جليل پرشور

جنجال های سياسی وجنگ قومی- زبانی

درانترنت

 

امروزكه ازبركت علم وتكنولوژی، روابط ، فعاليتها وارتباطات بشری، وسيع ، همگانی وبسيار نزديك شده است، گروه های مختلفهً سياسی ،مذهبی واتنيكی ،كشور های مختلف ازجمله هموطنان ما ،ازاين امكانات سهل وآسان مطابق ميل شان استفاده نموده وبهره می برن  .د

 

اما، باكمال تا ًسف ، شايد هموطنان ما ( البته نه همه) از محدود مردمانی باشند كه بدترين شيوهً استفاده ازاين امكان بزرگ را پيشه كرده ودراتاقهای پالتالكی ، بعضا ً پايين تر از سطح كوچه وبازار ، باسردادن فحش وناسزا عليه همديگرازين وسيله استفاده نموده وحتا برای خود شان واتاقهای طرف استفادهً شان ، نامهايی ميگذارند كه بايد نه تنها خودشان بلكه هرهم وطن بامقدار آنها،به خود بپيچد وخجالت بكشد  .

 

اين شرم وخجالت ، وقتی بيشتر ميگردد كه هرگاه ما به اتاقهای همزبانان و شهروندان كشورهای هم سايهً مان سر بزنيم ولحظاتی شنوندهً سخنان آنان درعرصه های مختلف علم ، ادب ، سياست ومسايل قومی ومذهبی باشيم.آنگاه درك ميكنيم كه تفاوت از كجاتابه كجاست ومادركدام مرحلهً ازتاريخ قرارداريم   .

 

تقاضا ميگردد كه برای حفظ آبرو وعزت وطن وهموطنان، درتغيير سالم شيوه های كار وفعاليت اتاقهای پالتالكی ، تلاش صورت گيرد. بازشدن دهن های خارج ازكنترول وسردادن زشت ترين دشنامها وفحش های شرم آور،متا سفانه آنهم از آدرس اقوام وزبانها وفرهنگهای وطن عليه همديگر وتحت عنوان دفاع از اين قوم وآن قوم، مايهً شرم وخجالت گرديده است  .

 

عزت مردم وافتخار وطن مشترك مان ، ميطلبد كه بايد هرچه زودتر افراد وشخصيتهای نخبهً(!) عقب اين رسواييها، افراد مربوطه ً شان را وادار سازند كه بيشتر ازين باعث بدنامی وخجالت نام افغان وافغانستان نگردند وبه فحش گويی واهانت همديگر خاتمه دهند   ..

 

آيا شرم آور وننگين نيست كه بنام دفاع از پشتو عليه هموطنان تاجك وتحت بهانهً دفاع از زبان فارسی عليه هموطنان پشتون وبا اين بهانه ها عليه هزاره ها ازبكها ، تركمن ها ، بلوچها ، پشه ييها وساير هموطنان عزيز وشريف ما قرارميگييرند وبا ناسزا وتوهين ، باعث آبرو ريزی هموطنان ووطن خودشان ميگردند

 

چطور ميتوان قبول كرد كه عده ای متعصب وناعاقبت انديش غير مسوول ، بنام دفاع از افغانستان بنياد گذاشته شده به دست احمد شاه ابدالی، عليه تاريخ شان ، عليه ديروز شان وافتخارات آبايی شان يعنی خراسان قرار بگيرند ونام بردن ازخراسان را خيانت وجرم قلمداد كنند وبه اين نينديشند كه خود وتاريخ وفرهنگ وهويت شان درهمان ديروز يعنی در آريانا وخراسان شكل گرفته وتكامل يافته است  .

 

اين افراد كوتاه فكر ومتعصب ميخواهند كوركورانه ،ريشه های عميق تاريخی يك قوم بزرگ وتاريخی (پشتون) را ازارتباط با عمق تاريخ وتعلق با جغرافيای پهناورديروز (خراسان زمين) قطع نمايند ومنكر نقش مهم ايشان در درازنای تاريخ اين سرزمين كهن گردند وبه اثر اقدامات وتوضيحات بی لزوم وتنگ نظرانهً شان، شايد به صورت ناخود آگاه وانمود ميكنند كه افغانستان و قوم پشتون محصول حاكميت دورهً سدوزاييها اند. اين دفاع ودلسوزی نسبت به برادران پشتون ما نبوده وصاف وسُچه، خيانت به تاريخ وفرهنگ ديرينه وخراسانی پشتونهاست.به باورمن ، احمدشاه ابدالی( احمدشاه بابا) كه صفت بابا بودن او نيز به وسيلهً ظاهر، شاه متوفا، اين يكی ازمدعيان وابسته بودن به احمدشاه بابا، غصب وچورگرديده بودوتا هنوز از اوپس گرفته نشده است وهم چنان تمام شاهان ،امرا وسلاطين وحكام، ديروز ،امروز وفرداگماشته گان مردم اند وخواهند بود.

