مهرالدین مشید

 

گفتگو و مذاکره یگانه راه برای پایان دادن به تراژیدی دردناک و وهم آلودی زیرنام مبارزه با تروریزم

 

مبارزه با تروریزم به رهبری امریکا باتمام شدت وحدت آن اضافه تر از پنچ سال بدین سو درجهان ادامه دارد که مرکز ومحراق این مبارزۀ ویرانگر افغانستان وعراق میباشد؛ درحالیکه لانۀ اصلی القاعده درپاکستان و مرکزتجهیز، تسلیح وتربیۀ آنها درآنسوی خط دیورند از وزیرستان شمالی تا کویتۀ پاکستان ادامه دارد.

پس ازسقوط طالبان درافغانستان گمانزنیها براین بود که گویا طالبان ازمیان رفته اند و رسالت امریکا پیرامون مبارزه با تروریزم پایان یافته پذیرفته شده بود؛ ولی دیری نگذشت که این پیش بینی ها میان تهی ازآب بیرون گردید. پاکستان با استفاده ازکمک های مالی سخاوتمندانۀ امریکا برای نیرومند شدن طالبان فعالانه دست به کارشد. خلاف پیش بینی ها طالبان دراین مدت  نیرومند گردیدند و پاکستان توانست تا باغافلگیرکردن امریکا وحتا جامعۀ جهانی شامل همپیمان های آن کشور برای تجهیز، تربیه وتسلیح طالبان فعالانه کارنماید. پرویزمشرف با کتمان کردن اصل واقعیتها  به تعبیری با طفره رفتن ازاصل موضوع وخاک افگندن به چشم امریکا یک قدم پیشتر از آن گذاشت وبا بازیهای دوپهلو چنان القاعده وطالبان رانیرومند ساخت که حالا چون ماری به گردن خودش افتاده اند .

حال سوال مهم این است که آیا مبارزه با تروریزم میتواند حلال مشکلات وپاسخگوی دشواریهایی باشد که نه تنها افغانستان ؛ بلکه کشورهای منطقه به آن دست وگریبان اند و یا اینکه برای رهایی کشورهای منطقه ازچنگال این فاجعه راۀ دیگری وجود دارد تا بتواند کشورهای منطقه را که درحال رفتن به پرتگاۀ نابودی هستند، رهایی ببخشد. هرگاه فکتورها وعامل های دیگری وجود دارند،  چگونه میتوان به سراغ آنها رفت وبرای سامان بخشیدن به آن ازچه میکانیزم ها وطرزلعمل هایی باید بهره گرفت. 

حال زمان آن فرارسیده است که با این موضوع برخورد واقعی تر شود و سرکلافۀ سردرگم مبارزه با تروریزم کمی بازترگردد. برای دستیابی به حل منطقی مسأله و رهایی کشورهای منطقه ازمعضلۀ کنونی ازچه شیوههایی باید کارگرفته شود،  پیرامون عواملی  بحث صورت گیرد که با دریافت بدیل جدید به جزجنگ بتواند راۀ پایداری رابرای صلح وثبات درمنطقه ایجاد کند. این درصورتی ممکن است که برسرعلت اساسی مبارزه باترویزم وانگیزههای اصلی آن فکرشود و روی آن میان طرفهای درگیرمذاکره صورت گیرد. البته این  زمانی ممکن است که اهداف اصلی مبارزه با تروریزم با درنظرداشت اهداف دو پهلوی آن درمنافع کشورهایی چون امریکا،  پاکستان  ودیگران جستجوشود. به باور شماری ازکارشناسان سیاسی  ازمبارزه با تروریزم  در رویارویی گازانبری و دوامدار امریکا با القاعده شماری ازکشورهای منطقه بهره برداریهای سیاسی واقتصادی مینمایند و ازهمین رو درعقب مبارزه با تروریزم درکنارگرایشهای دینی  به شکل طالبانی، اهداف اقتصادی ومنافع سیاسی کشورهای درگیردرمبارزه با تروریزم به ویژه پاکستان را نهفته می بینند که با بازیهای مقطعی امریکا این روند مغلق ترمیگردد. چنانچه شبکۀ تلویزیونی العربیه هفت مارچ سال جاری طی گزارشی زیرعنوان " قوای ناتو در افغانستان دردوجبهه می جنگد " نوشته است : نیروهای ناتودرولایت هلمند وهمچنین طیارات امریکایی به اهدافی که آشکارنیست ، فیرمیکنند. آنها سعی میکنند، نیروهای مسلح طالبان را ازپناهگاههای خود دراین ولایت پراگنده کنند واین گونه به نظرمیرسد که این عملیات جنگ با اشباح است. "  تنها گزارش این شبکۀ تلویزیونی نیست که پرده از روی پنهان کاریهای امریکا درجنگ با تروریزم برمیدارد؛ بلکه پیش ازاین هم گزارشگران زیادی ازکشورهای مختلف ازهمچو برخوردهای دوپهلوی امریکا درجنگ با طالبان سخن گفته اند. اینگونه برخوردها چالشها بر سر هرگونۀ راۀ حلی رانه تنها افزایش میدهد؛ بلکه هرگونه امیدواری رابرای حل اساسی ونهایی مسأله  نیززیرسوال میبرد.   

