اسدالله جعفري

راه هاي تحقق وحدت ملي در افغانستان

1 -وحدت ملي يعني چه؟

2 - راه هاي عمليي تحقق وحدت ملي چيست؟

وحدت ملي يك كلمه  مركب اضافي مي باشد كه واژه ي وحدت به واژه ملي اضافه شده است اين دوواژه مضاف ومضا ف اليه يك كلمه  بنام وحدت ملي راشكل مي بخشد.

از نظر واژه شناسي مشكلي چندان نداريم چون كه در تعريف اجمالي از كلمه وحدت ملي اجماع داريم .

البته در جامعه شناسي واژه ملي قابل مناقشه است  وجامعه شناسان در تعريف ملت ومليت اختلاف نظر دارند ولي اين اختلاف نظر بيشتر درحد وحدود قلمرو شموليت دايره واري آن است نه در اصل تعريف ملي ومليت.

در فلسفه سياست نيز از وحدت ملي سخن مي رود سخني كه هم پرلايه است وهم بستگي به نوعي جهان بيني آن مكتب فلسفه سياست دارد وبه ميزان كثرت نحله هاي فلسفه سياست تعريفي از وحدت ملي ارايه مي گردد.

 ولي همه ي اين نحله هاي فكري در حوزه فلسفه سياست روي يك مطلب اشتراك نظر دارند وآن اينكه وحدت ملي محقق نمي شود مگر در جاي كه ملت ومنافع مشرك ملي وجود داشته باشد.در فلسفه سياست معيار وحدت ملي منافع ملي وتماميت ارضي واستقلال جغرافياي سياسي وزيست ملي است نه عقيده وارزش هاي اخلاقي.

نكته قابل ذكر اينكه اين تعريف از وحدت ملي در حوزه فلسفه سياست منهاي دين است نه دين حاكم بر سياست وفلسفه ي سياست تابع دين.

با اين توضيح كوتاه بر مي گرديم به اصل سؤال :

وحدت ملي چيست؟

وحدت ملي از نظر ما يعني :اجماع نظر ساكنان يك جغرافياي سياسي وحكومت ،پيرامون مسائل حيات ورفاه اجتماعي ودفاع از كليت واستقلال جغرافيايي سياسي وحكومت در برابر بيگانگان خارج از اين مرز جغرافياي سياسي .

اين تعريف از وحدت ملي را به سه دليل بر گزيديم:

1 – اين تعريف از وحدت ملي با وحدت مبتني بر انديشه هاي ناسيوناليستي مغايرت دارد چون كه زير بناي وحدت ناسيوناليسم را خون ونژاد شكل مي بخشد در حالي كه زير بناي وحدت ملي(بنابر تعريف ارائه شده)را اقوام ساكن در يك حوزه جغرافياي سياسي به معناي امروزي شكل مي بخشد .

2- اين تعريف از وحدت ملي ،وحدت مبتني بر مذهب را نيز شامل نمي شود بلكه اين وحدت ملي در حوزه كلان سياست وحكومت وتأمين اجتماعي است حال ممكن است در اين بستر وحدت، بعضي از راه كار هاي مذاهب نيز طريقيت داشته باشد اما موضوعيت ندارد.

نكته اي را نبايدمغفول نگهداشت وآن اين كه ،اين تعريف از وحدت ملي به همان ميزان كه عنصر بنياد گرايي كور را از شموليت خارج مي كند به همان ميزان عنصر سكولار را هم طرد مي كند چنان كه در اين تعريف از وحدت ملي بنيادگرايي نمي تواند زير بنا باشد براي آن كه وحدت ملي يعني وحدت افراد ساكن در يك حوزه جغرافياي سياسي وحكومت،در جهت دست يابي به جايگاه كلان سياسي در سطح بين الملل وتأمين رفاه اجتماعي در حوزه زندگي مدني .

پس بنياد گرايي كور مذهبي وسكولار مهار گسيخته هردو بطور يكسان مانع از تحقق اين نوع از وحدت ملي مي شود.