 

زمامدار درخت است ومردم زمين **************** نماند درخت وبماند زمين

 

چقدر بجامی بود كه درهنگام دادن لقب بابای ملت به ظاهر شاه ، اخلاصمندان وپيروان خاص احمد شاه بابا ،كه باسايرين به خاطر بزرگی ومقام شامخ ايشان ازدر دشمنی وتعصب برخورد ميكنند؛ مخالفت شان را به صورت جدی ابراز ميكردند وبه آن وسيله موجب تداوم يافتن صفت (بابا) به احمد شاه بابا ميگرديدند ويا خود شاه سابقه ومتوفا به خاطر احترام به اخلاص مردم ( فيصلهً قومی)دربرابر احمدشاه بابا وبرای ثابت كردن ادعاهای خودش دراين مورد ، ازپذيرفتن نام بابای ملت كه لقب احمد شاه بابا بود ، اباً میورزيد.ناگفته نماند كه توده های مردم درتمام كشورها ، صاحبان اصلی سرزمين وقلمرو آن كشور ونظام حاكم آن اند.قوم پشتون به مانند سايراقوام وطن، يكی از صاحبان قديمی وشريك درسرنوشت وطن وسازنده ورقم زنندهً تاريخ ديروزی آريايی وخراسانی وامروزی افغانستانی است وهر نوع توهين وتحقير به اين قوم، به قدری ظالمانه ، دوراز معيارهای اخلاق هموطنی وبرادری است كه درمورد سايراقوام وزبانهای هموطن ما به كار برده شود    .

 

 

وقتی درمورد تاريخ ديروز صحبت ميكنيم، خواهی نخواهی بايد پيرامون تاجكها ، هزاره ها ، ازبكها ، تركمنها ، بلوچها، ايماقها ،نورستانيها،قزلباشها ،شغنيها، وساير اقوام ، زبانها وفرهنگهای ديگر كه دارای حقوق مساوی وارزش يكسان با زبان پشتو وقوم پشتون ميباشند، صحبت وتماس گرفته شود.اين اقوام نيز دارای قدامت طولانی تاريخی ونقش سازنده در زنده گی پر از فراز ونشيب مردمان سرزمينهای قبلی و فعلی ما ( وطن) ما داشتند ودارند.نميتوان از وحدت ملی نام برد مگر آنكه به همه اقوام وزبانها وفرهنگهای هم وطنان مان، ارزش ،اهميت وحقوق يكسان قايل گرديد. به هيچ صورت اتحاد برادرانه ودموكراتيك دربين مردمان وطن ماشكل گرفته نمیتواند ، مگرآنكه با تعصب ، تنگ نظری ، بلند پروازی ، بيشتر خواهی وافكار شئونيستی قومی ، زبانی ومذهبی ، صادقانه وبرای ابد وداع كنيم. هرگز عدالت وبرادری دربين مردم ما بوجود نخواهد آمد ؛ مگرآنكه ما ازبه كاربردن اصطلاح اقوام اقليت واكثريت وتعريف وتمجيد از فرهنگ ها وزبان های رشد يافته ويادآوری برتری درمورد خود ما وحقير دانستن زبانها وفرهنگهای ساير هموطنان ما، صادقانه خودداری كنيم وگروه ها وحلقات متعصب را مجال خرابكاری ندهيم ودرصورت سرپيچی شان ، آنها را رسوا نموده وعدم وابسته گی خودرا با ايشان علنا ً وعملا ً اعلام كنيم   .   

 

اگر تعصب وكج انديشی را به كناربگذاريم، به رويت اسناد وشواهد تاريخی وموجود می بينيم كه زبان پشتو ،يكی از قديمی ترين زبانهای شاخهً هندواروپاييست كه دروطن ما، در آنسوی خط ديورند(رسميت پيدا كرده به مهر وامضای امير عبدالرحمن خان ونمايندهً باصلاحيت انگريز استعمارگر) ودربخشهای از قلمروهند زبان رسمی ، دوست داشتنی ومادری بيشتر از 20 مليون نفر بوده وروزبه روز از غناوتوانمندی بيشتر برخوردار ميگردد  .

