نوشتهء: احمد سعیدی

 

آیا نظام یک قطبی موجود، دنیا را به طرف بحران سوق نداده است؟

 

آوانیکه پیمان های نظامی مانند (سیاتو) ، (سنتو) ، (پکت بغداد) و (پیمان ورشویا وارسا) درپهلوی پیمان ناتوی موجود قوت داشتند وخوب پابلندک میکردند با سقوط پیمان های دیگرنظامی سالیان درازی پیمان نظامی وارسا که اتحاد جماهیرشوروی وقت آنرا رهبری میکرد دوشادوش پیمان ناتو درحرکت بود وحتی گاه وبیگاهی ناتو را تهدید نیزمینمود . پیمان وارسا درزمان لیونید برژنف رهبرشوروی وقت ازقدرت ونیرومندی خاصی برخورداربود وآنچه که میخواست به آن عمل مینمود توسعه های جامعهء جهانی را کمتر ارزش میداد بعدازآنکه حزب دموکراتیک خلق افغانستان قدرت را درافغانستان به دست گرفت چپ گرایی ها وتندروی های این حزب ازیکطرف مخالفت های گروپ خلقی ها وپرچمی ها بین یکدیگرقتل نورمحمد تره کی توسط حفیظ الله امین هم زمان به هجوم قشون سرخ درافغانستان که باعث کشتن حفیظ الله امین نیز گردید وبه عجله ببرک کارمل را به تخت قدرت نشاندند واعلان بدون قید وشرط شوروی سابق ازسیاست های کارمل مخالفت های تقریبا اکثرکشورهای دنیا علیه تهاجم شوروی همه وهمه دست به هم دادند حاکمیت افغانستان با وجود اینکه روس ها افغانستان را ترک کرده بودند توسط مجاهدین که درآن وقت زیاد تر ازطرف پاکستان وایران تقویه میشدند با همکاری ها مالی امریکا سقوط کرد . باازبین رفتن حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان حزبی که تنها سیاست را یکه تازمیخواست وبه اندیشه ها وباورمندی های دیگران که مخالف این حزب بودند وقعی نمیگذاشت . همزمان که حکومت داکترنجیب الله درافغانستان توسط  مجاهدین ازصحنه سیاسی برداشته شد نیروهای آن حزب متلاشی گردیدند حاکمیت درافغانستان به دست مجاهدین بود مصروفیت زیاد ترجنگ های داخلی وبین تنظیمی روز به روز شدت اختیارمینمود درین موقع دکتاتوری حزب کمونست شوروی ازقدرت به طرف نابودی رفت جمهوریت های نوپای مانند تاجیکستان ، ازبکستان، ترکمنستان، قزاقستان ، آذرباییجان، قرغزستان و غیره منحیث کشورهای مستقل ازشوروی جدا ودرصحنه نقشه دنیا ظاهرشدند . بعدازجداشدن این کشورهای نوپا پیمان وارسا ماهیت خویش را ازدست داد وبالاخره ازهم پاشید حالا بعضی ازهم پیمانان وارسای سابق عضویت ناتورا حاصل کردند حالا که ایالات متحده امریکایکه تازمیدان بوده دربحرهند وخلیج فارس برای کنترول منطقه قوت های وافری دارد وازجانب دیگر درافغانستان ، عراق ونقاط دیگرمنطقه دست بالاداشته روی این اصل چین ، روسیه وهم پیمانانش تشویش دارند امریکانیزاین حرف را همیشه با خود دارد که ازیکطرف پاکستان دوست استراتیژی و هم پیمان من و انگلیس تقریبا اضافه تراز چهل سال است وازجانب دیگر امریکا نهایت تشویش دارد که اگر پاکستان را ازین بیشتردرمورد افغانستان فشاردهیم واولویت های افغانستان را برپاکستان مقدم بدانیم شاید پاکستان عضویت شانگهای را حاصل نماید چون درحال حاضراین کشوردوست دیرینه یک همکاراقتصادی خوب برای پاکستان است. بناء دقیق باید سنجید که درهمچوشرایطی با همچورقابت ها رقبای که هم ابرقدرت اقتصادی اند وهم نظامی آیا امریکا توان آن را دارد که به تنهایی درشرق وغرب باقی مانده وآیا میتواند دردنیای پهناورامروز صلح را تحکیم بخشد یا باید درپهلوی ناتو سازمان های دیگری نیز ایجاد شود . کشورچین که اکنون یکی ازابرقدرت های اقتصادی دنیا به حساب می آید روسیه موجود به شمول چین که ازسیاست های نظامی ، اقتصادی امریکا درمنطقه به خصوص درمورعراق ، ایران ، افغانستان ، اسرائیل رازی نیستند درتلاش آن اند تا پیمان نوپای شانگهای را زیاد ترتقویه نمایند وبه زودی سد راه یکه تازی های امریکا درمنطقه وجهان گردند روی این اصل ضروراست تا دربازه پیمان شانگهای مروری همه جانبه یی داشته باشیم وپس منظرآن را همه جانبه تحلیل وتجزیه نماییم. 

