خوشه چين

 اوهم وطن

هرچه برسرریشه آید ازدستۀ تیشه آید

هرکه بند نغلورا بپراند سزایش ازین بد تر

 یگان نفر به مجرد انفلاق پطاقی گپش به شش درک میکشد.  

 بی خبر اند  ازینکه اساس و بنیاد انکشا فات جوامع درمغز های پویان وجویان وتوانای معلمان کشوربستگی دارد.  اما معلمان شریف کشورما درین روزها از کم توجهی ارباب قدرت،فریاد بلندکرده اند.میدانید که چرا؟بلی ارباب قدرت بیان میدارند که ما قبلآ وظایف خودرا درباره مکتب ومکتب داری انجام داده ایم، سو ختاندیم زدیم کشتیم، دردادیم، چه ضرورکه درباره معاش معلم وزنده گی معلم باند یشیم، حوادث در افغا نستان به سرعت آ مده اند و رفته اند ما باید از موقع اسفاده نما ئیم درغم جیب خود باشیم. 

اوهم وطن توره میگویم: کی ره میگوئی بتو میگویم ، بفرمائید، چه میگوئی هم وطن عزیز،چه یک نام با مسما،کنون من قدروطن خودرامیدانم،حال که گپ ازگپ گذشته است،چه کرده میتوانم؟میشود که ازشما بپرسم؟چرانه هزارمرتبه  بفرمائید چراتواینقدردبنگ وپندیده شده ای،بروبرادرنپرس که خداآ دم را بی غیرت نسازد. میدانی اگرآدم بی غیرت شد.ازعزت شرف وناموس خود هم تیرمیشود.چرا؟این قدرعصبی هستی واقعآراست میگویم این یک حقیقت است.چطور؟ماخو مادرزاد بیغیرت تولدنشده بودیم،همت عالی داشتیم،مگراحساساتی وکورکورانه،ببینیم میگویند که دورنرونزدیک بیا گوش کن من برای توقصه خودرا بیان میدارم.

 اززمانی که درافغا نستان حوادث شکل داده شد.غرب وشرق کشورمارا به حیث میدان جنگ برای زور ازمائی  ومسابقه  خود انتخاب کردند.این زورازمائی ها در داخل کشورما برای حمایه خود به سر بازگیری آغازنمودند.یک عده جانب شرقی هارا گرفتند وعده دیگر جانب غربیها را گرفتند.                                           شرقی ها خصلت سا زنده گی داشتند. در ساختمان سهم می گرفتند درآبادانی، درساختن مکاتب سهم  می گرفتند دررشتۀ تعلیم وتربیه سهم میگرفتند، صدها هزار شا گردرا غرض آ موزش تعلیمات به سویه های مختلف در کشورهای خود شان معرفی می کردند. در قسمت زراعت و تجارت همکاری های خودرا مینمودند. و فکر میکردند که آ ینده این کشور به ما تعلق میگیرد. در رآس هراداره درر شته های مختلف نظامی ، سیاسی ، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مشاورین و متخصصین خودرا داشتند. کمک های بلا عوض از قبیل پا پوش لباس، آرد گندم و کچالو، شکر و غیره به طورمثال(( پنج قلم ضروریات اولیه کو پونی را برای معلمین ومامورین وصاحب منصبان عسکری ظاهرش رایگان وبدون عوض بود )) پشت پرده را من نمی دانم.

شرقی هاچه خصلت داشتند هدف شان برین بود.زیرعنوان مقام والای انسان، مغزسرد،دستان پاک،قلب گرم، خدمت به خلق، کارگر، دهقان، انسانهارابا مورال عالی واخلاق عالی با شهامت ودلیرمرد پاک نفس تربیه می کردتد.«انسان دوستی حدومرز ندارد.» ومیگفتند که همه چیز درخدمت انسان بخاطرانسان ومجموع انسانها را درخدمت جامعه ومردم دعوت میدادند. مطا لب که دررشته تحریر آ مده بودند حرف های خوبی بودند.اما درمیدان عمل درزیرکا سه نیم کا سه ای بود.   