 

آيا ، قابل قبول است كه صرف به خاطر دفاع از نام افغانستان ويا افغان، ما هموطن ، هم سرنوشت وهم خون وهم تاريخ وزنده ومرده شريك خودرا خائن و.... بناميم وبا تيروتبربرقامت وسايه ًاوشا ن حمله ورشويم وركيك ترين كلمات وزشت ترين فحشها را نثار(!) ايشان نماييم. آيا شرم وننگ نيست كه به خاطر استعمال نمودن واژهً افغانستانی به جای افغان ،هموطنان مان را ، برادران در به ديوار، هموطن وهم سرنوشت مان را ، مزدور خارجی ونوكرايران بناميم واز طريق سر دادن فحش وناسزا ، دل خوش كنيم كه فلانيها را خوب وبه نرخ روز بی آب كرديم(!) . اين كاربردها ، اوج سقوط اخلاق وضعف فرهنگ را نشان ميدهدوبه هيچ صورت دردهای مزمن وخون چكان وطن ومردم مارا دوا كرده نمی تواند  .

 

این رانیز باید تصریح کرد که دشمنی ومخالفت بانام افغان وافغانستان، راهی بسوی افتخار ورهایی از دشواریها نیست. زیرا همانطوریکه دیروز خودرا ارزش میدهیم ، امروز مان را، افغانستان عزیز این مهد تولـد ، پرورش وزنده گی ما را اهمیت میدهیم وباید احترام کنیم وازافغان بودن مان ننگ وعار نداشته برعلاوهً افتخار کردن بر این نام ، خراسانی بودن خودرا نیز مایه فخر ومباهات بدانیم وآنرا مفت ورایگان دراختیار انحصاری همسایه گان قرار ندهیم. دشمنی وتعصب ورزیدن وقیام دربرابر هویت دیروزی وامروزی ملی، باید مایهً شرم ما باشد نه افتخار ما  .

 

ازآنجاییکه ، امروز به برکت خون های بیشمار مردمان تحت اشغال نظامهای استعماری ،دول به استقلال رسیده ومنکوب شدهً دیروز وعقب نگهداشته شده تا هنوز درصدد پیدا کردن هویت گم شده وتاریخ سوخته وقدامت به فراموشی سپرده ومدفون شان تلاش میکنند؛ آیا فرزندان خراسان پرافتخار باید به خاطر افتخارات اندک حاضر ، دست از ملکیت وتعلق به عظیم ترین دولت ونظام ودرخشان ترین تاریخ وتمدن پیشرفتهً گذشتهً آبایی خود شان وسایر اقوام تا اکنون درپهلوی شان ( خراسان) بردارند وآنرا دراختیار قوم خاص وزبان خاص قرار دهند. این را جفا درحق خود وفرهنگ ملی وناروایی درحق کارنامه ها ونقش اسلاف قیمت میدهند

متا ً سفانه، باوجود پیشنهادهای مکرر درمورد تعریف واژه ً افغان ومترادف ومساوی ندانستن آن با کلمهً پشتون که یکی از حساسیتهای موجود دربین سایر اقوام هم وطن ما میباشد؛ هیچ مرجع صلاحیت دار دولتی وهیچ مقام ونهاد معتبر فرهنگی ویا جرگه ً بزرگ ومقتدر قومی، دست به کار نشده واعلام نکرده اند که افغان یعنی پشتون نبوده بلکه افغان به همه باشنده گان وطن اطلاق میگردد واین قیمت جدید قراردادی را جنبه ً قانونی وحقوقی میدادند ودردل تاریخ وپهنای جغرافیه ً دیروز وطن ، آن را ریشه یابی غیر تعصبی مینمودند   .

 

با آنچه گفته آمدیم وبادرکی که ازحقیقت زنده گی مردمان غریب وزحمتکش وطن داریم؛ باید به این اصل ایمان واعتقاد داشته باشیم که ستمگران وغارتگران داروندار وطن ومردم ، دربین همه اقوام ومناطق موجود بوده ومظلومان وستم کشان نیز دربین همه قبایل واقوام زنه گی میکنند. لذا، نمیتوان بین محرومان وزحمت کشان وطن ما به خاطر داشتن زبان دیگر وتعلق قومی غیر ازخود ما فرق قایل شویم وآنها را درجمله ً ستمگران مستبد آن قوم قراردهیم  .