سازمان همکاری شانگهای که در جون سال (2001) توسط کشور های روسیه فدراتیف ، جمهوری مردم چین ، قزاقستان ، قرغزستان ، تاجکستان و ازبکستان تأسیس و پایه گذاری گردیده ، که در روند همکــاری های منطقه ئی و گسترش مناسبات نزدیک سیاسی ، اقتصادی و حتی نظامی از اهمیت خاص و قابل ملاحظه برخوردار می باشد .

هر چند کشور های عضو این سازمان از لحاظ موقعیت جغرافیائی که در سطح جهانی دارا می باشد ، از اهمیت خاص و ویژه برخوردار است ، زیرا موقعیت جغرافیائی کشـور هائیکه در این ســــازمـــان دارای عضــــویت می باشنـــد ، از اقیانوس منجمد شمالی تا اقیانوس هند و از رود (والگا) تا رود (لنا) که به گفتۀ یک دانشمند بنام (قلب زمین) یاد می گردد ، موقعیت داشته و از این رهگذر از ویژه گی های خاص سیاسی ، اقتصادی و ستراتیژیکی درخور اهمیت می باشد ، ولی افغانستان در چارچوب این سازمان بنابر موقعیت خاص ستراتیژیک و ژیوپولتیک می تواند نقش بیشتری را ایفا نماید.

افغانستان به مثابۀ پل ترانزیتی و تجارتی در میان کشور های اروپایئ و کشور های آسیای میانه و جنوب شرق آسیا موقعیت داشته و جایگاه خاص را در برقراری روابط میان کشور های اروپائی و جنوب شرق آسیا را که فطرتاً بخود اختصاص داده است ، می تواند مبادله کالا ها و اموال تجارتی از این معبر تاریخی صورت گیرد .

سازمان همکاری منطقه ئی شانگهای باتوجه با نیازمندی های امنیتی ، اقتصادی ، سیاسی و فرهنگی شکل گرفته و در حل قضایای مربوط به کشور های عضو آن قد برافراشت ، که اکنون اهمیت خویش را در همه ابعاد به اثبات رسانیده است و توجه کشور های جهانی را نیز بخود جلب نموده است ، که آنرا از ابعاد و زوایای مختلف مـــورد غــــور و بررسی می تواند قرار داد .

سازمان همکاری منطقه ئی شانگهای که در آغاز بمنظور حل و فصل منازعات سرحدی میان کشور های چین ، روسیه ، قزاقستان و قرغزستان ایجاد گردیده بود ، به تدریج در جهت اهداف امنیتی ، سیاسی و اقتصادی سوق یافت ، دلایلی که ضرورت ایجاد این سازمان را توجیه می نمود عبارت اند از موضوعات مانند تضمین و گرانتی امنیت آسیای میانه و دیگری حمایت از روند چند قطبی شدن جهان و تلاش برای تقویت و استحکام بیشتر صلح ، جلوگیری از قاچاق مواد مخدر و انسداد صدور از افراط گرائی مذهبی در حدود کشور های عضو آن سازمان می باشد .

از بدوایجاد و تأسیس این سازمان پیوسته تلاش بعمل آمده است ، تا امنیت در این منطقه بهبود یافته و پیشرفت لازم در جهت نیل به تحکیم ثبات حاصل گردد .

بررسی جایگاه خاص و ویژه این سازمان در منطقه برای کشور ما در رابطه با گسترش همکاری های منطقوی در جهت بازسازی و عمران مجدد با اهمیت تلقی می گردد ، ولی اهداف دور نمائی و ستراتیژیک را در چارچوب این سازمان نیز از نظر بدور نه انداخته ، بلکه جایگاه خاص خویش را در پهنای پیکر آن از همین حالا تحت بررسی قرار داده و با جستجوی آن باید پرداخته شود .

