یادداشت های یک دیپلومات

سفیری در نقش مرکزی یک بازی بزرگ

میر حسا م ا لد ین برو مند دیپلومات سابق افغانستان دربرلین

 

 یا دداشت چها رم

امید عبث :

اینکه در محافل سیاسی مختلف از ورای صحبت ها ودیالو گ های صاحبنظران ، کنفرانس بن فاقد معیار های         ا ساسی در مطابقت با حال وهوا واتومسفیر سیاسی کشور وارزش های جامعه افغانی ارزیابی میگردد ، نگارنده قصد پرداختن بدان را ندارد .

در یک مقطع تاریک ومختنق ، حاکمیت نوینی با هرنوع ماهیتی که بود ، جاگزین حاکمیت فاشیستی طالبان میگردد واز نظر مردم عام در داخل کشور تا اکثریت کتله های عظیم افغان ها در خارج ، چنین تحولی ، غلبه نور بر ظلمت تلقی میشد ه است .

دوره انتقالی به مثابهء تکانه جدیدی برای گذار از وحشت ودهشت طالبی به دوره دیگری از حیات سیاسی که در ظاهر پیک سعادت ورفاه ملت وکشور افغانستان را به همراه داشت  وتصور میشد که عدالت ومساوات ورفاه اقتصادی را در کشور بنیاد مینهد ، توجه عام مردم را به خود معطوف داشت .

حامد کرزی با آ ن که یک چهره سیاسی کاملا نو ظهور یافته در کارزار نوین سیاسی افغانستان بود ، مردم این گزینش ودگرگونی را بی آ ن که به انگیزه های رویش وپیدایش آن عمیق شوند ، مسیری یافتند که در پایان آن قصر آمال ورویا های شا ن را اعمار شده مییافتند  .

با نگاه مرد م به قضایا وتحولات سیاسی از همین زاویه بود که این میزان علاقمندی وتا یید از حاکمیت نوین ، سیر تحولات ودگرگونی هارا سرعت بخشید .

آنان  زنده گی پس ازحاکمیت طالبان رابه مثابه رسیدن به مدینه فاضله ونیل به آرزوهای دیرین انسانی خود میپنداشتند .

حاکمیت نوین در آغاز وعده هایی فراوانی را برای بازسازی وعمران کشور ورسیدن به ترقی ورفاه جامعه ومتحول ساختن فضای سیاسی کشور سپرد وهمزمان با آ ن جامعه جهانی هماهنگ بامردم افغانستان با سردادن شعار قطع همیشگی جنگ وسرکوب تروریزم ولانه های آ ن در کران تا کران افغانستان ، وداع باپدیده های منفی جامعه ، وداع بافقر وبیسوادی ومصیبت وسایر مظاهر ضد تمدن مسلط در جامعه ، همصدا وهمسو شدند ووعده همکاری سپردند.

ازجانبی حضورنظامی 41 کشور جهان درافغانستان ، خود برزنده گی سیاسی ، اقتصادی واجتماعی افغانها سایه افگنده واین سبب گردید تا بنابرنا پختگی سیاستمداران افغانی حاضر درصحنه ، سترا تیژی های سیاسی موفقیت آمیز ارزیابی نه گردد .

ودر نهایت طراحان اقتصادی نیزبا دید گاه های سود جویانه در حالیکه متاثر از حضور نیرو های خارجی موجود در کشور بودند ،به مسایل اقتصادی کشور از یک زاویه کاملا متفاوت پرداختند .

    انتظارات ملت از نهاد های سیاسی کشور :        

در میان وزارتخانه های کلیدی ، وزارت امور خارجه می بایست به عنوان یک اداره پالیسی سا ز وسیاستگذار پالیسی خارجی کشوریک سروگردن بلند تر قدراست نموده، نقش محوری را به ایفا ء میگرفت که در دوره تصدی کار داکتر عبدالله معلوم شد علی الرغم آن که حضور موصوف در صحنه سیاسی کشور، با کیس شخصیت حامد کرزی د ر صحنه بین المللی ، آن سانیکه در یادداشت سوم ازین سلسله بدان اشاره رفت  منافات داشت ،     جدوجهد ش تا حدودی پیروزی هایی را برای افغانستان به همراه داشت که تجلی مساعی وی در عرصه سیاست   بین المللی از سوی کرزی و اطرافیانش تضعیف موقعیت کرزی دانسته شده ومنتج به دور ساختن موصوف از پست وزارت امو  ر خارجه گردید .

افغا نها وجهان ناظر وشاهد بودند واستند که درکشور ستراتیژی های سیاسی ، نظامی واقتصادی طی هفت سال کارایی لازم خویش را نداشته ، با گذشت هرروزبنا برضعف کلی وعدم توانایی اداره واراده دستگاه د ولت ودولتمردان در هرسه عرصه متذکره  رکود جانشین پیشرفت شده ، اداره با چالش ها ، موانع وزدوبند های داخلی وخارجی مقابل گردید .

عدم آشنایی کار گزاران دستگاه حاکمه با میتود ها واصول اداره ومنجمنت وسوء مدیریت دستگاه از بالا تا پایین از یکسو وبالا بودن سطح حرص وآ زواستفاده عده یی از اعضای خانواده کرزی واکثریت اعضای کابینه از قدرت ازجانب  دیگر ، خود زمینه ساز بیشتر فساد ، اختلاس ، ارتشاء ،رشد تولید وقاچاق مواد مخدر، سوء استفاده از قدرت دولتی وده ها پدیده منفی دیگر مخصوصا درسالیان پسین در کشور گردید .

ازدید با بصیرت، متجسس وآگاه مردم عملکرد هیچ یک از وزراء ود ولتمردان کشورمثلا از تلاشهای سازنده وپرثمر آقای فاطمی وزیر صحت عامه در امر رسیده گی به صحت مردم درحد توان وامکاناتٍ ٍ، امراض زدایی وایجاد کلینیک ها ی بیشمار صحی در سر تا سر کشور تا اعمار قصر افسانوی شخصی در کرخ هرات که گفته میشود توسط دوکتور سپنتا وزیر امور خارجه به تازه گی ها تکمیل شده ، پنهان نمیماند وازجمع دولتمردانی که سنگ خدمتگزاری را در سینه میکوبند ، ملت صادق وکاذب را به ساد ه گی تشخیص میدهد .

به گفته نزدیکان سپنتا حدود نیمی از زمین های کرخ در هرات ملکیت پدری آقای سپنتاست که شاید هم آقای سپنتا نیازی به اعمار قصر افسانوی درزاد گاهش از پول بیت المال نداشته وممکنست ازدارایی شخصی خویش مصرف نموده باشد ،ولی از یاد نباید برد که بسیاری ها میپرسند چرا این قصر باشکوه مخصوصا درزمان تصدی سپنتا در وزارت خارجه ، اعما ر میگردد ؟ دهن هارا که نمیشود بست ؟

ملت در سالیان پسین عملا دریافت که حاکمیت ، آ نا ن را از نظرافگنده ، دردامان دولت کرزی سود جویان ، دلالان سیاست واقتصاد ومعامله گران هستی وهویت کشور رشد وپرورش یافته ، روزتاروز زمینه استفاده جویی برای اطرافیان کرزی وعده ء از دولتمردان سودجو چاق وچاقتر میشود .

ا ین وضعیت درحقیقت امر سر آغاز ایجاد فاصله  میان دولت وملت میگرد د .

 متاسفانه تجارب تلخ سیاسی در افغانستان از گذشته های دور تا ا کنون پیوسته بیانگر این واقعیت بوده واست که اکثریت شخصیت های مطرح سیاسی ، زمامداران وسران احزاب تا قبل از رسیدن به قدرت ، وعده های ساختن یک افغانستان نمونه وپیشرفته وشگوفان با اقتصاد قوی ونیرومند وزند ه گی سعادت آمیز را به مردم سپرده اند  ، اما به محض تکیه برکرسی قدرت وتصاحب ملکیت عامه ، منافع شخصی بر منفع ملی رجحان یافته ، وعده های داده شده فریبی بیش نبوده ، فقط این نام ملت است که با آن  تجارت صورت میگیرد .

از حاکمیت دوره یی که بدان حاکمیت کمونیستان میگویند تا حکومت مجاهدین و طالبان واینک مفتضح ترین آن جمهوری اسلامی افغانستان تحت رهبری حامد کرزی زیر چتر دموکراسی (!) ،همه خود را دولت های ضد مردمی ثابت ساختند .

البته از زعما ء وشخصیت های صادق وخدمتگزار که پیوسته در راه ترقی کشور وسعادت مردم جانفشانی نموده اند چون سردار محمد داوود وبسا رهبران دیگرکه تاریخ حقانیت راه شان را ستوده ، در گذشته ها داشته ایم که حتی درموجودیت آنان ، اجانب واغیار وعوامل ونفوذ خارجی ، سد پروسه پیشرفت کشورد رمقاطع مختلف تاریخی بوده اند .

با قرار گرفتن آقای سپنتا در کرسی وزارت خارجه ، عده یی که چشم براه تحولات شگرف در سطح سیاست خارجی کشور بودند ، به سپنتا مخصوصا بدان جهت دلبستند که به وی ، به عنوان روشنفکری که از یک کشور متمدن اروپایی چون آلمان که عضویت یک حزب سیاسی مطرح در آن کشور را نیز داراست ،برگشته ،نگریسته و صلاحیتهای کاری زیادی را دروی سراغ مینمودند .

جوانه های امید نزد آنانی که پیگیرانه ناظر شکل گیری وتحقق سیاست های اصولی وبنیادین بخصوص در عرصه سیاست خارجی افغانستان بودند ، متا سفانه زود رنگ باخت  ومجموع حرکت ها وژست های  وزارت خارجه بدون تحرک و تاحدودی نمادین باقیماند .

پیوسته دید گاه های آگاهان وناظرین سیاسی شنیده وخوانده شد که وزارت خارجه در امرتدوین چنان برنامه وپالیسی سازنده ومشخص که با تطبیق آن بتوان به جنجال های عمده سیاسی کشورکه منشاء خارجی دارد ، نقطه پایان گذاشت ،کوتاه آمده ، مخصوصا که از وظایف اساسی وزارت خارجه یک کشور، دفاع از اتباعش در خارج میباشد ، در قبال سرنوشت افغانها درکشور های خارجی بویژه درمقابله با بروز پروبلم ها ی اساسی افغانها ی مقیم خارج ازجمله مشکلات پناهگزینان افغانی در کشور های همسایه ، ، با بی مبالاتی وعدم برنامه ریزی دقیق عمل نمود . این سهل انگاری وبیتفاوتی وزارت خارجه، انتقاد شدید افغانها ی بیرون مرز وپارلمان کشور تاسرحد استیضاح وزیر خارجه را در پی داشت  .

برسیاستگذاران ودولتمردان افغانستان است تا به نظریات ودید گاه ها ودر نهایت تصامیم مردم ونماینده گان شان در پارلمان ارج بگذارند ، چیزی که مخصوصا توسط شخص رئیس جمهور بدان پشت پا زده شده است .

سپنتا که میدانم خود سخت به دموکراسی معتقد است واین اعتقاد ش از زنده گی در کشور متمدن آلمان که از پیشگامان دموکراسی غربی به حساب می آید ، مایه گرفته ، ایجاب میکرد که با احترام به راءی ونظر نماینده گان ملت ، پس از استیضاح ورد صلاحیت از سوی پارلمان ، از رئیس جمهور میخواست که به نظر ملت بدیده قدر نگریسته ، برای وی از طریق یک اداره دیگری که نماینده گان ملت  با آن موافق باشند ، زمینه خدمتگزاری اش فراهم آید .

اگر قرار باشد که فردی تصمیم به وداع با پست ومنصبی بگیرد ، فکرنکنم قبولی یا رد استعفاء یش از سوی زمامدار کشور امر مهم باشد .  در آن صورت تصمیم شخص ، تصمیم است چون اراده ملت چنین رفته .

معهذا در چنین موقعیتی،  تلاش  برای ابقا ء درپست ، مفهوم دموکراسی را زیر سوال میبرد و چنانی که من حتی اززبان استادان پوهنتون کابل شنیدم ، این لطمه یی بردموکراسی توسط فردی که از غرب آمده وممثل سیستم دموکراسی در غرب است ، میباشد . به حدی که بسیاری ها چنین غلط تصور میدارند که شاید در غرب چهره اصلی دموکراسی همین است که سپنتا تمثیل نمود یعنی چشم پوشی ازاراده ملت .

مطمئنا این اتفاق ، از باور به دموکراسی در اذهان میکاهد . دیده میشود که دلبستن ملت به حاکمیتی با چنین ماهیت وسیاست وسیاستمداری ، امید عبثی بیش نبوده است .

