محمد عوض نبی زا ده

رمان کاغذ پران باز- مرویج هزاره ستیزی وبدبینی قومی     

 

رمان کاغذ پران باز توسط خا لد حسینی بزبان انگلیسی نوشته وسپس به زبانهای هالندیآلمانی  - فرانسوی  وفارسی ایرانی ترجمه شد ه اند. این رماندوبار در ایران بزبان فارسی  بشکل یک کتاب داستانی– به -422- صفحه  شامل- 25- بخش  چاپ  ونشر گردیده است. قرارمعلوم یکی از کمپنی های مشهور فلم سازی د نیا  از روی رمان کاغذ پران باز مصروف ساختن فلم هنری ازین کتاب داستانی است  وامکان دارد در اخیر سال جاری میلادی این فلم هنری بروی پرده سینما آورده شود.کاغذ پران باز اولین رمان افغانی است که بزبان انگلیسی نوشته شده و داستانی تمام عیار را از خانواده – عشق ودوستی نقل میکند . این رمان به همان اندازه که عاطفی و جذاب است  بی اندازه استثنائی وتآثیر گذار میباشد. آقای خالد حسینی ضمن روا یتی آموزنده وروشنگرانه از نا بسامانی های سیاسی وفرهنگی افغانستان – شخصیت هائی پویا می آفریند که تلاشهای تآثیر برانگیزو پیروزیهای پر شور شان حتی مدت ها بعد از پایان کتاب در ذهن خواننده باقی می ماند وشاید تنها  جذابیت عاطفی و تراژید ی این رمان شگفت انگیز این باشد که  گوشه از تبعیض قومی ومظلومیت تاریخی جامعه هزاره که  زیر چکمه های ظلم وستم در  نظام سلطنت ظاهر شاهی  خورد وخمیر شده بود  و نویسنده رمان آنرا قسمآ منعکس میسازد.    

خالد حسينی در رمان کاغذ پران باز دنيايی را تصوير می کند که در آن انسان گرگ انسان است؛ دنيای بی رحمی که در آن آدم ها به کشتن يکديگر مشغول اند؛ وفاداری چون عشق مرده است و جنگ و زور حکم می راند. دنيای بيدادگری که در آن قومی، به قتل عام قوم ديگر دست می زند، جنگ و بی خانمانی مردمان را ، به شهر و دياری که با نظم و نسق بيگانه اند، پرتاب می کند؛ دنيايی که در آن مردگان خوش شانس تر از زندگانند، دنيايی که آدمی در گناهان خود غرق شده است و در پی نجات خويش به اين در و آن در سر می زند. دنيايی که آينده اش به گذشته اش حسد می برد و آرزوی آيندگانش رسيدن به مرز عشق و زيبايی گذشتگان است؛ دنيايی که در آن تمام زندگی يک دروغ بيشتر نيست؛ با وجود اين در اين دنيای خوفناک، هنوز آرزو زنده است . مضمونی که خالد حسينی برای رمانش برگزيده، ، او می توانست برای ما از زخم هايی بگويد که بر پيکر افغانستان وارد آمده است. فضای داستانی کاغذ پران باز برای خواننده آشناست. اما دليل استقبال از رمان تنها اين فضای آشنای فرهنگی مردم  افغانستان نيست، بلکه  سرنوشت تراژيک قومی است که در جهنم دشمنی در  گیر است.

طوریکه قبلآ دیگاه خود را طی یک مقاله ای در باره رمان کاغذ پران باز تحت عنوان, بازگوئ گوشهء از ظلم و ستم بر مردم هزاره به صورت  تفصیلی نوشته و در سایت های بیرون مرزی کشور نشر گردید که بطور مختصر جهات مثبت و منفی  رمان را  به نقد وبررسی گرفته بودم .