بنابراين ،اين وحدت ملي انديشه ي فراتر ازانديشه ي مذهبي بنياد گرايانه وانديشه سكولار مهار گسيخته را مي طلبد.

3 –اين تعريف از وحدت ملي جدايي اقوام وزبان اقوام ساكن در حوزه جغرافياي زيست ملي را مطرود مي شمارد چون كه در اين نوع وحدت ملي هرقوم با هر گويش زباني از جايگاه حقوقي وحرمت شهروندي يكسان وعادلانه برخوردار هستند.

بعد از اين توضيحات كوتاه وگويا مي رسيم به اين سؤال كه :

راه هاي تحقق اين وحدت ملي چيست؟

پاسخ به اين سؤال چندان ساده وآسان نيست ومخصوصادر جوامع كه ساكنان آن از اقوام وطوايف گونه گون باگويش زباني ناهمگون  هستند ومخصوصااگرسطح آگاهي ايشان از حيات اجتماعي ومنافع كلان ملي پايين باشند اين چالش زايي وتعاند دوچندان مي گردد.

جامعه ي كه ما در آن به عنوان شهروندان آن جامعه (جامعه  ملي نه مذهبي ومكتبي)به شمار مي رويم ودر جغرافياي سياست بين المللي به عنوان كشور افغانستان ياد مي گرديم ،يك جامعه كثير المليت وزبان است وسطح سواد شهروندان ما چندان مطلوب نيست واز طرف ديگر اين جامعه هنوز در يك چارچوب سنتي بنياد گرايانه عيار مي گردد حتا بشخي از همين جامعه كه خودرا روشنفكر ومناديان انديشه هاي سكولار مي نامند در حوزه زندگي فردي سنت گرا هستند وسكولاريته شدن را در خارج از حيات فردي خود مي خواهند.

نمونه گوياي اين دسته از سكولار هاي وطني همين رئيس جمهور دولت در تحت حمايت اشغال است.

نمونه بسيار عيني رفتار سكولار منشانه آقاي كرزي در اجتماع  وعمل ومنش سنت گرايانه اش در حوزه زيست فردي ،مسئله زنان است.

آقاي كرزي در رفتار هاي سياسي خود را يك سكولار مي نامد و مروج تبرج زنان در جامعه است وخود در اجتماعات وملاقات هاي ملي وبين المللي به هيج يك از محرمات ديني ومذهبي در حوزه حرمت رابطه زن ومرد نامحرم ،پابند نيست.بازنان دست مي دهند وبا آنان روبوسي مي كندوبا زنان متبرج زانو به زانوي هم مي نشيند.

در اجتماع هم مروج اباحه گري مهار گسيخته مي باشد.

اما همين آقاي كرزي سكولار ومروج بوسه وپيغام،به زنش اجازه نمي دهد با مردان دل خواهش بوسه وپيغام رد وبدل كند.

زينت خانم، زن كرزي است وبايد سنت افغاني وديني رارعايت كند آماخود جناب آقاي كرزي چه ؟جلالت مأب يك سكولار راستين است و سنت افغاني وبايد ها ونبايد هاي ديني مخل محقق شدن يك جامعه مدني سكولار يته اي  است كه كرزي خود رامروج آن ميداند.

در بخشي ديگراز جامعه ي ما كه خودشان را سنت گرايان مي نامند همين تضاد كردار با گفتارمشهود است.

 از طرف همين بنياد گرايان بسيار ي از حقوق مدني و انساني زن وكودكان رامنكر اند وبه رسميت نمي شناسند.

بطور نمونه تحصيل وحضور سياسي زنان در اجتماع وحقوق حرمت نهادن به كودكان را قبول ندارنداما زنان ودختران همين بنياد گرايان در بهترين دانشگاه هاي جهان تحصيل مي كنند وكودكانش از همه ي  حقوق هاي مدني بهره مند هستند وقس عليهذا.

لذا تحقق وحدت ملي در چنين جوامع بسيار پرچالش است .

