سید موسی "عثمان"

نویسنده : سید موسی عثمان"هستی"

مدیر مسئول ماهنامه بینام در تورنتو

 

طنز شب های ابر آلود

به من گفتند که گمنام است جهانگیرخراسانی

دیگرگفت از قماش مستعاردرنقش اسکاری

چه کارداری توای عثمان به مستعار پنهانی

توخواهی درامان باشی نگیرنامی زشیطانی

"پته لوحه و "پته خزانه"!

آقای" گمنام "ازرخ نقاب پس کنید

آقای" گمنام" دربین کندوی تلخان خاوران سنگر گرفته از سوراخ کندوبا کمان شکسته وزیراکبرخان بعد از زدن یک پکه نسواردر حالی که عینک های امیر دوست محمدخان را به چشم کرده کارتوس انتقاد فیرمی کند . متعصبین پشتو وفارسی با شعار استعماری تفرقه انداز وحکومت کن آگاهانه ونا آگاهانه با دامن زدن تفرقه قومی ، زبانی ،دینی ، مذهبی ، و نژادی بهترین بلند گوی دشمن شده اند . واگر این نقش را یک نویسنده شناخته شده ی جاسوس وخود فروخته اگاهانه به بحث می گذارد آن قدر درد آور نیست که یک انسان بی هویت که از گذشته ی خود ترس یا شرم دارد در دنیا ی که آزادی وجود دارد زیر نام مستعار بنویسد اگر حق بجانب هم باشد چون  ملت نجیب مااز آدمهای ترسو وسنگرنشین پنهان شده زیر چادری ونام ساختگی نفرت دارند، بنا بران به نوشته او با شک وتردید می بینندو به خواندن یا شنیدن آن علاقه نمی گیرند . اگریک پشتوزبان ویا فارسی زبان با نام وهویت واقعی وبصورت شفاف موضوع را مطرح بحث قرار می دهد چون هویت ثابت دارد موا فقین ومخالفین به دقت حرفها ی آنرا می شنوند واگر به انسانیت ودموکراسی عقیده داشته باشند می گویند این نظر یک شخص است و نظر هر کس پیش خودش قابل اعتبار است، خواننده ویا شنونده قضاوت خود را می کنند.  ولی اگر جانب مقابل خود را نشناسد وسر نام مستعار انتقاد کند به این می ماند که شما در تاریکی مشت می زنید اما معلوم نمی شود که مشت شما به کجا می خورد خصوصاً مسوول سایتکه وجدان ندارد مجال تاخت وتازرا به یک سگ دیوانه « مستعار نوییس» بدهند آن وقت مستعارنویسان شخصیت نیک جانب مقابل را با قلم پاره پاره می کند. از عنوان نوشته ی آقای گمنام در سایت خاوران معلوم نمیشود که او دختر است یا پسر. خداکند که این آقای منتقد گمنام که از نوشته های معلوم می شود در تعصب کمتر از حبیب الله رفع  وحبیبی نیست به کمک سایت خاوران "آشکا رخزانه "نسازد.  که شخصیت آقای منتقد درطومار رسوایی" پته خزانه"  پیچ نخورد که خدا نا خواسته بینی تلخان بریده نشود که نیا کان ما به خوردن تلخان درجنگ ها علیه دشمن افتخار می کردند وشخصاً من یک تلخان خورهستم وبه خوردن تلخان افتخار می کنم. آفتاب به دو انگشت پت نمی شود، کور هم می داند که دلده شور است عبد الحی حبیبی تحت نظر آی اس آی پته خزانه را جعل کرده وبه پاس آن در پاکستان برایش اجازه داده شد که خودرا رییس جمهور تبعیدی افغانستان اعلام نماید.  او بیخبر بود که شست سال بعد بلاخره این تقلب شرم آور از طرف محققین کشف وافشا میگردد وبرای او آبرویی باقی نمیماند. امروز مردم افغانستان حبیبی را دیگرآن کسی نمیشناسند که سالهای قبل میشناختند و شخصیت وصداقتش مخدوش شده است .  