هرچند بدنه اصلی سازمان همکاری منطقوی را کشور های مانند جمهوری مردم چین و روسیه فدراتیف تشکیل می دهند و آن به موجب اینکه این کشور ها دارای قدرت هستوی بوده و از جانب دیگر در شورای امنیت سازمان ملل متحد از حق ویتو نیز مستفید می باشد ، اما کشور های دیگر نیز بنابر موقعیت های حساس جغرافیائی و ذخایر سرشار انرژی از جمله مواد نفتی و اهمیت ترانزیتی از موقف خاص برخودار اند ، کـه بدون آن نمی توان با ایجاد چنین یک سازمان دست می یافت .

کشور های روسیه فدارتیف و جمهوری مردم چین در تغیرات و تحولات این سازمان نقش بی بدیل را دارا بوده ، که هر یک آن نیز در جستجوی اهداف مورد نظر خویش در سطح جهان و در چارچوب این سازمـــان منطقه ئی می باشند ، از اظهارات رئیس جمهور ، جمهوری مردم چین (هوجن تاو) در نخستین اجلاس های کنفرانس چنین بر می آید ، بعد از جنگ سرد و فرو ریزی ساختار دو قطبی جهان ، مقوله و اصطلاح امنیت و دتانت مجدداً مورد بحث قرار داده و تعریف مجدد نمود .

سازمان مذکور به دنبال نشست های که در شهر های الماتی و بشکیک منعقد گردید علاوه از اهداف اولیه (حل منازعات مرزی) بسوی اهداف دیگر در زمینه های اقتصادی و همکاری های ستراتیژیک مانند احیای مجدد جاده های ابریشم و غیره نیز توجه مبذول داشته و قرارداد های متعدد و متناوب را به امضأ رسانیده است .

لزوماً ایجاد و تأسیس چنین سازمان بعد از پایان جنگ سرد می توان از زوایای متنوعی مورد بررسی قرار داد ، تقاضا ها و نیازمندی های اعضای سازمان علاوه بر مقتضیات جهانی ، ضرورت شکل گیری این سازمان را نیز متبین می سازد ، نیاز ها و توانمندی های کشور های ایجاد کننده این سازمان علی الرغم تضاد های ساختاری آنها که از همین اکنــون هویــــدا می باشد قابل غور و مداقه باید گردد .

از سوی دیگر فشار های منطقه ئی و فرا منطقه ئی مبنی بر ایجاد این سازمان روبه ازدیاد بوده که ناگذیر ایجاد آنرا حتمی ساخت .

پهنای (قلب زمین) که روسیه فدراتیف آنرا حوزه منافع حیــــاتی خـــویش می پندارد ، بناءً خواستار آنست تا صلح و ثبات در منطقه حیاتی آن توأم با بر قراری روابط حسن همجواری با همسایه گان آن استقرار یابد ، تا از این ناحیه مطمئین گردد .

از جانب دیگر جمهوری مردم چین نیز مانند روسیه فدراتیف مدعی اند که در چارچوب سازمان همکاری شانگهای دارای منافع حیاتی باید باشد ، مناطق سین کیانگ و تبت که قلب سرزمین کشور چین محسوب می گردد ، به عنوان یک قدرت قرن بیست و بعد از پایان جنگ سرد به مثابه ابرقدرت قرن بیست و یکم نیازمند به تضمین امنیت موقعیت خویش را در منطقـــه می باشد ، مقامات چینی این نگرانی های خویش را بی نقــاب ساختــــه و می گویند که (اویغورها) قصد دارند تا در ایالت خودمختار سین کیانگ جمهوری مستقل ترکستان شرقی را پایه ریزی نمایند ، و این را نیز باید تذکر داد که جمهوری مردم چین علاوه از مرفوع ساختن نگرانی های فوق در صدد آن است ، تا با منابع انرژی آسیای میانه دسترسی دراز مدت را نیز داشته باشد و علاوه از آن حساسیت کشور چین در آن نیز نهفته است که افراط گرائی مذهبی سین کیانگ و تبت را نا امن و بی ثبات خواهند ساخت باید تدابیر پیش گیرنده را در جهت عدم گستـــرش چنین ایدیال باید اتخاذ نماید .