ولي با همه ي اين ناهمگوني رفتار وگفتار سكولار ها وبنياد گرايان،روزنه هاي بسيار روشن براي محقق شدن وحدت ملي ودر نتيجه استقرار نهاد هاي مدني وجود دارد.

اولين روزنه مسئله جهاني شدن اطلاعات ورسانه هاي جمعي است.

خوشبختانه ما در عصر وزماني زندگي مي كنيم كه از نظر دست رسي به اطلاعات (بطورنسبي نه مطلق)براي همه ميسر است واز اين نظر واقعا جهان باهمه ي پهنايي خود يك دهكده كوچك را مي ماند.

همين امر بزرگترين عامل براي طرد انديشه هاي بنيادگرايانه(از هردو نوعش :بنياد گرايي ديني وبنيادگرايي سكولاريته اي)است .

اگر چه جهان امروز جهان ناعادلانه است وهمين دست رسي به اطلاعات نيز ناعادلانه است ورسانه هاي جمعي واصحاب رسانه هاي شنيداري وديداري ونوشتاري در تحت سلطه جهان استكبار هستند اما باز در مقايسه با دوقرن قبل نعمت است.

روزنه دوم به ميدان آمدن نسل جديد كشور ا ست كه يا داراي تحصيلات عالي ومدرن هستند ويا در جوامع مدرن ودر قلمرو حكومت هاي متعهد به دموكراسي ونهاد هاي مدني بزرگ شده اند ولااقل مزاياي جامعه مدني را ديده وشريني آن را چشيده اند.

بنا بر اين،اين نسل، نسل قانون مدار هستند ودر باور هاي ديني خود جزم انديش وايد ئولوژي مدار نيستند.همين مسئله عنصر پايه اي براي محقق شدن وحدت ملي است وحدت مليي كه هدف در آن رفاه اجتماعي وحرمت شهروندي يكسان وعادلانه مي باشد.

روزنه ي سوم دودهه تاريج خونبار كشور است تاريخي كه يك دهه اش خونش رنگين ومقدس بود وتقدس آن در وحدت ملي بود چون ملت در دفاع از شرافت واستقلال جغرافياي ملي وكرامت شهروندي اتحاد ووحدت داشتند لذا اين دهه خونبار خونش سرخ ومقدس بود.

اما دهه دوم از اين تاريخ خونبار خونش سياه ومتعفن بودو درافق حيات لكه سياه وتاريك است وتنفر زا وشرم آور.

علت سياهي وننگ آن نيز در اين است كه اين خون در جهت شقاق وحدت ملي ريخته شد وهمدلي شهروندان را بدل به عداوت وكينه مي كرد وحلقات خاصي سعي در حذف بخشي از شهروندان اين جغرافي زيست جمعي را داشت وبه همين جهت اين خون سياه است وننگ آور.

اما همين دهه بزرگترين عامل براي تحقق واقعي وحدت ملي است چون ملت مضرات تفرق ملي را ديد وهمين مسئله عامل تعيين كننده در استقرار جامعه ي قانون مند وحكومت مسئول در قبال تمام ساكنان اين جغرافياي سياسي وحكومت متكي به آراي ملي وپاسدار وحدت ملي خواهند بود.

درس عبرت اين يك دهه خون ريزي احمقانه وتفرق ملي درس هاي عبرت براي تحقق جامعه مدني ووحدت ملي مي باشد.

مؤلفه هاي وحدت ملي در افغانستان چيست؟

مؤلفه هاي وحدت ملي در افغانستان به دو بخش تقسيم مي شود:

    1 –مؤلفه هاي ملي.

2 – مؤلفه هاي ديني.

