گلشنیار

به نویسنده ی کافر – مسلمان !

عالیجناب محمود نکته دان !

  صرف نظر از اینکه شما با همین نام وجود خارجی دارید یا کسی دیگر به این نام مینویسدیا نوشته های شمارا آرایش وپیرایش میبخشد،  به شما مدیونم زیرا پس از مدتی شک وتردید ومراجعه ی مکرر به نوشته های دیگری که به همین نام نگارش یافته اند و دقت در سبک وستایل ولحن و نحوه ی پرداخت مطالب- به شناسایی نویسنده ی اصلی توفیق یافتم. برای حفظ آبروی ایشان از وی نام نمیبرم ولی در این سطور خطاب من متوجه همین فردی است که نوشته هارا قلمی کرده است ، چی محمود نکته دان واقعی یا مستعار.

 آنچی که من به آن اطمینان دارم اینست که زخمهای عمیق روانی شمارا از لحاظ روحی وشخصیتی به یک آدم چند پاره مبدل ساخته است .چند شخصیتی بودن و اپر چونیزم خفتبار شما از عقده هایی که حاصل شکستها ونا کامی ها ونا امیدی ها سیاسی وفرو ریزی کاخ ریگی ایدیالوژیک شما ست ناشی میشود.شما کسی هستید که در جایی با افرادی که اعتقادی به خدا ودین ندارندو به صورت آشکار در جهت ترویج بیدینی وبیخدایی فعالیت میکنند، سر میجنبانید وخودرا بیخداتر از هر بیخدایی وانمود میسازید.از سوی دیگر از آنجا که از یک خانواده ی مذهبی بر خاسته ومطالعات اسلامی دارید و آیه ها وحدیثهای را هم در چنته گرد آورده اید-در جاهای دیگر خودرا با خداتر از با خدا ومسلمانتر ازهر مسلمانی معرفی میکنید یا کم از کم برای اثبات دعاوی خود از آن استفاده میبرید. من شخصاٌ به اعتقادات واقعی شما کاری ندارم و این را حق مسلم تان میدانم که کافر باشید یا مسلمان ولی از دورویی وشیطان صفتی تان نمیگذرم.

آقای نکته دان یا نویسنده ی مطلب!

چند پار گی شما به همبن جا ختم نمیشود. شما در برخورد با مسایل سیاسی وگفتمانهای روز هم از شوونیزم نژادی دفاع میکنید وهم به اعتقاد به"حق تعیین سرنوشت" تظاهر میفرمایید. هم در کنار کریم خرم ودار ودسته های چون معروفی ها، روستار تر ه کی ها، رحیم عزیز هاو هاشمیان هامی ایستید، هم به واقعیت سیاستهای برتری خواهانه ی قومی در افغانستان معترفید وهم حرفهای تبلیغاتی آی اس آی پاکستان درمورد بخشی از اقوام کشورمااززبان وقلم شما تراوش میکند. هم ناگزیرید به نقش عمده ی پاکستان در عمیق ساختن بحران افغانستان اشاره کنید وهم میکوشید تا با ترفند های خاص آن را در سایه قرار داده و نقش ایران را بر جسته تر نشان دهید. هم خودرا فارسی زبان میخوانید وهم در توطیه ی دشمنان بالفعل این زبان شریک شده و یاوه های توطیه گران را تکرار مینمایید.

چرا این چند پار ه گی درد ناک وعبرت انگیز؟

به گمان من منشاء این نکبت شخصیتی به همان عقده بر میگردد. بوجود آمدن عقده در یک انسان زنده وفعال یک امر طبیعی میباشد .ولی اگر شخص از میزان بلند آگاهی ومعرفت وخود شناسی ومقاومت روانی بر خوردار باشد ، میتواند برای گشایش عقده های خود راه انسانی وشرافتمندانه ومسیر سالمی را بر گزیند واجازه ندهد که عقده اش به گونه ای بترکد که بوی گند آن زندگی دیگران را اخلال کند. تنها افراد نا آگاه وبز دل وناتوان اند که به برده ی عقده های خود تبدیل شده ومیکوشند که در ستیز با حقایق از هرراهی، به هر بهانه ای و به هر جان کندنی به دیگران حمله نموده وبا تعجیز وتحقیر وکوبیدن آنها آتش بغض درونی وحقارت و سر خوردگی های خودرا فرو نشانند .اینست که من شمارا یک بیمارمیدانم ومیکوشم بیشتر از این روی جراحات درونی تان انگشت نگذارم ولی از تذکر چند مورد مربوط به نوشته ی اخیر تان خطاب به من - نمیتوانم صرف نظر کنم .

