انگيزه وپيامد خشونت

 

فيض الله محتاج

 

 

واژه خشونت ازازمنه هاي زيرينه به اين سؤ، درميان غرف ،فرهنگ، قوانين وشيونات انسانها براي خود جاي پاه وبارمعنايي يافته است. درروي بستر زمين درميان هي ملت ،قوم وعشيره ايي نيست كه واژه خشونت تهي ازبارمعنايي باشد.

بادرنظرداشت مناسبات فرهني،مذهبي واقتصادي كه درميان عشاير ،قبايل وملل جهان مسلط است شيوه اعمال خشونت تعريف يافته واين مقوله نخستين بارمعنايي خودرا ازسنت ،فرهنگ وشيونات رايج درميان انسانها بدوش كشيده است.

واژۀ خشونت كه بضم {خ }ش} ونون مفتوح است دراصطلاح تحت اللفظي به معني درشت شدن، درشتي كردن، زورگويي،زبردستي، ناهمواري وتندخويي است.

 اين واژه درساير السنه ها مانند انگليسي Violence ويولينس كاربرداشته ومعني لغوي آن بصورت تقريبي تندخويي ودرشتي كه معادل نرمي وآرامي است استفاده ميشود .

 پيدايش خشونت:

 اسيب شناسان علوم رفتاري به اين باور اندكه ، ازنخستين سپيده دم پيدايش بشر، كنش خشونت همزاد وهمرروز پارانسان بوده است.

 هرزمانيكه خواسته ،خواهش ،تقاضا وآرزو انسان نيرومند مرجع تحقق يافته است باتوصل به كنش استبدادي به خشونت مبادرت كرده است.

 تاامروز درميان حيوانات اين ويژه گي قابل ديد وشناخت است كه، نيرومندان زمانيكه آمال شان محقق نشود ، وخواست هاي شان مطابق ميل شان پياده نگردد ،ازنگاه فزيولوژيكي ديد متفاوت پيداكرده وبااعمال خشونت درتلاش تحقق خواسته هاي خو ميشوند.

 ازاستنباط برحول وحوش كردار ،رفتار وهنجار انسان هاي بومي چنين برداشت ميشودكه ،داشتن خصوصيت خشونت بار ياخشونت آميزيك ارزش ذاتي بوده،محيط روابط اجتماعي ونحوۀ تقابل وجوشش انسان باهمنوعش براثرگذاري افزوده است.

تاریخچه خشونت:

 تاريخ چه شفاف،روشن ومدون كه ، حامل تعريف موضوعي ازنحوۀ خشونت وانگيزه پيدايش آن درنخستين سپيده دم هستي وتاريخ باشد، تاهنوز در دست نيست.

 اماآنگه كه منحيث معتبرترين سند كسب هويت وتعريف مي نمايد ،ازهزاره سوم ميلادي به اين سؤ است. بعداز هزاره سوم ميلادي قوانين مدني دال براين حقيقت است كه خشونت درميان نوع بشربمثابۀ يك روند ناهنجار حضور فعال داشته وقوانين مدني از هزاره سوم به اين سؤ خشونت عليه زنان راتقبيح ميكند.

 حمايت از حقوق انسان به ويژه زن ازهمين تاريخ شامل مواد قانون شده  ،وهراقدامي راكه بااكراه بالاي ديگران تعميل گردد ،خشونت ميدانند.

مسلماً يكي ازعوامل پخته وحساب شدۀ كه، باعث شناخت خشونت شده ، معرفت وارتقاي شناخت انسان به مسايل اجتماعي ،سياسي، اخلاقي وشهرنشيني بوده وباايجاد روحيه شهروندي وزنده پي اجتماعي انسان صاحب اين خلاقيت شده است تامعني ومفهوم خشونت رادريابد.

 لذا بهرگيمانۀ كه، ميان انسان ها پيوند، تفاهم وقرابت همجواري ايجاد شده روحيه باور ،اعتماد اطمينان وجوشش، جاگزين روحيه بي باور ،بي اعتمادي واصل خودبرتربيني گرديده است.

 وضع وصدور قوانين بتأسي ازاصول زنده گي شهروندي، مشاركت اجتماعي ومقايسه اجتماعي ايجاد شده ،وانسان به همان پيمانه كه ،توانايي قرابت راباهمنوع خوديافته به همان يمانه توانايي ،ايثار،محبت ورأفت رادريافته است.

تقسيم بندي خشونت:

 كاربرد خشونت درجوامع مختلف پيوندناگسستني بافرهنگ وشناخت اجتماعي انسان ها دارد .

