علی مزیدی

 

گدایی نه حیله مکارانه، بلکه ممثل از واقعیت های دولتداری در افغانستان است

 

درآستانه فرا رسیدن فصل زمستان، نگرانی درمورد قحطی و گرسنگی افزایش یافته است. با مسدود شدن راههای مواصلاتی  به خاطر اوضاع جوی در زمستان، نبود کار، فقر حاکم در خانواده ها و از همه مهم ترعدم  تدابیر دولت  برای رفع ضرورت نیازمندی ها از جمله گندم ، مجامع بین المللی  نیز نگرانی خود را ابراز کرده و سازمان ملل متحد هشدارهای مبنی بر روکرد فاجعه انسانی ناشی از گرسنگی در افغانستان را داده است. سال گذشته وقتی گندم در بازار تمام شد و نرخها به صورت سرسام آوری بلند رفت، کابینه مبلغ صدمیلیون دالر را برای خرید گندم اختصاص داد و  و زارتخانه های مربوطه را دستورفوری داد تا در زمان بسیار اندک گندم خریداری و به کشور سرازیر نماید؛ اما از قرارمعلوم  تا هنوزکه نزدیک به یک سال از آن دستور فوری می گذرد، اقدامات در این راستا بسیارضعیف بلکه نا چیزاست. دولت گفته است از مجموع دوصد هزارتن گندم مورد نیاز، تنها  سی هزارتن در گدام ها ذخیره دارند. دولت افغانستان در همه کارها ناکامی مشهودی از خود نشان داده است. با این وضعیت، این نگرانی به صورت جدی وجود دارد تا بار دیگر پدیده قحطی رو به خانواده ها گذاشته  و در زمستان پیشرو شاهد فاجعه انسانی دیگری باشیم.

 سازمان ملل متحد طی گزارشی اعلام کرده است که در افغانستان بیست میلیون انسان زیرخط فقر قراردارد و در حدود هفت میلیون انسان در معرض خطر مرگ گرسنگی می باشد. در هفته جاری شورای ملی نیز برموضوع گرسنگیی که درآستانه زمستان روبه مردم آید، خبرداده واظهارنگرانی کرده اند که اگر تدابیر به موقع، جدی و عملی برای جلوگیری از این فاجعه و بحران  روی دست گرفته نشود، خدای نکرده مردم در زمستان با فاجعه بزرگتر از مشکلات سال گذشته مواجه خواهند شد. اما تاکنون عکس العمل دولت  در مقابل بحران غمناک فقر که به صورت طوفان خوفناک روبه سوی مردم افغاسنتان می آید چیست؟ دولت به جز گفته های میان خالی و هوایی چیزی دیگری برای مردم ندارد. تنها چیزی که می توان در راستایی فقر زدای از دولت به آن انگشت گذاشت و بر تدابیر و روحیه خدمت گذاری دولت مردان هم خندید و گریست قانون جدید است که مطابق آن عمل "گدایی" جرم پنداشته شده و گداها بخاطر ارتکاب عمل خویش به گوشه های زندان انداخته می شود.

 

 اخیراً وزارت عدلیه کشور قانونی را به شورای و زیران پشنهاد کرده است که براساس آن گدایی در سطح شهرممنوع قرر داده می شود. وزارت عدلیه این کار را در راستایی تامین نظم اجتماعی که " گدایی " موجب خدشه دارشدن آبرو وعزت مردم افغانستان می گردد خوانده  و براساس مندرجات این قانون شخص متکدی و گدا به عنوان مجرم شناخته شده و دستگیرمی گردد.

