خوشه چين

 امانت درزیر

آسمان آبی

آ سمان را دیدم که زیبا است

چه کنم که توشۀ غم دربغل دارد

رفتم

پهلوی درخت سبز خشکیده

زیرچطرش نشستم

هنگام غروب

از سرخی قلبش پرسیدم

 چرا؟

 این قدرسرخ پرتپش

گفت که همه به اتفاق هم

 در انتظار باران رحمت

دست به دعا نشسته اند

وا ما

 افسوس که این توته

 توتۀ ابرنیست

مه آ لود است

دود وگرد وغبار

برخاسته اززمین

درین فضای وحشت قرن

صبح صادق بی تابی دارد.

با رنگ سفید روی صفحۀ آ بی مینویسد

 ایکاش که درختان خشکیده

همه سبز بودند

صدای غیب آ مدو گفت که

 عجله درکارنیست

هنوز

 «مهر»

 «عیاران»

 این بخت بلند

نه افتیده به خاک

 

 درینجا امانت عبارت ازدولت است.که برپایۀ سه ارگان قوۀ قضائیه، قوۀ اجرا ئیه و قوۀ مقننه فعا لیت مینماید. حافظ منافع مردم درحدود وثغورجغرا فیای سیاسی افغا نستان میباشد.                                                                               

   اما نتی که بعد ازتغیرات جوسیاسی « جنگ سرد» تحت تأ ثیر پریسترویکه، دولتی که بربنیاد« مشی مصا لحۀ ملی» ازقدرت سیستم تک حزبی عقب نشینی کرد وراه را، برای گفتمان ود یالوگ بازنمود، مشی مصالحۀ ملی را یگانه التارنا تیف برای قطع جنگ اعلان نموده بود. تا که جنگ رنگها « سرخ و سبز» پایان یابد. نه اینکه جنگ به پایان نرسید. درعوض بعضآ دوطرف درگیر منازعه یعنی سرخ وسبز به اتفاق هم علیه رنگ آ بی دست به قیام زدند. محیط و فضای رنگ آ بی مارا به جهنم  و دود و خاکستر مبدل نمودند. دولتی را که مجاهدین طی مراسم خاص تسلیم شدند.

بعدآ درزیرآ سمان آبی قلب سرخ ازتپش بازماند ودرختان سبزهمه به خشکی گرائید ند.   

   امانت را

خاک خیا نت نمی کند

مگرآ نکه

سرخ وسبز؟؟

بلی درختان سبز دارای گل های سرخ ومیوه باب پخته وشیرین و حقیقت همه خاردارند.

 

هرکسی پا ماند این خار درپایش می خلد، دست اندازی نماید دردستش، اگربا چشم حقارت بنگرد چشمش را کورمینماید. اگرکینه تبارزدهد، قلبش را  می درد. 

عیاران میگویند

بیرق ما

سیاه و سرخ و سفید است

جهنده مانند برگ بیداست

پیروزی حتمی ارمان ماست

شیطان ازدربارخدا ناامیداست

ناقضین داعیۀ برحق انسانی رابنام خائن میشناسیم.

 مدا فعین برحق مظلومان عیاران اند.

 عیار یعنی مردی و شجاعت.

 مرد میدان

 توان مند« ضعیف» تسلیم نا پذیر

 مرد افغان از نسل خراسان

 مرد حوصله و لبخند و محبت

 مرد صداقت و راستی

 مرد شبهای تاریک وروزهای دشوار

مرد استوار درصحنۀ نبرد

 مرد اخلاص و عمل

 چشمۀ جو شان غیرت

 خروشنده چون طوفان

 معرف فرهنگ شرق

فریاد کش ونعره زن

 برتر ازمردان خفته دربستر

 فریا دگرخلقهای گیرافتاده درغفلت.