 درجوامع فقيروناتوسعه يافته واژه خشونت وقتي حامل بار معنايي ميشودكه ،جهت تحقير،توهين وتنبیهه كسي بااقدام فزيكي مقابله شود. درجامعۀ فقيروعقب ماندۀ مانند افغانستان واژه خشونت زماني مصداق معنايي مي يابد كه ، شخص يافردمقابل مورد ضرب ،شتم ،بيگاري وسؤاستفاده جنسي، ايجادمزاحمت وزندان قرارگيرد.

 امادركشورهاي پيشرفته واژه خشونت به اقداماتي تلقي ميگرد د كه ،باانجام آن شخص يافرد در ضميروروان خود احساس خودكمتر بيني ،انزجار،نفرت ، ناتواني وحزن نمايد.

 يعني هرهنجار ورفتار كه باعث ناراحتي رواني  وروحي طرف مقابل گردد درواقع خشونت است. وتوصل بااين اقدامات يك حركت ناهنجار ومنفي بوده ودرجوامع متمدن قطعاً ممنوع است.

 متأسفانه درجوامع شرقي پيشينه خشونت توأم بااقدامات سخت انظباطي بوده وبدترين نمونه آنرا ميتوان درعربستان قبل ازاسلام يادكرد.

تولددختر درخانواده اعم ازفقيروثروتمندبه معني يك طعن بزرگ محسوب ميشد، لذا سنت وعرف محيط اجازه داده بود ،تادختر بعداز تولد زنده به گور شود. كه خوشبختانه اين روش مستبدانه باظهور اسلام منسوخ شد.

 وياهم درفرهنگ برخي كشور هاي سنتي وجود دارد كه ،بعداز مرگ مرد ،زن درجوار او مجبور به سوزانيدن نموده ونمونه بارز آن دركشورهند درميان برخي عشاير حاكم بوده است.

 هرچنددرهمين جامعه خود،تاهنوز دربرخي نقاط دورافتاده ،برخورد هاي كه بازن انجام ميشود، درروي كره زمين نمونه نداشته، ودرواقع برخي زنان افغان نمونه زن بدبخت دربساط زمين اند.

 عوامل خشونت:

 روز۲۵ نوامبر  سال ۱۹۸۱- روزمبارزه باخشونت عليه زنان است. اولين گردهمايي فهنيستي براي امريكاي  لاتين وجزاير درياي كارأيب كه دربوگوتا،كلمبيا در روزهاي هژده جون همین سال تشكيل شد.

 اين نشست درواقع بخاطر يادبود وخاطره سه خواهر كه اهل جمهوري دومنييكن كه درزمان حكومت ديكتاتوري رافایل تروئيلو صورت گرفته بود صورت پذيرفت.

 هرچند تاريخ خشونت عليه زن همانطوريكه گفتم سابقه بسيارطولاني درازمنه هاي تاريخ دارد، امابصورت رسمي ،خشونت عليه زن ازهمين تاريخ آغاز وتاامروز ابعادخشونت بادرنظرداشت فرهنگ وسنن ومورد تعريف است.

بهرصورت دراين بحث آنچه كه مورد پرسش است،موضوع عوامل خشونت درجوامع مختلف است آسيب شناسان به اين باوراندكه خانواده نخستين مكاني است كه ،تجربه هاي خشونت راعليه زن وكودك تمرين ميدهد. درجوامع شرقي معمولاً به بهانة عدم رعايت از ارزش هاي مقدس ،زنان موردطعن ،لعن شتم وضرب قرارميگرند.

 شكستن هرعرف وهنجار كه درفرهنگ مردم پيشينة داشته باشد، به معني منسوخ كردن هويت وبدنام كردن خانواده تلقي شده درصورتيكه كودك يازن عليه ان كوچكترين اقدامي راانجام دهد،بايد آماده تجربه كردن سخت ترين آسيب فزيكي وروحي باشد.

 پدران پيش ازآنكه ديد وشناخت ازمجازات داشته باشد، به بهانة حفظ ناموس وآبرو وظيفه خودميدانند دختران رادرصورت شكستن وناديده گرفتن عرف وسنت هاي اعدام وبابدترين شيوه به هلاكت برسانند.

 درجامعه مانند افغانستان صدها كنش روشمند كه دردنيا دگرمجاز وجز عرف وفرهنگ است دراينجا به معني شكستن سنت ولاابالي گري محسوب ميگردد.

 بطورمثال اين روشن هابه معني قيام ومبارزه عليه ناموس وآبرو تلقي ميگردد.

 ۱: داشتن روابط آگاهانه وعاشقانه ميان دختران وپسران.

 ۲: وشيدن فورم والبسه كه باعث تبرج براي زنان وپسران باشد.

 ۳: سركشي ازدستور پدر، مادر، برادربزرگ وكوچك.

 ۴: بدون اجازه ازمنزل برآمدن.

 ۵: گفتگو بامردبيگانه ويا آنهايي كه محرم شرعي زن نسيتند.