 اما اکنون میخواهم رمان را از زاویه دیگری  مورد بررسی قرار دهم. تجاوز جنسی  آصف بالای حسن  انسان را به  تعجب  وا میدارد. زیرادرین رمان آصف تمام معیار های اخلاقی -  ناموس داری - غیرت  و احساس تعلقات قبیلوی  خو د را  فراموش کر ده و به چنین  عمل سخیف  دست زده است.چون  گروه قومی که آصف به آن مربوط است  همیشه  در برابر  گروه قومی که حسن به آن وابسته اند با زور گویی و تجاوز  عمل نموده است . و هم چنان  تیر باران نمودن حسن وفرزانه خانمش را به جرم هزاره بودن بصورت وحشیانه ازطرف طالبا ن - خود نمایندگی از تبعیض  قومی علیه مردم هزاره افغانستان  مینماید که توسط این گروه افراطی و بنیاد گراانجام گردیده است  حسن و فرزانه همسر حسن  قربانی صداقت و امانت داری شان شدند که بخاطر نگهداری خانه  آقا توفان - جان های شیرین شان رادر پیشروی خانه  وی از دست دادند .  بدون تردید، پیامدهای منفی  اتفاقات  این رمان میتواند  دربخش های  اجتماعی، سیاسی وفرهنگی جامعه افغانستان می تواند تاثیرات قابل ملاحظه و غیر پیش بینی را درایجاد اختلال و برهم زدن  نظم اجتماعی، روابط قومی و روند سیاسی  برجای گذارد و روابط  بی حد  شکننده بین القومی را میان  این دو گروه قومی متشنج نموده  و به فضای تخریش کننده و برخورد های میان قومی  تبدیل نماید.

ازآنجائیکه جامعه هزاره از جمله برزگترین اقوام کشور از لحاظ ترکیب نفوس و جمعیت خویش در افغانستان  است  سازمان ملل متحد و سازمان حقوق بشر آن موسیسه جهانی نباید در قرن بیست ویکم  اجازه دهد که دو باره حوادث خونین  - تبعیض قومی و ستم برتری خواهانه قومی بالای آنان تکرار گردد.زیرا هنوز جنگ در کشور پایان نیافته اند  وتفاوت های بزرگ  میان ثروت وفقر در اثر سه دهه جنگهای ایدئولوژیکی و بین القومی در  میان مردم تشدید یافته است و تشویش آن وجود دارد تا دوباره تاریخ دردناک محرومیت  و مظلومیت جامعه هزاره افغانستان  و نسل کشی قومی مردم هزاره  تکرار نشود.

چنانچه نویسنده و پژوهشگربرجستهء کشور محترم حمزه واعظی در نامه سرگشاده به سازمان علمی، فرهنگی ملل متحد ـ یونسکو یوناما، نمایندگی سازمان ملل متحد برای افغانستان شرکت تولید فیلم امریکا ـ هالیوود  مینویسند:-

پیام وپیامد نمایش فیلم کاغذ پران باز  درافغانستان ازچند بعد قابل تامل، بررسی وحتا نگرانی است:

1.  تجاوزآصف به حسن که از دوپا یگاه متفاوت قومی نمایندگی می کنند، بصورت نمادین می تواند این پیام را تداعی وترویج کند که گروه قومی آصف همواره متجاوز، زورگو، فاسد وخطاکار است والقای این نماد سازی ازنظرروانی به تنشها وعصبیتهای قومی بیشتر ومداومتر منجرخواهد گشت

2.  نمایش صحنه تجاوز جنسی، درجامعه ی شدیدا مذهبی افغانستان ممکن است نوعی بی حرمتی و دشمنی جامعه ی غربی نسبت به مسلمانان تلقی گردیده و به بروزمخالفتها واعتراضات پردامنه وبدبینی های گسترده ای علیه غربیها در افغانستان منجر گردد.

 3.  نمایش صحنه  تجاوزبه حسن، می تواند از نظراخلاقی واجتماعی به حرمت وحیثیت شخصی وخانوادگی بازیگر نقش حسن آسیب جدی وپرمخاطره ای را وارد آورد.

برای پرهیز وپیشگیری از تجدید نفاق وتعارض میان اقوام وتشدید اسیب پذیریهای روند جاری، بجای آن که نمایش رسمی فیلم را در افغانستان ممنوع کنند، صحنه هایی از این فیلم را که برای مردم افغانستان تحریک آمیز وحساسیت بر انگیزاست مورد اصلاح، تعدیل وبازبینی قراردهند. واقعیت این است که مفاهیمی چون غیرت و حس تعلق به طایفه در افغانستان، با برداشتی که در آمریکا از این دو مفهوم وجود دارد، متفاوت است و بدین ترتیب، تولید فیلم از رمان کاغذپران باز، سبب ایجاد بحثهای زیادی شده است. تصمیم جدید، مبنی بر عدم نمایش فیلم در افغانستان، شاید نتیجه آن باشد که تهیه کنندگان، اکنون متوجه وجود چنین تفاوت برداشتها و حساسیتها میان کالیفرنیا و افغانستان شده اند. وبه این دلیل، تهیه کنندگان فیلم کاغذپران باز، تصمیم گرفته اند فیلم شان را در افغانستان به نمایش نگذارند، هرچند ورود این فیلم به افغانستان، بر روی دی وی دی، اجتناب ناپذیر است.

