د. احد وفا معصومی

                  

سالگرد زنده یاد استاد رودکی سمرقندی

 

با اظهارتهنیت و درود به دست اندرکاران وپاسداران ِیاد وبودِ برحق، و درخورشأن از 1150 همین  سالگرد استاد ابوعبدالله جعفر رودکی سمرقندی

پدر شعر فارسی از طرف یونسکو.

نگارش وپژوهش از د. وفاً معصومی

بان کی مون رئیس مؤسسۀ ملل متحد  جایگاهِ شعری وپیام های انسانی رودکی را برای بشریت چنین بیان نمود :

« اشعار رودکی را باید دست مایه ای قرار دهیم تا با استفاده ازآن بتوانیم تفرقه های موجود را که میان مردم جهان، وفرهنگهای مختلف حکمفرماست ،برچینیم وبا آن مبارزه کنیم »

رودکی ابرمرد دانا ونابغۀ شهیر با وجود آنکه دَیهیم ِ افتخار ِتباری تاجیکی  برسر دارد ، ولی باآنهم نه تنها که متعلق به ملت آزادگانست بل مانند هزاران دانشمند وفیلسوف دیگر ازین فرهنگ یکجا ودرارتباط با دیگربزرگان ادب فارسی از جملۀ چون بیدل دهلوی وحافظ وسعدی ومولانای کبیر، همه متعلق به یک حوزۀ وسیع قلمرو فرهنگی ــ جفرافیائی وفارسی زبانان جهان بوده وپیام آورآزادی ،همنوائی ومحبت برای بشریت میباشد.

رودکی نه تنها از مقام ومنظر شعر معروف وملقب به پدر وسلطان شعر فارسی میباشد ، ازآن مهمتر اینکه نمادی ازیک تمثال برجستۀ هویت تاجیکی آریائی شمرده میشود.

( اطلاعات )  در تماس و در رابط به استقبال ازجشن بزرگداشت رودکی سمرقندی می نویسند :

« سخنان رودکی در قوت تشبیه ونزدیکی معانی به طبیعت ووصف، کم نظیر بوده، ودارای لطافت ، متانت وانسجام خاصی میباشد. شاعران در اشعار خود اورا استاد وسلطان شعراً خوانده اند. تخیل واحساس او نیرومند وپیچیدگی دراشعار او وجود نداشته، شادی گرائی ، روح افزائی، خردگرائی ودانش دوستی و بی اعتبار دانستن جهان ، لذت جوئی وتنها به خوش بختی تنها اندیشیدن در شعرهای او موج میزند»

سردبیر موسسۀ ملل درقسمت دیگری از گفتارش اظهار داشت :« اشعار رودکی واندیشه های این شاعر در عصر کنونی، به نزدیکی بیش از پیش فرهنگها وتمدنها کمک میکند. آزاداندیشی وزیباپرستی که زیادتر به روح وزنده شدن خاطرات فرهنگ کهن این سرزمین مربوط است، رودکی را برآن داشت که مخالف بافضای خشک آن زمان که باید مردم را مطیع واسیر خلافت بغداد نگه  می داشت ، موجب تحریکهای دایم وروزافزون برامرای آن دوران گردید»  .

بان کی مون بازهم مختصراً  اظهار میدارد که : « اشعار رودکی سلاح مبارزه باتفرقه میباشد» .

عنصری شاعر بزرگ زبان فارسی در بارگاه محمود غزنوی، باری مقام شاعرانۀ رودکی را حق گزارانه و ازتۀ دل موجز ومختصر چنین ادای احترام واعتراف می نماید :

غزل رودکی وار نیکو بود          غزلهای من رودکی وار نیست

اگرچه بپیچم به باریک هم            بدین پرده اندر مرا راه نیست

محققان زندگینامۀ رودکی را باکمی تفاوت یکسان ذکر نموده، وآن اینکه ابوعبدالله جعفر رودکی ، فرزند محمد، فرزند حکیم ،فرزند عبدالرحمن ،فرزند آدم. رودکی قرآن را در هشت سالگی آموخت واز برکرد واز همان هنگام به فن شاعری پرداخت . او در مدرسۀ سمرقند به کسب دانش همت گماشت وتا آن حدودی برزبان فارسی مسلط گردید که بسیاری از فرهنگنامه ها گواه بردرستی واژه هارادراشعار او تاًئید می کردند.

