نادیه فضل

 

برگهای از تاریخ پردرد ما

  

تاریخ پیوند حال با گذشته و رهنمودی برای آینده است ، تاریخ ما پر از ناهنجاری هاست، برای یافتن ریشه های اصلی   ناهنجاریهای سه دهه اخیر افغانستان ،  بحث ها و گفتگوهای زیادی در رسانه های گروه یی درون مرزی  و برون مرزی افغانستان مطرح شده ،  که بدون تردید بسیاری از این مباحث سازنده و کار ساز و بخشی از آن بیهوده است ٠

برای ریشه یابی معضله امروزی باید عوامل اساسی را دریافت که معضل اصلی افغانستان کجا وچیست؟  و در ضمن کدام نوع ذهنیت ها در زمینه تآثیر گذار بوده است  ،یکی از عوامل عمده عدم صداقت و مسؤلیت پذیری  نویسنده گان  در راستای روشنگری ، صداقت و گفتن واقعیت هاست.  برای درک ، دریافت و لمس ارزش های خودی و پرورش آن در بستر سالم حقیقت نیاز به وام گیری چشمان دیگران نمیرود . بلکه با اندکی  دقت به پشینه های  تاریخی و پیامد های آن به سادگی میتوان دریافت که منشاء معضله افغانستان در کجاست ؟

 گسترش روز تا روز تفکر قبیلوی و مفاهیم نا متعادل برخاسته از سنت های قبیله ، عشیره و قوم ، و وابستگی ناشیانه به ارزش ها و معیار های کهنه و پوسیده در جمع تعدادی از قلم یافتگان ،  یکی از دلایل دست و پا گیر روشنفکر و دگراندیش کشور ماست .

نویسنده ی افغانستانی بایست فقط آنچه را بنویسد و بازگو نماید که جعل کاران  گفته ونگاشته اندکه در نشیب و فراز تکرار ها هزار سوراخ مضحکی را نیز در خود دارد . در غیرآن ،  سنگچل باران چند تا گماشته شده  بیکارو شهرت طلبی خواهند شدبا تأسف  یک عده نویسندگان  مرد گه گاهی بنام زنان می نگارند به دو دلیل یکی اینکه

 خود از بار ملامت کج اندیشی ها بدر روند، و دیگر اینکه زمینه ی باشد برای شهرت یابی معشوقه های ایشان.

 طور نمونه :

نویسنده گک هایی هستند که برای راه یابی به کاخ خونین و متعفن قبیله سالاران از کلید کهنه ی تذکر قوم ، عشیره و زبان خود استفاده مینمایند، و بنام تاجیک و دری زبان ، و با تذکرمفاهیمی چون ( ملت افغان ) و ( افغان اصیل ) تلاش میورزند راهی در بیهوده بازار پرستش یک قوم و قبیله باز نمایند . غافل از آنکه هر واژه و کلمه ی بار مفهوم و یا مفاهیم ویژه ی را در یک زبان با خود حمل میدارد ؛ و یا هیچ معنی نداشته فقط برای رسیدن به اهداف خاصی طرح گردیده و تعمیم یافته است . مثل ( افغان اصیل )

در اول:  چنین عناوین و القابی بار سنگین  استبداد و خشونت عمیقی  را در خود داشته و خود محوری یک تفکر تاریک در مسیر و محور توجیه استبداد را با خود دارد.

چنانچه همه میدانیم تمامیی افراد بشریت در نزد خدا یک ارزش را داشته  و همگون خلق میشوند .  تفاوت ما انسانها فقط در راستکاری و پرهیزگاری مان نزد خداست و اما اصیل بودن فقط دیدگاه برتری جویانه ی مردمانی را تداعی مینماید که ارزش های خاصی را برای خود دارای اهمیت خوانده ، و همانجاست که تفاوت هایی را در اصیل بودن میان خود و دیگران به رخ همه میکشند و این در حالیست که اگر با دقت توجه شود ، هیچگونه والایی و بالایی را در این جمع نمیتوان تشخیص نمود.

