جواد

هجوم به طلوع ضرورت يا بهانه؟

تنش ها و كنش توسط پيشگام منفي گرا (آقاي ثابت)

پوششي است براي انحراف مسير اذهان از واقعيت ها

كه در عقب آن دست حمايت كننده ي كرزي قرار دارد

 

پارلماني كه از حيثيت خود دفاع كرده نتواند ملت از او چه انتظار داشته باشد؟

هيچ كشوري از جهان را سراغ نداريم كه ارباب قدرت آن چنان در كجروي و سياه دلي قرار داشته باشند مثلي كه در افغانستان بيچاره.

تاريخ بشري به عنوان گنجينه ي مشبوع از نيكي و ستايش و يا بر عكس مزمت و نكوهش از گذشته هاي دور تا امروز رسيده است. حالا كه دارد در يك مقطع يي از زنده گي پر آشوب ملت افغانستان سير مي نمايد، تاريخ از حيا حجاب خجلت را به رخ مي كشد و با زبان بي زباني فرياد نفرت و نفرين بر اين سردمداران كاخ هاي منقش كه تكيه گاهي بر اصدار اوامر مستبدانه ي شان است مي فرستد.

باور ها دارند همه روزه به تحليل مي روند و فرصت ها از سوي گردن فرازان بي هوش حكومت آقاي كرزي از دست داده مي شوند.

بازنگري با تعمق و ژرف يا گذرا و شتاب زده بر گذشته ي حكومت آقاي كرزي مي رساند كه درين نظام جز خود خواهي، قوم گرايي،‌ قانون شكني، عدول از قانون، در پهناي قانون بي قانوني كردن، ظلم و ستيز، جبر و اكرا، قوم گرايي، منطقه گرايي، دامن زدن اختلافات قومي توسط بزرگان قدرت به شمول خود آقاي كرزي، ستم قومي، ‌ستم مليتي،‌ ستم سياسي، زراندوزي به عناوين و طرق مختلف تا سرحد حمايت از خط بزرگ و قرمز تجارت مواد مخدر زير نام مبارزه ‌با آن،‌استفاده ي سؤ از صلاحيت ها،‌كرسي نشيني قلدر منشانه با پيروي از مكتب هاي ستمگر هتلريزم، چنگيزيزم، تزاريزم و مترقي تر آن امپرياليزم نشانه يي براي خدمت گذاري به ملت و وطن ديده نه مي شود.

به قول مولاناي بزرگ

خوني و غداري و حــــــــق ناشناس                        هم بر اين اوصاف خود مي كني قياس

در غريبي خوار و درويش و خلق            كه ندانســـــــــــــــتي سپاس ما و حق

كنون نشانه هاي برجسته از پهن شدن پرده ي ظلمت و تيره گي استبداد حكومت آقاي كرزي از هر وقت ديگر در كشور نمايان مي شوند و عريان مي گردند.

و همه مي رسانند كه كرزي، گروپ، تيم خاص، مليت و قبيله اش باز هم به فكر سده هاي پيشين استبدادي خواب هاي رنگيني نشخوار مي كنند.

طي هفته هايي كه باز هم مجذوب قدرت و شهرت،‌ تشنه ي منزلت و عزت آقاي ثابت براي بار ديگر مطرح شدن اش بانگ بلند كرده است انسان متفكر جامعه را به آن وا مي دارد كه بداند چرا؟ چنين مي شود و در پس پرده كي است با چي اهدافي و چرا؟ ورنه اگر ما قانون مند هستيم  با آنكه آقاي كرزي و ياران ديرينه اش از تبار خود اش قانون را به سرقت بردند و دستبرد كردند چرا؟ در تطبيق قانون متردد، باشند و دو دل. چرا؟ از ديگران رعايت قانون را انتظار داشته باشند در بي قانوني بودن خود شان. چرا؟ قانون را وسيله ي كذايي براي بقاي خود در اين يا آن كرسي و تحقق اين يا آن اهداف شان قرار دهند. و چرا؟ آقاي كرزي نه مي داند كه او رئيس جمهور افغانستان است نه از اينجا و آنجا كه حواريون مربوط به نسب پدري اش در شكلي از اشكال حضور دارند. او بايد بداند كه او باور يك ملت فقير، نادار، ناچار اما مسلمان و قهرمان را با فريب و اغوا گري به دست آورده است و حداقل بايد آن را رعايت احترام نمايد او بايد كرسي قضاوت را چنان تحت نظارت بي طرفانه و منصفانه قرار دهد كه شرمنده گي تاريخي نداشته باشد.