   شما مرا نویسنده ی فحاش خوانده اید ، این در حالیست که خود در نوشته های خویش بار ها فحش  های چون "مزدور" و"جاسوس" و "نوکر" والفاظ بدتر از آنرا مثل نقل ونبات بر دیگران نثار کرده اید. در همین نوشته تازه ی خود جمله ی "دستان وقلمهای کثیف" را به دیگر اندیشان نسبت داده اید، آیا اینها فحش ونا سزا نیستند؟ شاید فحاشی را نیز حق انحصاری ومسلم خود می پندارید؟ ادعای دیگر شما اینست که گویا "کور خود وبینای دیگران" نادرست بوده و "کور خود وبینای مردم" معمولتر است . ولی توجه ندارید که ضمیر اشاره ی "دیگران" متوجه همان مردم است نه جانوران جنگل!

جنابعالی با مراجعه به فرهنگ عمید معنای واژه ی"کماهی" را به رخ من کشیده وبسیار رندانه تقلا کرده اید تا رد گم نموده واز کاربرد نادرست آن در نوشته ی خویش طفره بروید. ولی به گفته ی معروف: دزد حاضر وبز حاضر.جمله ی شما چنین است :" ... یعنی خادمین ملت لقب جنایتکار را کماهی میکنند وقاتلین این ملت القاب خدمتگذاررا حاصل مینمایند..."

بگذریم از اینکه خدمتگزاررا بصورت "خدمتگذار" نوشته اید ،هر آدم کم سوادی میداند که در زبان روزمره ی مردم ما کلمه ی "کمایی" به سود وفایده وعاید اطلاق میشود .جمله ی شما نیز همین مفهوم را با خوددارد . میپذیرم که کماهی در فرهنگ عمید به معنای "همچنان که هست" و" چنانکه در خور است"آمده ولی شما با این ادعایی که دارید، ضد آنچی را که مراد تان بوده نوشته اید یعنی خادمین ملت"همچنان که هست" یا" چنانکه در خور است" به لقب جنایتکار مفتخحر میشوند...! شما باید یا این را بپذیرید یا اعتراف نمایید که منظور تان همان "کمایی" بوده که به شکل غلط نوشته اید .اگر یکبار دیگر به نوشته ی خویش دقت کنید در خواهید یافت که ترفند بازی وتقلای بیمورد، شمارا نجات نمیدهد.

در مورد کلمه ی "میلیون" نیز در اشتباه هستید. این کلمه فرانسوی بوده وبه سلسله مراتبی از اعداد اطلاق میشود.کسانی که واژه های خارجی وارد شده در زبان ملی را درست مینویسند به همین صورت "میلیون" نوشته اند . از جهتی دیگر این نکته را نباید نادیده گرفت که نوشته کلمه ی میلیون به شکل "ملیون" که به معنای گروهی که انتصاب به ملت داشته باشند- ممکن است التباس را بوجود آورد.آخر، شما که نکته دان هستید! (مراجعه کنید به صفحه ی 1158فرهنگ عمید ، چاپ1378 خورشیدی. ببخشید که شمسی ننوشتم ، چی کنم ، مزدور ایران هستم ومعذور!!) اینکه ادعا کرده اید  فلان نویسنده این کلمه را به همان شکل شما نوشته اند دلیل آن نمیشود که ما  نیز اشتباه آنها را ادامه دهیم ، آنهم از ایرانی هارا ! نکند شما نیز در دام " تهاجم فرهنگی ایران " افتاده اید که پیوسته مرا به چند منبع ایرانی وآنهم به یک آیت الله مراجعه داده اید؟!

  در مورد واژه هایی که شما در آن بجای حرف "ی"همزه آورده اید مانند"تایید"" مینماییم" املایی" و مانند آن باز هم مرا به غلط نویسهای ایرانی مراجعه داده اید ولی از یاد برده اید که از سالها بدینسونویسندگان دست اول تجویز کرده اند که برای کاستن از ثقلت بار همزه و به منظور روانی بیشتر کلمه ، در همچو موارد حمزه رامیتوان به "ی" تبدیل کرد .چنانکه همین اکنون نویسندگان طراز اول این شیوه را معمول ساخته اند . ما چی الزام داریم که از عربگرایان وکهنه اندیشان یا یا غلط نویسان ایرانی پیروی کنیم ؟

  یکی از دعاوی بسیار ابلهانه ی شما اینست که گویا" همسایه ی غربی ماهم با بالا زدن آستینهای خودیکعده افراد بی خاصیت را بعد از شستشوی مغزی به دور هم جمع نموده تا برای به اصطلاح دفاع اززبان فارسی..."

