ملی " ولسی جرگه افغانستان  " نیز با مسا ئل آخیربا روش دیالکتیکی سوردل صورت گرفت. زیرا اساسأ خط مشی و روحیه ای این استیضاح بیشتر جنبه عقده گُشائی های و تصفیه حساب های نمائنده گان ملت با دو تن از وزرای محترم امور مهاجرین و امور خارجه را با خود گرفته بود که هیچگونه ارتباط با موضوع اعزام اجباری و اهانت آمیز  مهاجرین از جمهوری اسلامی ایران را نداشت ، و احیا نأ اگر در کدام  جایی از سوی نماینده گان محترم ملت  به آن اشاره نیز شده است  با شکل نهایت تحقیر آمیز مطرح میگردید که از سوی  دو تن از وزرای کابینه به آن پاسُخ گفته می شد .!  

بدون تردید لازم بود از همان روز های اول فاجعه  تمامی ا رکان اداره ء افغانستان دست به کار می شدند و خود مروج ظهور اراده جمعی بدون توجه به هر نوع مصلحت بازی های سیاسی و تعارفات دپلوماتیک میان کشور جمهوری اسلامی  ایران و افغانستان می گردیدند . متأ سفا نه  آن فرصت بدست آمده  به تأ خیر و تعلل گذشت و کوه مشکلات و انبوه " خود گرفتاریها " مانع ادای این رسالت انسانی و ملی  گردید که  سر انجام به صورت یک اعتراض عمومی و شعار سیاسی در آمد و چنین وانمود شد که گویا تنها در همین بخش یعنی موضوع مهاجرین با جمهوری اسلامی ایران است که با ید از سوی پارلمان ( ولسی جرگه افغانستان  ) مورد بررسی جدی قرار گیرد !تا بسیاری از دشواری های جامعه ما مرفوع  گردد ! مگر با دریغ و تأ سف فراوان ، ولسی جرگه افغانستان با همان نگاه های  چانه زنی بر سر امتیازات با مراجع و کانال های متعدد قدرت به نحو شگفت انگیز و بصورت سلیقه ای و  گیله و گیله گذاری ها از دو وزیر کابینه اقدام به استیضاح وزرای مربوط  پرداختند   . چنانچه همه جهان از طریق شبکه های  ما هواره ای تلویزیونی شاهد زد وخورد نه تنها لفظی بلکه فزیکی برخی از همین اعضای« منتخب پارلمان افغانستان ! !» یعنی ولسی جرگه بودند ، طبیعی است که این گونه برخورد های فزیکی اگر از یکسو بر حاکم  بودن روحیه دموکراتیک براوضاع عمومی پارلمان دلا لت می کند  مگر از سوی دیگر با توجه به هویت سیاسی وشخصی ای وکلای محترمی که بصورت دموکراتیک !! وارد معرکه در پارلمان شده بودند نه میتوان در ابطال مشروعیت  مسوده ای  که  همین چند ماه قبل  بنام « منشور مصالحه ملی در افغانستان » به تصویب رسانده بودند شک کرد ! زیرا به یقین که اگرنخبه گان و منتخبان یک ملت تا هنوز هم بصورت طبیعی به مرحله ء پذیرش همکاران خود که در گذشته با هم می جنگیدند نرسیده باشند ، بدون شک  بر وضع و روحیه تسامُح و تساهُل  مؤ کلین آنها  که با هزاران درد و اندوه ،  اعم از اقتصادی ، سیاسی و فرهنگی  دست وپنجه نرم میکنند نه میتوان اطمینان کرد .طبیعی است که در اینگونه شرائط مسوده ء « منشور مصالحه ملی افغانستان »   هیچگونه ارزش حقوقی وقانونی  را نه خواهند داشت . شگفت انگیز است یکی از چهره های  محترم  و شهیری   که  سُکان سیاست خارجی کشور را نیز در دست دارند ضمن یک مقدمهء دفاعیه گونه با احساسات کامل و شور وشعف انقلابی!! اما با لهجه ء تراژیدیک  در برابر اعضای پارلمان افغانستان ( ؤلسی جرگه ) چنین اظهار داشت : «ما در این خصوص با مقامات ایرانی صحبت های لازم را انجام داده ایم اما از مدتی زیادی به دینسو در مورد آب هریرود و بند سلمأ  و  مسا ئل دیگری از قبیل مسأ له هسته ای ایران و قرار داد استراتیژیک  تحت  فشار سیستماتیک همسایه های خود قرار داریم . و اخراج پناهنده گان افغانستان دقیقأ در رابطه با اِ عمال نفوذ بر دولت ، بر هم زدن ثبات و به زانو در آوردن ما برای تفویض دادن آب های هریرود و مسائل دیگربوده است . »