وزارت امور خارجه به عنوان یک نهاد سیاسی متعهد ، مکلف به تحقق طرح هاوستراتیژی های اعلام  شده خویش بوده ، انحراف از مشی متذکره نمیتواند  کار صواب محسوب گردد . در حالیکه همه در سطح شعاروتبلیغ باقیماند واین وزارت نیز درجمع دستگاه فاسد اداره کرزی ، با عدم در خشش کاری مواجه شد .

کشور های همسایه افغانستان یعنی ایران وپاکستان واز جانبی هم کشور روسیه که پیوسته برای افغانستان مخصوصا حادثه آ فرین وجنجال ساز بوده ، افزون بر دامن زدن مشکلات سیاسی ، پنجه های خونین شان را روز تاروز برگلوی افغانها میفشرند که فقط کارایی وزارت خارجه  مدبر میتوانست این فشار هارا کاهش بدهد . ولی دیده میشود که سیاست داخلی وخارجی کشور بیمایه و شل بوده ،بعلاوه  کساد در همه ادارات کلیدی وغیر کلیدی ، سیاسی وغیر سیاسی بیدادمیکند .

این از وظایف وزارت خارجه است  که تیزس های اساسی را برای رئیس جمهور تدوین ودر دسترسش قرار بدهد تا موصوف برپایه آن مخصوصا بیانات وسخنرانی ها یش را تنظیم ونتیجتا ممثل پالیسی کشورودولتش به جهان باشد .

درصورتی که  زمامدار کشور الفبای سیاسی را نمیداند ، وزیر ووزارت خارجه بایست رئیس جمهوررا از یاوه سرایی ها وسخنان بی مسوولیت برحذر داشته ، در هر مناسبت وموردی برایش حد اقل سخنرایی های کوتاه وموءجزی بنویسد تا آبروی افغانستان نزد جهانیان بیش از این نریزد . تا جاییکه دیده شده ،مطبوعات جهانی ازجفنگ های شفاهی آ قای کرزی به عنوان جوک استفاده مینمایند . از جانبی تهیه خط معین سخنرانی به رئیس جمهور ، از مسوولیت های دستگاه های کشور میکاهد وجلو خبط های سیاسی کرزی را میگیرد .

بار ها شاهد بوده ایم پس از آن که رئیس جمهور گل تازه یی را آ ب وآبروی کشوررا برباد داده ، مصلحتا سخنگوی رئیس جمهور ، وزارت خارجه ویاهم سخنگوی وزارت دفاع ، شتابزده درپی تصحیح آن بر آمده وفورا گناه را به دوش  « توجیه غلط » ومفاهیمی ازین دست انداخته اند .   مثلا « تقاضا جهت ختم ماموریت قوای ناتو وقوای بین المللی در افغانستان » را « به اعلام تاریخ موفقیت ناتو وقوای بین المللی » که واقعا تفکر سیاسی رئیس جمهوررا برملا میسازد ویا هم اخیرا رو آوردن به کشور روسیه وارسال نامه رسمی واین سخنان شفاهی تهدید گونه کرزی در مورد که « به غربی ها گفتیم که تیز به ما طیاره بتین ، اگر نمیتین مااز جای دگه میگیریم »  ، باعث شد تا شخص وزیر خارجه ، سخنگوی ریاست دولت وسخنگوی وزارت دفاع به پرده پوشی خبط سیاسی کرزی برآمده و اذعان داشتند که گویا اظهارات جلالتمآب رئیس جمهور سوء تعبیر شده است .

در حالیکه افغانها وجهان حقایق  افغانستان را مخصوصا ازطریق شبکه های تلویزیون های بین المللی افغانی که ازداخل افغانستان به سمع جهانیان می رسد ،پیوسته دنبال مینمایند .

این پرده پوشیها  مخصوصا از آ ن جهت است که آقای کرزی قدرت دولتی را سخاوتمندانه به افراد معمولی حلقه خویش حاتم بخشی نموده واگر پایه های لرزان دولت فروریزد ، کرسی ها هم همزمان فرو می افتند ....

اخیرا آقای کرزی در قسمت روابط نظامش با ایالات متحده امریکا ، روابط خود با آن کشوررا « کشتی نرم » نامید وبه عباره یی خود را بریک پهلوانی تشبیه کرد که امید غلبه برجانب  مقابل یعنی ابر قدرت جهان را دارد  . آیا  این

 شایسته شاء ن رئیس جمهور ی که وزارت خارجه ی با آن همه عرض وطول را در کنار خود دارد ، میباشد ؟

مخصوصا رئیس جمهور یک کشور باید زبان دیپلوماسی را بلد باشد ، در غیر آن این وظیفه مسوولین عرصه سیاست بین المللی است که این زبان را برایش بیاموزانند .

گرچه عده یی کرزی را شخص زرنگ میخوانند اما این هم از سوی بسیاری رسانه ها بار بار شنیده شده که وی استقرار فکری ندارد ، یک روز یک حرف را اظهارمیدارد وچندی بعد عکس آن را ، که این برای یک زعیم وسیاستمدارکشور  قطعا به مثابه خود کشی تلقی میگردد .

تمام پالیسی وزارت خارجه با کلی گویی یعنی تاء مین روابط دوستانه وبرادرانه با کشور های همسا یه وعدم مداخله در امور یک دیگر ، برقراری مناسبات حسنه باکشور های منطقه وجهان ورعایت احترام متقابل ، خلاصه شده وهیچگونه ابتکار واجراآت عملی وجود نداشته ، وهیچ پیشرفتی به آگاهی مردم رسانیده نشده است . فراموش ننماییم که عین پالیسی با عین کلمات کلیشه یی به عنوان سیاست خارجی از سوی کلیه رژیمهای قبلی نیز اعلام گردیده که مراجعه به اسناد، بر آن صحه میگذارد .

در حالی که افغانستان امروز نه تنها ازنظر امنیتی بلکه از نظر سیاسی نیز در بحرانی ترین وضعیت قراردارد ،طرح یک ستراتیژی سازنده ومدبرانه، عمیق وریالیستیک سیاسی که به طور قطع از وظایف وزارت خارجه است  ، میتواند با اجرا گذاشتن چنین یک معا دله دقیق سیاسی ، عاملانه برعوامل جنگ پیروز آمد و با برچیدن جنگ ، ملت را از فصل به وصل رساند .

افغانستان در قبال همسایه مداخله گروآشوبگرخویش یعنی پاکستان طی هفت سال در مخمسه سیاسی به سر برد ووزارت خارجه طی این هفت سال برنامه ء سیاسی معینی در قبال پاکستان وایران نداشت که به جهت قوت سیاسی اش ، هنگامه ایجاد نموده وسرنوشت ساز بوده باشد . برخورد وموضعگیری با همسایه ها مدام کجدار ومریض بوده است .

 روی همین خلاء ستراتیژی بود که یک روز کرزی علیه پاکستان ، کشوری که گفته میشود به سفارش آن ، امریکا وی را روی قدرت آورد ، خنجر میکشید وطمطراق میشد واما صبح روز بعد نزد رهبران پاکستان تلفنی ویا از طریق مطبوعات ، با عذ ر و زاری به کرنش میپرداخت .

آیا کشور پاکستان رایک روزدوست وبرادروروزهای بعد دشمن خطاب کردن جزءپالیسی خارجی وزارت امور خارجه دولت جمهوری اسلامی افغانستان است ؟ اگر آقای کرزی تن به مشوره های سازنده نهادهای سیاستگذار نمیدهد ، مگر چرا جناب وزیرپیوسته « وفاداری به نظام » را ورد زبان شان ساخته اند ، نظام ورهبری که با ندانم کاری هایش ،آشکارا پالیسی خارجی کشور را نقض وباسرنوشت کشور بازی مینماید ، این به منزله پشت نمودن به سیاست های اصولی کشور وخلاف مصلحت کشور واراده ملت است  .

با مشاهده وضعیت کنونی در سیاست های نا متحرک ، ناکام ونافرجام وزارت امورخارجه کشور ، سخنان شاد روان عبدالرحیم غفورزی معین سیاسی وزارت خارجه درآخرین روز های حکومت مجاهدین در کشورحین مصاحبه اش با نگارنده برای هفته نامه « شهر » که ضعف حاکمیت وعدم کاررایی وزیر خارجه وقت را، عامل شد ت جنگ وپیشروی سیطره طالبان در کشور میدانست ، مخصوصا این جمله اش که :

« اگر امروز افغانستان وزیر خارجه ء بادرایت سیاسی ، شجیع وپیشگام در امرمصالح علیای کشور میداشت ، امروز طالبان یارای حضور درصحنه سیاسی ـ نظامی  کشور را نداشتند » ، پیوسته در ذهنم تداعی میگردد .

سیاست کادری وزارت ، یک سیاست مصلحتی گفته میشود . در هیچ کشور جهان قطعا چنین مرسوم نیست که افراد بلند پایه رانده شده از دولت ، افراد متقاعد ، دوستان و آ شنایان حزبی ، تنظیمی وشخصی زمامدار وسایردولتمردان که اکثریت مطلق آن افراد غیر مسلکی بوده ،از دیپلوماسی چیزی ندانسته  ویا تخصص شان در سایر رشته ها مثلا جامعه شناسی است ، در پست سفیر در خارج کشور استخدام میشوند .

توقع چنان بود که به خاطر اصولیت واز جانبی حساس بودن شرایط کشور ، وزارت خارجه موضوع کادری را نهایت  جدی میگرفت وبا این فضا ولو از سوی رئیس جمهور یا هرفرد ونهاد دیگری تحمیل میگردید ، مقابله میکرد .

فراموش نکنیم که فساد اداری در دستگاه حاکمه دولت به حدی ساری وحاوی ویروس های خطرناک است که هیچ اداره دولتی از آ ن در امان مانده نمیتواند.

 استخدام وگمارش افراد بر پایه روابط ، شناخت وصوابدید رئیس جمهور ورده های بعدی قدرت به حدی قوام پذیرفته که ضوابط را به طور کل منتفی میسازد .

ناظرین سیاسی واکثریت مردم افغانستان در داخل صریحا اظهار میدارند که اهرم فساد اداره در دست کرزی ووابستگانش ، اکثریت اعضای کابینه  وسایر نهاد های وابسته به آن است .

از همین جاست که تشکیل وزارت خارجه بخصوص نماینده گی ها ، مخصوصا در سالیان پسین نا متجانس تر و رنگین تر شده .

وزیر امورخارجه قانونا به خود حق میدهد در پهلوی افرادی که کرزی پیشنهاد تقرر شان را به سپنتا سفارش مینماید ، افراد مورد نظر خود را ولو مسلکی وتخصصی هم نباشند ، نیز معرفی وحتی به حیث سفیر مقرر بدارد .

ظاهرا به خاطر دلشاد ساختن کارمندان وزارت ودر واقع به خاطر این که چانس جذب و را ه یافتن افراد مورد نظر سفارشگران ونفرات دلخواه وزارت ، فراهم آمده باشد ، وزارت خارجه فعلی اکثریت کارمندان بکلوریا پاس وزارت را که تا  قبلا ، سالها به صفت کارمند اداری که یگان تای آن کورس های شبانه را تعقیب داشته وتازه چهارده پاس شناخته شدند ،یا هم به صفت تایپست اجیر در بخش اداری وتخنیکی وتکنالوژی کار مینمودند ، بالای شان دست نوازش کشیده ابتدا به صفت مامور رسمی تقرر شان را طی مراحل نموده وجالبتر این که امروز نود در صد آنان برخلاف مقرره استخدام در وزارت خارجه از تایپست( اکنون آن وظیفه به کمپیوتر کار جا عوض نموده) تا عکاس واعضای شعبه تکنالوژی که به ده ها نفر میرسد ، در نماینده گیهای سیاسی کشور در خارج ، دیپلومات تشریف دارند .  

بدینترتیب مشاهده میشود که یک سیاست کا دری ناقص وملاحظه کارانه ، جاگزین سیاست اصولی کادری در وزارت خارجه میشود .درین سیاست اصلا به ظرفیت کاری توجه کمتر ی صورتگرفته ، چنانچه  گفته میشود حتی تخنیکران کمپیوتر ، کمپیوتر کار وعکاس که عمدتا دوازده پاس ، چهارده پاس وبرخی ازآنان تحصیلات صنف هشت ونه داشته واسناد ساختگی فراغت صنف دوازده را از پاکستان وایران آورده اند ، به عنوان دیپلومات در نماینده گیهای سیاسی حضور پیدا نموده اند . اگر این کار زیر نام تامین عدالت صورت گرفته باشد ، در نفس خود بیعدالتی است ، زیرا تقرر یک تایپست یا کمپیوتر کار وتکنالوژیست در پست دیپلوماتیک ، جفا به دیپلومات ود یپلوماسی در کشور است .