برای حل اساسی مسأله کشورهای درگیر در مبارزه با تروریزم باید روی اهدا ف ستراتیژیک خود درمنطقه به توافقاتی دست یابند ؛ ولی این به تنهایی نمیتواند راۀ نهایی حل باشد تا زمانیکه  به  طرف اصلی جنگ یعنی القاعده وهواخواهان منطقه یی وجهانی آن حداقل پاسخها یی  ارایه نشود.

هرگاه اهداف اصلی جنگ القاعده با امریکا با ابعاد گوناگون آن درسطح جهانی  دقیق مورد ارزیابی قراربگیرد. گذشته ازبازیهای سیاسی این جنگ  میتوان گفت که القاعده درپشت آن اهداف بلند مدتی نیز دارد که نمیشود به صورت کامل آنرا ازنظردورداشت. القاعده ادعا دارد که امریکا باید اسراییل را وادارد تا سرزمین های اشغال شدۀ فلسطینی درجنگ 1966  رابه حکومت فلسطین بازگرداند. امریکا باید نیروهای خود را ازکشورهای  سعودی، کویت عراق وافغانستان وازآبهای خلیج فارس، بحیرۀ عمان، بیرون نماید . القاعده ادعا دارد که علت اصلی کشیده گی ها درمنطقه حضورنیروهای خارجی به ویژه امریکا درمنطقه میباشد. هرگاه امریکا خواهان حل اساسی جنگ با القاعده است . هرچه عاجلتر مسألۀ شرق میانه راحل کند و برای خروج قوای خود ازمنطقه تدابیرعملی را اتخاذ نماید تا بدین وسیله هرگونه بهانۀ برحق بودن مبارزۀ القاعده رادرمنطقه ازمیان بردارد ؛ زیرا که القاعده به درجۀ اول ازمسألۀ فلسطین تغذیه میشود و با استفاده ازتبلیغات وسیع پیرامون فاجعه آفریینیهای اسراییل درفلسطین ولبنان قدرت آنراپیداکرده است که ازمیان جوانان عرب به سربازگیری های شگفت آوری بپردازد و اسامه درمیان مردم عرب به حیث قهرمان جلوه کند.

ازدیدگاۀ ملتهای عرب، امریکا و اروپا با حمایت دوامدارشان ازاسراییل  نه تنها به داعیۀ فلسطینیها؛ بلکه به داعیۀ  اعراب نیز جفاکرده اند. حمایت امریکا از اسراییل وتقویۀ این کشوربه حیث ژاندرم درمنطقه نگرانیهای زیادی ازکشورهای عربی را نیز درپی داشته است. کم مهری غرب به ویژه امریکا نسبت به حل واقعی فلسطین نه تنها سبب خشم ملتهای عرب را برانگیخته است، حتا رهبران سیاسی جهان اسلام به ویژه کارشناسان مسایل سیاسی عرب چون کوفی عنان وسرمنشی جامعۀ عرب نیز نسبت به سیاست های غرب به خصوص امریکا دراین رابطه نگران اند. چنانچه این دودرسخنرانیهای آخرخود سیاستهای امریکا را به صورت مشخص مورد انتقاد قرار دادند و گفتندغرب به شمول امریکا تا زمانیکه به خواستهای واقعی جهان اسلام توجه نکنند و به حق انسانی آنها توجه ننمایند. هیچگاهی صلح درمنطقه استقرارنمییابد.