متأ سفانه برخورد با این مسا ئل حیاتی و کار ساز نیز از سوی شخصی که با داشتن بلند ترین اسناد  و مدارک تحصیلی و علمی از سوی معتبر ترین دانشگاه های غربی  و حضور در ده ها  مجمع و کنفرانس  بین المللی  حقوقی و سیاسی مانند برخورد با سائر پدیده های روزمره صورت گرفته است .

تأ کید می کنم که سخن از آن نتائج مثبت یا منفی ای نیست که از و جود یا عدم ویژه گی های خاصی نصیب فرد یا افرادی شده یا از آن محروم مانده اند بلکه سخن از نوع باور و کیفیت نگاه ما به تحلیل ها و تفسیر های این چنانی است . سخن از نوع دگما تیزم لطیف و ظریف روشنفکری و دانشمندانه ای  است که گاه ، گاهی شخصیت های دانشمند و عزیز  جامعه ما را نیز در معرض آسیب قرار می دهد .

من اکیدأ بر این باور هستم   که نسبت به هرشاگرد و مبتدئی دیگری از حقوق و علوم سیاسی جناب آقای  داد فر رنگین اسپنتا که از چندین سال به دینسو در گروه کاری ای سیاسی آقای کرزی  چه بحیث مشاور عالی  روابط بین المللی  ریاست جمهوری اسلامی افغانستان ویا هم به حیث وزیر خارجه آن دولت فخیمه ! ایفای وظیفه نموده است مؤلفه ها و تعریف یک دولت ملی و مقتدری را به خوبی میداند ، و بهتر از هرکس دیگری فورمول های کامل جامعه شناسی ، سیاسی و حقوقی  ملت های جهان سومی جنگ زده را  مرور کرده است که با ختم جنگ های خانمانسوز برای پیشرفت و ترقی سیاسی  ، اقتصادی و فرهنگی  جوامع عقب نگاه داشته شده ، کدامین شیوه ها ی پیشرفت را انتخاب باید  کرد  ؟ بدون تردید وقتی برای ساختار افغانستان نوینی که پس از سه دهه جنگ و خونریزی و هزاران درد و رنج  مردم ، شخصیت ها و نخبه گان ملت فقیر ما چون جناب آقای اسپنتا و دیگر روشنفکران و نخبه گان جامعه ما  کمر همت می بندند طبیعی است که با یک کنکاش عمیق فکری جایگاه خود و دیگر همفکرانش را تشخیص و تثبیت می کنند و همچنان  پاسُخ بسیاری از پرسش های را که نسل بالنده ء معاصرما دچار آن است با دید وبینیش  کاملأ  عالمانه و دانشمندانه در می یابند و پاسُخ می گویند . راستی ریشه اصلی  این تناقضاتی که در حوزه ء حقوقی و سیاسی جامعه ما  دامنگیر برخی ازما ها شده است به کدامین قدرت جادوئی گِره خورده است ؟ زیرا میبینیم که در بسیاری حالات برخی از نامدار ترین روشنفکران و نخبه گان ملت ما درمغا ئرت با واقیعت های تلخ و درد ناک اجتماعی و سیاسی بی صبرانه تلاش میکنند تا وجود این واقیعت ها را با مسخ حقیقت ها توجیه شرعی کنند !!. از یکسو به حیث  یک " دولت ملی" و" مستقل "و" آزاد و منتخب"  با کشور های منطقه و جهان بازی کردن و از سوی دیگرکه با مرور بر کهن ترین دائرة المعارف ادبیات سیاسی و حقوقی دنیا  نیز تعریف یک دولت مستقل ، منتخب و ملی را  با نظام کنونی  در افغانستان صدق نخواهد کرد . این اداره را دولت ملی دانستن و یا هم در مناسبات بین المللی چنین  ترکیز بر این واژه ها کردن ، بدون تردید یکی از  بزرگترین خطأ ها و اشتباهاتی است که  تاریخ کمتر سراغ آنرا دارد ، اگر روشنفکران جامعه ما و یا هم کسانی که نخبه گان ملت دانسته میشوند  و با دلائل گوناگون شخصی و اجتماعی ویاهم مصلحت  های گروهی در بخشی ازاین مکانیزم قرار گرفته اند  ، هیچگاه نباید  ضرورت حضور خود را در اداره کنونی افغانستان با این گونه مسخ کردن و کتمان  حقیقت ها  توجیه شرعی  کنند .!  