داکتر جلیله سلیمی

 مصارف هنگفت بیجا برای برنامه های غیر بنیادی و بی اساس

 افغانستان یک کشور محروم از تمام ضرورت های اولیه وهنوز بر نخواسته از بستر جنگ و ویرانی و فقر در طی تحولات اخیر  به صورت غیر مترقبه شاهد دگرگونی ها و برنامه های غیر عادی و  نا آشنا بوده است که این برنامه ها و پروگرام ها در بسیار موارد  نه تنها ضرورت های اولیه مردم ما را مرفوع نساخته و به اقتصاد ورشکسته کشور کدام کمک را انجام نداده است بلکه در بسیار موارد هم  ضرورت به تطبیق این پروگرام ها در چنین لحظات حساس  نبوده است  اگر گاهی هم در تطبیق بعضی پروگرام ها اندک ضرورت بود  و میتوانست در درازمدت نتیجه خوبی میداد افراط صورت گرفته و فقط برای استفاده جویان و تاراجگران پول توانسته است که بازارخوبی کمایی  پول به دست آوردن را مهیا سازد .

برنامه سازان برای انکشاف و ترقی افغانستان هنوز نداسته اند که ضرورت های اولیه این مردم چیست و چی را باید در اولویت قرار میدادند. بنا در سالهای اول  تحولات و بعضا حالا هم با عجله دست به تطبیق پروگرام های غیر بنیادی و بی هدف میزنند و انهایی که دست هایشان به این کیسه های پول میرسد بدون در نظرداشت دانش و تجربه کافی در ایجاد یک سازمان و یا برنامه دولتی و یا غیر دولتی پول های کمک شده به نام  مردم فقیر افغانستان را به نام های این و آن به تاراج  میبرند که از جمله میتوان ازتاراج  مقادیر هنگفت پول تحت نام  ایجاد هزاران  سازمان و برنامه دولتی و غیر دولتی نام برد که  در بسیاری موارد این سازمانها  دور نما و هدف مشخص نداشته و نه تنها برای کشور و مردم فقیر ما کمک را انجام داده نمیتواند بلکه حساسیت ها و سوالهای  را در میان مردم ما ایجاد مینماید . که این حساسیت ها هم ناشی از عدم شایستگی و لیاقت  مسوولین این پروگرام ها در تطبیق برنامه ها  و بی دانشی و عدم لیا قت و شایستگی کسانی است که  مسوولیت این پروگرام ها را به  اساس تعلقات مختلف  به دوش گرفته اند .

از جمله سازمانهای که در سالهای تحولات برای استفاده جویان بسیار پول ساز بوده است  میتوان ازایجاد  سازمانهای به نام دفاع از حقوق زنان نام برد که این سازمانها توانسته است بسیاری ها را پول دار سازد و تا حال نتوانسته است  کمک را به زنان واقعا محروم افغانستان انجام دهد. زیرا این پول های که بنام زنان اخذ میگردد باید به توسط کسانی در این برنامه ها مصرف شود که واقعا شایستگی و درک درست از مشکلات زنان افغانستان داشته باشند تا با تفاهم و یک برنامه سازی منظم میان زنان واقعا محروم بتواند درد از هزاران درد این ملت مظلوم را درمان بکند .

افغانستان یک کشوراست که ضرورت به اشخاص صادق . کارکن . مفید .  فعال و با دانش و مسلکی  داردکه این اشخاص میتواند در میان زنان باشد و یا مردان . ولی نمیتوان بنام زن یک شخص بی دانش را در راآس مسوولیت سنگین گذاشت .  

ولی متاسفانه طی تحولات اخیر در کشور بسیاری زنان که حتی آګاهی و دانش اندکی از مسایل سیاسی . اجتماعی . فرهنگی و اقتصادی کشور نداشتند فقط توانسته اند با استفاده از روابط مختلف  شخصی و سیاسی و ملیتی به  نام سمبولیک زن به  پست های بلند دولتی و غیر دولتی بدون در نظر گرفتن شایستگی و لیاقت  انها در اجرای وظایف شان دست یابند که این امر سبب گردیده است که لیاقت و کار دانی زنان افغان را در اجرای مسوولیت های مختلف اجتماعی و سیاسی   تحت سوال  قرار دهد . بسیاری از زنان که حالا خودرا  مدافعین حقوق زن و برنامه سازان برای دفاع از حقوق زن  در افغانستان قلم  داد میکنند  بدون همکاری و برنامه سازی بعضی مردان که  علاقه چندان به دفاع از حقوق زن ندارند  نمیتوانند کاری انجام بدهند چون خود این زنان به تنهایی دانش و استعداد طرح حتی یک برنامه کوچک را برای کمک به زنان ندارند . فقط تعلقات اینها را به این پست ها رسانده است .

افغانستان یک کشور فقیر است ریشه بسیاری اختلافات و خشونت ها در بستر فقر خوابیده است وقتی  مردی برای معیشت زنی با مشکل روبرو نشودوزنی خود کفا باشدو ضرورت های اولیه خود را مرفوع کند  هیچگاه مردی نمیتواند به او خشونت ورزد  و یا اگر مردی هم با وجود نبود این مشکلات باز هم خشونت میورزد شاید اندک موارد باشد که نمیتوان آن را مانند حال یک فاجعه قلم داد کرد

شاید بسیاری ها شاهد این حقیقت بوده اند که در بسیاری موارد خود دختران جوان در نهایت بیچارگی و درماندگی  از بیم مرگ از گرسنگی و فقروبی خانگی و دربدری و بسا مجبوریت های شخصی دیگر   آماده ازدواج با اشخاص مسن و پول دار شده اند که این واقیعت را هیچگاه مدافعین  حقوق زن در هیچ موارد یاد نکرده اند .

