امان معاشر خبرنگار ازاد

 


انتحابات چیست؟

انتخابات در تاريخ افغانستان

جنبش مشروطيت

محمد داوود خان و دموکراسی

نفوس شماری و مسا ُله ُ کوچی ها

اقليت و اکثريت

               

 انتخابات جهت تعيین سر نوشت در حیات  اجتماعی ، سیاسی واقتصادی جامعه رول سازنده دارد. هر فرد آگاه در رابطه به تعيین سرنوشت خود وملت خود بی تفاوت نبوده، امید و آرزوی بهتر شدن شرايط را به دل می پروراند ومیکوشد با يافتن راه های بهتر، به سر منزل مقصود برسد. بررسی واقعبينانه از گذشته باعث می گردد تا اشتباهات تکرار نگردند.

 مردم ما در آینده نزدیک، بار دیگر با اشتراک درانتخابات، آرزوی بهتر شدن ِ حد اقل شرايط زندگی را برای خود و اولاد خود دارند.

در اين رابطه صحبتی داشتم با مبارز آگاه و مورخ بی تعصب آقای آصف آهنگ که اينک جهت آگاهی هموطنان، باالخصوص نسل جوان، به نشر می رسانم. هر چند شخصيت آقای آهنگ ضرورت به معرفی ندارد، با آنهم نقل قولی می آورم از سخنور و سخن دان شهير داکتر اکرم عثمان که شخصیت استاد آهنگ را چنین تعریف نموده اند:

(آصف آهنگ به خانوادۀ مبارز، دلیر و سر بر کفی تعلق دارد که در قرن اخیر چندین قربانی را نذر راه مشروطه و عدالت اجتماعی کرده است. او برلیان اصیلی بر انگشتر نهضت روشنفکری افغانستان ا ست).

 

سوال: اولین بار چه وقت و در کدام کشور انتخابات صورت گرفت؟

جواب: انتخابات اولین مرتبه در آتن اجرا گرديد. نخبگان آتن به اين باور بودند که قدرت نبايد در انحصار يک فرد باشد. برعلاوه آنها به اين نظر بودند که رهبر انتخابيی دولت در مقابل باشندگان سرزمين مسوُليت دارد و بايد از اعمال دولت در برابر قانون جوابده باشد، يعنی اينکه دولت بايد در چوکات قانون عمل کند. هرچند فقط دو فيصد جامعه که مربوط به طبقه اشراف بودند، اجازه شرکت در انتخابات را داشتند و مردم طبقات متوسط حق کاندید شدن را نداشتند اما مهم اين است که بشر در دو هزار سال قبل به اين باور رسيده بود که تنها با حاکميت قانون می توان از يوغ مطلق العنانی و حکومت های خودسرانه ُ ديکتاتوری رهايی يافت. ايجاد نظام مشروطه در قرن پانزدهم در انگلستان، تا ُثيرات عصر رنسانس، اصلاحات دينی و انديشه های انقلاب کبير فرانسه راه را آهسته آهسته برای مبارزات پارلمانی هموار ساختند. انقلاب صنعتی که از انگلستان آغاز يافت و بعدا ً در فرانسه و اندکی بعد از آن در آلمان به حرکت افتاد، طبقه سرمايه دار را به وجود آورد که در رقابت اقتصادی، طبقه فيودال را از صحنه سياسی خارج کرد. جدايی دولت از دين و به وجود آوردن قوانين برای عام، نه فقط برای يک طبقه ُ خاص، محيا نمودن امکانات آموزش و اجباری ساختن آن برای عام، همه وهمه جهت استقرار حاکميت قانون کمک نمودند. بعدا ً اين انديشه در کشور های مانند ترکيه، مصر، هند، ايران، افغانستان و غيره نيز سرايت نمود.

 

سوال: انديشه های تازه بوجود امده در اروپا که شما  یاد آور شدید، کدام الهام ویا تاثير در حیات سیاسی افغانستان داشتند؟

جواب: اولين مکتب در دوران امير حبيب الله خان تاُسيس می گردد و متعلمين اين مکتب مانند بعضی از جوانان داخل دربار صدای مشروطه را بلند می کنند؛ زيرا اينها با علم آشنا گرديده اند و می بينند که جهان در تحول است. تا آن زمان کتاب زياد در افغانستان وجود نداشت تا جوانان، مخصوصا ً جوانان خارج از طبقه اشراف بتوانند به صورت دقيق از ايديولوژی نهضت مشروطه آگاهی لازم را حاصل کنند، اما می بينيم که حتی اندکی سواد نيز باعث آگاهی عده ای از جوانان گرديد و خواستند در رقم زدن سرنوشت خود دخيل باشند، هر چند که خواسته های ايشان با اصل ايديولوژی مشروطه چندان ربطی نداشت. اما کار بزرگ و قابل ستايش اين عده از جوانان اين است که اينها برای بار اول صدای آزادی را بلند کردند و بدين طريق قدرت مطلقه ُ سلطنت تحت سوال قرار گرفت.

  مشروطه خواهان در دوران امیر حبیب الله خان تقاضا نمودند که به وکلای مردم حق داده شود تا با سلطنت همکاری نمايند، يعنی اينکه در تصاميم حکومت تا اندازه ای دخيل باشند. همين.

امیر حبیب الله خان  مرد هوشیار و نوکر وفا دار انگلیس بود. او میدانست که اگر به مشروطه خواهان حق داده شود، تقاضای اول انها استقلال کشور شان خواهد بود و با اين عمل، طبعا ً که در مخالفت با انگليس قرار خواهد گرفت. بنا ً چند نفر از رهبران جنبش مشروطه را جهت خوش ساختن انگلیسها ودوام سلطنت خودش از بین برد و تعدادی را هم به زندان انداخت و به اين طريق جنبش مشروطه را که در تاريخ افغانستان به اسم " مشروطه اول " مشهور است، سرکوب نمود.

 

سوال: لطفا ً در باره فعالیت مشروطه خواها ن در دربار امير حبيب الله خان کمی روشنی اندازید؟

جواب: يک عده از جوانان در داخل دربار معتقد بودند که بايد تحولی در حيات سياسی جامعه صورت بگيرد. آگاهی اين جوانان را اخبار و جرايدی که به زبان فارسی در هند، ايران، ترکيه و ماوراالنهر به نشر می رسيدند، تشکيل می داد. نماينده ُ امير در اين کشور ها، نسخه های از اين جرايد را جهت معلومات امير به دربار می فرستادند و بدين طريق جوانان دربار از انديشه های تازه آگاهی حاصل می کردند. سردار محمد کبیر جان اين جرايد را به دسترس دوستانی که در خارج از دربار داشت، قرار می داد.

 

سوال: شاه امان الله خان در رابطه با قانون، انتخابات و مشروطه خواهان چه نظر داشت؟

جواب: با روی کار آمدن غازی امان الله خان که به همکاری جوانان ِ دربار و همفکران بيرون از دربار صورت گرفت، انديشه ُ مشروطه به شکل جدی تر در ميان جوانان با سواد مطرح گرديد . بخصوص که محمود بیگ طرزی، سالیان ِ که به سرزمین ترکیه زندگی میکرد، از انديشه ُ مشروطه خواهان ترکیه آگاهی داشت و بدين طريق امان الله خان وديگران نيز از اين انديشه توسط طرزی آگاهی يافته بودند. هرچند غازی امان الله خان در دوره ُ سلطنتش، مشروطه خواهان را اذيت نکرد، اما به اساسات مشروطه پابنديی شايد و بايد نشان نداد.

 

سوال:  نقش رسانه ها در آن وقت  و رول روشنفکران چه بود؟

جواب:  در آن وقت روزنامه، هفته نامه و ماه نامه بيرون داده می شد. در اين نشريه ها از واقعات بين المللی تا واقعات داخلی و موضوعات ادبی و غيره به نشر می رسيدند اما در دسترس عام قرار نمی گرفت، زيرا از يک سو بيسوادی واز سوی ديگر توان خريد آنها برای همه ميسر نبود. جوانان مشروطه خواه  کوشش می کردند تا زبان ترکی یا فرانسوی را فرا بگيرند تا از آنطريق با انديشه های نو آشنا گردند. زمانیکه امیر حبیب الله خان در مشرقی هدف گلوله قرار گرفت، انگلیس ها غافلگير شدند و نتوانستند جانشین دیگری مطابق میل خود تعيین کنند . بنآ مشروطه خواهان بر خلاف خواست انگليس، از شهزاده امان الله خان پشتيبانی کردند، چون طرفدار تحول بودند.

 

سوال: با آمدن شاه امان الله خان، مناسبات شاه با مردم چگونه شد؟

جواب: شاه امان الله، بدون مبالغه، به فرد فرد مردم افغانستان، بدون کوچکترین امتیاز قومی، لسانی و مذهبی عشق وعلاقه داشت. علاقه ُ شاه به معارف و عام ساختن آن بسيار بود.

