جليل پرشور

 

 اگر ما وحدت ميداشتيم ودرراه برآورده شدن منافع تنگ گروهی ، فركسيونی ، شخصی ، قومی وزبانی برخلاف عقايد ، آرمانها ومبارزات طولانی توام بارنج وقربانی خود كار مخفی نميكرديم ، به  زحمت كشان ،حزب ورفقا صادق ميبوديم ودربين حزب اعضای دايمی شورای امنيت دارای حق (ويتوی هميشگی ) بزور صلاحيت شورای عمومی را تصاحب نميكرد ، به اين مشكلات ومشكلات قبلی هرگز مواجه نميشديم .!

 

**********************

 

نگاهی به گذشته ها ی جبهه سازی واتحادهای رنگارنگ !

 

سخنی چند پيرامون جبهه ها وايتلافهای سياسی

در ديروز وامروزوطن ما

 

 

به عقيدهً من ، برای ارزيابی وقيمت گذاری دقيق ونزديك به حقيقت (جبههً ملی) كه جديدا ً اعلام موجوديت نموده است ، وقتی ميتوانيم اقدام كنيم كه موقعيت وموضع سياسی ، حزبی واهداف

 ملی خود ما روشن وآفتابی باشد ودرروشنی برنامه وپروگرام اعلان شدهً تشكيلاتی ويا گروهی وشخصی خود ، بديها ، اضرار ، غير قابل قبول بودن وخوبی ها ومفيديت های احتمالی آن را حساب كنيم. 
نميتوان ازمواضع تفاهم جويانه ، همسويی خواهی باسايرين ، ترك مبارزهً طبقاتی وناجايز وحتا غير قابل قبول بودن ومضر بودن آن، دوری از اهداف آشتی ناپذير بودن با بنياد گرايی ومخالفين مسلح ديروز وساير فكتورهاييكه بعدا ً به آنها اشاره خواهد شد، در اين مورد وموارد همسان آن كه روييده ويا درحال تولد قراردارد ، قضاوت كردوباچشمان بسته آنها را تاييد نمود ويا مورد ترديد قرار داد .
بنا ً ، برای هرنوع قضاوت ومعرفی ديگران شامل اشخاص ، دولت ها ، نهاد های سياسی ومذهبی وهرتشكل ، گروه وعقيده ای ، بايد اولا ً معلوم باشد كه ما خود كي هستيم وچه ميخواهيم ؟ چرا آن انكشاف را تاييد واین رويداد را ردومحكوم ميكنيم.
سكوت دراين موارد جدا ً مضر وزيان باراست وبايد هر فرد علاقمند به سياست ودگرگونی وخواهان بهبود اوضاع وطن ، موضع خودرا درقبال تمام انكشافات وتحولات مثبت ومنفی وطن ، منطقه وحتا جهان ، ابراز وصراحت ببخشد درغير آن افراد مويد شان به گمراهی ويا كجراهه رفته وبی باور ميگردند. سكوت هرگز حقانيت ببار نمی آورد واز مسووليت ها چيزی كم نميكند.!
دراين روزها كه تبصره ها ونوشته های متعدد وگوناگونی ، پيرامون اتحاد جديد سياسی ايكه نام جبههً ملی به آن داده شده است ، نشرگرديده وتوجه بسياری از روشنفكران چپ وراست را بخود جلب نموده است وتعدادی با كل بی صبری ويا عدم تعمق، در تاييد بی چون وچرا ويادرتخريب كامل آن دست بكار شده اند ، من نيز به خود لازم دانستم كه با استفاده از اهداف واقدامات طولانی حزبی كه ساليان طولانی از مدرسهً عظيم وطن پرستی آن چيزهای را آموخته ام ودر قطار سايررزمنده گان فداكار وعدالت خواه آن حزب بخون نشسته وقربانی شده ، درراه خوشبختی انسان زحمتكش وترقی وشگوفايی وطن رزميده ام ، دراين مورد معلومات وچشم ديدهای خودم را به اطلاع دوستان ورفقای عزيز برسانم .
من ، بخوبی ميدانم كه اشاره به عملكردهای د يروزی جمعی وفردی رفقا در اين موارد ، شايد برای تعدادی از نخبگان سياسی ،خاصتا ً آنانيكه خود از مهره های اصلی اقدامات آشتی جويانه ، مصالحه خواهانه ، كنار آمدن ها ، ايتلاف ها ونوشتن پروتوكول های همكاری سياسی ونظامی باساير گروه های موافق ، مخالف، رقيب ودشمن با حزب ما بودند، تازه گی نداشته وازاهميت جدی نيزبرخوردارنباشد امابرای نسل امروزی مبارزين وعلاقمند به سياست ، حداقل كمك را خواهد كرد . زيرا آنها به تلاش های طولانی وهدفمند حزبی ، برای تشكيل جبهه ها واتحادهای سياسی ، درگذشته پی خواهند برد واين را خواهند دانست كه حزب ما يكی از اولين آغاز گران ايجاد ايتلافهای خير ، برای شر زدايی وظلم وبيداد ستيزی بوده است وهيچ كوتاهی ای در اين مورد از خود نشان نداده ولی با پاسخهای طرف انتظار حتی از جانب آنهاييكه خودشان را مركز انقلابيون ناب ويامنبربهترين مسلمانان وطن ميدانستند مواجه نشده وبرخلاف، به نداهاوفرياد های آشتی جويانه آن حزب، با تقنگ وراكت واتهام های خيانت به انديشه های چپ وافكار اسلامی، پاسخ داده شده ودرنتيجه خونهای مردمان بيشماری از كليه طرفها ، بناحق ريختا نده شد وتا هنوزاين حركت وجريان خونين قصدا ًدر وجود گروه خون ريز طالبان كه خلف گروه ها وافراد تنظيمهای قبلی ساخت پاكستان است ، برای نابودی مردم ووطنی بنام افغانها وافغانستان ، جاری وفعال نگهداشته ميشود.
حزب دموكراتيك خلق افغانستان ازهمان بد و فعاليت هدف مند سياسی وتشكيلاتی خود بخوبی درك كرده بود كه تغيير وتحول جامعه، بدون مشاركت وسيع مردمی واتحا د ها ی سياسی سالم ومفيد بحال اكثريت توده های زحمت كش امكان پذ ير نبوده وتكرويی سياسی عواقب وخيمی را درقبال دارد .
مضار عدم استفاده از آن درك سالم وبرداشت علمی وعدول از خطوط تعين شدهً اهداف نيك رفتن بسوی مردم وبسيج آگاهانهً آن برای حركت به پيش وجلو گيری از عقب گردهای سياسی از طريق مشاركت دادن گروه های فعال وبالقوهً سياسی تحول طلب، برای مقابله وخنثی ساختن انواع دسايس آشكار وپنهان ارتجاع داخلی وخارجی درجريان سالهای اول حاكميت دولتی بعد هفت ثور 1357 به اثبات رسيدوخودكامه گی نتايج منفی واسفبار خود را ببار آورد.
حزب ورهبران دور انديش آن از آغازفعاليتهای سياسی، تلاش كردند تا شخصيتهای وطن دوست وملی از نظريات مختلف و از اقدامات وفعاليتهای حزب حمايت وبا آن همراهی كنند. ازينرو با مردمان زيادی تما س قايم كردند وآنهارا طرف حرمت قراردادند.
اما باكمال تاًسف كه درمراحل بعدی مبارزه ، افراد معلوم الحالی ،درحق مردم وفعالين سياسی فداكارخود حزب ، سايروطنخواهان ومخالفين ، جفاهای فراوانی را انجام دادند.
حزب ما ، برای ايجاد جبهه ً بزرگ تهيدستان ، زحمت كشان ، وطنپرستان فعال سياسی وكافهً مردمانی كه درآن زمان درصورت پيروزی انقلاب ملی ودموكراتيك ، منافع شان محترم شمرده شده ودر قدرت دولتی سهيم ميبودند ، حتا در استعمال وبكاربردن واژه ها توجه ميكرد واين اقدامات را در زمينه بكار برد

1 :  مطرح كردن واژهً خلق كه شامل ( كارگران ، دهقانان ، پيشه وران شهری (كارگران ، دهقانان ، پيشه وران شهری وروستايی، روشنفكران ، مامورين پايين رتبهً دولتی  ، روحانيون وطن پرست ، مجموع زحمت كشان و بورژوازی ملی ) می گردید 
اگرچه مخالفين نكتايی پوش وعمامه بسر ، هركدام مطابق ميل واستقامتهای فكری شان آن واژه واهداف رهايی بخش حزبما درمورد تامين سعادت ورفاه برای مشمولين آن اصطلاح بزرگ را وارونه وغير دقيق تفسير ومعنا كردندوخلقها را از مفهوم نام خودشان ترسانيدند وعده ای از كجروان وتندروان داخل حزب نيز درمراحلی از فعاليتهای دولتی حزب ، از آن واژه بمانند پيراهن پرخون سياسی وانتقام جويی بهره جستند، ولی واقعيت آن بود واست كه نيت اصلی رهبران وكادرهای اصيل حزب ازبكاربردن واستعمال آن واژه درمرامنامه ،اساسنامه ومنشورات حزبی صرف ، همراهی با موج عظيم ادبيات سياسی وانقلابی منطقه وجهان نبود بلكه برای رسيدن به اهداف بزرگ انسانی حزب ، خواسته بودند جبههً وسيع ، بزرگ وطبيعی ای را درنبرد عليه ظلم وبيداد اساس گذاری وبوجودآورند .
تركيب پركميت گروه های مختلفهً مردم شامل تعريف خلق كه اكثريت قريب به اتفاق مردم وطن مارا دربرميگرفت ، بيانگر بعد وسيع فكری حزب مابوده كه به آن اساس ، مخالفين سياسی حزب مارا عده ای قليلی از اقشار وگروه های مفتخوار ، ظالم ، چپاول گر واستفاده جوی دولتی ، فيودالان وراس هرم دولت های ستمگر وقت تشكيل ميدادند . اين خود شكلی از تقارب وتفاهم گروه هاواقشار اجتماعی جامعه بودكه برای تحقق اهداف مشترك ومفيد برای همه ، درمركز توجه واهتمام حزب ما درپروسهً مبارزات دشوار عدالتخواهی وظلم ستيزی قرارداشت. 

2 : حزب ما ، تشكيل جبهه  متحد ملی ودموكراتيك را سنگ بنای اصلی وعمدهً اهداف سالم وطن پرستانهً سياسی خود، برای تغيير سالم ، قانونمند وطبيعی جامعه انتخاب وتعين كرد وتلاش نمود  تا اين جبهه دروجود تمام گروه های سياسی وطن پرست ومذهبيون خير وغير افراطی ودرحمايت طبقات واقشار زحمت كش جامعه ، ازنظر به عمل تبديل گردد وراه ها وشيوه های نيل به اهداف وطن پرستانه وعدالت خواهانه ، بشكل بهتری جستجو وتحقق يابند.
ثمرهً تلاشهای آن زمان برای تشكيل جبهه ً ملی ودموكراتيك ، نتايج چندان ملموسی را از آنجهت در برنداشت كه اقتطابهای ايدولوژيك وسياسی دول مترقی از يكسو ومداخلات ارتجاع منطقه ، دستگاه های دولتی وابسته به اقشار بالايی قدرت واقتصاد ، از سوی ديگر به اضافهً تبليغات منفی وزهر آگين بخش روحانيت وابسته به دربار ومراكز فعال مذهبی مداخله گر ديوبندی پاكستان واستخبارات نظام شاهی ايران وسعودی ومتحدين غربی شان، موانع اصلی واساسی در اين راه بحساب آمده و آن عوامل وتلاشهای ارتجاعی مانع اتحاد وطن پرستان ميهن ما گرديدند. 

3 :  حزب ما ،  باوجود تلاشهای وسيع حلقات ارتجاعی حاكم ، توانست درجريان فعاليت های پارلمانی ، خاصتا ًدرموارد بسيار مهمی، مثل موضوع آب دريای هلمند ، تعدادی از وكلای ملی گرا ووطنپرست غير حزبی را درجبههً واحد ولوگذرا وموقت بكشاند وتا حدودی متحد سازد .

اگرچه واكنشهای بعدی مخالفت با پروژهً تسليم طلبانه ًحكومتی آن وقت، درمورد آب هلمند بيشتر از سوی فعالين حزب ما نشانداده شد وعليه سفر هويدا صدراعظم ايران كه برای زير فشار قرار دادن حكومت وپارلمان افغانستان به كابل آمده بود، تظاهرات وسیع سازماندهی گرديد وسايرين چندان ثابت قدم باقی نماندند. اما به بركت آن موضعگيری شجاعانه، خصوصيت های وطن پرستانه وملی واتحاد طلبانهً حزب ماهرچه بيشتر منعكس وبه درك وآگاهی مردم رسانيده شد .

4 :  بزرگترين دست آورد همسوييها وتقارب سياسی احزاب وگروه های ترقيخواه وطن پرست آن وقت وطن را فقط ميتوان درمدت زمان نسبتا ً كوتاهی مشاهده كرد كه اتحاديهً محصلين پوهنتون كابل ، بعد تلاشها وزحمات مشترك فعالين وكادرهای پيشقراول احزاب وجريانات سياسی آن وقت در سالهای اخير سيطرهً نظام شاهی ، شكل گرفت وجبههً متحدی برضد گروه اخوانيها وحلقات وافراد وابسته به ملاهای سياسی وفعال آن زمان ولوايح وقوانين ضد دموكراتيك وضع شده از طرف دستگاه ، برای به انقياد كشانيدن محصلين ، بوجود آمد وهر محصل وفعال سياسی وآگاه بچشم سر ، مفيديت ها وماحصل اتحاد وجبهه ًواحد وطنپرستی را مشاهده كردند وهنوز خاطرات آن روزهای دفاع مشترك از اهداف مشترك دموكراتيك را فراموش نكرده اند.

 
5 :   دستگاه سلطنت وجلوس مكارانهً نادرخان برتخت وتاج امانی، ازطريق فريب دادن مردم ، حمايت تعدادی از اقوام وشكل گيری جبهه واتحاد ارتجاعی ای بوجود آمده وشكل گرفته بود كه درنتيجه شاه پرستان وعاشقان سلطنت ، باوجود برگشت ناپذير بودن وغيرقابل قبول بودن آن برای اكثريت قاطع مردم ونيروهای فعال سياسی كشور ، تاهنوز درفكر برگشت آن بسر ميبرند. چون سلطنت به حاميان خاص خود ، امتيازات ماورای قانون راقايل گرديده بود ودرنتيجه تعدادی را ياغی وخودسر وغير جوابده به حكومت وادارات دولتی تربيه كرد كه تاكنون نظم پذ ير و ماليه ده نبوده وبا سرك ومكتب وشفاخانه وهرتحول ونماد فرهنگی وعصری مخالفت نموده وهمين اكنون كتاب وكتاب خوان را به گلوله ميبندند.

6 :  سلطنت ودستگاه حكومتی وابسته به آن ، ازطرف تمام اربابان قدرت ، غاصبان زمينها ودشتهای بی پهنای وطن ،روحانيون رده های بالا وتمام مخالفين عدالت وبرابری انسانها درگوشه گوشهً وطن ، حمايت ميشد ومتاسفانه كه دراوايل تعدادی ازمردمان خوش قلب وزحمت كش ميهن ما نيز باثر تبليغات دروغين روحانيون اجير كه پادشاه را سايه ً خدا لقب داده بودند، مورد احترام قرار ميگرفت

  سلطنت ظاهر خان بدست پسر كاكا وشوهر خواهرش بوسيلهً جبهه واتحادسياسی - نظامی ای سقوط داده شد كه از مجموع افكار وعقايد سياسی وملی فعال دروجود احزاب وگروه های آن وقت ويا مستقلين ، افراد وشخصيت های در آن شامل بودند .
با سقوط سلطنت برهبری مرحوم داوود خان وشركت افسران پيرو خط فكری او وتعدادی از ديگر انديشان تحول طلب، در نظام جمهوری بجای تقويه ً دموكراسی ومجال دادن به شكل گيری ورشد نهاد های اجتماعی ، احزاب سياسی وسازمانهای صنفی برخلاف ، حداقل امكانات دموكراتيك بخون وزندان بدست آمده ً قبلی مردم نيز از آنها گرفته شد وجمهوريت از لحاظ تامين آزاديهای دموكراتيك وطرف ضرورت جامعه ، از قلعهً سنگی ايكه ارگ نام داشت وسالها مركز اسرار وزندان بزرگ آزاديخواهان وتحول طلبان بود ، چندان فاصله نگرفت وكم كم آيين پدری وخانواده گی ويكه تازی قوت گرفت وبازگشت كرد.
ازآن زمان ببعد ، دموكراسی طلبی وآزادی خواهی كم رنگ شده رفت وجبهه واتحادی را كه مرحوم داوود خان برای مترقی شدن وطن ، خوشبختی مردم ومقابله با دسايس ارتجاع سياه داخلی ومنطقوی كه در وجود پاكستان زبانه ميكشيد ،به پاشيده گی وضعف مواجه شده ودولت با اقدامات شتابزده وناعاقبت انديشانهً خود آن را از برنامهً سياسی خود حذف كرد.
آن تصميم غير مفيد از يك طرف دولت را بيشتر منزوی كرد وازطرفی باعث تشديد حملات ودسايس نيروهای كاملا ً ارتجاعی وافراطی ای گرديد كه ازحمايت بيدريغ ذوالفقارعلی بوتو وماشين جهنمی اردو واستخبارات پاكستان برخوردار بودند.( قابل ياد آوريست كه سنگ بنای آنچه بعدا ً به جهاد وجنگ مقدس مشهورگرديد وتلفات عظيمی را ازلحاظ بشری واقتصادی بروطن ما تحميل كرد، درآن زمان ودرست در قلمرو پاكستان ، گذاشته شده بود كه امروز به اسم ورسم ديگری ، بوسيلهً مخلوق ديگر پاكستانی ، بنام طالبان شعار داده ميشود وادامه دارد.)
همچنان قابل يادآوريست كه عدول داوود خان از اهداف بيانيه ً تاريخی ( خطاب بمردم )، زير بار نظريات وافكار شيطانی رژيم پهلوی رفتن وبا انور سادات معلوم الحال وخاين به مردم وطن خودش همنوايی كردن و افكار تند روانهً مذهبی وراديكال اسلامی بی دورنمای آن وقت معمر القذافی را جدی گرفتن ، نميتوانست ثمرهً ديگری جز شكست حتمی دولت در عرصه های مختلف داشته باشد.
پيروزی جمهوريت بر نظام سلطنتی بيخبر از درد ورنج مردم وتحولات بزرگ جهانی، كه دست آوردی عظيم برای همه عاشقان سعادت مردم وترقی وطن وخواهان نجات از سيطرهً حكم خانواده گی بود ، نبايد دوستان نظام جمهوری را فراموش ميكرد وزمينه را برای فعاليت های اعضای خانوادهً سلطنتی كه بمثابهً افراد زخمی وانتقام جو از ترقيخواهان ودرمجموع مردم وطن ما كه از پيروزی جمهوريت با گرمی استقبال نموده بودند ، مساعد ميساخت ومتحدين طبيعی نظام جديد را ازدست ميداد.

7 :  با سقوط خونين دولت جمهوری وكشته شدن داوود خان واعضای خانواده اش به اثر پافشاری شخص حفيظ الله امين كه با صد افسوس ديگر ، خودكامهً ازخود راضی حفيظ الله امين قدرت بی رقيب دولتی شد ، زمينه ً تحقق اهداف ديرينه ووعده داده شدهً حزب ، مبنی بر تشكيل جبههً وسيع ملی ودموكراتيك كه جدا ً می توانست كليه احزاب ، گروه ها ، شخصيت ها وافكار وطن خواهی وترقی پسندانه را درزير درفشی واحد گرد آورد،عملاً نابود گرديد وبجای لبخندهای اميد واعتماد به بهبود زنده گی مردم ومشاركت همگانی در ادارهً دولت انقلابی ،تشويش ، دلهره وبی اعتمادی در ميان مردم ، روزبروز قوت پيدا كرد .

8 :  درجريان سالهای 57 و58 كه استبداد خشن حكومتی ، سايه وار هر جنبنده ايرا تعقيب ميكرد وهرصدای اعتراضي بااساليب مختلف وبا بيرحمی تمام خفه ميشد ، جبهه ای ضد ديكتاتوری ، بدون آنكه توافقی درزمينه صورت گرفته باشد ، بطور طبيعی به وجود آمد كه اكثريت مردم باوجود اختلافات ديد ، تفكر وتعلقات قومی – زبانی ومنطقوی خواهان سقوط استبداد دستگاه جور وستم ( امينی وهمراهان او) بودند .
متاسفانه ، مستفيد اصلی از آن شرايط واوضاع واحوال سياسی بازهم پاكستان بود كه تعدادی از افراد ارتباطی قبلی خودرا مورد حمايت بيدريغ قرارداد وتوانست از خصومت غرب عليه اتحاد شوروی وحاكميت جديد بهره ببرد وجنگ وجهادرا اولا ًبوسيله افغانها عليه وطن شان وبعدا ً بوسيلهً گروه های مسلح ومليشهً خودش ومشاورين وداوطلبان عربی، عجمی وغربی به پيش ببرد كه ادامه دهنده گان آن پروژه ، اهداف قبلی را درعباوقبای جديد به پيش ميبرند و تا امروز شكار وقصابی انسان را دروطن ما، ادامه ميدهند.

9 :  حفيظ الله امين وشركای اصلی اش نيز آرام ننشستندودست به اقداماتی زدند كه نمی توان آن را كوشش درجهت ايجاد جبهه و ايتلاف قيمت نداد. او جداً تمام نيرو وامكانات خودرا بكار بست تا برخلاف وعده های خودش ، برای سركوب مخالفين ودشمنان سياسی دورونزديكش ، حتا از افكار قومی ، زبانی ومحلی بهره جويد ودست به آستان های قدرتهای بيرونی طماعی دراز كند كه تا اكنون وشايد فردا ها نخواهند ، مردم ما دارای حاكميت های دموكراتيك ، انتخابی ، ملی وغير وابسته باشد وسرنوشتش را خود، بدون مداخله ً مداخله گران دور ونزديك وموجوديت قوت های مسلح خارجی وبدون ادامه يافتن جنگ وخون ريزی، تعين نمايد ورقم زند .

10 :  درنتيجهً خصومت ودشمنی بی لزوم وشايد عمدی وآگاهانهً امين بود كه چپ وراست مخالف دولت شد ومدعيان چپترين فكر وموضع دراتحادی وجبهه ای شامل وثبت نام كردند كه بعد مدت زمانی كوتاه فهميده شده نمی توانست كه كدام يك از افراد وگروه های تفنگ بدست ومخالف حاكميت جديد ، مجاهد وافغان است وكدام افراد ودسته های مسلح درحال جنگ ، چپی ومدافع توده ها ومظلومان .
آن جبهه واتحا د نا متجانس وغير طبيعی، ساليان سال دوام كرد وتلفات فراوانی را به مدافعين مرحلهً اول ومراحل بعدی حاكميت انقلاب ثورومردمان عادی وطن وارد نمود وخود نيز درمراحل مختلفه متحمل تلفات شدند . اماامروزآنها مشتركاً درنتيجهً قرارداد همكاری وتوافقات قبل وبعد ازگردهم آيی (بن ) درجبهه وصف واحدی بنام مبارزه عليه تروريزم وبنيادگرايی
همكاری وتشريك مساعی دارندوازافكار وآرمانهای مقدس سماوی وزمينی د يروزشان يادی نميكنند . راست گفته اند كه قدرت فساد وآلوده گی را بهمراه دارد وكمتر كسانی خودرا دردوران قدرت حفظ كرده ميتوانند.
امروز نه تنهاهر انسان حداقل وارد به مسايل سياسی بلكه عادی ترين مردم وطن ما ، ميدانند كه قدرت سياسی ونظامی در افغانستان دروجود جبهه ً وسيع وگستردهً ، متشكل از گروه ها ، احزاب ، تنظيمهای جهادی بشمول بخشی از طالبان ، امريكاييها ، اروپاييان متحد امريكا و غلام بچه گان پاكستان كه برای دولت فعلی نيز مشكلات زيادی خلق كرده اند ، تمثيل ميگردد واداره ميشود.

