امان الله استوار

 

(( هـــــر کی را دردی رسد نا چار گويد وای وای ))

قسمت چهارم

عـظـمـت طلـبا ن ملی و برتری جو يا ن قـومـی گـو ش فـلک ر ا کـرکـرده بودند کـه : هــر گا ه کـسی به خـيمــهءيـک پــشــتو ن پـنـا ه بـبـرداو ر ا بـه دشـمـنـش تــسلـم نـمی کـنـنـد ۰بـه نا مـو س حـتی د شـمـن د ين و و طـن هــم با شــد تـجـا وز نـمی کـنـنـد۰ايشا ن صـا حـب تـر حـم و مـر دا نـگی بوده و بـر ضعـفـاء ونا تو ا نا ن دل مـی ســوزانـنـد دهــهـا و صــد هـا از ين تـيـپ او صـاف نـيک را تـنـها بـه قـو م  خـود ا رتبا ط مـی دا دنـنـد ،چـقـد ر خـو ب و عالی (( کـو ر ا ز خـدا چـه ميی خـواد ؟ دو چــشـم بـيـنـا ! )) تمام عنا صر آ گاه کـشـور ما و بخــــصوص آکا ها ن و مباريزين مليتها ی ســتمـکش از خـد ا ميـخوا هـند کـه برادرا ن پـشـتو ن مـا کـا ملاء عـا دل بوده و بـه تمام هـمو طنا ن ما و اقعـا ء مـهـر با ن با شــند تا انيکـه (گــرهها ی مـو جـو د در منا سبات غـير عـادلا نـه و ضـد دمـو کـرتيک اقوا م و مليتـها ی کشــو ر مانـرا را بعـوض دندان با دسـت باز کـنيم )  برتری جـويان قـو مـی مليتها ی با هـم  بـر ا در و برابر زجـر کـشـيد ه ای ما را قـصد اء بـه فـرا مــو شـی ســپر دند و ســپـر ده بو دند در صـو ر تـيکـه خصـا ئل فـوق در سرشـت مـر د ما ن عا لی مـقا م خــر اسـا ن زمين کـه پـشـتو نها نيز جـز آن مـيـبـا شـنـد در طـو ل تاريخ عـجـيـن گـرديده اســت ۰ کـه اوصاف فوق در فـهر ست اوصاف پشتـو ا لـی نيز آمـده اسـت   و پــشـتو الی  نيز بذات خـود يـک روش و يک مـکتب مـروت ـ صد ا قت ـ تـر حـم ـ عـد م تجـاوز ـ بما ل ـ   شـر ف ـ عز ت ـ نا مـو س ـ غـير ت انســها ی ر وی ميبا شــد و مـردانـگـی ـمـهمـا نـوازی ـ و طنپر سـتـی نا مـوســد اری ـقـد ر شناسی ـ داشـتن پا س نيکـی ـدوستی ود اشـتـن پا س ـنان و نمک وپا س هـمســا يـه د اری نيک نيز جـز پـشـتـونـوالی مـيـبـا شــد کـه د ر حـقـيـقـت بحيث يک رسـم و رواج عالی وعـنعـنـهء پسـنـد يد ه  و انسانی نزد مـردم  نيکـو سـير ما در طـو ل تا ريخ قبول گــرد يده است ۰