به این ترتیب، درکنارصدها جرم رایج درادارات دولتی، همچون: رشوه خواری، فساد اداری، پارتی بازی و... که درحال حاضر به صورت یک رفتارعادی ومعمولی درآمده و شاید اندک اندک، با تساهل نگری به آن - یا بخاطری که از "الف تا یا " مقامات خود نیز به آن گرفتارند- ازلیست اعمال جرمی بیرون گردد وبجای آن پدیده های واکنشی چون " گدایی " که ریشه در اختلاس مقامات دارد را به صورت عمل جرمی به تصویب رساند. حاشا که این کشور و ملت به دست چه طراران  قرار گرفته است که حتی  ترس از آن می رود تا روزی فرهنگ شکایت از مقامات، جزء از قانون جرمی اش به تصویب گیرند. واضحاً گدایان با آه و ناله ی ملتمسانه که برای اعانه در سرکها سرمیدهند و برای به دست آوردن یک افغانی " تصدق" ده ها عابر پیاده و سواره می شوند، در واقع صدای روشن از واقعیت های درونی نظام و حکومت بی کفایتی است که مقامات آن در فکرآنند تا از چه طریق شعله آتش عیش واحساسات خویش را خاموش سازند. اگرمقامات اندکی سردرگریبان بگذارند و از خود سوال کنند چه کسی، زنان ، کودکان جوانان و سالخوردگان را مجبور ساخته تا از کانون گرم خانواده و محیط خانه  دست کشال برروی سنگ فرشهای سرد و مرطوب پیاده رو- وسط جاده ها بکشانند و بنشانند؟ جواب این سوال را بیش از هر قاموس نامه به کارنامه دولتداری خودها می توانند دریابند.

 جای شک نیست که گدایی پدیده درد زا و رنج آوری است،  سیمای خاک آلود گدا، وقار جامعه و ملتی را با خود لکه دارمی سازد. هر شهروندی، حتی خود گدایان، نیز از این عمل متنفر اند؛ گدایی کاریست که با فطرت خود خواهی انسانها درتضاد است و هیچ کسی با میل و رضایت به آن تن نمی دهد،  کاری است که درنهایت درماندگی صورت می گیرد. اما باید دید که پدیده گدایی ناشی از چه عوامل است؟ برداشتن عوامل گدایی بیش ازعاملین آن موثر است.  بی گمان ضرورت رفع عوامل که موجب گدایی در کشورمی باشد، پیش از تصویب و اجرای قانون جمع آوری گدایان ضروری و لازمی است. در صورتیکه دیده می شود، دولتداران هر کدام در فکر برداشتن نیازهای مردم نیستند، در صورتیکه سیاست نا درست، عدم درایت، اختلاس و فساد اداری  و در نتیجه ناکارایی دولت باعث افزایش فقر و پدیده گدایی در کشورگردیده است، چه دلیل قناعت بخش می تواند و جدانها را قانع سازد که گدایان به جرم مبارزه با مرگ و گرسنگی مجازات گردند؟ اگر وجدانهای بیدار درنهاد دولت مردان ما وجود داشته باشد، بجای مجرم شناختن کودکان، زنان، دختران- جوانان وسالمندان گدا، که نه تنها درشهرکابل بلکه درسراسرولایت به فریاد و داد خواهی می نشینند، خودها را مجرم شناخته و در دادگاه وجدان خویش محکوم به استعفا نمایند.

با این حال تصویب قانون برخورد به گدایان، به چه مفهوم می تواند باشد؟ آیا با جمع آوری گدایان،

 دولت می خواهد در حقیقت  ممثلین واقعی دولتداری در افغانستان را از انظار پنهان سازد؟ ناله هرزن گدا درواقع عکس العمل خنده های مستانه ی  کدبانوانی است که آقایان آنها با دراختیارداشتن منسب های بلند و فرصت های آماده برای دست برد و غارت  به دارایی های عامه زندگی خلاف تصور را برای شان سروسامان بخشیده اند. صورت چرک و کثیف کودک گدا که بدون داشتن لباس درسرکها با چشمان منتظر وحسرت آور قدمهای هر عابری را تعقیب می کند، در حقیقت محروم مانده از حقوقی است که اولادها و فرزندان  دولتداران آنرا به عیاشی وخوش گذرانی به  باد می دهد.

چه میتوان گفت وچه میتوان کرد، با حکومت دارانی که درطول این مدت تنها القاب که ازآن خود ساخته اند، مافیا، اختلاس گر، خاین، سارق، فاسد وپیوسته با باندهای مافیای مواد مخدر آدم ربایی و... می باشد. درپایان این نکته را نه ازباب انکه دولتداران آنرا بخواند وعبرت بگیرد، بلکه به خاطر پیوستن به صداهای که در طول تاریخ از شر جفاکاران حاکم زمان، خاموش و ناشنیده مانده و می ماند، یاد آور می گردم که : آی کسانی که اکنون بر حاکمیت مردم مغرور و بی پروا لمیده اید، بدانید که کارکردهای شما را آیندگان به قضاوت خواهند گرفت، و برآنچه انجام می یابد "تف" خواهند کرد.

 

 


بالا
 
بازگشت