از نادانی وجهالت است که اشخاصی مثل کریم خرم و حبیب الله رفیع از این شرم تاریخی عبرت نگرفته ودر این عصر وزمان که مردم همه فاشیستها وتقلب کار هارا شناخته اند دست به جعل وتقلب زده و اثری را بنام فیض محمد کاتب هزاره جعل میکنند . ولی حالا تکنا لوژی به جایی رسیده که رسم خط وکتابت  فیض محمد کاتب را بازمان تحریروفابریکه کاغذ وفاریکه رنگ ( که هر فابریکه رنگ وکاغذ مثل فور مول کوک فورمول کیمیاوی خود را دارد همانطور کس نمی تواند که کوک را بسازد کاغذ ورنگ یک فابریکه را که فورمول به خصوص خود را دارد بسا زند) تشخیص داده وجعلکاران را رسوا میکند. اقدام جعلکارانه وخنده آور دیگر این فاشیستها اینست وطوریکه شنیده می شود وافشاه شده ، که دست به جعل وتقلب دیگری هم زده و ادعا کرده اند که از کوتل رباطک لوحه تاریخی را کشف کرده اند که گویا به خط پشتو نوشته شده است . اما حقیقت اینست که سنگی که  از رباطک پیدا شده طور شنیدگی توسط جمعه گل همدرد که از قومندان های حزب اسلامی گلب الدین واز مهاجرین پشتون ولایت بغلان ووالی بغلان وشبرغان بود در زمانیکه در بغلان والی بود توسط افرادخودبنا به نقشه ومشوره ی حبیب الله رفیع وفاروق وردک وزیر پارلمانی کرزی(جمعه گل همدرد دوست نزدیک حبیب الله رفیع  وفارق است) جا بجا شده بود. وقتیکه باستان شناسان دیدند که سنگ نواست با استفاده از  تکنا لوژی مخصوص این سنگ تقلبی رافاقد ار زش تاریخی دانستند وفهمیدند که فاشیستها خواستند سندی برای اثبات قدامت بود وباش پشتون ها وسابقه زندگی شان در شمال جعل نمایند . در حالی که در کتاب های تاریخ به گفته وتحقیقی که محترمه خانم" ثریا بها " کرده این قوم را محققین از جمله اقوام گمشده یهود می دانند نه باشندگان اصلی این سر زمین. اصلا، سنگ جعلی رباطک در پاکستان ساخته شده واینکه کرزی امر کرده که سنگ مذکور درموزیم کابل نگهداری شود خود نشان میدهد که میخواهند در پهلوی پته خزانه آهسته آهسته اشیای تقلبی وخود ساخته ی دیگررا هم زیاد سازند .این اقدامات برای تاریخدانان و دیگر دانشمندان یک هوشیار با ش است تا صدای اعتراض خودرا بلند نموده واز جعلکاری های تاریخی دیگر از طرف این جلو گیری نمایند در حالیکه برادران تاجک، هزاره ،ازبک، ترکمن ، نورستانی ودیگرملیت های افغانستانی هم به زبان برادران قبایلی ما حرف می زنند وهم امتیاز بیشر برای شان در طول تاریخ داده اند ودر فکر آن نبودن که اینها از جمله اقوام گمشده یهود است. علت دیگری دیده نمی شود به جزتحریک دستگاه جاسوسی پاکستان آی اس آی دیگر انگیزه ی نخواهد بود.  به همین ترتیب نوشته های مستعار نویسان نیز واقعیت هارا زیر سوال می برد ونباید اول اگر سایت داران وجدان دارند این قماش نویسنده هارا موقع تفرقه اندازی ندهند واگر می دهند نقاب و چادری شان را در کندوی تلخان بگذارند و قلاده از گردن شان بکشند وبه میدان رها کنند . از محترمه یا محترم گمنام صاحب ویا صاحبه خواهش می کنیم که از زیر چادری مستعار نویسی برآید در غیرآن مانند سنگ نبشته رباطک وپته خزانه روزی از رویش نقاب پاره می کنند نه تنها خودش بلکه سایت