رودکی در موسیقی ونوازندگی دست بالا داشت. میگویند که او نزد والعنک بختیاری  موسیقی آموخت وهمواره مورد ستایش او بود و العنک در روزگار پیری چنگ خودرا به رودکی بخشید واو درهمین دور شعر رسا می سرود.

درین روزگارانِ یعنی در سدۀ های چارم وپنجم پیش از اسلام ، شعر وموسیقی یکجا آموخته ونواخته میشد .منجیک ترمذی ( نیمۀ دوم سدۀ چارم) هم عصر رودکی بود که ازآن به بعد فرخی از جملۀ شاعران مشهور آن دوره بوده است .

« دربار سامانیان محیط گرم بحث وبرخورد اندیشه ها شد وشاعران وفرهنگمداران از راههای دور ونزدیک آنجا روی می آوردند .بهترین آثار علمی ، ادبی وتاریخی مانند شاهنامه ابوالمؤیدبلخی(سدۀ چارم هجری ) عجائب البلدان ،حدودالعالم من المشرق والمغرب درجغرافیا،تجرمۀ تفسیر طبری که چند تن ازدانشمندان فراهم کرده اند، ترجمۀ تاریخ طبری از ابوعلی بلعمی،آثار ابوریحان بیرونی(440 ق) وابوعلی سینا (428 ق) در روزگار سامانیان پدید آمدند.دانشمند برجسته ای مانند محمدزکریای رازی(313 ق )،ابونصر فارابی (339 ق) ، ابوریحان بیرونی، ابوعلی سینا وبسیاری از شاعران بزرگ مانند فردوسی (410\ 416 ق) دراین روزگاراثر پذیر از آن برآمدند.».

آهسته آهسته آوازه شعر وموسیقی رودکی به دربار شاه آنوقت نصربن احمد سامانی میرسد ( 301 ــ 331 قمری) واورا به دربار خود میخواند. «  درآن روزگاران درمحیط ادبی ، علمی ،اقتصادی واجتماعی فرارود آنچنان تحول شگرف رخ داده بود ، که  دانش پژوهان آن دوره را، دوران نوزائی (رنسانس) خراسان بزرگ می نامیدند  که به همت وزیر دانشمند وکاردانی چون ابوالفضل بلعمی( 330 ق ) وابوعلی محمد جیهانی ( 331 ق ) دربخارا به صورت مرکزبزرگ علمی ادبی وفرهنگی درآمده بود . میگویند در آن دوره بزرگترین کتابخانه در بخارا وجود داشت که بوعلی سینا آنرا دیده و گفته بود که نظیر آن را هرگز ندیده است..... نفوذ شعر وموسیقی  رودکی در دربار نصر بن احمد چندان بود، که داستان بازگشت پادشاه ازهرات به بخارا به خوبی بیانگر آن میباشد.

هنگامیکه نصر بن احمدسامانی به هرات رفته بود، هیچ کسی را یارای آن نبود تا ازپادشاه بخواهد که به بخارا بازگردد، ودرباریان از رودکی خواستند تا او این وظیفۀ دشوار را  بپذیرد که شعر پرآوازۀ     بوی جوی مولیان آید همی   ــ یاد یار مهربان اید همی را سرود».

میگویند که بزرگانی چون ابوالفضل بلعمی وابوطیب مصعبی صاحب دیوان رسالت ، شاعر وفیلسوف شهیدبلخی ( 325 ق ) وابوالحسن مرادی شاعر ، با او آشنائی ودوستی نزدیکی داشته اند.

پروفیسور گراسیموف روسی (1970 م ) میگوید « که بررسی استخوانهای جمجمۀ رودکی در دوران پیری گواه آشکاری از کوری چشم او با فلز گداخته میباشد، وبعضی از استخوانهای جمجمه اش شکسته بوده است » که این تحقیق دلیل خوبی بربطلان نظر کور مادرزادبودن رودکی میباشد. ومحققین دلیل این عمل فجیع را ، تعلقیت او به مذهب اسماعیلی  وقرمطی بودن او وحملات مغل در ماورالنهر دانسته اند، وهمچنان حیف وبربادی آثار این نابغۀ بی بدیل را  پیوسته به همین دوعلتِ دشمنانه گمان زده اند. به گفتۀ کریمسکی « بعد از خلع امیر قرمطی، شاید که رودکی رانیزبه سبب هواداری از قرمطیان وبی اعتنائی به مذاهب رایج زمان کور کرده باشند ». پروفیسورگراسیموف همچنان به کوری مادرزادی رودکی عقیده ندارد. تعداد آثار اورا پیش ازین دو مورد ودرحالت زنده بودنش به شمار ملیون دانسته اند ، وامروز ازین آثار گرانبها بیش از هزار قطعه شعر دردسترس نمیباشد.