اگر شما یک انسان سالم وبا مسوولیت باشید، با ید با ارایه ی اسناد ومدارک ودلایل وبراهین محکم - چنین ادعای بزرگتر از دهان خودرا مطرح وآنرا به اثبات برسانید و نشان بدهید که شما چگونه به این سادگی جریان مغز شویی افراد در ایران را مشاهده کرده اید واین افراد کیها اند .  اگر من ادعا کنم که آی اس آی پاکستان یکعده افراد بیمار وعقده ای ومتعصب را گردهم آورده وشستشوی مغزی نموده تا علیه زبان فارسی به اقداماتی متوسل گردند، واکنش و پاسخ شما چی خواهد بود ؟ چگونه میتوانید خلاف آن را ثابت سازید؟ مداخلات پاکستان وایران ودیگر همسایگان وقدرتهای خارجی در کشورما امری نیست که شما آنرا کشف کرده باشید.مهره های سیاسی پاکستان وایران در افغانستان به همه روشن وتقریباٌ میتوان گفت که علنی اند .ولی جواسیس را کسی نمیتواند تشخیص دهد واگر چنین بود وجاسوس خودرا افشاءمیکرد دیگر نمیتوانست به فعالیت خودادامه دهد. اینکه شما یکعده نخبگان فرهنگی را بنام شستشو شده گان از سوی ایران قلمداد مینمایید گناه نا بخشودنی را مرتکب میشوید.

   شما و امثال شما دو مساله را بصورت عمدی و آگاهانه باهم خلط میکنید. یکی دفاع از تمامیت زبان فارسی دری ونقش تاریخی وجایگاه امروزین آن ازراه نوسازی،آراستن وپیراستن وغنا بخشیدن به آن که نیاز روز این زبان وهر زبان دیگر بشمار میرود.( این امر هیچگاه جای سایر زبانها را تنگ نمیکند.) دیگر تقلید ناشیانه ی برخی از افرادی که سالهای کودکی ورشد خودرا در ایران مهاجر بوده و برخی اصطلاحات خاص آن کشوررابکار میبرند .متعرضین به فرهنگ وزبان فارسی دری، در واقع همین مساله را پیراهن عثمان ساخته و آن را عمداٌ تعمیم داده وبزعم خود "تهاجم فرهنگی ایران" را کشف کرده اند .کسانی که به دفاع از هویت وبقای زبان فارسی دری بر خاسته اند هرگز و هیچگاه تجویز نکرده اند که مثلاٌ وزارت مالیه را وزارت دارایی، وزارت داخله را وزارت کشور، والی را استاندار، حاکم یا ولسوال را فرماندار، موتررا اتوموبیل یا تلویزیون را صدا وسیما بخوانیم.هر کس که چنین رهنمودی را بدهد از نظر من مردود است .در مورد شاروال وشاروالی که در فارسی شهردار وشهرداری گفته میشود باید در نطر گرفت که اگر به ترکیب شاروال وشاروالی دست نزنیم  آنقدر مهم نیست ولی آیا کلمه ی شهر وشهر داری را نیز باید فراموش کنیم؟ مثلاٌ اگرکسی بگوید که شهر کابل با هیچ یک از معیار های مدرن شهرداری در جهان مطابقت ندارد ، آیا باید اورا محکوم به استعمال زبان ایرانی کرد؟ پس بجای شهر داری چی کلمه ای را بکاربرد؟ آیا اگر بگوید : شار کابل با هیچ یک از معیار های مدرن شار والی جهان مطابقت ندارد ، خنده آور نیست؟ به همینگونه ده ها مثال را میتوان ارایه نمود. . آیا شمامنکر این حقیقت هستید که یکعده از افراد متعصب وتفوق طلب وامتیاز پسند متعلق به قوم پشتون ( نه همه پشتونها) در صدد تحکیم حاکمیت انحصاری قومی ، طرد زبان فارسی دری بنام زبان ایرانی و یکزبانه ساختن افغانستان اند ؟ کسی باید کور یابسیار کودن وخود باخته باشدکه اینهمه جار وجنجالها در پارلمان وبیرون آن ودر وزارت فرهنگ ورسانه هاو دیگر نهاد ها رانبیند. خودرا به نابینایی زدن هیچ واقعیتی را کتمان نمیتواند. اگرنیت بد وتعرض وجوددارد، لابد واکنشی هم وجوددارد.شما باید بپذیرید که جنبش دفاع از زبان وهویت سایر اقوام به مثابه ی واکنش طبیعی ومنطقی در برابر تعرض طرف مقابل به راه افتاده است. صرف به قدرت رسیدن دوباره ی طالبان یا حزب حکمتیارو خروج جامعه ی بین المللی از افغانستان شاید بتواند این جنبش را موقتاٌ از حرکت باز دارد.بهتر است شما اندرز های خودرا به متعرضین و متعصبینی  که حاکمیت را قبضه کرده اند، ارزانی نمایید.

   تصور میکنم این سطور به درازا کشید . به همین بسنده کرده وبه شما مشوره میدهم که هر چی مینویسید احساس مسوولیت در قبال نوشته های خودرا ازیاد نبریدو به یادداشته باشید که دیگران نیز شعور دارند.به آرزوی شفای عاجل!

 

 


بالا
 
بازگشت