باخویشاوندی که دراروپا به سر میبرد ، تلفونی صحبت داشتم . طرف با کنا یه وبا زبا ن عامیانه  به من گفت :

ـ ازین وزارت خارجه چه جور شده ؟

با تعجب گفتم : مقصد تان را ندا نستم ؟

نام برادر زاد ه اش را که در بخش تکنالوژی وزارت خارجه کار مینمود گرفته ، گفت :

ـ « خورد دختر در بلغاریا دیپلومات مقرر شده ، نمیدانم کارهارا چطور پیش خواهد برد ؟ مرا خدا زد که فرزند خود را نیز شامل وزارت خارجه میکردم » .

 تعجب وافسوس آن دوست زیاد موجه هم نمیتواند باشد .

شاید ناگزیری(!) های رهبری وزارت خارجه را نتوان نادیده گرفت . وزرا ء ووکلای پارلمان ورهبران تنظیمها که قدرت شان میتواند چوکیهای مهم را به لرزه در آورد ، بلاخره فرزندان ودوستان وآشنایانی دارند . شاید در تقرر افراد غیر مستحق فوق ، دست صاحبان رسوخ فوق دخیل باشد .

اکثریت  نماینده گیهای سیاسی پیرامون چگونگی تامین روابط ومناسبات با ملل جهان وقضایای بخصوص که با گذشت هرروز ایجاب دقت بیشتروتصامیم جدید را مینماید ، در تاریکی پالیسی وزارت خارجه قرار دارند . هرگاه مکاتیبی هم از وزارت خارجه دریافته اند صرفا در زمینه این بوده که عنوانی وزارت خارجه وسایر ادارات افغانستان  القاب ومتون مکتوب چگونه تحریر یابد ویا هم هدایات غیرلازمی دیگری ازین دست  .

بااین همه تراکم امورجدی ، درچنین اوضاع نا بسامان سیاسی کشور که مستلزم  بصیرت وخرد سیاسی وکار مستدام و ثمر بخش وزارت خارجه میباشد ، صرف انرژی ووقت به  مسایل عادی وپیش افتاده ،قطعا دردی را مداوانمیکند .

مثلا وزارت خارجه به عنوان یک پالیسی میکروطراح سیاست های بزرگ ، به عوض این که پیوسته رهنمود سیاسی به ارگانهای مربوطه خود بدهد تا در روشنایی آن دیپلوماتان واضح وروشن در کشور میزبان پالیسی های سیاسی را به نفع کشور وملت به کار گیرند ، به  امضا وزیر خارجه مثلا هدایت میگیرند که:

 « درمکاتیب درمقابل نام  وزارت خانه ها کلمه « محترم » به کار گرفته نشود !»

نمیدانم چرا به سنگ وگل وچوب یک وزارت ، محترم خطاب میگردد .

وازین قبیل هدایات دیگر .

 یاهم در مکتوب رسمی باا دبیات مخصوص وزیر که نشان میدهد وزیر حتی فرصت دارد تا مسودهء مکتوب را قبل ازامضا ء خود تحریر نماید ،هدایت داده میشود لطفا درمکاتیب منبعد   برای آقایون « شاغلی » وبرای خانمها کلمه « آغلی » به کار گرفته شود . اول این که فهمیده نمیشود این  کلمه« آغلی » که کاملا نامانوس بوده وتا جاییکه من د یده ام وازبرخی اساتید زبان نیز پرسید ه ام دراسناد کتبی ومروج هیچ اداره یی به ملاحظه نرسیده ،مگرچرا یک سلسله کلمات ناماء نوس در ادبیات کتبی دفاتر عمومیت داد ه شود ؟

با یک نگاه گذرا به وضوح اثرات منفی اداره از ریاست جمهوری تا وزارت خانه ها منجمله وزارت خارجه واکثریت نماینده گی سیاسی آن در خارج به مشاهده میرسد که رسانه های ملی وبین المللی سالهاست روی این وضع اسفناک انگشت انتقاد میگذارند .

در پرتو چنین فضای انباشته از فقدان اداره سالم وعدم کارایی وزد وبند ها و« رشتک وبافتک » هاست که ویروس بیعدالتی ، عطالت وده ها پدیده منفی دیگرروان شمارزیادی ادارات رسمی رامی آزرد ومنتج به عدم سلامتی اداره میشود .

می بینیم که تقدم رابطه ها بر ضابطه ها ، استمرار فرهنگ خشونت ، خورد ساختن شخصیت دیگران که مطلقا در ضد یت با اصول پذیرفته شده انسانی ومواد اعلامیه حقوق بشرقرار دارد  ، کم بها دادن به ارزش های ملی و عنعنوی در برخی ادارات  چنان فراگیر بوده که از عالی ترین ارگان دولت تا پائین ترین آن ، حتی  برخی نماینده گی های سیاسی وزارت خارجه مقیم خارج را، در خود پیچیده است .

احترام متقابل ، اداره موفق :

هنوز مساله قرار گرفتن داکتر رنگین سپنتا در راس وزارت امور خارجه در سطح یک آوازه بود که شنیده میشد وقتی سپنتا وزیر امور خارجه شود یک خانم افغانی مقیم امریکا ، دربرلین سفیر مقرر میشود .این آوازه ها نزد برخی افغانها که به باور آنها تا حدودی از سفارت در گذشته زیاد د ل خوش نداشتند ، از آغاز مورد استقبال قرار گرفت .

من که در آن وقت به حیث سکرتر اول وقونسل سفارت افغانستان در برلین مشغول کار بودم وتازه یک سال میشد که از مرکز بدین پست تعیین شده بودم ، آمدن خانم ذوالفقار را نوید تازه برای یک د یپلوماسی فعال وجدی بین دوکشور افغانستان وآلمان تلقی کردم .

آرزو داشتم که من وسایر همکا رانم در سفارت در سایه رهنمود های سفیر فضای بهتر ودلپذیر تری رابین سفارت وافغانهای مقیم آ لمان پدید بیاوریم تاباشد که دیپلوماسی موجوده  با آمد ن سفیر رنگ جدی تری به خود بگیرد .

به هر صورت اولین کاری را که انجام داد ، انتریوی دو به دو با همکاران ،از دیپلوماتان تاهمکاران محلی وپرسونل خدماتی سفارت بود . این مصاحبه ها یک هفته دوام آورد .

خانم سفیردر روز های نخستین کارش ،  در جلساتی که دایر مینمود ، به آدرس سفارت ، سفیر اسبق  وبه آدرس پرسونل موجود زشت  وناسزا میگفت ،همکاران را به  بیکاره گی وعدم ظرفیت کاری متهم مینمود . خلاصه همه را ناتوان وزاید میدانست ودلهره نشان میداد که به تنهایی اینهمه کار ها را از کجا وچگونه شروع کند ؟  

با وصف تبلیغات سو ء که علیه ناصر ضیا ء سفیر اسبق اینجا وآنجا صورت میگرفت ، کاربخش قونسلی که همه روزه حدود پنجاه نفر مراجعین داشت ، وکار های اداری همه بروفق مراد پیش می رفت ( تنها در بخش سیاسی مشکلات وجودداشت چون آقای زدران سکرتر اول سیاسی به زبان های رسمی کشوریعنی پشتو ودری ، در سطحی که بتواند خبر ،مطلب ویا گزارش سیاسی بنویسد  ومنحیث وظیفه به مرکز بفرستد ، قادرنبود ) ، روز های ملی و بین المللی ومناسبت ها تجلیل میشد ، در اعیاد سفیر وکارمندان از افغانها با رسم افغانیت استقبال وتعاطی افکار مینمودند. سفیر ودیپلوماتان در مرده وزنده ومحافل سوگواری وخوشی ومجا لسی که به مناسب های خاص چون تجلیل از سا لروز  شخصیت های سیاسی وفرهنگی وامثا لهم تدویر مییافت، اشتراک میورزیدند .

گفته میشد که بین وزارت امور خارجه آلمان وشخص سفیر علایق خوب کاری وجود داشت . سفیر با همکاران گرم وصمیمی بوده  در برخورد با مراجعین و در روابط با افغانها ، از نهایت صمیمیت کار میگرفت که این روش  مایه دلگرمی وکاربهتر وستوده تر برای همه همکاران بود . ناصر ضیا ء سفیر در ایران ، ایتالیا واخیرا آلمان تجربه خوب سفارت داری داشته ، از نظر ظاهری دیپلوماتی بود که با صمیمیت بخصوصش طرف را مجذوب و زود فضای  محبت ودوستی ایجادمیکرد .

با آمدن سفیر جدید یکباره فضای کاری سفارت و فضای روابط سفارت با افغانها کمرنگ تر شد که این امر از هیچ کارمند سفارت وافغان های مقیم آلمان پوشیده نیست  .

 ووقتی نخستین مکتوب سفارت را برای امضا ء مقابلش گذاشتند ، با تکبراظهارداشت که : وزیر صاحب گفتند :

در القابت ودر مکاتیبی که امضا میکنی همیشه هم پروفیسور نوشته کن هم دوکتور .آدم چنین میپنداشت  که میان وزیر وسفیر مذکور روابط عمیقی وجود دارد که منظور سفیر بدون شک هم بیان غیر مستقیم همین موضوع بوده است .

مسلما یکی از شروط یک اداره موفق اینست که مسوول یک اداره به همکارانش نباید ازین زاویه ببیند که مثلا فلان همکارش چه گذشته یی داشته وبا چه نظامهایی همکاری داشته است  چون نظام ها می آیند ومیروند اما این ملت هاست که پابرجا میما نند . معهذا با تبدیلی سفیر قبلی زیاد خوشایند نمیتوانست باشد همکارانی که با سفیر قبلی کارنموده وعلایقی داشتند ، کنارزده شوند .

داکتر اما ن الله زیوری که از کادر های مجرب محسوب وچندین لسان خارجی را بلد بوده واز ظرفیت بلند کاری، مساله یی که مقام سفارت افغانستان دربرلین زیاد روی آن تاکید دارد نیزبرخورداربود ، به عنوان مستشار سه ماه نتوانست درآن سفارت تاب بیاورد .

 طی دوسال واندی که ازدوره کارجلالتمآب سفیر میگذرد ، سفیر هفت بار سکرتر دفترش را که چند تای آن آلمانی بوده اند مقرر وبرطرف نموده ، تا اندازه ء که اکنون روی ناگزیری یک همکار محلی بخش قونسلی را در چوکی سکرتر سفارت نشانده است .

مگر در یک سفارتی که مجموع کارمندان رسمی ومحلی آن از انگشتان دودست بالا نمیرود ، دور کردن وتبدیلی اکثریت افراد ، خواهی نخواهی سوال برانگیزبوده ، در امور اداره سکتگی ودلسردی بار می آورد  .

هرگاه آمر یک اداره تجربه کاری دوامدار در ادارت دولتی واز جمله در بخش های مختص از جمله درعرصه دیپلوماسی ، هکذا تجربه کافی کاردر وزارت امور خارجه وپیمودن تکاملی پله به پله مدارج را نداشته باشد ٍ باعث ایجاد عکس العمل ها وجنجال در یک اداره میگردد .

اعضای حزب دموکراتیک خلق افغانستان ، مجاهدین ، طالبان ، تکنوکراتان واکنون کرزی با دستگاه ودارودسته اش  همه وهمه در یک برهه یی از زمان حضور فزیکی داشته ، خوب یابد ، برحق یا ناروا کارنامه هایی داشته وواقعیت های جامعه افغانی اند ودر آینده بخشی از تاریخ کتبی کشور را احتوا مینمایند .

به اساس قوانین بین المللی وحقوقی ،همه انسانها حق دارند با هر گونه عقید ه سیاسی که دارند ، آزادانه وفارغ از تشویش واضطراب زند ه گی وکارنمایند .

محیط یک نماینده گی سیاسی در خارج ، نسبتا فضای کوچکی است که بیشتر همدلی وتفاهم وصمیمیت را میطلبد . مسوول یک نمایند ه گی هر قد ر با همکاران خود مانی وصمیمی باشد به همان تناسب امور بروفق مراد پیش می رود وهرگاه ذره بین در دست در پی این وآن ، بدون این که حد اقل باری سر در گریبان خود نموده وبه پیشینه خودبنگرد ، باشد جوکاری نامساعد ی ایجاد میگردد .

لجاجت با همکار اداره ، توهین وتحقیر وخورد ساختن شخصیت یک همکار نزد سایرین وبرچسپ زدن ها، با اصول اداره ومنجمنت مطابقت ندارد . این ها مواردی اند که درشماری از ادارات کشور بیدادمینماید .

حکایه میکنند سفیری به جهت آن که نظر مساعدی در قسمت یکی از همکارانش نداشت ، با آن که اتفاقا همکار یاد شده عینک زانویش را عملیات وروی عصا راه می رفت ، هدایت داده بود لفت را ببندند . همکار مذکورکه دفترش در طبقه سوم عمارت موقعیت داشت ،  وقتی از آن سفیر به خاطر تکلیف پا یش ، خواستار استفاده از لفت گردید از سوی سفیر برایش گفته شد : مشکل تان را به وزارت بگوئید وبخواهید تبدیل تان کنند .

متاسفانه چنین آمرینی هم وجود دارند که ...