**************

حاكميت حزب دموكراتيك خلق افغانستان ، بعد ششم جدی سال 1358 ويابعد سقوط دستگاه ظلم وشكنجهً امين ،كه بمساعدت اردوی قبلاً دعوت شده ً اتحاد شوروی و تعدادی از نجات يافته گان بخش خلقی اززير ساطور جلاد كه مخالف امين وطرفدار مرحوم نورمحمد تره كی نيز درفراهم شدن زمينه های قيام وسركوب خونتای پولپولتی حاكم بر وطن ،درپهلوی ساير رفقا نقش وسهم اساسی داشتند ،به اين اصل پافشاری داشت كه وطن را نمی توان به تنهايی اداره ورهبری كرد وآن را به سرمنزل مقصود رسانيد.
لذا، برای مساعد شدن زمينه های عينی مشاركت مردمی وسهم گيری ساير گروه ها ی سياسی وشخصيتهای مستقل وطن پرست وخير انديش جامعه دست بكار شدوبه حيث اولين گام حسن نيت وصداقت درعمل، تمام زندانيان سياسی محابس مركز وولايات را كه اگر حكومت امين اندكی دوام ميكرد اكثريت آنها نيز اعدام ونابود ميشدند ،از حبس رها كردوآنها باكل حرمت به خانه های شان برگشتند .
دولت جديد كه يك زندانی قديمی سياسی مبارز دوره های استبدادی سلطنتی وطرف غضب قرار گرفتهً حفيظ الله امين ، مخالف سرسخت اعدام داوود خان واعضای خانواده اش درجريان انقلاب ثورومخالف جدی دربند كشيدن فعالين سياسی مخالف، مخالف خيزش ها ی بيجای سياسی، مخالف صدور فرامين شتابزدهً گويا انقلابی ، شادروان ببرك كارمل ،دوست واقعی ومدافع صديق زحمت كشان وطن،ترجمان وبلند گوی رنجهای بيكران خلقهای افغانستان، در راس آن قرار گرفت.
ببرك كارمل، شخصيتی بود كه اكثريت قاطع اعضای حزب بخاطرحمايت ازنظريات وموقف ايشان، متحمل دردها ورنجهای مختلف ازقبيل تعقيب ، زندانی شدن ،شكنجه شدن وآزار ديدن ، بيكارشدن وبه جبهات بی برگشت اعزام شدن ،چه در دورهً امين وچه وقسما ً درسالهای اخيرحاكميت حزب گرديدند وبا مشاورين شوروی ومداخلات شان درامورداخلی حزب ما شديدا ً مخالفت نموده ومواجه شدند . چون يگانه عامل وسببی كه زحمت كشان وطن ،ترقيخواهان ووطن پرستان دارای قضاوت سالم ، صفوف حزب در ديروز وتا كنون وفرداهای دور، برای شادروان ببرك كارمل ، احترام داشتند وآن را حفظ خواهند كرد، صراحت ، تقوا ، وطن پرستی، عدم تمايل به مال دنياقصر وزمين ،لياقت كاری ، بی ترسی وآشتی ناپذيری شان با ظلم ، بيعدالتی وستمكاران داخلی وخارجی وساير مميزات انساندوستانهً ايشان بود كه متاسفانه اكنون دربين نسل فعلی مبارزين، كمترسراغ ميشود .

11 :  دولت جديد ، مطابق به آرمان های اولی و وعده داده شد هً حزب درصورت پيروزی ، فعاليت های دامنه داری را برای صلح ، آشتی ومشاركت وسيع مردم ،نيروها وشخصيت های ملی ووطن پرست درسيستم ادارهً دولتی آغاز كردوبرای آنكه تنها حزب دموكراتيك خلق افغانستان تمام قدرت را به تنهايی درانحصار خود نداشته باشد، تشكيل جبههً ملی پدر وطن بحيث مركز اصلی تمثيل قدرت ورهبری مشترك ودسته جمعی، كليه وطن پرستان ، عدالت خواهان ،شخصيت های خير ملی ، مذهبی وقومی تمام ساكنان افغانستان ، غرض كنترول ورهبری دولت پيشنهاد گرديد .
هدف از تشكيل جبههً ملی پدروطن آن نبود كه با حركتی نمايشی ويا فريب كارانه ، بچشم مردم خاك زده شود . حزب ما تصميم قاطع داشت كه دين ورسالت خودرا درامر تشكيل جبهه ً وسيع نيروهای ملی وترقيخواه انجام دهد واز همين رو بزرگترين شخصيتهای مبارز،فعالين و زندانيان دوره های استبدادشاهی وبعد آن ، فرهنگيان ،روشنفكران وفعالان سياسی ، بزرگان اقوام ،قبايل ،مذاهب ومناطق، چهره های درخشان ونامدار سنا ومجلس نماينده گان گذشته ،زنان شاخص ومبارز ، حقوق دانان ،ژورناليستان ، نويسنده گان ،شعرا وشخصيتهای بخشهای مختلف علمی ومسلكی، دهقانان ، كارگران ، پيشه وران، تجار ملی وفعالان بازار ، سالخورده گان باتجربه وجوانان خواهان تحول وترقی را دركنگرهً موسس جبههً ملی پدروطن ، دعوت كرد كه همه باشوروشعف واميدواری به پيروزی عدالت وصلح، بهبود زنده گی وتعين سرنوشت مردم افغانستان بدست خودشان ازطريق قطع هر نوع مداخلهً خارجی، دركار آن جبهه اشتراك فعال نمودند وآن را نه تنها گامی بزرگسياسی وملی ارزيابی كردند بلكه تشكيل جبهه را گواه خوب صداقت وعده وقول حزب ما ارزيابی نمودند.
اما ، بادريغ وافسوس كه آن گامهای بلند ونيات نيك اتحاد طلبانه وجبهه سازی حزب ما ومشاركت كننده گان وطندوست وصلح طلب آن با مخالفت شديدافراطيون وابسته به پاكستان ، سعودی ، امريكا وحلقات مرتبط به ايشان وكليه دشمنان سعادت مردم ودوستانيكه فقط چندی قبل بجای قلم تفنگ گرفته بودند وصاحب ريشهای سياسی شده بودند، مواجه شد وآرامش محلات ومقر های تالار های گفتگو ، شور ومذاكره را با فير راكت های كور ، نابود كردند وخواستند نداها وفرياد های صلح ، آشتی وتفاهم را درگلوها خفه كنند كه در زمينه باثر مساعدت خارجی وقساوت درجنگ وكشتار بيرحمانهً حزبی ها وغير حزبيهای ساكن درشهر ها ومراكز فعال دولتی، بموفقيت هايی نيز دست يافتند.

12 :  با وجود مشكلات فرا وان ودشواری های جنگ ومداخله روزا فزون خارجی، بعضی ازگروه های فعال سياسی ومسلح شده درجريان سالهای قبلی از جمله سازمان سازا ، گروه كار ، سفزا وسايرين به پروسه آشتی ، تفاهم ومشاركت درادارهً دولتی پيوسته ودر حزب واحد دموكراتيك خلق افغانستان مدغم شدند ومقامات عالی حزبی ودولتی اي نيزدراختيارشان قرار داده شد.

13 :  نيروی نظامی كمكی خارجی، متاسفانه پا را از حدود صلاحيت مهمان بيشتر دراز كرد ودرهر امری وموردی ابراز نظر ، مداخله وپافشاری برای عملی شدن نقاط نظر خود نمود كه با واكنش شخص ببرك كارمل وتعداد وسيعی از كادرها وصفوف حزب مواجه شد ولی نتوانست باعث بوجود آمدن شرايطی شود كه بتواند ازشكل گيری جبههً داخلی مخالف درسطح رهبری حزب برای تغيير رهبری وخط فكری حزب جلوگيری نمايد.

14 :  اين بار جبهه نه با حزب وگروه سياسی ويا مذهبی ديگر، بلكه جبههً از نوع ديگر وبا اهدافی كاملا ًجدید ساخته شد ودرنتيجه اكثريت قاطع اعضای بيوروی سياسی وكميتهً مركزی حزب ، جبههً مشتركی را با شوروی ها عليه شخص ببرك كارمل ،رهبر حزب ورييس شورای انقلابی جمهور‍ی دموكراتيك افغانستان ، عليه شخصيتی كه سالها ی سال ودرجريان سخن رانيهای آتشين ضد حكومتی وعدالت خواهانهً ببرك كارمل، هورا كشيده بودند وكف ميزدند ، تشكيل دادند .گفته ميشود كه در مذاكرات پشت پردهً شورويها با پاكستانيها برای قطع مداخله ً آنكشوردرامورداخلی وطن ما ، مسوولين پاكستانی بركناری ببرك كارمل ازكليه مقامات حزبی ودولتی را بحيث شرط اساسی عملی شدن آن خواست شوروی ها مطرح كرده بود كه ميتوان به اين اساس بصورت غير مستقيم ، پاكستان وشركايش درپروژهً بربادی وويرانی افغانستان وبخاك وخون كشانيدن مردم ما را نيز جز ً شاملين آن طرح وتشكل وتفاهم دانست كه به يقين بايد اكثريت قاطع تصميم گيرنده گان از آن اطلاعی نداشته اند .
اما،درمورد جبههً پدروطن ميتوانيم بگوييم كه متاسفانه بمرور زمان ،جبههً ملی پدر وطن ، از مركز فعال سياسی ، از مركزی كه از آن اميد های فراوانی وجود داشت به تشكيلی اداری گونه مبدل گرديد كه كمتر موجوديت آن احساس ميشد مگر آنكه راديو وتلويزيون، خبری درمورد آن نشر ميكرد . بالاخره جبههً ملی پدر وطن به مركز شعر سرايی ،مقاله نويسی وچای نوشی مبدل گشت وبه ذخيره گاه كادرهای احتياط .درحاليكه وظايف خيلی مهم تفاهم وتقارب بامردم ، با مخالفين وحتا گروه های مسلح درحال جنگ ، بسط وتوسعه قاعده ً قدرت وجلب همكاری آنانيكه بنابر دلايل مختلف درزير پرچم حزبی ودرفش دولتی بسيج شده نمی توانستند ، جز ًوظايف جبههً ملی پدر وطن بود.
عامل اساسی ايكه نقش جبهه را نابود ساخت ، سپردن وظايف آن جبهه به ارگانهای با صلاحيت امنييتی بود كه متاسفانه صرف به محدود شدن ويا تعطيل شدن بدون اعلان وفرمان دولتی درمورد ختم وظايف وصلاحيت های كاری جبهه محدود نماند بلكه تمام بخشهای دولتی بشمول شعبات كميتهً مركزی وادارات دولتی وبخشهای فرهنگی وتوليدی را دربرگرفت.آن نحوه ً سياست باعث كشيده گی ها وواكنشهای جدی شد وعواقب خطرناكی را در قبال خود ببار آوردوبه اساس آن شيوهً كاری ، گروهی از استفاده جويان وافراد بی آرمان وبی عقيده نسبت حزب، ادارات دولتی ومقرريهای حكومتی را از راه دور كنترول ورهبری ميكردند وبه وزرا، مسوولين حزبی ولايات وواليان وساير مسوولين جوابده نيز نبودند . تعدادی از آنها بحدی فاسد وبيكاره بودند كه بزرگترين نقل وانتقالات ترانسپورتی وتسليحاتی دشمن وفعاليتهای تخريبی نفوذی ها راكشف وخنثی نتوانسته واز وقايع ناگواربشمول كودتا ها جلوگيری نتوانستند ويا خود در آن مشاركت كردند ولی با آنهم از اعتماد برخوردار بودند وبی حساب مصرف ميكردند.
اين درحالی بودكه هزاران تن از بهترين فداكاران وباتقوا ترين فرزندان حزب ومردم درادارات امنييتی كه به قيمت جانهای شيرين شان ازحاكميت دفاع ميكردند وتعداد بيشماری در اين راه خودرا فدا وقربان نمودند ،نه تنها خود وفاميلهای شان به لقمه نانی محتاج بودند وزنده باقی مانده های شان تا كنون دررنج وبيخانگی بسر ميبرند بلكه در آن زمان بنامهای مختلف مخالف ووابسته به فلان رهبر وفركسيون ،مورد تعقيب ، سرزنش وتبعيض قرار گرفته وبيكار ميشدند.

15 :   درچنين اوضاع وشرايطی كه فركسيون بازی ومخفی كاريهای حزبی در داخل حزب روبه گسترش بود وبحران اعتماددربين خلقيها وپرچميها ودر بين خود پرچميها عميق شده ميرفت. جبههً جديدی برهبری جنرال شهنواز تني وزيربرحال دفاع دولت وبمشاركت حزب اسلامی گلب الدين حكمتيار استخبارات واردوی پاكستان ودست های مرموز ديگری از حالت فعاليت مخفی بيرون آمده عليه حاكميت وشخص رييس جمهور دندان سايی ميكرد. اينكه دست بعضی ازمشاورين شوروی در آن كودتا دخيل بود يانه ؟ نسبت عدم موجوديت اسناد قاطع چيزی نميتوان گفت .
آن بحران وآماده گی جنگی را رهبری دولت نتوانست ويا نخواست كه با شيوه های سالم ومعمول دولتمداری وتدبير سياسی حل كندويا اقلا ً اعضای حزب وقدمه های بالايی قوای مسلح وفادار به حزب ودولت را درجريان وقايع وگفت وگوهای توام با تشنج رييس جمهور با وزيردفاع ياغی شده اش قرار دهد . ازين رو جبهه ً تشكيل شده با تمام امكانات ، با آرامش ودست باز اقدام به كودتا نمود ومراكزعمدهً قدرت دولتی ازجمله قصر رياست جمهوری را بيرحمانه بمبارد كردوتلفات عظيمی را بردولت وارد نمود كه پيامد های آن كودتا صدها مرتبه زيانبارترازخود كودتا بود زيرا با ضعيف شدن قوای مسلح وتشديد تفرقهً حزبی ، آن كودتای سياه يكی ازعوامل اصلی بعدی سقوط دولت گرديد .
چندی بعد كودتا، اعضای حزب ، منسوبين دولت ومردم بلاكشيدهً وطن ، ازطريق سخنان رييس جمهور كه بعد خنثا شدن كودتا بدست فرزندان اصيل حزب كه بعدا ً هركدام شان به مشكلات گوناگون مواجه شدند ، ازچگونگی كودتا وجريان صحبت های رييس جمهور وشهنواز تنی مطالب جدی ايرا شنيدند كه جدا ً لازم بود تا آن مشكلات در زمانش حل ميشدويا مردم درجريان وقايع وانكشافات قرار ميگرفتند وهمه غافلگير نميشدند. دراين مورد قابل ياد آوريست كه راس رهبری دولت وحزب كه از همه امور وجريانات خطر ناك واقف بود ، هيچ آماده گی ای برای دفاع ورويارويی احتمالی با كودتای درحال وقوع نداشت. اگر تعدادی ازجانبازان وفداكاران وسربازان وفادار به دولت ،باشهامت وقهرمانی عمل نميكردند وكودتا چيان را سركوب ومجبور به فرار به قرار گاه اصلی آن كودتا وتمام دسايس عليه وطن ما يعنی پاكستان نمی ساختند ، بجای اعدام رييس جمهور درسال 1375 بدست طالبان ، اورا در گرماگرم كودتا اعدام مينمودند.
رييس جمهور ( شهيد داكتر نجيب الله) در بخشی از صحبت خود درمورد وزير دفاع فرار كرده به پاكستان گفت كه: ( من اورا از... به شير تبديل كردم ولی او پاس هيچ چيز ازجمله نان ونمكی را كه درخانه ام به او خورانيده بوديم حفظ نكرد.
 

*******************

بعد از آنكه دشمنان خارجی و مخا لفين آشتی ناپذيردولت ، دراقدام كودتايی وساير اقدامات شان با وجود تشكيل جبهات سياسی ونظامی ناكام شدند، آخرين امكانات بيرونی شان را بكار بستند واينبار دست به اقدام خطر ناك ووطن فروشانه زدندوآن عبارت بود از حملهً وسيع وهمه جانبهً تجا وز كارانه به جلال آباد.

16 :  تشكيل جبههً سياسی وايتلاف بزرگ مخالفين داخلی خاصتا ً تنظيم های ساخت پاكستان ، با اردو ، استخبارات ، مليشه های قومی وگروه های بنياد گرای پاكستانی كه از حمايت بيدريغ امريكاييها ، عربهای متعصب ومداخله گر چه دولتها وچه سازمانهای افراطی آنها برخوردار بود ، يكی از تلاشها واقداماتی بود كه خنثا ساختن ومقابله با آن تهاجم منظم قوی ترين قطعات نظامی پاكستانی بدون تلفات انسانی ، قربانی ، فداكاری وشهامت و پايداری بي نظيرمدافعين حزب وحاكميت ، اصلا ً نميتوانست ميسر گردد .
آن جبهه وجنگ با خون وگوشت وتوته های بدن صدها سرباز فداكار نظامی وملكی حزب ودولت شامل حزبيهای رفيق ويا متحد سياسی وغيرحزبيها ی بی شمار ووطن پرستی درهم شكست وناكام شد كه درضمن كم نظير بودن از لحاظ مقاومت وايثار ، نام ها وشهامت بزرگ ايشان را دردل تاريخ وطن تا جاودانه ها حفظ خواهد كرد . با اينكه امروز شركت كننده گان افغانی در آن جنگ پاكستانی عليه وطن ما از آن حماسه ماندگار ، بخاطر نقش منفی ضد وطنی خود شان از آن ياد نميكنند.
مقاومت در جلال آباد ، پايداری سربازان ومردم يك وطن درمقابل تهاجم وتعرض يك كشور ويك اردوی بيگانه ودشمن بود وازين رو بايد به كليه سنگرداران ، شهدا ، ، معلولين وكمك كنند گان آن جبههً مقدس دفاع از وطن كه تحت شعار معروف ( يا وطن ويا كفن ) كه صدها هزار حزبی ودوستان حزب وعاشقان وطن را واداشت كه دست از اختلافات گروهی وفركسيونی خود بكشند ومتحدانه وطن مشترك پدری شان را دفاع نمايند مردانه جنگيدند احترام كرد وسر تعظيم فرود آورد.

17 :  بزرگ ترين جبهه واتحاد سيا سی ، نظامی ومذهبی عليه جمهوری دموكراتيك افغانستان ، عبارت بود از اتحاد بين امريكا ، دول غربی عضو ناتو ، اكثريت كشورهای سرمايه داری جهان ، چين توده يی ، اسراييل ، مصر، پادشاهی سعودی ، اكثريت دول عربی ، جاپان ، ايران ، پاكستان، تركيه ،سازمان ها وشبكه های بنياد گرای اسلامی وسايرين كه پيروان اديان مختلفه وقدرتمند جهان بودند و مسلمانان ، مسيحی ها ، بودايی ها ، موسوی ها ( يهوديها )، شنتوييها وغيره آنها را تشكيل ميدادند. جا داشت در بخش اول اين نوشته پيرامون آن صحبت ميشد . زيرا اولين شهكار برندهً جايزهً نوبل صلح ( جيمی كارتررييس جمهور قبلی امريكا ) براه انداختن جنگ وتجاوز عليه جمهوری دموكراتيك افغانستان وتشكيل جبهه ً وسيع ضد ما درسطح جهان بود كه در حكومتهای ريگن وبوش اول به اوج تجاوز وخرابكاری خود رسيد.
اين كشورها ودولتها ، اختلافات دينی ومذهبی ومناقشات ذات البينی خودرا برای نابود ساختن وشكست دادن دولت يك كشور كوچك وفقير جهان كه حلقهً اسارت سرمايه داری را از گردن بدور افگنده بود وميخواست مردمش را صاحب آب ونانی بسازد وبسوی ترقی وعدالت اجتماعی گام بردارد ، كنار گذاشته واتحاد واقعا ً نا مقدسی را بوجود آورده بودند كه ماحصل آن را اكنون بچشم سر، نه تنها ما بلكه تمام جهانيان بخوبی مشاهده ميكنند وميدانند كه تروريزم ، بنياد گرايی ،ترس ووحشت مردمان جهان ،بی اعتماديهای موجود درعرصهً بين المللی ، تشنج روبه فزونی جهان ،تشديد جنگها وتكرار تجاوزات به آبها وخاكهای ديگران ، قاچاق مواد مخدر ، وقاچاق سلاح وانسان ، محصول تلاشهای تب آلود وعاقبت نينديشانهً همان اتحاد وجبهه ً جهانی است كه اكنون خود مجبور شده اند كه برای مهاركردن ياغيان وسركشان دست پروردهً خودشان ، فرزندان وطن های شان را قربانی اهداف جديد سياسی خود سازند وبنابر غرور وبلند پروازی های كه دارند ،حاضر نشده اند كه حد اقل برای يك مرتبه بخاطر ثمرات خونبار اقدامات بكاربسته ً قبلی وجديد منشا ًگرفته ازخودخواهیها وجاه طلبيهای توسعه طلبانه ، اشتباه آميز وخونين شان نه ازمردمان شريف ومظلوم وطن ما وساير ملل قربان شده مثل ، فلسطين، يوگوسلاوی، عراق ،ليبيا ، سودان ، صوما لی ، لبنان وده ها كشور ومردم ديگر، بلكه اقلا ً از مردمان خون دِ ه وماليه دِه خودشان معذرت بخواهند .
مقاومت وپايداری دربرابرآن جنگ تمام عيار وبيرحمانه ً دوامدار وهرلحظه درحال تشديد كه باعصری سازی سلاح ، آموزش نظامی ، اعزام مشاورين كاركشتهً عسكری ، استخباراتی وتبليغاتی غرض تقويه ًمورال جنگی ،تقويهً امكانات مالی وتشويق بيشتر مخالفين مسلح دولت برای قتل وكشتارحاميان دولت همراه بود ، صرف با پشتيبانی نظامی اتحاد شوروی وحمايت های تخنيكی و اقتصادی دول سوسياليستی ودموكراتيك ميسر نشده وشكل نگرفته بود. اساس آن مقاومت ودفاع وطن ونظام جديد را درمقابل انواع دشمنان دورو نزديك حاكميت آن روز ، شهامت وپايداری فرزندان حزب ،مليونها نفر اززحمتكشان وطن ومجموع ترقيخواهان وعاشقان عدالت و برابری انسان تشكيل ميدادكه با تاروپود وجود شان دفاع ومقاومت را مايه گذاشته و ميخواستندكه از بازگشت ارتجاع ، ستم ، تبعيض ، برتری جويی واستثمارجلوگيری وتحقير انسان بخاطر سطح پايين سواد ، فقر وتنگ دستی ونداشتن شهرت های كاذب كه بزور وقلدری بوسيله ً ستمگران جابران خون ريز،كمايی گرديده است جلوگيری نموده وبرای همراهی باقافله ً ترقی ، خوش بختی وپيشرفت علمی وفرهنگی جهان همراهی نمايند . كه متاسفانه همهً آن آرزوها وتعدادی ازمناديانش را بازور ومداخله ً بيگانه ، بزير خاك ساختند.!