امان الله خان در رابطه با معارف ودیگر اصلاحات، فرامین به ولایات کشور فرستاد و پس از مدتی شخصا ً خودش با هیأتی به قندهار رفت تا از اجرای فرامين مطمُن گردد. هنگام ديدار از يک مکتب دید که درس شروع میباشد ولی چند متعلم در صحن مکتب به بازی مشغول میباشند. از مدیر مکتب پرسید، چرا این بچه ها درس نمیخوانند؟. مدیر به جواب گفت که ساعت درس دينیات است و این بچه ها از اهل هنود هستند .

شاه امان الله گفت، انها اقلیت هستند  وما باید به اقلیت های خود بیشتر توجه داشته باشیم؛ شما دينیات خودشانرا برایشان درس بدهید که افغان اصیل باشند).

 شاه امان الله مرد وطنپرست، مردم دوست و ترقی خواه بود. او در راه ترقی وتعالی کشورش قدم های بزرگ برداشت اما نيرو های مرتجع به تحريک انگليس، اين شاه وطنپرست و ترقی خواه را با دسيسه از ميان برداشتند.

 

سوال: استاد محترم، نقص کار امان الله خان چه بود؟ آيا انتخابات در دوران سلطنتش صورت گرفت؟

جواب: نقص بزرگ او این بود، قسمی که قبلا ً ذکر کردم، پابنديی شايد و بايدی در راه استقرار سيستم مشروطه از خود نشان نداد. در لويه جرگه پغمان، عبدالرحمن لودين از وی خواست که شاه بايد صدراعظمی از ميان مردم تعيين کند تا وی ( صدراعظم ) از اعمال حکومت در مقابل شورا مسُول باشد. شاه در جواب لودين گفت که نمی خواهد صدراعظم بين شخص شاه و مردم حايل گردد. درست است که جواب شاه امان الله خلاف اساسات مشروطه است، اما بلاخره هيچ نظامی در تاريخ بشر، راه صد ساله را يکشبه نپيموده. ليکن محمد نادر خان همین مشروطه خواه بزرگ را مقابل چشم خود در ارگ زیر قنداق تفنگ به شهادت رساند.

 

 سوال: قانون اساسی در افغانستان چه وقت بوجود امد؟

جواب:  در کشور ما قانون اساسی مرتبه اول توسط غازی امان الله خان بوجود امد. شاه ضمن سفری که در اروپا داشت، قانون اساسی جمهوريت وايمر را با خود به افغانستان آورد تا در تهيه ُ قانون اساسی، از آن کمک بگيرد.

 

سوال: چرا اصلاحات امان الله خان زیاد دوام نکرد؟

جواب: امان الله خان قدرت انگليس را که در هند مستقر بود و تاُثير نيرو های عقب مانده و مرتجع را در اذهان مردم ناديده گرفت و راه اصلاحات را با تندروی پيش رفت. انگليسها از اعمال امان الله خان سخت برآشفته بودند و نمی خواستند افغانستان را، مثلا ً به نفع روسيه از دست بدهند. لذا به روی يک دسيسه ُ از قبل سناريو شده امير حبيب الله کهدامنی را قربانی کرده و کانديد وفادار خود، محمد نادر خان را مانند شاه شجاع بر اريکه قدرت نشاندند. 

 

سوال: نادرشاه چگونه وبه کمک کی ها بقدرت رسید؟

جواب: نادر شاه، برادرانش ومحمد گل مهمند را انگليس به قدرت رساند.

 

سوال: در زمان نادر شاه قانون اساسی بود؟

جواب: نادرشاه نيز قانون اساسی داشت وروز تاسیس شورای ملی را رخصتی عمومی اعلان کرد.شورای ملی، مجلس اعیان وبلدیه ملی نيز وجود داشت اما بر تاق بلند گذاشته شده بود ودو لب شخص محمد نادرشاه قانون بود.

 

سوال: آهنگ صاحب، اعضای شورای ملی ویا بلدیه در زمان نادرشاه چگونه تعیين میشدند؟

جواب: اعضای شورای ملی تحت نظر شخص شاه وبه مسولیت نایب الحکومه وحاکمان تعيين می شدند. این وکلا تضمین شده بودند وکوچکترین عملی بدون نظر حکومت انجام داده نمیتوانستند.

 

سوال: چرا؟

جواب: قانون، دو لب شاه بود. خصلت سيستم های که اوپوزيسيون را قبول ندارند، ديکتاتوريست. اين نوع قدرت های سياسی، جهت حفظ موقعيت خود، از هيچ گونه خشونت و اعمال ضد انسانی دريغ نمی کنند. اينکه اين قدرت در دست يک فرد باشد يا يک حزب، فرقی نمی کند. ما هر دو نمونه را در کشور خود تلخ تجربه کرده ايم. نمونه ُ حکومتهای تک فردی را در دوره های نادر خان، هاشم خان و محمد داوود خان ديديم و نمونه ُ حکومتهای يک حزبی را در دوره های حزب دموکراتيک خلق و احزاب گويا اسلامی مشاهده کرديم. تجربه ُ تاريخ نشان می دهد که هردو نوع آن جز تباهی و عملکرد های وحشيانه ُ ديکتاتوری چيز ديگری به ارمغان نداشتند. تا زمانيکه قانون حاکم نباشد، هر سيستمی خود سرانه عمل می کند، زيرا مرجعی وجود ندارد تا از حقوق فرد و کرامت انسان دفاع کند. قانون دموکراسی بر هر نوع تبعيض و خشونت خط بطلان می کشد. در همينجا بايد ياد آور شوم که جوانان ما بجای اينکه نادانسته در زد و بند های قومی افتاده اند، اولا ً بايد تاريخ خود را بصورت دقيق مطالعه کنند و ثانيا ً از مسايل جامعه شناسی و علم سياست آگاهی حاصل نمايند تا بتوانند عمق فاجعه ُ را که قوم گرايی باعث می گردد، درک کرده، بعدا ً با ديد انتقادی و برخورد علمی، تاريخ واقعی ما را بنويسند تا خود و اولاد خود را از بند اينهمه افسانه و دروغ و قهرمان های دروغی برهانند. در غير آن اگر سطح سواد تاريخی، سياسی و اجتماعی ِ ما همين طور ادامه بيابد، يقين دارم که از دست اين کم سوادی و احساسات کاذب، وطن تجزيه خواهد گرديد.  

 

سوال: نادر خان با مشروطه خواهان چگونه رفتار کرد و چه تغيراتی بعد از کشته شدنش در سياست سلطنت به وجود آمد؟

جواب: محمد نادر خان تا آنجا که دستش رسيد، مشروطه خواهان و امانيستها را وحشيانه به قتل رسانيد و تعدادی را نيز بدون محاکمه زندانی نمود تا اينکه خودش هم توسط عبدالخالق در روز روشن به قتل رسيد. پسرش، محمد ظاهر شاه به جای او بر تخت سلطنت نشست اما او بسیار جوان بود، لذا همه کار ها راشخص محمد هاشم خان، برادر نادر شاه اجرا میکرد ولی یک مدیر را هم بدون نظر سفیر انگلیس مقرر نمی توانست.

بنا ً دوره صدارت او نيز مانند دوران سلطنت نادر خان، دوره ُ شکنجه ، قتل وانداختن اختلافات قومی بین مردمان با هم برادر کشور بود. محمد هاشم خان نسبت قتل برادرش محمد عزیز خان، پدر محمد داود خان ونعیم خان، در آلمان، کینه ودشمنی زیاد بمقابل طبقه جوان وطن بخصوص مردم کابل داشت .قصه فیل مرغ های او کینه و عملکرد او را در مقابل مردم نشان میدهد. دو برادر زاده خود، داوود خان و نعيم خان را نيز، بر ضد ظاهر شاه وروشنفکران تربیت کرد.

تا ختم جنگ جهانی دوم ظلمیکه توسط محمد نادر خان، هاشم خان و انديشه ُ قوم گرايی که بيشتر از جانب محمد نعيم خان طرح ريزی و عملی می گرديد بالای مردم صورت گرفت، برای همه اتباع با وجدان اين مرزو بوم روشن است.

اما پس از عزل محمد هاشم خان وتقرر شاه محمود خان بحیث صدر اعظم، نشر اعلامیه ُ خقوق بشرو اعلاميه ُ ملل متحد، فضای سياسی بازتر و امکانات فعاليت های سياسی مهيا گرديد. صدا های مشروطه خواهی از جانب داکتر محمودی وعده ديگر از روشنفکران بلند شد . شاه محمود خان صدراعظم، سران قوم هزاره، تاجک،ازبیک و قزلباش را خواسته واز ظلم وستمیکه توسط سردار محمد نعيم خان  ومحمد گل مهمند بر آنها رفته بود عفو خواسته و گفت که  دشمن شما محمد گل خان بود و او را برطرف کردم.

 

سوال: استاد آهنگ، شما از شاه محمود خان نام بردید؛ آیا شاه محمود خان انتخابات را در دوره ُحکومت خود وضع کرد؟ ومناسباتش با طبقه روشنفکرجامعه چگونه بود؟

جواب: شاه محمود خان به تقاضای روشنفکران لبیک گفت و با ساختن قانون بلدیه، انتخابات بلدیه را مطابق قانون عملی نمود و هيچ گونه مداخله ُ در انتخابات نکرد.

