اکا د میسین دستگیر پنجشیری

گرنیش زنی  به دیده گان   ودل من

یا  نوش کنی  خون دل بسمل  من

کی سود کند  کوفتن  " آهن سرد "

ای تشنه ء خون خلق وآب وگل من

"فروغ هستی " 

  

                  

درنگی بر تبلیغات میان خالی

 

     گرداننده ءرادیو تلویزیون بیرون مرزی  آریانا -افغانستان

بتاریخ 19 - 20 سپتمبر سال روان ، رادیو –تلویزیون  بیرون مرزی آریانا -افغانستان  برمن  اتهامی بسته است که گویا  فرزندان مردم آزادهء بدخشان را از ارتفاع بلند واز طیاره های نظامی  به دریای خروشان کوکچه پرتاب کرده ام 

آقای نبیل غمین مسکینیار  گرداننده ومسوءول  این دستگاه  تبلیغا تی بیرون مرزی  وبلند گوی شاه پرستان  تفاله های دوران استبداد کبیر  صغیر  تعداد انگشت  شماری از  تکنوکراتان ومقامات باز نشسته   دههء دموکراسی افغانستان  سلطنتی   میباشند  

  نخست  باید  به  ایجاز  کامل    نوشت  که :  -

   رسانه های گروهی  خبری  اطلا عاتی  تاری  تصویری ومطبوعات جهان معاصر هریکی به این یا آن طبقه قشر  لایه اجتماعی ،خیل تبار قبیله  وگروه قومی  ، دین مذهب آیین، کانونهای علمی فرهنگی  وبه احزاب سیاسی  نهادهای مدنی سازمانهای بین ا لمللی گونه گون آشکار وپنهان به اصطلاح مستقل   ودولتها ی گونه گون  وتارنما ههای برقی  یکسر وهزاران  زبان جهان معاصر  و سیاره ما  پیوند دارند .

گرداننده گان این دستگا ههای پرشاخ وبرگ تبلیغا تی هریکی  دارای   مشی تبلیغاتی واهداف قبلا تنظیم شده ء میباشند   اخبار  ،اطلاعات  گزارشها  ومعلو مات ضروری خودرا بوسیله کار آگاهان رشته ها  ی گونه گون دانش وتکنالوژی معاصر فراهم  می آورند وبا رعایت کمال  عفت قلم  وباور به صحت  ودرستی آن  به مردم میرسانند  وبه این تدابیر تبلیغاتی به  سود اهداف ویژه خود  کار ومبارزه  میکنند

ولی اشرافیت فیودالی افغانستان پس از سقوط سلطنت  وسردار محمد داوءود درهمه جبهات به و یژه  درجبهه سیاست فرهنگ وتبلیغات دوچار افلاس شده اند  وبگونه یکی از "جرنیلا ن" خرد باخته ء  امیر عبد لرحمان  علیه دشمنان ومخالفان  سیاسی خود با چشمان بسته  وبی خریطه فیر میکنند ( مراد خریطه ء باروت است )   و همان شعارها ی کهنه ء دوران جنگ سرد  خودرا  بازهم به شیوه یکنواخت  وبدون  آگاهی  به اوضاع  واحوال وتناسب نوین  قوای جهانی وتند پیچهای نوین سیاسی تاریخی   به سود القاعده  وبه زیان دموکراسی  نیم بند کنونی  تکرار میکنند و با تضعیف مواضع  جنرال سید محمد گلاب زوی  وجنرال  نورالحق علومی  جبهه ملی مقاومت مردم افغانستان   احزاب  سیاسی نوبنیاد ملی ودموکراتیک  وتفاله های  دهه ء دموکراسی بابای قبیله ها   ؛  آگاهانه  یا غیر آگاهانه  آب به آسیاب  القاعده  ملا عمر حکمتیار مولانا فضل الرحمان  مولانا  سمیع الحق  قاضی حسین احمد وهابیان  کشورهای خاورمیانه  عربی سپاه  مهدی  ودهها لشکر فروخته وطفیلی  منطقه وجهان   میریزند

خاستگا ه  اجتماعی  آقای  نبیل غمین

پدرفرهیخته ء   آقای نبیل حسین غمین  شاعر وکارمند انحصارات دولت بود ه  ،    به خانوا ده ء  اشرافی مسکینیار ، سردار زکریا خان و  سردار سلطان محمد خان طلایی  پیوند  خونی وتباری داشته اند

سردار  سلطان محمد خان طلایی  کی بود؟  وچرا اورا  طلایی می نامیده اند ؟   برای شناخت ژرف  سردار طلایی  به رساله ء نایاب "نادرخان وخاندان او" مرا جعه میکنیم .رساله ء  نایاب  " نادرخان وخاندان او "   نخست  دریکم سپتامبر سال  1951  ودر نشریه  " جمهوریت  اسلام  "   بقلم  مهاجر افغان  نوشته  ودرشهر کابل  چاپ  شد  و چاپ دوم  آن در سال   2001  درشهر پشاور انتشار یافته  است 

