م. نبـــــــــــــــــــی هیــکل

 

نگارنده:              

Drs: M.N. Haikal

ملت و هویت ملی

 

 

بحث پیرامون ملت و هویت ملی  از مباحث مهم در علوم سیاسی و جامعه شناسی به شمار میرود. مباحث متذکره نه تنها پر ازابهام اند، بلکه پیچیده و جنجال برانگیز نیز میباشند. مشخصه دیگر مباحث پیرامون ملت و هویت ملی

 وابستگی جدا ناپذیر آنها با ناسیونالیزم است. ما  در بحث بر دو مقوله ملت و هویت ملی با هرسه ویژگی: ابهام، پیچیدگی و، وابستگی این دو با ناسیونالیزم بار بار روبرو میشویم.

 

در حلقه های روشتفکری بخصوص پس از  سقوط امارت طالبان در خارج از کشور این دو مفهوم درمرکز توجه نوشته ها قرارداشته اند. به گونه ی مثال از نوشته آقایان بشیر بغلانی، دستگیر پنجشیری، بصیر کامجو، میر احمد سادات ، جلیل پرشور و همت فاریابی میتوان  نامبرد.این مقاله ها را میتوان  به دو سته ردیفبندی نمود. یکدسته از این نوشته ها د ر حمایت از وحدت ملی به مثابه ی راه حل  مبارزه طلبی هایی قرار دارند که افغانستان بحیث کشور واحد و ملت واحد با آنها روبرو اند و دسته ی دیگردر حمایت از تغییر نام کشور و پروسه ی ملت سازی بحیث راه حل معضله های کشور نگاشته شده اند. هنگام بحث، عناصراساسی نوشته ها مورد توجه قرار داده میشوند.

بررسی کنونی  موضوع مورد بحث را با در نظرداشت رسالت روشنفکری  و اهمیت ذهنی و عینی مفاهیم

متذکره مورد ارزیابی قرارمیدهد. پیشگفتار بر موضوع رسالت روشنفکری میچرخد و پس از آن برداشت های برخی از نویسندگان افغان به گونه ی کوتاه به خواننده ارایه میگردند و سپس  برداشت های نویسندگان غیر افغان مورد توجه قرار داده میشوند. بخش سوم حدود و ثغورو عناصر ضروری  و بسنده این مفاهیم را مورد دقت قرارمیدهد.در پایان سخن به جمعبندی و نتیجه گیری میپردازیم.  

 

1

پیشگفتار

 

در آغاز پیشگفتار این پرسش را میتوان پرسید که رسالت روشنفکری با موضوع ملت و هویت ملی چه  رابطه یی میتواند داشته باشد؟ دو رابطه ی مستحکم را  در این رابطه میتوان تشخیص داد: 1) نقش  سازنده  روشنفکردر نهادینه شدن و رشد تفکر ملی و 2) نقش غیر سازنده روشنفکردر این راستا .

  تاریخ جنبش های روشنفکری در کشور مثالهای روشنی از نقش روشنفکر را در شکلگیری معنا و مفهوم مفاهیم جمعی و عامه مانند ملت، منافع ملی ، هویت ملی و حاکمیت ملی باز میگوید. نهادینه شدن  تفکرات و تصورات در رابطه با این مفاهیم کم از کم ازنگاه عنعنه( یکی از منابع دانش) به این امر مشروعیت میبخشد. اساسی که این گونه تفکرات و تصورات را مشروعیت میبخشد درجامعه مدرن کنونی نیز همان  است که بود. در آن زمان و اکنون نیز مردم و نفوس جامعه بر مبنای  هر آنچه لازم میدانند به رد یا قبول  این یا آن پد یده میپردازند.  هم در آن زمانه ها و هم اکنون نقش روشنفکران در جامعه  به عنوان حواس وخرد جامعه صراحت دارد.  پرسش مشروعیت نمایندگی و مندات را باید ازآنانی که ادعاهای شان را در میان مردم نمیتوان دریافت باید پرسید. من هژده ماه را در کابل در میان مردم ز یستم، از آنان شنیدم  و بابا آنان صحبت نمودم.آنان از حاکمیت رابطه ها بر ظابطه ها، ازبیعدالتی و هر بیمکاری دیگر سیاسی ،اقتصادی و اجتماعی صحبت میکنند، نه در مورد ملیتگرایی قوم و زبان گرایی که در برخی از نوشته هادر رابطه باافغانستان و زبان آن در مورد ادعا میگردد.