18 :  مدتی كوتاه از تدويرپلينوم هجده هم كميتهً مركزی حزب دموكراتيك خلق افغانستان نگذشته بود كه جبهه ً پيروزمند تغييرات دولتی وحزبی ،خنده ها ی شاديانهً ناشی ازبركناری ببرك كارمل رانا تمام گذاشته وبه بحران اعتماد وباور متقابل مواجه شدند وزبده آدمهای حامی پلينوم وخاصتا ً آنانيكه خواسته بودند با سوگند های حزبی و وعده ها ی وطن پرستانه ً كاذب ويا ، با تهديد های پوليسی ، حبس وزندان وبيكار ساختن وبه جبهه اعزام نمودن ومحاكمه ساختن ، كادر های وفاداربه شادروان ببرك كارمل را قانع سازند ويا بترسانند تا دست ازمقاومت وطرفداری ازهبرمورد غضب قرار گرفتهً شوروی وتيم داخلی ( افغانی ) گرباچف بردارند ،بجان هم افتيدند وبا رهبر جديد كه خود فقط بعد از تعريف وتمجيد ايشان بود كه فن تبليغ ودادن خطابه را مشق كردند ،مواجه شدند وبدينسان فروپاشی جبهه ً را سبب شدند كه خود آنرا با شور واشتياق بوجودآورده وسعادت وتضمين آيندهً درخشان وابدی خودرا در آن تصور كرده ويا وعده وقول گرفته بودند .

19 :  دشمنان وگروه های تحت فرمان پاكستان ،بعد چشيدن مزهً شكست در جلال آباد مقاوم كه فرزندان كليه اقوام ومليتها وگروه های سياسی مدافع وطن وقطعات قهرمان گارد وفرقهً پنجاوسه ، رفقای دلير حزبی ، پرسونل قهرمان امنيت وسارندوی وساير قطعات وجزوتام های نظامی وگروه های مسلح قومی، درامر دفاع از آن نقش بزرگ ايفاكردند در فكر چاره جويی وتغيير تاكتيك شد ود ست به ساختن جبههً جديد سياسی زد .

20 :  جبهه ً جديد كليه گروه های جهادی را دربر گرفته وبرعلاوهً تنظيم های شامل حكومت باصطلاح عبوری آن وقت ، ساير گروه های جهادی ومخالف مذهبی ، سياسی و فعالين نظام قبلی سلطنتی وچپ افراطی ديروز را كه ماهرانه در وجود گروه های جهادی ،خودرا مدغم ساخته بود ، دربر ميگرفت .
اين تلاش ها مقارن همان وقت های بود كه سيلی از بنيادگرايان عرب وغير عرب ، درحمايت رژيمهای جاه طلب وتروريست پرورعرب ، حمايت مادی معنوی ولوژيستيكی امريكا وپذيراييهای گرم پاكستان به سرزمين تروريست پرورومركزدسايس وتجاوزات درمنطقه( پاكستان )انتقال داده شدندودرجنگ تجاوزكارانه عليه وطن ما وخون ريزی دوامدار وتاكنون جاری مردم ما درپهلوی برادران مجاهد شان اشتراك نمودند. اين نيروی خارجی به اساس شعار های مذهبی معتبر نزد خودشان ، طوری درمورد وطن وآيندهً مردم ما صحبت ميكنند وفتواصادر ميكنند كه گويی صاحبان اصلی سرزمين ما باشند.

21 :  احزاب شيعه مذهب متعدد وبيشتر فعال در قلمرو ايران نيز به اقدامات جديدی دست زدند وبه تعدد تنظيمها وگروه های مذهبی فعال جنگی وجهادی خود انسجام تشكيلاتی بخشيدند وحزب وحدت اسلامی را كه جبهه ً وسيع صيف های مختلف فكری وعقيدتی مذهبی وسيا سی غير مذهبی سنگر گرفته در سايهً جهاد در آن شامل بودند تشكيل دادند. آنهاطالب حقوق وامتيازاتی بودند كه تنظيم های ُسنی مذهب موجود درپاكستان منكر ومخالف آن بودند.

22 :  حزب وطن كه در طی دعوت بنام كنگره ً دوم حزب جاگزين نام ، نقش ومسووليتهای حزبی ودولتی حزب سلف خود گرديد ه بود به مشكلات متعدد تازه مواجه شد وكشمكش های داخلی آن كسب شدت كرد.
روگرداندن اكثريت فعالين ارشد رهبری حزبی دارای عضويت درمقامات بلند بيوروی سياسی ، دارالانشا ، شورای وزيران وافراد تحت فرمان شان از رييس جمهور ورييس حزب وطن كه خودآن گروه ، داوطلبانه وبا وجود مقاومت ومخالفت گستردهً صفوف ، درجلسات وملاقاتهای اجباری وسازمان دهی شده بدست خودشان ، باشور وحماس زايدالوصفی ، حقانيت رهبری رهبر جديد را نه تنها قبول بلكه بالای ديگران تحميل مي كردند ، منتج به شكل گيری جبهه ًتازه وايتلافی جديد شد كه هدفی جز تضعيف رييس جمهور درقبال خودنداشت كه عواقب ناگوار آن را همه بچشم سر مشاهده كرديم.
آن تلاشهای مشهود ومخفی بعد مواجه شدن ورويا رويی بهترين ومهمترين چهره های كليدی حزب دردفاع از زبانها واقوام خودشان يعنی پشتونها وزبان پشتو ،تاجكها وزبان فارسی واقوام وزبانهای ديگر ملی نه تنها در جلسات حزبی بلكه در جلسات پارلمان ، بحرانی را بوجود آورد كه اثرات منفی وتقسيم سازی كادرهای شريف وانترناسيوناليست حزب به اين نوع گروه بنديهای جديد كه اصلا ً انتظار آن ازما نمی رفت ،نه تنها فاجعه بار بودوغير قابل عفو، بلكه مايه ً شرم وقابل نكوهش نيز بود واست.
آيا بخاطر موجوديت همان جو ملتهب قوم ستيزی ودفاع ازهويت قومی وزبانی نبود كه مرحوم وكيل شهيدی ، نمايندهً مردم بدخشان در پارلمان وقت فرياد زد كه ما( شمال ) ديگر به جنوب وشرق سرباز اعزام نميكنيم . اواضافه كرده پرسيد كه آيا مادران درشمال سرباز ميزايند ومادران جنوب جنرال ؟ كه اين نوع فرق وامتياز دركيان شمال وجنوب ويا درميان پشتون ها وغير پشتون ها وجود دارد؟.
اين واقعيت دارد كه دادن امتيازات قومی وزبانی وايجاد تفرقه ورشد دادن برتری جويی وعقدهً حقارت وانتقام جويی های قومی ،نتيجهً خباثت استعمار ورژيم های دست نشانده ً او بود واست كه حكام جابر ومنفعت جو ،آن درد های ملی رابجای تداوی عميق ترساختند ويا برای زبانه نكشيدن بر روی آن خاك پاشيدند ومستورش نمودند . برخورد های چند پهلو وعدم صداقت در
عمل تا ابد پنهان مانده نميتواند.
اكنون بهمه ثابت گرديده است كه وحدت ملی وزنده گی برادرانه دربين اقوام ومردمان يك كشور، تنها ازطريق تاً مين عدالت واقعی، يكسان نگری فقط صادقانه و نه تنها دادن امتيازات وتوذيع ثروت برابرملی بهمه اقوام بلكه سپردن يكسان وكاملا ًبرابر وجالب ومكلفيتهای وطنی برای دفاع وپيشرفت وطن ورفع فقر ئتنگدستی مردم ورسانيدن شان به مرحلهً بی نيازی اقتصادی باثر كار وزحمت خودشان وصداقت نظام ووادار نمودن مردم از طريق كمكهای مفيد برای رشد دركليه ساحات زنده گی علمی ،فرهنگی واعمار جامعه ، ضامن تحكيم روابط برادرانه ميباشد .
برخورد دلسوزانه ، يكسان، غير متعصبانهً مسوولين يك دولت ، قانون ، لوايح وموضع گيری غير جانبدارانهً حكام يك كشورو ارگان های كليدی صاحب صلاحيت آن با تمام مردم بدون درنظرداشت زبان ، مذهب وقوميت وحرمت يكسان قانونی با ثروتمند وفقير جامعه ، باعث تحكيم وحدت اقوام ورشد مسالمت آميز فرهنگها وزبانهای متعدد ملی ميگردد.
از همين رو آن مناقشات قومی وزبانی قبلی كه مدتی يا فراموش شده بودند، يا درحال فراموشی ، خاموش شدن وحل شدن ويا سرد شدن قرار داشت ازطريق برخوردهای عادلانه ً قومی خاصتا ً دردوران زمام داری ببرك كارمل مرحوم كه ايشان خودرا به تمام مردم وطن وابسته ميدانستند نه به قوم وزبان خاصی وهيچ قوم وزبانی راحق برتری جويی وتفوق طلبی نميدادند ، بارديگر تازه شد وبرای حزب ومردمان بی تعصب وطن ما مشكل جديدی ببار آورد كه ياد آور جنگهای قومی بعضی از سران تنظيم ها در اين مورد بود.
سمتگيریها وتقارب فكری تعدادی از نخبگان ديروز ما به مسايل قومی وزبانی ،نميتوانست بهتر از تلفات خونين نيروهای جهادی ای ميبود كه بنام پشتون وتاجك ، هزاره وازبك ،سنی وشيعه وسايرين ويا درحمايت از گروه های اسلامی وجمعيت ووحدت ، اتحاد وحركت ويادردفاع ازآقايون حكمتيار ، مسعود ويا سياف ومزاری ، همديگر را ميكشتند وباهم از طريق سلاح تصفيهً حساب ميكردند.

حزب وطن ، با وجود مشكلات وجنجالهای داخلی كه نه تنها بخاطر فعاليت فركسيونها وحلقات مخالف درداخل حزب(( بقايای گروه امين كه لباسهای جديد پوشيده بودند وبيشتر درقطعات قوای مسلح وتشكيلات دور ازانظار عامه ازطرف وزراِ قدرتمند داخله ودفاع پناه داده شده بودند ، مخالفين پلينوم هجده ( درتحت رهبری دوگانه ً دورفیق فقيد امتياز حسن ومحمود بريالی) ،طرف داران شهنواز تني ، حاميان سلطان علی كشتمند ،بخش خلقی های ناراض ، مخالفين سرسخت جابجايی مجدد كادرها ومسوولين براساس زبان ، قوم ومنطقه ، طرف داران وحاميان اعضای بيوروی سياسی قبلی كه از مقامات شان تنزيل موقف ديده بودند بود)) بلكه همچنان باثر عملكردوسوً رفتاروامرونهی بادارمنشانه واستفاده جويی های شخصی وقومی - زبانی تعدادی از كادرها وافراد جدا ً نزديك با راس حاكميت از اعتماد وصلاحيتهای نامحدودی كه به ايشان نه بر اساس شايستگی ، استعداد وصداقت نسبت به انسان زحمت كش وتامين عدالت اجتماعی ودفاع با تمام نيرو وتوان از حاكميت بلكه صرف براساس وفاداری شخصی ، به ايشان ارزانی شده بود ، روزتا روز در بحران فرو ميرفت ورقبا ومخالفين شخص رييس جمهور وسياست مصالحهً ملی آنوقت بر فعاليتها واقدامات شان می افزودند ونظام نمی توانست در چنين شرايطی در مواجه شدن درنبرد عليه جنگ وتجاوزخارجی باازهم پاشيده گی داخلی ،قلت مواد غذايی ،روغنيات وموادسوخت، مهمات حربی وحمايت معنوی كه از جانب رهبران جديد شوروی بصورت غيراخلاقی وغيرقانونی برخلاف مفاد
تمام اسناد و قراردادهای امضا شدهً معتبر،كه بين رهبران وزمامداران هردودولت قبلاً به امضا رسيده بود ، مقابله ميكرد وبرسرجای خودش پابرجا باقی میماند.متاسفانه دولت خوددرآن شرايط بحرانی انواع پرابلمهای داخلی براِی خودش خلق كرده بود.
اين درحالی بود كه مخالفين درحال جنگ با حزب ودولت، هرروزازحمايت بيشترجيزگران وحمايت كننده گان شان برخوردارميشدند واسلحهً پيش رفته پيدا ميكردند ومورال شكست خورده ومعنويت سقوط كردهً سالهای 64 و65 خودراكه بصورت نهايی اميد به پيروزی را ازدست داده بودند ، ترميم وباز سازی نموده ودست به ايجاد دوستی وهمكاری با كشوری زدند كه هيچ كسی انتظار آن را نداشت.

23 :  آن انكشافی كه هزگز انتظارش وجود نداشت ، سفر ناگهانی برهان الدين ربانی ، رهبر جمعيت اسلامی افغانستان ، يكی از تنظيمهای جهادی شامل جنگ عليه دولت ما بود كه افرادش تلفات فراوانی به نيروها ی مسلح وملكی ما درگوشه گوشهً وطن وارد كرد ،به نماينده گی از حكومت نام نهاد عبوری مجاهدين مستقر در پاكستان به اتحاد شوروی بود كه درطی ملاقات ها ی مخفی ،توافقاتی بين او وارباب جديد روسيه ، بنابر توصيه ً امريكا وانگلسی كه حاميان سرسپرده ً بوريس يلتسن هميشه نشه بودند . پيرامون انتقال قدرت به مجاهدين از طريق بفراموشی سپردن دولت افغانستان وحزب وطن وپشت پا زدن بمكلفيتهای اخلاقی دولت جديد روسيه كه تا هنوزخودرا ميراث خوار اتحاد شوروی وادمه دهندهً تعهدات بين المللی آن ميداند بامضا رسيد وآن نشست آغاز ديگر گونیهای عميق گودالی درروند سينه خيزحركت مخالفين دولت برای ديسانت شدن به كابل گرديد.
آنهاييكه فكر ميكنند كه مجاهدين صرف بعد فراهم شدن زمينه ً انتقال قدرت به وطن داخل شدند بايد بدانند كه سناريوی آن درامه ً تراژديك را امريكاييها ، روسها ، پاكستانيها وسايردشمنان وطن ما ، آماده كرده وضعف وناتواني های رهبری حزبی ودولتی شامل تمام فركسيونها ی حزب وكشمكشهای قدرت وتصفيه حسابهای شخصی ، بی تفاوتی وتماشايی باقی ماندن تعدادی ديگر ، عدم مطرح ساختن ومشوره گرفتن و عدم اطلاع رسانی صادقانه به صفوف هميشه فداكار وخواهان دفاع از وطن ، قراردادها وتوافقات سری با نماينده گان رشوه خورسازمان ملل متحد وارتباطی با شبكه های استخباراتی غرب ، بيخبری مردمان زحمت كش وشريفی كه سر نوشت شان را با نظام گره زده بودند وهرگز حاضر نبودند كه زنده گی وسرنوشت شان با آمدن گروه های جنگی ونابود كننده ً خانه ها ودار ودرخت كابل وولايات برباد گردد آن بحران را تشديد ساخت وزمينه ساز فاجعه ای شد كه تاكنون نه تنها مردم وطن مادررنج وعذاب ناشی از آن انتقال قدرت قرار دارند بلكه تمويل كننده گان آن جنگ وتجاوز مجبور شده اند كه كفاره ً اشتباه وخطای تصاميم شان را با خون فرزندان كشورهای شان ومصارف هنگفت مالی بپردازند.

24 :  درروزهای قبل از سقوط حاكميت ،معلوم شد كه تعدادی از نخبگان ومراجع تقليد وتصميم گيری(!) حزبی ودولتی بخطا رفته وبطور جداگانه با دشمنان قسم خوردهً ديروز شا ن كه آنها نيز برای كسب امتيازات وتصاحب كابل در حالت رقابت قرار گرفته بودند درتماس شده ونماينده گانی به جبل سراج وچهار آسياب غرض ملاقات با گلب الدين حكمتيار واحمد شاه مسعود اعزام نموده اند.
اين اقدامات ، بمثابه شكل گيری وجبهه سازی جديدی درداخل حاكميت نه بخاطر نجات وطن از بحران پيش آمده ، كه قبلاً از خونين بودن وجاری شدن سيل خون درجاده ها درصورت آمدن مجاهدين بكابل بمردم اخطارداده شده بود ونه بمنظوردريافت شيوه وطرز دفاع ومقابله با دشمنان مشترك با بهترين گزينه ها بلكه بخاطر رقابت ومسابقه بمنظورگريز ازمسووليت های بزرگ اخلاقی ووظيفوی بوسيلهً آنانی بود كه اكثريت قاطع اعضای حزب ودولت آنهارا رويين تنان آشتی ناپذير ،سنگرداران بی بديل سياسی وتشكيلاتی وحلال مشكلات ميدانستيم واعتقاد داشتيم كه آخرين افراد در سنگر داغ مبارزه آنها خواهند بودكه برحسب وظايف وادعا های دوران مبارزات داغ ومتون بيانيه های آتشين گونهً جلسات، بصفت پل عبوری همه نيازمندان به كمك را نجات داده وخود آخرين افراد خواهند بود كه يا درراه انجام كارورسالت مقدس وطنی ناكام شده وبرنمی گردند ويا باافتخار وسر بلندی بعد ختم رسالت ، پرچم پيروری بردوش وسرود ظفررا برلب داشته به قرارگاه ها ومراكز ازقبل معلوم شان برميگردند.
ولی متاسفانه كه مادرمحاسبات ما اشتباه كرده بوديم وبخطا رفته بوديم.
!!!زيرا اكثريت قاطع آن هميشه ارجمند را نديديم كه چند لخظهً كوتاه نيز توقف نمادين وسمبوليك ميكردند وبسان ديگران شان بدون مشوره وخدا
حافظی ، رفقا ومردم را ترك نميكردند وايكاش اكنون به سابقه داری حزبی سال 1343 اكتفا نمايند(! ) برخلاف هرقدر از دههً 40 بسوی دههً 30 ميروند، فكر ميكنند سزاوار كدام استحقاق قانونی خاص ميگردند . درحاليكه با سايقه داری هرچه بيشتر مسووليت های ما سنگين تر شده ورفقا حق سوالات متعدد را درزمينه ها وموارد بيتفاوتی های ما وكوتاهی های بعمل آمده از سوی هريك ما ، بايد برای خود محفوظ نگهدارند ومااخلاقاً به جواب دهی صادقانه وشفاف دربرابر هركدام شان مكلفيت وجدانی وگريز ناپذير داريم.
ما، هرگز بخود اجازه نخواهيم داد كه بگذاريم تا تعدادی از افراد محدود ، به شيوه های قبلی مطابق ذوق واشتهای خودشان ، پيرامون بزرگترين مسايل وطنی وهمه شمول قرارهای سياسی وآمرانهً قضايی گونه وفتوا صفت ، صادركنند وهيچ كسی حق چون وچرا گفتن را نيز درزمينه نداشته باشد . تجارب گذشته بما همه چيز هارا ، مردها ونامردان وروبرگرداننده گان ازقبله ً آمال مقدس ومشترك وطن پرستی وخدمت گذاری به انسان زحمت كش وتامين عدالت اجتماعی راخوب آموختانده وشناسانيده است .اگربا ز بساده گی وباور های بی برگشت ديروزنسبت به آنانيكه ما ايشان را صادقانه بصفت قطب نمای كشتی طوفانی خود ميدانستيم عمل كنيم ، وای برما وبدابحال ماكه باوجود اين همه تجربه وشناخت، افرادی بخواهند از ما بحيث ادوات كاری وتختهً خيز شهرت وقدرت خود استفاده كنند وبر شقيقه ها سفيد ما دست نوازش پدرانه بكشند . !
لذا ، برای عدم تكرار كجروييها ، بی تفاوتيها واشتباهات گذشته كه درصورت احساس مسووليت بزرگان ومراجعه به نظريات صفوف وكادرهای قهرمان حزب وكليه حاميان نظام كه امكانات جدی ومتوفر جلو گيری ازبسياری از انكشافات منفی وفاجعه بارگذشته وجود داشت وبمنظور ختم سيستم اربابی واجاره يی درتشكيلات ورهبری بعدی حزب ، نهضت ويا هرتشكيل جاگزين آنها كه مركز تجمع وفعاليت همرزمان عزيز وفداكار قبلی وهمراهان جديد ماباشد وبه قطب بنديهای انتقام جويانه مجال تجديد حيات ندهد، اعلام ميكنيم كه :  ما، صريحا ً ميخواهيم كه بهر نوع جنگ وجنجال درونی ، فركسيون بازی ، رقابت های ناسالم ، جنگ قدرت وشهرت طلبی ،برتری جويی قومی وزبانی وپيش كسوت بازی وپس كسوت سازی خاتمه داده وبه حفظ خاطرات وبزرگی رهبران وقهرمانان گم نام وبانام گذشته اكتفا نمود ه بخاطرعدم مساعد شدن زمينه ، به قهرمان سازی های جديد وبی لزوم بخاطر حرمت به دموكراسی وآزادی ، جلوگيری ازبوجود آمدن مركزيت های خشك استبدادی ريشه كن شدن ديكتاتوری ، زمينه دادن برشد وانكشاف سالم استعدادها وتساوی حقوق رفقا به مبارزه وكوشش های مشترك مان ادامه دهيم.

ما ، برای تامين روحيهً صادقانهً حزبی وتشريك مساعی رفيقانه وبوجود آوردن حزب ويا سازمان واقعا ً متحد ويك پارچهً وطن پرست وعدالت خواه با برنامه وخط سياسی وطن پرستانه ً خواهان تامين عدالت اجتماعی ، شفاف وواضح برای همه وانتخاب رهبری سالم ازطريق ابراز نظر كليه رفقا ، دوستان وهمراهان ما چه با ما دريك تشكيل باشند ويا نباشند، نه بر اساس موی سفيد وسياه ، نه براساس سابقه ومقام وچوكی ديروز ، نه براساس تعلقات خانواده گی ورفاه مادی وشهرت پدری ، نه براسا س تعلق به اين زبان وآن قوم وسمت وتعلق به قوم اكثريت واقليت ونه براساس شهری بودن واطرافی بودن بلكه براساس صداقت و شايستگی ، تقوا ، فداكاری ، عدم معامله گری ، استعداد ، بی تعصب بودن دربرابر تمام اقوام ، زبانها واقوام ومذاهب ، علاقمند بودن به برگشت بداخل وطن عزيز ومبارزه درداخل كشوردر پهلوی ياران ورفقا، فقط وفقط ازطريق دموكراسی واقعی ، بدون تدابير فعال زير زمينی واستفاده ازروابط شخصی ، قومی وزبانی ، بمبارزه وتلاشهای خود ادامه ميدهيم وخواهان مشاركت وسهم گيری فعالتر همه رفقا دراين زمينه هستيم.