درین برهه ء تاریخ  استاد عبدالحی  حبیبی نیز  جمهوریت مو أقت  افغانستان را درتبعید ودرپاکستان اعلان کرده بود  

 به هر حال  تا جاییکه  ازسبک نوشته  ومحتوای  نیر ومند این مقاله  پیدا است                   " مهاجر افغان "به تاریخ  افغانستان شیوهء نوشته ء زبان فارسی دری  شناخت ژرف  وتسلط کامل دارد بنابرین با اطمینان روی نوشته ء  این مهاجر ضد استبداد استعماری افغانستان  میتوان  حساب واعتماد کرد .

مهاجر افغان  درباره ء خیل وتبار طلایی  وخاندان نادر به ایجاز  واطمینان قوی نوشته است که :

". . . درحدود (  1230 ق) دودمان احمدشاهی  مضمحل گردید  ودود مان جدیدی از نسل محمد خان (  مشهور به  محمد زایی )  که به دربار  ودودمان احمد شاهی قربی داشتند اقتدار مملکت را  بدست آوردند وا ز همین خاندان  فرزندان متعدد سردار پاینده محمد خان وبرادران وزیر فتح خان درگوشه گوشهء مملکت  ،از کشمیر تا هرات  و آمویه و سند تا کنار بحر هند  مسلط گشتند  .

ازجمله  ء برادران  وزیر فتح خان  شخصی بنا م  سلطان محمد خان شهرت داشت  .این سردار عیاش ورعونت پرست ( خود آرا  ، سست وکم عقل ) حکمدار پشاور ومربوطات آن بود  ...   وی در "    وزیر باغ    " پشاور آیینه خانه داشت واوقات او با پریوشان درباری  به عیش ونوش میگذ شت

این مخلوق عجیب  طلا را  بسیار دوست داشت  طلا میخورد (کشتهء طلا ) طلا می پوشید ( پوشاک طلا )  بر فرش و بستر طلا یی می خوابید  .دستبند

پای زیب  بازوبند وکفش طلایی می پوشید  وحمایل سنگین طلا  به گردن می بست و  با  این عشقی که سردا ر نامدار به طلا داشت  بالاخر  ه   به "سردار طلایی" و "سلطان طلایی " نامزد گردید  "

به قول " مهاجر افغان "    سردار طلایی   همه  عمر خودرا  درآغوش پریوشان درباری  ،در سکر گذرانید  .ازحال مردم خبر نداشت  وقتی که درباریان  وکارداران  ، سردار را  برای چند دقیقه  از آغوش مهرویان دور میکرد  "حضرت سردار میگفت :   .."   من چیزی دیگر  نمیدانم  .بروید  هرچه میخواهید بکنید ولی اینقدر  برایم بگویید  چقدر طلا آورده اید .."

 خلاصه درچنین شرایطی که کارداران "   سردار طلایی  "  با شدت تمام  سرگرم چپاول وغارت  بوده اند  " دولت  تازه دم  سیک  درپنجاب باسرعت برق پیش  میرفت  یک قطعه  کشور افغانی را  بزور سرنیزه  سربازان دیر

از اقصای کشمیر تا حواشی پنجاب مسخر کردند ....... تا سردار  ،سر از خواب غفلت وعطالت  برمیداشت   قوای آزموده  وجنگ د یده ء  سیک برین طرف  سند ریختند  وسردار سلطان طلایی  وبرادران  او  این سرزمین دلاوران  ومدفن  خوشحال خان  ....و .و . و.  را  دربرابر طلایی چند به رنجیت  فروخت  ..  . " 

به اساس نوشته ء مهاجر افغان  ازجمله ء فرزندان زیاد سلطان طلایی  آنانیکه  بصورت مشروع  منسوب به وی اند  دو برادر سردار یحیا خان  وزکریا خان  معروف اند  .." وسردار نبیل غمین نیز از نبیره های سردار زکریا فرزند  اصیل سردار سلطان طلایی بوده اند

تا اینجا به سجل وسوانح هفت پشت  آقای نبیل  غمین  مسکینیار به ایجاز روشنی افتید وازین نوشته مهاجر افغان  چنین نتیجه گیری میتوان کرد که نیاکان  آقای نبیل به این وطن ومردم وطن  میراث  پرافتخاری ازخود  بجا نگذاشته اند ولی  این پیوند بیولو ژیک وخونی  به طور قطع  دلیل شده نه میتواند  که آقای نبیل مسکینیار  مسوءول  کارنامه های عاری از افتخار  سردار سلطان محمد طلایی  قلمداد شود