۶: دادن هرگونه پاسخ در برابر دستور پدر، برادر، كاكا واولياي مربوط.

۷: ابراز واكنش درزمان اثرگذاري درد، تعب ودرمانده گي.

۸: بلند صحبت كردن دربرابرپدر بزرگ و .... !

۹: عدم سهمگيري موثر درامورتوليدي درمناطق دو ردست افغانستان.

۱۰: زايمان هاي مكرر درصورتيكه دخترباشند.

۱۱: نداشتن انقياد واطاعت به دستور شريك زنده گي.

 ۱۲: آزار جنسي زنان درزندانها ، مكاتب ،محاكم وداوير دولتي.

 مضاف براعمال چنين خشونت ها،ده نوع خشونت رواني وفزيكي ديگر برزنان وكودكان درجامعه مااعمال شده كه رديف كردن وارايه آماردقيق ازآنها بالاتر ازظرفيت نبشته هذاميباشد.

موقف دنيا دربرابرخشونت:

 درچهارمين كنفرانس كه ،حقوق بشردرسال ۱۹۹۷ دروين تدويركرد ،خشونت عليه زنان رايكي ازسوژه هاي داراي اولويت به بررسي دانسته و اين واقعيت به بررسي گرفته شدكه، خشونت جسم ، روان وآزادي زنان دركشور هاي عقب مانده بمثابۀ يك تهديد جد ي حضور فعال دارد.

 مجامع مدني به اين باور وبرداشت اندكه ، نگرش مردان رانسبت به زنان بايدتغيير داد.

 زنان اين توانايي رادارند، تابه مردان ياري برسانند تادرنحوۀ نگرش وبرداشت خود نسبت به زنان وافراد جنس زن تجديد نظر نمايند.

 مسلماً اين مأمول وقتي به حقيقت نزديك ميشودكه ، زنان صاحب سوادكافي شده ودرشناخت حقوق ، وجايب ومكلفيت هاي مادري خودآگاهي تخصصي داشته باشند.

مطالعات صورت گرفته حاكي از اين واقعيت است كه ،درنتجة وقع وحرمت به برخي ارزشهاي فرهني وعرفي دولت ها نتوانسته اند،عليه اقدامات ناهنجار مبارزه هدفمند نموده و ريشه هاي اصلي خشونت راشناسايي نمايند.

 خشونت درافغانستان بتأسي ازتحقيقات كه صورت گرفته تنها خشونت خانواده گي نبوده بلكه درحوزه هاي اجتماعي مانند مكتب ، اداره هاي دولتي ، زندانها وحتي محاكم بصورت بي رويه اعمال ميشود.

 چشمديد هاي واقعي ازاين حكايت دارد كه ، حتي محاكم كه صلاحيت قضاوت درحل مشكلات دارند بانحوي ازآنحا ازسياست اعمال نفوذ مردان طرفداري كرده وهميشه زنان رابه سکوت ،اطاعت وروحيه انظباط پذيري دربرابر مردان توصيه ،تحكيم ودستورميدهند.

 ارزش هاي انساني كه درمحاكم ،مكاتب ودواير بيانگر شكسته شدن روحيه آزاد زنان بوده ودربرخي موارد بجاي قضاوت سالم ازدساتير خرافي وام ميگيرند.

پيامد ونتايج خشونت:

 باوجود آنكه از ازمنه قديم به اين سؤ بساط خشونت درخانواده ،محيط واجتماع بساط افگنده است ،امابصورت اكادميك تاهنوز پيرامون پيامد منفي آن كار عملي صورت نگرفته است.

 اماآنچه كه ازجريان جنگهاي سه دهۀ اخير درافغانستان ماتجربه كرده ايم ،يكي از مؤتلفه منفي خشونت تقويت روحيۀ بي اعتمادي درخانواده ،محيط ومحل كار ميباشد.

 ازدياد تكاليف صحي مانند استرس ،بلند رفتن فشار خون ،پيري زود رس وده ها مشكل ديگر درجامعه ما ،نتايج وپيامد ناگواري اند، بصورت مطلق آنراخشونت آفريده است.

 دردنياي توسعه يافته دانشمندان به اين باور اندكه خشونت باعث اضطرا ب ،افسرده گي ،ترس كاهش اعتماد به نفس ،مشكلات جسمي ،انحرافات جنسي ،اختلال درتغذيه ،بي خوابي بيماري هاي التهابي ،عفونت ، حاملكي ناخواسته ،درد سر، تكاليف سنوزيت ميگردد.

 برمبناي گزارش هاي ناتائيد شده درجريان شش سال اخير تنها ۲۰ فيصد خشونت هاي خانواده گي به مراجع حقوقي محول شده ودرجهت حل آن هم تدابير معقول اتخاذ نه شده است.