به باوریک تن از دیپلوماتان کهنه کارکشور ، اگر یک دولت سفیری را که از پختگی سیاسی واساسات دیپلوماسی به مفهوم واقعی آن برخورداروآگاه  نبوده وموقفش با رشته تخصصی ومسلکش همخوانی نداشته باشد ، مقرر مینماید  در واقع مسوول  همه لغزش های سیاسی  سفیر، دولت وارگان استخدام کننده است .

 ظرفیت کاری پایین  دیپلوما تا ن ،از فرآورده های  جنگ :

سفیردر یک اداره بایست تجربه های نیک سایر سفرا ی کشور را که الگو اند وتوانسته اند یک کلکتیف کاری بسته وموفق را بسازد ، سرمشق بسازد ، نه اینکه از نخستین روزی که در سفارت اشغال وظیفه مینماید  ،نزد همه اراکین دولت ،مهمانان وهیات هایی که از مرکز می آیند ومیروند  ، مجموع کارمندان را به بیسوادی ، کارنفهمی عدم آشنایی با تکنا لوژی امروزین کار در رسانه ها  وده ها کاستی وناتوانی دیگر متهم ساخته وطی مصاحباتش دررسانه های بین المللی شکوه سردهد که وی به سفارتی آمده که اصلا کاری صورت نمیگرفته وکارمندان آن فاقد دانش لسان خارجی وکمپیوتربوده وحتی لسان مادری واین وآن را بلد نیستند . چیزی که در سفارت افغانستان در برلین پیوسته اتفاق افتاده که درزمان ماموریتم در آ ن سفارت ، چندین تن از اعضای پارلمان کشور وسایر هیات های بلند رتبه دولتی حین سفرهای شان به آلمان ، از موضوع به من یاد آورشده ، چنین شکوه هارا نابجا وخلاف عرف افغانی خواندند.

ازیادنبریم افغانستان کشوری است که افراد آن طی سی سال رنجهای بیشمار از جمله تحمل جنگ ، ازدست دادن عزیزان ، ویرانی خانه وکاشانه وزیر ساختهای اقتصاد خانواده گی ، فقر وتنگدستی وچه بسی مصایب ورنجهای بیکرانی دیگری را که ندیده اند .

قشر روشنفکر وآگاه که نیاز جدی به ابزار فراگیری جهت تکامل مهارت های خود داشتند ، از جمله دیپلوماتان حاضر در صحنه نبرد سی ساله در داخل کشور ، به دور ازین آلام نبودند.

برخی دیپلوماتان برجسته فعلی کشورکه درغرب مهاجرنشده اند وامروز حتی به عنوان معین سیاسی ویا بعضا درپستهای ریاست ها ومدیریت های شعبات ایفای وظیفه مینمایند ، وآشنایی شان با زبان انگلیسی وکمپیوترکمتر است ، گناه  کم وکاست درآنان شرایط نامساعد کشور وعدم دسترسی وفرصت به تکنالوژی معاصر در داخل افغانستان طی سالیان متمادی گذشته بوده است . اگر وزارت خارجه همه آنان را با همچو دلایل و بهانه ها مجال کار وارتقا ء نمیداد ، مگرخلاء اینهمه مسوولین چون معین سیاسی ورئیس ومدیرتاحدودی مجرب وآشنا با شرایط جنگی و آگاه ازحقایق سیاسی  داخل کشور را چگونه پر مینمودند .

 صرفنظر از همه آنانی که درفضای آغشته باخون وآتش ومملوازدودوگاز، زنده گی در وطن را تر جیح دادند ،  نمیشود حقوق شان را سلب وبه دیگران تحفه داد.

 

کوتاهی سفارت افغانی مقیم برلین درزمینه تامین روابط لازم با دولت آلما ن :

در همه سطوح فاصله حرف و عمل را باید ازمیان برداشت .امروز فقر وبیکاری در کشور بیدادمیکند .ایجاد زمینه های کار برای افغانها یک کار صواب ویک وجیبه هر افغان است . اینکه مثلا  از کشور پهناور وغنی یی چون آلمان با سابقه درخشان تاریخی دوستی ، به چه تعداد پروژه های اقتصادی جذب وبه افغانستان برده شود ؟ موقف سیاسی افغانستان نزد آلمان به چه پیمانه ارتقا ء یابد  ؟ زمینه عقد چند پروتوکول اقتصادی ، سیاسی، فرهنگی وعلمی میتواند فراهم آید  ؟ وده ها مورد دیگر ازین قبیل ،می باید  در اولویت کاری سفیر افغانستان دربرلین قرار بگیرد  .

 وظایف یک سفیرصرفا با اشتراک در چند محفل پروتوکولی وراه اندازی محافل نمایشی وچند سخنرانی آن هم در مناسبت های خاص ، درمقابل ملت بیچاره افغان خلاصه نمیشود .

ازجمله  وظا یف اساسی یک سفارتخانه برقراری روابط اقتصادی وجلب همکاری های کشور میزبان با دولت متبوع است .

یک سفارتخانه وظیفه دارد  کلیه روابط سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی دولت خویش با کشور مقیم را از طریق سفارت تامین نماید ، در حالیکه برخی از سفارتخانه های افغانی مقیم خارج از جمله سفارت افغانی مقیم برلین نتوانسته چنین زمینه را ایجاد نماید  . دولت آلمان تمام روابط وبرنامه های نظامی ، سیاسی ، اقتصادی وفرهنگی خویش را مستقیما از طریق سفارتکبری خویش در کابل به پیش میبرد .

تجربه ، از اصول اساسی کا ر برای یک سفیرموفق  :

در سفارتخانه های افغانی مقیم خارج ، تا جایی که دیده میشود  اتفاقا همکاران محلی که اکثرا افغان اند ، اکثرا دارای نجابت ، شرافت ، رازداری وصداقت استند که قلبا بهمه شان به جهت مزایا ومحاسنی که بدان اشاره رفت ، باید احترام گذاشت. اما پرنسیپ پرنسیپ است .

 در تما می نمایند ه گی های سیاسی چنین مرسوم است که دیپلوماتان جلسات خود را دارند . درمواردی که ایجاب کند مساله یی با سایر همکاران مطرح گردد ، جلسا ت عمومی دایر میشود ، در حالیکه در سفارت افغانی مقیم برلین اغلبا همه مسایل سیاسی وغیر سیاسی ، محرمانه وغیر محرمانه باحضورداشت همه ، بعضا حتی با موجودیت منتظم ودریور مطرح میگرد د چنانچه باری یک دیپلومات افغانی سابقه دار در جریان جلسه از سفیر خواست تا دریورش را بگوید که آنجا را ترک کند   .

 همچنان به جای پس وپیش کردن وعزل افراد وشکوه وشکایت نزد این یا آن که فضای کاری را مخدوش ومتزلزل میسازد ، چه بهتر که فضای صمیمیت وهمیاری وهمکاری جاگزین گردد .

طرز دید وبرخوردهای نادرست  وعدم آشنا یی با لوایح وعرف دیپلوماتیک در یک نماینده گی ، ضعف وعدم پختگی مدیریت آمر یک اداره را به نمایش میگذارد .

شایسته ترین سفیر آن خواهد بود که به دور از هر نوع ملاحظه یی ، تمام هوش وحواس وخرد سیاسی وفهم خود را وقف کار وخدمتگزاری به کشور ومرد م نماید . 

 فقط یک سفیر ورزیده ، مجرب ، کار کشته که سالیان متمادی را در وزارت خارجه بخصوص شعبه سیاسی مربوطه سابقه داشته  ، به قول دیپلوماتان  نخبه کشور ، کاررا از شعبه آرشیف وزارت خارجه آغاز ومرحله به مرحله سیر تکاملی را پیموده باشد، میتواند درخشش کاری داشته ویک سفارت ولو ناموفق با افراد پسیف را ، نمونه سازد که  ما شا ء الله شمار چنین دیپلوماتان در آینده ها فزونی خواهد گرفت چنانچه سفرای افغانی در امریکا وکانادا را در ردیف نمونه ها قرار میدهند . امید تجارب وتخصص آن ها در سایر نمایند ه گی ها تعمیم یابد   .

وقتی خبر ارزیابی نهایت مثبت دولت کانادا را از سفارت افغانستان مقیم کانادا در مطبوعات خواندم ، به یکی از همکاران قبلی ام که فعلا در سفارت افغانی مقیم اوتاوا ایفای وظیفه مینماید ، موفقیت های سفارت شانرا تلفنی تبریک گفتم. موصوف تشکر کنان گفت : این موفقیت را به شخص سفیر تبریک بگویید .

وی خود عمده ترین کار های سفارت را به تنهایی انجام داده ، از هشت صبح تا دوازده شب در دفتر کارش است وپیوسته ، طور خستگی ناپذیر کارمینماید .

به اساس تجربه تما می کشور های جهان بخصوص کشور های متمدن غرب ، سفراء که نماینده سیاسی رئیس جمهور وزمامدار کشور شان در کشور میز بان اند ، قطعا تقرر شان روی همین اصل استوار میباشد .

 میبایست دولت افغانستان ازین اصل عدول ننموده ، از تقرر سفرای تصادفی ومصلحتی که متاسفانه در کلیه رژیمها افغانستان به یک رسم مبدل گردیده ، بپرهیزد تا به اساسات  دیپلوماسی کشور ارج نهاده شده باشد در غیر آن غلط خواهد بود که ازنماینده گی های سیاسی ، توقعات لازم را به عمل آورد .  

این که یک سفیردرمورد نحوه اجراآت کلیه مسایل سفارت آگاه بوده ، فهم آفاقی داشته باشد ، خیلی ها ضروری است.

وقتی در یک نماینده گی سیاسی روزانه چهل پنجاه نفر مراجعه مینماید وبرای اخذ  پاسپورت جدید ، تمدید    پاسپورت ،اخذ طلاق ، اخذ نکاح خط ، ترتیب وکالتنامه ، مخصوصا مساله زیاد جنجال برانگیزتصدیق مجردی وامثالهم به سفارت مراجعه مینماید ، بسیار آنان اسناد لازمی را که با هدایات وزارت خارجه وقوانین وهدایات کتبی  ستره محکمه مطابقت داشته باشد، ندارند .

مثلا یک جوان میخواهد سفارت برایش اسناد مجردی بدهد . در مکتوب رسمی ستره محکمه عنوانی نماینده گیهای سیاسی آمده است که هر گاه یک فرد قبل از سن 18 سا له گی ، افغانستان را رها کرده باشد ، وثیقه مجردی در سفارت ترتیب گرد د  وهرگاه پس از سن 18 ساله گی  وطن را ترک گفته باشد ، باید وثیقه مجردی وی از داخل کشور از طریق محاکم مربوطه وبا تصدیق ریاست قونسلی وزارت خارجه طی مراحل گردد .

از آ نجا ییکه سطح ارتشاء وفساد اداری در کشور از تصور بالاست ، ترتیب مجرد خط ها  به اصطلاح عوام به               « گاوشیری » برای مامورین محاکم مبدل شده وقرار ادعای مراجعین صرفنظر از جنجال پایین وبالا دویدن چندین روزه ،  برای ترتیب غیابی هر مجرد خط هزار تا دوازده صد دالر رشوه پرداخته میشود. بنا ء بسیاری مراجعین میخواستند سفارت خود برایشان وثیقه تر تیب کند . چون این در مغایرت تام با قوانین موضوعه کشورقرارداشت طبیعتا مراجعین سر وصدا را راه می انداختند .

درمورد طلاق خط ها ، صرفا به یک مثال بسنده میکنیم:

 خا نمی که از کشوردیگری آمده وشکایت داشت که سفارت افغانستان در آنجا کارش را انجام نمیدهد ، از سفارت افغانستان در برلین میخواست تا برایش سند طلاق صادر نماید . وقتی نزد من که آن وقت قونسل سفارت بودم مراجعه کرد ، پرسیدم شوهرت کجاست ؟ جوابداد : زندانی است . گفتم : چرا میخواهی طلاق بگیری آیا شوهرت هم میخواهد تواز وی جدا شوی ؟ جوابدا د : اوکه نمیخواهد نخواهد . من میخواهم بااولاد هایم از وی جدا شوم و طلاقم را بگیرم .

گفتم : در هرصورت باید صبر کنی تا شوهرت از زندان رها شود چون طلاق به هیچوجه غیابی صادر شده نمیتواند . مطابق شرع در حالیکه هردو حاضر میباشید ، باید برای اجرای طلاق رسما عنوانی سفارت در خواست بدهید ودونفر شاهد ازین موضوع که شما دونفر دیگر حاضر نیستید با هم به زند ه گی زناشوهری ادامه بدهید ، شهادت بدهند . سفارت پس از اخذ درخواست شما شرعا وظیفه خود میداند تا نهایت سعی را به خاطر نه گسستن پیوند مقدس زنا شوهری به کا ر بگیرد . در نهایت هرگاه چاره را حصر یافت ، باز هم به اساس شرع به شما سه ماه مهلت میدهد تا اگر ممکن گرد د ، کنار آمده ، مشترکا به سفارت مراجعه و از اخذ طلاق انصراف ورزید  .