بعد از انتخابات بلدیه، انتخابات شورای ملی نيز مطابق قانون عملی گردید و منصفانه بايد گفت که از جانب حکومت کوچکترين مداخله ُ صورت نگرفت. مردم در هر دو انتخابات، توانستند آزادانه به نفع شخصيتهای مطلوب خويش رای بدهند.

بنا برآن برای اولین بار بود که بر طبق اعلامیه حقوق بشر وخواسته ُ روشنفکران، شاه محمود خان قانون را محترم شناخت و گام اميدوار کننده بسوی دموکراسی برداشت.

شخصيتهای مطلوب، نيک نام و با دانش از جانب مردم انتخاب گردیدند مانند میر غلام محمد غبار، داکتر محمودی، عبدالحی حبیبی، دهقان بدخشی  وغیره که تعداد شان به بیش از بیست نفر می رسيد و همه مشروطه خواه بودند.

 در پنج سال اول صدارت  شاه محمود خان، مردم افغانستان بدون تبعیض وامتیاز، برادرانه زندگی کردند. در همين دوره، جمعیت های بنام ویش زلمیان ، ندا ُ خلق و وطن بوجود آمد. جراید ملی انگار ، ندا ُ خلق و وطن هم نشر وپخش میگردید. اتحادیه محصلین آزادانه فعالیت میکرد. بنا برآن کشور به سوی يک نظام دموکراسی در حرکت بود.

 

 سوال: کی يا کيها در آن زمان مانع پیشرفت دموکراسی گرديدند؟

 جواب: وقتیکه انتخابات تطبیق شد، سردار محمد داود خان ومحمد نعیم خان که سفرای افغانستان در انگستان وفرانسه بودند، وظایف شانرا رها کرده و به وطن برگشتند.

 انها خود را مستحق صدارت میدانستند و افغانستان را ملک شخصی خود فکر میکردند . پس برآن شدند که اگر دیر تر حرکت کنند،  مردم به حقوق خویش آشنا گرديده ودیگر چانس آنها از بین خواهد رفت. بنا برآن در کابینه ُ شاه محمود خان داخل شدند و آهسته آهسته او را در حاشيه قرار دادند.

 

سوال: آقای آهنگ، به نظر شما، چه وقت، برای بار اول، دموکراسی در افغانستان تطبيق گرديد؟

جواب: پنج سال اول دوره صدارت شاه محمود خان را می توان دوره ُ دموکراسی خواند، اما محمد داوود ومحمد نعیم که دست پرورده ُ هاشم خان بودند، دوباره به زبانها قفل انداختند  وزندانها را از مشروطه خواهان مملو گردانیدند.

 

سوال: استاد آهنگ، چگونه می توانيم در افغانستان، انتخابات واقعی بر اساس قانون داشته باشيم؟

جواب: ما در افغانستان مشکلات زيادی داريم که تا آنها بر طرف نگردند، محال خواهد بود تا از انتخابت واقعی صحبت کنيم.

اول: تا امروز ما احصاییه ُ دقيق از ساکنين کشور خود بدست نداریم، چرا که حاکمان کشور بخاطریکه قوم خود را اکثریت نشان بدهند، نخواستند که سر شماری واقعی صورت بگیرد. بطور مثال کوچی ها در تابستان به افغانستان می آیند و در خزان واپس به پاکستان میروند. یعنی چهار ماه در افغانستان وهشت ماه در پاکستان بسر می برند. نفوس شماری ِ جعلی ِ که دولت وقت ِ افغانستان انجام داد، يکبار رفت و يکبار نيز آمد کوچی ها را احصایه گرفتند. تعداد خيمه ها را یکصد هزار قلمداد کردند و مدعی شدند که در هر خیمه یک فامیل پنج نفری زندگی می کند. بدين طريق نفوس کوچی ها را پنجصد هزار نشان دادند که مبالغه آميز بود. حفیظ الله امین به اين هم قناعت نکرد و تعداد آنها را به خواست خود، سه ملیون نوشت.

دوم: مردم جنوبی وحاشیه ُ سرحد قطعا ً تذکره ندارند، پس چگونه می تواند احصاییه ُ دقيق بدست آید؟

تا زمانيکه برای تمام اتباع کشور تذکره داده نشود، امکان ندارد که ما بتوانيم احصاييه ُ دقيق داشته باشيم. لذا انتخابات هم نمی تواند به شکل واقعی صورت بگيرد.

 

سوال: استاد محترم، شما فرمودید که حفیظ الله امين نفوس کوچی ها را با قلم خود به سه مليون رساند يعنی دودنيم ميليون، خودسرانه به تعداد قبلی افزود.  چرا قبل از آن ارقام معيین از کوچی ها بدست نیست؟

جواب: دولت ها، مخصوصا ً شاهان درانی نمی خواستند که احصاییه ُ دقيق از مردمان جنوبی وحاشیه ُ سرحد گرفته شود، زيرا نتيجه ُ يک احصاييه ُ دقيق، به نقص شان می انجاميد و حقيقت ِ ادعای اکثريت و اقليت برملا می گرديد.

 

سوال: به نظر جناب شما چگونه باید نفوس شماری دقيق صورت بگيرد؟

جواب: نفوس شماری بايد تحت نظر ملل متحد صورت بگيرد؛ نماینده های اقوام بايد در اين نظارت حضور داشته باشند؛ در مورد کوچی ها هم که هشت ماه درپاکستان بوده و دارايی و جایداد شان نيز در همانجاست، تصميم جدی و عادلانه اتخاذ گردد؛ برای تمام اتباع کشور تذکره داده شود تا قانون مراعات گردد ونه قوم گرايی.

 

سوال: استاد اهنگ،  لطفا ً راجع به انتخابات قبلی معلومات دهید.

جواب: مشکل است، زيرا انتخابات در افغانستان صورت گرفته و بنده در کانادا بسر میبرم. لذا بصورت واقعی معلومات ندارم که انتخابات چگونه وبروی کدام قانون عملی گردیده است. اما قسمی که قبلا ً ذکر کردم، انتخابات دو مرتبه بدون مداخله ُ حکومت صورت گرفت؛ مرتبه اول  بعد از تقرر شاه محمود خان بحیث صدراعظم، و مرتبه دوم بعد از توشيح قانون اساسی جدید در سال 1343 که  به نام انتخابات دوره دوازدهم شورای ملی شهرت دارد. سلطنت در اين انتخابات مداخله نکرد. اما مرحوم سيد قاسم رشتيا که در آن زمان وزير مطبوعات و وزير ماليه بود، فرمانی را از جانب حکومت صادر کرد که مامورين و مستخدمين وزارت خانه ها بايد از حوزه های انتخاباتی ِ محل کار خود رأی بدهند؛ چون اکثريت وزارت خانه ها در ناحيه ُ اول قرار داشتند، مبارز نستوه و محبوب القلوب مردم شهر کابل مير غلام محمد غبار که از ناحيه ُ اول کانديد شده بود، نتوانست در مقابل خانم رقعيه ابوبکر، خواهر سيد قاسم رشتيا، موفق گردد و انتخابات را باخت. مسخره نيست؟ تو خود حديث مکمل بخوان از اين مجمل.

 در دوران نادر خان و هاشم خان تذکر دادم که وکلا از جانب نایب الحکومه تضمین شده فرستاده میشد ند وانتخاباتی صورت نمی گرفت . مردمان سمت جنوبی و یک عده بنام وکلای کوچی ها که نه تذکره داشتند ونه به دولت مالیه میدادند ونه عسکر، براساس تبعيضات قومی که از جانب هاشم خان و محمد گل مهمند دامن زده می شد، تعداد نفوس آنها (چوته انداز ) سه چهار چند بيشتر درج می گرديد، تا نفوس پشتونها را بيشتر نشان داده باشند. 

بنا برآن باید دولت برای مردم جنوبی وحاشیه ُ سرحد تذ کره بدهد وآنها هم مانند دیگر اقوام افغانستان مسولیت خود را ادا کنند؛ در انتخابات بروی تذکره دست داشته حصه بگیرند وهر که تذکره نداشته باشد، از حق انتخاب کردن وانتخاب شدن محروم گردد.

 سوال: انتخابات آینده ُ ریاست جمهوری افغانستان به نظر جناب شما چگونه برگذار شود؟

جواب: هر گاه این سوال را چند ماه قبل میکردید ، نظر خود را مفصل میدادم . ازینکه تا انتخابات، بیش از دو ماه وچند روز باقی نمانده است، نظر دادن حرف هوايی خواهد بود. اینکه چگونه برگذار خواهد شد ، نظر امریکایی ها وافغانهای امریکایی رول عمده خواهد داشت.

 

 

 

000000000000000000000000

 

قسمت دوم مصاحبه ُ امان معاشر با محترم آصف آهنگ 

 

سوال: استاد محترم انتخابات چیست؟ در رابطه با برگذاری انتخابات اینده افغانستان با استفاده از یاداشتهای تان از حیات سیاسی گذشته معلومات بدهید.

اهنگ : قسمیکه قیلا در انتخابات اینده امریکایی ها وافغانهای امریکایی وشاید رولی مهمی داشته باشد ولی همسایه ها مخصوصا ایران ،عربستان سعودی حتی روسیه هم دست زیر چنه نخواهد نشست.

