نویسنده حشمت الله آروین

 

مرهم آزرده خاطر

 

اختلاف وضع بیدل درلباس افتیده است       ورنه یکرنگ است خون  درپیکرطاوس وزاغ

 

 دریکی ازمسافرت های خود درهندوستان ، روزی درپارکی روی درازچوکی نشسته بودم که بعد ازچند دقیقه ای کوتاه شوهروخانم ازاهل هنود هموطن عزیزمن  نیزدرهمین پارک آمدند، وروی دراز چوکی درکنار من نشستند . هردوباهم با زبان اردو که من غیراز چند کلیمه محدود زیاد نمی فهمیدم ، باهم اداء احترام و لمستی گفتیم .بعد خاموشی مطلق بین من آنها حکم فرما شد. من غرق درتفکر بحران روزگار، و به وضع سرنوشت  کشورجنگ زده ای خویش می اندیشیدم . مقابل چشم  ما خانم ها مرد ها و اطفال اهل هنود هند می آمدند لحظات باهم می نشستند و صحبت قصد ها  مینمودند ولذت میبردند . اطفال با هیا هو خوشحالی  میخندیدند و بازی میکردند . من ، وآن شوهروخانم که تا این دم آرام وساکت درکنارهم نشسته غرق دریک عالمی دیگربودیم .که اصلأ هیچ موجود و ذی روح نمیتوانست ما را ازعمق غم دوری از وطن ودوستان بیرون مینمود. آهسته آهسته خاموشی یکدگررا درک وفهمیدیم که باهم وجه مشترک داریم. بخود جرأت دادم و فضای سکوت خاموشی را شکستاندم  .با زبان فارسی سوال کردم . شما افغان هستید؟ آنها  فورأ با آواز رسا مملو ازعشق ومحبت جواب دادند. بلی ما افغان هستیم. شما ؟  گفتم  بلی من هم افغان هستم. اما نگفیم که هزاره ، پشتون ، تاجک ، ازبک وغیره صرف گفتیم که افغان هستیم .  راستی درعالم مسافرت درملک بیگانه ودوری ازوطن و دوستان وقتیکه هموطن یک هموطن خود را می بیند از فرط خوشی درلباس نمی گنجد. از معرفی یکدیگرزیاد خوشحال شدیم . لحظات طولانی را با هم ازاینطرف و آنطرف قصه ها ودرد دل نمودیم . ازآنها سوال کردم . چطورهندوستان خوش تان آمد؟  آه کشیدند و با  انتقاد از هندو های هندوستان پرداختند. من با تعجب گفتم . چرا مگرشما هندو نیستید ؟  گفتند،  ما هندو افغان هستیم . همچنان این کلیمه را اضافه نمودند و گفتند . مثل ما مردم افغان ومثل کشورما درروی جهان یافت نمیشود  . مگر چه کنیم که خانه ای دشمن خراب شود که ما را با این روز و روزگارگرفتار کرد.

 مهندسان حوادث ساز سیاسی وتاریخی خاص بمنظوردست یابی به اهداف و پلان های شوم شان بهانه های مختلف را تهیه وتدارک مینمایند . جنگ و جهاد اسلامی را علیه حکومت خلق وپرچم تا سرحد پیروزی تشویق وترغیب کردند. تا اینکه مجاهدین موفق وکامیاب شد. اما اشغال گران و متجاوزین که هدف شان بالا رفتن به فراز قلعه های بلند است . موفقیت وپیروزی مجاهدین را بسنده تلقی نکردند و هنوزهم فاصله ای زمانی زیادی باقی مانده است که تا آنجا برسند. لازم و ضروری می پندارند وسیله وبهانه ای دیگری را آماده بسازند که بقدرت آن خود را به آن فرازقلعه ها برسانند. این وسیله وزمینه ساز تروریستها ی دهشت افگن و فضای عدم اعتماد وتشتت بین ملیت های افغان است که تفرقه بیانداز وحکومت کن. امروز درکشور جنگ زده ای ما باگذشت هرروزجای حساس ومحبت هموطنی را رنگ ونمای  چهره وحشت و دهشت بخود گرفت . فضای اعتماد وصلۀ رحم  آلوده به ستیزه جوئی وحس انتقام گیری مبدل شد. بهر صورت.

  

