احمد ویکاس امید

vecuas@yahoo.dk 

 

تا افغان درقاره آسیاست ابر قدرتان در نمی مانند.

 

بیان واقیعت و پذیرفتن آن بیانگرشجاعت و منطق فرد  یا گروه از افراد جامعه بوده و سبب حل واقعی معضلات در جوامع فلاکتبار میگردد. منبع اصلی شکل گیری و گسترش مشکلات از یک فامیل گرفته تا سطح کشور و منطقه در نشنیدن و یا عدم بیان حقیقت از جانب افراد خانواده یا جامعه میباشد. پس چه بهتر که ما منطق را منشأ اعمال و کردار خویش قرار بدهیم.

با مرور بر گذشته های دور و نزدیک و خوانش تعمق روی آن چه که گذشت. بر ما میرساند اینکه همیش سرنوشت وبه بد بختی کشاندن ملت و مملکت نتیجه  تصامیم  و عملکرد احساساتانه بزرگان،سران،زعیمان خواسته و ناخواسته   دور ازدرک منطق شرایط حاکم در مملکت و منطقه بوده و میباشد.

 کسب افتخار، شهامت و حفظ آن بیانگر خرد و منطق یک ملت میباشد.غیرتی  که  بجا و به مورد باشد افتخار آوری و قدرت افزونی را در بر میداشته باشد. و اما غیرت بیجا و بی مورد منتج به ذلتکشی و خوار شدن میگردد.

چنانچه گفته اند.( مشتی که امروز به فرق کسی زنی ولی فردا از پایش بگیری . بهتر که آن مشت را نه زنی)نشیب و فراز های تاریخ کهن و معاصر افغانستان عزیز بیانگر دستخوشی های از آن قبیل است که در بالا ذکر شد. ما بجای اینکه با چشمان باز و براساس حکم منطق بر حوادث نگاه کنیم  با تأثر و تأسف فراوان باید گفت با احساسات نگاه و عمل می کنیم. همین است نکته اصلی ضعف ما که بر خود هزار نوع ذلت را خریداری مینمائیم و بهای آنرا خون و عزت پرداخت می کنیم. و هوشیاران گرک صفت عرصه رقابت به بسیار ساده گی توانسته اند وتا هنوز میتوانند با گذاشتن انگشت و فشاروارد کردن روی آن نکته سیل از احساسات براه بندازند و منافع خویشرا کسب کنند.

ما غافل از سناریو ها و نا شناخته از صحنه ( شاه  دولا نه ) بازیگر میدان رقابت های سناریستهای عقب صحنه بازی هستیم  از به اصطلاح استرداد استقلال از انگریز ها و ادعای ( دا پشتونستان زمونژ )  ، ادعای ساختن جامعه بدون استثمار فرد از فرد ، پیاده ساختن شریعت غرای محمدی گرفته تا آوردن د موکراسی تیپ مدرن امروزی در افغانستان در چوکات ساختن و بنا گذاشتن تشکیلات چون احزاب مترقی و روشنگر، اسلامی های میانه رو و تند رو ویا دموکراتان چپ و راست همه وهمه نقش بازئ بیش ثابت نشد. حوادث بوقوع پیوسته قرن بیست میلادی در کشور ما(  افغانستان عزیز ) نتیجه خواب آلوده گی و احساسات زده شده هایست که ملت ما در طی قرن ، بهای آنرا با خون و عزت خویش بی حذر ریخته اند. و نباید بیشتر از این ما خود وسرنوشت خورا دستخوش احساسات غالب برما  کنیم .

از سیر تکامل زنده گی بشر باید خویش را آموختاند یعنی از اولین نزاع دو برادر( عابیل و قابیل ) که منجر به ریختن خون  برادر بر مبنای منفعت شخصی بود باید عبرت گرفت که همه فعالیت بشر گذشته حال وآینده بر محور منفعت میچرخد.