دادستان كل، برگزيده ي آقاي كرزي خود قانون مي شكند از او باز پرسي به عمل نه مي آورد بر مي شماريم كه دادستان كل كدام گل ها را به آب داده است؟

1-  تشهير نمودن شخصيت هاي مختلف اجتماعي از طريق رسانه ها بدون موجوديت شواهد، مدارك و حكم محاكم ثلاثه مثل، احمد ضيا مسعود معاون اول رئيس جمهور،‌برهان الدين رباني رهبر جهادي، همه ساكنين شيرپور كه جديداً در آن جا خانه ساخته اند، روشن رئيس عمومي راديو تلويزيون، انوري والي هرات، استاد عطا والي بلخ و وزير اسبق اطلاعات و فرهنگ آقاي صديق چكري، آقاي رحيم وردك وزير دفاع ملي.

2-  توهين، توبيح و لت و كوب بخشي از ملت در شاهراه كابل جلال آباد كه قبلاً‌ درين مورد نوشته ايم با كيبل دوره ي طالباني.

3-   توهين همه روزه ي خبرنگاران و رسانه ها در اشكال مختلف.

4-  سر پيچي از احكام شوراي ملي، جايي كه با صد رنگ زردي از آن رأي اعتماد گرفت و حالا در نقطه ي مقابل آن قرار دارد.

5-  توهين به رهبران جهادي و يا هم اگر از غير جهادي باشد مثلي كه به آقاي مجددي اصطلاح شرمگين ... را به كار برد.

6-   مداخله در امور قضا،‌ پليس و همه نهاد و مجري شدن تمام اقدامات به جاي آن ها.

7-  استخدام با استفاده سؤ از صلاحيت هاي خويش پليس را در انجام كار هاي مطابق به اغراض خاص خود اش.

8-   لشكر كشي و بيداد گري بالاي يك رسانه ي همه گاني.

9-  سازماندهي سياسي يك يا چند گروپ معين براي جلوه دادن و مطرح شدن خود اش در جامعه زير نام تظاهرات به طرف داري از خود اش در حالي كه بعداً هم افشا مي شود كه او با چي اهدافي اين كار ها را كرده است.

10- اعمال فشار بر سركوب اهداف و پاليسي هاي نشراتي، مطبوعات و آزادي بيان چنان چي برنامه ي گزارش شش و نيم تلويزيون طلوع را كه بايد اخيراً نشر مي شد ساقط و ساكت كرد.

11- اعمال نفوذ دولتي بالاي كميسيون بررسي تخطي هاي مطبوعات كه در رأس آن به هم يكي از همرزمان مكتب سياسي اش (حزب اسلامي) قرار دارد.

12- نداشتن استقرار فكري.

13- نداشتن آگاهي از قوانين و آن چي را اداره مي كند.

14- نداشتن ظرفيت و شخصيت ثابت و سنگين چناني كه در خور يك دادستان است.

15- نداشتن باور به رعايت و احترام قوانيني كه ا و بايد از تطبيق آن ها نظارت كند.

16- داشتن استراتيژي افتراق، قوم گرايي و مليت گرايي عليه ساير اقوام و مليت ها به گونه ي غير مستقيم.

براي لحظه يي فرضي قبول مي كنيم كه همه نزد او متخلف از قانون اند. اما خود او چي گونه از قانون تخطي مي كند و شما آن را حمايت مي كنيد آقاي كرزي؟

حالا مي بينيم كه جهاد و مبارزه عليه فساد پوششي است براي تحقق اهداف سياسي كه قبلاً و به مراتب در مورد آن تذكر داده شده است.

و اما شوراي ملي، اين نهاد به جبر و اكراه فعال شده كه در آن اشخاص كمتر از ظرفيت آقاي ثابت بيشتر حضور دارند چرا؟ اين همه ناتوان و زبون است تا نه تواند كسي را احضار نمايد كه ديروز براي او رأي داد و رأي را اكثريت اعضاي آن به فروش رسانيد. چون آقاي ثابت هم مانند آقاي ضرار خريداران آن روزگار بود حالا حاضر نيست كه متاع به دست آمده را از دست بدهد. و چه تآثري كه شرم آور هم است وقتي ولسي جرگه مي بيند شخصي به هدايات مشرانو جرگه وقعي نه مي گذارد، علاوتاً‌رئيس آن را با الفاظ ركيك دور از ادب در رسانه ها توهين مي كند اما آقاي قانوني و ساير وكلا در ولسي جرگه نظاره مي كنند و مشتاقانه مي خواهند كه اين رسوايي بيشتر شود اسفا به اين ها. اين جا است كه دو دسته گي از همين به اصطلاح خانه ي ملت شروع مي شود.