  ــــــ بـر ين ا عـمـا ل چـه مـيـتو ان نا م گذ اشــت ؟ ۰ ازيک گـو شــه ءکـشـو ر ويا از آنــطـر ف خط ديورند بيا زمينـها ـ با غـها ـ چـهـار با غــها ـ خلا صـه هـمـه دار و ندار مـردم محـل و با شـنده گان اصلی آنـرا با نيرنگـهای گـو نا گـون و بزور اســلحـه و با اســتـفا ده از قدرت دولتی و با بکار بـرد شـيوه هـای سـرکـوبگـر انه تـصر ف کـن و شـو ر ه زار هـا را بـرای خـود به علف زار تبد يل کـن ــ مـگر با قـطـع کـردن آب مـردمان پا يـيـن آب تمام زراعـت وبا غـداری آنـها را نا بود کـن ـــ چـو ن مالداری وابسته به زراعـت است با نبود زراعـت مالداری نيز در منا طـق مذ کــــــــــو ر بربا د گـرديد ۰ و با بر بادی زراعـت ـ باغداری و مالداری در جا مـعه ء با اقـتـصا د فـيودالی مـردمان آن جـا مـعه بدون اسـتـثـنـاء کاملا ء تبا ه و بر باد مـيگـردد ۰ چـنا نچـه با شند ه گان بو می و لا يت بلخ تـبا ه و به اصطلا ح مــردم مـا خـا نه خــرا ب گـر ديدند ۰ ايـنکـه عـظـمـت طلبان قومـی در سـر پـل و در اولســوا ليهای پـشتــونکـو ت ــ د ولت آباد و قـيصار و لا يت فاريا ب چـه کـردند ؟از قلـمـبدســتـان آن و لايت خـــــواهــشمندم کـه پـرده از روی جـنا يت و ستمکـری آنـها بردارند ۰البته شـوونيستها در سمنگا ن ـ بـغـلا ن ـ قـند وز و تخـار چـه کـرده اند ؟ بايد بـرای شــنا خـتن ريشـه و پـنـجـه ای اعـمال برتری جـو يا ن قـو مـی هـمـه ء روشـنفکـران بطـور هـما هـنک و ظايـف خـود را انجام دهـند ۰بطـو ر مثا ل (( بونـيی قـره )) را شـو لگـره نام گذاشـتـنـد و با وارد کــردن فـشا رهـا ی گـوناگـون با شـنده گا ن ا صلی اش را مجبور به فـرار بسوی کـوه هـا ـ چـراگاه هـا و للمـی زار هـا نمودند ۰چـون زمين هـای شولگـره خيلـها حا صل خـيز بوده و آب کافـی و فراوان دارد ۰ لذا بـرادرا ن پـشـتو ن مـا گـروه گـروه بـه اولـسوالی مـذ کـور هـجوم برده آن ولسوالی را کاملاء اشغال نمودند ۰ قابل تذکـر مـيدانم کـه در  سال ۱۳۵۴در زما ن جـمـهوری سلـطـنـتـی داود خـا ن از مجـموع فـارغـا ن لـيسـه شـولگـره ( اصل بويـنــقـر ه ) تـنـها (۶) شــش نـفر  فارغ التحصيل آن غير پـشتون و متباقی هـمه ا ز برادرن پشتون ما بـودند و در طی زمان کـمتر از ۷۰ سال يک منطقه را تـقر يباءاز با شـنده گا ن اصلی اش پاک نمودند ۰ وبا شــند ه گان اصلی (( بوينی قـره )) درکوهــهـاـ دشــتـها و للمی زارهـا از سـردی ـ گـرمی وازمبتلا شــدن به امـراض گوناگون واز عـدم دستری بـدوا ء و داکتـر واز نبود و نرسيد ن واکــسن هـای لازم وضـروری به اطـفـا لشـا ن نسل آنـها انقـراض نمود ۰برای  تـرسيم  يک تصويرناقص از ستمگـری هـای ملی درصفحات شـما ل عجالتا ءبه تـقـديم ســه نمونه اکتفاء ميکنيم ۰