 

این درحالیست که ظالمان ، خونخواران وعارتگران وطن فروش کلیه اقوام وزبانها اهل یک آرمان شوم وپلید ستمگستری اند که با شیادان وچپاولگران خون ریز جهانی تعلق وارتباط تنگاتنگ دارند.لذا، نباید بین خلقهای زحمت کش وباهم برادر وطن به بهانه های اختلافات زبانی ، قومی ومنطقوی فرق قایل شویم وخود درتعصبات کور وتاریخ زده غوطه ور گردیم  .

 

لازم است به متعصبين داخل اتاقهای پالتالكی وخارج از آن تفهيم گرددكه فارسی ستيزی ،تاجك ستيزی، ازبكی وتركمنی ستيزی ، شيعه ستيزی ودشمنی با قوم هزاره وساير اقوام هموطن مابه هيچ وجه برای عزت وآبروِی اقوام پشتون ، تقويهً زبان پشتو ورشد متعادل اقتصادی واجتماعی ولايات پشتون نشين وحل پرابلم های متعدد موجود در آن مناطق مفيد تمام نشده وبرعلاوهً آنكه پروسهً رشد وحدت ملی را صدمه ميزند؛ جنگ ونفرت های شوم وخونريز قومی –زبانی وسمتی را كه همين اكنون به كمك دشمنان خارجی ومزدوران داخلی آنها ، بيداد ميكند وخون ميريزد،تشديد خواهد كرد وآرامش حد اقل موجود را درمناطق امن ازبين خواهد برد  .

 

اما، آنچه درمورد زبان فارسی بايد گفته شود، بی نياز از تذكر است كه اين زبان قرنهاست به حيث زبان محبوب مردمان تاجك وهزاره، زبان سلاطين ،تاجك، ترك مغل وپشتون، علما و دانشمندان بخشهای شعر ،ادب،عرفان ، تصوف، تاريخ نگاری ، تحقيقات طبی ، ستاره شناسی بوده وهمين اكنون زبان مهم وكثيرالاستفاده درساحهً انترنت ميباشد. با توهين وتحقير مغرضين ومخالفين وبا تعصب وافراطی گری كوركورانه وبيمورد موًيدين قمچين بدست مذهبی ، نه اين زبان تخريب ميگردد ونه تقويه ميشود وزوال ناپذير ميگردد. اين زبان بمانند ساير زبانها گوينده گان ، پژوهشگران ودانشمندان متعددی دارد كه شب وروز درامر غنامند شدن وعلمی – تخنيكی شدن آن تلاش ميكنند وآن را از وجود واژه های تازی پاك سازی ميكنند  .

 

فارسی زبانان وطن ما ميدانند كه مهد زبان وادب شرين فارسی ، سرزمين فعلی افغانستان عزيز تر از جان ماست ، نه كدام جای ديگر. لذا ، حمايت ازين زبان ملی ووطنی مان، به هيچ وجه خدمت كردن به اين ويا آن كشور فارسی زبان ويا تاجك زبان نيست. اين زبان كه به خاطر دفاع از آن به كار بردن هرتعصب درمورد ساير زبانها واقوام عزيز وطن ما، گناه است ؛ زبانيست كه درغنامند شدن وتكوين آن ترك نژاد ها ، عرب ها ، پشتون ها، اردوزبانها وتمامی فعالان غير فارسی زبان بخش شعر وادب وطن ما وساير كشورهای فارسی زبان ، خدمات بزرگ وفراموش نشدنی انجام داده اند  .

 

اعتقاد وجود دارد كه نبايداهميت وجايگاه شامخ زبان روده كی سمرقندی مولانای بلخی ،عبد الرحمن جامی ،فردوسی ، حافظ شيرازی،رابعهً بلخی،شمس تبريزی ،سنايی غزنوی، عطار نيشاپوری وهزاران ديگر ازجمله بزرگان ودانشمندان متاخروموجود وطن ومنطقه راازطريق توهين به ساير زبانها واقوام ، با تعصب وبنيادگراييهای زبانی ،قومی ومذهبی آلوده كرد ومغشوش ساخت. زبان تسامح وشرينی زوال ناپذير لهجه های دلكش آن را نه بايد با بوی گند تعصب وتماميت خواهی آلوده كرد. زبان خوب، برخاسته از عقول وقلوب مردم ودانشمندان نيك سير وفرشته خو، به مانند عسل ناب است كه گرد وخاك نمی پذيرد  .