بیائیدکه به ارمانهای والای انسان و انسانیت خیانت نکنیم،ارمانهای ماهمه ارمان انسانی وشریفانه بودند، بیائید که درراه  به ثمر رسانیدن ارمانهای شریفانه گامهای  شریفانه خودرا شریفانه ترتعقیب نمائیم،اگردرمجموع انسانهای شریف به دورار مانهای شریفانه باهم یکجا متحد وهمصدا شدند آنجااست که همه معضلات، قومی، قبیلوی،تبارمنشی،  دین مذهب وغیره حل وفصل میگردند.                                               شكسپيرميگه: خيانت تنها اين نيست كه شب را با ديگري بگذراني ... خيانت ميتواند دروغ دوست داشتن باشد ! خيانت تنها اين نيست كه دستت را در خفا در دست ديگري بگذاري ...

خيانت ميتواندجاري كردن اشك برديدگان معصومي باشد!

بلی! افغا نستان سر زمین عیاران است. با لای سر، سر زمین عیاران همیشه آسمان رنگ آبی داشته است. در زیراین چترآ بی، قانون زیست باهمی حکم فرما است.از میان این آسمان آ بی نورخدا ((مهر)) می تابد. درین حوزه واتوموسفیر، محیط و سرزمین هرشخصی که  تولد یافته است.نصل «خراسان» افغا نستان است. دردنیای عیاران « انسان» بودن معیاراصلی زنده گی اجتماعی را به بحث میگیرد. نه زبان را، زبان درذات خود یک ازاعضای حسی« ذایقه» است. نه وسیلۀ دشمنی بین انسانها، احسا ساتی که ذریعۀ زبان بیان میگردد.تعریف آن ازفهم من با لاتراست درینجا دا نشمندان محترم زبان واد بیات میتوانند به این همه زبان بازیهاوبی ادبیها خاتمه دهند. چرا که انسان بودن مافوق همۀ این جاروجنجالها است.                                         

خیانت کردن وظیفۀ خاک نیست. خاک میگوید که به من گندم داد ی پس برایت ازدانه دانه ها دادم، برای من نهالک خورد وکوچک دادی، من برای تو درخت بزرگ دادم که ازمیوه هایش اسفاده میکنی. همین قسم هزاران نوع داد وستد و معاملات دیگر درمقابل هریک هزار هابرایت وا پس تقدیم کردم.    این وظیفه وظیفۀ یکعده آگاهانی است که ازدائرۀ انسانیت پارا فراترگذاشته اند. این آ گاهان فروخته شده به میلۀ میمانند که در درون چرخ ماشین شیطان درآورده شده اند چرخ ماشین شیطان را به دورا ن می اندازند. خودرا به ظاهر مسلمان، وطن پرست، انسان دوست، مهربان، انقلابی، مدافع زحمت کشان معرفی کرد ند.

بلی! درصحنۀ زنده گی سیاسی بسیارهنرمندان آمدند هنر نما ئیهاکردند. درین صحنه هنرنمائی ها.  با آ نکه  صحنه به همه تعلق داشت میبا ئیست که نغمۀ مردم را میسرا ئید ند. هریک نغمه خودرا خواند+ وآ هنگ خود را سرائید= خروج روسها آ مدن امریکائیها با پند ک پندک سوغات درمیان هرپندک[ بی و طنی{ بی ناموسی( فساد، بد اخلاقی، بی عفتی، انسان فروشی) پروسس قا چاق مواد مخدر، تروراختناق ووحشت،کشتاربیگناهان}ایجاد ورواج دادن اختلافات قومی ملی وتباری مذهبی به شیوۀ جدید] سراینده ها ازصحنه رفتندهمه زحمات بیفائده شد.نام نیکونگرفتند، خسته درپای آنها شکست. مگرصحنه به جای خود باقی مانده است. این صحنه هنرمندان دیگری را هم به بازی میگیرد.بُرد باکسی است که  نغمه ها وسازآهنگ خوش اوازخاطرۀ مردم فراموش نشود.