ـــــ روزی کـما ل الدين اسحـق زی در زمان ســلـطـنـت ظا هــر شــاه بابای بيکاره مـلت بالای دهــقـا نا ن مـحـل غـضب نموده هـشت نفـراز دهـقا نان را در روز روشن در پيش چــشما ن مـردم مـی کـشد و به مــزدوران ـ جلادان و سوارکاران خود امـرمی کند کـه کشته شـده گان را بزکشی کنند و بعد از پار چـه ـــ پار چـه شـدن جــسد مظلوما ن زير سـم ستورانش امـر ميــکند کـه بقايای کـشـته وبزکـشی شــده گا ن را در يک خـر مـن خـا ر بسـوزانـنـد۰مــــردم سـر پـل از دست کـما ل الدين اســحق زی بـه الــسوال و والی ولايت وبـه شـخص شـاه و صـدراعـظمـش کـه بعداءبه رهـبرتاريخ سـاز شـهـرت داده شـد ( ! )۰عـريظه ء دسته جـمی نمودند ۰ کسی به کمال الين اســحق زی نگـفت کـه بالای چــشما نت ابروست بـر خلاف و ی با حـمايت قـا طع مـقام سـلطـنـت و دربار و بزور برچـه ءدولت شــاهی به دوره هـای ۱۲و۱۳ شـورا مـلی قـهـراء وجـبـراءوکيل پارالمان ازاولـسوالی ســر پـل انتخاب (انتصاب ) گـرديد و اگـرکودتای داود خـان تا هـنوز صـورت نمی گـرفـت خـا ن صـا حـب مــا تا امــروز وکـيل مـقـتـولينـش در پار المان بابای ملت ( ! ) ميبــود۰ ا ز تصادف در تابستان ســا ل ۱۳۵۹در کـمـته مــرکـز ی ح۰ د ۰ خ ۰ ا ۰ بـه دفـتـر سيد اکـرام پيگـير نشسته بودم کـه کــسی با عـجـله آمـده ا زديدن کمال الدين اسـحق زی در دهــليز کميته مـرکزی خـبر داد ۰ پيگير صاحـب با عـجـله از دفـتر خـود بيرون شدند تا اورا به سربازا ن محا فـظ کمـيـته مـرکزی تسليم نما يـند تا بر اساس جـنا يات انجام داده اش زندانی و محاکـمه گـردد ۰ولی بعد از چـند دقــيقـه پيگير صاحـب بدفـتر خـو د برگـشـتـنـد و  گــفـتـنـد کـه کـمـال الين خا ن اسـحق زی نزد يکـی از کار مندان عالی رتبه ء کـمـيته مـرکـزی تشر يف ( ! ) آورده است ۰ و می گو يند کـه کما ل الدين خـان اسحـق زی در زمان داکتر صاحب نجـيب اله شــهيد بحيث رئيــس کـمـيسـيون مـصا لـحه ملی و لايت ســر پـل تعيين گـرديده بوده است. نا گـفته نماند سالها  قـبل پولياک مورخ مـشهـور از کما ل الدين اسـحق زی بحـيث يک فـيودال تـيپـيک کـه از خـود صا حـب زندان مـيبا شــد تذکـر داده بودـ ـــــ در ولــسوالی د شــت اچــی ( دشــت شــور و يا د شــت تلخ نيز گــو يند ) بعد از اعـما ر و تکـمـيل گـرديدن نهر بزرگ آب در اثر کا ر د ســته جمعـی و پـر مشــقـت و دوامـدار تو سـط ازبکـها و ترکـمن هــا نواقل گـروپ گـروپ طبق پلانـهای قـبلا ء تنـظيم شـده ء دولت به دشــت اچـــی سرازيرگـر ديده هـمه زمينهای سيراب شــده را مثل ميرا ث پـد ر و پـدر کلان خـود تصا حب نمـودند کــسانيکه سالـها زحمت طاقـت فـرســاء را به اميد صا حـب زمين ـ آب و نان شــدن کـشيد ه بودند با چــشمان گـريان و دل پر حسرت به کولبـه هـای فـقـيرانه ای خــود بر گشتند وبــدرازی عمـر بابای دلسـوز ـ مــهربان ـ پدر پدر دموکـرات ــ رعـيت پرورو ذات هـما يونی ( ! ! ! ) دعــا ءنمودند ۰

