فضل الله زرکوب

 

چند دوبیتی

 

در برخی سایتها به این دو تا دوبیتی برخوردم که نام مرا زیر آن نوشته اند:

برای گریه هایم خـــــنده ای سـرد

برای خنـــــــده ام پاییز نامــــــرد

به یادم هست آنشب رو به غربت

دلم می گفت:برگرد آی برگــــرد

#  #  #  #

دلم یک زخم سرخ آتشــــــــــینه

مسلمانان نبرد آخریــــــــــــــــنه

و چشمانم یکی در شهر کابـــــل

یکی در بوسنی و هرزه گویـــنه

 شاید سرایشگری گمنام یا نام آوری فروتن، بنابر انگیزه ای ناپیدا نام خویش را در کنار سروده اش ننگاشته است.امیداست خداوندگار یا خداوندگاران آنان که تا کنون با فروتنی برجدایی این دو جگرگوشه بردباری نشان داده اند بر من ببخشایند. نیازمند یاد دهانی است که من در روزگاران اخیر، پس از کشیدن بار مشکلات فراوانی توانستم به جهان گمشدۀ خویش، اندک اندک پس از گذشت زمانی درازدامن، بر گردم و پیش از این کمتر دسترسی به رسانه ها داشتم وگر نه زودتر، این یاد دهانی را می نوشتم.

و اینک چند دوبیتی که خودم سر هم کرده ام پیشکش میگردد: زرکوب

 

دعا

خدایا شفقــــتی بر حــــــــال ماکن

تو خود گفتی چو نومیدی دعا کن

به هر ســـــو روزنی دیدند بستند

به روی ما دری ازغــــیب واکن

 

دنیای نامرد

میان نــــــاله ها با کوهی ازدرد

رها کردی مرا دراین شب سرد  

نگفتی همســـــــفر بودیم روزی

امان از دست این دنـــیای نامرد

گل پرپر

به من گفتی بیا بــر در نشستم

لب خشکیده چشم تـــر نشستم

تو مثل غنچه خندیدی به حالم

و من مثل گــــل پرپر نشستم

 

دل بیمار

دلم بیمار و تنــــــــــــها وحزینه

مــــــــیان هـمدلان خونین ترینه

به هرجا پاگــــــــذارد مثل سایه

دهن واکرده گــــرگی در کمینه

دل بی وردار

دلم دیریــــــــــست بی وردار و بدخوست

ضعیف و بی رمق چـون تاری از موست

خدایا تا به کی این طـــــــفل معصـــــــوم

چنـــــین افسرده حــــــال و سر بزانوست

سریاور دل

پریــــــد آخرز دســـــتم کفـــــــــــــتر دل

به بــــــام خــــــــــانۀ سریـــــــــــاور دل

نمی بخـــــــــشم تورا تـــا روز محــــشر

اگر مــــــــویی شـــــود کـــــــم از سردل

نظرباز

چه اخـــــمی بر خـــــم ابرو گرفتی

به دیــــــدار آمدم جـــــــارو گرفتی

نظــــــربازیم و منـــــظوری نداریم

چــــرا از جــــان نثاران رو گرفتی

 

 

 


بالا
 
بازگشت