مؤلفه هاي عام ملي چيست؟

مؤلفه هاي عام ملي عبارت است از ارزش هاي عام ملي مثل اصل دفاع از تماميت واستقلال ارضي كشور در برابر بيگانگان واحيانا تجزيه طلبان داخلي ،حرمت نهادن به كرامت انساني شهروندان،اصل حرمت نهادن به شهيدان راه آزادي،حرمت نهادن به خانواده هاي شهيدان وشهيدان زنده وطن ومفقود الاثر هاي دوران دفاع مقدس از كشور دربرابر قدرت اشغالگرديروز وامروز،... اعياد ملي مانند عيد استقلال وعيد باستاني نوروز ،دفاع وپاسداشت ميراث فرهنگي  در دوحوزه نوشتاري ونگارگري ،تكريم شخصيت هاي نيك نام فرهنگي،سياسي ومذهبي هستند.

ما با تمسك به اين ارزش هاي مشرك مي توانيم وحدت ملي را در افغانستان عزيز محقق سازيم.

اما متأسفانه امروز يك مهار گسيختگي بسيار سامان يافته وخزنده در كشور در جريان است كه مي خواهند با كمرنگ كردن وحمله به اين ارزش هاي مشرك ملي ما آتش نفاق را همچنان شعله ور نگهدارند وهستي ما را در كام آتش بسپارند.

امروزه دادن لقب جنگ سالار به جهادگران دوران اشغال وبي حرمتي به شهيدان زنده دوران دفاع مشترك از كشور با هيچ منطقي مورد قبول نيست.

دولت تحت حمايت اشغالگران مدرن وقانون مند امروز ، يك حركت بسيار خوب داشت وآن اين بود كه سه تن سران اقوام عمده افغانستان را كه به دست تروريست هاي بين المللي جانشان را داده بودند بعنوان قربانيان ملي نام نهاده بود وهيئت دولت تحت حمايت اشغال گران اين طرح را تصويب كرده بود.

اما جريان خاصي در داخل دولت فقط احمد شاه مسعود را بعنوان قرباني ملي به رسميت مي شناسد ودر سال مرگ اين ابر جاني تمام امكانات ملت فقير  اما كرامت مند را به بهانه بزرگداشت سال مرگ او حيف وميل مي كند وفقط عكس او است كه در سفارت خانه هاي كشور ومخصوصا در ايران وانگليستان به عنوان سمبل مقاومت بر ديوار سرقونسول وسفارت افغانستان نصب مي كند.

چنين عمل كرد ها نه تنها به تحكيم وحدت ملي كمك نمي كند بلكه باعث از هم پاشي وحدت ملي مي شود.

مؤلفه هاي عام ديني ومذهبي چيست؟

مؤلفه هاي عام ديني ومذهبي در افغانستان عبارت از:

اعياد ديني مثل عيد قربان ،عيد فطر ،عيد ميلاد پيغمبر اكرم ،نماز جمعه وروز بزرگداشت شهادت امام حسين به عنوان نوه ي پيغمبر اسلام هستند.

مخصوصا در هنگام برپاي نماز اعياد وجمعه  كه مؤمنان همدل وهمگام شانه به شانه ي هم بنيان مرصوص از وحدت تشكيل مي دهند اگر بزرگان از اقوام ومذاهب ديني وسران احزاب سياسي مشرك در اين مراسم ها شركت كنند واين صحنه هاي وحدت آفرين از رسانه هاي جمعي وملي پخش گردد ومخصوصا اگر نماز جمعه واعياد برادران اهل سنت به امامت عالم شيعه واز شيعه با امامت مولوي سني اقامه گردد يقينا وحدت ملي در افغانستان نه تنها محقق مي شود بلكه جزءاز اعتقادات ديني نيز مي گردد  ودررگ رگ افراد ملت ساري وجاري خواهند بود وهيچ نيروي نمي تواند در برابر اين اعتقاد وايمان سدي ومانعي ايجاد كند.

امام حسين(ع)

 خوشبختانه امسال دولت تحت اشغال تدبيري را كه در هنگام محرم وروز شهادت امام حسين نوه ي پيغمبر سنجيده بود اين روز واقعا روز وحدت ملي بود .اين اولين بار بود كه مردم افغانستان بطور مشترك به عزاداري سر آورآزدگان عالم امام حسين نوه پيغمبرمي پرداختند وهمه ي اقوام ساكن حول ومحور شهادت امام حسين متحد شدند حول محور امام حسيني كه متعلق به همه ي آزادگان جهان است.

