مصالحه با طالبان غفلت از تفکر طالباني

 

محمد قاسم وفایی زاده

 

پس از مدتها مذاکرات پشت پرده و تلاش هاي وسيع و همه جانبه دولت براي بازگشت طالبان، در اين اواخر اين موضوع به صورت جدي تري از سوي حامد کرزي و اعضاي دولت مطرح شده است و چندي است که ذهن سياست پيشه گان و حلقات سياسي و بانيان حکومت را به خود مشغول نموده است.

چند سال پيش آقاي کرزي در اجلاس سراسري شوراي علما موضوع عفو و بازگشت طالبان را مطرح کرد و طالبان مجرم را به 50 نفر محدود ساخت. ظاهراً اين اولين اظهار نظر رسمي آقاي کرزي در رابطه به ماجراي طالبان و نحوه پايان بخشيدن به جنگ و گريزهاي آنان بود، و بيشتر به يک نظر سنجي و ارزيابي ميزان آمادگي هاي ذهني براي پذيرش طالبان، در ميان طرف هاي سياسي و مردم افغانستان شباهت داشت.

اما از آن زمان به بعد، اين تلاش ها به صورت پيگير ادامه يافت و ديگر به صورت جدي با مردم مطرح نشد و احزاب جهادي نيز طرف مشورت قرار نگرفت، البته در اين مدت آمادگي ذهني زيادي هم براي طرح رسمي اين موضوع وجود نداشت، هنوز مردم از جنايات وحشتناک، قتل عام و فتواهاي ويرانگر رهبران طالبان که از آدرس دين صادر مي شد، وحشت داشتند. و اين امر باعث مي شد تا اين پروسه با حوصله مندي بيشتري مورد اجرا قرار گيرد.

اما بعد از انتخابات و پايان يافتن دوره هاي موقت و انتقالي که رئيس جمهور در مرحله جديد و در برابر مطالبات سياسي جديد قرار گرفت، وجود جنگ هاي مقطعي اما پي در هم در جنوب و جنوب شرق کشور و اوضاع نابسامان امنيتي در ساير مناطق کشور، آقاي کرزي را بر آن داشت تا امنيت را در صدر برنامه هاي کاري خود قرار دهد، و راهبرد سياسي مشخص را براي تامين امنيت و ايجاد ثبات سياسي در کشور، در پيش گيرد.

عزل و نصب تعدادي از رهبران يا فرماندهان سابق مجاهدين براي کاهش قدرت و ساحه تاثير آنان از اقدامات عملي آقاي کرزي براي توسعه بيشتر حاکميت مرکز بود، که در چوکات همين راهبرد صورت گرفت. در اين اواخر دعوت رسمي از طالبان با تشکيل کميسيون مصالحه ملي به رياست جناب حضرت صبغت الله مجددي، جزئيات بيشتر اين راهبرد سياسي را معرفي کرد.

در مرحله جديد دولت با گشاده رويي بيشتري از طالبان دعوت کرد و آنان را تحت پوشش برنامه عفو عمومي قرار داد آقاي مجددي رئيس کميسيون مصالحه ملي رسما از ملا عمر و گلبدين حکمتيار و ساير رهبران طالبان خواست تا در کنار دولت قرار گيرند و دست از مخاصمت و دشمني با دولت آقاي کرزي بردارند، که اين خواست دولت از سوي ملاعمر رد شد.

اگر به جريان تلاش هاي دولت براي آوردن طالبان در کنار دولت نگريسته شود، به موضوعات و دلايلي برخواهيم خورد که دولت را در پيشبرد اين هدف به دقت و تامل بيشتري فرا مي خواند. درست است که مجموعه اي به نام طالبان تا حال زنده اند و در بسياري از نقاط کشور ناامني بوجود مي آورند و در برابر نيروهاي دولت و نيروهاي قواي ائتلاف جنگ و گريزهايي را راه اندازي مي کنند، اما همه اين حرکت ها معطوف به وجود ملاعمر و يا چند رهبر کليدي طالبان نيست، تا با آمدن ملاعمر يا گلبدين موج فتنه بخوابد. بلکه بايد اين پروسه در ابعاد گسترده تري مورد تامل و بازنگري قرار گيرد.

آنچه تا کنون از نحوه برگشت افرادي مانند متوکل واضح شده است، که اين پروسه تنها برگشت افرادي به نام طالب را در پي ندارد بلکه طالبانيزم را نيز با خود خواهد آورد.