در ضمن ( ملت افغان )این مفهوم که مثل مفهوم قبلی  از دو واژه ( ملت ) و ( افغان ) ساخته شده است نیز در رابطه به ما افغانستانی ها

قابلیت پذیرش ندارد ، زیرا :

 اول ـ مفهوم ملت  ویژه گی ها و بار معنایی خاصی را احتوا  مینماید ؛ یعنی اینکه به مردمان یک سرزمین زمانی میتوانیم ملت خطاب نماییم که دارای زبان مشترک ، فرهنگ مشترک ، رسم و رواج مشترک ، پیشینه تاریخی  همسان و خواست مشترک باشند . به صراحت گفته میتوانم که  هنوز در بخشی از افغانستان مناسبات قومی وقبیلوی  قرون وسطایی حاکم است،در این بخش   هنوز مردم وملت نشده ایم  ٠

  دوم : واژه یا نام ( افغان ) که بیرحمانه در چشم شهروندان این کشور با تیغ تیز تعصب قومی فرو میرود ، هرگز معرف تمامیی شهروندان کشور ( افغانستان = تبارستان ) نبوده و نمیتواند باشد.

زیرا همه بر این واقفیم که  ( افغان ) فقط به قوم پشتون گفته شده و افغانها دارای فرهنگ رسم و رواج و گذشته تاریخی کاملآ مشخصی اند ، که کمتر وجهه مشترک با دیگر ملیت های افغانستان دارند .

...از سده دهم به بعد پشتون ها را به عنوان افغان یاد کرده اند و زبان ایشانرا نیز افغانی گفته اند .( ص 35 ج اول افغانستان در پنج قرن اخیر.)

...همچنان که زبان فارسی در داخل افغانستان زبان تدریس و کتابت است در ترویج و احیای لسان افغانی هم سعی به عمل آمده و از همه اول مآمورین دولت این زبان ملی را بیاموزند. ص 636 ج دوم ـ افغانستان در پنج قرن اخیر .

خود پشتون ها که مانند سایر اقوام متکی بر نظام قبیله ، به علم انساب و شجره های قومی باور و اعتقاد دارند نسب خودرا به بنی اسراییل میرسانند . به موجب روایت قومی ایشان که در سده هفدهم در کتابی بنام" مخزن افغانی " ثبت گردیده جد اعلای پشتون ها شخصی بنام " افغانه " بوده که در عهد داؤد نبی " علیه سلام " میزیست . ص 36 افغانستان در پنج قرن اخیر.

 

تاریخ تحلیلی افغانستان  ص 39 عبدالحمید محتاط :

مؤرخ چیره دست پشتون ها ، افضل خان ختک در اثر خویش مینگارد :

... و باقی را ازولایت شام بیرون ساخت و آنها بالخاصه فرزندان اصفه و افغانه طرح اقامت را در کوهستانات غور ، غزنی ، کابل ، قندهار فیروز کوه و نواحی مربوط آن ریختند.

 

اصل بنی اسراییل .

بر اساس این عقیده آنان از دودمان افغان پسر ارمیا یا برکیا ( برخیا؟ ) پسر سایول پادشاه اسراییل اند .ص 160 ـ افغانان ـ مونت استوارت الفنستون               

 افغانان الفبای فارسی را به کار میبرند و معمولآ به قلم نسخ مینویسند. چون برخی تلفظها را نمیتوان با حروف فارسی نشان داد ، نشانه هایی به نزدیکترین حروف فارسی برای آن تلفظ ها افزوده اند . ص 190ـ191 ـ افغانان ـ مونت استوارت الفنستون .

افغانان در کنار سرودن اشعار ناب پشتو ، آثار بسیاری از شاعران زبان فارسی را ترجمه کرده اند . ص 198 ـ افغانان ـ مونت استورات الفنستون

نام رسمی کشور بار اول در سال 1801 در معاهده ی بین انگلستان و ایران در باره ی دولت درانی به کار رفته است . ص 24 ج اول ـ افغانستان در پنج قرن اخیر.

با توجه به ساختار و بافت اجتماعی افغانستان و دوری این کشور از تمدن امروزین ، نبود امکانات سواد آموزی و دانش نوین و حاکمیت تفکر قبیلوی ، شهروندان ما به نوعی به فرمانبرداران حکومت های ایل و خیل و زی و زایی مبدل گردیده و محرومیت ، محدودیت و محکومیت در چنین سیستم منحط قومی بیداد نموده و مینماید،  همین است که  در بستر اندیشه قوم گرایی و قبیله پرستی جایی برای حضور  دگر اندیشان باقی نمی ماند . بنابرین هر دیدگاهی ا یکه غیر از خواست قراردادی مشتی حاکم را بیان دارد به سنگچل باران و طعن و نفرین ها وکلمات  ناشایست پاسخ داده میشود .

