انجنیــر خلیل روًوفی

 

آئیـنه چون نـقـش تو بنمـود راست

خودشکن آئینه شکستن خطـا ست

 

                                                         

درامهً کشت خاشخاش وقاچاق مواد مخدر

ازافغانستان

درکناربسا خود سریها وبی سروسامانیهای مهـــارنا شدنی که امروزسازنده گــی کشوررا ازبنیاد بسوی چالشهای سردرگم فروبرده است، مهمتـرین آن مســًلهً کشت خشخاش وتولید مواد مخدردرافغانستان وبه شکل بسیارمرمــوزوماهـــرانه ، قاچاق آن به خارج ازکشور میباشد  که دریک حلقـهً دورانی پرقدرت  حرکت خودرا ازخاکهـــــای ترک خوردهً افغانستان، بویژه حومه های هلمنـد آغازوتا آنسوی اوقیانوسها ادامه می یابد ، معاملهً بزرگی که درآمد سرسام آورصدها ملیون دالــری را به حسابات بانکی مافیا های داخلی وخارجی سرازیرساخته اما ازدستیابی به امحا ونابودی آن هنوزهـم خبری نیست که نیست.

اوجگـــیری وجهانی شـدن زرع کوکناردرافغانستان ومحصولات عاید ازان درتاریخ کشـورما هرگـــــز چنین پیشینهً بدنام ولجن باری نداشته است. درگذشته ها بودند انگشت شمارافـــــراد وحلقات کوچکی که گاه وناگاه درحیاط قلعه ها وباغها ویا درگـــوشه ي ازمزارع خود به مقدارناچیزتخمانهً چرس را کشــت میکـردند ودراخیر، گـرد وشیره ئی که ازان حاصل میشد، نیازمندی دیرهً مستان را مرفوع میساخت که درکیف وبیحالی آن لحظاتی، غمهای روزگـاررا به فـراموشی می سپردند.  ویا تعدادی ازمردم درعلاقه جات هــرات وبدخشان به کشت کــوکناروحاصل تریاک آغشته بودند. اگــرعـدهً ازین تبار، به آن معتاد میشدند ولی بیشترینه درتداوی امراض مختلف ازان استفاده بعمل میآمـد. اما استعمال  بتهً فـقیریا همان  تلهً چـرس، درگوشه وکنار کشورنه تنها به افراد فقــیروتنبل و  بی روزگارارتباط میگرفت بلکه خوانین وفیودالهای بهره کش درمناطـق مختلف افغانستان نیزدرحجــره ها ودیره های شخصی  خود، ممثل این محفل آرائیها بودند که  درکیف وخمارآن عظمت فروشی خودرا به نمایش درمی آوردند. حتا دود وبوی زننــدهً این مادهً ســکرآور، گاهگاهی ازضیافتهای مجلل اشراف وکاخهای سلطنتی نیز سربلند میکــرد.

اما با شروع ناآرامیها وپادشاه گـردشیها، که اوضاع مملکت آرام آرام دستخوش جنگهـای داخلی قــدرت طلبان ازیکسوومداخلات کشورهای خارجی ازسوی دیگرقرارمیگیرد ، بویژه درطول سه دهـــهً گـذشته  که جنگها وآدم کشی ها بین احزاب وتنظیمها شدت بیشترپیــدا میکند وازمهاجــرتهای اجباری، شهــرها و دهات، به وادیهــای بی آوا وبی آدم مبــــدل میگردد، اینجا ست که با استفـــاده ازین فرصت خونبـــار هــرتنظیـــم وهـرگـروه قدرتمـند اراضی زراعتی به غنیمت گـرفتهً خودرا بی هیــــچ دغدغه و ممانعتی  به کشتـزارخشخاش تبدیل ساخته واین فــرهنگ خانمانسوزرا درمنطـقه ومحل مشروعیت بخشیــدند.   ســرانجام زمین های سوختـــــــه وعطـشبار اکثــرولایات کشــورکه هنـــوزهــم بوی گل گنــدم ازسینــهً آن بمشام میرسد، غــرق درلجــن زارکــوکناروخشخاش گــردید. سال بسال وسعــت وجــاذبــهً بیشتـری پیــدا کــرد وسرانجام جهـــانشمول گــردید، آنگــونه که امـروزبازارداد وستد این مادهً کشنــده ازمحلات دورافتادهً افغـانستان با طی هـزاران فـرسخ فاصله ، راه خود را تا دل کوچه های اعتیاد زدهً بریطا نیای کبیر وکاخهای سرکشیدهً اروپا وامریکا ، بازنموده است. بازاریکه ازعـرق جبیـن دهقــــــــانان ستمکش افغان، ازیکسـو سیـل دالررا به کیسـه های معامـله گران مافیائی آن سرازیرمینما ید وازسوی دیگـــرنام تاریخی کشوررا درعــرصهً تولید وعـرضهً مواد مخدر، دربالاترین فهرست سیاه جهانی جا داده است.