درگیری دوامدارامریکا درعراق وبه خاک وخون کشیدن صدهاعراقی هرروز نه تنها نمیتواند ضمانت پایداری برای استقرارصلح وثبات درعراق باشد؛ بلکه روزتا روز برخشم ونفرت ملتهای عرب به ضد امریکا نیز می افزاید. امریکا دراین جنگ با توجه به منافع استراتیژیک خود کمتر به از دست دادن منافع نزدیک مدت خود درجهان عرب می اندیشد؛ درحالیکه این جنگ فاجعه بارهرروز ده هاعراقی بیگناه را به قربانی میگیرد وهرگز امریکا به عواقب خطرناک این قتل عامها وعقده های ناشی ازآن  نمی اندیشد. این جنگ نا برابرطوفان مدهش ضدغرب وامریکا را درمنطقه درپی دارد که درعقب آن جز نابودی بیشترعراق وازهم متلاشی شدن بیشترآن همراه باخسارات فراوان جانی ومالی چیزی دیگری را نمیتوان پیش بین گردید. امربکاچگونه قادرخواهد بود تا برای وارثان  صدها هزار قربانی این جنگ پاسخ بگوید. دراین زمینه هرنوع جوابی نه تنها ممکن نیست وحتا محال نیزمیباشد.    

ازآنچه گفته آمد مبارزه با تروریزم پیچیده ترازآن است که درموردش فکرمیشود. با وجود بازیهای چندین پهلودراین جنگ منافع کشورهای زیادی درآن مضمراست. زمانی  حل همه جانبۀ آن ممکن است که باتوجه به اهداف  القاعده به  منافع کشورهای درگیر در مبارزه باتروریزم نیزتوجه شود؛ زیراکه بازیهای دوپهلوی زمامداران پاکستان ازگذشته تا حال دراین رابطه روشن است. بازیهای پاکستان درمبارزه با تروریزم نه تنها درحال ایجاد دشمنی های ژرفترمیان ملتهای دوکشوراست؛ بلکه استفاده ازمناطق قبایلی به حیث پایگاۀ گروههای ضد دولت افغانستان ،  حتامنطقه وجهان رامورد تهدید قرارداده است. بعیدنیست که زمامداران پاکستان درعقب طرحهای نظامی وسیاسی خود برنامه های استراتیژیک دارند؛ ولی این کشور بی توجه عواقب ناگوار سیاستهای خود درقبال مبارزه با تروریزم که خطرازهمپاشی آن  کشور را نیز دربردارد، سیاستهای پرمخاطره را دنبال مینماید. ازهمین رواست که شماری ازشخصیتهای پاکستان وکارشناسان سیاسی آن کشور چون احمد رشید روزنامه نگار، اسفندیار ولی رهبرحزب عوامی نشنل، محمودخان اچکزی رهبرحزب عوامی پشتونخواه و افراسیاب ختک رییس حقوق بشرپاکستان بارها دولت آن کشور را مبنی برحمایت طالبان مورد انتقاد قرارداده اند و بازیهای زمامداران پاکستان را خطرناک خوانده اند و ازمشرف خواسته اند تا پیرامون مبارزه با تروریزم برخورد شفاف نماید. اینها دراین رابطه نگران اند که با گسترده ترشدن  این جنگ به صورت ناگزیری پای بسیاری ازکشورها نیز در آن  دخیل خواهد گردید. با ادامۀ وضعیت کنونی  جنگ گسترده یی درمنطقه مشتعل خواهد شد که هیچ گوشه یی ازجهان ازآتش آن درامان نخواهد بود. چنانچه حوادث اخیردر وزیرستان و صف آرایی نیروهای طرفداردولت پاکستان دربرابرطرفداران طاهریلداش رهبرحزب اسلامی ازبکستان و وضعیت دراسلام آباد آن کشورمبنی برتصمیم امامان لعل مسجد ومسجدحفصه به رهبری مولوی عبدالعزیز برای تاسیس محکمۀ شرعی وتقاضای آن ازدولت برای بسته شدن 500000 فاحشه خانه ها درسراسر پاکستان گویای روشنی ازبدترشدن اوضاع درآن کشورمیباشد. گرچه شماری ازعلمای پاکستان چون داکترمحمد فاروق عالم بزرگ دینی آن کشورمخالفت خود را در برابراین عمل آنها ابرازکرد؛ ولی اینگونه مخالفتها نمیتواند جلوحوادث درحال طوفانرا در آن کشوربگیرد. همین اکنون شواهدی وجود دارد که اوضاع درپاکستان درحال انزجاراست وهرآن خطرحوادث بدتردرآن کشورمیرود.  