خاوران هم مثل سایت جرمن جرمن بی نقاب می شود . من که از جمله نویسندگان خاوران هستم مثلیکه گفتم از ملت خود معذرت میخواهم که در سایت جرمن جرمن نوشته کرده ام ترس از آن دارم که روزی بنویسم که از ملتم خود معذرت میخواهم که من نویسنده خاوران بودم حالا هم سروقت است که نوشته مستعار نویسان بزدل را مجال نشر ندهند واز پشت کندو خانه خاوران رخصت کنند این نوشته گمنام را با یک صحبت شاهی بای مستمندی که در سال های (1353) و(1352) مدیر موزیم و مسوول باستانشاسی بود خاتمه می دهم . استاد شاهی بای  بمن گفت زمانیکه ظاهر شاه به دعوت کنیدی به امریکا می رفت  در موزیم آمده بود که تا یک آثار تاریخی را خوش کند وقسم تحفه به امریکا با خود ببرد . شاه در موزیم گشت وگذار کرد و سر بودا خوشش آمد گفت این را باخود می برم .  مدیر موزیم آن وقت فکر کرداگر پادشاه این را با خود ببرد آنجا فهمیده می شود که کاپی است و به شان شاه لطمه وارد می شود. مدیر موزیم ناگزیر شد که پرده ازروی واقعیت بردارد و به شاه پیش شد ه احترام کرد و گفت : من لازم نمی بینم که این سر بودارا شما با خود ببرید شاه پرسید چرا ؟گفت زمانیکه فرانسوی ها این سر بودارا در جمله آثار قدیمه در اثر کاوش بدست آوردند همان شب سر بودا را کاپی کردند بمادادند وبعد ما فهمیدیم که این کاپی است این چون کاپی است من لازم نمی بینم که  شاه در سفر خود سر کاپی بودا را ببرد  . همان بود که شاه سکوت کرد وخیانت ملی را روی سیاست مزدورانه ای که داشت امر تعقیب قانونی نداد  .بعد ها اگر زنده بودیم سراین موضوع تماس می گیریم . حرفهای استاد شاهی بای مستمندی( خدا کند که زنده باشد) پیش من یادداشت است . او مرد صادق، رفیق دوست و خوش بر خورد بود واز حرفهای اومن خیلی آموخته ام . شما مطمئن باشید که تقلب کاران هر کاری که کنند سر انجام رسوا می شوند. آقای گمنام ا زاین حرفهایکه می زنید بهتر است که نقاب از روی خود وهم از روی دیگر مستعار نویسان خاوران بکشند بعد این حرفهارا بزنند که ملت سر شما وسایت خاوران باور پیدا کند ورنه این نوشته های بدون هویت شما کاه ی بی دانه است که با شاخی قلم باد می شود. اگر شهامت و مردانگی دارید مثل برادران هزاره نقاب های تاریخ را با نام وهویت خود پاره کنید با نوشته خود عکس خود را چاپ نماید امید است که آزرده نه شوید مردانه واربه میدان قلم وکاغذ بی نقاب داخل شوید که ما دست مردی شما را از دور فشار بدهیم . ترس از ین داریم که بصیر صباح ( اسکاری) دیگری نباشید که فردا با بقچه سرقت ادبی تان بدست دزد گیر مشهور ما آقای شکرالله شیون که لرزه در اندام سارقان ادبی وسایت های شان انداخته شما را هم با پای چوبین تان به میدان فوت بال نکشاند ومردم ترا وسایت خاوران را مثل اسکاری وسایت جرمن جرمن نشناسند.اگر این کاررا نکنید مردم به نوشته های شماارزش نمی دهندو می گویند یا آقای اسکاری است ویااز خانواده آقای اسکاری یا قیس کبیر ویا فرید صغیرویا ولی نوری از سایت جرمن جرمن پاریس نشین شاه پرست مشهوروبد نام است. 

 

 

www.benamonline.com

 


بالا
 
بازگشت