عوامـل این تراژید غمبـاردیگـربه همه گان روشن است که ازضعـف ادارهً نــظام دولتی ، نـبود ظرفیت  کاری در ادارات مسـًول رهبــری وقسماً ازایستائی ولاقـیدی کابـینـهً بی تحرک آن ، سرچشمــه گــرفته وراه خودرا علی رغــم  اینهمه  چانس های تاریخی مبنی برکمکهای بیدریغ مالی جامعــــهً ملل ، بسوی شوره زارهای حقیـــــرانه ولی درعین زمان نیزارهای طلائی ،  بازکـرده است ، راهـیکه سـرانجــــــام  شهــرت شرم آگین منفـــی یعنی سـرزمین جنت موعود هـیروئیــن سالاری ومجمع الجـــزایرفسـاد وبی امنی را درعـرصهً ملـی وبین المللی ازآن خود ساخته است. چـه شهرتی که ایکاش وجدان های سالــم و انسانی دست اندرکاران مسـًول را به تکان می آورد تا درریشه کن ساختن عوامل آشکارآن چـه درداخل وچـه درخارج ازکشور، با یک رستاخـــیزملی وتاریخی هم صدا با مردم خـرد گرای خــود، به مـبارزهً سازنده وبنیــــــادی دست به عمل میگـردیدنـد ، تابوی گل گنــدم مشام جان این ملت جان سوخته را یک بار دیگـرتازه میساخت.

درطـول بالاترازپنجسال قضایائی که حتی تصمیم گـیـری آن درپشت پرده ها اتخاذ میگــردد، بصراحت  نشان داد که علیرغم اینهمــه پخش ونشـرکمپــاین تبلیغاتی وهیاهــوی رسانه های دولتی درمورد خنثـی سازی این پدیدهً مذمـوم که حتا دریک حشـرجـوشان سراسری مردم کشور گــره خورده بــود، متاً سفانه نتوانست موفقیت مثبتی را دربرطـرف کردن این کارزار سیاه بدست آرد. سیل تبلیغات وهیاهـوبخاطـــرامحای کشت خشخاش وبدیل معیشیتی آن برای دهاقین، سالهاست دررسانه های دولتی ، درصدای سخن گــویان وزارت داخله ودرپلانهای غیر موًثرومیان تهی وزارت مبارزه علیه موادمخدر، تا به آسمان هـا بلند گـردیده است. هـرکدام بخاطررسالتبخشی کـاذبانه به ارگان مربوطه ، داد ازپیـروزیها زدند، مبارزه وتعهــد خودرا بخاطـرمحو کامل کشت خشخاش وتامـین امنیت درمنطقـه ، دربرابرملت به چلنج سپردند وبا ارقام نادرست واغواکننده نیازمندیهای دهاقیـن کشتزارخشخاش را، بنام بدیل معیشیتی دربیم وامیــــد نگه داشتند.  اما بدیلی که میبایست لااقل محتاج زارعین خشخاش را ازهزینهً کمکهای بیدریغ بین المللی درتبدیلی زمینهای یاغی کوکنار به کشت سالم گندم ویا سایرمحصولات زراعتی برآورده میساخت،روی کاغذ باقی ماند وهیچ دست سازندهً درین راه بکارنیفتید. به صدای ملت درمورد سرنوشت صدها ملـیون هــزینهً کمکی که درین بخش تخصیص یافته بود بدون آنکه ستـراتیژی سالــم وروشنی  ارایه  میگـردید هرگــزپاسخی داده نشد. اگــرازگـرداننده گان مسًـول امورمبارزه علیه موادمخدروارگانهای امنیتی پلیس ازسطح رهــبری آن گــرفته تا قدمه های مســًول پائینی دردادگاه عدالت قانون، حساب خواهی بعمل آید وپرسیده شود که آخــردرعــرصهً کاری خود که :  