جان سخن اینجا ست که ایشان شاید هنر مند  خوبی باشند ولی  سواد سیاسی ندارند  به ارزشهای  اعلامیه ء جهانی حقوق بشر، ارزشهای دموکراتیک قانون اساسی  قوانین مملکتی   آگاهی وباور ندارند از توده های مرد م شعور روان وسنن پسندیده  توده ها ی  دوران زوال سلطنت قبیله خود کاملا بیگانه اند  وبه  الفبای مبارزه  واصطلاحات سیاسی وبار معنوی واژه ها  آگاهی کافی نه دارند ایشان  به دلیل دوری طولانی ازدیار ومردم وطن به این حقیقت آگاهی نیافته اند که د  یگرگونیهای سیاسی اجتماعی مبارزات مسلحانه بین  قبایل اقوام  وپیروان مذاهب برای کسب وحفظ قدرت سیاسی بر شعور وروان اجتماعی وملی  دهقانان  چاپ اندازان بویژه بر شعور و روان   نسل گرم وسردیده وجوان  روستاهای افغانستان کنونی  تاثیرات ژرف وآگاهی بخشی  بجا نهاده است  زنجیر های زمینداری –اربابی وپایه های اجتماعی نظام فرتوت سلطنتی فروریخته است  دیگر " هیچ واجب الاحترام وغیر مسوءولی  " نزد مردم افغانستان مشروعیتی ندارد امروز  حداقل  هشتاد حزب سیاسی وصدها انجمن فرهنگی ونهاد  مدنی رسانه های گروهی  دیداری وشنیداری هزار بار پر محتواتر آگاها نه  تر از تلویزیون  بیرون مرزی اریانا –افغانستان  تبلیغات بیداری بخش وسازنده میکنند به تهیدستان بامیان  وبادغیس وتوره بوره  آب ونان ولباس میرسانند  ومکتب وبیمارستان آباد میکنند اشک معلولان ومظلومان ویتیمان رااز رخسارها  پاک مینمایند

این لشکر جبهه ء فرهنگ تبلیغ وترویج وسیاست  همه به بار معنوی اصطلاحات سیاسی کم وبیش آشنایی دارند  .اکثریت قریب به اتفاق آنان  به این ارزشهای دموکراتیک قانون اساسی و اعلامیهء حقوق بشر آگاهی وباور دارند که :

" براأت  ذ مه حالت اصلی  است  . متهم  تا  وقتیکه به حکم قطعی  محکوم علیه  قرار نگیرد  بیگناه  شناخته میشود  " و خلاف احکام  مواد  (  104 و106 قانون اجراآت جزایی  وخلاف  مادهء (9)  اعلامیه جهانی حقوق بشر: -" احدی را نه میتوان خودسرانه  توقیف   حبس ویا تبعید کرد "   هیچ قدرتی حق ندارد که  از آزادی بیان وقلم برضد دیگران استفاده های سیاسی  تبلیغاتی غیر قانونی و میان خالی  کند وبرکرامت انسانی و آزادی دیگران  تجاوز نماید

بنابرین من درروشنایی این دیگرگونیهای  اجتماعی وپیدایی گرایشهای نوین ودموکراتیک  درافغانستان به داوری بیرحمانه مردم ودادگاههای منصف و  مردمی   باور تزلزل ناپذیر دارم ودرین راه قربانی داده م رنجکشیده ام

مطبوعات ورسانه ها  ی گروهی تصویری وصوتی  حق دارند  که هرگونه  قانون شکنی  فساد اداره  برخوردها ی بیروکرا تیک  و   افراطکاریهای مستبدانه را  آیینه وار روشنگری افشاگری  واتهاماتی را بر کجروشان وناقضان حقوق بشر  وارد کنند   ولی تعقیب عد لی محاکمه  و صدور حکم  جرم جنایت و خیانت وظیفه وصلاحیت نهادهای عدلی وقضایی کشور  میباشد .  نه صلاحیت  محترمه ملالی فراهی ،   کسیکه  خود به تخلص وافتخارات مبارزه ء جویای فقید  ووارثان شایسته  او دستبرد زده است  چگونه میتواند  از حقوق مردم مظلوم  افغانستان دفاع کند