کشور ما توسطه تخریبات همسایه ها بویژه پاکستان در دوره صدارت محمد داود بدرجه قطع روابط رسیده بود ولی در دوره اخیر ریاست جمهوریش که مناسباتش با شوروی ها بر هم خورد . با ایران ،عربستان سعودی وپاکستان نزدیک شد.اما شوروی ها میدانستند که محمد داود یک شهزاده بوده وهیچوقت کمونیست نخواهد شد.انها با هوشیاری تمام همه دوستان وهمکاران صمیمی او را توسط خود او نابود کردند مانند :میوند وال خانمحمد مرستیال ومیر احمد شاه توپچی وده ها دوستانش را از بین بردند .از یک طرف ریشه های او را ازمردم قطع کردند واز طرف دیگر در اردو هم انقدر کمونست ها ومخصوصآ در استخبارات جا گرفته بودند که حتی مستخدمین خانه اش هم از جمعت دموکراتیک خلق بود.همینکه خواست با ایران وپاکستان وعربستان هم کنار اید ، رحیم رفعت چهارده ورق مصاحبه اش را به کارمل داده و او به سفیر شوروی تقدیم داشت

.اهنگ صاحب شما از شوروی ها نام بردید انها روی چه منظور در نا بودی خاندان بر سر قدرت عمل میکردند؟؟

امریکایی ها چون در جنگ ویتنام شکست خوردند، روسها فکر میکردند که دیگر جرآت نمکند که بار دیگر باز هم در اسیا مداخله کنند وچون از دوره تزار ها چشم به ابهای گرم وتیل خلیج وسرزمین هند داشتند.قدم نا مبارک خود را در کشور ما توسط فریب خوردن محمد داود خان وجمعت فریب خورده دموکراتیک  خلق نهادند ومردم با شهامت ما قیام نمودند وتنها امریکا بلکه جهان از شهامت مردم ما حاضر به کمک شدند وافغانستان را قبرستان روسها نمودند تا گارباچوف انرا زخم خونین نامید وسپاه خود را کشید وکشور ما ازاد شد ،اما دستهای باز هم جنایت کار همسایه دیگر نخواست که که کشور ما ارام گردد .  اشتباه روسها این بود که به کمک جمعت کوچک کمونیست میتواند که ارامش را بوجود اورد. در حالیکه افغانستان فاقد پایه های اجتماعی بوده که نه کار گر زیر یک سقف داشتند ونه دهقان فاقد زمین ونه حزب از طبقه کار گرورنجبر بوده همه خانزاده های اطراف وپسران جنرالها و وزرا واز طبقه بالای شهری بوده که بصورت اماتور فعالیت میکردند . بنا بران نتیجه ان همان شد که کشور بویرانه مبدل گردید.

 

 سوال: به نظر شما، اشتباهات اساسی اتحاد شوروی و عمال آن چه بود؟ 

جواب: روسها برخلاف ایديولوژی کمونیزم وبرخلاف نظر تیوریسين های کمونیزم در جهان سوم، عمل کردند. نظر به تيوری، نخست بايد قبل از تحول، سه پايه ُ اجتماعی وجود داشته باشد، اول کارگر ِ زير يک سقف، دوم اعضای شعوری و آگاه در حزب و سوم که رهبری ِ حزب بايد از فرزندان کارگران و رنجبران باشند. پس نظر به اين تيوری، حتی يکی از اين سه پايه ُ اجتماعی در جامعه ِ ما وجود نداشت، لذا عمل روسها خلاف اصول کمونيزم بود. نتيجه اش را نيز تاريخ به اثبات رسانيد که تا زمانيکه پايه های اجتماعی وجود نداشته باشد، قهرا ً نمی توان تحول را بر جامعه تحميل کرد.

عمال روسها بجای اینکه مبارزه طبقاتی کنند، فقط وفقط به قتل وقتال عناصر آگاه، وطنپرست وچیز فهم کشور دست یازیدند. قتل وقتال مردم هرات ، قتل وقتال مردم چارکنت مزار ، قتل وقتال مردم کابل، قتل وقتال مردم موسی قلعه، قندهار، خوگیانی مشرقی، نورستان وغیره که نمونه ُ اين خشونت را تاريخ کم به ياد دارد.

 

سوال: در صورتی که شرایط عینی وذهنی برای انقلا ب آماده نبود، روسها چرا اقدام پیش از وقت نمودند؟

جواب: روسها فکر میکردند که امریکا در ویتنام شکست خورده و دیگر در آسیا مداخله نخواهند کرد. از جانب ديگر تغيير سياست موسی شفيق که توازن سياسی را در نظر نگرفت و يکصدوهشتاد درجه به جانب غرب و کشور های عربی رو آورد و بعدا ً هم در نظر نگرفتن قدرت اتحاد شوروی توسط محمد داوود خان که منجر به کودتای هفت ثور گرديد، زيرا روسها به هيچ صورت نمی خواستند که افغانستان به چنگ غرب بيافتد.

 

سوال: ارتباط روسها با محمد داوود خان قبل از کودتای 26 سرطان 1352 چگونه بود؟

جواب: روسها با محمد داوود خان يکسال قبل از کودتا در تماس بودند. شاه نيز از تبلیغات وتحریکات محمد داوود خان بجان آمده بود، لذا  یک قمار زد و موسی شفیق را یحیث صدر اعظم به شورای ملی معرفی کرد.

 

سوال: استاد محترم، لطفا ً از عملکرد های موسی شفيق در دوره ُ صدارتش معلومات دهيد.

جواب: موسی شفیق  به سرعت عمل نمود؛ با پاکستان آشتی کرد وبا ایران قرار داد آب هیر مند را فیصله نمود؛ از کشور های عربی و ايران کمک های زیادی بدست آورد؛ جوانان تند رو مسلمان را تشویق و پشتيبانی کرد که در مدت بسيار کم با ديگر حرکتهای سياسی همپا شدند. موسی شفيق، قسمی که قبلا ً متذکر شدم، توازن ابر قدرت ها را در نظر نگرفت و با تمايل بی حد به غرب و کشور های عربی سياستش را پيش برد. زمانيکه شاه جهت معالجه ُ چشمش در انگلستان بود، محمد نعيم خان نزدش رفت و از وی خواست تا محمد داوود خان را به کرسی ِ صدارت بنشاند، اما شاه قبول نکرد.

 

سوال: اهنگ صاحب، آیا اسنادی هم در رابطه با رفتن محمد نعيم خان نزد شاه در انگلستان و يا ارتباط سردار محمد داوود خان با روسها قبل از کودتای 26 سرطان، وجود دارند؟

جواب: امير علم، وزیر در بار شاه ایران، در جلد سوم، صفحه 141 خاطراتش چنین مینوسد:

" محمد ظاهر شاه در لندن بوده ، نعیم برادر داوود پیش او رفته وخواسته است که شفیق نخست وزیر را بر کنار وداوود را صدر اعظم نماید . شاه زیر بار نرفته در عوض عبدالولیخان را که از ترس کودتای خود عبدالولی همراه داشته است به عجله به کابل فرستاده است .عبدالولی به محض ورود قضایا را احساس میکند وبه ولیعهد پشنهاد می نماید داوود را بگیرد. ولیعهد موافقت نمی کند ومیگوید پدرم تا سه روز دیگر بر میگردد ولی تعجب ازین است که یک قطعه خود عبدالولی هم جز یاغیها  بوده است . عبدالولی به اتکای چه قدرتی میخواست چنین عمل تندی بکند. "

صفحه 122 ، جلد سه، یاداشهای علم، وزیر دربار شاه ایران:

" وزیر مختار امریکا آمد در خصوص برنامه ولا حضرت ، اوضاع افغانستان صحبت کردیم او گفت یکسال پیش داود به سفیر ما گفته بود ، اگر وضع شاه به همین طور بماند قابل دوام نخواهد بود وحالا برادرش نعیم که سابقآ وزیر خارجه افغانستان بود ومن خوب  میشناسم ،به سفیر ما یاد آوری کرده است که مگر حرف پارسال ما را از خاطر برده اید که از حرکت ما اظهار تعجب میکنید ؟ "

صفحه 124 ، جلد سوم، یاداشت های علم، وزیر دربار شاه ایران:

" عباس ارام سفیر شاهنشاه در چین که تهران است دیدنم امد ، گفت دیشب مهمان سفیر چین در ایران بودم او گفته بوده است که ما یکسال پیش میدانستیم که روسها با داود خان مشغول مقدمه چینی کودتای هستند احتیاطا ً به شاهنشاه تلگراف عرض کردم. "

شخصيت سردار محمد داود خان، منحیث یک افغان وطن پرست که طرفدار ترقی وتعالی کشور خود می باشد، سخت سوال برانگيز است.