      درعـطش آرزوها ، گل ها سوخت وباغچه ها سوخت. ولی قلب هـیچ کسـی به هـیچ چــیزی نه سوخت .

چـه جوابی ارایه خواهندداشت ! مسلماً که پاسخ شان هـرگزقناعتی را حاصل کـرده نمیتوانست.

هــرچند درصفحات تلویزیـونی به تکراربمشاهـــده رسیــده است که دربعضی ازولایات کشور، مـزارع چندی آلوده با کشت خشخاش بوسیلهً نیروهای مسلح پلیس، با چوب دنده ها قسماً زده وتخـــریب میشود. منظــره یی که جــزمضحکهً نمایشی دیگــرکدام کار تهدابی وزیربنائی ازان متصورنیست واین امحــای نمایشی کشتزارخشخاش هم درمناطقــــی عملی میشود که اهـالی آنجا ازقدرت تنظیمی وچالشهای زورو زر، برخوردارنیستند ولــی دربرابر هـیروئیـن سالاران مقـتـدر که دست با دست مافیا دارند، ازکــرنش و خاموشی کارگــرفته میشود. سیاستی که یک بام ودو هوا را درستراتیــژی خود جا داده است.

هــرچند عـــدم ظـرفیت کاری دولت درعــرصهً بازسازی ومملکت سازی درمــعرض آماج پرسشهــا و انتقــادات ملت قرار دارد مگـرمهمتـرین ازهمه، سوالیست که روی آلوده شدن سراسری خاک افغانستان درزهــــرکوکناروهیروئین میچــرخد. تشویش بزرگی که اوضاع را دروجود زدوبند های نامقدس دست اندرکاران خویش، به تشنج عمیـقترفروبرده ودرشوره زارخود جامعه را ازهرنوع فـازتمدنی وجلوه گاه معنویت به دورنگـهـمیدارد.

تشکیل وزارت جدیدی بنام وزارت مبارزه علیه مواد مخدرکه ازابتدا صبغهً وظیفـــوی آن ازحجـــم یک وزارت کوچک بود واقعاً بمثابه یک بار مصرفی درچوکات دولت عـرض وجود کرد. نظریات معقولی که این ارگان میبایست ازسطح وزارت بیک ریاست عمومی تنزیل بسـت میکــرد، بارها درمطبــوعات کشوروحتی درپارلمـان مطرح بحث وگــفـتگوقــرارگـرفت  مگــرمعلوم نیست روی کدام ضرورتی این واحد هنوزهـم بدون هـیچ دستاورد مشخصی درکابینهً آقای کــرزی درسطح وزارت باقی مانده است. 

درهمین سه دهـهً اخیررژیمها ونظامهای متنوعی درحمایهً بیگانگان برسریرقدرت، آمدند ورفتـند ، ولی درهمه احوال، شیوع مهلکـهً کشتزارخشخاش وموادمخدررا درکشوریا نادیده گـرفتند ویا خود درتولید و قاچاق آن یکجا با دلالان مافیا، سهیم گشتند وبا واردکردن دستگاهای مدرن پودرکشی ، بویژه درمناطق آزاد سرحدی ، تولیدهـیروئین را با کیفیت عالی آن بمراتب بالا برده وبمثــابه پودربی نظیرافغانستان در اقصای عالم بفروش رسانیدند.