باشنده گان حریص این کره خاکی ( خانه بشر) را در بعد مادیگرائی تنگ و کوچک میدیدند با براه اندازی انقلاب صنعت الکترونیک مؤفق به کوچک ساختن و تسخیر کامل آن در بعد فکری گردیده اند.

اینجاست که با محدود ساختن بُعدی و زمانی این کره دیگر کلمۀ سیاست و سیاست بازی با معنی شدنش در نزد بشر امروز بی معنا ثابت شد. از آنجاۀیکه سیاست چال ، اغوا کردن و بیخبر نگهداشتن را معنی میدهد در عصر کنونی دیگر بی مفهوم وبی اثر گردیده.

فریبکاران، مداریان و مداح هان قرن بیست توانستند اهداف جاه طلبی و مغرزانه شانرا در پوشش های مکاتب شکست ناپذیر و ایدیولوژی های مخیل فنا پذیر بشری خویشرا در مغز عده از افراد جامعه ما القاح نمایند و بخاطر نیل به آرمانهای شان افغانهای متحد و یک پارچه را به گروه ها پارت ها و با گذاشتن اسمای چون اشرار در یک گوش و کمونست، بچه لینن خوانده در گوش دیگر ملت خوشباور ما پف نمودند و بدینترتیب در بین دو قطب ( دو قوچ ) پای ما را شکستاندن.

و اما در نتیجه، احکاکی های سران پاکستانی پخته و خوب از آب درآمد و با همدوش شدن با دو رقیب ( کمونستان کاخ کرملین و کاوبای بچه های کاخ سفید) در نقش روبا بسان شغال با استفاده از لاشخوری های جنگ گرم دوران سرد در افغانستان خود را در مقطع کوتاه زمانی به پلنگ درنده و خون آشام تبدیل نموده واشک های شانرا در شاه رگهای ملت تا بیره فرو بوردند.

بناءاً گذشته تاریک و تلخ تاریخ کشور بیانگر عدم صداقت دلسوزی واقعی نسبت به ساکنین این سر زمین از جانب واک داران چشم بسته احساساتی میباشد.

هر گاه با وصف افشاه شدن تمام چال ها و اغوا کردن ملت ما در دوره های مختلف از جانب غارتگران قطبی ( شرقی و غربی ) باز هم عبرت نگیریم و چاره کار خود نسنجیم و بگذاریم تا مداریان صحنه منفعت طلبی  بر ما چه حُوده میکنند.

 وای، ای، وای بر حال ما!!!!!!!!!!!!!!! نسل های بعد ما.

تا آنجائیکه هویداست در اوضاع و احوال کنونی مبارزات و جست و خیز های که از جوانب مختلف بالای همدیگر صورت میگیرد بر مبنای پخش و یا ملغا کردن اندیشه و یا ایدیولوژی نیست بلکه همه یکدیگر را درک کرده و تعقیب مینمایند که همانا منفعت اقتصادی در بازار های نفت و صنعت است.

پس واژه سیاست و سیاستمدار پوسیده شده در مقابل واقعیتهای امروزی جهان، منطقه وکشور ما تعریف میشود.

ایجاد محور در دور خود دور خوردن وبرف بام یک بر دیگر ریختن ادامه وتحقق شعار کهنه کاران انگلیس یعنی تفرقه انداز وحکومت کن میباشد. گسترش فساد در ادارات دولتی و براه اندازی جنگهای قوای ثلاثه کشور [ قوای مقننه، قضایه آجرائیه]

و پوشش دادن همه این شعبده بازی ها در قالب کلمه دموکراسی جز ضایع ساختن وقت و رسیدن به اهداف و منفعتهای استراتیزیک کشور ها و قوتهای ذیدخل چیزی بیش نیست.