 اما برای کسانیکه که جانب غربی هارا گرفته بودند درین راستا سیاست غرب برین بوده است که قلم را از دست شاگرد بگیر گوگرد و بنزین را برایش بده که کتاب را دربدهد. کتاب خانه را ویران کند ، مکتب را بسوزاند، معلم را بکشد، کارمند دولتی را ترورنماید، بند های برق ازقبیل بند کجکی، بند سروبی وبند نغلو وغیره را از بین ببرد مردم که درشهرها زنده گی مینما یند ازبرق استفاده کرده نتوا نند. این همه مدال های را که درسینۀ اینجانب سترجنرال می بینی همه اش، در بدل ویران گری است. و گریزاز حملۀ دولتیها است، گپ دیگر که برای تو بگویم که غربی ها درفرارکردن هم جا یزه برای طرفداران خود میدادند این رتبه راکه من گرفته ام پا داش آن همه فراراز دست مدا فعین دولت است.

غربیها دیگر چه میکردند. میگفتند که من زند ه جهان زنده من  مرده جهان مرده، بزن بکش چورکن، چپاول کن، بقاپ، بخور، ببر، دربده تخریب کن.حال که مقدرات شرقی هارا از بلندی به پائین آ ورد سر انجام سقوطش داد، وبعد مرگش را اعلان کرد.دست غربی هارا در قضایای افغا نستان نسبت به حریفش با لا کرد،خود ش وارد به سرنوشت کشورما گردید. مگرنه شد که قلمهای گرفته شده را دوباره به شا گردان بدهد.معلمینیکه باید ازمدرک قلم وکاغذنان بخورند،گرسنه مانده اند.

 ننگ است. ننگ تاریخ است به دولت مداران کنونی و گذشته کشور، بی خبر اند ازینکه اساس و بنیاد انکشا فات جوامع درمغز های پویان وجویان وتوانای معلمان کشوربستگی دارد. معلمی که همه استعدادش برای تربیت اولاد وطن تمرکز یابد آ مادگی  درسی داشته باشد تا بتواند به حیث یک معلم کامل فارغ از همه تشوشات روحی در صنف داخل شود و اختلافات فردی را  در داخل صنف مراعات کرده بتواند ، پلان درسی خودرا با حفظ معیارهای تعلیم وتربیه با خود داشته باشد.شاگردان این نونهالان شخصیت های سیاسی و فرهنگی آ ینده  کشور مطالب آ موزنده را از معلم خود، که با کلام پدرانه توزیع میگردد. به حد اعظمی  استفاده نمایند. ولی نشد معلم افغا نستان حد اقل نان بخور نمیر خودرا پید ا نماید. در همه دوره ها به حیث قشر محروم و ناتوان و فقیر جامعه از توجه لازم دولت مردان برخوردارنشدند.ویرانه های مابازسازی نگردیده اند،نه اینکه بازسازی نگردیده اند بلکه ویرانیهای زیادی راببارآورده اند.ازینکه گفته اند منافع« دوست نزدیک ندارد» دروقت ضرورت دشمن را دوست خود میگرداند.بادوست ناکارآمد خود رویۀ دشمنانه را پیشه میکنند.

اینکه شما فرموده اید من دبنگ وپندیده شده ام ،این نان بی ننگی است که من میخورم، همه کس آ باد میکردند نان حلال میخوردند، من ویران میکردم نان حرام میخوردم، حال که بی ننگی مرا چاق سا خته است. و ظیفه بی ننگی و بی غیرتی هم آ دم را چاق تر میسازد. هرکه که بند نغلورا بپراند سزایش ازین بد تر. نمیتواند ازوطن دفاع نماید وازمنافع علیای کشورو استقلا ل و طن دفاع نماید.

     ازین خاطر است که یگان نفر به مجرد انفلاق پطاقی گپش به شش درک میکشد.

به عنوان نتیجه مطالب ذیل را میخوانیم.

پایه های رنسانس  فرهنگی و ادبی

 عیاران را اساس بگذ اریم.

رنسانس: درین بحث  بازنگری به اصل ها وباورهای بربا درفتۀ توده ها است، ما نند، صداقت، وفاداری،امانت داری، مهمان نوازی،ناموس پرستی، راز داری،نمک پرستی، آ زادی خواهی و آ زاد اندیشی، دفاع ازمظلومان در مقابل ظالمان، پرهیز از دروغ، پرهیز از بد گو ئی در غیاب دیگران و دیگران را تحقیر کردن و غیره.

1- نا ملا شده سر منبر بر آ مدن کار عا قلانه نیست.

2- تف نا رسیده شارید.

3- قانون های قبل از وقت و بعد از وقت نا دیده گرفته نشود.