 هرگاه باز هم چنین موافقتی انجام نه پذیرفت پس از اکمال سه ماه خانم وشوهر هردو مراجعه کنید تا سفارت رسما طلاق تان را به اساس شرع صادر نماید .

همین خانم بی هیچ توجهی نزد خانم سفیر میرود واز من شکایت میکند . خانم سفیر مرا فرامیخواند ومیگوید: درشعبه  قونسلی این چه حال است چرا کار این خانم را انجام نمیدهید ؟

موضوع را برایش تشریح مینمایم . میگوید : من دیگرش را نمیدانم ، یک راه برایش پیدا کنید !

گفتم راه دیگری وجود ندارد . نمیتوان بدون موجودیت زن وشوهر وطی مراحل شرعی طلاق را صادر نمود . اگر شما هدایت میدهید ، اجرا میکنم ، ولی فردا وقتی خانم مذکور با مرد دیگری ازدواج نمود ، شوهرش سفارت را محکم میگیرد که در غیاب من چگونه همسرم را طلاق دادید ودر قید نکاح مرد  دیگری در آوردید ؟ من چنین جوابی را  داده نمیتوانم. پس از استدلال زیاد مبنی براینکه حوزه کاری عارض کشور دیگری است  ، سفیر مجبور شد مکتوب خانم متذکره را عنوانی سفارت مورد نظرامضا نماید .

این ها همه مقد ما تی بودند مبنی بر طرح طرد من از سفارت . 

موضوع وقتی قوت گرفت که یک همکار محلی سفارت که طور با ا لمقطع کار مینمود ، روزی یک تبعه ایرانی را غرض اجرای پاسپورت افغانی به سفارت آورد وپا فشاری داشت که وی ایرانی نه بلکه از برادران هراتی ماست . موصوف با یکی از سکرتران دوم سفارت که وی نیز جدا با این خلاف کاری موافق نبود ، نزد من آمدند . من جدا مخالفت کرده وگفتم ابدا این کا ر صورت نخواهد گرفت که به یک تبعه خارجی پاسپورت افغانی صادر گردد  .

( بادریغ وافسوس یک واقعیت را باید به تحریر آورد که من در جریان یک سال وچند ماه وظیفه ام در بخش قونسلی سفارت به پاسپورت های بیشماری که توسط صاحبان آن جهت تمدید ویا هم تجدید آورده میشد ، برمی خوردم که خود تبعه ء پاکستانی ، تاجکی ، ایرانی ، روسی ویا هم از کشور دیگری بوده ، اکثرشان اصلا لسان پشتو ودری را بلد  نبود ه ، پیدا بود که با تغییر هویت ونام خود را افغان جازده و متا سفانه از همین سفارت دولت جمهوری افغانستان در سالیان قبل پا سپورت افغانی اخذ نموده بود ند . همکاران محلی موءظف در بخش قونسلی ،در شنا سایی همچو افراد مهارت بخصوصی داشتند.

 چون ما دربرابر کار انجام شده قرار داشتیم ، جز اینکه از تمدید ویا تجدید  پاسپورت های شان انصراف ورزیم کاری از سفارت ساخته نبود وآن ها در سالیان قبل با امتیاز هویت افغانی ، تابعیت کشور آلمان را کسب نموده بودند )

سفیر وتجاوز برحریم وزارت تجا رت :

خانم سفیر چون در افغانستان کار مستمروتجارب کاری نداشت ، افراد را ابتدا با رویه زشت متواتر ناراحت ساخته ، از خود وسفارت میراند .

چنا نچه برخلاف رعایت همه نورم های اداری ودفتری وطی سلسله مراتب ، به محض اطمینان از تلاشهایش برای دور ساختن آقای  رنجبریان اتشه تجارتی وآ قای آزاد زوی معاون اتشه تجارتی که بدون شک انسانهای با شخصیت  محبوب وبازوی سفارت بودند ، دفترشا ن را که حریم وزارت تجارت محسوب میشد ، خودسرانه باز نموده یک تن از سکرتران محلی را با خود برده برچوکی اتشه تجارتی نشانده ، گفت : این هم دفتر مستقل خودت .

درینجا تخطی صریحی که از خانم سفیر صورت گرفته ، همانا تجاوز برحریم وزارت تجارت وتفتیش خود سرانه اسناد آن اداره وپرتا ب آن در یک گوشه متروک غیر مطمئن  ، میباشد .

مینگریم که به واقعیت هم سفیر ، یک اداره سیا سی دولتی را به یک دستگاه شخصی مبدل ساخته ، از برکت سلیقه شخصی چنین یک سفیر دانشمند است که دفتر اتشه تجارتی در کشوری مهمی چون آلمان بسته میگردد  .

یک دیپلومات باید مورد حمایت دولتش قرار داشته باشد :

خواننده عزیز با خوانش سطور زیرین در خواهند یافت که نگارنده تاچه حد مورد بیمهری دولتی که خود استخدامش کرده قرار میگیرد . درداخل کشورمثال هایی ازین دست فراوان وجود دارد . خوبست ببینید دامنه عدم حمایت از کارمند وجفا در حق وی وخانواده اش ، تا آلمان نیز گسترش یافته است :

چانس بد من این بود که از روزی که منحیث دیپلومات به سفارت افغا نستان مقیم برلین توظیف ودر آلمان اقامت گزیدم ، از اثر کم توجهی آمرین ، مثل سایر همکاران نتوانستم صاحب اپارتمان مساعد مطابق نیاز فامیلم گردم .ابتدا در یک منزل دواتاقه کرایی وسپس دراقامتگاه سفیرکه یک عمارت بزرگ اما متروک که ازبخت بد من سیستم مرکز گرمی وگاز آن عمارت که همه گازی بودند ، استهلاک ودارای پروبلم های فراوان بود ، فرستاده شدم .

نزدیک به یک سال بعد یک بل گاز به اسم من آمد که حاوی بیشتر از0 1200 یورو بود . مناصفه آن مربوط مدت اقامت من ومتباقی جز صرفیه گذشته بود که سفارت تحویل نکرده واینک در جمع من حساب شده بود . خلاصه به همینسان 1800 یورو بل برق و 1050یورو پول آ ب آمد . به تعجب افتیدم که با دونیم هزار یورومعاش ، آنهمه پول ها را چگونه بپردازم .

با شتابزد ه گی نزد مسوول اداری رفته پرسیدم  ، چگونه یکباره همه بل ها به نام من آمد . مگر قرار معلوم سایر همکا ران سفارت در یک ربع از صد یورو زیاد نمیپردازند ، چرا این بل های کمر شکن ؟ مسوول اداری گفت : همینکه به منزل « پانکو » جابجا شدید ، آقای ناصر ضیاء هدایت دادند که تما م حسابات را به نام شما بسازم .

بعد ها با تبدیلی سفیر قبلی ، مشکلم را با سفیر جدید ، مطرح کردم . خانم سفیر بدون آن که به حرفهایم گوش داده باشد ، متواترگفته میرفت که مجبور استی خودت بپردازی .من کاری کرده نمیتوانم .

چرا در آن خانه کلان رفتی ؟

به دنبال بل گزاف گازازبابت مصارف گذشته ، در برج مارچ سال 2007 ( ماه حمل ) بل دیگری ازشرگت گاز آمد که علاوه از مقروضیت مبلغ دوازده هزار یورو، مکلف بودم 800 یورو در شروع هرماه  پیش پرداخت  بپردازم.

 نزد خانم سفیر رفته ، استدلال کردم که سیستم های گاز وبرق تعمیرهمه فرسوده بوده ،مشکل دارد ، گاز فرار میکند فضای دهلیز ها انباشته از بوی گاز است ، گذشته ازین ها این چگونه مصرف است که هیچ همکار سفارت ما 50یورو مصرف گاز نمیپردازد واما من باید 800یورو در ماه بپردازم . میشود این مشکل را به مرکز راجع سازید تاراه حل بیابند.اگر شما تجویزی نمیگیرید با آن که اولا د ها به تکلیف میشوند ، درین هوای  سرد مجبوراستم گاز را قطع کنم .این مشکل سفارت است که نقیصه سیستم مرکز گرمی وسایر پروبلمهای تعمیر را به موقع رسیده گی ورفع ننموده است .

بابیتفاوتی شانه هایش را بالا انداخته گفت :

ـ  متاسف استم که کاری از دست من بر نمی آید .د ل تان ، میتوانید گاز را قطع کنید .

من ناچارشدم روز بعد به شرکت گاز تلفون نموده ، تقاضای قطع گاز منزل مسکونی ام را نمودم .

آری ، در کشورآلمان ، این متمدن ترین وپیشرفته ترین کشور اروپایی در اتاقها ی سرد با زن وفرزند ، شب وروز را سپری نموده  ومن خودم مجبوربودم صبحانه وقت برای چندین ساعت پهلوی آبگرمی برقی یکنیم لیتره نشسته ، چند سطل آب  گرم تهیه نموده ودر تشناب در اختیار  فرزندانم بگذارم . آ نان در آن هوای سرد ماه مارچ وماه های سرد بعد آن ، د ر حالیکه نسبت یخ بودن هوا از خنک میلرزیدند ، حمام نموده  وبه سوی مکتب راه میافتیدند .

سرانجام با حمایت رئیس اداری وقت که برای انجام پاره یی از امور به آلمان آمده وباری به سفارت سرزد ، مساله شش هزار وچندصد یوروذمت پول گاز ، با این استدلال که من صرفا در یک طبقه زنده گی مینمایم به دونیم هزار یورو پائین آورده شد ، در حالی که یک دیپلومات درآ لمان درطی دوره مکمل سه چهار ساله ماموریت خود حتی کلا پنجصد یورو نمیپردازد .

وقتی 1050 یورو بل آب آمد ، برای سفیر توضیح دادم که مصرف هیچ خانواده یی از جمله دیپلوماتان سفارت از صد یورو در سال تجاوز نمینماید .از باغبان میتوانید بپرسید که اینهمه آب  صرف آبیاری چمن بزرگ وگلها طی یک سال گذشته شده به علاوه پسر وزیر مختار سفارت سال تمام موتر ش را در گراچ سفارت با  آب گرم شسته است بناء پول مصارف آب  اقامتگاه را در سابق سفارت میپرداخته است . سفیر بدون توجه به استد لال وعرض من هدایت داد تا در همان ماه 1050 یورو را از معاشم وضع بدارند .

در واقع پول غذا ومصارف مکتب فرزندانم را دربدل صرفیه آبی  که نهایتا یک دهم حصه آن را نیز استفاده ننموده بودم ، جبرا از من وضع داشتند.

سفیر اسرائیل ، مهما ن سفیر افغا نی دربرلین وبرپا یی هنگامه :

پس از فا ش شدن دعوت سفیر اسرائیل توسط خا نم ذوالفقار سفیر افغانی مقیم آلمان در 88 مین سالروز استقلا ل کشور وهمزمان با نشر اعلامیه وزارت امور خارجه افغا نستان درزمینه ، در مطبوعات افغانی هنگامه یی به پا گردیده ، رسانه ها به شکل گسترده یی موضوعات را به گونه خبری ویا هم تحلیلی به ارزیابی گرفتند .

سوال اینجاست که آیا یک کارمند سفارت این حق وصلاحیت را از کجا میتواند بدست بیاورد که بتواند به مرجعی مستقلانه کارت بفرستد . گذشته از این ها کارت دعوت زما نی حایز اعتبار میباشد که با مهر سفارت مزین گرد د ومهر فقط وفقط نزد شخص اول سفارت میباشد .

ازین طرزالعمل که در مجموع سفارتخانه ها یکسان میباشد ، تمامی کارمندان سفارت افغانی مقیم برلین حتما حرفهای مرا تایید میکنند که در موجودیت سفیر هدایت ترتیب لست مدعوئین  وکارت دعوت ها مستقیما در دست سفیر بوده ومهرهم در میزسفیر نزد خودش قید میباشد و فقط گاهگاهی شخصا آن را دردسترس مسوول اداری که از نظر سفیر شخص معتمد است ، قرار میدهد .این تعامل تقریبا در تمام نماینده گیهای سیاسی کشور همگون است .

در واقعیت امر دعوت از نماینده سیاسی دولت اسراییل در سفارت افغانستان ،جرمی است نا بخشودنی که مرتکب اصلی آن هنوز که هنوز است ،  بایست به ملت افغانستان معرفی  شود .