متوکل وزير خارجه حکومت طالبان اولين فرد از کادر رهبري طالبان بود که به دولت پيوست و پس از دو هفته بازداشت، در صفحه تلويزيون ظاهر شد و بعد در قندهار خود را براي شرکت در انتخابات پارلماني نامزد نمود. آقاي متوکل در صحبت هايش با رسانه ها از جمله در مصاحبه با تلويزيون طلوع ، راديو بي بي سي و يک تلويزيون خصوصي پاکستاني هيچگاهي از رفتار طالبان و موقف گيري آنها نسبت به مسائل سياسي و اجتماعي و تفسيري که آنها از دين در شرايط جديد عرضه کردند و يا سوء استفاده اي که آنها از نام دين انجام دادند و يا قتل عام ها و زمين سوزي هاي که آنها از آدرس دين به نام تطبيق حکم خدا انجام دادند، اظهار پشماني نکرد، فقط گفت که مهمان آنها (اسامه بن لادن) از روحيه مهمان نوازي افغانها سوء استفاده کرده و با حمله به برج هاي منهتن در آمريکا افغانستان را در کام جنگ سپرد. بر علاوه او موضوعاتي را يادآور شد که بايد دولت فعلي با پيروي و الگوگيري از طالبان به آنها بپردازد از جمله موضوع امنيت (امنيتي که بروز قتل عام هاي وحشتناک ، ارعاب و تخويف و کيبل و ... بوجود آيد). به مکتب رفتن دختران با حفظ حجاب آخرين فتواي آقاي متوکل بود.

اين برخورد وي نشان داد که طالبان مي خواهند در فضاي جديد نيز تاثير گذاري خود را داشته باشند و به نحو مطلوب جريان سياسي را به نفع خود تغيير دهند. و با استفاده از برنامه عفو و با بودن در کنار دولت نيز باز هم افغانستان را به سوي طالبانيزم بکشانند. جرياني که هيچ چانسي براي موفقيت ندارد.

حضور آبرومندانه متوکل و زمينه يابي او براي کانديد شدن در انتخابات پارلماني بدون موجوديت هيچ معيار مشخصي و موضع گيريهاي رهبران پرده نشين طالبان که تا کنون در جبهه مخالفت قرار دارند اين نگراني را بوجود آورده است که آنان مي خواهند با جنگ و گريز و انجام چند بازي سياسي، با فرهنگ اندک تعديل شده طالباني وارد عرصه سياست و قدرت شوند و اين امر تهديد جدي به پروسه دموکراسي در کشور به شمار مي آيد.

و از سوي ديگر جريان نوپاي دموکراسي در کشور که تا هنوز شامل فرهنگ و شعور سياسي مردم نشده است و تا هنوز تفسيرو قرائت رسمي و درستي دارد، و در ميان جامعه و مردم به شکل يک امر نهادينه شده در نيامده است کمتر قدرت ايستادن در برابر امواج خشونت و تحجر را دارد، و هنوز خطر سوق داده شدن کشور به سوي بدبختي وجود دارد.

لذا اگر دولت تنها مصالحه ملي را مي خواهد، لازم نيست با توزيع امتياز به دشمنان مردم و با پديد آيي زمينه بازگشت فرهنگ طالباني اين پروسه پيش رود، بلکه دولت بايد در راهبرد تعيين شده خود تجديد نظر کند و با جديت و قاطعيت و خردمندي بيشتري به مشکل طالبان و تروريزم در افغانستان بيانديشند و عمل کنند.

طالبان چند نفري نبوده اند که مردم افغانستان را به کام مرگ کشاند و کشور را در آستانه نابودي قرار دادند بلکه اين ويرانگري ريشه در فرهنگ و نوع ديد و بينش ديني و سياسي داشت که بانيان استعمارگر طالب آن را از مدارس پاکستان وارد کردند. فرهنگ و تفسير ديني که همه اين جنايات را درست و حلال مي شمرد.