آمار احتمالي حاكي ازآن است كه ، درسرتاسر كشور در ۹۵فیصدخانواده ها خشونت اعمال شده ودرجهت كاهش اين هنجارناهنجار تاهنوز تدابير معقول پيدانه شده است.

 ۹۹ فيصد شوهران مايل اند تادرزمان درگيری ودعوا باخانم ها باضرب وشتم وتهديد مبادرت كرده وبه باکار بد منطق هرگز به مشكلات آنها پاسخ نپويند.

۶۵فيصد افرادكه متعاد به مواد مخدر اند، درواقع كساني هستندكه شرايط بدخشونت ها راتجربه كرده ،وفكر ميكنند باپناه بردن به مصرف موادمخدر تشنجات روحي آنها كم ميگردد.

 بروز واكنش ها ي سريع درجامعه مادرميان اصناف  واقشار مختلف به يك پديده عادي مبدل شده ودربرابر كوچكترين چالش توانايي تفكر وگذشت را نداريم اين فرهنگ درجامعۀ مادرحال توسعه بوده وتنها به پيشنهادات  ،گفته ها ومشوره هاي زنان ، دختران ،خواهران ومادران خود درخانواده عادت نداريم بلكه درجامعه هم ازمحشورشدن وتبادل افكار منطقي بازنان به معني نوعي بي شخصيتي تلقي ميگردد.

 دخالت اطرافيان دركشمكش هاي خانواده گي يكي از عوامل مهم ايجاد افتراق وپراكنده گي درروابط خانواده ها بوده ،متأسفانه  اين هنجارناهنجار دركشور هاي فقير وعقب مانده ايي مانند افغانستان درحال توسعه است.

 بادرنظرداشت همين چالش ها اگرما نتوانیم ،برمبناي روية اخلاق مداري وتفكر سالم روابط خودرا باخانواده ،محيط واجتماع وفق وتأمين نمايم نه تنها  شيرازۀ امنيت خانواده ومحيط باگذشت زمان درحال فروپاشي بوده ضمنا نتايج وعواقب مدهشي رااين اقدام درقبال خواهد داشت.

 مبارزه عليه خشونت نه تنها رسالت اشخاص متعهد به ارزش هاي اخلاقي وانساني است بلكه حكومات ،نهاد ها ومجامع بايد بااستخراخ طرح هاي موثر ومفيد تلاش كنند تامبارزه جدي خود راعليه خشونت سازماندهي واين مصيبت بزرگ راازجامعه بشري محو نمايد.

راه هاي جلوگيري ازمحدود كردن خشونت ها:

 همانطوريكه درپروگراف ها ي پيشتر اشاره شد ، تاهنوز نسخه اي كه بتواند ،بصورت قطع جهت ريشه كن كردن خشونت تجويز گردد پيدانه شده است. زيراهم درجوامع پيشرفته وناتوسعه يافته مظاهرخشونت باانواع مختلف حضور داشته مليون هازن قرباني اقدامات خشونت آميز صاحبان صنايع، كاباره ها ،نبود اشتغال ،بي شوهري وبي سوادي اند.

 بدون شك تازمانيكه نياز زن به تعيش وزنده گي است بانحو ازآنحا مجبوراست تحت تأثير دونوع خشونت امرار حيات نمايد.

زيرا اگردرجوامع عقب مانده زن بدليل محروميت هاي اقتصادي ،بي سوادي وبي شغلي مجبوراست قلاده برده گي مرد رابه گردن نهد. درجوامع توسعه يافته هم زنان مجبوراند بخاطر امرارمعاش وزنده گي تن به استخدام اعمال شاق دركابار ه ها، روسپي خانه ها درخدمت صاحبان صنايع گوش به فرمان باشند.

 آماآنچه كه ميتواند ازميزان خشونت عليه زن بكاهد مؤتلفه هاي آتي است.

 ۱: ارتقاي سواد عمومي.

۲: تبليغ عليه هرگونه تجاوز تعدي بالاي زن ازطريق منابر ومساجد.

۳: حمايت قاطع قانون ازآزادي هاي مشروع زن.

۴: تأمين شغل مطابق نياز، توان وظرفيت زنان.

۵: توسعه و حاکمیت قانون به دهات وقصبات دورافتاده.

۶: وضع تعليمات وآگاهي هاي مشخص  براي مردان.

 

سر چشمه ها

1—سایت صدا ی زن

2--- نگاهی به مشکلات زن سایت تفاهم

3—حنجره ها ی بی صدا وبلاگ پیک نور

4—تبرج در اسلام چاپ مصر 1989

5—حقو ق مد نی زن سایت بانو ان

6—دختران اشفته وبلاگ حیا

7—حدود ازادی

 

 


بالا
 
بازگشت