گرچه درین رمان  گوشه از تبعیض قومی علیه مردم هزاره افغنستان  روشنی انداخته شده ولی در باره عوامل  و دلایل  تناقضات قومی  و استبدادخاندانی که درطی دوونیم قرن اخیر  دو خا ندان سدوزائی و محمد زائی  که در  افغانستان نظام های  ظالمانه قبیلوی و خاندانی ا ین دو خاندان کمتر سخن رفته است  و سعی گردیده که نظام شاهی را در افغامستان مطلوبترین نظام معرفی نماید  در صورتیکه همه میدانند که  که عقب ماندگی - تبعیض قومی  و استبداد خاندانی  از همان نظام سلطنتی گذشته برای نظام های بعدی به میراث مانده است . از تشکیل افغانستان  تا سقوط  حاکمیت آل یحیی - افغانستان - ازجمله فقیر ترین – گم نامترین کشور های دنیا بوده است  و این خاندان  افغانستان را برای مردمش بیک زندان برزگ انسانها تبدیل کرده بودند  - تمام مردم کشور و خاصتا مردم هزارهء افغانستان  در فقر و بدبختی طاقت فرسا دست و پنجه نرم میکردند.صرف وظیفه  مردم افغنستان اطاعت از نظام ها ی استبدادی خاندانی بوده است . نادر شاه و ظاهر شاه با صدور فرامین متعدد برا ی محدود نمودن حقوق سیاسی- فرهنگی – وضع مالیات غیر قابل تحمل – صدور کوچی ها بحیث وسیله فشار را بالای مردم هزاره تحمیل میکردکه در رمان از آن  یاد آوری  نشده است.

 در عصرکنونی  هرگاه  نسل کشی  ارامنه  به عنوان نسل کشی تلقی میگردد پس  چرا  و بکدام دلیل نسل کشی جامعه هزاره توسط عبدالرحمن جلاد و طا لبان و القاعده در آغاز قرن بیست و شروع قرن بیست ویکم بنام  نسل کشی قومی  جامعه  هزار شناخته نمیشود    ؟

موسیسات حقوق بشر سازمان ملل متحد  نهاد های اجتماعی  کشور  از نسل کشی جامعه هزاره  چشم  پو شی  کرده و درین باره  سکوت اختیار می نمایند .  در صورتیکه این عمل نسل کشی و کوچ اجباری صد سال  بعد ازقتل عام ونسل کشی عبدالرحمن جنایت کار  دوباره در قرن بیست و یکم در یکاولنگ – مزار شریف – بامیان ودیگر مناطق هزاره نشین کشور بوسیله طالبان بالای جامعه هزاره تکرار و زمین سوخته هم به آن افزوده  گردید .  همه ء مردم افغانستان و جهان آ کاهی دارند که در زمان عبدالرحمن جلاد  بر ضد مردم هزاره قتل عام و نسل کشی قومی عملی و 62% نفوس مردم هزاره نابود شد   و درین زمان هزاران تن از زنان و  دختران جوان مردم هزاره از ترس دژ خیمان امیر میر غضب  از ارتفاع بلند کوه های دای چوپان ( اجرستان کنونی ) – خاص ارزگان – دای میرداد  - مالستان – وشهرستان- گیزاب  - موسی قلعه هیلمند  - زابل - ودیگر مناطق هزارستان مرکزی بشکل گروپ های چهل نفری برای حقظ عفت  و ناموس خویش مجبورآ  خودها را برزمین  پرتاب  نمودند  که فعلآ کوه های متذکره درین مناطق بنام کوه های چهل دختران یاد می شوند.   نفوس باقی مانده مردم هزاره که از زیرساطور  نسل کشی قومی  این ستمگر قرن- جان به سلامت برده بودند به کشورهای همسایه  در- مشهد ایران – کویته پاکستان -  بعضی از نقاط نیم قاره هند – کشورهای ترکمنستان – ازبکستان – تاجکستان -  قیر غیزستان – قزاقستان - داغستان  جمهوری خود مختارتا تارستان روسیه - عراق – سوریه – سینکیا نگ  چین وعیره  جبرآ فراری- و پناهنده شدند که این فراریان مردم هزاره جمعیت کثیری را درین کشور ها میسازند.