25 :  از طريق اين يادداشت غير منسجم اينك مشاهده نموديد كه وضع درآن روزها چقدروخيم ،نيروهای چقدرپراگنده ، اعتماد واحترام متقابل بين رفقای ارشدواعضای رهبری حزبی و دولتی خاصتاً درقوای مسلح تا كدام اندازه غير متفاهم وبرخوردارازروحيهً فركسيونی بود وهربزرگ حزبی با تيلفون های خاص سه نمره يی خود حلقات مورد اعتمادش را در بخشهای مختلف ملكی ونظامی هدايت ميداد وبجای شور ومناقشه ً رفيقانه ، مخفی كاريهای بی لزوم وويرانگر از راس دولت تا پايين آغاز شده بود.
دشمنان مترصد، ازضعف دولت ، پراگنده گی رهبری ،تاثر صفوف ، آزرده گيهای بعضی قوماندانان مشهور شمال ، اختلافات زبانی ومحلی موجود در وطن ،فعال ساختن مهره های جابجا كرده وتدارك ديده ًشان درداخل حاكميت ، اختلافات اعضای بيوروی سياسی وقوماندانان ارشد نظامی باشخص رييس جمهور وپرابلم هاييكه برای دولت بعد قطع مساعدات شورويها خلق شده بود ولی آنها دريافت ميكردند، استفاده نموده وزمينه ً ملاقات جنرال دوستم ، به نماينده گی ازغفار پهلوان ، رسول پهلوان وقليچ پهلوان ، حسام الدین حقبين كه اورا قوماندان عمومی ميگويند وداماد سيد شاه منصور نادری ميباشد ، به نماينده گی از سيد منصورنادری وپسرش سيد جعفر كه درهمان وقت والی بغلان بود ودر زمان داكترصاحب شهيد تمام امكانات عسكری ولوژيستيكی قول اردوی شمال شورویها بعد بازگشت قوای شوروی بخاك شان ، سخاوت مندانه دراختيار فرقهً 80 كه درراس آن سيد جعفر نادری قرارداشت ، بدون اخذ كوچك ترين كاعذ پاره ای سپرده وتحويل داده شده بود ، با احمد شاه مسعود آمر شورای نظار جمعيت اسلامی مساعد گرديد ودرجلسه كه آقای محقق ازطرف حزب وحدت وبعضی چهره های ديگری كه دراين يادداشت از آنها نام نميبرم اشتراك داشتند ، به تشكيل جبههً جديدی توافق شد كه سرنوشت وطن را سرانجام ديگر گون ساخت وتغييزات خونينی را سبب گرديد كه با وجود مرگ عبدالعلی مزاری بدست طالبان ، مرگ رسول پهلوان ، غفار پهلوان ، قوماندان مومن اندرابی ، قليچ پهلوان وشخص امر مسعود وصدها قوماندان ارشد وابسته به ايشان ، تاهمين اكنون آن جوی خون جاريست وقربانی ميگيرد.

26 :  بابرگشت جناب عبد الوكيل خان وزير خارجهً مورد اعتماد شهيد داكتر صاحب نجيب الله از ملاقات برادر بزرگ شان مرحوم احمدشاه مسعود از جبل سراج وبيانيهً تاريخی راديو تلويزيونی كه آن را ميتوان گزارش كاری شان وانمود كرد،ميتوان به نتيجه رسيد كه درعين زمان دوپروژه ودوجبهه درداخل هيت رهبری هميشه صاحب صلاحيت وتصميم گيری های پشت درهار بسته و بی نياز از مشوره با صدها هزار حزبی وانقلابی نظامی وملكی حاكميت ، شكل گرفته وفعال شده است .
بخشی را كه جناب عبد الوكيل خان نماينده گی ميكرد وسخن گوی آنها بود ، برای تفاهم وجبههً مشترك با جنرال دوستم ، احمدشاه مسعود ، جنرال مومن وسيد منصورنادری تلاش ميكردند وبرای شان زمينه سازی مينمودند.
بخش ديگررهبری كه گفته ميشود توافق شخص شهيد داكترصاحب نجيب الله نيزدرزمينه وجود داشت،كنارآمدن وبازنمودن جبههً مشترك با حزب اسلامی حكمتياررا درپيش گرفته بود كه نماينده گانی نيزبه چهار اسياب اعزام كرده بودند. اگرچه ازمحتوای سخنان جناب لايق صاحب وجنرال صاحب رفيع اين ادعا مصداقيت شايد پيدا نكند ولی رفتن دوهيت با صلاحيت دردو استقامت جغرافيايی، بسوی دوحزب جهادی باهم دشمن وبطرف دوحزب دارای تعلقات زبانی وقومی جداگانه ( پشتو وفارسی) كه ابتكاراعزام هيات ومسووليت شكست وپيامد های ناگوار آن تصاميم وتلاشهای شخصی گونه ومحدود به حلقهً كوچك راس هرم سياسی، درحاليكه همه بدوش تصميم گيرنده گان ( حلقهً رهبری حزبی ودولتی)آن وقت ميباشد ، تعبير ديگری ندارد جز آنكه بگوييم كه هيچ كدام شان مخالفت نداشتند ويا مخالفت نكردند وصدای اعتراض شان رانسبت به آن اقدامات خودسرانه، به دامن بزرگ وپاك حزب انتقال وامتداد ندادند وازمردان وزنان مدافع واقعی حاكميت نظر ومشوره نخواستند.
ازين رو نميتوانند همديگر خودرا بَد وَرد بگويند وگناه واشتباه را بدوش سايرين بيندازند و تهوررا بقول بعضی از مداحان آن تصاميم غير سالم وغير حزبی بخود متعلق سازند.
جنگ وزدو خورد شديد افراد مسلح فرقهً 53بامليشه های حزب اسلامی كه قبلا ً در زير خانه های وزارت داخله، سمنت خانه ، دردامنه های مشرف به مكروريان كهنه وبعضی مناطق ديگر جابجا شده بودند وصعود افراد حركت مولوی نبی به دفاتر كميتهً مركزی حزب قبل از آنكه ساير قوتهای آن مهمانی بی رغبت وبزور، وارد كابل شوند ، بايد حكايت از توافق وسازش ديگری كند كه تعدادی از مسوولين با حكمتيار واحزاب همركاب او نموده بودند.
لذا تشكيل جبهه ، نشست پنجشير وجبل سراج ، جلسات جبل سراج وچهار آسياب ، بی اتفاقيهای داخل رهبری حزب ، زبان گراييها وقوم گراييهای تعدادی از مسوولين ارشد درحساس ترين مراحل تاريخ سرنوشت ساز مردم ما وعدم مشوره ً رهبر ورهبران با صفوف فداكار حزب درقوای مسلح وادارت توليدی وبا كليه علاقمندان دوام حاكميت ، عوامل اصلی سقوط دولت وحاكمتی شد كه برای پيروزی آن فداكاريهای بينظيری صورت گرفته بود وزحمات فراوانی را درراهش مشتركاً متحمل شده بوديم.
وبادريغ وصد افسوس كه حاصل دردها ، رنجها ، تلاشها وزحمات فراوان چند نسل مبارز ، زندان ديده وشهيد داده ، قهرمان وبا تقوا ، فداكار وبا ايثار ،شجاع وغيور ، صبور وبی توقع درنتيجه ً خيانت ومداخلهً شرارت پيشگان امپرياليستی ،مداخلات خاينانهً پاكستانی ها ، ارتجاع منطقه وخيانت عوامل داخلی مرتجع وعقب گرای آنها كه درحقيقت همهً شان دشمنان آزادی ، استقلال وعدالت اجتماعی دروطن ما ميباشند، قربانی گرديد ونابود شد.
متاسفانه نقش ضعيف ، بی تفاوتیها ومعامله گری های برخی از نخبگان حزبی وبزرگان دولتی ديروز نيز درتسريع پروسه ادای نقش نمود ونقش نفت روی آتش را بازی كرد.
اما ، امروز وبعد سالها خموشی كه آنهم نتيجه ًسكوت همان نخبگان ديروز بود ، نسلی از بقايای آن وطن پرستان نستوه وفداكار ، وارثين افتخارات ، عزت وقربانيها ی بيشمار حزب ومتحدين آن،دست آوردها ، آرمانهای پاك ومقدس وطن پرستانه وعدالت خواهانه ، طرفداران صادق آزادی ودموكراسی برای همهً مردم بدون استثنا ونسلی كه به فداكاريهای ديروزفخر ومباهات ميكنند وامروز را نه با تعصب وكوتاه نظری جزمی عقيدتی بلكه درروشنی حقايق وتغييرات عظيمی كه دراجتماع امروز‍ بشريت رخ داده است ودرپرتوشناخت جديد از نظام های غارت گر وبيرحم حاكم برسرنوشت بشريت برغم ادعاهای دروغين دموكراسی ، حقوق انسان وانسان سالاری شان كه گوش بشريت را كر كرده اند ، مطالعه ميكنند وآگاهانه وباچشمان باز ، برای ادامه مبارزه وخدمت به انسان زحمت كش ، به اساس وعده های شرف ووجدان خدمت گذاری بوطن وانسان زحمتكش آن ، درمبارزه عليه انواع بيعدالتيها ، ظلمها ونارواييهای اجتماعی ، قومی وزبانی نه بخاطر كسب رضاييت اين وآن ويا بدست آوردن امتيازات پنهان وآشكار، مصمم تر از قبل مبارزه ميكنند وباهم متحد ويك پارچه ميشوند وهمه امور خودرا ازطريق مشوره ودموكراسي وآزادی بيان وعقيده حل وفصل خواهند كرد تا ريشه های اختلاف درونی برای ابد بخشكند ويا حداقل درمواسم خاص جوانهً التهابی نزنند.
دربحث بعدی ، اين مسايل وموارد را مورد تفسير قرار خواهم دادكه اگر رهبری حزبی ودولتی اختلافات شخصی وانتقام جوييهای شانرا كنار ميگذاشتند ، باوجود خيانت ها ومداخلات خارجی ، آيا از سقوط نظام جلوگيری ميتوانستيم ؟ اگر بلی چطور؟ واگر نی چرا؟
اينكه رهبر حزبی ودولتی آن وقت ورفقای رهبری ما ، غرض جلوگيری از فروپاشی يا حداقل غرض رفع مسووليت های وظيفوی شان ، بايد چه كارهايی را انجام مبداد ند ؟. اين مطالب را به اساس نظريات تعداد زيادی ازرفقا ونظر خودم توضيح خواهم كرد

ايتلافها وجبهه سازی های ناكام گذ شته
قبلاً گفته بوديم كه نيروهای شامل حاكميت ومسوولين ارشد نظام ، با ثربی اتفاقی ها وفركسيون بازيهای داخل حزبی ودولتی وبجان هم افتادنها غرض تصفيهً حسابات شخصی شان ، درسقوط حاكميت بی تاثير نبودند واين عامل منفی وكشندهً درونی ، زمينه ساز بسا پرابلم های بعدی خطرناك ومشكل آفرين غير قابل علاج گرديد .
از آنجاييكه شفافيت سياسی ، صراحت گفتار وصداقت درعمل ، دشمن پرده پوشی های بيمورد ، اغماض های درد آفرين وجانبداريهای شخصی ، قومی ، زبانی وفركسيونی، پنهان گذاشتن اشتباهات گذشته وحال ، نارساييها ، بيتفاوتيها ، بی كفايتی های كاری ، بی تقوايی ، زدوبندهای فاجعه آفرين ، خيانت بوطن ومردم ، غارتگری واستفاده جوييهای گوناگون است.
از آنجاييكه، شرف ،عزت ومقام والای انسانی ، بابرخورد نقادانه وسالم وصريح درمورد عمل كردهای خودش ، دوستانش وسايرگروه ها وشخصيت ها، تقويه ميگردد ورشد ميكند.
بناً ، هروجدان بيدار بامخفی كردن خطا كاران ، كجروان وناصحان بی عمل، در مخالفت ومخاصمت قرارداردوطرفدار روشنی انداختن به زوايای تاريك ومبهم كاركردها واعمال هر انسان برای كسب تجربه وجلوگيری از تكرار حوادث مشابه ميباشد .چون ما بچشم سر ديديم كه به چه غارت گران وايادی استعمار وارتجاع وبه كدام چهره های پنهان وناشناخته كه درواقعيت دشمنان آزادی ،ترقی، عدالت اجتماعی ودموكراسی بودند ، لباس تقدس پوشانيده شد وبا گسترده ساختن دام های ريا وتذوير ، مردم را به اطاعت واحترام آنها وادار ساختند كه تا حال مردم ساده دل وخوش قلب وخوش باور مارا درچنگال جادويی خودها نگهداشته اند وبقول معروف وطنی ( ايلا كردنی نيستند) .!
درچنين حالتی ، ما نيز به حيث انسانهاوبقول معروف ( هركه كار ميكند ، اشتباه نيز ميكند ) درطی اين يادداشتها ، خواستيم تا بخشهای ضعيف كار وعمل رفقا وبزرگان مان را برای آن طرف انتقاد قراردهيم تا درضمن اينكه هدف داريم تا واقعيتها گفته شوند . ما ، به اين عقيده نيز هستيم كه بديگران وهمرزمان جديد خود نيز بفهمانيم كه تمام مشكلات ودشواريهای پيش آمده درحيات سياسی وفعاليتهای حزب وحاكميت ، ناشی ازمداخله ًخارجی نبوده وما خود نيز كوتاهی ها ونارسايی های داشتيم كه خود به آنها اعتراف نكرديم ولی دشمنان ما ، آنرا صدچند بزرگ تر ساختند وتهمتها بستند.
ما، درحاليكه به تقوا وپاكی نفس اكثريت قاطع رهبران وكادرهای حزب ومتحدين ماافتخار ميكنيم ، اميدوار بوديم كه آن رهبران وبزرگانی كه اكثرا ً به مال ومتاع دنيا پشت پا زدند وباشرافت حكومت كردند، اگر خودخواهيها ورقابت های ناسالم سياسی وشخصی خودرا نيز قربان زحمت كشان وروند روبرشد سيستم دولتی ای ميكردند كه خودرا مدافع صديق اكثريت قريب به اتفاق مردم افغانستان مي دانست ودرحقيقت چنان نيز بود.
توقع همهً ما اين بود كه بزرگان ، رهبران ومسوولين حزب ودولت برای كنارآمدن باهم در آن شرايط دشوار ومقطع آزمايش تاريخی ، با ، به نمايش گذاشتن استعداد ها وتواناييهای سياسی شان ، اگر برای دوام آن پروسهً دولتی ضربه ديده وتغيير جهت داده شده بابيشترين دلسوزيها وتوام با احساس مسووليت ناب وجدانی ، اخلاقی ومكلفيت های وظيفوی صدها بار تعهد داده شده بوسيلهً خودشان به مردمان زحمت كش وشريف وطن ، اعضای حزب ، دوستان ومتحدين وهمه ًمدافعين حاكميت ، ازهمه امكانات و گذشت دربرابر همديگر استفاده ميكردند وزمينه ً آن را مساعد نمی ساختند كه در شكل گيری فاجعه وپی آمد های منفی وخونين بعدی آن حتا رفقا ودوستان متعدد خودمان به سوی ايشان انگشت انتقاد را نشانه ميگرفتند.
دراين يادداشت كه هدف اساسی آن دادن توضيحات نه چندان طويل و نه همه جانبه درمورد اتحادها ، پيمانهای گروهی ، شخصی و سياسی درداخل وطن ، خاصتا در مواردی كه به گروه های فعال سياسی ديروز وامروز رفيق ورقيب ماتعلق دارد مي باشد، برای آن اين معلومات های پراگنده را قبل از تبصره بالای جبهه ً ملی جديداً اعلان شده نوشتم تا مقدمه ومعلومات حداقل ابتدايی ای ، خاصتاً برای خواننده گان محترمی شود كه از بسا انكشافات وتوافقات علنی ومخفی ، بنابر جوان بودن ويا عدم ارايه معلومات پيرامون آنها ، شايد كم اطلاع ويا بی خبر باقی مانده باشند.
آنچه مرا وادار ميسازد كه درمورد سهل انگاری ها وبرخورد ضعيف بزرگان ديروز حزب ودولت مادرروزهای سقوط حاكميت ، قبل از پناهنده شدن شخص رييس جمهور افغانستان ورييس حزب وطن ، شهيد داكتر نجيب الله به
دفتر سازمان ملل متحد در كابل ،درمورد مشكلات پيش آمده ً نظامی – سياسی داخلی برای دولت وقت كه هر قدر زمان ميگذرد وما با مغزهای سرد وقضاوت های سالم خالی ازبغض وكينه جويی وروابط اسفبار فركسيونی آن روزها می انديشيم وبه اين نتيجه ميرسيم ، كه با كمال تاسف اكثريت دارنده گان صلاحيت های حزبی – دولتی ( نظامی وملكی )بشكلی از اشكال در شكل گرفتن بحران ، تعميق آن وعدم حل بموقع آن نقش داشتند وسهم ادا نموده اند چيز هايی بنويسم . من اعتقاد دارم كه نبايد يك جانبه افراد وگروه های مشخص را برای انتقاد نمودن وبهره برداری افزاری وموقتی از آن ، هدف رگبارهای تبليغاتی قرارداد ومتهم به خيانت كرد.
ميخواهم با تمام صراحت خدمت همه رفقا ودوستان بعرض برسانم كه تمام مسوولين وبزرگان حزبی ودولتی آن روز با كمال تاسف يا دراجرای دين ملی و حزبی شان كوتاهی كردند وياازاجرای وظايف نه تنها مقدس وآرمانی حزبی شان باثر رقابتهای ناسالم ودشمنيهای شخصی ، عمدا ً ويا سهوا ً شانه خالی كردند. درغير آن چطور ميتوان قبول كرد كه دولت وحاكميتی با چنان عرض وطول تشكيلاتی ، قوای مسلح وفادار وبا تجربه و حزب بزرگ با صفوف هميشه فداكار وجانباز وگوش بفرمان رهبران ، مثل يخی در آفتاب سوزان آب شودومسير حركت تاريخ يك ملت (بمعنی عام كلمه) برای ساختن وطنی آباد ومترقی ورسيدن مردمی نهايت شريف ومظلوم برفاه ، صلح ، خوش بختی وبرابری وبرادری كه با خون بهترين فرزندان رشيدوترقيخواه وطن ، راهش را ولو با كندی طی ميكرد ، به آن ساده گی تغيير كندوبه قرون گذشته به عقب برگردد.

درگرما گرم آن حوادث وانكشافات نا ميمون ، رهبر ورهبری ما، بجای شانه دادن، مقاومت كردن ، تدبير سنجيدن ، مشوره دربين خود ومشوره با صفوف تاكنون صادق ووفادار به آرمانهای شريفانه وانسانی حزب ، هركدام قرارگاه های خاص خودرا ساختندوبه مخفی كاری وتلاش های فردی مبادرت ورزيدند تا باشد از وضع پيش آمده به حيث برگ برنده در موارد ضروری وتصفيه حسابهای شخصی وگروهی – قومی خود استفاده نمايند .
بعد از آنكه تعدادی از افسران ودرجه داران وفادار ورزمی وقبلی حاكميت درشمال بنابر عوامل متعددی كه دريك بحث ديگر درمورد آن چشم ديد های خود را توضيح خواهم كرد ، ازدولت فاصله گرفتند وبغاوت كردند . بيروی سياسی وكميته ً مركزی حزب هيچ اقدام موثر دسته جمعی وسازنده را برای كنار آمدن وعلاج نمودن مشكل از راه های معمول دولت مداری وخبرهً سياسی درپيش نگرفتند وعملی نساختند .

27 :  اعلان فرار نمودن ويا پناهنده شدن رييس جمهور ورييس حزب وطن به دفتر سازمان ملل متحد ، اقدامی بود شتابزده ، غير مسوولانه ، انتقام جويانه وبدون احساس مسووليت درقبال مردم ، حزب ، متحدين ودرمجموع حاكميت. ميشد آن انكشاف منفی را كه درموردش مطالب فراوان قبلاً نوشته اند، بشكل عاقلانه وباحوصله ً سياسی ارزيابی ومعالجه ميكردند. چون خبر فرار رييس جمهور وسرقوماندان اعلای قوای مسلح ، باعث تشتت وپراگنده گی نيروهای مدافع دولت شد. چراخود ابلاغيه دهنده گان نتوانستند درعدم موجوديت رييس جمهور كناررفته ازقدرت ، قدرت رابدست ميگرفتند وكشور رااداره ميكردند ويا اگر مشاركت وسيع ملی راميخواستند با تضمين ها وحمايت جامعهً جهانی ، برای تقسيم قدرت درحاليكه ديگر راهی سراغ نميشد ، اقدام ميكردند. آنها ، بايد ميدانستند كه دركشوری عقب مانده ، سنتی وشرقی ودرحزب وحاكميتی كه غيراستوار بر اساسات دموكراتيك بود وبنايافته بر رهبر پرستی، مشكلات قومی، زبانی ومحلی ودرحال جنگ داخلی وطرف تجاوز خارجی و با تمركز نمودن تمام قوا دردست رهبر، آن اعلاميه يكی ازعوامل اساسی فروپاشی سيستم خواهد شد. درچنين شرايط ، نيت وتصميی مبنی بر نشر آن اطلاعيهً روحيه شكن مردمی، بايد تدابير جدی وفعال اتخاذ مينمودند وپلان دقيق بعد كنار رفتن رييس جمهور را ازقبل تهيه ميكردند. !

28 : بحران شمال برای آن عميقتر شده رفت كه نه شخص رييس جمهور از امكانات ساير همكاران ورفقای چندين فكره اش كه در داخل حزب وطن آنهارا جمع كرده بود استفاده كرد ونه آنها  ( اكثريت قاطع ) ازدل وجان ميخواستند تا بحران شمال را حل نمايند . زيرا آن بحران خود نه تنها نتيجهً عقده مند شدن وانتباهات بد گرفتن قدرتمندان شمال از برخوردها ومقرری های نظامی كادرهای جنوب بوسيله شخص رييس جمهور ( شهيد داكترصاحب نجيب الله) درشمال بود ، بلكه تحريكات وروابط تيلفونی ای نيز بين نزديك ترين همكاران رييس حزب با تنی چند از قوماندانان ارشد شمال ، برای متقاعد ساختن آنها به پايداری ومقاومت دوامدار وجدی غرض رد هدايات حكومت مركزی ،صورت گرفته بود وايجاد شده بود.

29 :  بنا ً، نتيجهً تلاشها واقدامات متعدد سياسی وتهديد حملات نظامی عليه شمال ، بجای ترساندن افسران ارشد نظامی مخالف شده با دولت غرض نزديك شدن شان به آغوش حزب ودولتی كه سالها آنها تحت قومانده ً آن جنگيده بودند وحماسه های بزرگی را خلق كرده بودند، آنها را هرچه بيشتراز دولت وحزب وطن دور ساخت ودرنتيجه ً برخورد های غير موثر رهبران دولتی وتلاشهای دستان آشكار وپنهان دشمنان وطن ،جبههً ديگری شكل گرفت كه جنرالان دولتی با قوماندانان جهادی وتعدادی از كادرهای موظف در شمال كه چندی بعد اسناد سابقه داری جهادی را برای مطرح شدن وكسب قدرت ، با قدامت های بيشتر از ده سال از جيبهای شان كه يكی دوروز قبل كارتهای عضويت حزبی شان را بحيث سمبول های شرف ووجدان شان درآن نگهداری ميكردند بيرون كشيدند و در آن جبهه برای سقوط كامل دولت متحد شدند.