ـــــ از تصادفات روزگار واز عجا يبات زمانـه ای  ما شــور طا لعــها در کـشـورما  انقلا ب ســرخ کارگـری توسط بخش انقلابی قوای مسلح بنام تحت رهـبری د ا هـيــها نهء نا بـغـهء شــر ق   ــ ن۰تره کـی  و ح۰ د۰ خ۰ ا ۰ولی در حقــقــت هـمه کاره ميدان حـفــظ اله امين بود  پـيروز گـرديد وی بعد از تصفيه ء مخالفين عـمده ء خـود از قـدرت دولتی طــی فــرمــا ن متحد المال تمام مســو ولين هــشـت و لايت شــما ل را از ولــسـوالی دشـت اچی تعيين نمود ونا م دشت اچــی را مســکو کو چک گذاشت. از تصادف يکی از آن کادر هــای نابغه مشر ب  از هــشت ولايت شــمال زيادی نموده بـا تـخلـص (( آ فــت  يـعـنـی بلا ء )) در ولايت بخـت بر گـشـته ء لو گـر بحيث والی تعــيـيـن گـرد يد ه بود وهـرروز از کار و فعـا لـيت آن بلاء در راديو و تلويزيون دولت خلقی گزارشات عـريض و طـو يـل نــشر و پــخـش مـيـشد هــمه خـر سند بـو دنــد کـه والی صا حـب چـه يک تخلـص منا سـب کـه بيان کـننــد ه شـخـصيت اصلی ووا قـعـی شا ن مــی با شـد برای خـود انتخـاب نمو ده ا نـد تا انيـکـه در کـوتاه مد ت مـردم و لايت لوگـر از شـر آن  آفت نجات يا فـته  و بلای مــذ کـور با ياران  ديگـرش يکـجا شـده بر ثـقـلت آفــا ت نازل شــده از طـرف حـفيظ اله بر هــشت و لايت شـمال افــز ون گـرديد.  جای تعجـب درينـجا سـت کـه چــطـور تاريخ بشـکل و مـحـتـوای ديگـر در کـشـور اســتـبـداد کـو فـتـه ءمـا تـکـرار گـرديد کـه فـرزندان هـمان پـدرانيکه به امـر ســلطان مسـتبد آب ــ زمين و نان مــردم را غـصـب نمود ه بو دند فـرزندان شـان به فـرمان (( ستاره ء سـر خ با مـدا د انقلاب ثـور ) ) آنهم تـقـر يبا ء تـنـها از  يک ولــسـوالی تمام مـقـامات کلـيد ی حـز بی و دولتی را در هــشـت و لا يت شــمـا ل تـصا حـب نمودند و هـنـوز وقـت نيا فـتـه بودند کـه تمام کـسـا نيکـه سـر اش به تنـش مـی ارزد نابود سـازند طـوفا نی از شــما ل بر خـا ست و اين گـروپ اجينـه ای خـبـيـثـه را در کام خـود فـرو برد ۰(( بلاء بود و بـر کـت ا ش نـی ))