من که از سوی خا نم سفیر بنا بریک پلان از قبل طراحی شده ، شکار این  توطئه شده ام ، لازمی میپندارم آنچه درین رابطه به سفارت اتفاق افتیده ، هر چه موءجز در دسترس عزیزان  خواننده قرار بدهم تا موضوع وضاحت بیشتر داشته باشد :               

تا جاییکه من شاهد بوده ام ، پروژه ترتیبا ت محفل روز 28 اسد سا ل 1386خورشیدی ، بنا به تصمیم شخص سفیر ، توسط  آقای« ویس اشرف نیا » ، یکتن ازجوانان مستعد که غرض سپری نمودن دوره پراکتیک سه ماهه توسط سفیربه سفارت آورده شده بود و به همکاری خانم ...یک تن از همکاران محلی سفارت ، تحت نظر  مستقیم جناب سفیر پیشبرده  شده است.

لازم به تذ کر است که برای اولین بار در سفارت افغا نستان مقیم برلین  سالروزاستقلال کشور با شیوه جدید وبه شکل شاندار ، با این مقصد که علاوه بر افغانها ، سفرا ء وشخصیت های سیاسی از کشور آلمان وشخصیت های مهم سیاسی سایر کشور های مقیم دربرلین در محفل اشتراک ورزند تا زمینه دعوت سفیراسرائیل وتطبیق پلان مطروحه فراهم آمده باشد ، با ابتکار خانم سفیر راه اندازی گردید .

از آنجاییکه محفل تشریفاتی پلان شده فوق هزینه بیشتری د رکارداشت برعلاوه پول تخصیصیه دولت بدین مناسبت ، مبالغی از تجار افغانی مقیم آلمان وبرخی ادارات آلمانی نیز به هدایت خانم سفیر توسط آقای « ویس اشرف نیا » متصدی برنامه وکارمند محلی همکارش جمع آوری گردید .    

گفتنی است که جوان مذکورچون متولد آلمان بوده وهمچنان درآلمان تحصیلاتش را به اتمام رسانیده بود  ، مسلما   تاحدودی ناآگاه از حقایق تاریخی افغانستان بوده و به هیچوجه نمیشود وی را مقصر دانست . وی فقط دساتیر اداره یعنی خانم ذوالفقار را موبه مو پیاده مینموده است .

همه اعضای سفارت میدانند که به جز دو فرد متذکره ،هیچ فرد دیگری در ترتیب محفل و ترتیب لست ها وتحویل دهی کارت ها ی دعوت به مراجع مشخص شده از سوی سفیر،  نقش وسهم نداشته است .

 باید گفت تمامی امور مربوط به این پروژه درکمپیوتر اختصاص یافته به آقای «اشرف نیا » ودراتاق وی  تحت نظر وهدایت سفیر اجرامیشد . سفیر فقط یکباردر ترتیب وتزئین بروشور معلوما تی بدین مناسبت وهنگام دیزاین مرور یک لست ، از همکاران حاضر نظر خواهی نمود که من به سان سایرین فقط در دیزاین کارت وبروشور ودرمرور لست نظریاتم را شریک ساختم وآن را دوباره غرض نوشتن کارت به دیزاینر موظف سپردم . د رلست متذکره اصلا نام سفیر اسرائیل به چشم نمیخورد  که معلوم میشود سفیر آن را طور فوق العاده وسری فرستاده بود.

 با مطالعه سطوراول اعلامیه وزارت امور خارجه ، در آغاز تصور من برآ ن بود که مراد از کارمند موظف ارسال دعوتنامه ها شاید همین آقای« ویس اشرف نیا » ست که حدود یک ماه قبل طی جلسه هفته وار سفارت از سوی سفیر مورد تفقد ومهربانی قرار گرفته وبه پا س شکران در پیشبرد موفقا نه« پروژه جشن استقلال » توسط وی ، به دریافت تحایف سفیر نا یل آمد وبا به سر رسیدن موعد معینه باسفارت وداع کرد. اما در سطور بعدی متوجه شدم که سفیرپلانش را عملی نموده است .

این خیلی ها مضحک است که یک وزارت خانه کلیدی چون وزارت امور خارجه که نبض سیاست کشوررا دردست میداشته باشد ، دستخوش یک سازش شود ودر اعلامیه رسمی آن چنین دسا یس پس پرده وزدوبند ها ی      سیاسی ، ماهرانه منعکس گردد .

 مسلما ازدید با بصیرت مردم ، اعتبار حاکمیتی با چنین وزارتخانه معامله گر ساقط میگرد د.

درامه مشکل تخنیکی ودست داشتن سکرتراول سفارت درین ماجرا که ازآن در اعلامیه وزارت خارجه تذکر رفته است  ،عمدا ساخته وپرداخته توطئه گران بوده  ومن آن را قطعا  یک دسیسه خطر ناک علیه خود ارزیابی نموده ام.

در مییابیم که پس منظر وقایع ، از تلاش سفیر برای برکناری یک تن از کارمندان سفارت برای تطبیق نقشه دعوت سفیر اسرا ئیل حکایه دارد وسیر حوادث نشان میدهد که سفیر به جستجوی لحظه ها بوده است تا این که قرعه فال را به نام من بیچاره زدند...

 یکی از دلا یلی که سفیرخواست مرا باپیش کشیدن بهانه های مختلف از وظیفه ام به عنوان سکرتر اول سفارت در بخش  قونسلی به حیث  سکرتر اول سفارت در بخش سیاسی  تبدیل نماید ،  این بود که با این تبدل به سا ده گی میتوانست در توطئه یی که پلان کرده بود بپیچاند ، در حالیکه این پلان با موجودیت من در شعبه قونسلی که یک کار مجزا ودر یک تعمیر مجزا انجام مییابد ، ممکن نبود . به عباره ء سفیر کوشید به تحقق این طرحش رنگ منطقی بخشد .

درزمانی که من قونسل سفارت بودم ، همه شاهد اند که اموردر چوکات قانونیت وحسن صورت انجام مییافت ، افزون  برکارهای روزمره با مراجعین ، تمام مکاتیب وارده مربوط به قونسلی از مرکز وزارت وسایر ارگانها با مراجع وافراد مربوطه در میان گذاشته شده ، جوابات آن پیوسته توسط مسوول قونسلی تهیه وکمپیوترشده و به امضا ء خود سفیر به مرکز میرفت .

در حالی که متاسفانه آقای زدران که سفیر مواقف همسان وهمسطح ماراتعویض نمود ودر ظاهر امر من چیزی را از دست ندادم ،نه تنها که توانا یی وصلاحیت نوشتن مکاتیب به زبانهای رسمی دری وپشتورا ندارد ، به خاطر کمپیوترنمودن مکاتیب وسایر اسناد دفتر نیز با ناتوانی رو به روست ومکاتیب میز به میز همکاران محلی چرخ میخورد تا مگر یکی فرصت نوشتن جواب ودیگری وقت کمپیوتر نمودن آنرا بیابد.

علاوه برآن طی دونیم سا ل موجودیت آقای زدران به حیث سکرتر اول سیا سی ، چنانیکه همه همکا ران وقت شاهد استند حتی یک مطلب توسط آقای زدران که بایست وظیفتا متواتر به مرکز گزارش سیاسی میفرستاد ، نه تنها نوشته نتوانسته ، بلکه تهیه نیز نگردیده است . درزمان آقای ناصر ضیا ء یک تن از سکرتران دوم  سفارت اکثرا بعلاوه امور متراکم خویش ، مطالبی راکه  بگونه تحلیلی ودید گاه ها ی خاص پخش میشد ، ازسایت ها برگرفته وبه عنوان گزارش های سیا سی از نام شعبه سیاسی سفارت ، به مرکز ارسال میداشت چنانچه باری یک تن از همکاران بخش سیاسی مربوطه به من زنگ زده ومتذ کرشد مطالبی که به نام گزارش به مرکز میرسد ، اصطلاحات « ناودریایی » وامثالهم آن باید ایدیت وبه فارسی دری برگردانیده شود . من با پوزش ازین سهل انگاری وبیخبری مسوول بخش ، توضیح دادم که این بخش کاری من نمیباشد .

افزون برآن برخی مطا لب سیاسی روز دررابطه به قضا یای افغانستان از مجله معتبرآلمانی « Spiegel » وبرخی نشریه های دیگر آلمانی توسط یک تن از مترجمین قراردادی سفارت که به زبردستی قلم وعلمیت شان ارج بی پایان میگذارم ، به دری برگردان وبه نام گزارش به شعبه چهارم سیاسی ارسال میشد .

 

 رابطهء برخی  حلقا ت سیا سی داخلی وخا رجی با  توطئه سفیر: 

چنانچه گفته آمدیم ، خانم سفیر پس از دعوت نمودن سفیر اسراییل وپیامد آن ، شرایط و فرصت را حساس دانسته ، به ساده گی د سیسه اش راعملی ساخت .

برای این که یک مقدار روشنتر ومستند تر صحبت نموده باشیم ، درین جا روی خبر ی که از طریق آژانس خبری   د ولتی به نام آژانس اطلا عاتی  باختر به تاریخ   29 میزان سال 1386مطابق 21 اکتوبر از رادیو ـ  تلویزیون ملی افغانستان ، روز نامه های دولتی ، رسا  نه های آزاد  وبرخی از رسانه های ملی وبین المللی به نشر سپرده شد ، استناد مینماییم . البته مدیریت اطلاعات ونشرات وزارت امور خارجه طی نامه خبری 2288مورخ 30میزان سا ل 1386 خویش این خبر را به نما یند ه گیهای سیاسی افغانستان در خارج ارسال داشته است :

« در جلسه امروزی مشرانوجرگه ، دعوت سفیر اسرائیل از سوی سفیر افغانستان در برلین ، حملات اخیر تروریستی در شهر کراچی پاکستان وکنسرت نیمه عریان یک زن کولمبیایی در شبهای عید فطر از طریق تلویزیون طلوع ، مورد انتقاد قرار گرفت .

این جلسه که به ریاست پروفیسور صبغت الله مجددی رئیس مشرانو جرگه تدویر یافت  ، عده ء سناتوران با ابراز نظریات انتقادی ، دعوت سفیر اسرائیل را در محفلی که به مناسبت سالروز استرداد استقلال افغانستان در برلین پا یتخت آ لمان از سوی سفیر افغانستان صورت گرفته است ، یک عمل عمدی خوانده ، خاطر نشان نمودند که برخی حلقات سیاسی داخلی وخارجی میخواهند که با همچو عملی ، ذهنیت مردم افغانستان را در نزدیکی با اسرائیل مورد ارزیابی قرار بدهند .

در این حال اعضای جلسه بردشمنی دیرینه اسرائیل علیه جهان اسلام واشغال بیت المقدس نخستین قبله مسلمانان اشاره نموده ، ایجادهرگونه روابط افغانستان را رد نمودند ودر پیوند به این موضوع ، از حکومت خواستار برکناری سفیر افغانستان مقیم آلمان گردیدند ....»

به تا یید از خبر فوق اضافه میگردد که چنانچه ملت مسلمان افغا نستان شاهد بوده اند ،  چندین بار در داخل کشور آوازه نزدیکی دولت افغانستان با کشور اسرائیل وسروصدای تلاش ها  برای به رسمیت شناختن دولت اسرا ئیل  بلند شد که بدون شک پس منظر این حادثه را به تصویر میکشد .

اظهارات فوق سنا توران کشور مبنی بر اینکه « برخی حلقات سیاسی داخلی وخارجی میخواهند که با همچو عملی ، ذهنیت مردم افغانستان را در نزدیکی با اسرا ئیل مورد ارزیابی قرار دهند »، موید طرح این توطئه میباشد . 

رویدست گرفتن برنامه تجلیل شاندار در یکی از هوتل های بزرگ ومعروف برلین ،  درست  برخلاف سالهای قبل که هیچگونه سابقه یی نداشته وبا هزینه فراتر از تخصیصیه دولت،  با جمع آوری پول اضافی از افغانها وادارات آلمانی تدارک گردید ، خود بیانگر این واقعیت است که محفل با شکوه متذکره روی یک پلان خاص وبه مقصد مشخص سیاسی   ، تادر آن زمینه سفیر دولت اسرائیل فراهم آمده باشد ، برپا گردید. یقینا اظهارات مشرانوجرگه ء افغانستان این خیانت را هرچه بیشتر مسجل میسازد  .

سکوت دولت افغانستان دربرابر این حرکت نا بخشودنی  وعد م باز پرس از سفیر افغانستان مقیم برلین عامل این توطئه ، مخصوصا این که مشرانوجرگه افغانستان « در پیوند به این موضوع خواستار برکناری سفیر افغانستان مقیم برلین گردیدند » ودر کمیسیون امور بین المللی ولسی جرگه به ریاست پروفیسوراستاد عبدالرب رسول سیاف رئیس آن کمیسیون به تاریخ اول عقرب سال 1386 خورشیدی در موجودیت کبیر فراهی  معین سیاسی وزارت امور    خارجه ،« تاکید شد تاازسفیر افغانستان در جرمنی به عنوان شخص مسوول به خاطر روشن شدن حقایق توضیحات خواسته شود » ، این حدس وگمان هارا که گفته میشود در راس حلقات داخلی  شخص حامد کرزی قرار دارد ، به حقیقت مبدل میسازد .