30 :  يكی عوامل اساسی علاج ناپذيرشدن آن بحران در اين بود كه مركز هرگز تلاش نكرد كه مشاركت آرای حزبی ودولتی را در زمينه بوجود آورد وباثر بی اعتمادی ايكه بالای ساير گروه های فعال درداخل حزب وطن داشت، نيات اصلی ودرونی خودرا به يكی دونفر نماينده گان باصلاحيت ونزديك با راس هرم درميان گذاشت كه باكمال تاسف يكی ازعوامل دربدری حاكميت، اجراات وبرخوردهای ناسالم ، قومی ، محل گرايانه وتوام با تعصب افرادی در آن حلقه بود كه ازمدت ها قبل چيغ وفرياد زيادی برای ابراز مخالفت با آنها راسبب شده بود ولی كسی نمي شنيد. تا آنكه در نتيجه برخوردهای بچگانه وغير منطقی سركردهً آن تيم باصلاحيت اعزام شده به شمال ، ما آخرِين امكانات مان را برای مصالحه با فرزندان حزب كه خود همان حاكميت يكی از آنها را قهرمان دومرتبه يی جمهوری افغانستان ساخته و اوده ها بار نان چاشت وشب را درمنزل واقامتگاه رييس جمهور صرف نموده بود، ازدست داديم ودرنهايت جنرال دوستم ( عضو كميته ًمركزی شده درحزب وطن ، قهرمان دومرتبه يی جمهوری افغانستان ، دگرجنرال وقوماندان فرقهً 53 ، با سيد منصورنادری برادر رهبرآن وقت فرقهً اسماعليه وفردی كه از دولت ما كمك های فراوانی رادريافت نموده بود يكجا با مومن اندرابی كه درآن وقتها جنرالش ساخته بودند، با تعدادی از كادرهای ملكی ونظامی شمال كه به يقين از عواقب بد تصميم شان خبر نداشتند ، با دولت قطع رابطه كردند و به صف مجاهدين ودشمنان دولت پيوستند.

31 :  دولت دربرابر آن نيروی ياغی شده ودرحال قيام ومخالفت كه بمثابهً زخمی درحال خونين شدن والتهابی گرديدن و قابل نگرانی ، عرض وجود كرده بود ونه تنها تشويش ودلهره برای صفوف و نيروهای مسلح ، حزب ومردم ايجاد كرده بود بلكه از آينده ای بسيار تاريك درسرنوشت مجموع وطن خبرميداد تدابير جدی نسنجيد و خواست تا آن خار جديداً خليده درپایش را بانيش عقرب بيرون كشد كه درنتيجه نه تنها خار درپا باقی ماند بلكه زهركشنده وغير قابل علاجی اضافی داخل جسمش شد .

32 :  آيا نمی شد آن افراد تاچند روزقبل قهرمان راشامل پروسهً مصالحهً ملی ميساختند؟ آيا نمی شد نصف برخوردملايم وگذشتی را كه درمورد دشمنان آشتی ناپذيروافراطی وطن وحاكميت قبلاً ازخود نشان داده بودند با آنها نيز ميكردند وبقول معروف وطنی گره دست را بادندان باز نمينمودند وبا كارد نمی بريدند وقطع نميكردند.؟ آيا نميشد به خواسته های محدود ومحلی آنها باتدبير جواب مثبت داده ميشد ويكی دوسه كادر نظامی وامنييتی مناطق جنوب وطن را ازشمال تبديل و درساير محلات ازجمله درمركز درپست های كليدی تر وباصلاحيت تر مقررميكردندوپافشاری بر بقای آنها درشبرغان ومزار نمی نمودندوازسياست ( يا كل چيز ويا هيچ چيز ) هوشيارانه دوری ميكردند؟ ووطن را نجات ميدادند ولو بقيمت كنار رفتن صدها نفر ازنزديكان ومقربين حاكميت منجر ميگرديد.
يك دنده گی وگذشت ناپذيری نيز سرحد دارد. نبايد وطن قربان دوسه نفر رييس امنيت وقوماندن لوا ميشد.

33 :  آيا رهبری دولت با وجود دورانديشی های متعدد درساير ساحات زنده گی سياسی وحكومت داری خاصتا ً دركنار آمدنها با گروه های مسلح مخالف وحتا دشمن ، نمی توانست بالای آتش شعله ورشمال ، آب سرد ميريخت وبا دادن اطمينان واجراات واقعاًعملی خواسته های كوچك محلی قيام خود جوش ويا سازماندهی شده را به اهداف بزرگ وتباه كن سياسی تبديل نميكردواز طريق دراز نمودن دست رفاقت بسوی آنهاو ساير رهبران حزب ودولت كه بنابر عوامل مختلف از راس حاكميت فاصله گرفته بودند در فضای رفاقت و تفاهم ، مشتركاً دستان مداخله گر دشمنان حاكميت را از صحنه كوتاه مينمودند.

در اين مورد سوال مطرح ميگردد كه چرا ساير بزرگان حزبی ودولتی با وجود عدم مراجعه وعدم مطالبهً همكاری بخشهای ازحاكميت ، خود داخل اقدام نشدند ووظيفهً حزبی ووطنی شان را ايفا ننمودند؟ ازطرفی با وجود محدود ساختن كليه اجراات وتصميم گيريها درمورد حوادث شمال دروجود يك حلقهً كوچك پايين رتبهً حزبی ودولتی ولی دارای اختيارات وصلاحيت های نامحدود اداری ، نظامی وپولی تفويض شده ازجانب راس قدرت به ايشان كه باعث عدم جوابده بودن شان به هرمقام ديگری غير رييس جمهور گرديده بود ، آيا لازم بود كه شورای اجراييه وشورای مركزی تا چندی قبل حامی سراپا قرص رهبر حزبی ودولتی جديد ، دست روی دست بنشينند ونه تنها كه تماشاچی باقی بمانند بلكه با كمال تاسف درتعميق بحران نقش ايفا كنند.

34 :  بلی ، وصدباربلی كه دولت اشتباه كرد ومرتكب خطا واشتباه درتصميم گيريهايش شد وروح افكار قومی ومنطقوی حاكم برتصميم گيريها شد ، نه حرمت گذاری وتوجه به منافع دراز مدت وهمه گير سياسی فرا گروهی وفراقومی. ولی آيا نميتوان سوال كرد كه جنرال دوستم وگروه معيتی او به يك باره گی روييدند ودرمقابل دولت خود شان موضع جنگی اخذ كردند، جبهه ساختند ويا اينكه افراد وشخصيت های در داخل حاكميت نيزاورا دراين راه ناصواب تشويق وحمايت كردند واز احساسات ، عواطف وافكار جديدی كه در ذهن وضمير او وهمراهانش بعلت دلايل مختلف شخصی ، قومی ، سمتی وغيره خلق شده بود ،خواستند بهره ببرند واستفاده جويی كنندكه كردند.
اما، درمورد ضرورت تقارب بين گروه ها ، فركسيون ها وشخصيت های كليدی حزبی ودولتی مطرح آنوقت ميخواهم اضافه كنم كه دروطنما ميگويند( اگر كوه نزد تونيامد ، تو نزد كوه برو)! زيرا با رفتن كاه نزد كوه ، اوتكيه گاه بزرگ پيدا ميكند واگر كوه ، همنشين كاه شود از بزرگی او چيزی كم نميشود. علاوتا ً ميگويند كوه هرقدر بلند باشد درسر خود راه دارد . آيا كوه هاييكه ما درمورد شان صحبت مي كنيم از اين قاعده خودرا مستثنا نساخته بودند ؟.

35 :  آيا رهبران آن وقت حزب ودولت از اين مثلهای مردمی كه بارها آن راشنيده بودند استفاده كردند وبا برخورد های متواضع وفروتنی كه هميشه از صفوف برای حفظ جاه وجلال خودشان مطالبه ميكردند واكنون با وجود متلاشی شدن حزب وتشكيلات آن بدست خودشان ، آن توقعات را تجديد وحفظ كرده ودايمی ساخته اند ، دربرابر همديگر خود استفاده نموده بودند واستفاده ميكنند ؟ اگر بلی چرا بحران تشديد واز كنترول خارج شد واگر نی ، مسوولين كيها اند وچرا حداقل برای يك بار خودرا انتقاد نكردند واز حزب ، رفقا ومردم معذرت نخواستند ونمی خواهند.؟!
لذا، بادرنظرداشت مطالبی كه دراين نوشته از آنها تذكر بعمل آمد وصدها حقايق ديگری كه تا حال بنابر ملحوظات زياد از آنها ياد آوری نشده است ، به اين نتيجه ميرسيم كه تمام بارملامتی را بدوش جنرال دوستم وهمراهان آن اقدام سركشانه ً نظامی سال 1370-1371 محول كردن خود از انصاف دور است. زيرا هم صاحبان تدبير وصلاحيت درزمينه ،اهمال وكوتاهی كردند وهم مخالفين شخصی وسياسی راس حاكميت از انكشافات منفی وخطر ناك آن حوادث نخواستند جلوگيری كنند .
اگردوراز اغماض وبدون بدبينی وسمت گيری فركسيونی ومسايل قومی – زبانی درمورد آن حوادث قضاوت شود ، تمام صاحبان صلاحيتها ومقامات مختلف تصميم گيرندهً سياسی – نظامی آن وقت البته بادرجات متفاوت مسوول اند وبايد جوابده ميبودند وباشند.زيرا هررهبر ورهبري ايكه به صفوف حزب وبمردم وطنش گزارش دهی نداشته باشند وخودرا دربرابر آنها مسوول ندانند ، نميتوانند از دموكراسی و حكومت قانون وتساوی حقوق انسانها حرف ولاف بزنند .

36 :  آيا حلقات بالايی ( رهبری‌) حاكميت ، نمی توانستند با اتحاد وتشريك مساعی بالای مقامات كليدی وتصميم گيرنده گان تصاميم ، فشار وارد ميكردند وباب مذاكره وتقارب مجدد دور ازانتقام جوييهای بعدی را از طريق دادن تضمينهای قابل باور به گروه سركش وقيام كنندهً شمال بازميكردند وازفاجعه ً وطن شمول جلوگيری مينمودند.؟ آخر آن همه اعضای شورا های سياسی ومركزی ومقامات بزرگ دولتی ، چه درد ديگری ی رامی توانستند دوا كنند؟ اگر قادر به حل پرابلم های داخلی خود حاكميت وحزب نبودند.
ما، اكنون نيز با صد افسوس كه باثر فعاليتهای غير مفيد تعدادی از رونده گان همان راهی كه به تركستان منتهی گرديدوميگردد ومضار تلاشهای قبلی شان درابعاد مختلف بهمه معلوم گرديده است ، رنج می بريم ودر تفرقه وچند پارچگی بسر می بريم .وظيفهً اكيد ملی ورسالت مقدس وطن پرستانه وحزبی ما حكم ميكند كه جبههً وسيع صفوف وكادرهای صادق ومبارز حزب تشكيل شود وعليه روحيهً تسليم طلبی وبه انقياد كشانيدن ها ، مبارزه ً بی امان صورت گيرد وبا سياستهای تشكيلاتی وفكری نمايشی وتجارتی ، برای ابد قطع رابطه شود. بايد اين را خوب بدانيم كه تكرار چندين مرتبه يی اشتباهات گذشته وآزمودن های مكرر آزموده شده ها، جز ضايع كردن وقت ودادن تلفات جديد ، دست آوردی ديگر درقبال خود ندارد .
باكمال تاسف ، تاهمين اكنون ما يك شخصيت مطرح ديروز مان را سراغ نداريم كه بشكل بسيار عادی وابتدايی خود ، حواريون ومراجع تقليد سياسی خودرا حتا بشكل تفننی انتقاد نمايند. برخلاف همه با دهل وسرنا از حقانيت های خود داستان ميسراييم وگناه را بدوش رقبا ورفقای ديگر خود می اندازيم . درحاليكه ابدا ً چنين نيست.

37 :  پس با آنانيكه درجوی های كوچك آب دروطن باوجود امكانات متوفر برای آب باز شدن ، آببازی نتوانستند ! چطور وبا كدام جراًت واطمينان دل بدريا وبحرهای طوفانی ومواج اروپا ويا طوفان های موجود داخل وطن بزنيم وبازسرنوشت نه تنها خودرا بلكه سرنوشت يك داعيه وتفكر وطنپرستانه را كه ما لا مال از جانبازی ها ، فداكاريها ، تجارب خونين شده به خون بهترين همرزمان وماحصل تلاشها وميراث يكی دونسل مبارزين ورهبران خفته درخاك ما ميباشد ، باز بهمان شيوهً باورهای شرقی كم نتيجه بدست آنهايی بسپاريم كه همديگر را خوب ميشناسيم وهركدام ما شاهد ضعف ها وناتواناييهای شان در موارد غير محدود و غير قابل جبران ، بوديم وهستيم .

38 : ازين رو ، ايجاد جبهه و شكل گيری اتحاد صفوف فداكار حزب ومصمم بمبارزه بخاطر سعادت انسان زحمت كش كه بمردم اقتدا كرده اند وهمين اكنون تمام مردمان شريف ، زحمت كش ومظلوم وطن شان را بيشتر ازهر مفكوره ، عقيده ، كشور ، رهبر ، فركسيون ،زبان ، قوم وشخصيتی دوست دارند و حرمت ميكنند ، بايد دردستور كار واقدامات عاجل هرمبارز راستين قرار گيرد . يقين كامل وجود دارد كه اين اتحاد وجوشش صادقانه ورفيقانه ، مسند خوب ومستحكم شكل گيری وايجاد اتحاد وسيع همه وطن پرستان ، ترقيخواهان ومدافعين عدالت ودموكراسی واقعی خواهد شد.اعتقاد وايمان راسخ وجود دارد وتجارب ما ومردمان جهان نشان داده است كه درصورت نبود دموكراسی،عدم برابری انسانها درجامعه وتشكل ها وبرخورداری تعدادی انگشت شمار از حق تصميم گيری های فردی وغير دموكراتيك ورقم زدن سرنوشت مردم وگروه ها بدون مراجعه به آرای جمعی استبداد وديكتاتوری بوجود ميآورد ونقش سازنده وخلاق انسان را زايل ميسازد . درنتيجه سياست بشكل مذهب ورهبران بشكل پيشوايان مذهبی تغيير پيدا ميكند و....

39 :  متاسفانه ، باوجود گذشت زمان ، تغييرات عمده وتجارب جديد حزب سازی خاصتا ً دراحزاب چپ ودموكراتيك عصرحاضر ، تعدادی از بقايای افكار توتاليتريزم ومر كز گرایی افراطی ، چپ ويا مدعی چپ بودن و مخالف با دموكراسی ولی مدعی كاذب دموكراسی ، بهمان شيوه های پار وپرار شكست خورده وغير قابل تحمل ، مي خواهند بازار سياسی شخصی خودشان را گرم نگهدارند وبرای اغوا وفريب هم قطاران ديروز ووفادار به آرمانهای مردم دوستی ووحدت طلبی ديرينهً رفيقانه ، ازهر وسيله ازجمله نامهای رهبران گذشته وواژه های استفاده كنند كه خود مدت هاست به آنها پشت پازده اند.

40:  اما ، درمورد صفوف وسپاهيان حاكميت بايد گفته شود كه آنها سالها پيرو بی چون وچرای اوامر واحكام نه تنهارهبران گرامی وبزرگ خود بودند بلكه تعدادی از منشی های قوماندان صفت درشهرهای بزرگ بالاي أنها مستبدانه تراز هر قوماندان خشك عسكري امرونهي ميكردند وامر سفربري ميدادند و حكم ميراندند ولي اكنون خود شان از همه مواضع قبلي حزبي خود دورشده اند وحزب خودرا ، تخته ً خيز شهرت وعزت خودرا تخريب ميكنند . .

41:  بايد اضافه شود كه صفوف صادق حـزب در حوادث بحراني قبلي فكر ميكردند كه حتما ً رهبری حزب ودولت، پلان كار آمد ودقيقی را عملی خواهد كرد وحاكميت وحزب را ماهرانه نجات خواهند داد. اما، باكمال تاسف كه چنين نبود وبسياری ها درفكر نجات شخص خودشان وفاميلهای شان شدند وهمه رفقا ومدافعان وطن را بدون خبردادن واطلاع وخداحافظی نمودن باايشان ، ترك گفتند اما بمراد نيز نرسيدند. !
با سقوط معمايی دولت، تسليمی وانتقال مسالمت آميز قدرت ، دوران زمامداری مجاهدينی فرارسيد كه برای بدست آوردن قدرت تلاشهای خونين فراوانی نموده بودند.
درآن دوره ايتلافها وجبهات داخلی وخارجی عجيب وغريبی ساخته و بعد مدتی متلاشی شد كه در نوشتهَ بعدی در مورد معلومات داده ميشود.
 

درمورد جبهه های گذشته وجبهه ً ملی كنونی

دربخشهای گذشته ، مطالعه نموديم كه چطور اربابان قدرت، حكومتها واحزاب گوناگون ، برای بدست آوردن قدرت ويا بقا درقدرت ، جبهه مسيازند ، سازش ميكنند ، ترك موضع مينمايند ، تغيير مفكوره ميدهند وحتا با مخالفين مذهبی ، حزبی ، ايدولوژيك وقومی – زبانی خود طرح دوستی وتشريك مساعی ميريزند. راستی اين سياست دربسياری موارد به بازار مكاره شباهت دارد ومعلوم است كه دوست ودشمن دايمی نيز ندارد.
ما ، پيرامون اين مسالهً جدی وطنی صحبت كرده بوديم كه چطور وحدت ستيزی وبی اتفاقيهای داخلی حزب وحاكميت ( حزب وطن ) را بزانو درآورد وبا شكست وخلع قدرت دولت جمهوری افغانستان ، باثر جنگ وسيع اعلام ناشدهً ستمگران جهانی وارتجاع منطقه وواپسگرايان داخلی عليه آن حاكميت واشتباهات خود نيروهای چند گانهً حزبی ودولتی ، مصيبتی عظيم ورنجی بزرگ، بالای تمام مردم شريف وطن ما نازل وحاكم گرديد.
لذا ، قبل از پرداختن به توضيحات لازم درمورد مسايل جبهات واتحاد های بعد سقوط حاكميت حزب وطن ، ميخواهم با كل اخلاص واحترام به همه رفقا ودوستان واقعی مبارزات وطن پرستانه وعدالت خواهانهً ديروزوامروزخود بعرض برسانم كه : برای موثر واقع شدن درپروسه های فعلی وبعدی مبارزه ترقيخواهی ،عدالت طلبی وبموفقيت رسانيدن دموكراسی بر هر نوع استبداد وعقب مانده گی و برای برافراشته نگهداشتن پرچم مبارزه ، غرض تامين زنده گی مرفه ومطمين برای خلقهای زحمتكش افغانستان وگراميداشت ياد ها‌ ، خاطره ها و ادامه يافتن آرمانها ونبرد صادقانهً گروه های وسيع قربان شده درراه مردم، ماراهی جز وحدت صادقانه ومبرا ازهر نوع چال ونيرنگ شخصی ، قومی ، زبانی ، فركسيونی وسمتی نداريم .
بايد وصدبار بايد زمينهً وحدت صادقانهً رفقای عزيز ما درهرگروه وتشكيلی كه فعال اند ، رفته اند ، اعزام شده اند ويا در آنجاها باقی مانده اند ، مساعد گردد واز گوشه كانيهای بيجا ، تخريبكاريها وسبوتا ژهای وقت ضايع كن واز ( مُـد) رفتهً كه اكنون كمتر كسانی به آن باور خواهند كرد، بپرهيزند وبا زمينه دادن به دموكراسی وقبول عقايدونظريات نسل باقی ماندهً مبارزين صادق حزب ، حاكميت وجامعه ، وحدت وبازگشت صميميت های قبلی ونابود شده را مجال جوانه زدن بدهند وسرنبرند.
 

اما ، درمورد جبهه ها وايتلافها :
باسقوط حاكميتی كه حزب وطن ومتحدينش درآن قدرت داشتند ، بعد از آنكه قدرت به مجاهدين انتقال وتسليم داده شد، مردم ما بچشم سرمشاهده كردند كه تسليم گيرنده گان اصلی قدرت دولتی دروطن ما ، كسان ديگری غيرازسران تنظيمها ميباشند. چون درعقب صف نمايشی سران تنظيم های پيروزمند (!) نواز شريف صدراعظم پاكستان وتركی الفيصل رييس استخبارات سعودی وسفير فعلی آنكشور در واشنگتن ونماينده گان استخبارات غربی درلباسهای همرنگ نواز شريف وسران تنظيم ها برای عدم شناسايی ، ايستاده بودند وجريان را نه تنها نظاره بلكه سرپرستی مينمودند .
لازم به ياد آوريست كه جبهه ًوسيع مجاهدين ، متشكل ازتنظيمهای مستقردرپاكستان و ايران دراتحاد صادقانه با غرب ، ارتجاع سياه روی پاكستان، عرب و ايران ، بنياد گرايان ده ها كشور اسلامی وايتلاف رنگهً مخالفين فعال دولت درداخل كشوربود ، به آن شكلي كه دربالا نذكر داده شد بر امور كشور حاكم گرديد. ولی چون پلانی برای آينده نداشتند ومنافع شخصی شان براتحاد اسلامی ، وحدت آرمانهای جهادی واخوت وبرادری(!) شان غلبه داشت . رييس دولت جها دی ، صبغت الله مجددی را اجازه ندادند كه دوماه حكومت خودرا تكميل كند . وبدين سان اختلافات آنها با وجود پافشاريهای سعوديها ، پاكستانيها ، ومجموع حاميان شا ن برغم آنكه قبلاً در داخل خانهً خدا ( مكهً مكرمه )دست بالای قرآن گذاشته بودند تا ديگر بی اتفاق نشوند، شدت پيدا كرد وجنگ لفظی رهبران تنظيمها بخاطر قدرت به جنگی خونين وويرانگری مبدل گشت كه تاكنون دولت تحت حمايهً ايتلاف جهانی ، باوجود ملياردها دالر كمك وقرضه ، تا
هنوز نتوانسته است بخش كوچكی از خرابي های آن راكت پرا گنی بين كابل وچهار آسياب را كه هردو طرف جهادی دروقت شليك راكتها، ازنام بزرگ خدا ( الله اكبر ) استفاده نموده ومردم شهررا نشانه مي گرفتند ، ترميم وبازسازی كند. درحاليكه گوش مردم ما وجهان را تحت نام بازسازی كر كرده اند.!

43 : اتحاد موقت دسته های جهادی مغرور پيروزی وحاكم برسرنوشت وطن دير نپا ييد وجشن ماه عسل فتح وظفر كه باشليك انواع اسلحهً ثقيل وخفيف بشمول تانكها وراكتهای به غنيمت گرفته (!) شده با وادار ساختن صبغت الله مجددی به واگذاری قدرت وتعميق اختلافات حزب اسلامی خارج ساخته شده از كابل با جمعيت اسلامی خاصتا ً با شورای نظار كه قدرت را دست گرفته بودند به رويارويی نظامی وانتقام گيريهای جديد وخونين مبدل گشت.

