بنام خداوند عقل وخرد

ما از چه هراس داریم

 

گفتار تحلیلی کوتا پیرامون مسائل دین ودینداری در سرزمین افغانستان ،،

نویسنده میراحمد ،م، لومانی

 

 

در حوزه اندیشه و تفکر فلسفه مذهب ودین در افغانستان کنونی ،همواره محدوده ممنوعه برای استدلالیان عقلی و علم نظری وجود داشته است  توسط دانشمندان و علما دینی حصار بالابلندو غیر قابل نفوذ بدور این محدوده ممنوعه به وجود امده،که کلید و رمز عبور ونفوذ به اندرون این حصار بدست این علما که بشتر به شکل خواندانی بوده اند ،قرارداشته بوده است

در کشور افغانستان موضوع دین ومذهب سیر پالایش و بالنده گی نداشته ،بلکه در محدوده قا لبهای خشک وشکننده به تداوم وبقا ماورا قرون وسطائی خویش ادامه داده است ،که مطمئنا چنین بقا و تداوم،مخرب ،ویرانگر و فاجعه برانگیز خواهد بود ،اما تداوم طولانی و جاویدانه نخواهد داشت

مذهب ،دین و عقیده بعنوان فلسفه مافوق ذهن انسان استدلال گر عقلی،برای توده ها قبولانده شده و همواره در کشاکش بحث وجدال میان استدلال و حکمت موجودی عقیده ،استدلال و استدلالیون با چماق تکفیر و شمشیر فتوا به زانو در اورده شده اند  و توده ها ی معتقد به این فلسفه عمری را نماز خوانده اند بدون انکه کلمه ئی از مفهوم انرا بدانند  سوره ها و ایات بیشماری را به اندرون ضمیر و قلبخویش به حفظ گرفته اند بدون انکه معنی و پیام این ایات را بدانند

در پروسه تداوم حیات و خلقت ،بی مایه گی و عدم برخورد منطقی و نادیده گرفتن فلسفه استدلال و بحث وجودی خلقت و به فراموشی سپردن واقعیتهای عصر وزمان توسط با نیان مذهب و ایدیالوژی تقدیر و جبر الهی ، پیامد به وجود امدن انگیزه ایدیالوژِی،جهان منهی خداوند بوده است

انسان سر خورده ،تحقیر شده و بدون جواب مانده در انبوهی از سوال ها و مسائل موجوده زنده گی از پروسه تز ،به انتی تز تبدیل گردیده و در مقابل خداوند ساخته وپرداخته دست ایدیالوژی خرافات و جهالت به عصیان برخواسته است

انسان درد مند و عقده مند،جامعه با حاکمیت اندیشه خرافاتی و ماورا قرون وسطائی و جبرحاکم بر این اجتماع ،با انگیزه رهائی ورستگار شدن با خیزیشی به اندرون دنیای دیگری ،خود را به پرتاب میگیرد ،یعنی عبور از دنیای پوچ بودن به سوی دنیای خود را باز یافتن،و گسلانیدن هرانچه بندهای برده گی و بنده گی انسانی ،عصیان انسان در مقابل خداوند جامعه جهالت وتخدیر و این عصیان تا به سر حد نفی خداوند و عبور به دنیای منهی خداوند،با تهور و قهر انقلابی و عصیان،تداوم میابد

و دراین جا نیز جهنمی دیگری و پوچ بودن دیگری ،انسان بدون خداوند،انسان کامل وخوشبخت نخواهد بود جهان بدون احساس حضور همه جانبه خدا وندی ،از مرز حیوانیت نیز فراتر خوهدرفت واین است که جهان خرافات و ارتجاعیت،و معتقد بودن به عصر حجر با جهان بدون اعتقاد به خداوند ، دو روی یک سکه بوده،که افیون بیش نبوده اند

به همان اندازه که جهان بدون اعتقاد به موجودیت و حضور خداوند پوچ ،سرگردان ،بد بخت و ناقص میباشد به همان اندازه جهان همرا با اندیشه های دگم ،قالب بندی شده و خرافات پرستی ناقص ،مخرب و تباه کننده بوده وخواهد بود

جهان سیر تکاملی خویش را میپیماید و این یک فاکت و حقیقت عینی بوده ومیباشد

ایا مرز ها و قالب بندی های موجود در حوزه اندیشه و تفکر دینی مان جوابده نیاز مندیهای امروز و فردای جامعه مادر سطح منطقه وجهان خواهد بود یا خیر

تا حالا در خیلی موارد ودر طول مقطع تاریخ برای دفاع از عقیده وایدیالوژِیمان هفت تیری در بغل وبمبی در زیر ریش داشته ایم چماق تکفیر دریک دستمان بوده و در دست دیگر هم شمشیری ،با وضعیت جها نی شدن گفتگو تمدن ها،عقلانیت وشعور مند شدن جامعه جهانی وارتباطات وصیع اطلاعات جمعی ،ایا این شیوه فرسوده وشرم اور کار برد جهانی خواهد داشت ومن معتقدم که،از یک قسمت اصلاحات را باید اغاز نمود

من به جامعه جهانی اسلام کاری ندارم اما بعنوان رشنفکری از دیار زخمهای دیرینه یعنی سر زمین افغانستان سخت معتقد به اصلاحات دینی میباشم و،،،،

پایان قسمت اول

تذکر ،امید وارم تا سایتهای انتر نتی همت کنند واین نبشته را بنشر پسپارند

 

نویسنده میراحمد لومانی

 


بالا
 
بازگشت