امروز حرف اول را امریکا میزند . در ضمن به نقل از منابع بین المللی ، تلاش ها یی از سوی ایا لات متحده امریکا در جریان بوده تا بیت المقدس مرکز اسرائیل قرار گیرد . چون در داخل نظام گرایش ها به سوی امریکا بیش از حد فزونی گرفته ، اکنون رقصیدن به دهل امریکا وپیروی از مفکوره ها وگرایش های ذهنی وسلیقه ای امریکا ئی برای کرزی وعده یی از اطرافیانش یک افتخار تلقی میگردد . عزیزان خواننده آگاهند که روابط عمیق سیاسی ونظامی امریکا واسرائیل پیشینه تاریخی دیرینه یی دارد به حدی که به باور برخی از آ گاهان سیاسی درمطبوعات بین المللی، اسرائیل رااز نظر نظامی ستون فقرات امریکا میپندارند .

فلهذا بیمورد نیست که دعوت سفیر اسرائیل را یک بازی بزرگ سیاسی راه انداخته شده از داخل رژیم برسر اقتدار ارزیابی کرد که به ساده گی فقط  با قربانی نمودن یک دیپلومات با خانواده اش ،کوشید تثبیت  نماید که آیا عکس العمل ملت  درزمینه چیست ؟

 طبعا اگر عکس العمل ها سطحی میبود شاید حالا نزدیک به یک سال ازبه رسمیت شناختن اسرائیل توسط رژیم   افغا نستان سپری میشد .

پارلمان واظهارات غیر مسوولانه ء معین سیاسی :

سوال اینجاست که کبیر فراهی که خود یک دوره سفارت را در عربستان سعودی سپری نموده وپروتوکول وتشریفات وهمه مسایل دیگر سفارت را میفهمد ، چگونه بدون پرس وپا ل وپی بردن به کنه حقایق وبدون در دست داشتن ثبوت ، صرف به خاطر خوشخدمتی به حاکمیت ، در کمیسیون روابط بین المللی پارلمان ،  نام گرفته اظهارمیدارد که این گناه را میر حسا م الدین برومند سکرتر اول ما با وجودی که سفیر برایش گفته بود که برای سفیر اسرا ئیل کارت دعوت نفرستد ، مرتکب شده است .

 آقای فراهی وجدانا سوگند بخور که واقعیت همان بوده که تو در پارلمان بیان داشتی ؟ من همینقدر میتوانم که به دروغگو هرکه باشد نفرین بفرستم .

اتفا قا دوستی که در کمیسیون بین المللی پارلما ن حاضر بود ، نام مرا ازمتن خبرمتذکره  حذف کرد .

جناب معین بدانند که در وزارت همه مرا طور شاید وباید میشناسند وبا شخصیت من آشنا استند . با اظهار امتنان از مجموع آ نعده همکا ران عزیز وزارت درخارج که با پخش اعلامیه وزارت خارجه درزمینه ، به من تلفونی تماس گرفته ، با یک صدا ابراز داشتند که به هیچوجه این کار من نبوده وجفای بزرگی است که در حق من وفامیلم ، سفیر وحامیانش انجام داده است .

آقای فراهی همیشه این حرف برسر زبان شا نست که: « من پاپند اصول استم » .اما هیچوقت توضیح ندادند  که چگونه اصولی ؟ مگر از نظر ایشان اصول یعنی پا گذاشتن همزمان برگلوی شش انسان یک خانواده دیپلومات به خاطر کریدت گرفتن خود  ؟

اگر با ارسال نماینده وزارت ، از هر کارمند این سفارت پرسیده میشد  که آیا برومند درین میان تقصیر دارد ؟ کارت دعوت چگونه وتوسط که ترتیب وتوسط چه کسی مهر ونشانی شد گردیده وتوسط که به سفارت اسر ائیل فرستاده شد ؟

یقینا هیچ کارمند ودیپلومات با وجدان بر حقیقت پرده نمی افگند . من بار ها ازین دهان وآن دهان از قول کارمندان سفارت که با استرحام گفته اند « بیچاره برومند در قسمت دعوت سفیر اسر ائیل هیچ   تقصیر ی نداشت » شنیده ام .

میگویند « میان مردی ونامردی قدمی فاصله است » . فردا هیچکدام از آنانی که این تهمت را به من بستند  درمناصب کنونی تشریف نمیداشته باشند . اگر با بصیرت  وایمانداری در قضایا برخورد مینمودند ،آرامش وجدانی همیشه نصیب شان میبود .

وقتی چندی قبل یادداشت سوم « یادداشت های یک دیپلومات » را در سایت ها  منعکس ساختم  ، در کابل پرس    درپا یین مطلب فوق در بخش نقد ونظر برمطلب منتشره ، فردی به اسم داوود که مدعی شد ه  ، کارمند سا بقه دار وزارت خارجه است ، ضمن این که مرا به خاطر تمجید از جناب زلمی عزیز معین سیاسی قبلی به باد انتقاد گرفت ، در مورد کبیرفراهی چنین ابرازنظرواقعبینانه داشته است :

« متاسفانه معین سیاسی فعلی (آقای فراهی ) ناتوان تر از آقای عزیز است واصلا با الفبای لسان انگلیسی وسیاست جهانی آشنا یی ندارد. جای شک نیست که از تجارب اداری نسبی برخوردار است ، ولی سیاست تشریفات وپروتوکول نیست وافغانستان بیچاره به یک معین سیاسی ضرورت دارد که با جهان چنه زده بتواند .»

من درینجا به تایید از حرفهای آن دوست عزیز خاطر نشان میسازم که جناب شان خوب به خاطر دارند که درزمان حاکمیت استاد ربا نی در سیمینار سفراء وشارژدافیران که در قصر ستور وزارت خارجه تدویر یافت ، مسوولیت یک کمیسیون را داشتند . هرچند کوشیدند نتوانستند نظریات کمیسیون را جمعبندی ونتیجه گیری آ ن را در قید تحریر آورند . بنا به تقاضای آمر ودوستم ، دانشمند فاضل محترم داوود پنجشیری من درزمینه با جناب شان همکاری نموده ، آن را تکمیل نمودم .

سفیر واغلا ط فا حش زبا نی :

محترمه خانم سفیر که هفته چند بار به سپنتا وکبیر فراهی تلفون نموده ، خودرا دانشمند وفاضل وسایردیپلوما ن سفارت را به بیسوادی ولسان نفهمی متهم مینمودند ، با درنظرداشت اینکه توانایی ها واستعداد (!)  خارق العاده جناب شان در پی خواهد آمد ، به ظرفیت کاری معین  سیاسی وزارت خارجه  باری دقیق شده اند ؟

درین میان از جمع ده ها سندی که از خانم ذوالفقار نزد من موجود است، یکی را مشت نمونه خرواردرپایان این یادداشت  به چاپ رسانیده متذکر میشوم که:

قرار اطلاع خانم ذوالفقار  درزمان تصدی داکتر عبدالله در وزارت خارجه ،  به اسا س واسطه های زیاد به کرزی توانست به حیث سکرتر اول سفارت افغانستان در برلین پیشنهاد شود  . موصوفه وقتی غرض طی مراحل وظیفه سوار طیاره شد ، به هدایت وزیر خارجه وقت از طیاره پائینش نموده وبرایش گفتند که مقرری اش فسخ شده وصلاحیت کار کردن در مربوطات وزارت خارجه را ندارد .

 از همه جالبتر اینکه این پروفیسور وداکتر  وبه ادعای خودش استاد روانشناسی در یکی از یونیورستی های امریکا که چند سالی را استاد پوهنتون کابل نیزبود  ، حتی نام کشوری را که سی سال است تابعیت آن را داراست ووطن دومی اش پنداشته میشود  ، صحیح نوشته نتوانسته ، در یک صفحه پنج بار امریکا را « امریکاه » یعنی با « ه » مینویسد . پس حق به جانب بود ند که تقرری وی در پست سکرتر اول سفارت را پس بگیرند  ولی به قول معروف ،  حالا که مربی دارد مربا میخورد  .

قابل یاددهانی است که :

اگر سفیر ،در وقت صدور اعلامیه ،هفت هشت ماه سابقه کار در وزارت امور خارجه داشته ، من با سابقه نزدیک به بیست سال کار دروزارت خارجه ، مامورفوق رتبه دولت افغانستان بوده ام ودر عرصه کاری خود عمده ترین وکلیدی ترین وظایف را در بحرانی ترین اوضاع سیاسی وامنیتی کشور، دربخش خویش انجام داده ام . نسبت داد ن  یک همکار دیرین و با مسوو لیت وزارت به یک موضوعی که کاملا پلان شده از سوی حلقه های معین بوده  ،مگر عدالت وصداقت وزارت امور خارجه را زیر سوال نمیبرد ؟

باید توضیح داد حساسیت افغانها در برابراسرائیل به حدی است که یک جوان افغان درسال 2007 در شهر فرانکفورت آلمان « رابین  » یک کشیش یهودی را مورد ضرب چاقو قرار داد که در17 اپریل سال 2008  محاکمه آن در آلمان آغاز شد .

آیا رهبری وزارت خارجه در مجموع  از حساسیت های جامعه افغانی دربرابر اسرائیل آگاه نیستند که با زیر پا نمودن همه معیار های اخلاقی وانسانی وشناخت واقعیت های جامعه، بدون آن که حقیقت را روشن بسازند ، به صدور اعلامیه میپردازند که از اثر آن زمینه برای تبلیغات  گسترده درمطبوعات داخلی وبه نقل ازآن در مطبوعات کشور های همسایه وبرخی کشور های دیگر ،علیه یک همکا رشان که سالهای متمادی درخونین ترین شرایط ازبام تا شام صمیمانه وصادقانه عرق ریخت ، فراهم می آید  .

 سایت خبری رادیو BBC به روز دوشنبه 22اکتوبر2007 ( 30 عقرب1386) تحت عنوان : « مهمان ناخوانده اسرا ئیلی جنجال آفرید » که طی آن متن اعلامیه وزارت امور خارجه وتوضیحات لازم در زمینه  را به نشر سپرد ، برگسترده گی تبلیغات درین مورد چنین صحه میگذارد  :

« رسانه های داخلی افغا نستان نیز به شکل گسترده به این موضوع پرداختند .»                       

در هر حال ، نقش مرکزی یی را که خانم سفیر در چنان یک بازی بزرگ سیاسی ایفاء کرد ،مسلما برایش دستاوردی عظیمی داشته است .

همکا را ن سفارت همه میدانند که دعوت از سفیر اسرائیل کار خود سفیر است . نمیدانم سفیرچگونه با آنان جراءت چشم به چشم شدن را به خود میدهد.

از جانبی اکثریت عزیزان خواننده از35 سال همکاری من با مطبوعات ،  آگاه اند  من افزون بر آفرینش آثار هنری وادبی ، سالیا ن  متمادی با نگارش وتراجم مقالات  سیاسی در عرصه مسایل  بین المللی سوای تحصیل وکار، عملا در خدمت مردمم از طریق رسانه های چاپی وشنیداری بوده ام . بعلاوه در دوره های مختلف مسوولیت چندین نشریه را به عهده داشته ، منحیث مبصر مسایل بین المللی برنامه سیاسی « جام جم »رادیو افغانستان در دهه شصت خورشیدی قلمفرسایی نموده ومدت زیادی را الی اخیر میزان سال 1384  مدیر اطلاعات ونشرات وزارت امور خارجه بوده ام . بناء چگونه میشود فردی با اینهمه سوابق وتجارب مطبوعاتی وآگاه از قضایای سیاسی کشور وجهان ، مرتکب چنین یک خبط سیاسی وعمل نابخشودنی گردد.

  موارد ی که فوقا برشمرده شد ، به وضوح ثا بت میسازد که سفیر با راه اندازی یک توطئه  چگونه به تفتین متوسل میشود وبرای تحقق برنامه یی ، یکی از همکارانش را برای قربانی نشانه میگیرد .

 

آخرین انتقا م ؟

معلوم میشود خانم ذوالفقارپس از توافق قبلی که درزمینه انفکاکم با وزیر داشت ، وزیر بد ون تذ کردلیل منطقی در مکتوب مرا بر خلاف نورم معینه پس از دو سال کار در سفارت با ا ین که بسان اکثریت کارمندان وزارت ، پس از چهارده سال کار در وزارت خارجه در برلین مقرر شده ام ، برکنارو مکتوب را امضا ء مینماید.

مسلما  تغییر وتبدل در هر اداره وازجمله در وزارت خارجه یک امر طبیعی است وبنا برضرورت ولزومدید مقامات صورت میگیرد اما نه بدون دلیل وبرهان و...

