فوروم چپ (افغانستان)

 

 

 

 

 

                                              فوروم چپ

                                                          اعلامیه چهارم

                                                 جنوری 2008

فقط جاروشدن جنایتکاران و دزدان رسمی  از مسند حکمروایی . . .

 

افغانستان در آتش  فقر و زمستان میسوزد. از صد سال بدینسو که انواع رژیم های استبدادی بر این کشور حکمروایی داشته اند، هیچ رژیمی مثل نظام کنونی و مافیاهای پیچیده به دور آن از مردم چنین فاصله وحشتناک نداشته و چنین خود را علناحامی جنایت کاران و متجاوزین معرفی نکرده است. این رژیم که شامل تمام جنایت کاران ، حتی  آن جنایت کاران ظاهرا بی مقام اما موثر در آن ، میباشد چنان به تاراج این کشور دست یازیده اند که تاراج چنگیزی را در تاریخ روسپید میسازد.

زمستان و فقر در سرزمینی که ملیارد ها دالر سرازیر گشته چهره رسوای دموکراسی غربی و جنایتکاران برآمده از درون جنگ را به همراه رژیمی که بر مردم منت میگذارد که جنایت کاران را بخاطر آنکه بر مردم نتازند از موش های حقیر به شیران درنده مردم کش تبدیل کرده ، نشان میدهد.

والی بیشرم و جاسوس ایران در ولایت هرات( انوری) که در عین حال مشغول غارت شباروزی است از "هموطنان خارج از کشور" میخواهد که به کمک قربانیان زمستان و فقر بشتابند. تا اینجای قضیه بسیار انسانی بنظر میرسد.امری که هموطنان خارج از کشور به اشکال گوناگون در گذشته انجام داده و بازهم به پیمانه  بیشتر و بیشتری باید و باید و باید انجام دهند. اما صحبت انوری به این جهت باید مورد دقت قرار گیرد که نمونه واضحی از تفکر غارتگران مسلط میباشد. انوری به غارتگرانی مثل خود که امروز در اقیانوس ویرانی سرتاسر کشور ما ،جزایری از کاخ ها و عیاشی را بر پا کرده اند چنین پیشنهاد و درخواستی را نمیکند. زیرا تنظیم های جهادی  این گرسنگان سیری ناپذیر تاراج وغارت هنوزهم درین فکر اند تا کوچکترین کمکهای رسیده به مردم را نیز بقاپند.

در هرات کودکان رانده شده از طرف رژیم ماورای ضد انسانی ایران و سایر کودکان،زنان و مردان را زمستان و فقر می بلعد. تنها آمار و ارقام رسمی حتی دستکاری شدۀ تلفات تکان دهنده است. اینهم بازسازی اینهم دموکراسی و اینهم اسلام جمهوری اسلامی ایران .

افغانستان بسوی یک فاجعه بشری پیش میرود. فاجعه ی که مسؤل آن  نیروهای تجاوزگر ،تنظیم های جهادی ومتحدین خلقی – پرچمی شان ،دولت مافیایی و طالبان میباشند.

ما در هر شرایطی که هستیم باید از رفتن افغانستان به کام فاجعه بشری جلوگیری کنیم. اما باید بدانیم که تنها با کمکهای مالی(که در عین حال بسیار ضرورند) نمیتوان جلو این فاجعه را گرفت. یگانه راه و بهترین راه آنست تا آلترناتیفی بوجود آورده شود که آگاهی و مقاومت مردم را سمت داده و جنایتکاران و دزدان رسمی را از مسند حکمروایی و غارت بعنوان عاملین اصلی ،یکسره جارو نماید. پس در جهت چنین هدفی باید هر چه بیشتر کوشید و آگاهی مردم را تا بدان حد بیشتر از امروز ارتقا داد که تنها به نفرین جنایتکاران بسنده نکرده بلکه برای رهایی ازین وضع به تشکل و آمادگی مدنی  و عملی خود بپردازند.

افغانستان اکنون دوزخ فقر، زمستان، تجاوزخارجی،تروریسم گوناگون و یکه تازی جنایتکاران جنگیست. باید این دوزخ را بر سر سازندگان آن ویران نموده و در جای آن اگر بهشتی  موعود ممکن نیست اما میشود که جامعه انسانی پاک شده از وحوش انسان خوار بنا نمود.