همين يك نمونه نشان داد كه اگر بزرگان ونخبگان ما از عناصر فرهنگي ومذهبي براي تحقق وحدت ملي وهمدلي اسلامي – ملي ،درست وبه جا بهره برند ،افغانستان كشور نمونه خواهند شد.

وحدت حول محور خلفاي ثلاث :

(امام علي ،حضرات ابوبكروعمر )

دوران خلافت ابوكر وعمر وتعامل امام علي با حضرت ابوكر وعمر از بهترين دوران هاي تاريخ اسلام است واين دوران درس هاي بزرگ براي وحدت ملي-مذهبي در افغانستان دارد.

امام علي به عقيده مبرهن ومنصوص ما شيعيان اماميه، امام اول وخليفه ي بلا فصل پيغمبر خدا است ولي به پندار اجتهاد گرايانه اهل سنت امام علي خليفه ي چهارم هست واين خليفه چهارم بودن علي مبني بر اجماع امت در انتخاب خليفه وجانشين پيغمبر است نه به نص خود رسوب خدا .

البته همه ي اهل سنت معتقدند كه از نظر علم ،تقوا ،شرافت خانوادگي وعدالت وحكمت، امام علي افضل از حضرت ابوبكر وعمر بود وهست .

به هر حال اين يك بحث علمي وكلامي جداگانه اي را مي طلبد وبايد در يك فضاي باز علمي به بحث گذاشته شود نه در رسانه هاي جمعي مثل روز نامه ها وانتر نيت كه نوعا خوانندگانش از بحث هاي علمي به طورخاص سر در نمي آورند. لذا مطرح كردن اين بحث ها در ميان عوام الناس ونخبگان غير متخصص در اين علم ،غلط اندازي هاي جبران ناپذير دارد.

اما از نظرتاريخي وكاركرد جامعه شناسي سياسي دوران خلافت ابوبكر وعمر وتعامل امام علي با اين دو خليفه اسلامي در حوزه سياست كلان جامعه درس هاي بسيار ارزنده دارد واگر ملت ما رفتار سياسي اين سه خليفه اسلامي رامحور وحدت ملي –مذهي قرار دهند افغانستان از اين نيگون بختي نجات مي يابد وابناي اين وطن مرد ستان واين خطه علم پرور سنايي ساز، ومولوي وبوعلي  آفرين ،علم تمدن را بر فراز تاريخ به اهتزار در خواهند آورد.

بنا بر عقيده ما شعيان اماميه حضرت ابوبكر وعمر بر خلاف نص پيغمبر حق امامت امام علي  را غصب كردند واو را خانه نشين ساختند .امابر اساس واقعيت هاي تاريخي مي يابيم كه هرگاه حضرت ابوبكر وعمر در كار هاي كلان سياست وحل مسائل حقوقي به بن بست مي رسيدند بلا درنگ به سراغ امام علي مي رفتندو امام علي نيزبدون هيچگونه كدورت ورفتار كجمدار وبيمار گون، به كمك حضرت ابوبكر وعمر مي شتافت كه نمونه هاي بسيار داريم واهل مطالعه اين ها را مي دانند.

نمونه بسيار عالي وروشن آنجا است كه سربازان امت اسلامي در نبرد با روميان شكست خور دند وعمر تصميم گرفت كه خود شخصا به خط مقدم جبهه رفته فرماندهي را بدست گيرد.اما قبل از حركت به سوي جبهه به امام علي نامه نوشت ونظر امام علي را جويا شد ودر ضمن نظر خواهي ،نوشت كه اگر نظر شما مثبت هست به من خبر دهيد تا من بدون درنگ حركت كنم وشما نيز بدون درنگ به دارالخلافه آمده به جاي من نشسته به اداره امت اسلام بپردازيد.