چـه منبع لایزالی که ازدرآمد سرشارآن، دولت های نیم بند خودرا تجهیز وتمویل نموده، درخرید اسـلحه وادامهً جنگهای خونبار داخلی ، خون وخاکستررا بمردم خود به ارمغان آوردند. امروزنیزهمچو اجنسی های خطــرناک ، بمراتب بیشترازگــذشته ها، کار مواد مخدردرافغانستان وقاچاق آنرا بخارج، با قــوت دستان مافیائی، سروسامان میدهنـد. آنهائیکه غیرمستقیـم درصلاحیتهای کاری نظام خـودرا میــراث دار وشریک میخوانند. حتا وزارت داخله ویا سایرارگان های امنیتی ذیربط ، درکارآنها توان مداخله ویا باز رسی را ندارند.  ازهمین جهت است که گـراف تولید مواد مخدر درافغانستان بسرعت عجیبی درحال صعود وانکشاف است. قــراراحصائیهً دقیــق ملـل متحد تنها هـفتاد هـزارهکتــارزمینی که درهلمنـــد زیرکشت خشخاش قـراردارد ، عاید هـیروئین آن بالاترازمجمـوع عایدات مواد مخدر کشور بـرما است که ازنگاه تولید، جای دوم را درجهان اشغال میکند. 

هـیـروئین وموادمخـدر، چه واژه گان تلـخ وویران کــن حیات بشر، که با تاًسف فــراوان امـروزبا نام و حیثیت افغانستان بویژه سرزمین شاداب وحاصل خیز هلمند مستقیماً بسته گی پیدا کــرده است.

ازهـلمند گفتیم ، آری هـلمند پریشان وغمـزده که امروز اوضاع جاری دران سخت تراژید وخونباراست مردم غـریب وبیچاره اش نه تنها ازصاعقهً جنگها به هجـرت وآواره گی مجبورگـردیده اند بلکه درمیان دوآتش خانمانسوز، درگــیرمانده اند. یکی رگباران هـوائی که انسانهای بیگناه را بخاک وخـــون میکشد دیگـری وحشت دشنــه بدستانی که از زمین سرمیکشند. 

روزی یکتن ازشهـروندان سالمند هـلمند به  بی، بی، سی میگفت : ما چه اهـالی بدبختی هستیم که ازهوا زیربمبارد ناتو وامریکا قرارگرفته ایم واززمین سر بریده میشویم . ولی درمقابل اسد الله وفا والی هلمند با کم مهـری عجیبی مسًـله را بگونهً دیگـری تعبیرمیکند. او اگـرازیکسوبمبارد غیردقیق ناتو را بخاطـر سرکـوب مخالفان مورد تاًئید قرارمیدهد ازسوی دیگـرچون پاس هم تباری وقبیله گرائی بالاترازهرچیز دیگــربرایش ارزش دارد میگـوید : طالبان اولاد همین وطن هستند، آنها هـیچ وقت وطن خودرا ویران نمیکنند ومـردم خودرا نمی کشند. این القاعده است که جنایت پيشه وآدم کشی را درقاموس خود جا داده اند .  ما شاءالله چه قضاوتی درخورستایش انسانی ! که جناب والی صاحب آنرا بجهانیان اعلان میدارد.