با بیان وباور به این ارزشهای دموکراتیک قوانین مملکتی  وارزشهای اعلامیه حقوق بشر  وخلاف  تبلیغات بدنام کننده واحکام  خلاف قانون  دستگاه  تبلیغاتی و بی  بند وبار آقای نبیل غمین  تا همین امروز که نزدیک  به  75 سال عمردارم  به جز یک کژدم  ویک مار کفچه  زندان قلعه ء کرنیل دهمزنگ دوران دموکراسی تاجدار  ومگسها  وز نبورهای  موذی   دیگر تاکنون خون  هیچ زنده جانی را  درهیچ گوشه ء وطن  وجهان  نریخته ام  به این ادعایم استاد  "نگارگر " نیز گواه بوده اند که مار کفچه استبداد سلطنتی بیست واند  روز پیش از سقوط سلطنت  درتلک موشها ی سلولم  افتاد وآن را  سرکوب کردم وبه 12تن از زندانیان قلعه کرنیل گفتم که این یکی از نشانه های زوال سلطنت افغانستان است که ما ر او  درتلک موش   زندانیان سیاسی گرفتار  میشود

وهمچنین  خلاف تبلیغات  آگنده  از غرض ومرض وزهراگین دستگاه تبلیغاتی  آقای نبیل  دردوران  حاکمیت حفیظ الله امین ، دربدخشان  به هیچ اسم ورسمی نه رفته بوده ام و بدون ترس از اشتباه وبا اطمینان قوی وبا صدای رسا میتوا نم  بگویم  که  دردوران  حکومت صد روزه  حفبظ الله امین برای درمان بیماری قلبی خود  دربیمارستان  مسکو تحت معالجه بودم  وفقط دوروز پیش از سقوط حاکمیت حفیظ الله امین  به وطن برگشته وپس از شش جدی  1358 خورشیدی به دلیل مخالفت با   تجاوز حضور ونفوذ  قطعات شوروی درافغانستان  گرفتار ودربلاک اول  زندان پلچرخی  بدون  حکم  محاکمه محبوس  بوده ام  پاسپورت من نیزاگر در  دوران  کشاکشهای تنظیمها ی اسلامی از دستبرد ارباب غنایم در آرشیف وزارت خارجه  مصوءون مانده باشد  گواه  محکمی  به این گفته ها  بوده  میتواند  بیک  سخن  مردم   آزاده ء بدخشان درتمام زنده گی ازدست وز بانم  بطور قطع  زیانی ندیده اند   احسا س مرا نسبت به بدخشان ومردم بافرهنگ

بام دنیا ازین چند بیت زیرین  دریابید که درشبهای سرد زمستان و در  زندان  مجرد پلچرخی  حاکمیت  دکتر نجیب الله سروده ام 

 

                                             لعل بد خش

 

  من عاشق ستیزه ء امواج سرکشم

 مشتاق  صلح وزنده گی شاد ودلکشم

سو هان عمر  مستبدان  زمانه  ام

آه   درون  سینهء   خلق   ستمکشم 

افتاده ام   به  دامن  هند وکش کبیر

"لعل بدخش " وگوهر نا یاب و بیغشم

از  خصم  آشکار ندارم   امید و بیم

لیکن  ز  دوستان   دو پهلو  مشوشم

ظلم زمان  اراده  ء من خم  نه میکند

پولاد   آ بد یده  ام  و  در  کشا کشم

  باشد  نبرد  مردم  من شعر  هستیم

  فرزند   آب  وخاکم  ودریای آتشم

 

11 جدی  1370  خورشیدی

بلاک اول  محبس پلچرخی

شهر کابل  -افغانستان

اکنون  وظیفه ء  لویه خارنوال  ونهاد  ها ی قضا یی افغانستان است که پیرامون  این  تبلیغ میان خالی دستگاه تبلیغاتی آقای نبیل غمین  وضد تبلیغ مستند این سوهان عمر مستبدان زمانه،  تحقیق  وپس از  طی مراحل  قانونی حکم قطعی  وعادلانه خودرا صادر به فرمایند تا پندی برای ما وعبرتی به دیگران شود

در فرجام  باید  آقای نبیل دریابند که  اراده ام را نه شش سال  زندان وزنجیر شاه وبابای  مرحوم قبیله شما  ونه زندان و دستبندهای ظریف  سردار  محمد داوءود عاقل ترین دیوانه گان قبیله ء شما   ونه حکم اعدام بیدادگاه  داکتر  نجیب لله   هیچیکی  طی هشت سال واند  ماه زندان مجرد وکوته قفلی وده سال غربت ،  خم   نتوانسته  است  وباور تزلزل ناپذیردارم که این بارنیز  گل خشک تبلیغات شما در دیوار اعتماد  وباور آزاده گان  پاکیزه  مغز "بام دنیا " و میهن  عزیز ما نه می چسپد  

 و همانگونه  که   خداوند گار بلخ  آموخته  است من به این پندارم که :   

"  تیغ حق از تیغ  آهن  تیز      بل ز صد لشکر ظفر انگیز  "   است                                                                                      " مثنوی " 

                                                                      باعرض حرمت   

 

                                                                                                                                                            

اکادمیسین دستگیر پنجشیری

21  سپتمبر   2007

  ایا لت  واشنگتن – امریکا

 

 


بالا
 
بازگشت