روشنفکران ما پس از عزل محمد هاشم خان وتقرر شاه محمود خان بحیث صدراعظم، خواهان اصلاحات اداری ودموکراسی شدند؛ ملل متحد هم اعلامیه ُ حقوق بشر را به نشر رسانده بود. شاه محمود خان به صدای روشنفکران لبیک گفت؛ طبق اعلامیه ُ حقوق بشر، آزادی های را به مردم قايل شد. پس از تنفيذ قانون انتخابات بلدیه ها وشورای ملی واجازه ُ تا ُسيس اتحادیه ُ محصلین، مردم با ازادی کامل، وکلای خود را بدون مداخله ُ حکومت، در بلدیه ملی وشورای ملی انتخاب کردند؛ جمعيت های بنام ویش زلمیان ، ندای خلق و وطن بوجود آمدند؛ جراید واخباری هم از جانب جمعيت ها انتشار می یافت و مردم در اين فضای سياسی روز بروز بيشتر به حقوق خود و مسو ُليت های دولت آشنا می شدند. اما محمد داوود خان و محمد نعيم خان گليم اين آزادی ها را جمع نموده و هر کس از آزادی سخن می گفت، جايش در زندان بود.

 

سوال: استاد اهنگ، داوود خان در دوره ُ اصلاحات شاه محمود خان که شما فرمودید، در کجا بود و چه عکس العمل از خود نشان داد؟

جواب: قسمی که قبلا ً ذکر کردم، سردارمحمد داود خان ومحمد نعیم خان، چون نمی خواستند با شاه محمود خان همکاری کنند، بحيث سفير در لندن و پاریس ايفای وظيفه می کردند. زمانيکه انتخابات بلديه صورت گرفت و جمعيت ها و اتحاديه ُ محصلين به وجود آمدند و فضای سياسی به نفع مردم بهتر شده رفت، هر دو برادر فورآ وظایف شانرا ترک کرده به وطن برگشتند و در کابینه ُ شاه محمود خان اشترا ک نمودند. بعد از مدت کوتاهی شاه محمود خان را در حاشيه قرار دادند. اول اتحادیه محصلین را مسدود وتعدای از محصلین را از فاکولته اخراج کردند، سپس قصد ترور داکتر محمودی را نمودند که خوشبختانه موفق نشدند. جرايد ندا ُ خلق و وطن را با دسيسه سازی مصادره کرده، در انتخابات دوره هشتم  شورای ملی علنا ً مداخله نمودند و مانع آمدن دوباره ُ روشنفکران گردیدند. پس از انتخابات نيز، سران ِ جمعيت های  وطن ،ندای خلق وویش زلمیان را به زندان افگندند و بدين طريق دکتاتوری ِ دوره ُ سردار محمد هاشم خان را یکبار دیگر با همان شدت بر قرار نمودند. با پاکستان قطع رابطه صورت گرفت و با ایران هم مناسبات خوب نبود. سیاست بیطرفانه ُ کشور به نفع اتحاد شوروی تغيير کرد. اين سياست ( خارجی و داخلی ) تا آخر دوره ُ صدارت محمد داوود خان جريان داشت.

شاه مجبور شد که سیاست بیطرفی ميان شرق وغرب را دو باره مراعات نموده ودموکراسی را که در پنج سال اول صدارت شاه محمود خان برقرار بود، مجددا ً احيا نمايد. لذا محمد داوود خان را از وظيفه اش برطرف و قانون اساسی ِ جديد را با اشتراک روشنفکران به تصويب رساند.

 

سوال: استاد محترم، بعد از نافذ شدن قانون اساسی ِ جديد، محمد داود خان در چه موقعيتی قرار گرفت؟

جواب: در ماده ُ 24 قانون اساسی درج شده بود که اعضای خاندان سلطنتی، اجازه ُ شرکت در کار های اجرايی را ندارند، زيرا آنها از مصو ُنيت در مقابل قانون برخوردارند. لذا محمد داوود خان که جز خاندان سلطنتی بود، ديگر نمی توانست در کار های اجرايی سهيم گردد. همین موضوع این مرد متعصب ولجوج را برافروخت. مرحوم جنرال نذير کبير سراج در اثر خود تحت عنوان ( رويداد های نيمه ُ اخير صده ُ بيست در افغانستان، جلد اول، صفحه ُ 54 ) از زبان محمد رسول خان، سابق ريیس ضبط احوالات، نقل میکند: " محمد داوود خان مرا نزد خود می طلبد و برايم می گويد که مبلغ پنج ملیون افغانی نقد دارم، برایت میدهم تا به ببرک کارمل وسید ظاهرشاه بدهی که بر ضد شاه ، کابینه و شورا تحریکات نمایند و هرج و مرج براه اندازند، من پولش را نگرفتم ولی خواهشش را صادقانه بجا آوردم، اما امروز سخت از کارم پشيمانم و دعا می کنم که خداوند مرا ببخشد. "

 

سوال: استاد محترم، اعمال محمد داوود را در مقابل خاندان خودش ووطن چگونه ارزيابی می کنيد؟

جواب: اعمال سردار محمد داوود خان کاملا ً مستبدانه وبر خلاف حاکمیت مردم ودموکراسی بود. او نيزمانند شاه شجاع که به کمک انگليس قدرت را گرفت وبلکه بد تر از شاه شجاع با روسها وبه هدایت روسها با گروه چپ حزب دموکراتيک خلق اتحاد نمود و بر ضد ولینعم خود کودتا کرد. نتيجه ُ تاريخی ِ عمل داوود خان را می بينيم که مردم ما حدود 30 سال به اين طرف است که در تباهی، بدبختی و دربدری بسر می برند. در رابطه با خاندان خودش، روشن است که داوود خان به دست خود خاندان خود را تباه کرد.

 

سوال: پای روسها چگونه به سیاست داخی افغانستان کشیده شد؟

جواب: روسها در سال 1332 از جانب سردار محمد داوود خان بکشور دعوت شدند. روسها روی يک پلان ِ از قبل طرح ريزی شده، با دادن يک مقدار اسلحه به دولت افغانستان، افسران نظامی ترک را از کشور توسط محمد داوود خان بيرون کردند و متخصصين و جواسيس خود را جانشين آنها مقرر کردند. رهبران چپ گرای کشور نيز که بخاطر مسا ُله ُ پشتونستان از طرح محمد داوود خان حمایت میکردند ، از جانب محمد داوود خان آزادی ِ مطلق در اعمال خود داشتند. برخلاف، دموکرات ها کاملا ً توسط محمد داوود خان و باندش، يا زندانی و يا هم در تبعيد فرستاده شدند.

روسها اعضای جوان حزب دموکراتيک خلق را، در آغاز کودتای محمد داوود خان، در جاهای حساس و شعبات مهم جابجا کردند. این جوانان قبلآ درشوروی از جانب کا جی بی جذب شده بودند. محمد داوود خان کمال اعتماد رابالای انها داشت. بناا ً نه تنها شخص محمد داوود خان را بلکه تمام همکاران و هواخواهان او را تحت نظر داشتند. اينها، قسمی که قبلا ً گفتم، بر اساس راپور های جعلی، نزديکترين همکاران داوود خان را توسط خودش از بين بردند.

ـ  به چه طريق؟

مثلآ راپور میرسید که میوند وال، خان محمد خان مرستیال و . . . در فلان خانه بر ضد ریس جمهور جلسه دایر کردند. این راپور مستقیمآ بریاست جمهوری میرفت، محمد داوود خان آنرا مطالعه میکرد، در روز های بعدی از طریق شعبات ديگر راپور های به همين محتوی به رياست جمهوری می رسيد تا اينکه برای محمد داوود خان ديگر شکی باقی نميماند و امر بازداشت انها را میداد. در وزارت داخله یا در ضبط احوالات اکثرآ همین جوانان بودند که به امر تيوری ِ سویتیزم، منافع خود را فدای منافع مادر میکردند. يا بهتر است بگويم، ملت ما را فدای منافع اتحاد شوروی می کردند.

بنا برآن اولین کار روسها از بین بردن دوستان خود محمد داوود خان بود تا او را خلع سلاح کنند وچنین کردند. محمد داود خان زمانی بخود آمد که ديگر کسی به طرفداری او باقی نمانده بود وبا یک حرکت از بین رفت.

 

معاشر: استاد محترم، با تشکر زیاد از صحبتهای دلچسب شما در رابطه با واقعيت های تاريخ معاصر کشور ما. در پايان اگر پیامی به هموطنان ما داشته باشید بفرمايید.

استاد آهنگ: اینها واقعيتهای اند که تذکر دادم. ما باید از تاريخ بياموزيم و به بیگانه ها اعتماد نکنیم. اقوام اين سرزمين باهم برادرند و برابر. بايد تبعيضات قومی و زبانی را که در انديشه ُ انسان روشنفکر نمی گنجد، از افکار خود بيرون سازيم و برای اتحاد و همزيستی ِ برادرانه و برابرانه ُ اقوام مختلف در مقابل تحريکات بيگانه مبارزه کنيم. زمانی که اعليحضرت امان لله خان از قند هار، همراه با  مردم قندهار وهزاره به طرف کابل در حرکت بود مردم سلیمان خیل جنوبی، به تحريک بيگانه، او را از عقب  خنجر زدند وشاه محبوب کشور مجبور به عقب نشنی شد. لذا تا ما برادرانه با هم اتحاد نداشته باشيم، هميشه در عقب نشينی و عقب گرايی خواهيم بود.