پـا يـا ن ســخـن : هـــمـو طنان عـزيـز و ا فـغـا نها ی دور از مـيهـن ! در فـو ق بطور نـهـا يت فـشـرده و محدود بالای خـيا نـت ـ جـنا يــت و سـتمـگريـها ی شــو ونـيــستـها و بـر تـری جــو يان قـو مـی تمـا س گـرفــتـم هـر کسيکـه در مــورد عــرايـــض بند ه اعـتراض داشته باشــند حا ضـر م با دلائل بيشتر ـ قـويـتـر ـمـستـند تـر ـ بر هـنه تر گفته های خـود را با فکـتـها ی انکار نا پذ ير به اثبات برسانم کـه نو شــتـه ها يم هـمـه حـقا يـق تلخ و جـانـسوز ميبا شـد نـه يـک مـشـت اراجــيف مـيان تـهـی ـ دورغــين و تـبليغا تی۰

 ــــــ هــمــينـطوريکـه خـلـقهــای جــرمـنی در پـيــشـا پـيــش خـلـقـها ی جـهان بـر ضـد فـا شـيز م رزمـيدند ـ جـنـگـيد ند و قـر بانی بيـشـما ری دادند و از آنجا ئيکـه تاريخ را هـميشـه فاتحـين نوشـتـه و می نويــسنـد مبارزات خـلـق جـرمـنی و قـربانی جـر منها بر ضـد هـتـلر و هـتـلـريها در سا يـه قـرار گـرفـته است ۰ لذ ا خـلق جـر منی منـفـی از فا شــســتـها ی جـنا يت پـيشــه ســزاوار حـر مت و احـتـرام بی پايان هــسـتـند بخـا طـر اينکـه خلقهــای صلح دوست  ـ تر قی پرور وبا انظبا ط جـرمنی عـذ اب فا شــيز م را کـمـتر از د يــگـر خلـقـهای جـهـان نـکـشيده اسـت و با تا ســف تـا هــنـو ز بمبا رزات و قـر با نی هـای خلـقـهای جـر منی بر ضـد هــتلــر و هـتلـر يـها نـها يـت کـم بـهـــا داده شــد ه اســت ۰

ــــ هـمنـطـو ريکـه خـلـقـهای ايالات مـتـحـد ه امــريـکا برضـد جـنـگ احـمــقـا نـه ءو  يتـنا م کـه زير شـعـا رخـطـر کـمـو نيزم بطـو ر عــوامــفريـبا نـه بـخاطر دامـنـزدن بـجـنگــها جـهـت فـروش بـيـشـتر ســلا ح و مـهـمات تــو ســط کـمـپـنـيـهـا ی ا سلحـه سا زی براه انداخـتـه شــد ه بود مـبا رزات وسيـع و گســتـرده نـمـوده پروسـه ای تـد و يـرمـذ اکـره صـلـح با وينا مـها را تــسر يع بــخـشــيدند هــمـزمـا ن خـلـقـها ی ســفيد پـو ســت ا مــريکا وبخــصو ص چـپـهـا ی امــر يکا يکجـا با هـمو طنا ن سـيا ه پو ســت خـود عملکـرد هـا ی قـصـر ســفــيد را در مـورد ســياه پـو ســتا ن شــد يد ا ء مـحـکـو م نمـو ده جــهـت رســيد ن به برابری حـقــوق ســيا ه پو ســتا ن با ســفيد پـو ســتان به کامـيا بـی هـا ی درخــشا ن نائل گـرديدند ۰هـمـچـنا ن خلـقـها ی دانشــپرور ــ صـلح خـو ا ه  وبـشـر دوســت امــر يکا قـبل از آ غـا ز جـنگ ودر جــر يا ن جـنگ عـراق هـمـيـشـه بـطـور دوامـدار سياسـتـهای جـنگ طــلبانـه ای دولـت جــورج دبلـيـو بوش را مـحکـو م نموده و فيصـد ی حـما يـه گـران جـو رج دبليــــوبوش را هــر روز يکـه ســپری ميگـردد کـم و کـمـتر مـی سـا ز ند ۰چـرخـش وضـعيت سـيا سـی در امــر يکا از مـبارزات عــادلا نـه ـ دمـوکـراتيک و بـشـر دوسـتانـه مــرد م امـريکا بر ضـد سياستـهای جـنگ طلبانه ء جـورج دبليو بوش سـر چـشـمـه ميـگيرد لذا خلق صلح د وسـت و تر قی پـرور امـريکا ســزاوار حــر مـت و احـترام بيا يا ن هــسـتـند ۰
ــــ هـمـچـنا ن زمـا نی ســو ســيال دمو کـراتهـا در روســيه ای تـزاری بر ضـد ولـيکا يا روســها خـود با شــجا عـت و شــها مت رزمـيدند وبا بانگ رسا به تمام جـهانيا ن ابلاغ و اعلان نمـو دند کـه : (( روسيه تزاری زندان ملـتها سـت )) تا اينکـه روزی مـجبور به سـر نگون نمودن آن دولت سـتمگـر خـود گـرديدند ۰ درين روز هـا نيرو هـای دمو کـراتيـک روســيه تـحـت رهـبری رئيــس جـمـهور ۰و ۰د۰پـوتـين بر ضد نيرو هـای نيو فا شتـها ی روسـی الاصـل مـبارزه می نمايند ۰ لـذ ا خـلـقـهـا ی روســيه منفی برتری جــويان روســی و نيو فــا شـستـها ی ر و ســيه شــا يــستـه احتـرام بوده وعمـل نيک شـا ن سـزاوار قــدردا نی بزرگ ا ســت ۰