ا ستبد اد در افغا نستان یک واقعیت   تا ریخی است و مردم هزاره نمونه زنده و انکا ر نا پذ یر خشن   ترین نوع  استبداد و بیداد گری ملی و مذ هبی در کشور است که مردم  هزاره طی مد ت چند ین  قرن فجیعتر ین نو ع مظا لم -  تبعیض وبی عد ا لتی  را تحمل و تجر به نمودند این مردم  به غلامی  - کنیزی  کشا نیده  شده-  قتل عام – زمین سو خته را  حکو مت ها ی قبیلوی با لا ی این مردم داغد یده و بلا کشیده عملی کر دند  این شهر وند درجه  چندم  کشور   توسط متجاوزین  از سر زمین آیایی شان جبرآ رانده شدند.- درین رمان تفاوت وحشت ناک میان زندگی انسانهای ثروتمند  و  فقیر وجود داردو انسان فقیر بخاطر بدست آوردن یک لقمه نانی حتی نمیتواند از ناموس وحیثیت اجتماعیش که مورد تجاوز قرارمیگیرد دفاع نماید  ودرین رمان زندگی پر از ناز ونعمت  واشرافی آقا توفان ورحیم خان  دوست وشریک تجارتی اش و امیر یگانه پسر او که همه شان در یک قصر مجلل با تمام وسایل عیاشی و خوشگذارانی زیست دارند تبلور پیدا میکندولی  علی وحسن نوکران این خانه در یک دخمه و پیاده خانه در نزدیکی گراج موتر ها ی این خانه قصر مانند در فقرو بد بختی جانگداز که همواره غذای باقی مانده ویا پس مانده این خاندان اشرافی ومهمانانش را صرف میکردند ,ومیتوان عامل اصلی این تفاوت زندگی را  درتوزیع ثروت و مناسبات غیر انسانی میان فقر وسرمایه- تبعیض قومی و استبداد خاندانی نظام حاکم در کشور دانست  باید نویسنده رمان عوامل  این تفاوت ها را از ریشه جستجو وبررسی میکرد ودلیل وعوامل ریشه ای زندگی فقیرانه علی وحسن به دوران گذشته رژیم های استبدادی ار تباط میگیرد که زمین های پدری علی وحسن را در مناطق ارزگان – قندهار – زابل وهیلمند اجداد  آقا توفان و امیر - غصب کرده و اجدادعلی وحسن را به کوچ اجباری وادار ساخته بود  . و بدین ترتیب  علی وحسن از سر زمین پدری آواره شده و نوکر  این  فامیل اشرافی  بر تری خواه قومی گردیده اند.

 