 

§        اهداف عمده و اساسی ساختار سازمان همکاری شانگهای بعد از پایان جنگ سرد میان بلاک های شرق و غرب همانا تدوین قواعد جدید نظامی و امنیتی و همچنان گسترش پیمان ناتو به سمت شرق قبل از وقوع حوادث یازدهم سپتامبر سال (2001) کشور های جمهوری مردم چین و روسیه فدارتیف را وادار ساخت ، تا در چارچوب همکاری های منطقه ئی به قطب بندی جدید بپردازند ، که البته حسب نیازمندی های بعدی در عرصه های مختلف توسعه خواهند یافت .

 

§        نیاز مبرم دیگر برای ایجاد و ساختار این سازمان عقیم ساختن افراط گرائی مذهبی در آسیای مرکزی است ، که علاوه از این تهدید افراط گرائی به مناطق سین کیانگ و تبت کشور چین نیز متوجه بوده که چین خواهان آن اند ، تا صلح و ثبات در مناطق یاد شده استقرار یابند زیرا در مناطق متذکره ذخایر سرشار نفت کشف گردیده اند و از جانب دیگر پایگاه های عمده نظامی و مراکز آزمایشی سلاح های اتومی مربوط به ارتش خلق چین در آن ولایت مستقر و جابجا گردیده اند ، که نباید از طرف اویغور های ولایت سین کیانگ مورد تهدید قرار گیرد .

 

روسیه نیز موارد مشابه را در این سازمان جستجو و دنبال می نماید ، جنگ چندین ساله با آزادی خواهان چیچن باعث آن گردیده است تا افراط گرایان مذهبی در جمهوری های همجوار آن انسجام یافته که این خود خطر جدی برای روسیه تلقی می گردد ، که تداوم آن منجر به فعالیت های گسترده تروریستان می شود ، که روسیه مسلماً از این فعالیت های افراط گرایان مذهبی نگران می باشد .

 

سازمان  همکاری شانگهای ازبدوتأسیس خویش جلسات سالانه را در پایتخت های کشور های عضو دایر می نمایند و با صدور اعلامیه ها با تصامیم و فیصله های آن مبنی بر تحقق آن پیوسته تأکید می ورزند ، به گونه مثال در اجلاس های گذشته فیصله های آتی مورد صدور قرار گرفته است :

 

§        تقویت همکاری با محور های سیاسی ، اقتصادی ، تجارتی و نظامی بمنظور تبدیل آسیای مرکزی به یک منطقه صلح که ثبات در آن نهادینه شده باشد .

 

§        مبارزه مشترک برضد جدائی طلبی و تروریزم بین المللی و مهاجرت های غیر قانونی و بی لزوم .

 

§        احترام به اصل حاکمیت کشور ها ، دفاع از اصل مالکیت براساس منشور ملل متحد .

 

§        تلاش در جهت ایجاد امنیت منطقه ئی از طریق حل و فصل مسالمت آمیز تمامی منازعات در چارچوب قطعنامه های سازمان ملل متحد .

 

در اجلاس 2005  سازمان همکاری شانگهای که در شهر بیجنگ پایتخت جمهوری مردم چین با اشتراک سران کشور های عضو تدویر یافته بود ، علاوه از اعضای اصلی این سازمان که تعداد آن به (6) کشور می رسد ، سران کشور های ایران ، پاکستان و افغانستان نیز در آن بحیث کشور های ناظر در اجلاس آن اشتراک داشتند ، که نماینده کشور هند نیز به آن پیوست و بحیث ناظر در اجلاس آن اشتراک ورزید ، اینکه جلالتمآب حامد کرزی رئیس جمهور ، جمهوری اسلامی افغانستان نیز در رأس هیئات افغانی در اجلاس سازمان اشتراک ورزیده بود ، می توان با اهمیت تلقی نمود ، زیرا بعد از حوادث یازدهم سپتامبر که بلافاصله منجر به واژگون ساختن رژیم طالبان گردید ، روند بازسازی واعمار مجدد در افغانستان نیز با همکاری جامعه جهانی آغاز یافته است ، این کشور که در طی چندین سال درگیری و برخورد های مسلحانه فرصت های لازمی را برای پلان های انکشافی و عمرانی در اختیار نداشته است اکنون با ایجاد سازمان همکاری منطقه ئی می تواند ، همکاری های منطقه ئی را در جهت تقویت بنیه اقتصادی ، سیاسی و افزایش مراودات کشور های منطقه را با خود جلب نماید .