امام علي در جواب عمرنوشت كه:

شماخليفه مسلمين هستيد ونبايد به خط مقدم برويد چون با رفتن شما دشمن جري وسربازان اسلام  كم روحيه مي شوند براي اين كه دشمن وسربازان اسلام خيال مي كنند كه قدرت مسلمانان تمام شده است كه خليفه خودش شخصا به ميدان آمده است.

براستي اگر امام علي كاري سياسي مي كرد قطعا به عمر مي گفت به جبهه برود وخودش در غياب عمر قدرت را قبضه مي كرد.

اما مي بينيم امام علي مثل يك برادر به عمر راهنماي وكمك مي كند وحتا بنا بر بعضي از روايات تاريخي امام علي فرزندش امام حسن را به جبهه مي فرستد تا خليفه امت اسلامي سالم بماند وبه رتق وفتق امت بپردازد.

از طرف ديگرابوبكر وعمرنيز مردان عادل ودرست كاري بودند واگر عقد وكينه هاي مذهبي را كنار گذاريم واز مسئله امامت وقضيه فدك وحضرت زهرا(س)بگذريم ابوبكروعمر از عادل ترين حكومت گران بشري بودند حاكماني كه به شهروندان حرمت مي گذاشتند .چنان كه تاريخ حكايت دارد كه روزي  عمر با پيراهن بلند به نماز جمعه آمد ويكي از امت اسلامي از ميان بلند شد وشمشيرش را در هوا مي رقصاند وبا آواز بلند فرياد مي زد كه اي خليفه بگو اين پيراهن بلند را از كجا آورده اي ؟نكند دوزد شده اي واز بيت الما ل مسلمين دوذديه اي؟

سرانجام عمر مجبور شد دوشاهد از ميان امت اسلامي ارايه دهد كه اين زيادي وبلندي پيراهن من سهم پسرم عبدالله است.

عمر خليفه وفرمان فرماي جهان اسلام نتنهااز اين حركت خشمگين نشد بلكه برعكس عمر اين حركت را بسيار نيكو استقبال نموده  خدارا شكر كردكه هنوز در ميان امت اسلامي كساني هستند كه اگر خليفه كج شد با شمشيرش راست كنند.

براستي چنين رفتاري را از كدام حكمران بشري سراغ داريد؟هر فردي كه در افغانستان چنين آزادي ودموكراسي را به ملت هديه كند مردم  از جان ودل اورا دوست خواهند داشت ودر برابر بيگانگان از او دفاع خواهند كرد.

اگر مدعيان دين ومذهب واقعا راست مي گويند وحقيقتا پابند به اسلام وپيشوايان اسلام هستند بيايند سيره حكومتي واجتماعي اين سه خليفه اسلامي را سر مشق خود قرار دهند آنوقت خواهند ديد كه  مردم افغانستان از قانون مدار ترين مردم جهان خواهند بود.

اگر مي خواهيم كشوري داشته باشيم آزاد ،آباد،مستقل ودر جهان، مردم عزيز وداراي فرهنگ وتمدن به شمار رويم وجهان نسل مارا حرمت نهند ،بايد درجهت تحقق وحدت مليي مؤلف از ارزش هاي ملي – ديني باقلم وقدم جهاد كنيم تا در پرتوآن علم عزت وكرامت انساني را بر تارك تاريخ بر افرازيم.

يقين داشته باشيم كه ما با تمسك جستن به اين ارزش هاي عام ديني ومذهبي مي توانيم جامعه را به يك جامعه متحد وهمدل وهم هدف بدل كنيم.

البته شرح وبسط اين مطالب فرصت فراخ دامن وفراغت دل مي طلبد وشايت اين فرصت وفراغت روزي حاصل شد واين نوشته بسط بيشتر خواهند گرفت

اميد است با تمسك به ارزش هاي عام ملي وديني بتوانيم وحدت ملي را در افغانستان استقرار بخشيم.

 

 

 


بالا
 
بازگشت