زیرا از هیچ کسی حتی توده های فقیری از مردم نیز مشروعیت اصلی و بنیادین این اداره   که  دراوائل  سال 2002  در  " بن "  یکی از شهرهای تاریخی آلمان به اقتضای منافع جامعه جهانی بویژه ائتلاف بین المللی  ضد تروریزم بوجود آمد پوشیده نیست . طبیعی است که نبود فوری  یک التر ناتیو مؤثر سیاسی برای تشکیل یک دولت ملی و مدرن و بسی عوامل دیگری سبب تا ئید اکثریت روشنفکران و فعالان سیاسی جامعه افغانی گردید و به این آرزومندی که مردم ما تازه از تسلط رژیم استبدادی طالبان و القاعده نجات یافته است ،  باید برای تطبیق مکانیزمی که در" بن " از سویی جامعه بین المللی و هیئا ت های چهار جانبه افغانی شامل در کنفرانس " بن " به تصویب رسیده بود فرصت عملی را مهیأ و مُساعد میساخت . اضافه از این برخورد با این واقیعت ها و مشکلات اجتماعی و سیاسی آن دوران مستلزم نوع نگرش جدید ی بود که باید  از سوی تمامی فعا لان سیاسی جنبش های اجتماعی وسیاسی ضد جنگ و خشونت با قاطعیت تمام رعایت می گردید ، بدون شک بررسی و مطالعه اوضاع پیچیده ای آن زمان نه تنها از نظر سیاسی بلکه از منظر جامعه شناختی و تاریخی نیز با تمامی جوامع دیگر جنگ زده در جهان سوم تفاؤت اساسی داشت . بنا بر این تمامی اصلاح طلبان عدالت خواه و متعهد با منافع مردم و کشور با توجه به دلائل گوناگونی که نزد آنها وجود داشت  دوره اداره ء موقت کشور را مرحله ء انتقال دانستند و به امید تحقق کامل مکانیزم سیاسی و اجتماعی آن  دوره  که بدون شک نها دینه سازیی پایه های جامعه مدنی  و مردم سالاریی از اولویت های آن دوره محسوب می گردید بدون مشارکت در قدرت و پذیرش مسؤ لیت عوارض ورسوبات عملی حاکمان آن دوره انتقالی تنها پروسه ء انتقال نوع  حاکمیت از تحجر و استبداد به آزادی و مردم سالاری را مورد تائید قرار دادند .  اگر چه طرح این قسمت از مسا ئل انسانی و اجتماعی بصورت انتزاعی هیچگونه مشکلی را حل نه کرد و نابرابری و نبود  عدالت اجتماعی و اقتصادی یکی از عمده ترین مسا ئلی       است که هنوز هم ملت و مردم نا توان ما  با سپری شدن تقریبأ شش سال از تدویر کنفرانس بن و سرازیر شدن ملیارد ها دالر در سطوح مختلف با آن دست و گریبان اند ، تا جائیکه برخی از نا مدار ترین چهره های سیاسی و روشنفکریی کشور که درسطوح مختلف نظام کنونی  جای  و مقامی را  احراز کرده اند نه میتوانند چهره اصلی و خونین بحران در جامعه ما را  انکار کنند ، مگر علی الرغم بررسی انتقادی اوضاع جامعه و کشور از ارائیه هرگونه راه حل منطقی و معقولی  که در عمل شان نیز نمونه ای از آن راه حل ها  به مشاهده برسند عاجز مانده اند . به نظر من ابلاغ و اعلام چنین مسائلی علاوه بر اینکه احتیاج به بنیان مستحکم  یک  مکتب جا مع الاطرافی را دارد ،پایبندی بر مفردات این گفتمان در زندگی روزمره علمبرداران و حامیان آن  نیز حائز اهمیت دانسته میشود . به هرحال در پرتو این تحولات سیاسی و فرهنگی جامعه و دنیای پیرامون ما  نه میتوان حوادث آخیری را  نیز که  کا لبد ضعیف وبیمار جامعه ما را به لرزه در آورده است چیز تصادفی و آنی دانست . هر گاه اراده کنیم که ریشه های این حواد ث را دریابیم ناگزیر باید