در راستای مبارزه مشترک با تروریزم ، کشور های عضو سازمان همکاری شانگهای نظر مشترک و صدی واحد به مثابه پشتیبانۀ نیرومند که در عقب این سازمان قرار دارد ، می تواند ردر برابر جنگ با تروریزم در سطح منطقه ئی و جهانی با اقدامات قاطع و عملی متوصل گردند ، که افغانستان نیز می تواند در جهت تثبیت ثبات و تحکیم صلح و همکاری نزدیک با کشور های عضو سازمان همکاری شانگهای داشته باشد .

یکی از اهداف عمده این سازمان اصل احترام به حاکمیت ملی کشور های عضو می باشد ، بناءً به موجب اینکه افغانستان جنگ زده بیش از دو دهه از مداخلات قدرت های منطقه ئی و فرا منطقه ئی خسارات هنگفت را متحمل شده و رنج های بی کران و درد آور را پشت سر گذاشته است ، در خصوص احترام به اصل حاکمیت ملی بروفق منشور سازمان ملل متحد و قانون اساسی افغانستان اصل حاکمیت ملی کشور ها را محترم شمرده و به آن ارج بی همتا قایل اند ، علاوتاً به نسبت اینکه افغانستان به مثابه مسیر مساعد ترانیزیتی می تواند کشور های آسیای میانه را با اروپا اتصال دهند ، در همین زمینه خاص سیاست خارجی جمهوری اسلامی افغانستان به سمت گیری و جهت گیری همگرائی منطقه ئی تلاش می ورزد ، قابل قدر و تمجید می باشد .

اینکه سازمان همکاری شانگهای اهمیت روز افزون خویش را در عرصه های سیاسی ، اقتصادی و امنیتی را به اثبات رسانیده است از ظرفیت های فنی و تخنیکی آنها باید به نفع خویش استفاده مؤثر و حتی المقدور باید نمود ، زیرا کشور شدیداً نیازمند همچو مساعدت های کشور های منطقه و جهان می باشد .

سازمان همکاری منطقه ئی شانگهای که بعد از اتحادیه اروپائی و سازمان سیاسی و نظامی ناتو بزرگترین سازمان در سطح منطقه ئی و حتی جهانی تلقی می گردد ، ایالات متحده امریکا آنرا از دیدگاه دیگری تحت غور و بررسی قرار می دهد ، هر چند ایالات متحده امریکا به ظاهر کدام واکنش منفی در برابر این سازمان از خود نشان نداده است ، ولی از قراین چنین استنتاج بعمل می آید ، که ایالات متحده امریکا از ایجاد و گسترش کنونی این سازمان نگران می باشد و در صدد آنست تا موانع و چالش ها را در برابر آن ایجاد نماید ، ایالات متحده امریکا حراس از آن دارد ، که سازمان همکاری منطقه ئی شانگهای می تواند در آینده با یک سازمان نظامی تمام عیار مبدل گردد و این پیشبینی ها از آنجا نشئت می گیرد ، که کشور های چین و روسیه که دارنده سلاح های اتومی و عضویت در شورای امنیت سازمان ملل متحد نیز می باشد می تواند در برابر ایالات متحده به مثابه قطب مخالف نقش و رول خویش را در قضایای جهانی ایفا نماید ، تحلیلگران سیاسی نیز عقیده برآن اند ، که رشد سریع جمهوری مردم چین که در عرصه صنعت و تولید کالا ها مارکیت جهانی را تحت شعاع خویش قرار داده است و از جانب دیگر به پیشرفت های نظامی نیز دست یافته است می تواند ، الی سال های (2015) و یا سال (2020) عملاً در رأس یک بلاک جدید سیاسی و نظامی قرار گیرد و جهان کنونی یک قطبی را به جهان دو قطبی مبدل سازد ، زیرا برخی از تحلیلگران اوضاع ، وضع متشنج کنونی که در عراق و افغانستان تسلط یافته است ، ناشی از عدم توازن و بیلانس جهانی می دانند که این عدم موازنگی جهان کنونی را در بحران های عمیق فرو برده است و جهان دیگر نمی تواند چنین حالت را دیگر پذیرا بـاشد ، بناءً ضرورت احساس می گردد تا نظم نوین جهانی جای روش های قبلی را جاگزین گردد .