به هر حال ، روز 30میزان 1386 یعنی به محض به موافقه رسیدن وزیر با سفیر که مکتوب مرا به زودی امضاومیفرستد ،  مسوول اداری به هدایت سفیر مترصد میباشد که چه وقت من دفتررا ترک میگویم . همینکه ساعت پنج عصر سفارت را ترک گفته وسوار موترشخصی ام میشوم ،مسوول اداری دوش کنان وفریاد زنان به طرفم میدود  با تعجب میپرسم : آقای ... ،خیرت است ؟

بیچاره... ، مجبوریت وترس هم بد چیز است .  نفس سوخته میگوید : سفیر صاحب میگویند کلید اتاق تان را بدهید؟

میپرسم : سفیر خو ماستر کلید دارد ، با کلید من چه میخواهد بکند ؟

با گردن پتی میگوید  : نمیدانم ، شما از من خفه نشوید ، من تابع امر استم .

کلید را میدهم وحرکت میکنم .

سه دقیقه بعد زنگ موبایلم به صدا می آید . بازهم مسوول اداری است . میگوید :

برومند صاحب ، سفیر صاحب میگویند که سراز فردا دیگرحق نداری در دفتربیایی . منتظر هدایت بعدی من باش !!

پرسیدم : سفیر چه حق دارد که مرا از دفتر منع کند . من دیپلومات برحال ورسمی دولت افغانستان استم .مگر سفارت اداره شخصی سفیر است ؟؟

با عجز میگوید : والله من چه بگویم برومند صاحب ....؟

...وفردای آن اول عقرب 1386مسوول اداری به همراهی یک سکرتر دوم دیگرسفارت ، به منزل من آمده ، مکتوبی سبکدوشی ام را که ضم یک مکتوب سفیر بود ، به دست من میدهد واضافه میکند :

سفیر صاحب هدایت دادند تا کارت های دیپلوماتیک وپاسپورت ها را تسلیم بدارید ، در غیر آن معاش برج قوس تان تادیه نمیگردد . (چنانی که تا امروز معاش ماه قوس 1386 مرا سفارت نپرداخته است ).

من تقاضای سفیر را رد میکنم. چون بدون اسناد من وخانواده ام دیگر یک روز نمیتوانستیم در آلمان زنده گی کنیم ، در مکتوب انفکاک من از سوی وزیر یک ماه مهلت داده شده بود .

 در حالیکه برای سایرین که میعاد ماموریت شان در سفارتخانه ها به پایان میرسد ، تعاملا سه ماه وقت داده میشود

بدین ترتیب من پاسپورت سیاسی خود وافراد خانواده ام را به هیچوجه تسلیم ننمودم. اما در روزی که با خانواده ام برلین را به روز دوم دسمبر 2007 ترک میگفتم ، کارتهای دیپلوماتیک را که به وزارت خارجه آلمان تعلق داشت ، با کلید اپارتمان به آدرس سفارت فرستاد م .

البته در مد ت زمانی که هنوز در برلین بودم ، پس ازملا قاتی که با سفیرداشتم، ظاهرا وانمود ساخت که وی نزد وزیرمسوولیت این دعوت را خود گرفته است  .اما نزد من همه چیز روشن بود ومیدانستم که سر « کلاوه » در کجاست .

معهذا در ماه نومبر 2007 تحت عنوان : « سفیر افغانستان در برلین مسوولیت دعوت سفیر اسرائیل را پذیرفت » ازعدم آگاهی قبلی و دست نداشتن خود درین قضیه ، واقعیت هارا نوشتم .

فکر میکنم این یک جفای بزرگ از سوی مسوولین امور در افغانستان بوده  ، پامال کردن حق یک کارمند سابقه دار سفارت را، که دربد ترین شرایط در زیر بم وراکت در همین وزارت عرق ریخت و بیشترین وعزیز ترین اعضای خانواده اش بخاطر نام وطن در دوره کارش در همین وزارت از دست داد، در قبال داشته . در عوض ازمقصر اصلی واز  کسی حمایه میشود که بسته به برخی از رده های بالا یی دولت است وثابت ساخت که میتواند به یک اشاره نقش بزرگی را ایفاء بدارد.

تقرر مجد د من به اتریش ، خشم سفیر وتغییر موضع وزیر: 

من به داکتر رنگین سپنتا همیشه به عنوان یک دانشمند نگریسته ام . اما منکر آن نباید بود که قدرت بعضا میتواند به ساده گی انسان ها را عوض کند، مخصوصا که در منجلاب همکاری با دولت رسوای کنونی افغانستان  گیر بماند .

من دوستی دارم که از کود کی ، آوانی که من برای مجله « کمکیانوانیس » داستان های «برادران گریم » و          « اندرسن » را ترجمه مینمودم ، وی از منابع انگلیسی قصه های جالب اطفال را ترجمه مینمود.

در پوهنتون کابل نیز باهم هم دوره ورفیق بودیم وافتخارمیکنم که پس از سی و چند سال این دوستی روز تا روز بیشتر میشود . آشنایی دوستم با سپنتا برمیگردد به روز هایی که سپنتا غرض اشتهار ومعرفی کردن به جامعه افغانی منحیث یک کادر سیاسی به مطرح شدن نیاز داشت .

پس ازحوادثی که بر من آورده شد ، باری دوستم به سپنتا خطر نشا ن نمود که : من نمیخواهم شما به برومند که دوست دیرین من است ، چیزی اضافی بدهید . فقط میخواهم تذکر بدهم نشود روزی فرا برسد که شما از جفایی که در حق یک کارمند بیگناه تان انجام داده اید ، ناراحت باشید . همین وبس.!!

آنگاه جناب وزیر که معلوم میشد از من کوچکترین شناختی نداشته وطرز دید شان نسبت به من کاملا متاء ثربوده  از تبلیغات سوء دیگران ، مرا دربرابردوستم متهم به اعمالی نمود که حتی روح من از آ ن خبرنداشته . از جمله این که گویا من در سازماندهی تبلیغات علیه وزیردر تلویزیون طلوع درحالیکه من به برلین بوده ام دست داشته ام ، سفیر اسرائیل را نه سفیر بلکه من دعوت نموده ام وازین دست مطالب  ...

موصوف به دلایل دوستم دال براین که وی یک عمر است مرا میشناسد و از نظر وی برومند اصلا نمیتواند اهل این کار ها باشد ، سپنتا همه را زاید دانسته ، میگوید : بود ولی حالا نیست...من بالای سفیر باور کامل دارم ....

درهر حال « چیزی که عیان است چه به بیان ».

چند روز بعد ، توسط یک دوست نهایت محترم دیگرم که سالها در مطبوعات وقت افتخار همکار ی نزدیک وصمیمانه را با جناب شان داشته ام ، طی  یک صحبت تلفونی از قول سپنتا به من اطلاع داد که مکتوب تقرر مجدد من منحیث سکرتر اول عنوانی سفارتکبرای افغانستان در اتریش از سوی وزیر امضاء وصادر گردیده است .

کاپی مکتوب عنوانی سفارت افغانستان دربرلین صادر گردیده بود که مایه خشم وناراحتی بیش ازحد خانم سفیر گردید. به حدی که به اساس اطلاع من از منابع موء ثق ،فورا به وزیر پیشنهاد کرد که هرگاه از مقرری برومند به اتریش صرفنظر ننماید ، وی از وظیفه اش استعفاء خواهد داد چون صدور مکتوب مقرری مجد د برومند ، موضوع ارسال کارت دعوت به سفیر اسرا ئیل از سوی برومند را نفی مینماید و.. .

وزیربنا برروابط عمیقش با سفیر ، مجبور شد درمورد مکتوب ذیل ،تصمیم دیگری بگیرد :

 

3695مورخ 23عقرب 1386

 

به سفارتکبری جمهوری اسلامی افغانستان مقیم ویا نا !

 تقرر مجد د آقای میر حسا م الد ین  برومند سکرتر اول سفارتکبری افغانستان دربرلین که وظیفه اش به تاریخ اول قوس 1386 به آن سفارت ختم گردیده است ، به عوض آقای نجیب الله علی خیل سکرتر اول آن سفارتکبری که وظیفه اش به تاریخ 30 قوس در آن سفارت ختم میگردد ، منظور گردیده است .

معاش وسایر امتیازات برج قوس آقای برومند ازبست مستشارسفارتکبری ج.ا.ا دربرلین معادل بست سکرتر اول سفارتکبری افغانستان در اتریش ، از برلین پرداخت گردد .

 

                                                              با احترام                                                    

                                                       دوکتور رنگین سپنتا

                                                       وزیر امور خارجه

بلی ، طی یک هفته صدوردوقطعه مکتوب متضاد د ر مورد سرنوشت یک دیپلومات ودرنهایت درمورد سرنوشت یک خانواده همکاربه امضاءیک وزیر، قطعا اظهارات سناتوران مشرانو جرگه افغانستان را در مورد ، که فوقا به تفصیل نگاشته شد ، در اذهان تداعی وآ ن را مسجل میسازد واز جانبی هم عدم استقرار وبوقلمون بودن یک نهاد بزرگ سیاسی کشوریعنی وزارت امور خارجه افغانستان را به نمایش می گذارد.

من در ساعتی که میخواستم به سوی اتریش به مقصد اشغال وظیفه جدید حرکت کنم ، از طریق سفارت افغانی در اتریش تلفنی اطلاع یافتم که وزیرامورخارجه یک هفته بعد از صدور مکتوب فوق ، بدون آن که اصلا از مکتوب شماره 3695 مورخ 23عقرب عنوانی سفارت افغانستان در اتریش که کاپی آن به شماره 3696 به سفارت افغانستان در برلین ارسال شده اشاره یی داشته باشد ، مکتوب فراخوانی برگشت مرا مجد دا با این متن ارسا ل داشته است :

 

   3929 بر 399 مورخ 30عقرب 1386

 

به سفارت جمهوری اسلامی افغانستان دربرلین !

به تعقیب امریه شماره 3264  هدایت داد ه میشود که وظیفه آقای میر حسا م الد ین برومند سکرتراول درآن سفارت ختم وتبدیل گردیده است موصوف هر چه عاجل غرض طی مراحل اداری به مرکز مراجعه نماید . 

                                                                                                              بااحترام

                                                                                                         دوکتور رنگین سپنتا

                                                                                                          وزیر امور خارجه

 

...وبدینترتیب درامه یک توطئه ودر نهایت طرح بازی با اعتقادات مردم ، به فرجام خود نزدیک  شد واین حاد ثه قربانیان خودرا گرفت . اما ابدا عملکرد های افراد ی که درین برهه یی از زمان حاکمیت را در یک اداره با اعتبار دولتی به قبضه کشیده واز آن سوء استفاده مینمایند ، از چشم تاریخ پوشیده نخواهد ما ند .

 

تذ کر :

درزمینه فهم خانم ذوالفقار،از ده ها مورد موجوده به یک سند بسنده مینماییم :

پروفیسور دکتور ملیحه ذوالفقار سفیر کبیر ونماینده فوق العاده ء رئیس جمهور افغانستان مقیم برلین ، به اصطلاح تصحیحاتی  که  در بخش املا ء وانشا ء متن های بخش سیاسی یا هم سایر بخش های سفارت وارد می آورند  ، اکثرا درمتن ها دید گاه ها وکلمات مورد نظر خود را نیز اضافه مینمایند  که جالب وخواندنی است .

چنا نی که مشاهده میشود ، نامبرده درتزییداتی که درین متن به عمل آورده ، باخط وکتابت خود افطار را « افتار » ، ارتقاء را « ارتقاع » ، ایالات را « ایالت » ومخصوصا امریکا، کشوری که به عنوان وطن دومی اش سی سال از شصت وچند سال عمرش را آنجا سپری نموده با تزیید « ه » ، درپنج جا پنج بار « امریکا ه » نوشته است .

 افزون برآن درین متن کاربرد جملا ت نامانوس وغلط ( روسای مطبوعات « دی ولت » و« دی سایت » ) به جای (روء سای روزنامه های « دی ولت » و« د ی سایت » ) ، کلمات بی ربط ونادرست ( اشتراک در دعوت از طرف حزب SPDرئیس حزب میز افغانستان ) ، و ( افتار به اقامتگاه سفیر ایالت متحد ه امریکا ه ) به عوض( افطار د ر اقامتگاه سفیر ایالات متحده امریکا ) ، همه با قلم خانم دانشمندی که بگفته خودش به سفارش وزیرخارجه القاب پروفیسور ودکتور را قبل ازنامش ردیف مینماید ، رقم یافته است  .

بعضا صفحات دقیقا آماده امضاء را چنان قلم میزد که احدی نمیدانست هد فش چه بوده وکدام کلمه را باید در کجا نوشت .  معهذا اکثرا من از روی ناگزیری کلمات وجملات را با عبارا ت دیگر تصحیح وبه امضا ء سفیر میرسانیدم .

... وچنین است سرنوشت کشور ونماینده گی های سیاسی افغانستان در خارج .

 

جهت مطالعهً اين ياداشتها به اينجا کليک کنيد

 

 
قبلی

 


بالا
 
بازگشت