 

اين شرينی ها وارزش های زبانی را به كثرت ميتوان درلهجهً شرين هزاره گی ، لهجه های مختلف دری ودر زبان های ازبيكی ، تركمنی ، بلوچی ،پشتو، پشه يی ،نورستانی ، شغنی وساير زبانها ولهجه های زبانهای وطن ما ازجمله درزبان سِكها وهندوهای وطن ،بقدر كافی دريافت واحساس كرد. ناگفته نماند كه درحاليكه زبانهای رسمی وقدرتمندان متكلم به زبانهای اصلی كشوردررشد واعتلای ساير زبانهای موجود دروطن ، نقش ومسووليت خودرا ايفا نكرده اند ؛ چه حق دارند كه بجای احساس شرم وكمبود درادای وجيبهً اداری واخلاقی شان در تخريب وتحقير ساير زبانها ومردمانی كه زبانهای شان را بمانند شير «مادر دوست» ميدارند ؛ دست به كار ميشوند .

 

از آنجاييكه ، امراض كشنده ً قوم پرستی ، تعصب وبد بينيهای زبانی ، سمتی ومذهبی اساسا ًبه وسيلهً چهره ها وشخصيت های مغرض نقاب دار، خلق و شيوع پيدا كرده است؛ افكار واهداف آنها بخش بزرگی از فعاليتهای امروزی پالتالكی متعصبين قوم گرای افراطی را تشكيل ميدهد. بايد دربرابر اين خودخواهيها ، تماميت خواهی ها ، زورگوييها وخود محوريهای قومی ،زبانی ، سياسی ومذهبی ، مقاومت وپايه داری نيرومند را بوجود آوريم واجازه ندهيم كه عمال و مزدوران بيگانه باساس آشنايی به فرهنگ ، زبان وسنن قومی ،قبيلوی ومحلی افغانها درتشديد اختلافات هموطنان ما ، بيشتر ازين نقش بازی كنند وجوانان رشيد وخوش باور مارا فريب دهند. مابه همه اقوام ، زبانها ، فرهنگها ووجب وجب خاك مقدس وطن ،ارزش يك سان قايل هستيم وخودرا خدمتگار صادق همهً شان ميدانيم  .

 

اما،درمورد سايرفعاليتهای اتاقهای پالتالك،بايد گفته شودكه  : 

 

مدتیست ، گاه گاهی به اتاقهای پالتاكی سرمیزنم تا ازنزديك جريان صحبت های هموطنان را گوش بدهم واگرميسرشد خود نيزدرجريان اين فعاليتها شريك شده وابراز نظركنم. دراين اتاقها ، وحجره های قومی- زبانی ،كه ميتوان بازتاب يافتن ذوقها ، سليقه ها وافكار مختلف سياسی ، مذهبی ، شعرومشاعره ،عشق وعاشقی وتفريح شامل ( موزيك ، فكاهيات ، بذله گوييها ، اشعار عاشقانه بشمول شوخيها والفاذ خيلی لـُچ سكسی - بازاری )را ازطريق شنيدن و ديدن تكستهای هموطنان شاهد بود وبه تماشا نشست ؛خواهی نخواهی برای هرشنونده ، خاصتا ً برای آنانيكه درقبال نام ومقام شايسته برای وطن وهموطنان مان احساس مسووليت ميكنند ؛ حالات خاصی دست ميدهد و افكارگوناگون و برداشت هایی بوجود می آيد كه دربسا موارد ، اندوهگين ومايه ً تاًسف است  .

 

از آنجاييكه، تا حال پيرامون وضعيت وچگونگی فعاليت هموطنان ما در اتاقهای پالتالكی كمتر تبصره صورتگرفته است، ميخواهم دراين مورد مطالبی را نوشته وبه اطلاع شما خواننده گان گرامی ، ازجمله اتاق داران وشركت كننده گان دارای افكارمختلف وسليقه ها وذوقهای متعدد اين اتاقها، با امانت داری كامل وازروی دلسوزی واحساس مسووليت كامل وصادقانهً هم وطنی ، نه ازروی مخالفت ويا دشمنی ، برسانم. هدف ، من بهبود بخشيدن وضع اين « رومها» است ونمی توانيم نگرانی و تشويش خودرا دراين مورد به شما وطنداران عزيزمطرح نكنيم وطالب كمك همه ً شخصيت های اثر گذار ،برای بهبود وضع اين بخش فعاليتهای هموطنان نگرديم . 

 

اتاقهای گروه های سياسی

 

دراتاقهای سياسی- حزبی كه با نام های متعدد ، باثرتصميم متصد يا ن وگرداننده گان آن بازمی گردد ، بيشتر رسيده گی به انتقادات طرفهای مباحثه ، قضاوت درمورد ديروزو امروز هركدام شان ، دادن معلومات ، تشريح مواضع رسمی وشخصی كادرها وفعا لين احزاب چپ، خاصتا ً گروه ها واحزاب جدا شده ازپيكرحزب وطن يا دموكراتيك خلق افغانستان ، گروه ها وفركسيون های جریان(حزب) دموكراتيك نوين و گروه افغان ملت كه درپوشش ( مذهبی – قومی ) خودرا مخفی وجاداده است پرداخته میشود. 