 

این میتافور در شکل(1) بازتاب یافته است.

 

 

Flowchart: Terminator: جامعه سیاسی
Flowchart: Alternate Process: ملت
 ن

بیان پیشین میرساند که مردم صلاحیت رد یا قبول ای یا آن اندیشه یا نو آوری را دارا میباشد. این صلاحیت به اشکال گوناگون آن عمل کرده است. عنعنه جمعی و نمادهای فرهنگی، تجربه و خرد جمعی را میتوان از زمره نامبرد که حتی در زیر سیطره جابر ترین جباران نیز رشد کرده اند. کتله های روشنفکر همواره چون سر در تن آدمی در جامعه نقش ایفا کرده اند.  بیایید نفش روشنفکران افغانستان را درگذشته های و دهه های هفتاد تاکنون در نظر گیریم.

 

نقش نخستین روشنفکران مبارز

از نخستین روشنفکران مبارز منظور استقلال طلبان و مشروطه خواهان میباشد. همه ی روشنفکران جانبدار ازادی و ترفی ملی  راتا سقوط رژیم محمد داود در  1879 دردسته واحد میشمارم. هدف این ردیف بندی جز ساده سازی بررسی و برجسته سازی  ارزشهای مشترک ملی در تفکرات سیاسی چیز دیگری نیست.

 درنخستین جنبش استقلال  طلبی و مشروطه خواهی سیمای ترکیب ملی را میتوان دید(م.غ.غبار.1346 ص.716-719 ). هم در رابطه با استقلال طلبان  و مشروطه خواهان و هم در رابطه بااحزاب چپ و راست بعدی تا  پس از سقوط امارت طالبان میتوان ارزشهای مشترک ملی را مانند دین واحد، تفکرات ملی، وحدت ملی، استقلال ملی، تمامیت ارضی ملی  تشخیص داد.

 وجوه مشترک احساس وطنپرستی میهن واحد و اشتیاق آتشین برای یک میهن آزاد و آبادرا در همه ی فرقه ها و دسته های سیاسی در می یابیم. در آنزمان کشورما نیز از فرقه های وابسته به خارج یا به دربار( غبار ص.716 ) فارغ نبوده است. وجهه تمایز که  استقلال طلبان و مشروطه خواهان را از چپ دموکراتیک( بخصوص ح.د.خ.ا)

متمایز میسازد این است که نخستی ها فرصت تحقق ایدیالهای ملی  شان را بدست نیاوردند و دومی  ازاین فرصت طلایی بصورت  درست نتوانست استفاده نماید. به همین دلیل مرز ردیف بندی را بر بنیاد فرصت عملی این دسته های سیاسی برای تحقق ارمانهای ابراز شده بوسیله انها بنا گذاشتم.

 

نفش روشنفکران سده ی بیست و یکم

عده زیاد این کتله آگاه که به مصرف دارایی عامه در داخل یا خارج از افغانستان آموزش دیدند به دلایل گوناگون از زمره بخاطر خدمت به مردم و میهن خود به دسته بندی های مختلف سیاسی  پیوستند. عده ای شاید هم به علت نبود بدیل د لخواه، نه پیوستن به این یا آن دسته و فرقه ی سیاسی را برگزید. همه ی این روشنفکران را میتوانیم به دو گروپ اساسی موافق و مخالف(رژیم یا اندیشه) رد یف بندی نماییم. سه دهه و اند سال پس  کتله های موافق و مخالف  به گذشته مینگرندمگر اینبار این دو گروپ تنها نیستند.گروپهای مخالف و موافق گروپ منتقد را نیز در مقابل خود مییابند.