چیزی را که ماارمان انسانی میخوانیمش.                                                                   .خیانت یعنی خلاف ارمان انسانی که دربرنامۀ های مترقی درج و قید بودند عمل کردن است. وبه حیث مکتب برای بالا بردن سطح وآگاهی سیاسی توده ها نقش اساسی را بازی کرد.

 ناقضین داعیۀ برحق انسانی رابنام خائن میشناسیم

 

    رنگ سرخ: رنگ سرخ به معنی (( حقیقت)) حقیقتی که شعاع آ ن، حشرات مربوط به اجتماع را که اندیشه های والای انسانی را از رشد ونموباز میدارد. از بین میبرد. حرارت،گرم جوشی،عشق،محبت،زیبائی، پختگی، شیرینی، مثلآ سیب سرخ، سیاست مدارمستعد،باهوش،خردمند،بافهم،مفهوم سیاسی آن،دفاع ازخود ومظلومان درمقابل ظلم وستم،علایم ونشان احزاب دارای اندیشۀ چپ،انسان مترقی، وطن پرست، وطن دوست،باایمان وانسان دوست،صادق ووفاداربه ارمانهای عالی انسانی است.   

 رنگ سبز:رنگ سبز

"مزرع سبز و فلک دیدم و داسی مه نو"

"یادم از کشتۀ خویش آ مد هنگام درو"

"هرکه در مزرعۀ دل تخم وفا کشت نکرد"

"زرد رویی کشد از حاصل خویش وقت درو"

 به معنی آرامش ، قرأ ودهات، رشد ونمو وثمردهی، طول عمر یا دوام زنده گی،هردم خیال میباشد، انسان تشویشی وازخودراضی.

 رنگ آبی:رنگ آ بی به معنی، صلح، درفضای انسانی برادرواروخواهروارزنده گی کردن است،رنگ آبی به معنی فضای لا یتناهی که اشیای نورانی را درخود جا داده است. یعنی درفضای آبی جای برای کسی تنگ نیست درین فضای بیکران، عاشقان خدا، باخدای خود اینگونه راز ونیاز مینمایند و میگو یند.تو به زبان خاک وآب و ستارگان، بامن سخن میگوئی ومن سخنان تورا میشنوم وبه حافظۀ خودمیسپارم، سخنان تودلپذیراند. با شنیدن سخنان توقلب من برای همیش چون گلی میشگفد . و میگوید که ای خدای لا یزال بگذارقبل ازینکه من بمیرم، نام تورا به زبان بیاورم و نام تورا به مانند گل سرخ « محبت» تحت تأثیر تابش نورتو برخاک دلم بروید. تامحبت خودرا  برای مردم بیان نمایم

ای آ سمان بالای سر من، که تو پاکی وعمیقی، که منبع نوری، توآ ن قدر بزرگی که مرا درخود عمیق ساخته است! بی گناهان همه در پاکی تو پنهان شده اند. از تو تمنا برده میشود که بر فراز خروشان خلقهای افغان لطف و مرحمت کن، دلجوئی بده بنده گان نا توانت را که این خلق های بی دفاع و بی پشت و پناه از ابتدای طفولیت باهم دوستان و یاران قدیم بودند. کنون اینها درک کرده اند که این وحشت ودهشت محنت و خواری و زاری محصول اشتباهات طرفهای درگیراست. برای این خلق های بی دفاع قوت قلب بده که دانائی وآ گاهی تجارب از اشتباهات گذ شتۀ خود را برای یکد یگر  لب خند زنان بیان نمایند. وبگویند که این آ وارگیها و دربدریها را وکوه پیمائی هارا بگویند که نیازبوده است. و بگو یند که آ ن چیزی را که خلق های ما از ما می طلبند از هردوی ما است. ما باید که مشترکآ دین انسانی خودرا ادا نمائیم وبگو ئیم بیا ئید که همه از نفرت و نفرت زده گی نفرت نمائیم و به این حالت نفرت زده گی تف کنیم.

 

 


بالا
 
بازگشت