 

دریکی ازاین اتاقها ( گپسرا ) تعداد كثيری از فعالين سياسی گروه های چپ وراست شركت نموده ودرراستای اهداف شان صحبت ميكنند.همچنان تعدادی نخبه گان وعلاقمندان اين نوع گفت گوها ازساير احزاب وگروه های حزب ديروزما ،شامل فعالین وهواداران نهضت فراگیرترقی و دموکراسی افغانستان(شاخهً اروپایی )، حزب متحد ملی، نهضت آينده ، حزب وطن وهواداران احيا ی مجد د حزب دموكراتيك خلق ا فغانستان ،اکثرا ًبا نام های مستعار شرکت نموده ودربسا مسایل وارد گفتگو گردیده وهر صحبت کننده نقاط نظرش را توضیح میکند . درجریان صحبت ها ، دربین سخن گویان ، مشاجره های تند لفظی به وقوع می پیوندد که یگان بار از حوصلهً اتاق وتحمل شنونده گان بیرون است   . 

 

دراین اتاق،صحبت ها مطابق پلان وموضوع ازقبل تعین شده( تاپیک) د نبال نمی گردد و بنابر عوامل متعدد ، ازجمله مداخله ها وتوهین واهانت های شاید پلانیزه شده افراد معین ( مخالف ) جريان عادی كار اتاق به بیراهه کشانیده میشود. این درحالیست که شیوه های جلوگیری ازهرج ومرج وبرهم نخوردن فضای سالم مباحثه دراتاق ازکارآمدی لازم برخوردار نیست. دراین مورد میتوان ازمراعات نه شدن نوبت شروع تا دادن وقتهای فوق العاده و تکراری به نام( اف 9) به افرادیکه تعدادی از آنها، قصد تخریب کاری ونیت برهمزدن فضای نورمال اتاق مباحثه رادارند وهم چنان ازبی حوصله گی ، برخورد های تند ومداخله های مکرر،طولانی وتوضیحی گرداننده گان اتاق نام برد وازبی پروایی ،سهل انگاری ،تحمل های نامحدود وغيرمفيد به حال اتاق ، به وسيله بعضی ازگرداننده گان ديگر، به خاطرتمثیل دموکراسی (!) ياد آوری كرد   . 

 

 

این ، یک حقیقت روشن است که هر کار سیاسی دارای اهداف خاص خود بوده ودرعقب آن انتظاراتی وجود دارد. اتاقهای پالتالکی ازین قاعده مستثنا شده نمی توانند. بدون شک رفقای ما، میخواهند تا ازین طریق پلان ها وبرنامه های سیاسی وحزبی شان را تبلیغ کنند وبا سایر نیروها وگروهای رفيق ،همسو ومخالفین آشتی پذیر شان، به خاطر منافع بزرگ ملی ووطنی ، ازین طریق باب مذاکره وتفاهم را باز نمایند. درغیر آن منطقی نیست که ما ، اتاق بازکنیم ، دشنام بشنویم واهانت جمعی وشخصی شویم ودل خوش کنیم که برخورد ما دموکراتیک بوده ودراتاق ما تعداد کثیری از افراد شرکت داشتند    .

 

هرگاه ، هدف اساسی ما ازبازنمودن اتاقهای پالتالکی ، توضیح وتشریح اهداف وبرنامه های حزبی خاص باشد، بایداولا ً تشریح کننده ها به نامهای اصلی شان داخل اتاق شوندودواینکه، بدانندبرای کیها سخن رانی میکنند.اگر مطلوب رفقا باشند باید از جمع شدن سایرین برای آن جلوگیری شودکه شاید آنها برای شنیدن این موعظه های ما قبل ازرسیدن به توافقات لازم قبلی ، آماده گی نشان ندهند وباثرخسته گی ویا کج خُلقی به شکلی ازاشکال واکنشی نشان بدهند که برای ما دورازانتظار بوده ویا به هیچ وجه قابل قبول نباشد  .