من میدانم که این تقسیمبندی تنوع و گوناگونی وسیعی راکه کتله روشنفکر افغان میشناسد، بازتاب نمیدهد. در این ردیف بندی نه اختلافات  خورد و کوچک بلکه  اختلافات اصولی در نظرگرفته شده اند.

 

سهم روشنفکران افغان را در شکلگیری انکشافات مثبت و منفی سه دهه و اند گذشته نمی توان نادیده گرفت. اکنون کتله روشنفکرنه تنها روشنتراز پیش، بلکه متلاشی تر از پیش به نظر میرسد.به عبارت دیگراز مرکزیت دموکراتیک دوری گرفته شده و گوناگونی غنا یافته است. من روشنتر شدن روشنفکر و متلاشی شدن را آگاهانه به کاربردم. در جایگاهش بر این موضوع برخواهم گشت.

همان موافق و مخالف پیشین با صف آرایی نوین و در جامه های نو فعالیت مینمایند. گروپ وسیع فعالین سیاسی منتقد و بازنگر ازمدرسه ی تاریخ و سیاست را در منظره سیاسی کشور نه میتوانیم انکار نماییم.

تمایلات مارکیتنگ در مارکیت سیاسی خارجی در صدر برنامه غیرکتبی بسیاری از دسته بندیها قرار دارد. جدول زیرین  مشت نمونه خروار است از تعهدات برنامه ای عده ی از احزاب سیاسی کشورما.

 

تعهدات ملی برخی از حزاب سیاسی

حاکمیت ملی

وحدت ملی

منافع ملی

عدالت

نام خزب

شماره

بلی

بلی

نخیر

نخیر

حزب همبستگی ملی جوانان افغانستان

1

بلی

بلی

نخیر

بلی

نهضت همبستگی ملی افغانستان

2

بلی

بلی

نخیر

تخیر

محاز ملی اسلامی افغامستان

3

بلی

بلی

نخیر

نخیر

حزب افتدار ملی

4

بلی

بلی

نخیر

نخیر

افغان سوسیال موکرات(افغان ملت)

5

بلی

بلی

نخیر

نخیر

حرکت اسلامی افغانستان

6

بلی

بلی

نخیر

بلی

حزب جمعیت اسلامی

7

نخیر

بلی

نخیر

بلی

حز ب وحدت اسلامی افغانستان

8

بلی

بلی

نخیر

بلی

حز ب وحدت اسلامی مردم افغانستان

9

نخیر

نخیر

نخیر

بلی

حزب اسلامی افغانستان

10

بلی

دخیر

نخیر

نخیر

حزب تنظیم دعوت اسلامی افغانستان

11

بلی

بلی

بلی

نخیر

حزب متحد ملی افغانستان

12

نخیر

بلی

بلی

نخیر

حزب دیموکرات افغانستان

13

بلی

بلی

نخیر

بلی

د افغانستان د ملی وحدت ولسی تحریک

14

بلی

بلی

نخیر

بلی

حزب افغانستان نوین

15

بلی

بلی

بلی

نخیر

نهضت ملی افغانستان

16

بلی

بلی

نخیر

بلی

تنظیم جبهه ملی نجات ملی افغانستان

17

14 بلی

15 بلی

3 بلی

8 بلی

 

مجموع

منبع: احزاب سیاسی افغانستان، 1383 .ج1 و2 ،وزارت عدلیه، کابل.