و اکنون آمدن چند نفر در کنار دولت اين مشکل را حل نمي تواند، بلکه دولت با استمداد از مردم و علماي ديني براي نابودي چنين برداشت ديني و فرهنگ واپسگرايانه طالباني تلاش کند، تنها با مرگ اين فرهنگ است که طالبان مي ميرند در غير آن صورت اگر ملاعمر و گلبدين به شبکه هاي سياسي داخل دولت بپيوندند، شاگردان اغوا شده هاي ملاعمر و فريب خوردگان آنها با همان انديشه و بينش خطرناک خود باقي خواهد ماند. همانهايي که در ده افغانان، کوچه مرغ فروشي و ... بمب مي گذارند و با کشتن چند هموطن مسلمان خود آرزوي بهشت برين در سر دارند. و در ضمن انان نشان داده اند که به این اسانی هم در کنار دولت نمی ایند و با حملاتی که دراین اواخر و ظاهرا به پاسخ دعوت اقای کرزی انجام داده اند که خونین ترین حملات در طول چند سال گذشته به حساب می اید واضح می سازد که طالبان در پی امتیازات بیشتری هستند و می خواهند اوضاع رابه نفع خودشان بچرخانند و تا مین کننده منافع حامیان پاکستانی خود در افغانستان باشند لذا اقای کرزی نباید همدردی و احساسات قومی انقدر گل کند و کمی به پیچیدگی اوضاع توجه داشته باشد.

در ضمن رئیس جمهور هنوز بسیار قبایلی می اندیشد و بر مهره های قبایل و خان ها و ملا ها و چهره های محلی طالبان تکیه می کند و داشتن انها را در کنار خود به مفهوم نابودی و تضعیف طالبان می داند و طوری که تا حال نشان داده استرتژی دولت در مبارزه با طالبان نیز استراتژی معطوف به چهره بوده  و شخصیت محور و  هیچ پالیسی انسجام یافته در برابر سیاست های مداخله جویانه  و فرهنگ طالب ساز و وارداتی ندارد بنا در این شش سال سخت پریشان رفتار بوده و بی برنامه عمل نموده است بخصوص پاسخ های شدید طالبان به این پریشانی در رفتار رئیس جمهور افزوده است.

و حوادث خونباری نظیر حادثه خونبار بغلان و حوادث مشابه ضعف مدیریتی دولت را در کنترل اوضاع نشان می دهد که می تواند با ناهماهنگی های درون سازمانی دولت و فضای التهاب زده موجود میان دولت و چهره های مخالف ان در درون پارلمان دورنمای اینده سیاسی گشور را بیش از پیش در هاله ای از ابهام قرار دهد. گاهی بدون تردید مخالفت های بی برنامه و اشفته اپوزیسیون احتمالا رئیس جمهور را به مذاکره با طالبان برای تغییر در موازنه قدرت می کشاند که چنین واکنشی خود بجای اینکه اوضاع را بهتر سازد به طالبان فرصت استفاده جویی های بیشتری را فراهم می سازد.

اما بجای این همه واکنش های احساساتی که به ناسازمان یافتگی عمیق دولت ارتباط می گیرد به اوضاع جنوب با دقت بیشتری برخورد می شد یقینا اوضاع تا این حد بحرانی نمی شد. بازیافتن علل و عوامل زمینه یابی مجدد طالبان و استفاده از نارضایتی های قومی در جنوب مهمتر از ملا های طالب است.

لذا بايد دقت داشت که رهبران طالبان که خود بيشتر از ما به پوچي کارشان واقف اند، چند مهره شکست خورده سياسي اند که اکنون پرده از چهره شان افتاده است و از مسند فتوا و شريعت متواري شده اند و به عنوان تروريست تحت تعقيب اند. بودن يا نبودن آنها تعيين کننده اصلي تحول و تغيير در تعامل سياسي کشور نيست.

اما فرهنگي که آنان براي چند اغوا شده و فريب خورده به ارمغان آورده و امروز به ميراث مي گذارند بسي خطرناکتر از آن است که ملاعمر يا افراد عمده در سطح رهبري طالبان، درست است که اينان ممد چنين جرياني اند اما اکنون تعيين کننده کلي نيستند. لذا در برنامه مصالحه بايد به دو نکته توجه داشت:

1-   طالبان در صورتي مي توانند در کنار دولت و مردم بازآيند که نوع ديدشان نسبت به مردم تفاوت کرده باشد. آنها بايد خود را مطابقت دهند نه اين که بينش متحجرانه خود را باز هم يدک بکشند، و آن را در کالبد پرالتهاب دولت تزريق کنند.

ريشه کن ساختن نوع ديد طالبان نسبت به جامعه و سياست و فهم ديني آنان از اسلام بايد جزو برنامه هاي اصلي دولت قرار گيرد و فرهنگ طالباني که با مرگ هر چه طالب باز هم طالب می زايد و طالب تربيه مي کند

 


بالا
 
بازگشت