 

اما، اگر هدف از براه انداختن این مشاجرات سیاسی،مقابله وخنثی سازی تبلیغات منفی ، خصمانه ، نابه جا وغرض آلود سایر گروه های رفیق، رقیب ،مخالف ودشمن باشد؛جدا ً ضروری پنداشته میشود که شخصیت های کلیدی ومسوولین نهضت، درمباحثات اشتراک وبا شخصیت ها وافراد همطراز شان ، داخل مباحثه گردند وبا درنظرداشت مصلحتها ونیازمندیهای سازمانی وتشکیلاتی شان ، اهداف خودرابیان وازسالم بودن تصامیم واقدامات شان درکلیه عرصه ها دفاع وناسالم بودن انتقادهای وارد شده ً مخالفین راثابت کنند  . 

 

یکی ازین موارد ، انتقادهای شدید ، تکراری وحتا انتقام جویانهً مخالفین حضور داشته ً دایمی در اتاقهای پالتالکی ،درموردعملکردها واجراآت دیروزهً حاکمیت وحزب دموکراتیک خلق افغانستان ( حزب وطن) است. بخشی ازین منتقدین که خود وتعدادی از همراهان شان درجنگهای مسلحانه علیه حاکمیت دیروزشرکت داشته ودرلباس مجاهدین ، پیشقراول تر ازهرجهادی متدین ومسلمان، حاکمیت ظلم ستیز وغریب پرور وطن را ضربه زده اند ؛ چندین سال است که چند اتهام وانتقاد را درصدها اتاق ، هزاران بارتکرار میکنند ودراخیر هر صحبت وختم مباحثات هراتاق وابسته به رفقا، تااکنون آن اتهامات را قلقله میکنند و سود می برند .

 

سوال اینجاست که کی باید به سوالات آنها پاسخ بدهد؟ کی دروغها واتهامات آنها را جواب بگويد ویا آنها را بااسناد ومدارک قوی برسرجاهای شان بنشا ند ؟.منطقی تراینست که بزرگان ديروز و چهره های شناخته شدهً امروز، شخصیت های کلیدی حزب ویا افراد خبیرمسلکی که دسترسی کافی به سیاست وورود لازم به شناخت گروه های مسلح مخالف شرکت کننده درقتل وکشتارنيرو های مدافع حاكميت وشريك درانفجارات پلان شده به دست پاکستان وکلیه مرتجعین ودشمنان حاکمیت مردمی دیروز داشته باشند؛ باییست درمباحثات سهم بگیرند وصحبت کنند وازحقانیت حزب وحاکمیت دفاع نمایند. درغیر آن چه ضرور است که ما به مانند سیاست های ناکام گذشته ، خود زمینهً بدگفتن وتخریب خودرا به دست خود مساعد سازیم و( اکت !) دموکراسی کنیم . نمیشود تاابد از برخورد با پدیده های ناخواستنی،نا خوشایند و انتقاد های رفقا، متحدین، مخالفین ودشمنان ولو ناوارد وناسالم هم باشد؛دوری اختیارنماييم . باید، با تمام جراًت وشهامت ، مواجه شویم واز خود دفاع کنیم  .

 

اگر، رفقای ما به این قناعت رسیده اند که ضرورت آن وجود ندارد تا به انتقادهای این وآن پاسخ داده شود واینرا دلیل می آورند که ما همه را میشناسیم وضرورت به شناخت جدید نیست؛ دراین صورت باید ازجدل های بی لزوم واضافی دراتاقهاییکه خود دربازشدن وفعال نگهداشتن آن نقش داریم ،خودداری نماییم وبه این دیالوگهای بی نتیجه پایان دهیم .درک من اینست که ادامهً این بحثها ، به جزباعث ضیاع وقت رفقا ، تشنج عصبی شان وایجاد اختلافات بین البینی ، چیز دیگری نمی باشد. چون بارها دیدیم که گرداننده وسخنرانانی تحت نام دفاع ازحزب ونهضت وتیم دیگری تحت عنوان به نمایش گذاشتن دموکراسی ونمایش فرهنگ بهتر مباحثه واتاق داری ، به جان هم افتیده وبحران اعتماد وهمکاری دربین شان بوجود آمده است . این بحرانات وکشمکشهای گذشتهً نه چندان دور پالتالکی ، حداقل دوبار باعث جداشدن اتاقها وآزرده گی گرداننده گان آن شده است  .