حضورفعال نظامی 36 کشوراروپایی، آسیایی  وامریکایی درعراق وافغانستان ودرگیری فرسایشی آنها دراین جنگ زیرنام مبارزه با تروریزم اوضاع نظامی وسیاسی منطقه وجهان را ازحساسیت قابل توجهی برخوردارگردانیده است .

درچنین شرایط حساس بر زمامداران کشورهای منطقه به ویژه آنهاییکه به صورت مستقیم درگیرجنگ جدیدهستند، لازمی و حتمی است تا با توجه به ریشه های عمیق دینی، ملی وتاریخی مردمان منطقه وکارنامه های آنها درگذشته تصامیم جدی را برای رفع بحران اتخاذ نمایند؛ زیرا که ا ین جنگ نه تنها برنده و بازندۀ پایداری نخواهد داشت؛ بلکه خطرآن میرود که برنده و بازنده هردو قربانی این بازی خطرناک شوند. درآنصورت برنده و بازنده ناگزیردرسوگ عزیزان خود رجزخوانی کنند، هریک باملامت کردن دیگری برای برائت خود دلیلی آورند و با دستیازی به ترفندها به اصطلاح" باشیروغلط زدن " ازاصل موضوع طفره بروند.

این درحالی است که به باور کارشناسان این جنگ جدید نمیتواند راۀ حل اساسی را برای رهایی جستن ازبحران سراغ نماید و رهگشای چالشهای فعلی درمنطقه وجهان باشد. برای حل اساسی آن باید بدیلهای تازه ییرا جستجوکرد و فکتورهای دیگری را به کاوش گرفت.  چنانچه کارشناسان سیاسی منطقه وحتا شماری اززمامداران درگیر درنبرد جدید چون حامد کرزی رییس جمهورافغانستان نیزبدین باوراست که مبارزه با تروریزم راۀ حل اساسی برای بیرون رفت ازدشواریهای کنونی نیست ومذاکره ومصالحه را یگانه راه برای حل قضیه میدانند. گفتنی است که چندی قبل وزیرخارجۀ ایتالیا با همتای کانادایی وهالندی آنها همصدا شدند وخواستارمذاکره با طالبان گردیدند؛ زیراکه اینها پس ازپنج سال جنگ فرسایشی به صورت منطقی به این نتیجه رسیده اند که نمیتوان برگ برندۀ پیروزی را درجنگ جدید امریکا بدست آورد. لذا ترجیح میدهند تا درصورت ممکن به اهداف کوتاه مدت وبلند مدت خود ازطریق مذاکره نایل آیند.

این وابسته به شعورسیاسی، تجارب واندوخته های همه جانبۀ طرفهای درگیراست که کدام یک میتوانند با کنارگذاشتن تفنگ درمیزمذاکرات به هدف خودبرسند. دراین شکی نمیماند که پیروزی حقیقی دراین جنگ با آنهایی خواهد بود که دراین جنگ برحق اند. بازندۀ حقیقی آنهایی خواهند بود که دراین جنگ بنابه اهداف بزرگ حیاتی خود را دخیل گردانیده اند؛ ولی واضح است که درمسیرمذاکرات قضاوتها برمصداق "برحق بودن "صورت نمیپذیرد؛  بلکه فیصله ها برمعیارهایی از بار واقعیت ها صورت میگیرد که به صورت شدید متاثر از وزنۀ قدرت وثروت میباشند و دراین روند آنهایی بیشتر یارای چنه زنیها را خواهند داشت که ازقدرت بیشتری برخوردارهستند. باوجودهمه دشواریها این مذاکرات میکانیزمها ی پیچیده ییرا درپی دارد و برای به ثمررسانیدن آن تلاشهای چندین جانبه نیازاست .

امریکادرواقع دربرابرجبهۀ وسیعی قراردارد که القاعده یکی ازجناحهای مهم آن میباشد. تمام مخالفان آشکار و پیدای امریکا دریک ایتلاف جهانی باالقاعده همنوا وهماهنگ عمل میکنند. امریکا ناگزیراست که به خواسته های آنها تا حدودی تن دهد.