تظاهرات غزنی

یک سرآغاز جدید

در اینکه آیا تمام مقاومت جنگی علیه نیروهای اشغالگر مربوط حرکت عقب گرای طالبان میباشد شک و تردید های بیشماری موجود است. گسترده شدن و بخاک مالیده شدن پوزه تجاوزگران در ولایات غربی و جنوبی کشور نشان میدهد که حرکت گسترده مردمی که ازین همه بی حرمتی و جنایتکاری به تنگ آمده اند کم کم قدرت خود را بدین شکل تبارز میدهد. تاریخ کشورما در سه دهه اخیر نشان داد که تنظیم های اسلامی با تمام دالر خواری شان جز خرابکاری و ویرانگری زیرساخت های کشور کاری نداشته اند. طالبان نیز که از همان بستر ها(تنظیم ها و سازندگان آنها) برخاسته بودند جز کشاندن افغانستان به عقب وظیفه ی دیگری نداشتند. این نیرو ها چنانکه دیدیم با تمام هیبت ظاهری شان بسادگی مقهور حریفان شان میشدند.

پس نیروئی که ناتو را با تمام ساز وبرگ آن و سایر کشور های همکارشان را بزانو می آورد آیا میتواند تنها طالبانی باشند که هم منبع و هم فرارگاه شان معلوم است؟

اوضاع نشان میدهد که پیش ازینکه روشنفکران بخود آیند مقاومت بی سر وصدای مردمی به یک جنگ بدون سر و صدا تبدیل گشته و از آنجاییکه سازماندهی درست ندارد عملا مورد استفاده جنبش طالبان قرار میگیرد.

زمینگیر شدن ببر آتشخوار ناتو را نمیتوان از قدرت یک جنبش متلاشی شده ی مثل طالبان یا یک سازمان در غار پنهان شده ی مثل القاعده و یا یک سازمان جاسوسی که رگ وریشه آن با بریتانیا و امریکا متصل است مانند آی اس آی تصور نمود. چنین نیروهای ممکن نیست در برابر حریفی تا دندان مسلح بجنگند.

آنچه به حرکت کنونی ( که طالبان نیز در توازی با آن میجنگند و در عین حال از وجود آن استفاده تبلیغاتی نموده و ضمنا در جدال با عنصر نافرمانی در آن میباشند.) مربوط میشود تداوم، قدرت، وخصلت مانور پذیری و درعین حال توانایی اعاده صدمات مادی و انسانی در آن نشان میدهد که عنصر شرکت مردم در آن بسیار متبارز است. اما این جنگ  بعلت عدم رهبری و امکان سو استفاده شدن ازآن توسط  طالبان ،القاعده و آی اس آی سیمای بغرنجی بخود گرفته است.

 گسترده شدن روحیه ضد امریکایی و ضد تجاوزگران در مجموع در بین تمام نیروها از دیدگاههای گوناگون اینک  بشکل قیام و اعتراضات شهری در شهر غزنی سیمای نوی یافت. بعد از کشته شدن عده بیگناه و از آنجمله افسر پولیسی در شهر غزنی توسط تجاوزگران کاوبای ناتو قیام خودجوش ضد امریکایی ساعت ها در شهر غزنی به تعطیل شدن و اعتصاب عمومی شهر تبدیل گردید. هرچند مطبوعات "آزاد" یا در برابر آن سکوت نموده ویا به کم اهمیت جلوه دادن آن پرداخت. ولی اوضاع نشان میدهد که حرکت اعتراضی، جنگ ضد تجاوزگران و قیام عمومی بدون آنکه عنصر روشنفکر را در خود داشته باشد گسترده گشته و بدلیل عدم رهبری درست ابعاد کنترول ناپذیری بخود خواهد گرفت.

فراموش نشود که غزنی شهریست با ترکیب قومی حداقل سه قوم مهم.هزاره،پشتون وتاجیک. قیام غزنی نشان میدهد که مقاومت ضد تجاوز ابعاد نوینی بخود میگیرد.

از روشنفکران وطنپرست و متعهد تقاضا میگردد تا در برابر جهات مثبت و منفی چنین حرکتی مسؤلانه بیاندیشند و نقش مثبت خود را در آن آشکار گردانند.

حرکت گسترده اعتراض شهری بعد از تظاهرات خود جوش در ننگرهار اینک در غزنی بیشتر از پیش وسعت گرفته صفحات نوینی را در تاریخ کشور ما ورق خواهد زد. 

 

"گرگان بیرحم افغانی" بر"سگ بیرحم" انگلیسی  غالب گردیدند

جنرال اشداون وقتی در بوسنیا ماموریت داشت، به علت خشونت و بیرحمی در برابر مردم بوسنیا به "سگ بیرحم"شهرت یافته بود. حتی مطبوعات غربی نیز این لقب را پسوند و یا پیشوند نامش میساختند.