 

خدا خراب کند هر کسی  که مملکتی        برای منفعت خویش خوان یغما کرد

 

ارجمند خواننده: استاد آهنگ در ختم صحبت وطنپرتانه شان چند سطر از یک بیانیه اعليحضرت امان الله خان غازی را نقل کرده گفتند، تا فرق یک ذعیم ملی با یک فرد مفت خور، خود خواه، جاه طلب وبیسواد را که از استبداد لذت میبرد وبر ضد دموکراسی از بيگانه کمک گرفت دیده شود:

 

" خدا میداند که من ملت غریب وعاجز خود را به اندازه دوست دارم وبه مقابل خیر وبهبود و آرامی و آسایش طبقه عاجز ملت خود نه خان نه ملک نه ملا نه سید ونه به دیگر صاحب رسوخان اهمیتی میدهم. بلی این مسله را بار بار گفته ام ، اگر ملت غریب ما آرام وخاطر جمع گردند ، طبعا ً، خان، ملک، سید، ملا و تمام آنها هم آباد و آسوده می باشند . اگر خدای ناخواسته پریشان ونا آرام باشند ، پس من تنها آرامی خان، ملک، سید، ملا را نخواسته بلکه از خودم را هم نمیخواهم.

مراد من که بعضی جا ها از قوم گفته ام تنها درانی، غلجایی، شیرزاد، مهمند و صافی نمی باشد بلکه طبق مقررات شرعیه قوم وخویش من همان اشخاصی را میدانم که کلمه پاک (لاالله الله محمدا ً رسوالله) را بجای اورند ، اینکه کابلی باشد یا هزاره، افغان باشد یا تاجيک، شعیه باشد یا سنی در نفس افغانستان باشد یا در گوشه وکنار سکونت داشته باشد می باشد.

شما باید این گفتار قومیت های فضولانه را از خود دور کنید وتفرقه اندازی را از میان خود بردارید وهمه برادران اسلامی بنظر محبت واخلاص ببنید . من بسیار آرزو دارم که میان ملت محبوبم این خرافات قومیت وفوضولیات قومیت تفرقه وجدایی دور گردد ، خانه جنگی ها، تور بورگری ها،که درحقیقت تخم آنرا بیگانگان بنا بر منافع ومصالح خویش در بین ما پاشیده است از خود دور کنیم. "

 

استاد گرانقدر وصاحب ثروت معنوی ملت در پیام خود گفت:

" از برادران پشتون خود آرزو مندم که مانند این شاه غازی وطنپرست وترقی خواه، در فکر وحدت ملی ما باشند ونه در فکر برتری جویی. "

 

++++

 

قسمت سوم مصاحبه امان معاشربا جناب آصف آهنگ

(زبانهای ملی ورسمی کشور ما درعهد باستان)

 

آصف آهنگ دانشمند وطنپرست ، نمونه ُ از رادمردان است که آگاهانه واندیشمندانه با مرام جنبش مشروطه خواهان زیسته وچراغ آنها را روشن نگاه داشته  است . این مورخ دقیق و شخصيت نستوه تا به حال آثار متعدد تاریخی، سياسی و ادبی به رشته ُ تحرير درآورده است. تعدای از آثار پر بهای ايشان عبارت اند از: جهانبینی عارف ، تاریخ در ایديولوژیهای محتلف در چهار جلد، خاطرات زندان، کابل قدیم، چند سطری از تاریخ و چشمديد من، جلادان قدیم زیاد اند ، پاسخ به اتهامات نبی عظيمی، پاسخ به کتاب جنبش هزاره ها واهل تشیع در افغانستان و ده ها اثر دیگر.

 

 سوال: استاد محترم کدام زبانها در عهد باستان، زبانهای رسمی ِ کشور ما بودند؟

جواب: پیش ازاینکه بسوال شما پاسخ بدهم ،باید بگويم، آفرين بر مردم و دانشمندان تاجيکستان که پس از حصول استقلال خویش کوشش نمودند تاريخ خود را دوباره زنده کنند. مجسمه رستم و فردوسی را در کشور شان بر افراشتند وجشن باربد را دوباره تجليل کردند. از یونسکو تقاضا نمودند که سالی را بنام پیامبر پیشن آریایی ها بگیرند. یونسکو سال 2003 را بنام زردشت پیامبر آریایی های فارسی زبان از تاجيکستان شناختند واز عموم دانشمندان کشور های جهان دعوت نمودند تا در کنفرانس بين المللی زردشت حصه بگيرند.

داکتر رکن الدین همایون فرخ، نويسنده ایرانی در اثر تحقیقاتی خویش بنام " هشت هزار سال شعر ایرانی " چنین تذکر ميدهد: " موضوع تعيین زمان ومکان پیدایش اوستا ویا بخش اصلی آن با مسُله زادگاه وتاریخ ظهور زردشت ومعتقدات وتصورات دینی قبایل آریایی زبان وما قبل آن پیوستگی نزدیک دارد .در موضوع پیدایش اوستا نظر های گوناگون اظهار میکنند. اخیرا ً این نظر که اثر مزبور در مشرق ایران وآسیای میانه وخراسان بزرگ پدید آمد ، بیش از پیش قوت گرفته وراسختر گشته است. در روایات پارسیان ظهور زردشت را سرزمین باکتریا وباختر (بلخ) می دانند وبیشتر اماکن مقدس زردشتیان را در نواحی مشرق ایران قرار میدهند. "

 

سوال: استاد آهنگ، به نظر شما دولت تاجکستان نباید افتخار هموطن بودن را با حضرت زردشت  میداشت؟

جواب: جای بسیار تعجب است، زيرا تاجيکستان، ازبيکستان و ترکمنستان، مناطقی میباشند که از جانب روسها در دوره ُ زمامداری مارشال استالین به اين اسامی موسوم گرديده اند؛ پس درست نيست زردشت را فقط مربوط به منطقه ای دانست که با اين اسم چندان قدامت تاريخی ِ ندارد و از فلات ايران باستان هيچ اسمی به ميان نياورد.  درد آور تر اينکه، یکنفر از اهالی بلخ یا از خراسان بزرگ و يا از فلات  ایران باستان لب به اعتراض نگشود که زردشت فرزند بلخ واز آريایی های سرزمین فلات ایران باستان می باشد نه از تاجيکستان امروزی نام نهاد روسها. معلوم می شود که هنوز هم محمد گل مهمند در سرزمين زردشت و گشتاسب حکمروايی دارد که کسی جراُت اعتراض را هنوز که هنوز است در مقابل دروغ بافی های تاريخی ندارد، يا اينکه ما از هويت خود بيخبريم!؟

 زردشت قبل از ابراهیم می زيسته و اولین انسان فرهیخته ای می باشد که بالای خدایان خط بطلان می کشد ومیگوید خداوند یکتا و یگانه است. صدای زردشت از بلخ بلند میشود.

دانشمندان قدامت زردشت را بر ابراهیم تذکر میدهند. سعدی هم در مورد شعری دارد که چنین است:

 

شنیدم که یک هفته ابن السبیل                  نیامدبه مهمان سرای خلیل

زفرخنده خویی نخوردی  پگاه                 مگر بينوایی درآيد ز راه

برون رفت وهر جانبی بنگرید                 به اطراف وادی نگه کرد ودید

به تنها یکی در بیابان چو بید                   سرو مویش از گرد  پيری سپید

به دلداریش مرحبای بگفت                      برسم کریمان صلايی بگفت

که ای چشمهای مرا مردمک                   یکی مردمی کن به نان و نمک

نعم گفت وبر جست وبرداشت گام             که دانست خلقش علیه اسلام

رقيبان مهمانسرای خلیل                         به عزت نشاندند پیر ذلیل

بفرمود وترتیب کردند خوان                    نشستند برهر طرف همگنان

چو بسم الله آغاز کردند جمع                    نیامد زپیرش حدیثی به سمع

چنین گفتش ای پیری دیرینه روز             چو پیران نمی بینمت صدق وسوز

نه شرط است وقتیکه روزی خوری          که نام خداوند روزی بری

 

بگفتا نگیرم طریقی بدست                      که نشنیدم از پیر آذر پرست

بدانست پیغمبر نیک فال                         که گبر است پیر تبه بوده حال

بخواری براندش چو بیگانه دید                که منکر بود پیش پاکان پلید

سروش آمد از کردگار جلیل                    به هیبت ملامت کنان کای خليل

منش داده صد سال روزی وجان              تو را نفرت آمد ازاو یک زمان

گرو میبرد پیش آتش سجود                     تو واپس چراميبری دست جود

گره بر سر بند احسان مزن                    که این زرق وشید است و آن مکر وفن

 

سوال: آهنگ صاحب، تاریخ زردشت را شما ازکدام وقت میدانید و آنها بکدام زبان حرف میزدند؟

جواب: نظر به تحقیقات دانشمندان امروزی، قسمی که تذکر دادم، زردشت قبل از ابراهیم ميزيست. گاتها از زردشت میباشد. لذا زبان ساکنان آریایی فرق زیادی با هم نداشته و اینکه امروز از هم دور افتاده اند عوامل بسیار زیاد دارد که مربوط زبانشناسان میباشد. اما شباهت زبانهای آريايی را می توان در کلماتی مانند پدر، مادر، برادر، خواهر و غيره مشاهده کرد. آریایی های غرب مثل انگلیسها که برادر، مادر، فادر میگویند؛ پشتونها پلار، مور، خور، ورور می گويند. اينها نشان میدهند که زبانهای آریایی از يک ريشه می باشند. البته اقوام درانی مانند اقوام مغول که در جوار آریایی ها زيسته اند، به مرور زمان زبانشان به فارسی يا پشتو تغيير کرده است. درین مورد زبانشناسان و مورخین هند اسناد معتبری در دسترس قرار داده اند. بطور مثال جواهر لعل نهرو در اثر دو جلدی خویش بنام " کشف هند " توضیحات ِ مفصل داده است.

