دیباچه ای  در مورد چاپ و نشر کتاب

تاریخ ادبیات بلخ تألیف صالح محمد خلیق

 

نوشته عبدالواحد سیدی

 

                 استاد صالح محمد خلیق که شهرت خود نوشت شان را هر چند که بسیار معجز وموجز است  در پایانه کتاب پر حجم «تاریخ ادبیات بلخ» که با شمارگان بلند  منتشر کرده اند  با خامۀ زیبای شان  اینطور نوشته اند که در سال 1334در بلخ بامی استم (نه گفتند از بلخ بامی هستم ویا از آنجا میباشم، در حالیکه درطلیعۀ شناسایی شاعران و نویسندگان ،تبارهر کدام  شان را تذکر داده اند،  با شکسته نفسی تبار خود شان را ذکر نکرده اند. باوجود آن من از معرفی جوان برومند سهراب سامانیان که فرزند ارشد شان و از نویسندگان نسل جوان کشور است فهمیدم که ایشان از تبار تاجک هستند) دوره مدرسه را در یک دبیرستان اختصاصی  صنایع نفت و گاز  در شهر مزار شریف به پایان برده و لابد بعد از ختم دوره  دبیرستان  مسلماًوارد دانشکده ادبیات دانشگاه بلخ شده اند که از آنجا به درجه دریافت گواهینامه  علوم  اجتماعی به سویه لیسانس نائل آمده اند.آقای خلیق مدیر مسئول و سردبیر  مجلۀ ام البلاد که در(مرکز ولایت) بلخ نشر میشده است بوده اند و سپس از سال 1383 رئیس ادارۀ اطلاعات و فرهنگ  ولایت بلخ میباشند که تا بحال وظیفه شان کماکان ادامه دارد. شاعر پارسی گوی و نویسنده  چیره دست در گسترده ادبیات فارسی و تاریخ ، و تراجم از روسی به فارسی نیز  میباشند«سلام به آفتاب ، کاج بلند سبز، برپای راه ابریشم، یک آسمان ستاره ، از اوجهای آبی ...و کتابهای پژوهشی  جشنهای آریایی، عقاب ، سر گذشت روزنامه بیدار ، فریاد آزادی وکتاب  تاریخ ادبیات بلخ  از آثار چاپ شده شان می باشد.که این آخری از رهگذر اهمیت تاریخی برای زنده ماندن فرهنگ زبان فارسی خراسانیان از ارزش ویژه یی بر خوردار بوده و بعد از مأثر بلخ تالیف شادروان استاد مولانا خسته، بیشک نردبانی است برای بالا رفتن در قله های نا شناخته ادبیات دری

                 آقای خلیق شکسته نفسی فرموده راجع به زندگی خصوصی شان و اینکه چه  جلوه های از پیکرۀ زندگی در مقابل نظر های تیز بین این شاعر حساس و نویسنده  پر توان باز تاب یافته اند را نداده اند.

                 این کتاب  که در ماهیت خود یک اثر ارزشمند علمی و تاریخی ایست که (اگر تاریخ ادبیات داکتر ذبیح  الله صفا را در نظر نگیریم)کمتر شاعر و یانویسنده و تذکره نویسی در عصر حاضر بدان پرداخته است که از نقطه نظر شناخت هویت  های تاریخ و اتنیکی euthenics قابل ملاحظه میباشد مخصوصاً که مناطق ماورای دلتای آمو که مرکز آن بلخ یا ام البلاد است در  هر مقطه ای از تاریخ آماج  حملات ویرانگر مهاجمین و فاتحین قرار گرفته است  که در نتیجه آن تمام داشته  فرهنگی و تاریخی آن  حریق و دستخوش تباهی گردیده است از حمله کورش در قبل از میلاد تا لشکر کشی های اسکندر پسر فیلیپ ، هون ها و یفتلی ها ، هجوم طایفه های اسیای مرکزی تا الغارسپاهیان مغول همه عواملی هستند که چندین کَرَت بلخ را با مدنیت و انسانهای ساکن در آن به تباهی کشانیده است باوجود این هم نویسنده کوشیده است از زیر پرده های ابهام و تاریکی ، نمای ادبیات  در هاله ابهام بلخ را به تصویر بکشد لذا هر قدر از عصر  موجود بطرف اعصار گذشته پیش میرویم معلومات ما در مورد مشاهیر و شاعران و نویسندگان بلخ به کاستی مواجه میشود ، زیرا صاعقۀ چنگیز نه تنها در بلخ تمدن و پردایش آن را از بین برد بلکه در فارس ، و عراق که در آن وقت مدینه علوم  سرزمین های اسلامی محسوب میشد با نظامیه های بغداد ، شام و حلب همه را طعمه حریق گردانید  لذا  پژوهش آقای خلیق در اصل و نوعیت خود  حیثیت یک دایرة المعارف را بخود گرفته است چه قبل از این هرچه راجع به بلخ و بلخیان گفته میشد سخنان شفاهی ای بود  که دست بدست و زبان به زبان می گشت ، آفرین به همت خلاقگر خلیق باد که  برای همه نوع نوشته هایش مأخذ معتبر پیدا کرده است.و قصه های شفاهی را رنگ حقیقی تاریخی بخشیده است.