 

دراین زمینه میخواهم با صراحت مطرح کنم که ما به دیالوگ ،مباحثه وتبادل افکار ، نه تنها برای توضیح اهداف مان ، بلکه برای تقارب با رفقا ، دوستان ، متحدین وحتی مخالفین وطن پرست وترقیخواه خود ، برای پیدا کردن راه حلهای مناسب غرض حل مشکلات متعدد وخونبار موجود دروطن ما،ضرورت داریم . اما، باید شیوه های سالم تر، کم عیب ترومستقیم تراین تماسها وگفگوهارا جستجو کنیم وهرکار را به وسیلهً افراد مسوول آن بسربرسانیم . لازم نیست که مسوولین ونخبه گان احزاب رفیق درعقب دیوارهای بلند بنشینند ویا با نامهای عاریتی داخل اتاقها شوند وشنوندهً فحش ها وناسزاهای افراد وگروه های مختلف دشمن ورقیب، علیه خود شان،حزب وحاکمیتی شوند که برای همهً ما ازآنجهت باید طرف احترام وتقدیرباشد که ما خود حاصل آن هستیم وشخصیت ونام ونشان ما با سرشت وسرنوشت آن حزب توته توته شده ، گره خورده است . بايد ، بايد بدانيم كه به هراندازه ايكه خودرا از حزب وحاكميت ديروزدورميسازيم ونامهای جدید وجدیدتررا انتخاب واختیار میکنیم ، مخالفین ودشمنان ما به همان آدرس، علیه ما بدگویی وتخریب میکنند . اين درحاليست كه خود نیزنمیتوانیم و باید نتوانیم ،اهانت وتوهین به آن حزب را که بهترین وطولانی ترین ایام زنده گانی خودرا درپای آن صرف کرده وبرای تحقق اهداف انسانی آن ،خون دل خورده ایم ، قربانی داده، فداکاری نموده وتلفات سنگینی داده ایم، تحمل نماییم  . 

 

از آنجاییکه تعدادی از رفقا درجریان تماس های انفرادی هنگام حضور درتالار گپسراها واتاقهای مباحثات ، ازیکد یگرمیپرسند که آیا، مرجع ویا آدرس خاصی موجود ودراین اتاق حضور دارد تا از دیروز مشترک مان دفاع کند.آیا ، نباید سوال کرد که :کی ویا کیها، باید از راه های طی شدهً مشترک به دفاع برخیزد وبا مهاجمین مقابلهً منطقی نماید  .

 

آیا راه معقول اینست که چون ما، درصدد احیای مجدد حزب دیروزنیستم وبه گفتهً فلان وفلان زبردست وقدرتمند دیروز، چون حزب دیروزبه تاریخ سپرده شده (!) شده است؛ لذا ، ضرورت دفاع از آن نیز وجود ندارد. آیا، این دلیل (!) شاهانه طرف قبول قرار میگییرد ؟ كه رفقا باید به آن قناعت كنند.؟ ویادرغیرقبول کردن آن ابراز نظر مرکزی گونه، ازدایرهً دیسیپلین خارج خواهیم شد  .

 

بهرصورت ، نظرمن وتعدادی ازرفقای دیگردراین مورد اینست که برای رفقا ی خودما ، اتاق های جداگانه بازگردد تا بتوانند آزادانه نقاط نظرهای شان را مطرح نموده وجواب لازم بگیرند وبه قناعت شان پرداخته شود وغرض تقارب ونزدیکی با سایرنیروهای سیاسی ومذهبی وطن پرست وخیر اندیش ، اتاقهای مشخص دیگری را بازنماییم ودراین اتاقها ، رفقا وظیفه بگیرند تابافهم ومعلومات کافی ایکه از آن برخوردار اند ، به سوالات ، انتقادات ونظریات مخالفین ، جوابهای لازم وضروری را ارائه نمایند ، تا از یکطرف رفقای ما درموضع ضعیف دفاعی قرار نگیرند واز طرفی پروسهً همسویی وتقارب پیدا کردن ومتحد شدن اکیدا ً مفید با سایر نیروهای مطرح وطن پرست به خاموشی ویا غیر فعال شدن مواجه نشود  .

 

این را بایدناگفته نگذاشت که دربین منتقدین ما ودرجمع سخنرانان اتاقهای پالتالکی ، شخصیت ها وچهره های متعدد وطن پرست وترقیخواهی سراغ میشود که هدف شان صرف متوجه تخریب حزب ورهبران ما نیست ، بلکه آنها میخواهند با حل سوالات شان، راهی برای اتحاد ترقیخواهان دموکرات ووطن دوست به وجود آورند. لذا ، باید باب مذاکره با اینها راتاسرحد رسیدن به توافق های جزیی وکلی باز نگهداشت وآنها را طرف حرمت قرار داد   .

بادرود به همهً هموطنان عزيز . جليل پرشور

 


بالا
 
بازگشت