44 : جبهه ً جديد قدرت نظامی - سياسی ودولتی كه جمعيت در رهبری آن قرارداشت و جنبش ملی واسلامی افغانستان (جنرال عبدالرشيد دوستم وهمراهانش ) حزب وحدت اسلامی با تمام شاخه هايش ،حزب اتحاداسلامی سيا ف ، حركت اسلامی محسنی وانوری ، گرو ه های مولوی نبی ، مولوی خا لص ، مولوی وقا د وجمعی ازگروه های روشن فكران كه بدلايل مخالفت با حاكميت دموكراتيك خلق افغانستان ، حزب وطن ، مسايل زبانی وقومی ويا مخالفت با اتحاد شوروی كه حمايتگر آن حاكميت بود وقبلاً با مجاهدين ملحق شده بودند ساخته شد.
هدف اساسی آن جبهه ونمايش قدرتمند ، تاروما ر نمودن ، انتقام گرفتن ويا اقلا ً دور ساختن حزب اسلامی از مناطق نزديك به كابل بود . آن جنگ وتصفيه ً حسابات مختلف ومتعدد، باعث اخراج نيروهای قبلا ً جابجا شده ً حزب اسلامی از منا طق وقرار گا ه های مهم دولتی پا يتخت گرديد وحزب اسلامی به چها ر آسياب مقرموقتی قدرت جهادی مخالف ومركز حكومت ( صدراعظم بدون كابينه) متواری وعقب نشينی كرد .

45 : درحاليكه صبغت الله مجددی تلاش ميكرد تا دوران رياستش را تمديد كند ، برهان الدين ربانی رييس شورای رهبری زمينه را براو تنگتر ميساخت وازينرو ، مجددی به شمال رفت واز طرف جنرال دوستم طورِ پذيرايی شد كه موجب حيرت اوگشت. مجددی باديدن لشكر وتجهيزات جنرال دوستم درضمن تحير درفكر كسب حمايت او از خودش شد وبپاس خدماتش جنرال سه ستاره ً دولت قبلی را يك ستاره ديگر بخشش داد واورا برتبه ً سترجنرالی ارتقا داد ولقب مجاهد كبير رابالای اوگذاشت كه موجب خشم تعداد ديگری از رهبران جهادی خاصتا ً رسول سياف گرديد. ولی دوستم از بقای مجددی در قدرت ويا تمديد دورهً زمامداری اوحمايت نكردواومجبور شد كنار رود.

46 : دولت جهادی برهبری جمعيت اسلامی وبابرخورداری از نظريات ومشوره های غير قابل تغيير رسول سياف كه دردشمنی با جنبش ملی واسلامی وهم چنان با حزب وحدت ( متعلق به اهل تشيع و اقوام هزاره ً وطن) مواضع سرسخت وآشتی ناپذير داشت . كم كم بمحدود ساختن ساحهً فعاليت ، سطح صلاحيت ، مناطق تواجد وتردد وسايط آنها گرديد ودرمورد جنرال دوستم باوجود همه خدماتش ، حاضر نشد كه جنبش شمال را به حيث حزب مستقل برسميت بشناسد وبا سياست ووعده های امروز وفردا نه تنها جنرال دوستم را خواست فريب دهد بلكه اورا عصبانی ساخته وسبب بی اعتمادی اونسبت بحكومت مركزی گرديد.
اين سياست درمورد حزب وحدت نيز بكار گرفته شد ومناطق افشار ، كارتهً سه ، كارتهً سخی ، دهمزنگ ، چنداول ومجموع غرب كابل ، جزمناطق دشمن نشين درج خريطهً نظامی گرديده بود. اين درحالی بود كه برخوردهای نظامی بين مليشه های بيرحم اتحاد اسلامی سياف كه ازحمايت دولت برخوردار بود با افراد مسلح حزب وحدت هرروز كسب شدت ميكرد.

47 : درچنين اوضاع واحوالی كه گلب الدين حكمتيار دربدترين مراحل زنده گی سياسی بعد بقدرت رسيدن مجاهدين ، با آن همه خودخواهيها وتلاشهاييكه برای رسيدن بقدرت نموده بود وبا هر راستی وچپی اتحاد وايتلافی را برای رهبر شدن بوجود آورده بود ، وضع را كاملا ً به نفع خود يافت وبا حزب وحدت وجنرال دوستم نزديك شد.
نتيجهً آن نزديكی ، ملاقات ها بين نماينده گان شان وبالنتيجه توافقاتی كه ميان آنها بسته شد ، شورای نظامی ای بوجود آمد كه نام آن را (( شورای عالی همآهنگی )) گذاشتند واين شورا باعث حركت نظامی ويا كودتايی دركابل گرديد كه باثر ناكامی آن نه تنها افراد آن سه گروه قربانيهای فراوان دادند بلكه تعدادی ازبهترين رفقای حزبی ما نيز تحت نام ارتباط با كودتا و وابستگی با جنبش جنرال دوستم كشته شدند . وابستگان حكومتی ، گردنهای تعدادی از افسران وكادرها ی حزب ما رادرحاليكه درعقب ميزهای كارشان نشسته ومشغول كار بودند، بيرحمانه شكستا ندند. ( در اين مورد بنابر اهميت موضوع ، نوشته ً دقيق ومعلوماتی جداگانه ای تقديم تان خواهد شد . )

48 : باشكست شورای عالی هم آهنگی، حملات نظامی زمينی وهوايی قوای حكومتی بالای سه حزب بحدی وسيع ودامنه دار شدكه گوشه گوشهً وطن را دربرگرفت وتلفات عظيمی را بروطن ويران شده تحميل كرد وخون های فراوانیرا ريختاند.
شورای عالی هم آهنگی با وجود آنكه اهداف اساسي آن بهتر تر از جميعتی ها نبود ولی اتحاد قومی ازبكها ، هزاره ها ، پشتونها ، تركمنها وبخشی از فارسی زبانان شاغل در دواير وادارات شما ل ( ساحهً جنبش ) آن اتحاد را از تعلق به قوميت خاص ، مذهب خاص ومنطقهً خاص بيرون كشيد وبه جنگ قومی ومذهبی شديدی كه باثر رقابتهای خصمانهً سران تنظيمها كسب شدت نموده بود، آرامش نسبی بخشيد ولی اختلافات شديد تنظيمی را باعث گرديد.

49 : ايجاد شورای عالی همآهنگی ومتعاقب آن اقدام كودتايی آن عليه دولت باعث ازهم پاشيده شدن آخرين روابط وتفاهم بين حزب وحدت وجمعيت شد كه قبل از تشكيل شورا واقدام نظامی بوجود آمده بود . آن اختلافات تنظيمی جنگ قدرت برای تقسيم غنايم ، درجبههً حاكم با متحدين قبلی شان ازجمله ، همزبانان ( فارسی زبان)هزارً شان كه شگافی عميق بوجود آورده بود ، درنهايت باعث متواری شدن كادرهای جنبش ووحدت ازكابل شده وقتل ظالمانه وزجر كش نمودن عبد العلی مزاری رهبر حزب وحدت بوسيلهً طالبان كه گروه مذكور بعدا ً دردشمنی با احزاب ترقيخواه ، زنان ، شخصيتهای ملی وطن پرست ، سران مذاهب واقوام ديگرمردم افغانستان ، كارنامه های سياهی رابنام شان ثبت تاريخ وطن ما ساختند ، از آنجهت از پيامد های ناگوار آن اختلافات بود كه او مجبور شد ساحهً قبلی زنده گی وفعاليت خودرا برای پيداكردن محل بهتر ، ترك كند.

50 : پاكستان كه پيوسته امور حكومت تحت الحمايه اش را زير كنترول داشت . ازانكشافات اخير ،خا صتا ً دورشدن حكمتيار از مركز قدرت ( كابل ) ناراضی بود . ازينرو دربهبود روابطش باگروه های ضد حكومتی آن وقت تلاش كرد وبا ايشان ازجمله باجنبش ملی ، روابط خوبی رابرقرار ساخت . قابل ذكر است كه نماينده گانی از احزاب وگروه های اخير الذكر به پاكستان رفتند وحسابی تحويل گرفته شدند..
هدف پاكستان ، اكنون ايجاد جبهه ً جديد فشارعليه دولت اسلامی برای تحقق اهداف تا آنوقت عملی نشده اش درساحات مختلف بود.حقيقت اين بود كه پاكستان روزتا روزسيطرهً نظامی وسياسی خودرا بالای گروه های تعليم ديده ً جهادی ديروز درافغانستان برای آن از دست ميداد كه تعداد قابل توجه قوماندانان وافراد جنگی مجاهدين كهتاديروز محتاج يك لقمه نان وبودوباش درقلمرو آن كشوربودند ، اكنون خود به حكومت دارای امكانات تبديل گرديده ودرضمير يك عده از افراد جهادی نخبه وصادق بوطن ، اين مفكوره پيدا شده بود كه پاكستان واقعا ً دشمن آرامی مردم وبربادی خاك افغانستان است وصلح را در افغانستان به توپ ميبندد.
شناخت نيات اصلی وشوم پاكستان عليه سرزمين مشترك افغانها ، محدود به چند فرد باقی نماند وبزودی بخشهای بزرگی از افراد عادی قبلا ً تعليم ديده وشاخه هايی از نوبقدرت رسيده گان را دربرگرفت . بسياری از افراد بشمول گروه های مخالف دولت جهادی كه جنگهای خونينی را با دولت مركزی پيش برده بودند وتلفات خيلی عظيمی دراثر بمباردهای طيارات دولتی به آنها رسيده بود، درفكر بهبود روابط شان با دولت وقت وشورای نظار آن كه هستهً قدرت وتصميم گيری بود شدند. چون جانب حكومتی وشخص احمد شاه مسعودبا تجارب وسيعی كه درزمينهً ديا لوگها وتفاهمات بدست آورده بود ، خيلی فعال بودند.
ازينرو پاكستان ورقهً مهم ديگری را برای بازی كردن درميدان سياست افغانستان ، تقديم سران ايتلاف قبلی جنگ تجاوزكارانه عليه افغانستان كرد وموافقت آنها را كمايی ووجوه مالی وتسليحاتی آن گروه را ازامريكا وسعودی وعده و تضمين گرفت. حكومت بينظير بوتو ازطريق آی اس آی ووزير داخلهً شرير ومداخله گرش ، قبلاً موافقت سران تنظيم های مورد اعتما د ش را مبنی برحمايت از طالبان ومجال دادن به آن گروه غرض رفت وآمد آزادانه وتبليغ گويا (دينی ) كه نها يتا ً اشغال تمام سرزمين افغانستان وظيفهً آنها تعين گرديده بود باخودداشت.

51 : طالبان ، جانشين مجاهدين درافغانستان

آمدن طالبان درصحنه ً قدرت كه با نمايش ومارش آرام چند نفر مسلح كه ريشها و موهای د راز گذاشته بودند با لنگی های كلان ولباسهای محلی صرف برای ستر واخفا وجلوگيری از شناسايی شان بوسيلهً مردمان محل خودرا به آن شكل درآورده بودند، از سازشهای جديد جهانی ، شكل گيری جبههً تازه ً جنگ وقدرت طلبی وآغاز مرحلهً جديد اهدافی سخن ميزد كه امريكا وپاكستان از مدتها قبل درموردتحقق آن تلاش ميكردند.
طالبان دراصل پروژهً شركت يونيكال بود كه قبلاً درشهر شبرغان مركزی فعال برای خود تاسيس كرده بود وبرای خريداری قوماندانان جنبش كارميكرد. قابل يادآوريست كه مديرقبلی يونيكال درشبرغان ، كسيكه برای بيش از دوهفته بنام دعوت وشكار، باعث دعوت وليعهد وتيم استخباراتی مملكت بحرين ( متحد نزديك نظامی امريكا ومركز قوای بزرگ دريايی پنتاگون ) درريگستانهای بين اندخوی - حيرتان وكندز شد وتيم مذكور با مهمان نوازيهای غير قابل توصيف جنبشيها نيز مواجه گرديد . اما ، آن تيم درظاهر مهمانی خور وشكارچی بازها وعقابها دردشتهای شمال ،با تمام مهارت نقشه های منطقه را برای هجوم بعدی وعقب نشينی احتمالی طالبان درصورت شكست از نزديك ترسيم وباخود بردند تا حال وطن مارا ترك نكرده است.
آن نقشه برداريها وتلاشها برای تقارب عربهای بحرينی با بعضی ازقوماندانان عرب تبار وصاحب صلاحيت جنبش درسقوط بعدی شمال بدست طالبان نقش اساسی داشت. آنها ميخواستند نيروهای عظيم نظامی جنبش وهواداران جنرال دوستم را تارومار كنند وموفق نيز شدند. اما، بعد سقوط طالبان ، آن مسوول يونيكال باز دركابل ديده شده بود كه بحيث مشاور سياسی دولت امريكا با يكی از قدرت مندان آن وقت وضربه ديدهً قبلی كار ميكند. !!

52 : بعد مارش چند نفر طالب كه دريك دست تفنگ ودردست ديگر قرآن كريم داشتند وبيرقهای سفيد راكه نشان صلح است وتسليم با خود داشتند. مردم به اين فكر افتاده بودند كه حتما ً ايشان مسلمان تر از مدعيان قبلی اسلاميت ( مجاهدين ) خواهند بودكه لذات دنيوی ونفس اماره اكثريت قريب به اتفاق رهبران وتصميم گيرنده گان آنها را از همه وعده ها ولافهای قبلی شان دورساخته بود وآلوده شده بودند . اما آنها باخود كفن برای قربانيان بعدی جنگهای خونين شان حمل ميكردند و از كويته بسوی سپين بولدك قندهار ، درزير قوماندهً ملا سلام راكتی( ملا + راكت ) بنام همراهی وتامين امنييت كاروان موترهاييكه بسوی سرحد تركمنستان بحركت افتاده بودند، اتحاد غير اعلان شده ومرموزی شكل گرفت.
تعداد كثيری از مردمان شريف ، مومن وساده دل خوشباور وطن ما ، پذيرفته بودند كه طالبان مردمان واقعا ً مسلمان ، صلح آور وظالم ستيزند وآنهارا از شرقوماندانان پاتك دار ، ظالم وغارت گر نجات ميدهند وعدل الهی را طوريكه ميگويند دروطن قايم وبه قتل وكشتار انسانها وتجاوز به حريم خانواده ها بوسيلهً دزدان تفنگ بدست قدرتمند خاتمه مي دهند .
مردم باديدن جلدهای قرآن كريم بدست طالبان ومحكوم كردن جنگ وبرادر كشی بوسيله سرقافله های طالبی ، فراموش كرده بودند كه سالها قبل نادرخان با امضا درقرآن كريم ودادن وعدهً امن وامان به حبيب الله كلكانی ، ياران وخانواده ً او ، چطور به تعهد ش پشت پا زدوبه قرآن خيانت كردو آنها را اعدام نمود وصدها روشنفكر ترقيخواه دورهً امانی را كه با حبيب الله كلكانی نيز مخالف بودند روانهً سياه چالهای بی برگشت نمود.
مردم ما ، قسم نامهً مشهور امرای جنگی وتنظيمی را درخانهً خدا برای جلوگيری از جنگ ، برادر كشی وبی اتفاقيهای مزيد وصدها عهد شكنی وخيانت به دساتير قرآنی بوسيلهً قدرتمندان ويا راهيان كسب قدرت وثروت را فراموش نموده بودند كه بارديگر به گروه جديد آمده از قلمرو شر وفساد دايمی منطقه ، اعتماد وباوركردند.

53 : در آن وقت روابط فرقهً 53 نيز با نيروهای جمعيت خوب نبود وجنرال دوستم هيچ خاطرهً خوبی از نيروهای دولتی آن وقت نداشت . اودرضمن عدم دريافت كمك از دولت كه درپيروزی اش نقش اساسی را ايفا كرده بود برخلاف دراثر بمباردهای متواتر حكومتی بهترين ياران وهمسنگران هوايی وزمينی خودرا ازدست داده بود . وازين روجنبش درابتدای ظهور طالبان درصف ايشان قرار گرفت ونيروهای دولتی رادرهرات ، شيندند وقندهار به نفع طالبان ضربه زد. اين درحالی بود كه فرماندهان جمعيت درقندهار به دستور مركز قبلا ًطالبان را مورد حمايت قرارداده بودند چون درقندهار تنظيم جمعيت اسلامی ، قدرت كامل دولتی رابرهبری عبدالحليم آخوند زاده دولتی دردست داشت.

54 : مسوولين فرقهً 54 و80 پياده مربوط قول اردوی نمبر 6 مستقر درپلخمری كه درتحت قومانده ورهبری خانوادهً (نادری) يا سيد منصور نادری فعاليت داشتند . با خوشبينی زايد الوصفی درمورد طالبان سخن ميزدند واز موجوديدت چند نفر ازروشنفكران ونظاميان دولت قبلی كه بنابر مسايل قومی ، زبانی ومنطقوی ويا شايد دلايلی كه نزد خود شان وگماشته گان شان باشد به گروه طالبان پيوسته بودند ، سخن گفته واز آنها تا آن وقت حمايت لفظی ميكردندولی رفقای ما پيوسته آن طرز ديد را مورد انتقاد قرار داده ودرزمينه هوشدار ميدادند.
آن خوشبينيها وسخنان آرام بخش به حلقات تحت فرمان كه ناشی ازعدم رضاييت اكثريت قاطع وابستگان جنبش ازاقدامات وعمل كردهای دولت مركزی بود خود زمينه ساز بستر مساعدی برای رشد هسته های طالبی در بين گروه هايی از مردمان شما ل گرديد كه خودرا بنابر تعلقاتی ( زبانی ، منطقوی وقومی) با طالبان نزديك تر احساس ميكردند . از طرف ديگر كادرهای يكسان انديش با اين مجموعه كه در قطعات وجزوتام های نظامی جنبش ويا ادارات اقتصادی شمال كارهای مهمی داشتند ، حتماً در شكل گيری اين نوع واكنشهای ملايم ومساعد مسوولين جنبش در قبال طالبان وانكشافات بعدی وضع نظامی بی تاثير وكم نقش نبودند.
حقيقت اين بود كه اكثريت قاطع مردم از جنگهای تنظيمی ، از انتقام جوييهای مداوم ، از تجاوز بمال ، ننگ وعزت مردم بوسيلهً تفنگداران غير جوابده خسته شده بودند وتغييری را ميخواستند كه چند روزی حداقل بياسايند.نا اميدیهای روز افزون مردم از عملكردهای دولت وتنظيمها ، دوام ظلمها وبيعدالتيها كه تا امروز ادامه دارد يكی از علل اولی واصلی عدم مقاومت مردم دربرابر هجوم های اوليه ً گروه طالبان گرديد.

55 : حزب وحدت ((غير بخش آقای اكبری كه خود نيز بعدا ً به چند شاخه تقسيم گرديد وقبل از تشكيل حزب وحدت رقابت ها ومخالفتهای جدی با رهبری سازمان نصر كه آقای مزاری ازرهبران عمده ً آن بود داشت وبعد سيطرهً طالبان درپهلوی ايشان قرارگرفت اما سرانجام ولی خيلی دير تغيير عقيده داد ودرپهلوی ساير گروه ها واقوام شيعه وهزاره قرارگرفت )) ومردمان شيعه مذهب وهزاره بصورت عموم طالبان را ازهمان اول مورد حمايت قرار ندادند .
دليل اساسی وحشت گروه های شيعه مذهب واقوام هزاره ازآن ناشی ميشد كه : طالبان قبلا ً رهبر حزب وحدت آقای مزاری را به شكل فجيع وبسيار ظالمانه قطعه قطعه نموده بود واين مردم وگروه های جهادی وسياسی فعال دروجود گروه های جهادی شان عقيده داشتند كه آن نوع عذاب كش نمودن كسيكه نه با طالبان جنگيده ونه تلفاتی به آنها رسانيده است ، بايد ريشه درانتقام جوييهای قبلی قومی وزبانی داشته باشد كه طالبان بحيث يك پروژه برای تحقق آن توظيف گرديده اند. جهادی ها ومسوولين قوم هزاره وتعدادی از ساير اقوام همنوا با ايشان در آن زمان طالبان را يك پروژهً زبانی ومذهبی يك قوم برای تغيير مذهب وزبان ساير اقوام ميدانستند. متاسفانه برخوردهای غير مسوولانه وافراطی طالبان درامرشكنجه وكشتار مردمان شما ل كه خود نيزبعدا ً تلفات عظيمی را متحمل شدند، در موارد متعددی ، جايی برای رد كردن آن ادعا ها باقی نميماند .!

56 : با داخل شدن طالبان درقندهار وحركت شان بسوی امارت اسلامی اسماعيل خان درهرات ، بخشهای اساسر حركت انقلاب اسلامی مولوی نبی ، حزب اسلامی مولوی خالص ، بخشهايی از حزب اسلامی حكمتيار ، تعداداز بنيادگرايان وتشنه گان قدرت ساير تنظيمها بشمول جمعيت اسلامی درمناطق مختلف كشور با طالبان مدغم شدند ويا همكاری خودرا اعلان كردند .اين پروسهً تقارب وهمكاری درحالی انكشاف ميكرد كه طالبان به اقدامات اساسی شان دست نزده وقتل وكشتار وتصفيه های سياسی ، قومی ومذهبی را آغاز نكرده بودند ولی پاكستان وشخص نصير الله
( بابر ) كه اورا پدرمعنوی طالبان ميخوانند ، بسيار دقيق مشغول جابجايی طالبان وتعويض مهره ها ی قبلی غير كار آمد خودشان به ادوات جديد وفعا ل كاری ای بودند كه طالب نام داشت واز مرگ نمی ترسيد وبا چشمان سرمه كرده بجای گوسفند های قربانی از پاكستان به قربانگاهای جنگ درداخل افغانستان فرستاده شده بودند وتاكنون ميكشند وميسوزانند وخود نيز قربانی ميگردند وبرای پاكستان از طريق مذاكرات پشت پرده پاكستانیها با امريكاييها وغرب منبع بزرگ درآمد پولی وبدست آوردن امتيازات سياسی ونظامی ميباشند. .
اگر از تعصب وبدبينی دورتر قضاوت شود ، افسوس انسان ميآيد كه چطور با تمام مكاره گری وحيل شيطانی وباثر نوكر صفتی تعدادی از تشخيص نادهنده گان سالم قضايای وطن ، از آنهمه ازخود گذریها وتحمل دردها ورنجهای فرزندان وطن ما ، از آنهمه قربانيها وفداكاريهای جوانان وطن ما ، پاكستان وشركای جرمی منطقوی وجهانی اش چه بنام مجاهد وچه بنام طالب استفاده های وسيع كردند وتا كنون در آن تجارت مرگآور برای مردم ما وسود آور برای خودشان مشغولند. ايكاش همه بعقل بياييم وبجای هموطنان مظلوم وبيگناه ومحتاج مان دشمنان وطن وعاملين اساسی به آتش كشانيدن وخرابيهای بيشمار زادگاه مشترك مان را نشانه بگيريم . بايد به سينه ً پركينه ًاين دشمنان بامشتهای گره خورده ومتحد جواب رد بدهيم .