بسیاری نوشته ها  و درامه ها به صورت داستانی خشونت علیه زنان افغان را به صورت یک فاجعه معرفی میکند  که همه انها بر خواسته از یک طرز تفکر ودید یک جانبه  و سطحی از مشکلات  زنان در جامعه افغانستان است . این نوشته ها به صورت  سمبولیک فقط خشونت یک مرد را بر علیه زن برملا میسازد ولی این حقیقت هیچگاه جستجو و یا بررسی نشده است که ریشه این خشونت در کجاپنهان است .

دختری جوان و زیبایی را میشناختم که با مردی نسبتا مسن و پول دارکه چند همسر دیگر هم داشت  ازدواج کرده بود . این ازدواج در میان بعضی ها یک خشونت و ازدواج اجباری معرفی شده بود . وقتی با خود دختر این موضوع را در میان گذاشتم . دلایل برایم گفت که دیگر نمیتوانستم رد کنم .

دختر جوان برایم گفت .مکتب را با همکاری پدر فقیرم در نهایت فقر و بیچارگی  تمام کردم منتظر بودم که روزی بتوانم برای او همکار خوبی باشم ولی بعد از آن هم مانند سابق باردوش آن مرد فقیر و پیر شدم . مدت چندین سال از این دروازه به آن دروازه دنبال کار میگشتم . اگر به ادارات دولتی بود  برایم بدون واسطه اجازه ورود را نمیدادند و اگر به اداره غیر دولتی که مشکل تر از همه .

او میگفت. دیگر تحمل این همه بدبختی و دربدری و بی خانگی و گرسنگی را نداشتم . چندین بار این مشکلم را به هر اداره دولتی و غیر دولتی که درخواست کار میکردم در جریان گذاشتم انها در مقابل سخنانم پوزخند میکردند . گویی این درد مرا همه دختران و زنان  داشتند که برای انها نا آشنا و نا شنیده نبود .

 دختر جوان با تاثر و نا امیدی ادامه داد:دیگر دیدم از سر گردانی و پریشانی و با نالیدن به این گوش های نا شنوا کاری کرده نمیتوانم باید کسی را بیابم که مسوولیت امرار حیات مرا به دوش داشته باشد .

دختر جوان که  با نیروی کاری زیادی برای کار نتوانسته بود از توانایی هایش برای امرار حیاتش استفاده کند .  با قلب متاثر مجبور شده بود که با مردی که پول بیشتری برای پدر فقیر و پیرش بدهد و خودش را از بلای گرسنگی و  فقر نجات دهد تن به این ازدواج  قلبا ناخواسته داده بود.

او را هیچکسی از فامیلش مجبور نساخته بود تا باید با این مرد ازدواج کند . بلکه این مشکلات او بود که او را وادار به ازدواج با یک مرد مسن ساخته بود .

مانند آن صد ها موارد زنان بیوه که فقط برای امرار حیات و نجات از مرگ خود حاضر به تنها گذاشتن جگرگوشه هایشان شده  وحاضربه ازدواج با مردان به مراتب بزرگتر از پدرشان شده اند .

این مشکلات اساسی زنان افغان را گاهی در جایی ندیدم که کسی به نام مدافعین حقوق زن و یا هم زنان که پست های اساس دولتی را به نام مدافعان حقوق زن اشغال کرده اند بازگو کرده باشد که  روزانه  هزاران زن با همین مشکلات دندان به جگر گذاشته و با قلب مملو از تاثر و درد با پای خود به دوزخ های که خود برای خود ساخته اند میروند.

مانند این صد ها موارد قبول مشکلات گوناگون که خود زنان قلبا به اجرای آن راضی نیستند .

به این اساس تا زمانیکه یک جامعه مرفه و بدون مشکلات اقتصادی نداشته باشیم نمیتوانیم این خشونت ها و مشکلات بر خواسته از جوانب مختلف بر علیه زن را از بین ببریم .

و در بسیار موارد باید  خود این زنان باشند که لیاقت و توانایی های خود را رشد داده و استعداد های نهفته خود را معرفی و مشخص سازند تا بتوانند  با خود ارادیت و باورمندی کامل در امر. اجرا و طرح برنامه های مفید برای ترقی کشور سهم  مستقلانه داشته باشند .

گرچه این ضرب المثل قدیمی در افغانستان از نسل به نسل تکرار میشود که ( مربی نداری مربا خورده نمیتوانی) این واقعا حقیقت است . ولی با این واقیعت هیچ وقت نمیتوان در افغانستان به ترقی دست یافت . چون انهایی که شایستگی و لیاقت کار کردن را برای افغانستان را دارند هیچگاه دنبال مربی نمیروند . ولی امیدوارم که این  حالت ادامه نیابد تا افغانستان دیگر از این مصیبت ها نجات یابد .

 

 


بالا
 
بازگشت