                 با کمال پوزَ ش این حقیر نا هیچدان بعضی ایراداتی نیز در مورد این کتاب دارد که شاید  موجه نباشد اما این نظر شخصی من است که اگر در متون  چاپ های بعدی در نظر گرفته شود خالی از فایده نخواهد بود.

·        کتاب باوجود محتوی و مفاد آن دارای نواقصی در پیرایش و ویرستاری خود میباشد . مثلاً شاعران هر دوره یا عصری در یک فصل معین جمع بندی شده اندکه ارزش کتاب را بالا می برد، اما از آنجائیکه تعداد شاعران بسیار زیاد است ایجاب میکند که اسماء شاعران به اساس الف با(حروف)شروع اسم  ردیف بندی میشد . یا با ذکر منطقه شاعران ردیف بندی میشد یا با ماهیت های  علمی و قریحه وی وبعد های اندیشه وی شان جمع بندی میشد در حالیکه اینکار  صورت نگرفته است .

·        شاعرانیکه مربوط به شروع قرن بیستم میشوند در مورد آن کمتر پردازش صورت گرفته است و این همان وقتی است که کوشش شده بود تا تمام توانمندیهای مادی و معنوی این مناطق از نظر ها پنهان بماندو تاریخ نیز حرکت های منفی رادر این  خصوص منتفی نمیداند. لذا ضرورت احساس میشود تا تاریخ ادبیات دوره های امیر دوست محمد خان ،   تا ختم سلطنت محمد ظاهر شاه در یک مجلد مجزا، تفصیل میافت تا توانمندیهای شاعران ما که پیام آوران  عصر خود بودندو نظر به شاعران سایر  خطه های کشور در دوره های استعمارگریهابهترین تبارز وقار و آزادگی درخشیده اند   با شفافیت، در  روشنی  معرفت تاریخ شناختی قرار میگرفتند .

·        سنوات اکثراً به میلادی درج گردیده است ، چه بهتر که با کم کردن عدد  621که تفاوت بین سالهای شمسی هجری و شمسی میلادی است در پهلوی سال عیسوی سال  هجری نیز ذکر میشد برای مردم ما زیاده تر قابل درک می بود.

·        پانویس ها و مأخذ بصورت درست و واضح در اخیر هر صفحه بدسترس است که این از ویژگیهای عالی این کتاب است که خواننده را برای یافتن و فهمیدن مأخذ و پا نوشت ها سرگردان نمیسازد.

·        کتابنامه ها  بصورت واضح و روشن با معلوماتی که به آن ضرورت احساس میگردد در محل مناسب آن  جا بجا شده است  فهرست نامها و اماکن و اشخاص بصورت حروف الفبا  ترتیب شده است که در مقابل هر اسم شماره صفحه نیز درج گردیده است که پژوهنده را زود تر در مسیر دلخواه قرار میدهدو از برازندگی کتاب محسوب میشود.

·        چون حوزه بلخ در آن زمان یک منطقه بزرگی را احتوا میکرد که اگر از زمان فرهنگ های اوستایی مطالعه کنیم تمام مناطق گذشته از جیحون تا سند و از سند تا آزربایجان و نخجوان و حوزه خزر را نیز در بر میگرفت لذا اگر دانشمند عزیز ما در چاپهای بعدی این کتاب راجامع تر نموده و به یک تاریخ ادبیات  ناب در منطقه پارسی گوی که شامل تمام ساحات افغانستان بشمول هرات و سیستان و زابل و غور و کابل و غیره میگردد شوند این زحمت شان بزرگترین راهنما برای شناخت هویت نسل های بعدی از نیاکان شان خواهد بودو( خزانه ای هویدا و آشکار)!

                 اگر امکانات مادی و کمک های تخنیکی با آقای خلیق صورت گرفته بتواند  من عقیده دارم تا یک دارالتالیف که مشتمل از نخبگان و قلم بدستان باشد، ایجاد و در این راستا آقای خلیق را یاری ر سانند تاتحت  انسجام دهی و تدبر شان تمام مشترکات دینی ، فلسفی، تاریخی، فرهنگی و عرفانی مابا جفرافیای هر زمانه ای و سامانه های اداری و کشوری آنزمانه ها در یک  دائرة المعارف جامع ،جمع و تلفیق گردندتا در آینده به علاوه اینکه دارای یک تاریخ جامع از ادبیات خود خواهد شدیم  تمام ارکان و مشترکات تاریخی ما با  پیشرفتهای که در زمینه علوم و معارف دینی و فلسفی، نجوم ، تاریخ شناسی ، طبابت و غیره که در سر زمین های خراسانیان صورت بسته است همه در یک مجموعه، جمع و جور گرددتا منحیث یک  فرهنگ جامع خراسانی از آن  استفاده شود.

                 آرزو دارم چراغ دانشمندان ما همیشه روشن بادا تا در پرتو آن افروزه ها،  روشنایی بر تاریکی پیروز گردد تا نا دانی ره را گم نکند.و چراغ عمر کسی رابه ناحق در روشنائی روز نشکند.

 


بالا
 
بازگشت