و برای توجیح جنایات و خون آشامی های ایشان محکوم نمودن ( یک نهاد ، یک جنبش و یک قوم را به صورت کل جایز نمیخوانند .) منهم به این باورم که کلی گرایی شایسته نیست ولی من به عنوان یک افغانستانی با طالبان چه برخوردی نمایم؟ نمونه هایی از کارنامه های شجاعانه ی آنان:

پیام زن ـ شماره مسلسل 52ـ اکتوبر 1999

(درپی سیاست زمین سوخته ی طالبان هزاران تن مجبور به ترک خانه هایشان گردیدند. بعد از تار و مار شدن نیرو های طالبان در منطقه و هجوم دوباره آنان به مناطق گلدره ، کلکان ، استالف و اطراف بگرام آشکارا اقدام به سوزاندن منازل و محصولات و نیز کوچ دادن اجباری و وحشیانه ی مردم نمودند

 ... خانواده ها اکثرآ زنان پس از 14 ساعت پیاده روی به حالت نیمه جان خودرا به کابل رسانیدند ...

 توقیف نمودن هزاران مرد شمالی.

 ... در روز های اخیر بسیاری از مردم شهر به خصوص فارسی زبانان از رفتن به دکان و سایر وظایف خودداری مینمودند، زیرا طالبان در سرکها ، مساجد و نقاط دیگر مترصد بودند تا شکار شان را غافل گیر نمایند.

... افراد مؤظف طالب اگر بویی از انسانیت میبرد از مردم تذکره میخواست ، اگر آنان را از مناطق شمالی و یا فارسی زبان میافتند توقیف و در جهنم پلچرخی میفرستادند.)

www.dari.irib.ir/news

در گزارشات ویژه ی خبری این سایت میخوانیم :

 سال 2006 ـ139 حمله انتحاری را این گروه وحشی در افغانستان عملی نموده اند.

سؤال در اینجاست که آیا افغانستانی های غیر افغان اصیل میتوانند طالبان را دایه بهتراز مادر پنداشته و در برابر، نقش مهاتما گاندی را بازی نمایند؟

این قلم یافته گان تازه رهیافته    با کشیدن تبار و قوم خود به رخ دیگران و با چشمان به عاریت گرفته به پند و اندرز نویسندگان دگر اندیش پرداخته ، یاد آور مقطع حساس تاریخ میشوند و از همدردی با کوچی های متجاوز ناله میکنند.

ناآگاه برآنند که این مردمان وحشی از صد ها سال با پشتیبانی حکومت های قوم سالار چه جنایاتی را در افغانستان درج تاریخ ننموده اند .

باید افزود که بر خلاف دیدگاه اینان کوچی ها اززمانه ها ی قدیم بدینسو با چادر نشینی عادت داشته و دستور اصلی زندگی آنان نیز همین کوچیگری  و چادرنشینی است که به  دلیل نوع زندگی آنان ،یعنی دور بودن از تمدن بشری و روحیه ی خشن آنان در روال تاریخ حکومت های افغانستان به ویژه از زمان شیر علی این گروه خشن به مثابه ی تیغ بران دولت های گذشته و حال افغانستان مورد استفاده بوده اند.

 طور نمونه:

امیر عبدالرحمن برای سلب هویت کردن مردم هزاره جات در سال 1888 فرمانی را صادر نمود که بر اساس آن کوچی ها وارد هزاره جات گردیده این مناطق را با قتل عام ، بدون باشنده نموده و زمین های آنان را به افغانها اعطا نمود.

سراج التواریخ ج3 ص 550

در یازدهم اپریل 1894 اوامر دیگری در باره ضبط چراگاه ها و علفچر های هزاره جات صادر شد که در آن گفته شده بود: هزاره به هیچ صورت نمیتواند و حق ندارد تا حیوانات خودرا در این چراگاه ها و علفچر ها بچراند. 

جزوه نگاهی به دیروز و امروز افغانستان ـ از طالب حسین قندهاری ص28 سایت نیزار

(درزمان صدارت شاه محمود 1946 در جنگی که میان افغانها و هزاره ها رخ داد یک نفر هزاره کشته شد و گویا پای شتر یک کوچی هم زخمی گردید . هزاره هااز بابت تهمتی که برآنها زده شده بود بازخواست شدند ، نتیجه ی آن:

به ورثه ی هزاره ی مقتول به حکم حکومت از طرف قاتل ششصد افغانی ودیه داده شد و به عوض زخم پای شتر کوچی مبلغ 3700   افغانی از هزاره ها گرفته شد.)

1950ـ1960 افغانستان در مسیر تاریخ ج 2 ص 235

ادامه روند کوچ اجباری و ساکن کردن کوچی ها در مناطق هزاره جات.