و آيا؟ اين شوراي ملي،‌چي گونه است.

ديد با اميد از اين پارلمان يا شوراي ملي قبل از وقت است در حقيقت شوراي ملي موجود يك تجربه گاه است به آناني كه اگر بخواهند براي آينده ها بياموزند. نه يك مرجع واقعي قانون گذار و آگاه. اين شوراي ملي بيشتر يك تفريح گاه است به آناني كه آراي ملت بيچاره را به دست آوردند تا يك مرجع علمي قانون گذار. و اين اجتماعي است ره گشا به سود جوياني كه آينده هاي شان را در ظلمت مي بينند. اين شوراي ملي كه نه مي تواند از حيثيت خود دفاع كند او بر ملت چي خواهد كرد؟ اكثريت اعضاي اين شورا به مفهوم واقعي عضويت شان اهميت، ساختار، و ماهيت پارلمان پي نه مي برند و نقش شوراي ملي را در رشد ظرفيت ها و ساختار هاي زير بنايي جامعه اصلاً درك نه مي كنند. فقط آن چي را مي دانند همانا امتياز گرفتن و تلاش براي افزودي آن است. لذا ملت از اين شورا هم انتظار نه داشته باشد كه دادستان را احضار كند.

و اما ارگ خود آقاي كرزي!

فكر مي كنم مؤفق ترين چهره ي سياسي تفرقه بيانداز و حكومت در دوران طولاني بعد از سلطه بريتانياي كبير، كرزي است كه توانسته چون شطرنج باز ماهر مهره و چال ها را زيركانه به كار برد و در مات و مبهوط كردن رقباي خود پيروز به در آيد. و زنهار اي ملت كه تنش ها و كنش هايي اخير و يا ادامه ي آن توسط ثابت پيشگام منفي گراي سياسي پوشتي است براي انحراف مسير اذهان از واقعيت هاي بدبخت حكومت كرزي و تلاش پرتپشي است كه فقط به دستور آقاي كرزي از ارگ رياست جمهوري آبياري مي شود و باغباني ديوانه يي چون ثابت آنرا عملي مي كند.

خوب آقاي كرزي بيائيد و شريفانه اقرار كنيد كه شما تمايل بر مسدوديتي تلويزيون و تعطيل شدن نشرات آن نداريد؟‌آيا؟ يكي از وظايف در محراق توجه تان توطئه چنيني عليه اين تلويزيون يا نهاد هايي كه شما را به نقد مي گيرند و حقايق تلخ حضور تان در جامعه را به رخ تان مي كشد نيست كه هست. زيرا خود گفتيد ايجاد جبهه ي متحد ملي را از طريق امنيت ملي و وزارت خارجه زير نظر داريد.

از همه موارد اگر بگذريم در مورد دادستان شما طور مقايسه وي از شما سوال مي كنيم؟

دادستان تان مي گويد قانون را تطبيق مي كند. آيا؟ هجوم به طلوع تطبيق قانون است.

دادستان تان مي گويد به شورا احترام دارم. نه رفتن به شورا به مطالبه ي شورا احترام به شورا است يا بي حرمتي به آن؟ چرا؟ به او نه مي گوئيد برود.

دادستان تان مولوي حبيب الله را بدون حكم محكمه،‌كشف پليس تعقيب عدلي يا ديگر موارد و بدون رعايت احكام قانون شورا ها از ميدان هوايي كابل، با استفاده سؤ از صلاحيت خود مي دزدد آيا؟ اين قانون است يا مجوز قبلي از سوي شما وجود داشته است.