سیاست ها و استراتیژی ها ، همچنان شیوه ها و تاکتیک های متنوع آنعده   کشورها ی را که در کشور ما افغانستان از نفوذ و اقتدار سیاسی ، فرهنگی و اقتصادی بهره مند اند و به مقتضای شرائط عینی و ذهنی جامعه ما در حال تغییر اند عمیقأ مورد ارزیابی قرار دهیم . برای اینکه بدانیم زمینه ها و ریشه های نفوذ کشورهای خارجی در کشور ما  تا کجاست باید کلیه مناسبات ذات البینی میان کشور های دور ونزدیک  ، بویژه کشور های همسایه ء  را باید با دقت تحلیل و بررسی کنیم . میدانیم که علی العجاله بررسی مناسبات استراتیژیک میان کشور های ذید خل در افغانستان امر ناپسندیده و ضیاع وقت تلقی می گردد !! اما تکیه بر این اصل یعنی درک روابط و ضرورتهای متقابل این کشور ها سر نخ توطئه های رنگا رنگ را بدسترس مان قرار خواهند داد .از سوی دیگر در برابر این توطئه های عُریان و آشکار و « سنگر بندی های خواب خرگوشی » برای ما هم لازم است تا باور راسخی داشته باشیم که اکنون و در حال حاضر نباید دشمن مکار و اشغال گرقرن بیست ویکم معاصر  را همان قدرت های  که با ابزار زر و زور مجهز بودند و ملت های جهان سوم شرقی  را با زور سر نیزه و هزاران وعده ووعید وادار به انقیاد و تسلیم   میساختند  تصؤر کنیم ، در حالیکه استعمار امروزی  با کسب تجربه غارتگری از گذشته و با تشدید شیوه های اشغالگری برخلاف آنچه که تصور می کنیم ملت های ضعیف پنداشته شده  را بصورت هندسی و به شکل مدرن به کمک  مستقیم  دیگر همکاران استثمار گر خویش  از پا ها در می آورند  ، شیوه جدید استعمار و اشغالگری نخست  مستلزم جابجا یی مهره ها ی با نام ونشانی است که با آسانی و قول وقرار های فربینده و بچه گانه وارد سرزمین های حاصل خیز جهان سوم می سازند و برای حضورو جا بجائی این مهره ها درسدد پیدا کردن مشروعیت حقوقی و قانونی میشوند .؛ !! بریدن تاریخ ، پاشیدن تخم  کینه ها و قیچی کردن نسل حاضر ، غارت اصالتها و منابع معنوی یکی از وظائفی اند که در صدر وظائف  اشغالگران قرار دارند . این واقیعت بخوبی نشان می دهد که کمیت ها مطرح نیست ، آنچه که مهم است کیفیت ها است . و اینکه با چه شیوه ای ممکن است به دورترین  و درعین حال استراتیژیک ترین اهداف خود  باید رسید ؟ وازکدامین زاویهء تاریک و پنهان ، ومرکز"سترواخفأ" باید تمدن ، تاریخ و آزادی ملت ها را نشانه گرفت ؟ امروز به شکل تجارتی و در چهاچوب کارتل ها ی چند ملیتی و چند کشوری دست در دست هم می دهند و ملت ها را  غارت می کنند و نابود می سازند . بنا براین بیهوده نیست که اسم غارت گری معاصر را به  لقب " استعمار فرهنگی منطقوی   " گذ شته اند که کشورهای همجوار افغانستان به شکل دسته جمعی آنرا به مثابه شمشیر تیز و دو لبه مورد استعمال قرار می دهند !  به دین ترتیب با وضاحت  می بینیم که " ریشه های اصلی این مار خوش خط توطئه درکجاست و چگونه به حرکت در آمده است  ؟ بدون هرگونه شک وتردیدی پاره ای از صاحب نظران و تحلیل گران بر این باورند که پس از ماه ها تلاش« تصویب منشور مصالحه ملی افغانستان » که از سویی پارلمان این کشور به صورت فرمائشی به مثابه " فرمان مسلحانه صلح !!" از سوی نمائنده گان مردم افغانستان به تصویب رسید ، نخستین  نشانه های این توطئه را جوانه زد و عمق یک توطئه را  به نمائش گذاشت. درهمان زمان هم برخی از هواداران آتشین منشور مصالحه ملی گام بعدی را ایجاد جبهه ملی افغانستان متشکل از هواداران نهضت چپ مارکسیستی در افغانستان   و همچنان نیرو های مذهبی متشکل از مجاهدین افغانستان اعلام کرده بودند تا چنین وانمود کنند که گویا مردم صلح طلب افغانستان پس از سه دهه جنگ و خونریزی به این نتیجه رسیدند که جنگ راه حل نیست و باید با اطمینان خاطر در راه اعمار و بازسازی  وطن مشترک مان گام های ارزنده ای برداشته شود ، و روی همین منظور نیز " منشور مصالحه ملی در افغانستان "  به حیث ضرورت تاریخی جامعه و ملت ما تلقی می گردد. اگر چه برای پذیرش منشور مصالحه ملی در اذهان مردم به برخی رویداد های نخستین روز های دوران پیامبر اسلام اشاره گردید ه  وعفوعمومی و همه گانی که حین فتح مکه از سوی پیامبر اسلام (ص) اعلام شده  بود بدون آنکه ارتباط آنرا با واقیعت های این زمان مورد مقائسه قرار داده شود  بر کلیت آن اکتفا گردید ، بدون هرگونه تردید هدف از تصویب آن منشور  مصالحه ملی با آنکه  کوچکترین لوازم تطبیق آن فراهم نگردیده بود و با گذشت بیش از نیم دهه حضور ا ئتلاف جهانی ضد تروریزم و سرازیر شدن ملیارد ها دالر به کشور افغانستان هیچگونه بهبود درسطح زندگی به مشاهده نه می رسد برخی از کشورهای همسایه  از قبیل پاکستان ، ایران ، روسیه شوروی و مهمتر از آن برخی از کشور های شامل در اتحادیه جدیدی موسوم به شنگهای که در رأس آن کشور چین قرار دارد به یک اجماع فریبنده و زود گذری در برابر نیروهای ناتو و ایالات متحده امریکا توافق حاصل کردند که بصورت دموکراتیک !! و درنتیجه فیصله پارلمان منتخب !! مردم افغانستان نخست بنام قانون مند ساختن و سپس  تعییین جدول زمان بندی خروج نیروهای خارجی در  افغانستان ازحضور  تمامی نیروهای بیگانه   در افغانستان عذر خواهی بعمل آید . بدین معنی که پارلمان منتخب مردم افغانستان موضوع بمبارد مان های که گاه گاهی  از سوی نیروهای ناتو و ایالات متحده امریکا  بر هدف های غیر نظامی اصابت می کند در دستور کار خود قرار میدهند و بدین ترتیب  به اکثریت آرأ ی پارلمان ( ولسی جرگه افغانستان ) طرح خروج منظم نیروهای خارجی را به تصویب میرسانند ؛ البته برای اینکه این طرح مورد پذیرش  جامعه جهانی واقع گردد  که واقعأ به قول طراحان پشت پرده طرح مصالحه ملی   برای نیروهای خارجی  نیاز دیده نه میشود ، از بسیار قبل " منشور مصالحه ملی " را به مثابه وثیقه ء پر اعتبار قانونی برخ جامعه بین المللی کشیده بودند  ! اما  اینکه از قدیم گفته اند « ننگ با رنگ پاک نه میشود » و هر پروژه و هر برنامه ای  که با دروغ و فریب هرچند  « دروغ مقدس وفریب شرین!! » بنا یافته باشد مستدام با قی نه می ماند ، و در نیمه راه دُچار شکست ها ی درد ناکی  می گردد ، چنانچه قبلأ نیز از این قلم نوشته ای زیر نام " پشت صحنه یک سناریوی تراژدیک و غم انگیز در افغانستان  و مرور کوتاهی بر جبهه ملی  " در مطبوعات داخلی و بیرون مرزی کشور به این همه سرنخ ها اشاره کرده بودم و همان گونه که پیش بینی میکردیم این توطئه را با اخراج  ظالمانه مهاجرین از ایران و پاکستان کلید زدند . اما جالب آنجاست که برخی از دو آتشه ترین زمامداران