به سایت پرکیفیت، پرمحتوا، جالب، خواندنی وبیطرف آریایی

 

     عنایت الله شهرانی

قابل توجه آقای انجنیرفریارکهزاد

 

بعدازطی سفرطولانی به ترکیه دربازگشت نوشتۀ غیرمسولانۀ شمارا خواندم. متوجه باید باشیدکه من هرگز نام مستعاری نداشته و صاحب چوکره هم نمی باشم. معمولأ چوکره به بعضی از اشخاص ضعیف النفسی گفته میشود که آمرین بزرگ کارهای غیرنیکوی خویشرا توسط اوشان انجام میدهندودرصورت اعتراض مردم برآنها ازایشان برعلیه چوکره های خویش حمایه مینمایند، چون نمیخواهند بدنام شوند. چنانچه برجسته ترین مثال مارا سردار محمدنعیم تشکیل میدهد که برسرگماشتگانش کارهای مهمی را انجام میداد، که آن کارها بازی باسرنوشت مردم افغانستان بود.

من که نه آمریت داشته ونه صاحب قدرت وتمول میباشم، بداشتن چوکره هیچ علاقه نداشته ام. دانشمندان گرامی که خلاف میل شما نوشته اند، شخصیت های محترم ملی وبادرک میباشند ونام جناب کابلی را بارها شنیده ام وتصادفا نوشته های موءجز دانشمند گرانقدر نسفی را در اخبار " میراث ایران" درین وقت ها مطالعه نمودم ویکی از دانشمندان ایرانی در جریدۀ مذکور ازنوشته های قبلی شان استفاده نموده و بنام شان حواله فرموده بودند. و نوشته های زیادشان در جریدۀ " امید " نشر شده است و مشکل شما مشکل تهمت بستن و بی معلوماتی میباشد و بیت ذیل بکردارشما صدق میکند:

خوش بود گر محک تجربه آید به میان

تا سیه روی شود هرکه دراوغش باشد

جای تأسف است که شما ((داکترانجنیر)) حمله های نا روا و بیجا مینمائید ومن وقت آنرا ندارم که بامثل سفسطه گویی هایتان وقت ضایع نمایم، اینکه وقت کافی به دروغ بافی وتهمت گویی دارید، حق خودرا دارید، از شما خواهش میشود که وقت مارا ضایع نساخته ، مسایل ساختگی را نیآورید. گفته اند(( ده کجا و درختها کجا))، ما کجا ونام ساختگی کجا ومن در مقابل مرحوم احمدعلی کهزاد حرفی بدی را استعمال ننموده ام. وشما مثلیکه ازنام بردن آنها ترس دارید. ضرب المثلی داریم که: ((دزد برسرخود شاخ دارد))، ما در بارۀ پدر تان چیزی نگفته ایم وشما اسرار شانرا خود فاش مینمائید.

ولی یک موضوع دیگری را که از نوشتۀ تان دریافتم که میگوئید: ((شرانداز ها و بیش اندازها....... باید خودشان جرئت وشهامت ازخودنشان .....)) بخوبی دانسته میشود که شما خیلی مغرور وضمنا آتش نفس هستید، شما باید حد خودرا بشناسید وکسی ازشما ترس ندارد و دوران ((کلنگک)) های دورۀ پادشاهی تان سپری شده وشما ومن فقط دونفر مهاجرو پناه نشین میباشیم. من همینطورفکرمینمایم مگرکه شما طرز فکر دیگری داشته باشید. وگفتار عصبانی شما وانمودکنندۀ آن است که بگوئیم تکلیف روانی خواهید داشت ورنه باز میگویم که ((ده کجا و درختهاکجا)). این تهمت مثلیکه عادت شما میباشد وناگزیرم تهمت وتعرض بیجای دیگرشمارا درین جا فاش نمایم:

یکسال بیش مقالۀ استاد عالیقدر و مبارز باشرافت وشخصیت ملی و سیاسی وطن جناب آصف آهنگ را که در تاریخ ید طولایی دارند، در جریدۀ مردمی ((امید)) نشرنمودند، جای تعجب این بودکه بمانند شخصیت های عصبی ومبتلا بمرض دماغی، بجای اینکه باشخص نویسنده که حیات دارند و در کانادا بسرمیبرند بحث ویا مشاجره نمائید، در تیلیفون برمن حملات بیجاو هوایی کردید ومن بمقابل شما محترمانه عکس العمل نشان دادم وگفتم که شما بانویسنده در تماس شوید وچرا بامن؟ واقعا درآنوقت احساس کردم که شما کدام تکلیف دماغی دارید وقطعا به حرف های من گوش فرا نمیدادید وآنچه را که دردل داشتید به بسیار سرعت آنرا خالی نمودید. شاعری میفرماید:

شمال از جانب بغــــداد خیزد

گناه مردم شط العرب چیست؟

ناگزیر به جناب استاد آهنگ تیلیفون و موضوع را حکایه کردم، آن بزرگمرد فرمودند: ((نوشته را من کردم وبرشما چه رابطه داشت که باشما آقای فریارکهزاد پرخاش نموده)). براستی من هم ازاین دیوانگی چیزی برنداشتم ومثلیکه این اسلوب، ازسلوک خاص آقای محترم فریارکهزاد است که نمیتواند ازحلقه و دایرۀ محدود فکرخودبه بیرون فکرنموده وقضاوت نماید.

جناب آقای کهزاد شماخود اسرار پدرتانرا ازکم صبری فاش ساختید، وطوریکه گفته آمد برخودشاخ ساختید واگر شما اینطور آتش نفسی نشان نمیدادید، دانشمندان هم نمی نوشتند. وشما بگذاریدکه هرکس خواسته باشدبه آثار پدرتان نظربدهد وضرورنیست که شمابادشنام جواب بدهید، شده میتواندکه با دلیل ردشود. وهمینکه فاش ساختن اسرار مؤرخ درباری بودن پدرتانرا شما بلند ساختید، حضرت شیخ فخرالدین عراقی چنین میفرماید:

نخستین باده کاندر جـــــام کردند     زچشم مست ساقی وام کردند

چو خودکردند راز خویشتن فاش     عراقی را چـــرا بد نام کردند

امیدوارم آقای کهزاد منبعد وقت مارا ضایع ننموده، بگذارندکه هرکس بکار خود مشغول شود و بعدازین نوشته وقت آنرا نخواهم داشت که با آقای فریارکهزاد ضییاع وقت نمایم. با احترام

                                                                 عنایت الله شهرانی

 

 


بالا
 
بازگشت