57 : جبهه ً جديد ی كه طالبان را تمثيل ميكرد از گروه های مختلف سياسی ، نظامیتشكيل شده ودرتركيب شان داوطلبان قبلی وجديد عربی واسلامی از سراسر جهان اسلام اشتراك داشتند ودرصف آنها عليه هركه مخالف تشيص داده شده بود ميجنگيدند.
با كمال تاسف در صفوف طالبان تعدادی از نظاميان وافراد شامل كودتای سال 1368 كه بعد ناكامی كودتا به پاكستان فرار نموده ومورد استقبال گرم واقع واز امتيازات بهره مند بودند نيز فعاليت داشتند. ريشوترين طالبها همين گروه بود كه جز چشمهای شان چيز ديگری جز موی در روی آنها ديده نميشد. هدف جلوگيری از افشا شدن شان بود بسياری منابع شفاهی در آنوقت ميگفتند كه داكتر صاحب نجيب را همين گروه غافلگير نموده وايشان را تشويق به بقا دردفتر سازمان ملل متحد ساختند تا كاری را كه درسال 68 انجام داده نتوانسته بودند، با ورود طالبها بكابل كه در سال 1375 اتفاق افتاد عملی كنند ورييس جمهورسابق وطن را با برادرشان نامردانه بعد تعذيب وتوهين بدار آويختند.

58 : يكی از بدترين انكشافات ديگر دربرخورد با طالبان ، نه تنها لحن آشتی جويانه وتشويقی آقای برهان الدين ربانی رييس دولت اسلامی وقت درمورد طالبان بود بلكه ملاقاتهای او وآقای احمد شاه مسعود با طالبان وتشويق طالبان قبل از داخل شدن به شهر كابل ، تقاضای تصفيهً حساب آنها با حكمتيار بود كه از طالبان خواسته شده بود تا از راه چهار آسياب داخل كابل گردند. محاسبهً آنها دراين مورد بسيار غير دقيق وغير سياسی بود وفكر ميكردند كه طالبان حكمتيار را قربان آنها خواهد كرد . اين توقع آنقدر بيجا وبيمورد بود كه ترك كابل وعقب نشينی بی مفهوم وتا حال سر بمهرويل شايد قراردادشدهبا جوانب ذيدخل كه باثر آن تمام مردمان فرهنگی وآزاد منش كابل را به چنگال كميته های متحجر امر بالمعروف ونهی عن المنكرطالبی ای سپردند كه ده ها برابر متعصب تر از كميته های قبلی دوران خودشان بود .

59 : اما ، رفقای ما ودرراس شادروان ببرك كارمل طور ديگری قضاوت داشتند. روزی دراتاق خواب كه اتاق ملاقات های روزمرهً ايشان با جمعی از ياران ورفقا نشسته بوديم وهركدام بنوبهً خود قصه ها ، شنيده گيها وبرداشتهای خودرا پيرامون انكشافات اوضاع وطن بيان ميكردند. رفيقی با لبان پر ازخنده وتقريبا ً خوشحال روبسوی ببرك كارمل فقيد نموده گفت : «« فكرميكنم كه طالبان بسيار قابل تشويش نيستند . زيرا تعدادی از روشنفكران ونظاميان سابق خود ما دربين شان هستند واين مايهً اميواريست» . شادروان ببرك كارمل بلافاصله اين جملات را بيان داشتند(( خوب بياد داشته باشيد ودرحافظهً تان نگهداريد كه اگر روزی من يعنی همين ببرك كارمل موجود ، ازطريق وبكمك پاكستان داخل افغانستان شد ، شما حق نداريد بالای او حساب كنيد واعتماد نماييد. طالبان پروژهً پاكستان وامريكاست وبرای قلع وقمع تمام نيروهای ملی وترقيخواه وطن پرست وخواهان برابری وعدالت دروطن ما خلق شده واعزام گرديده است . شما نبايد اشتباه كنيد.))
هم توضيح كننده وهم ساير رفقای موجود آن روز يكی دودقيقه درسكوت فرو رفتيم وبعد صحبت ها درپرتو آن توضيح واستشارهً دقيق ، روال عا دی خودرا درپيش گرفت وسخنان طولانی در مورد گفته شد.

60 : وضع بشدت بحرانی شده ميرفت و ايتلاف ويا جبههً طرفدار طالبان مناطق متعدد را اشغال مينمودند . مليشه های پاكستانی وعربی دررهبری جنگ واجراات اداری مناطق تحت سيطره ً طالبان قرارداشتند ومحاكمه وگرفتاری ودادن جزا به افراد مخالف بيشتر بدوش آنها بود . آنها بيرحم ترين وظالم ترينافرادی بودند كه به هيچ كسی حتا بزنان واطفال نيز رحم نميكردند .قصه های فراوانی ازقساوتهای آن دوره وجوددارد كه حتا جراً ت توضيح آن رادرخود برای آن نمی بينم كه اين يادداشت را شايد افرادی نيز بخوانند كه تحمل خواندن آن قصه های درد آور وخونين را كه مدعيان كاذب اسلام وانصاف درحق زنان ومردان بيگناه وطن ما روا داشته بودند ، نداشته باشند. !!

61 : جبههً داخلی جنبش درهم شكست وجنرال عبدالملك برادر ناتنی رسول پهلوان ومعاون جنرال دوستم ، باثر مخالفتهای درونی جنبش كه بعد مرگ مرموز رسول پهلوان درخفا شدت كسب كرده بود. جبهه وايتلافی را برضد جنرال دوستم تشكيل دادكه درآن خودش ، برادرش گل محمد پهلوان وقوماندان ، غفار پهلوان معاون ديگرجنرال دوستم ويكی از مقتدرترين قوماندانان شمال ، جنرال خدايقل مسوول مالی جنبش كه اورا صدراعظم شمال ميگفتند ، جنرال مجيد روزی از قوم عرب دولت آباد بلخ ومعاون ديگر جنرال دوستم وتعدادی از قوماندانان ازبك ، تركمن وپشتون وتاجك مناطق ميمنه ، بالا مرغاب ،بادغيس ، جوزجان وبلخ كه با آنها نزديك وهمكا ر بودندواز جنرال دوستم خوش شان نمی آمد ويا بنابر نزديكی كاری وشامل بودن درقطعات افراد قيام كننده مجبور به همكاری با ايشان شده بودند ، شامل بودند.
اين جبهه در ماه ثور 1366 ، باثر قراردادی مخفی خط دفاعی بالامرغاب – فارياب را بروی نيروهای طالبان باز نموده وباصطلاح آن روز خط رافروختند وقطعات قبلاً منتظر وقوتمند طالبان خط را عبور نموده ونيروهای جنبش را مجبور به فرار ساختند. طالبان كه از هرات بسوی بادغيس حركت نموده بودند ، بدون مانع تا شهر مزار رسيدند ودست به اقداماتی زدند كه باعث ايجاد خشم ونفرت مردم شد . غير آن هم هواداران جنرال دوستم ، نيروهای حزب وحدت وحركت اسلامی بلخ درطی ملاقاتهای سری وتماس بادوستم زمينه های قيام وحملهً متقابل را مساعد ساخته بودند.
جنرال دوستم بعد سقوط شبرغان ومزار خيلی بمشكل با پنج نفر معيتی اش توانسته بودند باثر وساطت جنرال قونسل روسيه از ازبكستان اجازهً عبور را از پل حيرتان بگيرد تا مستقيما ً به تركيه برود . زيرا حق اقامت درخاك ازبكستان به اوداده نشد. متباقی مردم درحال فرار كه من وتعدادی ازرفقای ديگر ما جز آنها بوديم درگوشه های مختلف دشتهای پهناور حيرتان وكلدار متواری شديم.

62 : اما ، طالبان به حيرتان نرسيدند . جبهه واتحاد جديدی برای نابودی طالبان شكل ميگييرد ،مردم مزار وقوماندانان وفادار به غفار پهلوان وساير قطعات اووجنرال ملك را مجبور ساخته بودند كه امر زدن مهمانان ناخواندهً خودرا بدهند . هواداران جنرال دوستم ، روشنفكران شمال ، وحدتی ها ونيروهای جمعيت نيز درزمينه فعاليتها ی را آغاز كرده بودند تا سرانجام جنرال ملك شخصاً مجبور ميشود وتصميم ميگيرد وامر زدن طالبان را صادر ميكند . درغير آن همه امكانات خودرا درشمال ازدست ميداد. بعد موافقت آنها ، طالبان بلافاصله تارومار ميگردند وشهر مزار وشما ل درمجموع دوباره به چنگال جنرال ملك ونيروهای مسلح شركت كننده درجنگ می افتد.

63 : جنرال دوستم به شمال برميگردد وآشتی ای مصلحتی بين او وتيم مخالفش درداخل جنبش صورت ميگييرد ولی او اينبار با حزب وحدت كه خدمات قابل قدری دربازگشت اونموده بود ، اتحاد محكمتری رابوجود ميآورد . جنرال ملك نيز سازمان جديدی بنام جنبش اسلامی تاسيس ميكند وبا جمعيت اسلامی متحد ميگردد وبا دشمنان ديرينهً جمعيتی خودش وبرادرانش در فارياب مصالحه ميكند. اواينبار تمام مخالفين دوستم را درشمال خواست به اطراف خود جمع كند ولی موفق نشد كه صاحب نيرو وتوان سابق دولتی خود شود. زيرا جنرال دوستم حتا ادارهً امور فارياب وتمام ولسواليهای آن را ازچنگال جنرال ملك وهوادارانش خارج كردوبه خود متعلق ساخت.

درمورد جبهه ها وايتلافهای قبلی وجديدازجمله درمورد جبههً ملی فعلی
دراينجا ، بحيث شاهد مستقيم حوادث آن وقت ،لازم ميدانم كه اين را به اطلاع خواننده گان محترمی كه درآن وقت خارج ازوطن بودند برسانم كه : بعد امرنمودن وموافقت جنرال ملك وغفار پهلوان باثر فشار وحتا تهديد مردمانی كه با آمدن طالبان ، زنده گی شان را مواجه بخطر ميديدند وقيام وحملهً خود جوش مردمان محل خاصتا ً هزاره ها وپيش دستی مردم مزاردرحمله بالای طالبان مستقر شده درمزارشريف ، طالبان كه درتركيب آنها تعداد كثيری پاكستانی وعرب نيز شامل بودند، قتل عام شدند وكمتر طالبی خودرا نجات داده توانست. من با تنی چند از رفقايم وقتی بعد شكست طالبان ازدشتهای حيرتان به مزار برگشتيم ، بچشم سر مشاهده ميكرديم كه مردمان عابر وقتی از پهلوی مردهً طالبان كه دراطراف سركها افتاده بودندميگذشتند ، سنگی را بربدن آن مرده حواله نموده وبه نام پاكستانی خاين ومتجاوز اورا فحش ميدادند وبر اولعنت ميفرستادند.در آنجا خشم واقعی مردم عليه متجاوزين پاكستانی را ميشد مشاهده كرد. اين قضايا قبل از آمدن دوبارهً جنرال دوستم به شمال بعد شكست طالبان دربهارسال( 76 13 ) بوقوع پيوسته بود .

65 : با اينكه جنرال دوستم دوباره بوطن برگشت وبايد اعتراف كرد كه استقبالی كه از اودرشهرهای مزار وشبرغان بوسيلهً مردم صورت گرفت هيچگاه سابقه نداشت وتاحال ندارد. اما جنبش ملی از آن دست آورد بزرگ سياسی وشرايط استثنايی آن زمان ،هرگز نتوانست استفادهً معقول نمايد ودرفكر سروسامان دادن به وضع آشفتهً حزبی خود ودرك علل شكست آن ماشين عظيم نظامی ولشكريان بی حساب خود برآيد. ازآن سبب ، نه نقاط ضعف فهميده شد ونه همكاران مخفی طالبان درشمال ودربين خود جنبش. احتمالا ً مسوولين امنييتی وبعضی چهره های مهم وتاثير گذار طرف اعتماد درضمن كوتاهی ، كم علاقه گی ويا دخيل بودن خودشان درپروسه درزمينه اقدامی نكردندتا اينكه شرايط برای سقوط مجدد شمال وتقريبا ً تمام وطن بدست پاكستانی ها مساعد گرديد.

66 : جنرال دوستم برخلاف مصالح ومنافع سياسی ورمز بقای خودش وجنبشش كه به آن اميدهای فراوان بسته بود وبرخلاف قول ووعده های كه به نزديكان خاص خود درمحيط مهاجرت وبعد ورود به وطن درشهر حيرتان داده بود ، همان معامله گران ديروز را كه خط دفاعی نفوذ ناپذير بادغيس وفارياب را بروی طالبان وپاكستانيها باز نموده وفروخته بودند بارديگر، ِگرد خود جمع كرد واصلا ً به مسايل حزبی ، ( سياسی وتشكيلاتی ) سازمان مربوطه اش فكر نكرد واز شعور بيدار شدهً مردمان شمال وساير مناطقی كه عليه تهاجم پاكستانيها وادوات مذهبی – نظامی وسياسی آن كه برای مقابله با طالبان ،آمادهً هرنوع ايثار وفداكاری شده بودند ، استفاده كرده نتوانست ومهمتر ازهمه دربهبود سطح زنده گی ورفع نيازمنديهای مردم وكوتاه كردن دستان عشر گيران ، پاتك داران وجريمه كننده گان خودسر ، ظالم وجابر محلی كه شرط اساسی تداوم حكومت داری بود، اقدامی بعمل نياورد .

67 : بعد برگشت جنرال دوستم به شمال ، جبههً تازه واتحاد جديدومستحكمی بين حزب وحدت وجنبش ملی بوجود آمده بود كه فكر ميشد هرگز صدمه نخواهد ديد . اما ، باثر رقابت های ناسالم ، قومی ، زبانی ، قدرت طلبی ها وبرخورد های تحريك آميز قوماندانان هردوطرف وگوش دادن رهبران شان به آن اطلاعات شر اندازانه وعدم دور انديشی ودرك سالم حكومت داری ، نهايتا ً جنگ خنينی بين هردوطرف بعد مرگ شفيع ديوانه قوماندان امنيهً شهر حيرتان كه وحدتی بود وحزب وحدت ،مسووليت آنرا بدوش لعل قوماندان كه اورا نيز ديوانه ميگفتند و قوماندان فرقهً 70 حيرتان بود ، می انداختند ، مشتعل گرديد كه نه تنها تلفات خيلی بزرگ انسانی داشت بلكه باعث برهم خوردن فضای اعتماد بين آن دومتحد نظامی وسياسی گرديد ونه تنها زمينه ساز بسا انكشافات منفی ديگر برضد هردو گروه شدبلكه تعدادی ازروشنفكران وحزبيهای غير وابسته به جنبش نيز صدمه ديدند.

68 : قبلاً ، نيروهای شورای نظار وجنبش دراستقامت شمالی ، متحمل تلفات سنگين شده بودند . جنگهای شمالی ، خاصتا ً دوسه بار عقب نشينی بی مفهوم وتا هنوز سر بمهر نيروهای شورای نظار از مناطق ولسواليهای شمالی شروع از كاريز مير ببعد ، بمردم محل خسارات ، اهانتها ، تجاوزات و تلفاتی را وارد كرد كه هرگز فراموش نسلهای بعدی شان نيز نخواهد شد. طالبان برعلاوهً هراقدام غير انسانی درآن منطقه ، تمام تاكستانهای محل را كه نه تنها يگانه وسيلهً امرار معيشت آنها بود ، بلكه جز ای از دارايی وطن محسوب ميگرديد ، ازريشه بريدند وحتا زمينهای آن باغها را قلبه كردندواين اوج خشونت وتعصب كور عليه مردم آن محل بود.
اما اينكه چرا بدون دليل نيروهای تادندان مسلح دولتی ، چند باری در آن مناطق اولا ً خوب جنگيدند ودرحالی كه دشمن طالبی مردم درحال شكست وعقب نشينی قرار ميگرفتند ، نيروهای دولت اسلامی صحنه ً جنگ را ترك و
عقب نشينی ميكردند، سوال برانگيز است .نشود هردوطرف ميخواستند از مردمان محل انتقام بگيرند. !!

69 : وضع شمال كه نيروهای شكست خورده ً دولت مركزی وشكست خوردهً شمال دوباره در آن حاكم شده بودندورييس جمهور از مركز شبرغان بالای ساير مناطق تا آن وقت دراختيار جمعيت اسلامی وساير هواداران باج گير وپرتوقع درخواست بدستش ،حكم ميراندوفرمان ميداد. روز بروز خراب تر ووخيم تر شده ميرفت و بر آشفته گی وهرج ومرج سياسی درآن جا افزوده ميشد.

70 : نيروهای جنبش بدترين تلفات رادر استقامتهای بالامرغاب وبادغيس متحمل گرديدند. زيرا ازيكطرف فشار طالبان بعد سقوط هرات وگرفتاری اسماعيل خان كه خودرا امير اسلامی حوزهً شمال غرب اعلان كرده بود بدست جنرال ملك وتحويل دادن دست بستهً آن به طالبان ،امكانات نيروهای مهاجم را قوت بخشيده بود واز سوی ديگر طالبان توانسته بودند كه حمايت اقوام پشتون منطقه را برای همنوايی درجنگ عليه نيروهای شمال بدست آرندوآنها را بسيج كنند .ودرجنگ سوق دهند. دراينجا قابل يادآوريستكه : نميتوان از ظلمها ونارواييهای نيروهای نظامی فارياب بالای اقوام مذكور چشم پوشی كردوسرقت هزاران راس بزوگوسفند مردمان آنجارا بوسيله قوماندانان سيری ناپذير فارياب ناديده گرفت.

71 : وضع سياسی وامنييتی در وطن روزبروز از آنجهت وخيم تر شده ميرفت كه اردوی پاكستان ومليشه های اجير وداوطلب افراطی خارجی ، نه تنها مستقيما درجنگ وحملات شركت داشتند بلكه كليه امورمهم مناطق سقوط كرده بدست طالبان خارجی وداخلی را اداره ورهبری ميكردند .
نيروهای دولتی وعقل نظامی ، سياسی واداری آن ( شورای نظار ) درپنجشير موضع گرفته وخودرا محصور ساخته بود. آزادی پنجشير درحقيقت هيچ مانعی وسدی دربرابر توسعه طلبيهای پاكستانيها وحاكميت اشرار بين المللی كه درركاب آنها ميجنگيدند بوجود آورده نميتوانست.بلی پنجشير آزاد باقی ماند ولی تمام ولسواليها ومناطق همسرحد آن دراختيار طالبان قرار گرفتند. چون تگاب ونجراب ، اندراب وخنجان ،سالنگ وغوربند ، نهرين وبدخشان، لغمان ونورستان وحتا جبل سراج وگلبهار وشتل تا تنگی پنجشير كه آنرا نيز انفجار عمدی خودشان بند ساخت وقريب بود تمام دره درآب بند آمده وذخيره شده غرق شود.
باقيماندن وغير فعال شدن تمام وسايل مدرن عسكری انتقال داده شده درپنجشيركه عظيم ترين مخزن اسلحه ومهمات جنگی وطن بود، بايديكی از عوامل پيشرفت جنگی طالبان حساب گردد زيرا طالبان توانسته بودندكه آنهمه امكانات را از ساحه جنگ وجبهه دورنگهدارند وخود درزمين وهوای وطن ما حاكم باشند وبدون تلفات هرهدف ساكت ومتحرك را هدف گيرند ونابود كنند.

72 : سقوط شمال درسال 1376، مصاردرة تمام ذخاير سلاح ومهمات آن از طرف مهاجمين طالبی وهمركابان پاكستانی آنها ومحدود شدن ساحهً فعاليت بخش مدرن اسلحه ، مهمات وكماندوی دولت در پنجشير، زمينه ساز اصلی مشارك قوای هوايی پاكستان دربمباردهای بدون واكنش وخموشی مطلق سيستمهای دافع هوای نيروهای بود كه عليه آنها ميجنگيدند. وگرنه طيارات پاكستانی، به هيچ صورت جراًت نميكردند كه آنهمه پروازهای تجاوز كارانه را ازميدانهای پشاور ، كويته وساير مناطق آنكشور عليه مردم مظلوم ماوبرای به آتش كشانيدن بيشتر وطن ما انجام دهند.

73 : بلی ،جبههً وسيع واتحاد بزرگتر دولتی بعد سقوط سال 76 نتوانست كه اعتمادساز باشد ، قدرت نيرومند عسكری را بوجود آوَرَد وازحمايتهای كه دولتهای ايران ، روسيه وهندوستان بعد احساس خطر از طالبان به اين ايتلاف دولتی ضدطالبی وضد امريكايی – پاكستانی مبذول ميداشتند ، استفادهً بجا ومعقول كند. موثريت كتری آن جبهه واتحاد ، روزبروز ضعيف شده ميرفت و از هم ميپاشيد.

74 : دولت اسلامی كه آقای برهان الدين ربانی بزور درراس آن باقيمانده بود ، روزبروز بخش های ازساحات تحت كنترولش را به نفع طالبان از دست ميداد.ودفتر رياست جمهوری را مجبور بودند با مهر وبيرق ويكی دونفر منشی (چيزی كه باقيمانده بودند ) با خود شهر به شهر وقريه بقريه انتقال دهند.بعدا ً مجبور شدند تا جنازهً آن دولت را تا تاجكستان وايران نيز بدوش بكشندولی دفن نكنند.زيرا شايد يكی از جنازه هاييكه دوباره بشكلی عطسه زنان ادامه حيات داد همان دولت بود كه بعد حوادث 11 سپتامبر 2001 بنابر ملحوظاتی دربينی آن نَفَس حيات بخش موقتی پُف كردند، همان حاكميت باشد كه بعدا ً ماهرانه مهره مطمين تر شان را جاگزين آن ساختند.
بزرگان دولت اسلامی كه روزی باثر مجبوريت جنرال دوستم را سرپرست تاج وتخت دولت مركزی ساخته بودند وبعدا ً با او از دردشمنی پيش آمدند ودربرابر جنبش ملی از تعصب وحتا نفرت استفاده كردند .بعد سقوط ويا تخليهً كابل اولا ً بسوی پنجشير وبعدا ً بطرف شما ل ، روی آوردند ودر مدخل سالنگ طرف استقبال گرم جنبشی ها قرار گرفتند وبا تشريفات وبدرقه به پلخمری انتقال يافتند.

75 : شاغلو، سياف وحكمتيار كه درمعيت رييس دولت اسلامی وهمراهان او كابل را ترك كرده بودند نيز شامل اين تيم درجسجوی دوام زنده گی وقدرت بودند . رسول سياف بنابر اختلافات ديرينه با جنرال دوستم بسوی شمال شرق رفت ولی يكی از همراهانش اورا درميدان هوایی خواجه بها والدین مورد كت وكوب قرارداده مقدار پولی را كه درجيبهاوبكس سردستی اش باخود برده بود ازاو ميگييرد. اما حكمتيار درفابريكه ً قند بغلان نزدبرادر مامور غيور ( يكی از بيرحم ترين آدمكشان حزب اسلامی بغلان كه درزمان حفيظ الله امين رييس صندوق تعاونی آنجا بود ولی با تغيير رهبری دولت به حزب اسلامی پيوست) اقامت ميگزيند.
بقای سياف وحكمتيار درشمال شرق خاصتا ً دركندز وبغلان در شرايطی كه جنگ با طالبان جريان داشت شايد زمينه ساز شرايطی شده باشد كه بعد شكست طالبان درسال 1376 درشمال ، آنها مجبور شدند كبه سوی بغلا بروند ودرآنجا باقی بمانند وكندز وبغلان را هرگز ترك نكنند ودرآنجاها از طرف قوماندانان حزب اسلامی مورد حمايت قرارگيرند. ( ناگفته نماند كه درولايات كندز وبغلان ، افراد حزب اسلامی نسبت به ساير تنظيمهای جهادی از امكان وتوان بيشتری برخوردار بودند.)