 ـــــ خلـقـها ی  صلح دوست ــ ضـد جـنگ و بشر دوست اســرائيـل کـه  برضـد د و لت اشـغـالگـر خــود مـيرزمـند ۰ لــذ ا مـحـکو م نمودن خـلـق اسـرائيـل

دور از عدالت بوده و طـرح نا بود سـا زی اسـرائـيلــيـها نـشا نـهء ديوانـگـی ــ خـرد با خـتگـی و تــسلط تعـصـبـا ت کـور کـنـنده دربـر داشـتـهـا و تحـليـلـهای اشـخا ص و افــراد جــنونــزده مـيبا شــد ۰ لـذ ا خـلـق جـفاء کــش ــ ســرگـردان ــ ســتمـديد ه ووطن گـمــکـرده وپـر اســتـعداد اســرائيل کـه خـوا هــان زنـده گـی صـلـح آميز با هـمــسا يـه گان بوده  جـنگ  و تـجاوزات دولت و نظا مـيان کـشو ر خـود را محکـوم می نـمـا يند شــا يــسته ء نـوا زش ـ د و سـتی و ا حترام متـقا بلاء انسانی و بـشـر خـواهـا نه ميبا شنند ۰ بـعد از بيان چـهـا ر نـمـو نه ء فـوق حـا لا بايد راجـع به خـا نـه ای کـثير الـمليت ـ کـثرالا قـوام و هـزاران هـزار ز خــمـبر داشــته ء خـود ما ن با ا حـسا س مــسو ولـيت بی انـديـشـيم ۰   بـعـد از تــقـد يم ايــنهـمـه اســتد لالات و د لائـل انـکار نا پـذ ير و فـا کــتهای دقـيق و مســتند هـر گاه روشـنـفکـران و افـراد تحـصيلکـرده و چـيز فـهم بـرادران پــشـتون مـا کـه ادعــاء دموکـرات بودن ـ انــساندوسـت بودن ـ بـشر دوســت بودن را دارند و گـپ از حـقـو ق بـشرمـيـزنـنـد واز عـدالت اجــتما عی جـوال جـوال سـخـن بمـيا ن مـی آورنـد ۰هــر گاه ايشان شــوو نـيزم پــشتون و ســتمگـريـها ئيکـه از طـرف پــشتو نها در طـول تاريخ حـاکميت شان بـر ضـد اقوام و ملـيـتهـای ديگـر صـورت گـرفت است کـه هـمهءآن اظـهـرمـن الــشمـس مـيبا شــد ۰با شـها مـت انــسا نـد وسـتا نـه وبا در نـظـر داشــت منافع کلـيه با شنده گان کـشــور مـا تـا ئـيد و تصديق نـه نـمـا يند ۰ايشـان افراد بـطی الانـتقا ل ـ کـو تا ه فـکـرو بيـد انش هــستند ويا د يـده و دانسته در گـفـتار دمـوکـرات و روشنـفکـر ولی د ر کـردار شـوو نـيـسـت ـ مــسـتـبـد ـ عـظـمـت طـلب و برتری جـو ميبا شند ۰ بگـذار روشنفکرا ن ـتحـصيـلکـرده گـا ن ـ دانــشمـندا ن ـ ســيا سـتمـد اران و مــبارزان بـرادران پــشــتو ن  مـا با موضـعـگـريهای روشن و تاريخی خـو يـش مـو قـف خـود را در مـورد حـل مــسـلـه ملـی و گـذ شــتـه ء خـونـبار آن هـر طـو ر يـکه آرزو دارند بيان دارند تا بر اسا س مـوضـعـگيری ايشان تاريخ قـضاوت خـودرا در مـورد آنـها انجام دهـد۰از تصادفات نيک تاريخ بهتـرين چانـس هـا و امـکانات مــسـاعـد ملی و بين المللی را برای مـبا رزين ـ روشـنـفکـران و دموکـراتها ی پــشـتونـتـبــار مـا مــهـياگـردانيد ه است کـه شـوونيزم و برتری جـوی قـومـی را افـشاء و رسـواء نـموده خلای کـمبـود پـشـتونـهای ضـد برتری جـوی قـومـی را بطرف پرشـدن ياری رســا نـنـد در غـير آن طـوريکـه شاعــر ی مـيگـو يـد:    