زمانی يک مورخ و محقق هندی در تالار ليسه ُ حبيبيه کنفرانسی اجرا کرد؛ پروفيسور علی محمد زهما ترجمانی کنفرانس را به عهده داشت؛ در اين کنفرانس، مورخ هندی، سرزمین های قندهار تا کابل را، با اسناد تاريخی، جزو نیم قاره هند قلمداد کرد.

اروپاييان پس از وارد شدن در سرزمين هند، برای منفعت خود، ناحق اصطلاح " هندواروپايی " را بکار بردند، درحالیکه هخامنشی ها دروازه یونان را دق الباب کردند، مصر را فتح نمودند و یهود را از چنگ بخت نصر نجات دادند که تورات به وضاحت از اين رويداد ها یاد کرده است. محققین غربی بخاطر لقمه چرب خویش وبه خاطر هم نژادی خویش هند واروپایی وزبانهای هند واروپایی را شعار دادند.

 

سوال: چرا در زبان فارسی دری کلمات عربی دیده میشود؟

جواب: عربها در دوره خلافت خلیفه دوم قسمت بزرگ فلات ایران را تصرف وقسمت دیگر آنرا در عهد خلیفه سوم اشغال کردند . اکثر مردم از دست ظلم وستم حاکمان خويش به اسلام رو آوردند. شعار های که از جانب عمال اسلامی خاصتا ً از جانب اصحاب پیامبراسلام داده میشد، مورد قبول مردم واقع شده و اسلام می آوردند. کسانیکه اسلام را نمی پذيرفتند بايد جزیه میدادند، بنابرآن تعداد کثيری از زردشتيان به هند فرار نمودند.

آنانیکه مسلمان می شدند میبایست که فرایض اسلامی را انجام می دادند. این فرایض بزبان عربی بود، بنا ً کلمات ِ مانند نماز، روزه، حج، عید، برات،وضو و صد ها کلمه ُ ديگر داخل زبان فارسی گردید.

به مرور زمان همان کلمات عربی را که به عقیده ُ  دانشمندان دارای موسیقی مناسب بودند، الف ولام آنرا برداشته مفرس کردند و مورد استفاده قرار دادند. امروز میتوان گفت که شصت فیصد زبان فارسی دری، عربی ِ مفرس میباشد. ناگفته نبايد گذاشت که اين کلمات به پسند دانشمندان فارسی زبان داخل زبان گرديده اند و نه به زور وجبر.

همچنان از زبانهای ديگر مانند انگلیسی، ترکی، روسی وحتی اردو  نيز کلمات ِ مانند، خان، آقا، بلديه، چاينک، بايسکل وغیره داخل زبان فارسی گرديده اند.

 

سوال: استاد آهنگ، چرا اختلافات نظر بالای زبان فارسی دری  بوجود آمده است؟

جواب: اين بحث بی اساس و غير علمی توسط يک عده اشخاص غير وارد در زبان، برتری طلب و تفرقه انداز دامن زده شده است؛ امروز هم متا ُسفانه توسط دولت افغانستان با کمال بی حيايی و بی مسوليتی در مقابل زبان و فارسی زبانان دامن زده می شود. در حاليکه هر طفل دبستانی می داند که هيچ فرقی ميان فارسی، فارسی دری و دری وجود ندارد. آيا وقتی شما که باشنده ُ افغانستانيد شعر رودکی يا حافظ را می خوانيد، حس می کنيد که با يک زبان ديگری مواجه هستيد؟ آيا ما فرهنگ عميد، داکتر معين و دهخدا را برای زبان خود استفاده نمی کنيم؟ آيا ما برای خواندن آنهمه کتاب  که از ايران وارد می شد، رفتيم و زبان ديگری را آموختيم؟ پس به روشنی می بينيم که يکعده آدم های نفهم فقط به ريش خود می خندند و بس. يگانه تفاوت در لهجه ها و بعضی اصطلاحات محلی وجود دارد که اين خصوصيت در تمام زبانها موجود است.

اگر از دروغ بافی و جعل کردن تاريخ بگذرند، تاریخ کشور ما بسیار روشن است. در صفحه 39 تمدن ایران، اثر چند تن از خاورشناسان، ترجمه داکتر عيسی بهنام چنین آمده است:

" رضا شاه موسس سلسله ُ پهلوی که بگذشته ُ پر افتخار ایران توجه بسیار داشت، کمی پس از رسیدن به سلطنت تصمیم گرفت که کشور اوکه تا آنزمان به زبانهای خارجی ( پرس ) نامیده میشد، ( ایران )خوانده شود "

لذا اين رضا شاه بود که به جهانیان نامه فرستاد تا به جای فارس بعد ازین ایران استعمال شود. يعنی نام تاريخی ِ تمام فلات را بروی يک ايالت فارس گذاشت.

 

سوال: استاد محترم، قسمیکه شما فرمودید، افتخارات آریایی ها را شهنشاه ایران با دادن تغییر نام مربوط به خطه ُ خود ساخت . آيا دانشمندان ودولتمردان افغانستان در رابطه کدام  اعتراضی نکردند که ایران نام مشترک تاریخی ما است و مربوط به تمام فلات است؟

جواب: وقتیکه نامه ُ رضا شاه به دولت افغانستان رسید، میر غلام محمد غبار و اعظمی به نمایندگی از مردم افغانستان خاصتا ً روشنفکران، به وزارت خارجه رفتند و اعتراض خود را به سردار محمد نعیم خان وزیر خارجه سپردند. در آن اعتراض نامه آمده بود که ایران نام مشترک تاریخی همه ُ ما میباشد و رضا شاه حق ندارد نام (ایران) را بالای کشور خویش بگذارد. اما سردار محمد نعیم خان به اعتراض ِ بجای ِ  آنها اعتنا نکرد و بر خلاف به تمام ادارات مکتوب متحد المال صادر کرد که منبعد بجای فارس (ایران) نوشته شود. این موضوع را مرحوم داکتر جاوید از زبان مرحوم استاد عبدالحی حبیبی در مجله خراسان نشر نمود.

پان ایرانیست های ایران اعلامیه ُ پخش کردند و نوشته بودند که می خواهند همه کشور های مستقل فلات ایران را دوباره جز ایران نمایند، به اين معنی که تمام فلات جز ايران امروزی بوده و دوباره بايد به ايران (فارس) ملحق گردند. میر غلام محمد غبار در جریده ُ وطن به پاسخ آنها نوشت که از جمله کشور های مستقل فلات ایران یک کشور آن افغنستان است که هفت ولایت دارد؛ یک ولایت آن هرات میباشد که سیزده بار با شما (فارس) داخل جنگ بوده وهفت مرتبه شما را شکست داده است . . .

 

سوال: استاد محترم، چرا و روی کدام دلیل  سردار محمد نعیم خان به اعتراض دانشمندان کشور ما توجه نکرد و به حفظ افتخارات تاریخی ملت ما اهمیت نداد؟

جواب: این قصه سر دراز دارد و به یک دو صفحه نمیتوان آنرا تذکر داد. سردار محمد نعیم خان نظر به تيوری ِ برتری طلبی که از آن در مقابل ديگر اقوام استفاده می کرد، دانسته و عمدا ً میخواست افتخارات دیرینه ُ کشور ما را بکلی از بین ببرد. وقتی به تاريخ نظر مکنيم، می بينيم که اکثر شاهان و امپراطوران اين سرزمين از شرق فلات ایران بوده و نه از غرب آن. زبان فارسی دری زبان همه باشندگان فلات ایران میباشد. فرزندان اصیل آریایی يعنی صفاری ها و سامانی ها که از شرق فلات ایران برخاسته بودند، بر تمام اقوام آریایی فلات حکومت می کردند. اينها با نبشته ُ گاتهای زردشت و اوستا، فارسی پهلوی اشکانی وساسانی و لغات اسلامی عربی که شامل زبان مردم فلات شده بود با هم یکجا نموده و زبان فارسی دری را به وجود آوردند.

 

سوال: محترم آهنگ صاحب، در کدام دوره زبان فارسی دری بيشتر گسترش یافت؟

جواب: پس از دوره صفاری ها يعنی در دوره سامانی ها زبان فارسی دری در سرتاسر فلات ایران گسترش یافت.