درهفته که گذشت روزدوشنبه مورخ           2.3.09  مضون تحت عنوان بادنجان دوربشقاب بقلم بنده بنشررسید، که طرف توجه و توام با انتقاداتی برخی از خواننده گان عالیقدر قرار گرفت. بساعت ده قبل ظهرروزمذکور زنگ تیلفون بصدا در آمد. گوشی را ازجایش برداشتم  با اداء احترام ، آواز دوست بی نهایت عزیروگرانقدر خود را که نخواستند اسم مبارک شانرا روی صفحۀ نوشته خویش ذکرکنم  استماع نمودم.  بعداز صحبت های پرمحبت و خردمنشانه ای شان . بنده را متوجه به نبشته ای هفته گذشته که درآن اشتباۀ صورت گرفته بود، مستفید نمودند. واقعآ دربسیاری موارد انسان خالی از اشتباه نیست . اما چقدر عمل نیکو و فرزانه است ، که انسان اشتباه خویش را که با انتقاد سالم و بجا صورت میگیرد. آنرا با دیده ای قدرنگریسته  قبول و بپذیرد. قبل ازینکه روی هدف و موضوع  اصلی برگردم. لازم دانستم که خدمت  خواننده گان عالیقدرهدف واندیشه سیاسی  خویش را که در تارپود وجود خود حساس مردمداری ومیهن پرستی را لمس ودرک کرده ام بعرض برسانم . من یک افغان هستم هیچگاه بمنظورکسب احرازقدرت  شهره وجاه طلبی خودرا با ملیت ، نسب وقوم ارتباط نداده و نمیدهم . هرآنکه خود را بملیت ، گروه و قوم معرفی وازآن جانب داری کند . قوم وملیت دیگررا مورد توهین وتحقیر قرار دهند. مخالف هستم. اما ایکاش آتش کین توزی وتضاد ها دروجود نهاد های صاحب غرض وصاحب نظر خاکستر وخاموش شود، که تا دود وشعله ای اتش آن باعث اذیت وآزار دیگران نشود. همین کین توزی و تضاد های ناسالم قرینه زیربنا ای کشورما را درعرصه های  سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی ، و اجتماعی ویران و منهدم کرد، و اثرات منفی و درد منشانه را به ارمغان آورد. ملت مظلوم را ازهم پارچه و گسیختاند . همین تضاد ها باعث ایجاد مداخله ای کشورهای استعمارگر شد، که اهداف مغرضانه ای شانرا بوسیله ای غلامان زرخرید  بالای ملت مظلوم افغانستان تحمیل کردند. خواننده گان عالیقدروقتیکه من ،و شما از ملت مظلوم  نام میبریم . پس هدف و راه ما شفاف و روشن است. ملت مرکب ازهمه افغانها تشکیل وشکل گرفته است. ملت صرف از یک ملیت ،ازیک  گروه ویا ازیک قوم ساخته ومطلق شده نمیتواند. ما هیچگاه این اندیشه ای خشک را نمی پذیریم که یک ملیت را ازملیت دیگربرتری و آنرا ازپیکریکدیگرقطع و جدا سازیم. اگرکسانی با این باورواندیشه باشند که یک ملیت را از ملیت دیگربرتری و رجحان دهند سخت دراشتباه افتیده اند. من درنبشته های قبلی خود روی وحدت ویکپارچگی همه افغانها بیشترتاکید داشته ام و اضافه مینمایم که بدون تحکیم و انسجام وحدت ملی هیچگاه در افغانستان صلح وثبات نمیتواند جای خود را پیدا کند. البته آوردن وحدت ویکپارچگی بین الافغانی بدون اتحاد همگانی اقشارجامعه ، صرف با مساعی وکوشش بوسیله ای یک شخص ویا یک ملیت بعید از نظرپنداشته میشود.  واقعأ ما زمانی با این ارمان والای خود فایق و دست خواهیم یافت که همه ملیت های ساکن درافغانستان فرهنگ تحمل پذیری را نسبت به خشونت درهمه موارد وعرصه های حیاتی قبول و بپذیرند. انسان جامع الکمالات نبوده ، نیست ونخواهد شد. بنآ روی اصل موضوع برمیگردم .

 جناب محترم داکترصاحب اکرم عثمان که ازطریق برنامه تلویزیونی با محترم ویس ناصری درمورد سید جمال الدین افغان و محمود طرزی نظریاتی را ارائه داشته بودند . توسط ایمل یکی از بیننده ها که اسم مبارک شان را درانتقاد نامه شان  تذکرنداده است . ایشان را طرف انتقاد خویش  قرار داده بود. جناب داکتر صاحب اکرم عثمان و محترم ویس ناصری دررابطه به رد و دفع  انتقاد نویسنده یک سلسله گزارش ومعلوماتی را تقدیم نمودند، که البته  بیشتر نمیخواهم  روی تو بگو ومن بشنو شود. تبصره نمایم . زیرا امکان دارد درتبصره کمی وکاستی هم صورت بگیرد . روی همین معذور ملحوظ  قادر به توضیح آن نیستم . بلی تنها درهمان لحظه که مصروف تحریر مقاله خویش تحت عنوان بادنجان دوربشقاب بودم .موضوع جروبحث سخنان جناب دانشمند محترم اکرم عثمان را با محترم ویس ناصری ، اشتبأه ، برعکس استدلال و با انتقاد از اینکه نویسنده سیدجمال الدین افغان و محمود طرزی را بمنظورکین توزی وتضاد بجرم اینکه غیرپشتون تبار میباشند ازمردم وملیت افغان ندانسته و ایشان را به کشور های دیگرمطلق میدانند روی همین ملحوظ با انتقاد دررابطه به کین توزی و قوم گرائی چند سطر را با خواننده گان ارجمند ارائه و تقدیم داشتم .اما در رابطه به قوم ، قبیله و ملیت که هرکدام این سه کلیمه  اختصاری ازهم فرق و معنی جدگانه دارد . درآینده نظرومعلومات خدمت شما خواننده گان ارجمند ارائه خواهم کرد.

 از اینکه برادرنهایت عالیقدرم که اجازه ندادند اسم مبارک شان را ذکرنمایم . بنده را متوجه بموضوع نمودند . همچنان درجهت درک آگاهی و کسب معلومات موضوع ، ادرس ویب سایت آزمون ملی را که در آن موضوع جروبحث بنشر رسیده است . دراختیارم گذاشتند . ازایشان دراین  راستا جهان سپاس بیکران مینمایم . من با توجه وعلاقه ای خاص شتاب زده مقاله ای نویسنده را مطالعه نمودم . واقعآ از انتقاد خویش درمورد اظهار تاسف مینمایم. بدینوسیله من ازهمه دوستان وعزیرانیکه باعث رنجش خاطر مبارک شان شده باشم معذرت خواسته امیدوارم که صلح وبرادری پایدار شانرا با اشتباه که ازجانب بنده صورت گرفت قطع ونه گسستانند. یکبار دیگربازهم معذرت خواسته و قبول بفرمایند.

         با امید تحکیم وحدت                                                                                  

 


بالا
 
بازگشت