اکنون این جنرال ماموریت یافته بود که به عنوان نماینده سازمان ملل در افغانستان آمده به علت فساد وحشتناکی که در طیف قدرت در افغانستان مسلط میباشد ،امور را طوری سازمان دهد که اوضاع از کنترول خارج نشود. اولین کار دراین زمینه دندان گرفتن پشت گردن "گرگان بیرحم افغانی" یعنی جنگ سالاران مسلط در افغانستان  توسط"سگ بیرحم" انگلیسی بود. تا بدینوسیله جنایتکاران جنگی را از وضع هار کنونی شان بسوی مقداری کنترول سوق دهد.

اما از آنجا که در دموکراسی امریکایی و کاوبایی " گرگان بیرحم افغانی"جایگاه برجسته یی دارند درین جدال "سگ بیرحم" انگلیسی در برابر" گرگان بیرحم افغانی" وحامیان امریکائی شان  باخت.

آقای کرزی  در کنفرانس داووس سویس از نیروهای انگلیسی انتقاد نمود که با تغییر مامورین دولت ومقامات اوضاع را خراب کردند اما او به نفس این قضیه هرگز نه پرداخته و نه انتقاد خود را مطرح نمود:  در شرایطی که دولت افغانستان ازحاکمیت ملی و استقلال می لافد چگونه است که انگلیس ها بدون هیچ ملاحظه ی بجای دولت تصمیم میگیرند؟

ولی دولت آقای کرزی که در برابر انگلیس ها اینقدر خوار و ذلیل است چگونه شد که در برابر جنرال اشداون انگلیسی شیر گردید و دست رد به سینه او گذاشت؟

دولت مزدورافغانستان در شرایط کنونی یک محافظ دست به سینه جنایتکاران جنگی ، مافیا های رنگارنگ و شبکه مافیایی ان جی او ها میباشد. تمام هم وغم اش حفظ این جنایتکاران به قیمت حتی از دست رفتن بقای افغانستان گردیده است.

ازینجهت دولت آقای کرزی وقتی دانست"سگ بیرحم" انگلیسی آمده است که" گرگان بیرحم افغانی"  را کمی از زیاده خوری بر حذر دارد ،"غیرتش" را آشکار نمود. غیرتی که در هیچ زمینه دیگر از دولت نمیتوان دید جز در موقع دفاع از جنایتکاران، مافیاها، ویرانگران و برباددهندگان افغانستان.

بدین صورت امریکا و دیگران بنفع جنایتکاران جنگی افغان، جنرال اشداون   را رخصت نمودند.

پس" گرگان بیرحم افغانی" بر"سگ بیرحم" انگلیسی زور شدند. حالا میتوان دریافت که نقش اینان در  "دموکراسی" ناتویی چقدر است.

از"دموکراسی" آورده شده  توسط امریکایی ها وسایر تجاوزگران چه مانده است؟

در کشوراسیری که کمترین حقوقی یعنی حق زندگی برای مردم وجود ندارد.قوه اجراییه،قانونگزاری (ولسی جرگه و مشرانو جرگه)امنیت ، قضا و ادارات یکسره بدست جنایتکاران سپرده شده دیگر به چه نمادی میتوان نشانی از دموکراسی گفت؟

پرویز کامبخش جوانی که فقط بدلیل بی پایه ی داشتن متنی "کفر آمیز" به اعدام محکوم میشود آنهم در شرایطی که سی و چند کشور هر روزه از برقراری دموکراسی می لافند دیگر مسخره تر ازین مسخره وجود میتواند داشته باشد؟

"مشرانو جرگه از اعدام پرویز کامبخش دفاع نمود." ولسی جرگه رئیس و معاونان و نود وچند در صد اعضایش یا از جنایتکاران و یا وابسته به جنایتکاران است. وقتی "نمایندگان" ملتش این چنین باشد ازسایر شبکه های دولت که معلوم است.

در چنین شرایطی چه حکم اعدام براین ژورنالیست اجرا گردد و چه بر اثر پا درمیانی بعضی از سازمانها برای جلوگیری از رسوایی بیشتر ازین عمل ممانعت صورت گیرد یک چیز  بطرز وحشتناکی عریان گشته است:

دموکراسی ناتویی نقابش پاره شده و چهرۀ زشت ضد انسانی و ضد افغانی خود را آشکار کرده است.

برای دفاع از قضیه پرویز کامبخش  و قضا یای شبیه آن نمیتوان تنها به عریضه و در خواست متوسل شد.درین رابطه باید تمام کسانیکه به وطن و آزادی می اندیشند به اعتراض روی آورده وبا محکوم کردن تمام دستگاه دروغ و بی عدالتی و رسواکردن تمام سیاست های مزورانه جاری در افغانستان در جهت یک آینده تابناک گام گذارند.

فوروم چپ بسهم خود اعلام میدارد:

پرویز کامبخش بدون قید وشرط باید رها گردیده و حکم طالبی اعدام بر او مردود و محکوم است.

 

 


بالا
 
بازگشت