و در نهایت :از

www.kabulpress.org

پس از حمله خونین کوچی ها به جان ، مال و دارایی مردم فرمانداری ( ولسوالی ) بهسود ولایت میدان وردک و به آتش کشیدن چندین مکتب بیرق سفید طالبان را به اهتزاز در آوردند.حادثه ماه جون همین امسال  2007

دوم اینکه همین قلم یافته گان تازه وارد که از مقطع حساس تاریخ سخن میرانند ، من چند تا از مقاطع حساس تاریخ را را یاد آور میشوم.

فریدریش نیچه میگوید:

 آزادی بر انسان تنها در صورتی واقعیست که در زمان فراشد و در ساختن آینده ی بر پایه ی گذشته عملی گردد.

و اینست فقط شمه ی از گذشته غرور آفرین ما.

*طبق  خبرروزنامه دولتی اصلاح ـ شماره 57 ماه دلو سال ـ1309محمد گل مهمند از مردم کاپیسا و پروان 2378 تفنگ و 39384 دانه طلا و 149206 سکه نقره بیرون کشید.

*15 تن به حکم محمد گل خان اعدام شد.

*617 تن به حکم محمد گل خان زنجیر پیچ به کابل فرستاده شدند.

* سال 1933 افغانستان در مسیر تاریخ جلد دوم میر غلام محمد غبار ص 137 ـ 138

کشته شدن حد اقل 500 زندانی سیاسی.

26 قوس 1312 برابر با 18 دسمبر 1933

افغانستان در مسیر تاریخ ج دوم ص 171

کشتار دسته جمعی 16 تن در مسلخ دهمزنگ شهر کابل

زنان و کودکان کشته شده گان از خشونت درامان نماندند.

حوت 1308 اصلاح ـ افغانستان در مسیر تاریخ ج ـ دوم ص ـ 77و 78

اعدام دسته جمعی 51 تن از مردم شمالی در کابل .

دوم اسد سال 1309 ـ اصلاح ـ افغانستان در مسیر تاریخ ج 2 ص 77ـ 78

10 تن از مردم شمالی کشته شدند.

از قوس 1309 تا اسد 1310 ـ افغانستان در مسیر ـ ج 2  ـ 77ـ 79

شکنجه و کشتار صد ها زن و کودک و مرد در قطغن و میمنه .

1321 ش ـ افغانستان در مسیر تاریخ  ـ ج ـ 2 ص 235 زندانی شدن تعداد زیادی از روشنفکران و نویسنده گان

اگست 1999 ـ بیجا شدن 140 هزار نفراز  از شمالی

29 جدی 1385 سایت انترنتی کابل پرس

www.kabulpress.org

اعلام فرمان یازده ماده یی ملا عمر به کوچی ها مبنی بر کوچ اجباری ساکنان هزاره جات

کانت میگوید :

 در عالم دوچیز از همه زیبا تر است ، آسمانی پر از ستاره و وجدانی آسوده.

در اینجا سؤال این مطرح میشود که اگر نویسنده گان ما فقط برای رعایت مقطع زمانی  و حفظ منافع دیگران روی واقعیت ها خاک تغافل بپاشند نتیجه چه خواهد بود ؟ باز یک دوره آرام به زندان افگندن های دگر اندیشان و پس از چند دهه باردیگر جنگ و خون ریزی ؟

به باور من توسعه طلبی قومی و حاکمیت معیاری قبیله در افغانستان و برتری جویی تباری  تنها واژه گان سطحی و روی برگهای تاریخ نیستند. واقعیت است  که امروز همه افغانستانی ها در گیر آنند. کافیست اگر از گفتن کلمات به اجبار وارد شده به زبان فارسی دری امتناع ورزید ، آنچنان عصبیت قومی بر انگیخته میشود که دیگر نوشیدن خون همان نویسنده و یا گوینده ی فارسی زبان نیز روا شمرده میشود.

هنگامیکه عبدالحی حبیبی مؤرخ ـ مدیر طلوع افغان ـ میزان 1317 ش

مینگارد :

قـــــــوم من ای توده ی والا نژاد                        وی نیاکان غیــورت مرد و راد

با تو دارم گفتــــــــگوی محرمی                         تا ز اســـــرار حیات آگاه شوی

بشنو ای پشتون با صدق و صفا                         حافـــــــــظ کهسار و قلب آسیا

گر بزرگی خـــــــواهی و آزادگی                          یا چو اســلاف غیورت زندگی

اولآ پشـــــــــتو لسانت زنده ساز                         هم برین شالوده کاخت برفراز

تا توانی تکیه بر شـــــــمشیر کن                        قــــصر ملت را برآن تعمیر کن

از تاریخ تحلیلی افغانستان ص 33  عبدالحمید محتاط

در نظم گونه ی بالا به وضاحت شمشیر تیز زور گویی و تبار پرستی ملموس است ، و چنین هم است که تا اکنون هیچ افغانستانی دیگررامجال   ابراز هویت نمیدهند و تبر کند ایشانرا نیز از شاخ و برگ درخت پر بار هویت دیگران دسته میکنند.