76 : اتحاد بزرگ وايتلاف وسيع دولت با حزب اسلامی ، اتحاد اسلامی ، جنبش اسلامی ، وحدت اسلامی وبخشی از حركت اسلامی روزبروز ضعيف تر شده ميرفت وآنها درخفا برای ضعيف ساختن يكديگر كارميكردند. مهره های اصلی دولت سابق مركزی وحال مهاجر شده ازتمام امكانات خودبرای تضعيف چهره های كليدی ساير احزابی كه دراصل با آنها روابط نيك نداشت، استفاده كردند وبرعميق ترشدن وتازه شدن زخمهای ناشی از بی اعتماديهای قبلی حداقل مرمت شده اثر گذاشتند. اين دردسرهای جديد برای دوستان متحد ضد طالبی در حالی به وجود ميآمد كه ايتلاف بين المللی حامی طالبان بشمول امريكا ، برای ايجاد بحران وافتراق درميان آنها كارميكرد وبراختلافات قومیومذهبی شان دامن ميزد . درحاليكه ايران برایبرآورده شدن اهداف سياسی اش حزب وحدت را زير فشار های شديد قرارداد تا شعرهای مرگ برامريكا را هرچه بلند وبلندتر سازد وآقای محقق وطير داخله حكومت جهادی درهوتل مزار با جملات بيسابقه امريكا را طرف حمله قرارداد.

77 :

بحران عميق شده مي رفت واختلافات قبلی جمعيت با شورای نظار ، اختلافات جنرال دوستم با جنرال ملك ، ( جنبش ملی واسلامی با جنبش اسلامی « ايجاد شده بوسيله ً جنرال ملك»  ،اختلافات آقای خليلی با آقای محقق ، اختلافات آقای انوری با شيخ آصف محسنی ، اختلافات وحدتيها با حركتيها ، اختلافات وحدت باوحدت ( گروه خليلی با گروه اكبری ) اختلافات شيعه وسنی ،اختلافات پشتون وتاجك ، هزاره وازبك ، ازبك وتركمن ، ازبك وعرب ، هزاره ً مزاری وباميانی ، ازبك های خواجه دوكويی وشبرغانی وتخاری وفاريابی ، اختلاف مردمان محلی با اقوام پشتون ناقل به شمال ، اختلافات دربين خانوادهً كيانيها ( رقابت سيد حسام الدین داماد سيد منصور با سيد جعفر پسر وداكترشهاب الدين دامادديگر سيد منصور ، اختلافات بين پسران سيد منصور ، سردی روابط بين شاه ناصر مُكی آنوقت فرقهً اسماعليهً بغلان وحومه وبرادر ديگرش سيد سعدی باسيد منصوربخاطر دخيل ساختن مذهب اسماعليه بمسايل نظامی وجنگها كه آنها طرفدار آن نبودند ونحوه ً حكومت داری ،اموال پدری ، اختلافات ُسنی باشيعه و شيعهً اثناعشر با شيعهً اسماعليه بخصوص دربين قوماندانان جهادی ، اختلافات قوماندانان سياف وحكمتيار با متحدين دولتی سابقهً شان درحاليكه اگر آقای مسعود آنها را به شمال انتقال نميداد وامنيت شان را تامين نميكرد شايد سرنوشت ديگری نصيب شان ميشد. همه دست بدست هم داده وبرار آن تعميق ميگرديد كه نيروهایسياسی ونظامی ايكه درعقب لشكر طالبان قرارداشتند ، ميدانستند كه يگانه راه زوال نيروهای مقابل تفكيك آنها ونقسيم شان به اقوام ومذاهب وزبانهاست.
 

78 : طالبان با چال ونيرنگ موافقت تعدادی از اقوام خورد وبزرگ پشتون را كمايی ميكنند واهداف نظامی وسياسی پاكستان را كه آنها تامين كننده گان آن بودند ، داعيهً مجموع پشتونها وانمود ميسازند وباين وسيله تعدادی را از آنسوی سرحد وداخل وطن به صفوف جنگی خود ميكشانند . طالبان هم چنان موفق ميگردند كه بخشی از ملاها ومتعصبين مذهبی مناطق شمال ، مركزی وغربی را كه پشتون نيز نبودند وبه اقوام ديگر هموطن ما تعلق داشتند قانع سازند كه اقدامات خون ريزانهً آنها تداوم جهاد مقدس قبلی ضد كفر است كه ناتمام باقيمانده است.

79 : بالاخره طالبان كه ازطرف ملاهای متعصب داخلی ، بعضی ازسران تنظيمها ، رهبران دينی ،مذهبی ودولتی پاكستان ، سعودی ها ، امريكاييها وساير مراجع قدرتمند دينی ، مذهبی ،دموكراسی وحقوق انسان كه منافع مشترك آنها را متحد ساخته بود به فرشته های نجات ولشكر محمد مصطفی ويا تامين كننده گان عدل وامنيت مسما گرديدند وآن تبليغات برروح وروان مردم معتقد مانه تنها به دين اسلام وآيين ربانی بلكه متاسفانه درحالاتی به هر عمامهً سفيد وريش دراز ، تاثير خودرا گذاشت ومردم روزبروز آمادهً پذيرفتن حاكميتی ميشدند كه خود نميخواستند ولی چارهً نيز نداشتند . چون مخالفين طالبان نيز صفاتی بهتر از طالبان نداشتند وبرمردم جوروظلم رواداشته ميشد ولقمه ً نان مردم ازدهان شان كشيده ميشد.باج گيری وپاتك سالاری بيدا دميكرد وهر تفنگدار تام الاختيار بود ، خود جريمه ميكرد ومردم صاحب مال ، جان ودر مواردی نه محدود اختيار زن ودخترواولادهای شان را نيز نداشتند. ازين روسقوط نهايی باثر تشديد ظلم وناروايی درحق مردم وبيتفاوتی نسبت بزنده گی وسرنوشت آنها زمينه ً تحقق يافت .

80 : اينبار ايتلاف دولتی ، تنظيمهای جهادی و بخشهای ازهم جداشدهً جنبش بشمول حلقات قبلاً سياسي مجاهد شده جز مناطق محدود را كه قبلاً بآن اشاره شده بود ازدست دادند وبه كشورهای همسايهً شمال وغرب افغنستان پناهنده شدند واز آنجاييكه بارديگر دولت ازبكستان زمينه داخل شدن افراددرحال فرار از خطر گرفتاری ونابودی بدست طالبان را مجال دادخل شدن به قلمرو خود نداد ، تعدادزيادی از كادرهای خاصتا ً شمال به مناطق مختلف پاكستان مهاجر شدند وتعدادی هم ازطريق سرحدات غربی به ايران رفتند.اتحاد وجبهه ً دولتی از هم پاشيد وبزرگان گروه ها وتنظيمها درفكر زنده ماندن خود شدند كه امری بود طبيعی وبايد چنين ميكردند.

81 : جبههً طالبان كه ( تركيبی ازمجاهدين قبلی ، افراد گروه مولوی نبی ، حقانی ، بخشهای از حزب اسلامی خاصتا ً درحوزه ًشمال شرق ، افراد وسركرده گان جنگی گروه سياف، بعضی از جميعتی ها ، تعدادی از نظاميان سابق ، حلقاتی از حزب وحدت ( بخش اكبری‌) ، مجاهدين عرب كه تعدادی به شمول بن لادن درتركيب نيروهای مجاهدين جنگيده وازحمايت امريكا نيز برخورداربودند ، مليشه وافراد افراطی مذهبی ويا طالبان پاكستانی ،عجمی وسايرين بودند . قدرت سياسی را درتمام ولايات ومركز كه قبلاً آن را اشغال كرده بودند ، بدست گرفتند.
طالبان همه آزادانديشان ، منورين ترقيخواه وحتا افرادی را كه لباس عصری ميپوشيدند ، نيست ونابود كردند ويا مجبور به ترك وطن وتغيير شكل وقيافه ولباس . آنها بالای مردم روزانه بيشتر ازده ها بار نماز ميخواندند وكورس های فراگيری مسايل مذهبی وزبان طرف علاقهً شان را بزور شلاق فعال ساخته ، با شلاق ودُره صحبت ميكردند وهيچ قدرتی نبود كه دربرابر فيصله ها وتصاميم گروه امر بالمعروف ونهی عن امنكر ايشان كه شعبهً استخبارات آنها بود واكثرا ً خودشان نماز نميخواندند وقواعد دينی را نمی فهميدند، ايستاده گی كند. آنها زنان ومردان را يكسان شلاق ميزدند وشيعه ها ، هندوها وسِكها را بيشتر اذيت ميكردند.آنها ميخواستند تا غير مسلمانان را مسلمان وشيعه ها وهمه سنی هارا وهابی بسازند. زيرا درراس آنها حنبلی های جديد (وهابیها )قرارداشتند وتا هنوز قراردارند.
بوسيلهً طالبان ، فرشتگان جهنم ( مليشه ها وبنيادگرايان پاكستانی ) داخل حريم مقدس وطن ما شدند انسانها شامل زنان ومردان ودار ودرخت وطن ما را سربريدند، عمارات مردم مرا به آتش كشيدند وحتا به تاريخ وفرهنگ وطن ما خسارات غير قابل جبران وارد كردندومجسمه های شكوهمند وپرابهت باميان را در اوج شادی ومسرت وبا سردادن نعره های تكبير ، كه متاسفانه آنها وگروه های همطراز شان دروقت كشتن مخالفين واهداف پلان شدهً قابل انفجار ازديد آنها ، بصورت غير شرعی وبرای فريب دادن مردمان مسلمان از آن استفاده ميبرند ، باخاك يكسان ساختند ويكی ازآرزوهای شوم پاكستان بی تاريخ وبی افتخا ررا برآورده ساختند.

82 : مقاومت دربرابر طالبان بااهداف متفاوت وبوسيلهً گروه ها وافراد مختلف ، گاهی دروجود جنگ وگريز های پراگنده وزمانی به اشكال سياسی ، مذهبی وقومی به پيش ميرفت وگروه های مختلف وپراگنده شده ًاتحادهای ازهم پاشيده را باهم بارديگر دربيرون وداخل وطن نزديك ميساخت.

83 : دراين زمان بود كه مثلث روسيه، هندوستان و ايران برای كمك به مخالفين طالبان بيشتر فعال شد وكشورهای مثل ازبكستان وتاجكستان وبعضی ازجمهوريتهای ديگر ضربه پذير ودرخوف از بنيادگرايی ، بقوت گرفتن مبارزه عليه طالبان كمك كردند ولی تعدادی با درپيش گرفتن پاليسی احتياط ومحافظه كاری بی لزوم فرصتهای اساسی را برای خشك كردن ريشه های بنياد گرايی طرف حمايت بنيادگرايان دورهً جهاد وحاكميت طالبی كه چندی بعد كشورهای شان را دربرگرفت ازدست دادند وبخود جفا كردند.

84 : وقتی امريكا دانست كه اهدافش بوسيله ً طالبان عملی شده نمی تواند وهمكاريهای نظامی وحمايت سياسی اش از گروه طالبان باعث سقوط اعتبار او گرديده ومنتقدين بيشماری روابط گرم وبرادرانهً آنرا بابنيادگرايان مخالف دموكراسی ، اصولی كه امريكا آن را جز افتخارات منحصر بفرد خود ميداند ، طرف انتقاد قراردادند، امريكا درصدد برآمد كه بشكلی اعادهً حيثيت كند. حوادث دلخراش وتا هنوز مبهم وكاملا ً غامض باقيماندهً 11 سپتامبر 2001 ، زمينهً مساعدی برای امريكا بوجود آورد كه از يكطرف حكومت طالبانرا كه افراد ياغی خارجی آنرا بسوی ديگری سوق ميدادند سرنگون كند واز طرف ديگر مشكلات وجنجالهای داخلی خودرا سرپوش بگذارد وتوجه مردم امريكا را به حوادث نيويارك ، جنگ عليه طالبان وبعدا ً جنگ عراق وتسلط بردرياهای نفت وگاز خليج متمركز سازد.
امريكا ، بابراه اندختن جنگ درافغانستان وعراق ده ها لشكر جنگی وصدها فروند طيارات جنگی مدرن خودرا تحت نام جنگ عليه تروريزم به كشورهای انتقال داد كه همه در اطراف ونزديكی قلمروهای روسيه ، ايران وچين اين مثل گويا نيمه شيطانی قرار داشتند.

85 : امريكا ، كه روزی طالبان را فرشته های نجات ميگفت . خودش آنها را بجای ابابيلهای معروف با نوع ديگری از پرنده های عظيم فلزی از هوا طوری مورد اصابت قراردادكه تعجب هرموافق ومخالفش را باعث شد وبه آن ترتيب آنها را به خانهً اصلی شان ، به لابراتوارمركزی واصلی تروريست سازی و خلق بنيادگراها ( پاكستان ) فرستاد . امريكا خود آن دستگاه های جهنمی را درپاكستان سالها تمويل وتسليح كرده بود.

86 : با سقوط دادن طالبان ، امريكا با مجاهدين وبعضی از حكومتيهای دوران مجاهدين ، بخش سلطنت طلبان به شمول برجسته ترين نماينده گان شاه قبلی ( كه خود او ، هم حامی مجاهدين بود وهم مداح طالبان ) وحلقات ديگری كه ايشان يا حاميان جهاد بودندويا اسلاف واخلاف طالبی بشمول افرادی از چپيهای دشمن با حاكميت قبل از آمدن مجاهدین بودند ، نزديك شد وآنهارا دركنفرانسی كه به ( بن) مشهور شد وبعدا ً به بن بست رسيد گردهم جمع كرد.
كنفرانس بن با همه تبليغاتی كه درمورد آن شد وبا همه پشتيبانيهای جامعهً جهانی (!) درنوع خود غير دموكراتيك ترين نشست افرادی دارای تمايلات مختلفهً سياسی ومذهبی یك كشور دربين خون وآتش بودكه هيچ كدام شان از طرف مردم نعين نشده وحق نماينده گی را نيز نداشتند ولی از آنجاييكه بگفتهً مردم ما ( آب زور سربالا ميرود ) هرچه خواستند كردند وبزور ازكلاه كهنهً سياسی استعمار ، بوسيلهً انگشتان آشنا بكار ، قرعه را بنام جناب حامد كرزی كه تا آن روز درمنطقه ای خارج از وطن بسر می برد اعلان كردند وآن نشست دربن شكل گيری جبهه ً جديد نظامی – سياسی ای بود كه در خارج از وطن ما تشكيل گرديد وهدفش را مبارزه عليه تروريزم ( آنچه خوش امريكا نمی آيد وبا منافع امريكا درتضاد قرارداردولو خواست مردم باشد ) وبنياد گرايی ، اعلام كرد.

89 : امريكا درجنگ با بنيادگرايی وتروريزم طوری از ماشين جنگی خ.ود استفاده كرد وتاهنوز در آن راه روان است كه خون هزاران بيگناه ملكی را حتا درمراسم عروسيها وخيراتها جاری وروان ساخته وبا خواستن معذرت ويا وعدهً تحقيق در مورد ، اززير بارمسووليت شانه خالی ميكند.
امريكا دراين جنگ پرتلفات حتا برای خودش ومتحدين داخلی وخارجی اش يانتوانست ويا نخواست ونميخواهد كه چشمه ً بنيادگرايی وخرابكاری را كه مركزآن در پاكستان است بسته كند. ازين رو تلفات مردمان بيگناه ملكی ونظامی وطن ما ، نظاميان ايساف كه برای نجات امريكا ازباطلاق بداد اوشتافته اند و قتل وكشتار كارمندان كمك رسان به پروسهً بازسازی ونوسازی اعلان شده ً دولت بوسيلهً طالبان وبمباردهای حاميان خارجی دولت افغانستان همچنان ادامه دارد.

90 : امريكا ، بعد عاجز آمدن درجنگ عليه نيروهای مسلح مخالفش درداخل وسرحدات شرقی وجنوبی افغانستان كه ازحمايت بيدريغ پاكستان تاهنوز برخوردارند وتا هنوز فشار لازم نظامی وسياسی بالای آن كشور برای توقف دادن ويا حداقل كاهش حمايت از جنگ ودوام تجاوز عليه افغانستان وارد نگرديده است وعمال پاكستانی درمقامات بلند دولتی جاوسهم داده شده اند . برای عدم تحمل ضربات قويتر وتقليل درخسارات انسانی، ايتلاف وجبههً بزرگ وعظيمی را متشكل از سربازان بيشتر از 30 كشور جهان بوجود آورده تا اورا درجنگ ياری رسانند. ازآنجاييكه نيروهای وسيع مردمی افغانستان ازهمان آغاز كنفرانس يك جانبه وفرمايشی ( بُن ) سهم ودخالتی درتصميم گيريها نداشتند واطراف ذيدخل وشامل جنگ عليه طالبان كه برعلاوه ازحمايت وهمراهی جنگی حزب اسلامی وساير بنياد گراهای افراطی برخورداراست كمتر به تصاميم و پيشنهادات مردمی برای حل قضايا گردن مي نهند. ازين رو بادوام اين پاليسی های موجود يكه تازانه ، افق روشنی را درحل پرابلم افغانستان درمدت كوتاه مطابق پيش بينيهای قبلی خودشان گشوده نتوانستند.

91 : دولت فعلی كه درنتيجهً موافقتها ، كنار آمدنها ومشاركت تنظيمهای جهادی ، قومی واحزاب سياسی ملی گرا ، ناسيوناليستان افراطی وبعضی از سابقه داران چپ افراطی ، سران اقوام وقبايل ، قوماندانان صاحب نفوذ ونفوس ، توافق پاكستان ،مدنظر گرفتن قسمی نقاط نظر دولت ايران ولبخند زدن بسوی روسها ، درتحت حمايت ورهبرِی امريكا وانگليس وحمايت مالی ، عسكری و مشاركت بعدی ساير كشورهای اروپايی وجاپان درمشوره با سازمان ملل متحد تشكيل شده وبعد انتخابات رياست جمهوری وپارلمانی گويا از مشروعيت برخوردار گرديده است .
اين دولت ، بادرپيش گرفتن سياستهای ناسالم وهر لحظه درحال تغيير وفاقد استراتيژی روشن سياسی ، معامله گری با ستمگران وغارتگران ، عدم توجه به زنده گی مردم ، عدم بيطرفی درمسايل قومی وزبانی، عدم افشا سازی عمال پاكستان ومحدود نساختن زمينه فعاليتهای تخريبی وافشاگرانهً آنهاودور ساختن بخشی از تفنگ سالاران وگروه های مسلح درشمال ولی درعين حال توزيع سلاح ومهمات به گروه های مسلح ساير مناطق خاصتاًمناطق همسرحد با پاكستان ، روز بروز اعتماد خودرا ازدست داده وباكامی وناكافی بودن تلاشها درامر بازسازی ونوسازی باوجود ملياردها دالر كمك وقرضهً جامعهً جهانی ، مردم را نااميد ساخته وموجی از نارضاييتيها را خودسبب گرديده است.
ازين رو ، نه تنها متحدين سابقه واساسگذاران اين دولت ناراض شده اند وروزبروز دور ميشوند بلكه نيروهای جديد سياسی وارد صحنه ميگردند وابراز موجوديت ميكنند ودولت را فعلا ًبه مصاف ورقابت آرام سياسی فرا ميخوانند.
اين دولت باوجود تبليغات وسيع داخلی وحمايت خارجی نتوانست ويا نخواست صف واحد نيروهای طرفدار دموكراسی ومخالف بنيادگرايی را بوجود آوردوخود نقش بيطرف وسازمان دهندهً فعال وبا مسووليت را درقبال كليه احزاب اتخاذ كند . برخلاف تصميم گيرنده گان فعلی با تبليغات يك جانبه وغرض آلود شريف ترين اشخاص ووطن پرست ترين احزاب را با زبانهای جنگ داخلی وتجاوز خارجی مزمت نموده قاتلان وتروريست هارا تمجيد نموده ، رشوه وامتياز ميدهد وبه ايشان وعده ووعيد سياسی واداری ميسپارد . اين سياست نه آينده دارد ونه نتايج خوب برای وطن وحتا خودشان ومتحدين شان .
بخاطر همين نارضاييتی هاست كه فرياد مردم درقريه ها وشهرها ودرپارلمان وادارات دولتی بلند گرديده وروزتا روز وسعت وپهنا پيدا ميكند واتحاد ها وجبهات جديد سياسی وملی ساخته ميشود . يكی ازين جبهات واتحاد های جديد ، جبهه ً ملی است كه چندی قبل تشكيل شده وما آن را مورد بررسی قرار ميدهيم.
اينكه چرا ازهمان آغاز مستقيما ً درمورد اين جبهه تفسير وتحليل نداشتيم واز فاصله های دور موضوع را مورد ارزيابی قرار داديم ، براِی آن بود كه خواننده گان عزيز از مجموع تلاشهای مفيد ومضر جبهه سازی واتحادهای مقدس وسياه معلومات نه چندان جامع وحداقل غيرمدون پيدا كنند تا درروشنی حقايق گذشته ازيكطرف ما بتوانيم موضوع مورد نظررا بهتر به بررسی بگيريم وازطرفی خواننده گان محترم ما نيز وسيعتر وغير متعصبانه تر درمورد جبهه ً ملی ونوشتهً ما قضاوت كنند .
جبهه ً ملی چرا تشكيل گرديده ، مفيد است يا مضر ، دوام ميكند يا نی ؟ قوميست ويا فراقومی ؟ قابل حمايت است يانی؟ چرا سابقه داران حزب ما درآن اشتراك كرده اند ؟ اين اتحاد درنوع خود جديد است ويا درتداوم تلاشهای قبلی ، اقداميست جديد ؟بالاخره ما بصفت وطن پرستان چه نوع موضع گيری درقبال آن داشته باشيم؟
اين مسايل وموارد ديگر متمم آن را نه ازديد كدام حزب وتشكیلی ونه از طرف كدام قوم وزبانی ونه بخاطر تقبيح ويا تمجيدكوركورانه وعجولانهً آن ، بلكه ازطرف خودم به يك حيث وطن پرست وبه حيث يك حزبی سابقه دار وعاشق آرمانها واهداف وطن پرستانهً صادق ترين نسل قربان شده درراه سعادت مردم وتامين عدالت اجتماعی ومنزجر از هرنوع فريبكاری نيروهای خودی ومخالف ، مورد بررسی وتحليل قرار ميدهم وخواهشمندم كه خواننده گان عزيز ما نيز درقضاوتهای شان چه دراين مورد وچه درمواردديگر با موضعگيریهای جانبدارانه ويا دشمنیهای مشهود وعريان ويا بادندان ساييها ويا خنده های بلند ناشی ازحب وبغض قومی وزبانی ويا سياسی وشخصی به موضوع رسيده گی نكنند. ما همه فرزندان يك وطن هستيم بايد اين سوال را جواب بدهيم كه ما برای ايجاد تفاهم وآشتی ميان گروه ها و اقوام مختلف وطن ما كه برای ما ازكوچك ترين تابزرگترين شان قيمت واحد دارند ودربين صدها دردورنج زنده گی ميكنند ،چه بايد بكنيم واگر بجای آنها ميبوديم چه ميكرديم ؟ .چپه كردن هر تعمير كارآسان
است ،چی راتعمير وساخته ايم وميتوانيم بسازيم كه بحال وطن مفيد تمام شود.
جبههً ملی چيست .چرا تشكيل شده است ؟

 


بالا
 
بازگشت