ناآگاهان زمامدار امروزی در افغانستان باید از زنگهای بصدا در آمده رقابت و منفعت جوی رقیبان سلطه جو  امریکائ، اروپائ ، استرالیائ و متباقی لاشخوران خود را آگاه و بیدار بسازند. ولازم نیست که دیگر در معامله گری ها متاع پر بها را در مقابل وعده های سر خرمن وبه امید بزک بزک نمر تا جو لغمان برسد در مقابل جلوه نمائ باغهای سرخ و سبز از جانب مداریان ماهر با آنها به معامله گری بنشینند.

عملکرد های امریکا وشرکای غربی اش طی چند سال اخیر در دو کشور بحران زده [ عراق و افغانستان] موجب گردید تا یک بار دیگر کشور های صنعتی و نو درحال قدرتمند شدن را بهم نزدیک و هم مسیر سازد.

مثال زنده این ادعا تشکیل و گسترش پیمان شانکهای بوده میتواند.هرچند که در ابتدا  این پیمان روی اهداف اقتصادی ایجاد و پایه گذاری شد. با گذشت مدت  زمان کوتاه و بر اساس جو حاکم نظامی در مرز های این پیمان و واقیعت های عینی در منطقه آسیا بنابر ضرورت شرایط امروزی جهان ومنطقه بخودی خود در آینده های نه چندان دور به یک پیمان نظامی تبدیل خواهد شد. این امر طبعی و خواست زمان است.

سیاست یک قطبی روبه زوال شده وبرای بشریت جز بی امنی و تباهی چیزی بیش به ارمغان نیاورد. وطوریکه ساختار فزیکی  کره زمین نشان میدهد که موجودیت قطبین سبب ایجاد تعادل در روی و ماحول آن گردیده. بر ساکنین آن نیز یک ضرورت مبرم بشمار میرود تا از یک جانبگری بر گردند به دو قطبی شدن تا باشد نظم وتعادل بسان دهه های پیش از 90 م بر گردد تا هر قدرتی را مرزی و حدی باشد.

چنانی که افغانستان محل مغلوبیت و خاتمه بخشیدن سیستم دو قطبی جهان در دهه نودم میلادی انتخاب شده بود. امروز نیز بمثابه محل شکل گیری وتولد یک قدرت و قطب نو در سیستم اداره دنیا البته با تغیر کلی محتوا وشکل با قطب وارسای دهه

نود که آنوقت بیشتر بر پایه مبارزات ایولوژیکی استوار بود ولی امروز بر مبنای منفعت جوی اقتصادی وجلوگیر ازغارتگری

ایجاد میشود انتخاب مجدد گردیده است.

بهتر و ضروری پنداشته میشود که اراکین دولتی از خرد ومنطق امروزی کار گرفته و در این بازار با بکار اندازی تکتیکها و معامله گری ها از علم تجارت مروج روز بهره گرفته و رقیبان را در مسیر داوطلبی کوشش کنند سوق دهند. و یک روپیه نقد رابهتر صد روپیه نسیه دانسته عمل کنند.

زعمای کشور باید از روشهای قبایل گونه کار نه گرفته و نباید روش یکجانبه را اختیار کنند. هم با کشور های غارتگر که هم اکنون افغانستان را در کام  به بلعیدن بردند و هم کشورهایکه در صدد آنند که در کام غارتگران نروند نقش پاکستان دهه جنگ غرب و شرق را ایفا کنند. تا ثمره آله دست بودن دیگران را در بدل آبادی و قدرتمند شدن کشور بسان پاکستانیها کسب کنیم. واز چانس بدست آمده در جهت مثبت استفاده اعظمی صورت گرفته و بر ذلتگری ها شاه دولائ های اراکین و زعما  بدينترتیب خاتمه بخشوده تاملت و کشور را از ذلت به عزت صاحب سازیم.

به امید آنچنان روز و کسب عزت بربادرفته و  وحدت ازهم پاشیده ملت افغان در سراسر این کره خاکی.

 

با عرض سلام و ادب

احمد ویکاس امید

دیار غربت

 شهر کپنهاگن کشور دنمارک

 24.12.2007

 


بالا
 
بازگشت