برای نیل به اهداف انسانی که رفاۀ مردمان منطقه رادرپی داشته باشد. باید این مذاکرات درسطح گسترده یی سازماندهی شود که یک طرف مهم آن امریکا با القاعده وحامیان جهانی آن است وطرف دیگرآن مخالفان دولت افغانستان با طالبان ومخالفان دولت عراق با دولت آن کشورمیباشد که موضوع فلسطین به مثابه نقطۀ داغ تشنج میان اعراب واسراییل ازیکطرف ومیان اعراب وامریکا ازطرف دیگر و دخیل بودن ایران درآن ازجهت دیگر وزنۀ قابل توجهی در روند مذاکرات خواهد داشت. مذاکرات زمانی به نتیجۀ درست میرسد که به قناعت تمام طرفهای درگیرپرداخته شود.  بردولتهای افغانستان وعراق است که چگونه میتوانند برای خنثی سازی توطئه های همسایه های خود از جال حوادث خونین درکشورهای خود رهایی یابند و با ورود درمیکانیزم پیچدۀ صلح راه را برای تحکیم صلح وثبات درکشورهای خودآماده بسازند.

کارشناسان بدین باوراند که مذاکرات زمانی تاثیرهمه جانبه خواهد داشت که چهارچوبه های آن برمبنای واقعیتهای موجود درجهان پیریزی شود. دوطرف نیرومند جنگ جدید یعنی  امریکا و القاعده اند که درمحورآنها نیروهای گوناگونی دربرابرهم صف آرایی کرده اند. بایست تفنگها را به زمین گذارند و به آتش بس  تن بدهند. امریکا به حیث میدان دار پرقدرت رویارویی با القاعده پیش ازهرکس دیگرقدمها را فراختر، استوارتر وحوصله بارتر از گذشته برای مذاکره با القاعده  به پیش گذارد. برامریکا است تا هر چه زودتر این ابتکار را در دست بگیرد وجهان را از فاجعه برهاند. این درصورتی است که امریکا با کنار گذاشتن بازیهای دوپهلو در مبارزه با تروریزم صادقانه عمل نماید.

برای پیشرفت ونتیجه گیری بهترمذاکرات درانتخاب اشخاص برای سهمگیری درمذاکره باید توجۀ جدی شود که با انتخاب اشخاص صلح دست یازیده شود که برای منافع مردم خود وفادار و برای تامین صلح و ثبات درجهان باورمند باشند. روشن است که این اشخاص با منابع استخباراتی کشورهای دیگر رابطۀ تنگاتنگی نداشته باشند. تا باشد که از انحراف مذاکرات به صورت حاشیه یی جلوگیری شود؛ زیرا که حضوراشخاص مزدوردراین پروسۀ  نه تنها مذاکرات را به کلی آسیب پذیرمیگرداند؛ بلکه حضوراشخاص مزدور و بیگانه گرا ماهیت فیصله ها را نیزآسیب پذیرمیسازد، ازوجهۀ عادلانه بودن آن میکاهد و بعد مردمی بودن وملی بودن حل قضایا را به نفع متوازن کشورهای درگیرنیزمتضررمیگرداند.

این درحالی است که شماری ازکارشناسان باوردارند، افغانستان قربانی منافع استراتیژیک غرب به ویژه امریکا و چنه زنیهای پاکستان با غرب برسرمنافع بلندمدت آن کشوراست تا دستیابی پاکستان به اهدافی ازپیش سنجیده شده ومشخص  درافغانستان میسرگردد. ازهمین رو است که شماری ازسیاستمداران منطقه باوردارند که دشمنیهای دیرینۀ پاکستان با هند آن کشور را واداشته است تا افغانستان رابه حیث نقطۀ عقب نشینی استراتیژیک خود درجنگ با هند استفاده کند؛ زیرا که موقعیت جیوپولیتیک وجیواستراتیژیک افغانستان برای انداخت مرمیهای دوربرد پاکستان ازخاک افغانستان به هدف هند مساعد میباشد. ازهمین رو پاکستان خواهان تاسیس حکومت دلخواۀ خود درافغانستان است. در واقع منافع نظامی واقتصادی پاکستان در زیر پوشش دفاع ازاسلام  در هیاهوی رقابت تسلیحاتی آن با هند زیرعنوان بمب اسلامی ، چنان بامنافع بلندمدت سیاسی واقتصادی غرب به خصوص امریکا گره خورده است و این گره   چنان به هم بسته است که درموازات موقعیت آن کشوردرهمسایگی باهند دوست سنتی روسیه به مثابۀ کلافۀ سردرگمی امریکا را ناگزیر برای پیروی وحمایت ازسیاست پاکستان درقبال افغانستان نموده است. ازهمین رو پاکستان پس ازآغاز تاسیس خود به وسیلۀ محمدعلی جناح تا امروز به جزحالتهای استثنایی یکی پی دیگری تحت سیطرۀ حکومتهای نظامی بسرمیبرد. روح حاکم نظامیگری درپاکستان سبب شده است که پس ازایجاد آن کشور گردانندۀ سیاستهای آن نظامیگران باشند تا برای حفظ منافع خود پاکستان وحتا منطقه را قربانی بازیهای نظامی خویش بگردانند. هرزمانیکه زمامداران پاکستان باتوجه به منافع تاریخی وملی آنها سیاستهای مردمی را درپیش گرفته اند، به صورت فوری ازصحنۀ فعال سیاسی آن کشور رانده شده اند.