ولی حال که دیگــرملت کوره دیدهً ما اعـــم ازبیسواد ومکتب خوان کاملاً مجهـزبا شعــورسیاسی بوده و میتوانند بدرستی زشتیها وخوبیها را ازهم تفکیـک کنند، معلوم نیست که جناب والی هـلمند با ابرازچنین  حــرفهای پریشان، با کیها میخواهد به چلــنج بنشیـنـد وچـه نیم کاسـه ها را درزیرکاسـه ها پنهان میکند که حتا خود طالبها هم با اظهارات وی ، هــم عقیده نیستند، زیرا سخنگـوی طالبها خود مسـًولیت اینهمـه بم گـذاریها ومرگهای انتحاری را که روزانه ده ها انسان بیگـناه را بکام مــرگ میبرد، بدوش میگــیرند اما آقای وفا با چالشهای مــرموزی که نماینده گی ازضعف دولت دارد، درتلاش آن است تامـراودهً هـــم  تباری خودرا با طالبها بهرشکلی که میسرباشد، برقـرارنگه دارد وبا چنین سیاست چند بعدی ، که هـــم لعل بدست آید وهـم یارنرنجـــد، زمینهً رضائیت اولی الامـــرای داخلی وخارجی را نسبت بخود همیشـه حاصل کــرده باشد. روی همین اهـداف است که ازروی مصایب مردم خود خونسردانه میگذرد ودرپای هــرتراژیدی دسته های گل نثار میکند.

ازیکطرف اگــرچنین حوادث مرگـبار، زنده گی مـردم غریب وشرافتمند ولایت هــلمند را درلبهً انهــدام وانزجارکشانده است اما ازطرف دیگــردرامهً کشت خشخاش وچـرخ عواید آسمانی آن که بدست دلالان مافیا به حرکت افتـاده است ، اوضاع  را هـنوزهم با چالشهای بحـران آفــرین بیشتر، عدم ثبات و امنیت  درمنطـقـه ، مواجه گــردانیده است.

همین اکنون چندین ولسوالی ولایت هـلمنـد درتصرف طالبان قــراردارد که خود اداره این مناطق را در اختیاردارند، ازجمله ادارات قضائی آنها،  منطبق باشریعت سخت گـیرانهً خودشان، به عــرایض مـردم محل که افسانه های غـــم انگیزهـزار ویکشب را با خوددارد ، رسیــده گی میکنند وهمین ژاندا رم های مذهبی ، حاکـم دراراضی وسیع ولسوالی های هـلمند اند که کشتزارخشخاش را بطوربی سابقه یی درین سرزمین رونق داده ودرمعامـلهً دادوستـد موادمخدر، بدون هـراس وتشـــویش سرگرم کاروبهره کـشــی خود اند.

گذشته ازان موجودیت بیشترازپنجهزارقطعات مسلح انگلیس درمحدودات هـلمنــد وسازش آنها با طالبها ازطــرف مردم افغانستان بویژه نهادهای ملی وسازمانهای دموکــراتیک ، سخت زیرسوال قـــرارگرفته است. درموجودیت آنهاست که تنها ولایت هـلمند بالاتراز نود فیصد احتیاج نامشروع مواد مخـــدربازار های جهان ازجمله انگلستان وسایرکشورهای اروپا را، برآورده میســازد. درینجا رویهمـرفته مسًـله بار دیگـرتشویش برانگیزمیشود که آیا قطعات مسلح انگلستان درولایت هلمند تماشاگرحوادث اند ویا بخاطر منفعت سیاسی واقتصادی خود درین مناطق زرخیزمتمـرکـزگشته اند ویا اینکه موافق با پالیسی سیاست  نظامیگــران پاکستان، به مســایل برخورد می نمایند ، زیرا حضور آنها تا کنون کدام دستاورد مـطمئن تصفیوی را با خود نداشته است. حتا بدون درنظـر داشت چنین حال وهــوائی ، سفیرتازه وارد انگلستان درکابل با لحنی که ازان بازهـم بوی یارقــدیم بالاست میگـوید : برای ساختن افغانستان، لااقــل سی سال دیگــرضرورت است تاعساکـرما درخاک این کشور حضورداشته باشند. مگـــراو میبــایست به صفــت یک دپلومات کارفهم ، نخست به ارادهً مـردم افغانستان احتــرام میگـذاشت ومیــدانست که اقامـت طـویل المدت عساکـرخارجی درافغانستان تنها مربوط به اراده وآرای ملت آنست که درمورد تصمیم میگـیرد ، نه فیصلهً نماینـده گـان سـیاسی سایرکشـورها، که همین اکنــون درافغانستان مقیم گـشته اند. چه درغیــر آن مســًلهً خود ارادیت واسـتـقـلال یک کشور، زیرسوال میرود.