باوجود آنکه بیش از یکهزار ویکصد سال از مرگ این شاعر بزرگ میگذرد، هنوز که هنوز است معمای مرگ  وخم وپیچ زندگی اش را، با درنظرداشت اظهارات گراسیموف، به درستی روشن ندانسته اند  وابهامات زیادی بران سایه افگنده است.

رودکی در  شب و روز پیری دست به نگارش اشعار باشکوهی زد ، که نشانگر تجارب روزگار جوانی و عشق بی کرانش به زبان فارسی وپختگی او در برخورد با سرد وگرم وناملایمات زمانش بود. رودکی از زمرۀ شاعران سبک خراسانی بوده واشعارش مالامال ازپند ، اندرز وزیبائیهای طبیعت وناشی ازروان هنوزهم بزرگتر ازقیاسش درین بُرهه ای ازحیاتش میباشد. رودکی عروض را در اوج  کمال و اوزان شعری را به سی وپنج وزن پهنا بخشید. دانش دوستی ، سادگی وصفائی ، پند وجهت داری راه راست در اشعارش، چون روز روشن است. شادی گرائی وروح افزائی جوهرگفتار لذت بخش او بوده ، وبی اعتباری دنیا را کمتر ازخیام دراشعارش تجلی نداده است.

رودکی تمثال روشن یک شاعر دوران سامانی بوده ومراداز سامانی بودن مشخص اش اینست که حتی قرآن را درین بحبوحۀ گرم ادبی ، به روایتی به فارسی ترجمه کردند، سبک شعرورزی اش نمونه ای ازسبک اشعار سدۀ چهارم  میباشد. پیدایش وکشف اسلوب رباعی را به او نسبت میدهند. از بیتها ، قصیده ها ،قطعات وغزلهایش  پیداست که او در انواع اوزان شعری، استاد زمان خود چه که حتی در زمانه های بعد از خود الهام بخش شعرأ ی بعد ازخود بوده وهنوزهم  میباشد . در هشت سالگی قرآن مجید را حفظ نمود ، شعر سرود وبیان خردمندانه داشت ، درسالهای (301 ـــ 331 ق ) مفتخر به جوائز فراوانی از جانب امیر نصر بن احمد سامانی گردید ، میگویند دربار بی وجود رودکی ورودکی بدون درباربرای شاه ودرباریان قابل تحمل نبود وزیب وزینت وذوق ادبی دربار از صدا ، ساز وآوای رودکی رونق می گرفت وتن وروان آدمان را به شور وهیجان می آورد .  پایه ومقام سخنوری رودکی تا به آنجا رسید که حتی مورد ستایش ،تعظیم واحترام شعرأی بزرگ زمان خود چون شهیدبلخی و معروفی بلخی قرار گرفت، شعرأی بعد از رودکی بهرۀ فراوانی از اشعارش برده اند وپله های شعرفارسی را به عشق تقویت وگسترش هرچه بالاتر ِ مقامش تا نُه کرسی فلک رسائی وقامت بخشیدند. لطافت، پختگی وزیبائی درکلامش آمیخته با الهام از طبیعت، پیوستگی دائمی داشت ، سستی و بدبینی در کلامش جائی نداشت، هر ورق شعرش چون گوشه ای ازیک گلستان نشاط اگیز ، دل آرا وبدون هرگونه پیچیدگی  وابهام بود، ژرف اندیشی واحساس در اشعارش جوره و مانند نداشت.