پس از سقوط دولت فارسی زبانان سامانی وبوجود آمدن دولت غزنویان که ترک نژاد بودند زبان فارسی دری در فلات ایران بیشتر اوج گرفت وشاهکار های بوجود آورد. دوره غزنویان، بویژه دوران سلطان محمود را بايد اوج عظمت فارسی دری دانست.

پس از دوره غزنويان و رویکار آمدن سلجوقیان، ترکها زبان فارسی را بجای زبان خود تا روم شرقی وبلغاریا بردند .

زبان فارسی دری بحیث زبان دوم اسلامی از هند تا یونان رايج بود. پس از سلجوقیان وخوارزمشاهیان وپس از اولاده چنگیزخان و امیر تیمور بار دیگر زبان فارسی دری در هرات رونق يافت واز آنجا دوباره به هند رسيد و زبان رسمی نیم قاره هند گردید. در همين زمان بود که سبک هندی در شعر فارسی به وجود آمد و ديری نگذشت که به اوج رسيد.

حتی پس از قتل نادر افشار و فروپاشی فلات ايران، زبان فارسی دری، زبان رسمی ایران، افغاستان، هند، ماورالنهر وترکیه بود.

در کتاب فرهنگ جهانگيری، پس از چند گویش فارسی آمده است که: " پارسی زبانی را گویند که در بلاد پارس که دارالملک آن استخر است، مردمان بدان سخن کنند  واستخر اول شهریست که کیومرث بنا کرده ودر عهد پیشدادیان به غايت آبادانی رسیده است. و در باره زبان دری آمده: گروهی دری را به فصیح تعبیر نموده اند وگفته اند هر لغتی که در آن نقصان نبود دری باشد مثلآ از اشکم وشکم ، برو ورو،بگو وگو.

اشکم و برو وبگو دری باشد و دیگر ها نه. بعضی گفته اند که دری لغتی باشد که سکان چند شهر بدان تنطق نمایند. وآن شهر های بلخ بامی، مرو شه جهان و بخارا بود ودر کتابی دیده ام که دری لغت مردم بدخشان است وفرقه آورده اند، که زبانی راکه مردمان درگاه بدان متکلم شده اند دری نامند، وقایل حدیث ( انا افصح العرب علیه الصلوات والسلام)  فرموده که لسان اهل جنت عربی و فارسی دری و بنظرآمده که ملایکه آسمان چهارم بزبان دری تکلم میکنند واکثر ارباب علم وتحقیق برانند که بهشت بر آسمان چهارم واقع است وبدین تقریر می باید که زبان اهل بهشت دری باشد. "  اساطیر و فرهنگ ایران در نوشته های پهلوی، صفحه 20، داکتر رحیم عفيفی.

 

سوال: محترم اهنگ صاحب، درانی ها را میگویند که سلیمانی هستند؛ سلیما نی کدام قوم است؟ وهمنچنان راجع  به پشتون ها وزبان پشتو معلومات بدهید.

جواب: مرحوم داکتر جاوید در اثر خویش به نام " اوستا " با استناد به یک فرمان ویا لوحه سنگ که خود آنرا ملاحظه وخط آنرا مطالعه کرده است، سليمانی بودن پشتونها را نوشته است. چونکه کتاب " اوستا " را همين لحظه در دسترس ندارم معذورم داريد. اما زبان پشتو از زبانهای آریایی است. جواهر لعل نهرو با استناد به نوشته های مورخین هندی چنین مینویسد:

" زبانهای جدید هند که از زبانهای سانسيکریت منشعب شده اند از جمله زبانهای هند وآریایی می باشند عبارت اند از اردو، بنگالی، گجراتی، اوریا، اسامی، راجستانی، پنجابی، سندی، پشتو، کشمیری و زبانهای دراویدی عبارتند از تامیل، تلگو، کنارسی، مالا یا لام میباشدکه سرتاسر هند را در بر میگیرند. " (صفحه 283 ج ا کشف هند)

وبار دیگر در صفحه 284 تکرار میکند: " زبان پشتو که یکی از زبانهای هند وآریاییست واز سانسيکریت مشتق شده است ودر نواحی مرزی شمال غربی هند و افغانستان رواج دارد. این زبان پیش از سایر زبانهای دیگر هند زیر نفوذ زبان فارسی قرار گرفته است. "

بار دیگر نهرو در صفحه 395 ج ا اثر " کشف هند " مینویسد: " هجوم محمود غزنوی به هند مسلما ً هجوم خارجی ترکها بوده و نتیجه اش آن شد که ایالت پنجاب  برای مدتی از هند جدا ماند. افغانهای که در اواخر قرن دوازدهم به هند آمدند وضع دیگری پیدا کردند. اینها از نژاد هند وآریایی قسمتی از هند بوده و جز از هند بشمار میرفت. 

 زبان پشتو اصولآ از زبان سانسيکریت مشتق شده است . . .  به عبارت درست افغانها را باید به هندو ـ افغانها نامید. "

اینست نظر نهرو در باره اقوام پشتون وآنانیکه پشتون نیستند وزبانشان پشتو شده است. نهرو آنها را از اهالی هند دانسته و زبانشانرا هم از شاخه زبان سانسيکریت آریایی هند می شمارد وعلاوتا ً از قندهار تا کابل را جز نیم قاره هند میداند. طوریکه دیده میشود زمانیکه محمود غزنوی به هند حمله نمود پشتونها مانع عبور قشون محمود بودند.

در مورد درانی ها مراجعه بفرماييد به اثر مرحوم داکتر عبدالاحمد جاوید. همچنان در تواریخ پیش از جنگ جهانی اول اکثرا ً پشتونها خود را سلیمانی، گاه هم عرب خوانده اند ونوشته اند که پدر شان پسر خاله خالد ابن ولید بود و در جنگهای اسلام اشتراک میکرد، حضرت پیامبر اسلام او را پتان خطاب کردند . . .

همه اقوام در باره اسلاف خود ازین سخنان زیاد گفته اند ولی پس از آمدن مکتب ریاليسم، مورخین بیشتر کوشیده اند که حقایق را بنویسند. کشور ما هنوز هم در دام عقب گرایی وقبيله گرايی بند مانده است، هیچکس حاضر نمیشود که حقایق را بنویسد. اما در ولایت صوبه هند که علم ودانش در حال پیشرفت است، یکی از محققين به اسم قلندر مومند اثری نوشت و " پته خزانه " استاد عبدالحی حبیبی را باطل خواند.

 

سوال: استاد محترم، عبدالحی حبیبی اثری مشهور و تاریخی خود (پته خزانه) را نچندان قبل نوشته که او را دانشمندان ریالست باطل خوانده اند. آیا دولت وقت کدام مناسبت با مورخین نداشت که حقیقت مینوشتند؟

 جواب: دولت قبيله گرا هنگام احصايه گيری، غير پشتوزبانان را به حساب قوم درج کردند، مثلا ً می نوشتند که چند فيصد تاجيک، چند فيصد هزاره و غيره، اما اقوام پشتون و درانی را که کاملا ً از هم جدا می باشند، تحت نام زبان درج کردند. افتضاح احصايه گيری کوچی ها را قبلا ً تذکر داده ام.

چون اعمال دولت بروی تبعيض بود، به اقوام دیگر حقی قایل نبودند، لذا تاريخ های جعلی سرکاری را به خورد مردم می دادند. دولت برعلاوه ُ که در فکر هويت تاريخی ما نبود قسمی که در مسُله ُ نام ايران، اعتراض مير غلام محمد غبار و عکس العمل محمد نعيم خان ديديم، بر خلاف، آنچه هم که مربوط به هويت و فرهنگ ما می شد، بيان کردن حقايق در موردش، از گناه های کبيره محسوب می گرديد که جای نويسنده ُ حقايق در زندان ها بود و وداع با زندگی. امروز باز هم میخواهند که همان اعمال ضد انسانی واسلامی خود را اجرا نمایند و اين را نمی انديشند که حقايق برملا می گردد و جهان نيز در تغيير و تحول است و هر کسی پنج روزی نوبت اوست. در امریکا که تا دیروز یک سیاه پوست حق نداشت در مقابل یک سفید پوست بنشیند، امروز يک سياه پوست از جانب اکثريت سفيد پوستان به حيث ریس جمهور انتخاب می گردد. این بايد درسی باشد برای برتری جویان که استپداد برای همیشه پایدار نمی ماند جز روسياهی آن در تاريخ. اگر همه برادروار وبروی یک هدف به خاطر وحدت ملی دست بدست هم بدهیم ودر مقابل وطنفروشان و برتری جویان به مبارزه برخيزيم، يقينا ً زودتر به هدف خواهيم رسيد.

 

افتخار فرهنگی و ثروت معنوی کشور ما استاد آصف آهنگ در اخیر صحبت هایشان کاپی نقشه ای را برایم دادند فرمودند که  ادعاها  ومناقشاتیکه دولت ها درین خصوص دارند مورد قبول نيست. بنآ نقشه فلات ایران را که خاورشناسان عرضه کرده اند، ضم این نبشته سازيد تا دعوی بین هند وایران هم روشن گردد.

 

 

 


بالا
 
بازگشت