جمهوری اسلامی افغانستان که از اهمیت خاص ژیوپولتیک برخوردار است بعید از تصور نیست ، که باردیگر به مثابه حایل در میان ابر قدرت های بزرگ قرار گیرد و حاکمیت ملی آن یکبار دیگر تحت سوال واقع گردد ، ما باید از تجارب تاریخ بیاموزیم و نگذاریم که تاریخ یکبار دیگر تکرار و هست و بود کشور توسط ابر قدرت ها بلعیده شود ، ما به کشور های منطقه بخصوص به برخی از کشور ها مشکلات و پرابلم های فراوان داریم ، که از گذشته ها به انبار پرابلم ها تبدیل و در سر راه مان موانع جدی را ایجاد کرده است .

در چنین اوضاع سیاسی و نظامی که کشور ما در برابر آن قرار دارد ، ایجاب می نماید ، تا کشور عزیز ما با نظرداشت جو سیاسی و نظامی کنونی که در سطح منطقه ئی و فرا منطقه ئی قرار دارد ، با تحلیل و تعمق بیشتر علمی و منطقی در صدد متحدین و منطقه ئی و جهانی گردد ، زیرا در چنین حالت پیچیده و ناهمگون و صف آرائی های جدید پیشبرد سیاست عدم انسلاک و آنهم در زمانیکه ، سازمان کشور های عدم انسلاک دیگر موجودیت عملی خویش را طوریکه ایجاب می نمود از دست داده است و آنرا می توان در شرائط کنونی یک ایدیال غیر عملی و نامؤجه پنداشت که دیگر نمی تواند در چنین اوضاع پرتحرک و نوسان در مقیاس جهانی ممد و نافع واقع گردد و از جانب دیگر در عصر هم گــــرائی و گلـــوبلایزیشن نمی توان کشور در حالت انزوا و آشکار و انتظار تحجر آمیز قرار گیرد ، برخلاف ایجاب می نماید تا از امکانات فنی و تخنیکی جهان معاصر کشور های دوست و مساعدت کننده استفاده اعظمی بعمل آید .

با نظرداشت اوضاع سیاسی و نظامی کنونی در فکر و اندیشه آینده سعادت بار برای کشور و مردمان خویش گردیم ، زیرا بدون اتخاذ موقف داهیانه و عاقلانه نمی توان جوابگوی آن نیازمندی هائیکه در برابر جمهوری اسلامی افغانستان قرار دارند ، بوجه احسن فایق گردیم ، اوضاع و روند حوادث بر سرعت به پیش می تازد ، لهذا چنین اوضاع مستلزم آنست تا در جهت تدوین سیاست های کاملاً علمی و منطقی متناسب با اوضاع کنونی و فردا همت گماشت و از حوادث جاری نباید عقب رویم ، بلکه با اوضاع و حوادث همتائی نمائیم ، عقب گرائی از منافع ملی در حال حاضر و آینده خسارات زیانبار و جبران ناپذیر را در پی خواهند داشت ، با اطمینان و باور کامل می توان گفت که تعقیب سیاست های دقیق،مدبرانه و سنجیدهء منطقوی خارجی جمهوری اسلامی افغانستان متضمن صلح و آسایش در کشور و انکشاف اصل همزیستی مسالمت آمیز در منطقه و جهان خواهد گردید .

مکلفیت همه ما اینست تا با استفاده از فرصت های مساعد و ممکنه استفاده اعظمی نموده و در جستجوی حفظ منافع ملی و در جهت استحکام حاکمیت ملی گام های استوار برداشته و به نقش و اتوریته کشور در سطح منطقه و جهان با مساعی مشترک باید افزود. ما اگردرسیاست های منطقوی خود زیاد ترتجدید نظرنکنیم همگرایی های منطقوی را به وجود نیاوریم نمیتوانیم آنچه را که به خاطرصلح ازدیدگاه تیوریکی باخودداریم جامهء عمل بپوشانیم . باهمه دست اندرکاران سیاست وتحلیل گران مشورهء برادرانهء من این خواهد بود اگرما منطقه و همسایه ها را با خود داشته باشیم همه چیزازآن ما ماخواهد بود درغیرآن آنچه که تاکنون درحاشیه بوده ایم بازخواهیم بود بلکه کنارترودورترخواهیم رفت.

 

 


بالا
 
بازگشت