این یک حقیقت مسلم است که مصروفیت وتلاش آزادانهً مــردم درکشت کوکناروذوق زده گیهای عطش آلودی که ازعاید آن ذهن و روان افــراد را درخود منحل ساخته است، حیات مدنی وفـرهنگی جامعه را شدیداً آسیب پذیرنموده ودرفرجــام کار به فنایش سوق میدهـد. آسیبی که علــم ومعرفت ومکتب ومدرسه را درخود زایل کـرده به مفهـوم امنیت وعدالت اجتماعی یک قـلم خط  بطلان میکشـد ، بدترازهــرچیـز دیگراینکه  به زورمندان مشروعیت رعییت داری می بخشد ومستضعفان رادررکاب ذلت اربابان ســود وسـلم به خدمت وا میدارد.

ازهمینجاست که مبارزه علیه این طـاعـون بشری ، درسرخط وظایف جامعهً جهانی قـرارگــرفته ویکی ازوجیبهً ملی دولتها را بخاطـرامحا ونابودی آن ، تشکیل میدهـد تا درین حشرانسانی ، جامعهً خود را از تباهـی نجات دهند. اما چه بایدکـرد که با دریغ، درکشورما ستراتیژی دولت درنابودی کـشتـزارخشخاش وبرنامه ریزی بدیل معیشیتی آن توًام با ناکامی هـمراه بــوده است. زیرا برنامــهً اجرائی این سـتراتیژی که هزینهً بزرگی را درکام خود فروبرده ازابتدا خشت آن کج نهاده شد بناءً هـرقدربطرف بالاها میرویم بهمان تناسب دیوارها منحنی ترشده خطـرانهدام آن بیشتر میشود. ستراتیژی که دربستـــر زمین بجــزاز شگـوفهً گل تلخ اما به ظاهـرزیبای کوکنار، دیگـرکدام گلی را به ثمـرنرسا نیده است.

البته درموجودیت اینهمه چانسهای کمکی که دردسترس دولت قـرارداشت، مســًولین امورمیتــوانستند با طـرح های دلسوزانه وبرنامه های ضـربتی وکاری، جلو رشد آنرا گـرفته وتدریجاً موفــــق به تصفیهً و پاک کاری زمین، ازآلوده گی مزارع خشخاش گــردند. نمـــونهً مثال آنرا میتوان تا جائی دربرنامه های ولایات شمال بخصوص ولایت بلخ مشاهـده کـرد که با پلانهای منظم اصلاحی وتشویقـــــی ، خودمـردم حاضرگـردیدند تا کشتزارهای کوکناررا درمربوطات خود نابود ساخته ، زرع گنــدم وسایر محصولات را جاگزین آن سازند.

وهـنوزهـم که کارازکارنگذشته است دولت ناگزیرومســًول است تا با یک برنامهً نوین ومــوثر کاری با تادیه بدیل کافــی معیشیتی به زارعـین، درریشه کــن ساختن کوکنار، ازسرزمیــن افغانستان، نه آنگـونه که آقای جنــرال خدایداد، سرپرست وزارت مبارزه علیه مواد مخدر، بشکل خشونت بار، شدت عمل را پیشنهاد میکند تا یکباردیگـر جنگهای داخلی درکشور شعله ورگــردد ، بلکه ازراه منطــــق وتدبیر، دین اسلامی وتعهـد میهنی خودرا دربرابرخدا، مـردم وتاریخ افغانستان انجام دهـد. درغیرآن نه تنها جلو بی امنیتی وفساد درافغانستان گـرفته نخواهـد شد بلکه ادامهً این کار، عملاً کشوررا بسوی تجـزیه وانحطاط  بیشتر سوق خـــواهـد داد. 

انجـنیر خلیل روًوفی

کسـل ــ جـرمنی

جـولای 2007

 


بالا
 
بازگشت