خواننده با یک نگاه گذرا به جدول (نبی هیکل.1386 ص. 20 )  در می یابد که وحدت و حاکمیت ملی در اساسنامه

احزاب متذکره به ترتیب جایگاه اول و دوم را اشغال نموده. عدالت طلبی در مقام سوم و منافع ملی در جایگاه چهارم اهمیت قرار گرفته است. اهمیت وحدت ملی و حاکمیت ملی و اغلاقی که عدالتخواهی و دفاع از منافع ملی  با خود میاورند میتواند دلایلی  باشند که احزاب نامبرده بحیث ملاحظات در نظر گرفته باشند.

تمایز دیگری که مخالفان و موافقان را از منتقدان متمایز میزازد خطی است که بصورت افقی و عمودی  این سه مجموعه را از همدیگر متمایز میسازد. خط افقی و عمودی  در اینجا به همان معنای تقسیم امتعه یا کالادر  افتصادی  بکار گرفته شده. صفوف مخالفان و موافقان هم منتقدین وجود دارد. صفوف آنها  بصورت افقی منقسم گردیده اند.در حالیکه کتله ی منتقدان  با  خط عمودی منقسم گردیده. زیرا در این کتله  عدیی را  در میابیم که در نتیجه ی معاملات سیاسی روزگار به بدبینی و انزوای سیاسی رو کرده اند. خط افقی مبین تغییر تاکتیکی  و خط عمودی مبین تغییر در پارادگم میباشد صف ارایی های احزاب  سیاسی دیروزین که سابقه مبارزه بیش از سه دهه را دارند، به شمول موافقان و مخالفان، و چکیده های آن احزاب  بیانگر  این گونه تغییرات( در سطوح افقی) میباشد.زنده کردن حزب وموکراتیک خلق افغانستان، ایجاد حزب سوسیال کارگری، حزب وموکراتیک یا صف آرایی های مجدد احزاب جهادی مثالهای از این گونه تغییرات اند. تغییر عمودی به تغییر در پارادگم اشاره میکند. آنانی که با ارزیابی کرده ها و ناکرده های احزاب سیاسی -که بصورت مستقیم یا غیر مستقیم در تقسیم صلاحیت ها و ارزشها در کشور تا کنون سهی بوده اند- به نتیجه رسیده اند تا با ترک شیوه کهن اندیشه و عمل، با بازنگری علمی وسیاسی و با اتحادبه دور ارزشها و مفکوره های مشترک ملی به مبارزه باید پرداخت، به صف منتقدان مربوط میشوند.

رسالت تاریخی روشنفکری عبارت است ازکار در راستای التیام زخمها .  

التیام زخمها ممکن است مرهمگذاری و بنداژ و یا عمل جراحی را نیاز داشته باشد.آنچه را که بصورت حتم نیاز

ندارد، نپاشیدن نمک بر این زخمهاا ست. این همان است که به آن" باید باشد" میتوان نام گذاشت. تفاوت آن با اصطلاح علمی مترادف در آن است که این چون نوش دارو،و آندیگر بیشتر نورماتیف است. ز مانی که با هست یا زندگی واقعی روبرو میگردیم، متوجه میشویم که چند خصیصه راد روشنفکر متفکرو مبارز امروزی  باروشنایی میتوان تشخیص نمود:

1)  تمایلات نیرومند بزنس منجمنت(Business Management) :در این شیوه تفکر همه چیزحیثیت کالا یا امتعه را دارد و قابل معامله است.

2 ) یونی ورسالیسم(Universalism): جهات منفی این تمایل فکری در برخی از حلقه های سیاسی  بر جهات مثبت آن میچربد. ایزومورفیزم ( دنباله روی) و دگما مشخصه های عمده آن بشمار میروند.

3 )  ملیتگرایی: در مقابله  با به اصطلاح "قبیله گرایی"که در این اواخر در ادبیات سیاسی مروج گردیده نا آگاهانه به ملیت گرایی توسل صورت میگیرد.در حالیکه هردو خار یک بیابان و مظاهر راسیزم اند. در بحث پیرامون ملت و هویت ملی در این مورد بیشتر میخوانیم. عاقلانه به نظر نمیرسد که دیگران یا عده یی را به خاطر انجام  رفتار نامناسب مورد انتقاد قرار دهیم در حالیکه خود مشابهه عمل مینماییم.  دراین نوشته با در نطرداشت مبارزه  عده ای از روشنفکران برضد  به اصطلاح "قبیله گرایی" ازراه ملیتگرایی بر مساله ی ملت و هویت ملی بحث میشود.