با شكست مقاومت دادخواهانه مردم  هزاره در برابر خو د کامگی امير عبدالرحمان مستبد، دوره ي انزوا و گم شدگی سياسی جامعه هزاره آغاز گرديد. دوره ا ی كه يك قرن طول كشيد و طی آن، نه تنها هويت تاريخی و اراده سياسی، بلكه آن «رؤياي تاريخی» نيز از هزاره ها گرفته شد. در ین  جنگ  نا برابر  مر دم  هزاره  قتل عام گر دید و با قیما نده با گرسنگی و بردگی و آوارگی، زندگی مي كرد ند.هر چند كوشش های فرهنگی و سياسي – مقا ومت های فدا کا رانه  و مبارزات   دادخواهانه ، هيچكدام نتوانستند جنبیش های وسيع اجتماعی و سياسی را در جامعه هزاره برانگيزد و ساختار سياسی ظالمانه ی كشور را به چالش بكشد، اما دستكم، شعله های كم سوی شهامتِ برخاستن و ايستادن را در روح ترس خورده ی  جامعه هزاره روشن ساخت، تقدير لايزال برده گی اين قوم را به پرسش گرفت . تا مین عدالت  اجتماعی  - تحقق دمو کراسی  وحصول   حقو ق  شهر وندی برای هیچ گروه  قو می د یگراز چنین اهمیت حیاتی  بر خوردار نیست. عدالت اجتما عی برای مردم هزاره  کشور به مفهوم پا یان  چند قرن تبعیض قومی، ومذ هبی است وحق مشا رکت سیاسی زمینه را برای اعا ده هویت وشخصیت اجتما عی،سیاسی وفرهنگی آ نان در جامعه افغانستان فراهم میکند . در حا لیکه دیگر گروه های قومی مصروف انحصار قدرت سیاسی در کشور  میباشد،انحصا ر قدرت ریشه عمیق وطولا نی دارد و انعکاس روابط اجتماعی مسلط قبیلوی در جا معه است.وتا زما نیکه انحصا ر قدرت و گرایشات انحصا ر طلبی وبر تری جو یئهای قومی از میان نرود وتمام مردم افغا نستان مسا ویانه بر اساس شعاع وجودی شان در سر نوشت سیاسی کشور حصه نگیرند،عدالت اجتماعی و وحدت ملی  تأ مین نخوا هد شد و اندیشه حق طلبی وعدالت خواهی وایجاد یک نظام مبتنی بر دمو کراسی واحترام به  انسان کر ا مت و حقوق انسان در افکار و وجدان مردم ما زنده با قی خوا هد ما ند.  

نسل کنونی مردم هزاره  میخواهد كه مناسبات ذلت بار سياسي و  اجتماعي گذشته را پشت سر گذاشته  وخواستارِ نقش مثبت ‏و فعال و متناسب با شأن خود در سياست و تصميم گيري های  عمده  كشور حضورداشته  با شند  گرچه  این رمان یاد آور گوشه ء از  تجربه درد ناک بی عدالتی – تحقیر و توهین برجامعه هزاره  وبازگو کننده برتری خواهی قبیلوی هیات حاکمه در افغانستان  است که باید روشنفکران فعالین سیاسی کشور ما  وبخصوص فرهنگیان و فعالین سیاسی مردم هزاره ازآن انتباه گرفته که دوباره این مظالم و استبداد در افغانستان تکرار نگردد و همه مشترکآ بخاطر تحقق دموکراسی و عدالت اجتماعی متحدانه  و منسجم برزمند تا صلح وثبات در وطن عزیز ما تامین و استقرار یابد تبعیض قومی و بی عدالتی ملی از کشور نابود گردد . ‏ مردم هزاره  - مردم  سخت  کوشا زحمتکش و دارای منا عت نفس بوده وپابندی شدید به اعتقادات دینی و بخصوص اخلاقی  خویش دارند .این مردم با زحمتکشی  وآبله دست خود مزد حلال بدست میآورند و هیچگاهی  به گدائی- دزدی و اخلاق منافی اصول اجتماعی  واسلامی  اقدام نمی ورزند . مردم هزاره از لحاظ داشتن  صداقت - وفاداری  - اعتماد و راستی  تحمل و بردباری و زحمتکشی همواره سرمشق در میان دیگر  اقوام کشور میباشند. بنآ با نمایش  این فلم احساسات قومی جامعه هزاره نباید خدشه دار و اعتبار  و حثیت اجتماعی. آن در میان اقوام دیگر افغانستان و مردم جهان صدمه ببیند  . موسیسه یونسکوباید درین باره تدابیر لازم برای جلوگیری از نمایش  قسمت های حساسیت بر انگیز فلم  اتخاذ نماید  تا این اداره فرهنگی جامعه جهانی به رسالت فرهنگی  خویش درین زمینه اقدام به موقع انجام داده باشند.

رویکردها

-  رادیوی بی بی  سی گفتگو با خالد حسینی نویسنده افغان تبار نویسنده رمان کاغذ پران باز .

 

-  نامه ارسالی محترم حمزه واعظی  به موسیسه علمی و  فرهنگی سازمان ملل متحد یو نسکو.

 

  - یادداشتهای شخصی نویسنده مقاله .         14 – ماه – اکتوبر – سال- 2007 – میلادی

 


بالا
 
بازگشت