هـر کـی پا کـج مـيگـذارد خـون دل ما مـيـخـوريم                                               شـــيـشــه نا مـو س عـالم در بـغـل داريم 

مـا  در غـير آن عـد الت طلبان و برا بری خـوان مـليتـهای باهـم برادرکـشورمامبارزه برضـد زورگـوی يکـه تازی ـانحـصارطـلـبـی و خـود مـحـوری را رسالت ســترگ خـود قـرار خـو ا هـنـداد و بـه کـامـيـبيـهای شـگــر فی   برخلا ف تـصورات و آرزو هـای بـلـنـد پــروازانه برتری جـو يان قـومـی د سـت خـو ا هـند يا فـت۰                    

خـو ا نـنـد ه گان عـزيز وگـرانـقـدر ! برای مـا بيش از ين نـنـگ و عـار ميـبا شــد کـه شـوونيزم و سـتمـگـری ملی را با بانگ رسا ء محکـوم نکـرده ودر برابر سـتمگری آنـها خـمـو شی اخـتـيار نموده و مـهر سـکـوت برلب زده و شـهامـت بيان حـايق تلخ و انـکار نا پذ ير وآفــتابی را نداشـتـه با شــيم ۰بـعد ازين نبا يد بـه هــرکـس اجازه داد کـه به اصطاح مـردم ما (( بـيـنی خـود را سـياه نموده نام خـودرا آهـنگـر بـگـذارد )) مـا هـمـه شـاهـد زنده هـستيم کــه يکـتـعداد از رهـبران جـنا حـهای مختلف ح۰د۰ خ۰ ا۰ ديده و د انـسته روی دلائـل گـو ناگـون کـه بيان آن درين نوشـتـه عـملی و مقـدور نيـسـت ودر برابر ياران و همـرزمان شـو نيســت خـود کـه آنها اهـداف برتری جويانه خـودرا زير شعارهـــای پرجـازبه ای مبارزه ءطـبـقا تی و يکـسلســلـه شــعا رهـا ی عـمومی مـا هـرانه مـخـفی نـموده کـادر هـا و شخـصيتـهـا ی انقلابی و وطـن پـر ست را بنام سکتر يــسـت ــ تجـزيه طـلـب ـ نا ســيو نا لـسـت ـ پا ن تـرانـسـت ۰۰۰وغـيره مـحکوم نمـوده از رهـبران وکادر هـای صادق و عدالت پــسنـد سـلب جــسارت انقلابی وسـلب روحـيه عد ا لت خــواهـی را نموده بـودند و جــهت دست يابی به اهـداف خـود به هـر و سـيله ء مـمکن وناروا مبادرت می ورزيد ند ۰ تـعداد از رهـبران جــسارت باخـته در کـنار هـر چـها ررهـبری بر سيا سـت غلط کادری رهـبران با ديده اغـماض مـی نگـر يستند بر خـلاف کسانيکه يکـجا با مـن از سـيا سـت غلط کادری رهـبران انتقاد می کـردند روزشـان به اصطلاح مـردم مـا زار و ســــيا ه گـرديده بود ۰لـذ ا با اسـتفاده ا زين تـربـيون از تـمام مـدافعين جـسور طـرح برابری ملی وعـد الت اجـتما عـی احترامــاء خـو ا هــشمـندم آن عـده از روشـنفکـران و مبارزين کـه شـوو نيز م عظمت طـلبانه را از ريـشه و بنياد محـکوم ننمايند بايد صـف خـود را بـرای پـيمودن راه هـا ی باقی مانده از هـمچـو عـنا صـر منحـط ـ ضـد دمـو کـرات و عقب مانده کـه در گـفـتار دموکـرات و بـشـر دوست ولی در کـردار مـستـبـد ـ ديکتاتور و يا معـا مله گـر هــستند جدا سازيم ۰