طرح منشور مصالحه ملی تا یک  مرحله  معین سیاسی  همکاران پارلمانی و دولتی شانرا را همراهی کردند مگر هر یکی از آنها با دلائل گوناگونی نه خواستند و یا هم نه توانیستند به راه باقی مانده شان با معیت دوستان سابق  ادامه دهند ، هرچند تا هنوز هم روشن نیست که آیا با سبک سنگین کردن منفعت های مادی ومعنوی ای  که از ادامه  آن حرکت ضعیف و ماجراجویانه بدست می آورند، نسبت به مؤقیعت کنونی شان در حد کوچک وکمتری  بوده و یا هم با تغییراتی که پس ازتسلط حزب دموکرات بر کنگره امریکا در ایالات متحده امریکا بوجود آمده و برخی از مطرح ترین نیروها و کشور های منطقه برای حاکمیت دموکرات ها از هم اکنون وارد بازار مکاره می شوند ، این همکاران  نیمه راه به جای زندگی با رویا ها ی رنگین و " نسیه " همین نقد " را ترجیح داده اند ؟! مطابق با گزارش ها ی که از سوی منابع امنیتی در اختیار مطبوعات  عربی قرار داده شده است در نخستین نشست مشترک مقامات امنیتی میان  کشور های ذیدخل در قضیه ء افغانستان که دریک ساختمان مجلل  واقع در شهر دبی برگزار شد در گام نخست غرض  فشار بر دولت افغانستان و جامعه جهانی مسأ له اخراج پناهنده گان افغان از ایران و پاکستان روی دست گرفته شد و ظاهرأ موضوع به عنوان موافقت نامه سه جانبه میان افغانستان ، جمهوری اسلامی ایران ، و کمیسا ریای عالی پناهنده گان  سازمان ملل متحد  همچان افغانستان ، پاکستان ، و کمیساریای عالی پناهنده گان سازمان ملل متحد که حاوی بازگشت  داؤطلبانه مهاجرین افغان به کشور شان است به مثابه یگانه   دستاویز مشروعیت این اقدام ایران وپاکستان اعلام گردید ، اینکه چرا ،چگونه وروی کدامین منافع مشترک میان ایران و پاکستان و روسیه برای بازی کردن در کشور ما افغانستان از  کارت واحدی استفاده بعمل  می آید  ؟ هرچند در یک مقاله  جداگانه که زیر عنوان « نقش کشورهای همسایه در استحکام امنیت و ثبات سیاسی افغانستان » در ماه جولائی سال  2005 میلادی در سیمینار بین المللی صلح و دموکراسی در شهر اُسلو قرائت نموده بودم به صورت مختصر به آن اشاره گردیده است ، اما در پرتو حقیقت ها و واقیعت های جدید در یک فرصت دیگر ی به آن تماس خواهم گرفت . اکنون سوال اینجاست که آیا راستی هم در جهان دهکده مانند کنونی مسأ له گذشته پرستی و غروربی جای  قومی و ملی  که درجوامع روبه رشد وجنگ زده  جهان سوم مانند افغانستان  شاهد تبدیل  آن ناسیونالیزم افراطی به نوعی تلقی   فاشیستی  از آن  هستیم  بویژه آنگاهی که مسأ له  ضرورت  نگاه انسانی به تمدن ها و فرهنگ ها پیام اصلی فلسفه  تاریخ معاصر را تشکیل میدهد  وسکویی دائره   تنگ و تاریک قبیلوی برمخروط عدالت انسانی والهی  میچرخد ، آیا درچنین شرائطی که جامعه ما با از دست دادن تمامی فرصت های که پس ازتشکیل دولت مؤقت یکی ، یکی را از دست داده ایم  آیا  راه حل مشکلات و دشواری های مردم فقیر ما در  این نهفته است که بازهم آنها را به   شعار های  کور وغیر انسانی و نفرت انگیز   قرن هجده و نوزده به حرکت آوریم ؟ و با شعار های میان تهی مبارزه با بیگانه پرستی آنچه را که سنت نامیده میشوند به گوش های توده های از عوام برسانیم ؟     

 

یاهو

 

 هالند

 

 21 / 05 / 2007

 

 


بالا
 
بازگشت