عشق وعلاقۀ رودکی وسعی بلیغش دربیان اشعار فارسی  به این صافی و روانی که، نمایانگر عشق ومحبت بیکران او ودرباریان سامانی به فرهنگ به میراث رسیده از نیاکان ایشان میباشد ،بدون مبالغه که به هرگوینده وعاشق این زبان ِعشق ومعرفت ، در سراسرجهان قوت واراده ای می بخشد که تا آخرین نفس ، از حمایت وپرورش این معشوق بی همتا دست از پا نشناسند وجان وتوان خودرا در راه انکشاف وغنامندی این میراث ارزنده ومقدس ،عاشقانه بسپارند وازآن دلسوزانه، ضرورتمندانه وعاشقانه پاسداری نمایند. عاشقان این زبان خدائی اینجا وآنجا کم نبوده اند وگاهی لب وقلم از ادای این دین باز نداشته اندوبیجا نخواهد بود که عشق ومحبت بی همتای لایق شیرعلی شاعر ونویسندۀ دوران حاضر را به گونۀ مثال این عشق عظیم دراهمیت زبان ازقلمش به عرض برسانم :

 

   « آن یکی قدر سخن گم کرده ای

دیگری باغ وچمن گم کرده ای

از زبان مادری گم کرده لیک

میرسد روزی وطن گم کرده ای »        

                                                                  ( لایق شیرعلی شاعر معروف تاجیک )

 

نمونه هائی از اشعار رودکی بزرگ :

زمــــــانه پنــــــــــدِ آزادوار داد مرا

زمانه را چو نیکوبنگری همه پند است

به روزنیکِ کسان گفت تا تو غم نخوری

بسا کسان که به روز تو آرزومند است

زمانه گفت مرا خشم خویش دار نگاه

کرا زبان نه به بنداست پای در بند است

ـــــــــــــــــــ

ای آنکه غمگنی وسزاواری     وندرنهان سرشک همی باری

رفت آنکه رفت وآمد آنکه آمد    بودآنچه بود، خیره چه غم داری

هموار خواهی کرد گیتی را؟    گیتی ست کی پذیرد همواری

مستی نکن که اونشنود مستی    زاری مکن که نشنود او زاری

شو ! تاقیامت آید زاری کن !    کی  رفته را به زاری باز آری

آزار بیش بینی ، زین گردون     گر تو به هر بهانه بیازاری

گوئی گماشته هاست بلای او     برهرکه تو بر او دل بگماری

ابری پدیدنی وکسوفی نی         بگرفت ماه وگشت جهان تاری

فرمان کنی یا نکنی ترسم         برخویشتن ظفر ندهی  باری

اندر بلای سخت پدید آید          فضل وبزرگمردی وسالاری

از غزل مشهور وتاریخی بوی جوی مولیانش درینجا نه آوردم ، چه میدانم که کسی نیست که این غزل را نداند واز بر نداشته باشد .

دلا تاکی همی جوئی منی را     چه کوبی بیهده سرد آهنی را

دلم چون ارزنی، عشق تو کوهی    چه سائی زیر کوهی ارزنی را

بیا اینک نگاه کن رودکی را     اگر بی جان روان خواهی تنی را

ـــــــــــــــــــــ

من موی خویش را نه ازآن میکنم سیاه

تا باز نوجوان شوم و نو کنم گناه

چون جامه ها به وقت مصیبت سیه کنند

من موی از مصیبت پیری ، کنم سیاه

آقای نصرت الله نوح نویسندۀ مقدمۀ « دیوان کامل رودکی سمرقندی » در مقدمه کتاب،خودرا مکلف به این توضیح دانسته است که :

ازهنرهای دیگر رودکی که مورد تاًئید تذکره نویسان ومؤرخین است چنگ نوازی او میباشد، و برخی عقیده دارند که چون رودکی چنگ ورودنیکو می نواخته، بدین سبب تخلص خودرا رودکی برگزیده است.

بیهوده نیست وخود درین مورد چنین میگوید :

رودکی چنگ برگرفت ونواخت      باده انداز کو، سرود انداخت

آن عقیقین می ای که هرکه بدید      ازعقیق گداخته ، نشناخت

هردو یک گوهرند ولیک، به طبع    این بِیفسرد وآن دگر بگداخت

نابسوده ، دودست رنگین کرد         ناچشیده به تارک اندر تاخت

قابل یادآور میدانم که از جملۀ صدها تألیف حیف وتلف شدۀ این نابغۀ دوران وسرتاج بی بدیل ادب فارسی، که الحق اورا سلطان شعراً زبان فارسی گفته اند، یکی هم به حریر شعر درآوردن کلیله ودمنه بوده است که آنهم در کام دژخیمان وقت فرورفته و طعمۀ امیال حیوانی متعصبین بی خرد وخشمگین  گردیده است.    شاد وپیروز باشید

 

          


بالا
 
بازگشت