دادستان شما لت و كوب چند ترافيك را كه بعداً با تقلب دست هاي شان از سوي امر جنايي ولايت كابل به همكاري قومانداني امنيه و وزارت داخله پلستر هاي ساخته گي زده شد محكوم مي كند و مولوي حبيب الله را قيد مي نمايد. اما شما همين ديروز 5 ثور در ملاقات با وكلاي شورا كه تقاضاي رهايي قطعي يا به قيد ضمانت مولوي حبيب الله را داشتند، نه گفته ايد كه كاشكي مولوي صاحب خود اش ترافيك هاي را مي زد باديگارد هاي او ترافيك ها را زده است. اين از شما سوال دارم.

1-  اگر زدن لت و كوب افراد جرم است پس چرا وقتي من نوشتم كه دادستان تان در شاهراه كابل جلال آباد مردم را لت و كوب مي كرد تا امروز به آن وقعي نگذاشته ايد؟‌يا دادستان تان كه از تبار تان و از گروپ تان است؟

2-  اگر شما مي دانيد كه افراد مولوي حبيب الله ترافيك را لت و كوب كرده اند جزاي آن را چرا؟ به حبيب الله مي دهيد. يا مي پنداريد اين همان حبيب الله است كه نادر نامرد او را با صفاي قلبي كه داشت تير باران كرد و شما هم بايد چنين كنيد؟ ‌پس شما از قانون عدول نه كرده ايد؟ با آن كه مي دانيد جرم را شخص ديگر انجام داده است چرا؟ به جاي او كس ديگر را در بند كرده ايد. و به پيشنهاد وكلا هم احترام نه كرديد تا حداقل او را به ضمانت رها مي كرديد آيا؟ اگر او را از قندهار و يا هم زبان شما چنين كاري را مي كرديد كه او را در قيد نگهداريد هرگز نه؟

و من ثبوت دارم!

اگر لت و كوب مردم جرم است پس چرا؟‌جميل كرزي برادر زاده ي تان را كه كارگران پيچاره ي شاروالي را به جرم پائين كردن عكس اش پس از ختم انتخابات لت و كوب كرده و كمره ي تلويزيون ملي مربوط برنامة آئينه را شكستاند چيزي نه گفتيد. زيرا او از خون و قوم و مليت شما بود مولوي حبيب الله كه از جايي ديگر. او را چرا؟ رها كنيد با جرمي كه خود تان مي گوئيد نه كرده است.

آقاي كرزي! اين شما نيستيد و نه بوديد كه همين ديروز 5 ثور وقتي با وكلاي شورا ها ملاقات مي كرديد وقتي وكيلي از شوراي ولايتي از قوم شما و مليت شما و يا اين كه هم زبان شما صحبت مي داشت با دقت گوش مي داديد. آيا ديروز پس از آن كه نوبت صحبت يكي از وكلاي شورا كه هم زبان شما نبود رسيد چند بار صحبت او را اخلال نه كرديد؟ مثلاً نه گفتيد كه باش من ميوه خود را بخورم بعداً‌ صحبت كن و يا هم باز صحبت آن وكيل شورا را اخلال نه كرديد كه گفتيد به اين ها هم بياور و چندين بار ازين اعمال را تكرار نه كرديد؟ آخر اين وكيل ولايتي بيچاره از شرم صحبت هايش را ختم كرد و شما وعده ها چرب و نرم خريداري موتر را با محاسبه و خواستن ماشين حساب مانند دكانداران انجام داديد و بيست بيست هزار افغاني هم به دستور شما به آن ها همراه با دال چلو داده شد.

به هر حال بيائيد و بدانيد كه ملت هشيار است و همه چيز را مي داند احساسات ملت را جريحه دار نه كنيد، از منفي گرايان پشتيباني نه كنيد، وسيله براي استبداد نه باشيد، محبوبيت از دست رفته ي تان را با تغير روش و كركتر دوباره بيابيد،‌آينده نگر باشيد، افغانستان نگر باشيد، مسلمان نگر باشيد، ملت نگر باشيد، به دموكراسي آزادي، آزادي بيان و عقيده نه در حرف بلكه در عمل باورمند باشيد خود را از انحصار نجات دهيد. در بند يك گروپ نه باشيد. نه شود كه باز هم روزي به دعا برخيزيد و روي دعا نه داشته باشيد به قول مولاناي بزرگ.

گفت قبطي تو دعـايي كن كه من      از سيـــــــاهي دل ندارم آن دهن

كه بود كه قفل اين دل وا شـــــود      زشت را در بزم خوبان جا شود

مسخي از تو صاحب خوبي شود                       يا بليــــــــــــسي باز كروبي شود

 

 


بالا
 
بازگشت