بی مورد نیست تا بصورت کوتاه در رابطه با پیچیدگی نقش روشنفکر به چند نکته اساسی اشاره گردد. این پیچیدگی با مشروعیت ادعاها و خواستهای سیاسی و صلاحیت روشنفکر(ان) برای نمایندگی از مردم ار تباط ناگسستنی دارد. سالهای خونبار گذشته درسهایی بزرگی با قربانی های بزرگ در این رابطه  بجا نهاده.

همه میدانند که از سالهابدین سو سیاستمداران ازاقوام، قبایل و ملیتهای ساکن درکشور واحد بحیث ابزارتامین حمکروایی وستمگری استفاده کرده اند. ان عده  انگشت شمارنویسندگان افغانی که چنین تفرقه افگنی هارا ازراه قلم ادامه میدهند، برای اثبات ادعای خویش از یکسو برتاریخ اتکا مینمایند و از سوی دیگر این حقیقت تاریخی را فراموش مینایند که ملت افغان با همه دسیسه ها  در این رابطه بحیث یک ملت برخورد کرده. تلاش های عده یی از به اصطلاح روشنفکران ادامه همان سیاست تفرقه افگنانه دیرین است.برای آن عبارت به اصطلاح روشنفکر را به کار بردم که این دسته از اقایون به میراث خوارانی میمانند که بردورو بربیمار نشسته و پلان تقسیم میراث را دارند. چنین عملی کارروشنفکر وطنپرست نمیتواند باشد.

گذشته از آن حتی در صورت تثبیت مشروعیت و مندات کم از کم با تناقضات زیرین روبرومیشویم.

 

1 )تناقضات مردم سالاری با کیفیت کاری و پروفیشنالیزم یا مسلکی بودن

2 ) تناقضات میان دید مسلکی متخصصان امور  با دید مردم

3 ) بسیج تعصب در سطح میسو و مکرو، وتوقعات مردم

4 ) موضوع دکتاتوری اکثریت یا اقلیت.

 

 این ادعا و خواسته ها باید اساس شان را در میان مردم  دارا باشند  به گونه یی که هرمخالف و موافق و منتقد بتواند انها را در میان مردم تشخیص دهد.  این نقش روشنفکر به عنوان فرد میتواند توسط  گروپی ازروشنفکران نیز  بمثابه مبیین  ،مدافع و سازمانده خواستهای مردم یا دسته ای از مردم ایفاگردد.

نقش دیگر روشنفکر بحیث بازگوینده واقعیتها، مشورت دهنده، آگاه کننده و هشدار دهنده است. در سطوح مایکرو، میسو و ماکرو میتوان مثالهای فراوانی را در این رابطه دریافت. حدود و چارچوب این نقشها را خرد جمعی تعیین مینماید.

این مبحث نشان میدهد که روشنفکران مسولیت بزرگ و ویژه ای دربابر مردم و میهن خود دارند. همچنان قشر روشنفکررو شنترو متفرقترازپیش است. این کتله را میتوان به سه دسته مخالف و موافق و منتقد ردیف بندی نمود.

دو دسته نخستی کم و بیش در مواضع قبلی خود قرار دارند، در حالیکه دسته سومی به سنت  شکنی سیاسی معتقد اند.روشنفکر باید ریپلیکیشن replication علمی را  در کار روشنفکری  از یادنبرند. با این نتیجه گیری  کوتاه از بحث انجام شده میپردازم به تصورات و تفکرات نویسندگان افغان در مورد ملت و هویت ملی.

 

 


بالا
 
بازگشت