تاریخ سیاست گذاری ها و مبارزات سیاسی در افغا نستان همیشه ریشه در بیرون داشته وآب ازمنابع بیرونی نوشیده است. و همین اکنون از چند ین منابع آ بیاری می گردد. آب زیاد به کشت زار صدمه میرساند و حتی خاک زمین زراعتی را با خود میبرد.  سیاست گذاران ما نتوا نسته اند که پا لیسی های خودرا مطابق به اصل ها وفرهنگهای جامعۀ افغانی که جوهرحقیقی ومعنویت جامعۀ ما را«فرهنگ عیاران » دنیای آ زاد مستقل تشکیل میداد مد نظر بگیرند. بنآ این غلطی ها باعث گردید که حتی امپراتوران را به زانو درآورند. 

اروپا جنگ های سلیبی را پشت سر گذاشت،درد و رنج و عذاب نسل کشی، خانه جنگی را به رگ و پوست و استخوان خود احساس کرد.بالاخره آگاهان وخرد مندان آ ن زمان از فورمول«چه باید کرد»استفاده نمودند. رنسا نس یا تجدید مدنیت کلا سیک را روی دست گرفتند بازنگری کردند وراه را برای انکشافات و اختراعات آ ماده گردانیدند.وگفتند که اروپاازسنتهای قدیمی خود بریده است که به این ماجرا ها گرفتارمانده اند.وبه این نتیجه رسیدند که اساس همه حرکتها ازمبدا به سوی لایتناهی راه می یابد،اندکترین انحراف ازمبداء« زمینۀ تکامل اجتماعی» این فاجعه هاراببارآورده است.بریدن مسیر، سرعت زیاد ازحد معمول، منجر به تصادمات وسقوط می گردد.

شایعۀ وجود دارد

شما در کتاب خرمن خوشه ها بخوانید که تذکر یا فته است.

هرشکست صدادارد.

شایعۀ وجود دارد همان طوریکه اتحاد شوروی سابق در قضا یای جنگ فر سایشی افغا نستان به زانو درآ مد.حاضرگردید که حامیان ایدیا لوژیکی و سنتی خودرا به دشمن ایدیولوژیکی خود مبادله نماید و برای خود بینی خمیری تیارکند،گریزنماید. وخود را از ما جرا نجات دهد. ومردم افغا نستان را درجنگهای خانمان سوز تنها بگذارد و ما جرا هارا از دور تحت نظارت خود بگیرد.

دیر یا زود درقضایای افغا نستان امریکا و متحدین آن شکست خودرا  رسمآاعلان میدارند. روی این اساس گزینۀ را بر ای خود جستجو مینمایند تا که راه فرار را برای خود جستجو نماید. دارد که از متحدین سنتی و سیاسی یعنی کسانی به امر اسخبارات امریکا و منطقه همه امکانات مادی و معنوی کشور مارا به آ تش کشاندند  و مردم مارا به ماتم نشاندند دست بکشند و به عوض آ ن دستان یک عده از روشن فکران را فشاربدهند. هنوز دل شان یخ نکرده است که زمینه های بعدی جنگها را (( چوب جنگی را بخوانید)) دوامدار نگه بدارند.    

هر نوع تغیر و تحولی که در غیاب مردم افغا نستان صورت گرفته است نتیجۀ منفی به بارآ ورده است.

ما غریب دوده غریب

ضروراست که ما افغانها به اصل ها و باورهای خود مراجعه نما ئیم وبپذیریم که چپ وراست دیروز و امروز ما فرزندان اصیل این خاک اند، این ها توان ایجاد فضای صلح را در کشور دارند نه کسی دیگری. ما صلحی را که روس ها برای ما به ارمغان آ ورد. مزه اش را چشیده ایم این صلح راه را به جنگ های خیابانی و خانه به خانه کشانید همینطور صلحی را که امریکا میخواهد پیاده کند برای ملت ما فا جعه می آ فریند. بنآ در شرایط امروز این را بپذیریم که هر گونه کنار رفتن ها به قومانده بیگانگان دردی را دوا نمی کند به جز اینکه به حساب افغا نی خود ما با هم کنار بیا ئیم. با امید آ نروزی که افغانها خود قادر به سرنوشت کشور خود گردند.

                                                                                   با احترام

                                                                    عبد ا لشکور "خو شه چین"

 


بالا
 
بازگشت