گفته های بالا هرچه بیشترپرده از پیچیده گیها و دشواریهای روند مذاکرات برسرحل جنگ جدید برمیدارد. مذاکرات هرگزنتیجه یی به بارنخواهد آورد تا طرفهای درگیربالای میزمذاکرات به اهداف خود نایل نیایند. هیچگاهی صلح وثبات درافغانستان ومنطقه برقرارنخواهد شد تا زمانیکه همسایه های این کشوربه ویژه پاکستان ازلحاظ منطقی تسلیم روند صلح منطقه یی نگردد و دست ازحمایت طالبان برندارد و بدون تردید ترغیب آن کشوربرای کشاندن طالبان برسرمیزمذاکرات تاثیرقابل توجهی دارد. درجریان مذاکرات افغانستان تلاش نماید تا به قناعت پاکستان بپردازد ونگرانی های آن کشور را در رابطه به خط فرضی دیورند نیزرفع نماید.

به هرحال با وجود پیچده گیها و دشواریها همرا با کمیها وکاستیها درپروسۀ مذاکرات یگانه راۀ بیرون رفت از وضعیت کنونی کشور، منطقه وجهان تنهامذاکره  است که برای بیرون رفت ازحالت کنونی  راۀ دیگری وجودندارد. دولت افغانستان برای خنثی کردن دسایس دشمنان ناگزیراست تا ابتکارمذاکره بامخالفان خویش را در دست بگیرد.  بعید نیست که درجریان مذاکرات شماری متضررگردند، شماری مقامهای خویش را از دست بدهند و تعدادی هم بابه خطردیدن ثروتهای باد آوردۀ خود به مخالفت برخیزند؛ ولی اینها شماری انگشت شماراند که نمیتوان آرامی ومنافع یک ملت را قربانی آنها کرد.  ازجمله عوامل داخلی مخالفت این عده است که میتواند سدی برای حل اساسی مسألۀ کشورباشد . درحالیکه این قشرخاص نه تنها درکشورما؛ بلکه درهرکشوری به مثابۀ انگل هایی اند که با ترجیح دادن به زنده گی طفیلی خود مانع صلح وثبات درکشورها میشوند. بنابرعوامل مختلف درهرمرحله یی از زمان همچو قشری با پا گذاشتن به روی تنه های هزاران شهید ازمتن جامعه سربیرون میکنند، برای منافع شخصی خود گره دست را به دندان بازمینمایند ، باپشت پازدن به ارزشها به هرنحوی که ممکن باشد، جادۀ قدرت را بروی خود بازمیکنند. با وارث جلوه دادن خود گزیده ترین میراث ها را قربانی مینمایند. با این اعمال خود هر روز ازمتن جامعه به حاشیه کشانده میشوند، محبوبیت خود را از دست میدهند وصرف قدرت نماییهای آنها به شکل نمایشی باقی میماند و بس .

زور آزمایی های اضافه ترازپنج سال گذشته زیرعنوان مبارزه با تروریزم نشان داده است که جنگ راۀ حل مسألۀ کنونی نیست؛ بلکه این جنگ ویرانگرنه تنها خسارات هنگفت جانی ومالی رادرپی داد ؛ بلکه نگرانیهای ناشی ازجنگ آشفتگی های جبران ناپذیر روانی را نیزدرسطح منطقه به بارآورده است. ادامۀ چنین حالتی در درازمدت اوضاع درمنطقه وجهان را آشفته ترمیگرداند. به تضادهای قومی ، ملی وتاریخی درسطح ملی، منطقه  و جهان نیز دامن میزند. نتیجۀ حتمی آن نابودی ارزشهای مادی ومعنوی شرق و به اصطلاح خلع سلاح نمودن شرق خواهد بود که وابستگی دوامدارشماری ازکشورهای شرقی  به غرب راه را برای سیطره و تسلط غرب برشرق فراهمتر خواهد کرد و بس.

 

کابل، افغانستان

 


بالا
 
بازگشت