افزون بر همه در جوامع دموکرات بشری یک اصل بسیار عمده و مهمی به عنوان یکی از اصول قبول شده دموکراسی موجود است و آن اصل دگراندیشیست . اصل ایکه در افغانستان فقط برای یک قوم مجاز شمرده میشود . دور نمیروم ، از زمان سلطنت امیر عبدالرحمن 1880 یعنی  جنبشهای آزادیخواهی تا امروز را دقت نمایید . چه سر هایی دگر اندیشی در کله منار ها به خاک پیوستند و چقدر دگر اندیشانی هم بوده اند که در زندانهای شاهی و دولت های نوکر منش بعدی پوسیده اند و رفته اند . حال چون تیغ عصبیت قومی در اروپا و بیرون مرز های افغانستان چندان کارا نیست بنام حساسیت زمان جلو دگر اندیشان و علت جویان باییست گرفته شود؟ و برای وحدت ملی جعلی سالیان دیگری را نیز به همین منوال بپذیریم؟ و به بسیار سادگی بنالیم که تقصیر تمام ناهنجاری ها و بدبختی های ما بدوش این و آنست ؟ در حالیکه بیگانه پرستی از صد ها سال در دیار ما بیداد میکند . به دستاورد های حکومت قبیله سالار کرزی در این چند سال اخیر توجه نمایید و به ناکار آیی سیاسی اعضای دولت ایشان . آیا هر چند دهه بایست قربانی بدهیم ، مصیبت بکشیم ، بیوه و یتیم داشته باشیم ؟ تا دوره آرام شبیه روزگار بابای ملت افغانان اصیل پس از سر بریدن ها و قطع و قمع کردن ها برای چند روزی فرارسد؟ و یا بهتر خواهد بود که زخم های سرطانی ایرا که دست و پای وطن مارا آزار میدهد از همین مقطع حساس زمانی به التیام برخیزیم . به باور من گفتن واقعیت ها و روشن کردن مردم در همین برهه زمانی شرط است زیرا دانستن گذشته ها برای ساختن آینده امریست ضروری.

باری گفتنیست اینکه :   قهرمانی را که بار بار به رخ همه کشیده میشود ، یعنی ملالی از جنگ میوند ، فقط افسانه ی بی فرجامیست که عبدالحی حبیبی همانند پته خزانه اش ساخته است ،که بدون شک همچنان پت و پنهان خواهد ماند و یا اینکه قهرمان دیگری گوری را در این تازگی ها  برای وی کشف خواهد کرد. زیرا

وجود چنین قهرمانی و چنین زنی تا اکنون در هیچ جایی به اثبات نرسیده است. یعنی اینکه کاملآ مردود است  چنان راد زنی  حضور واقعی و حقیقی داشته باشد .زیرا  قهرمانی این چنین،  آنهم در عصر کتابت و تاریخ نه پدری دارد نه مادری نه گوری و نه زادگاهی مگر ممکن است ؟

اینگونه فخر فروشی و افغان اصیل فروشی به درد جامعه ی مدرن امروز و فضای وسیع آموزش نوین نمیخورد . بهتر است واقعیت را بپذیریم که ما در دنیای امروز زندگی مینماییم ، برای هر طرحی اثباتی به سادگی بدست میاید .

یک نکته آخری به نویسنده گانی که برای دختران و خانمهای تازه کار مینویسند . پس از این اگر درد  عقده گشایی ها بیتاب تان مینماید بهتر خواهد بود بنام خود تان بنویسید ،به اینگونه دست کم به صداقت شما شکی باقی نخواهد ماند.

و از خانم مبارز و نویسنده ی   توانمند سرزمینم بانو ثریا بهاء  برای کار ها ، روشنگری ها و زحمات شباروزی ایشان در راستای احیای حق و عدالت صمیمانه ابراز امتنان مینمایم به ویژه  بابت کار دوهفته قبل ایشان یعنی معرفی فیلم مستند

تکاپو برای قبایل گمشده

Quest for the lost tribes

دیدن این فیلم را برای همه توصیه مینمایم.

 

نادیه فضل

نهم سپتامبر 2007

www.nadiafazel.persianblog.ir

 

  


بالا
 
بازگشت