در فـرجام باور کـا مـل دارم کـه : با داشتن  يک خـط مشی روشن و عـا د لا نـه ــ دمـو کـرا تيک ـ عـلـمـا ء تنـظـيم شــد ه ـ آ زمـون شــده ـ خـلا ق ـ انـعـطا ف پذ ير ـ رهـگـشـاء ـ فـراگـير ـ وســيع الـبنياد ـ از جـهـــــت تاريخی قابل حـصو ل و کـا ملا ء بـر مبنای خط فـکـری نوين کـه از هـر نـگا ه جـواب گـو ی نيازمـند يـهـای زمان مـا بوده و بر اسا س وا قعـيت های جـا مـعه وجـها ن امــروز تـهيه و ترتيب گـرديده بـــا شــد ۰البته با انتخـا ب شـيـوهـــها و راهــها و مـيتـود هـای کـهنه شــده تاريخ زده و ضـد دمـو کـراتيک کـه بـه هـيچـصـورت نميتواند حــللا ل مــشـکلات ـ نارسـائيـها و کـمبـوديـهای و طن و مــردم مـا باشــد نـمـيـتـو ا ن بــسر مـنز ل مـقــصـو د رسـيد ۰

ـ با مـارش ظـفـر آفـرين به پيش بخا طـر افـشـاء و ريـشـه کـن نمودن هــر گـو نـه ستمگـری ـ نا برابريـهای مـلی ـ اجـتما عی و قـلـدور مـنيشيـهـای گـونگـون و اتخاذ يک مـشی انسانی ـ عـادلانه ـتريـخـواهـانه ـ خلاق و دورا نــساز در کـليه عـر صـها بخـا طـر تامين تـر قی ـسـعادت ـسـر بلـندی ـ بـهروزی ـ برادری ـبرابری در وطن بر با د شـده مـا ومـردم تـبا ه  گـرديده آن و برای محــوهـر گـونه بی عـدالتی از کـشـور ماتمزده ء مــا !

پـيـشـنهاد مينـمايم کـه:هـمـوطن محترم و گـرانقــدرم عـــطا مـحمـد نـوروالی و لايت بلخ يک کـميسـيو ن تشکلـيل داده تـمام نامـهای مـحلات ومناطـق و لايت بلخ ر ا کـه تــوسـط باند جـــنايت پيـشـه ای وزير محمد گـل خان مـهمـند نامگـذاری گـذاری گـرديده اسـت مـسترد  نـمـو ده و نا مـهای اولی ـ اصلی ـ تا ريخی و باسـتانی را در قـلمـرو ام البلاد دو با ره باز گـردانيده و يکی از خـواسـه هـای دمو کـراتيک ـ عـادلانه و بر حـق مــردمان ولايت بـلـخ را بر آورده ســاز يد !

نـوت : از خـواننده گان گـرانـقـدر ـمـهـر بان و دلسـوز در کـشـور با عـر ض احترمــات مــز يد خـو ا هـشـمندم کـه پـيـشـنهادات مـرا خـدمت محـترم والی صا حـب رسـا نيد ه مـرا مـد يـو ن خـو يش ســا ز يـد ۰ ـ ـ بـا عـر ض حـر مـت !                                         

پـا يا ن قــسمت جـهارم             
 

خـــتـم 
 

 ادامه دارد       

انجنیر امان  الله  استوار

روزندال   ـــــ  هـــا لند 

     Ostowar@Tiscali.nl

P h  :  0031-62-93- 23-475

                     

 

قسمت های قبلی

 


بالا
 
بازگشت