آزادی وسلطه داخلی و خارجی

 

ملت افغانستان همواره برای کسب آزادی و عدم سلطه پذیری خارجی رزمیده است. تاریخ تربه خون معاصر کشور ما مبین این است که فرزندان سرزمین کوهسار برای کسب و حفظ آزادی خود تمام سختی ها و مشکلات ناشی از آزادی خواهی و حفظ آزادی کشور شان و عدم سلطه پذیری اجانب را پذیرفته است. مقاومت ملت ما  در مقابل یورش ارتش سرخ  که به بهای خون هزاران هزار فرزند آزاده این وطن و ویران شدن کشور مان و آوارگی ملیونی هموطنان ما  از خانه و کاشانه شان که بزرگترین تراژیدی  قرن بیست می باشد رقم خورده است.

 

اما آنچه که ما را  چندین دهه است در شریط بحران نگهداشته است  همان مباحث آزادی ،سلطه خارجی و داخلی بوده است که اجانب به شکل مرئی یا نا مرئی توسط عمال داخلی شان به ملت  ما ،یا خود بر خود روا داشته ایم بوده است.

جنگ های گروهی بعد از  سقوط رژیم دکتر نجیب الله برای کسب اقتدار و سلطه بر گروه یا گروه های دیگر خود مثال روشنی است که در کشور ما بوقوع پیوسته است.

 

مفهوم سلطه در مقابل مفهوم آزادی قرار می گیرد . وقتی هدفها  و کارهای فرد را دیگری تعین کند او تحت سلطه است. سلطه شکل های گوناگونی دارد. اجبار مستقیم از طریق تر ساندن و القاء  یک فکر با تمهیدات مختلف هر دو شکل های از سلطه اند. در جامعه، سلطه به دو صورت وجود دارد:  ساختاری و ابزاری. ساختاری هنگامی است که ساخت جامعه بگونه ایست که منافع گروهی از  افراد مستلزم پایمال شدن  منافع گروه دیگر است. ابزاری هنگامی است که گروهی قدرت تحکم بر گروه دیگر را دارد . در جامعه طبقاتی  این هر دو سلطه وجود دارد. علاوه بر این سلطه اید ئو لوژیک نیز وجود دارد که از نوع القا ء فکر است. و همه بدین موافقیم که در جریان سه ده  قبل تا حال حاظر سلطه ایدئولوژیک است. که جریان سیل خون را در کشورمان جاری نگه داشته است  . که این هم بر میگرد به  بافت های سنتی جامعه فقر فرهنگی، شاید با من موافق باشید که عامل مهم  بقای یک جمعیت  یا یک کشور پیشرفت های علمی و فرهنگی مردم آن می باشد.

 و برعکس نابودی و ویرانی یک کشور و ملت را عقب ماندگی علمی و فرهنگی  آن کشور تشکیل می دهد.

که این  امر مهم وظیفه دولت ها می باشد. که با تاسف در کشور ما مباحث  ملت سازی و فرهنگ سازی چیزی است که به آن اصلا پرداخته نشده است.و پیامد های آن این بوده است که چندین دهه است شاهد آن هستیم.

و اما اقتدار دولت ها  در هر جامعه سازمان یافته نیازمند یک اقتدار مورد قبول عام است. مفهوم اقتدار متضمن نوعی تضاد دیالکتیکی است؛ به این مفهوم که یک سوی آن آزادی و سوی دیگر آن انقیاد است. انسانهابرای ایجاد رابطه اقتدار باید آزاد باشند اما هنگامی که اقتدار شکل گرفت خود تابع آن می شوند. هنگامیکه شهروندان آزاد به رتق و فتق امور عمومی و تنظیم هدفهای جمعی می پردازند و دولت را به اجرای آن ماء مور می کنند آنگاه آزدی و اقتدار بر هم منطبق می شوند.

 

آنچه در وطن  ما شعار داده میشود  تشکیل یک حکومت و دولت مقتدر مرکزی است. که بعد از رویکار آمدن نظام جدید سیاسی در افغانستان تا هنوز که هنوز است شکل نگرفته است و سیاستمدارن کشور غافل از اینند که جامعه جهانی برای همیش در کشور ما حضور نخواهند داشت و بایستی حد اکثر استفاده از  شرایط کنونی داشته باشیم. اما نمیدانم که چرا آقایان در خواب غفلت اند و گویا برای همیش این خارجی ها خواهد بود که هزینه مرسدس های و تجملات آنها را پرداخت نمایند.

با نگاهی به کشور های همسایه خود به ویژه پاکستان که کانون تروریزم جهانی است  می بینیم که سیاستمداران آن در هر برهه ای از زمان تلاش کرده اند تا بیشترین استفاده را از شرایط طلایی پیش آمده در هر زمان برده و  تلاش نموده اند تا خود درگیر ماجرا نشود. که در هنگام حظور ارتش شوروی در کشور، پاکستان بیشترین سود را در راستای تقویت بنیه های سیاسی و اقتصادی و نظامی کشور شان برده است و در حال حاظر که کشور پاکستان کانون دهشت افگنان است دولت آن ملیون ها دالر را از آمریکا به بهانه مبارزه با تروریزم در یافت می نمایند اما گامی در این راستا برنداشته است. و  نخست وزیر حزب حاکم سیاسی که رهبری آن حزب بدست ترویست ها ترور گرید معاهده صلح با آنها می بندند و خواستار مذاکره ای مستقیم با رهبری طالبان پاکستان شده است تا بتواند جلوی شبیخون ها و حملات انتحاری را گرفته و کشورشان را از درگیری با افراطیون دور و مصئون نگه دارند.

و اما  چرا کشور های همسایه علنا به حمایت از طالبان بر آمده اند ،  و در بعضی از این کشور ها عملا کمپ های فعال آموزش نظامی طالبان وجود داشته و پس از آموزش آنها را مسلح به داخل کشور می فرستد ، در حالیکه موجودیت و موفقیت طالبان و القاعده در افغانستان خطر جدی برای کشور های ایران و پاکستان میباشد.

 

و رهبران سیاسی ما سیاست های ناکام گذشته را همچنان ادامه می دهند و  اپیدمی ترور و دهشت دارد سراسر این کشور را فرا می گیرد که باعث نگرانی مردم ما گردیده و  دارد این ذهنیت در مردم تقویت می شود که جامعه جهانی و دولت افغانستان در کنترل بهران عاجز اند .

بایستی در راستای خاتمه دادن به معضلات جاری کشور و ریشه یابی معضل رو به گسترش تروریزم در افغانستان عاقلانه سنجید و  راه هکار های درست و کم هزینه را انتخاب کر و مسئولانه به پیش برد و افغانستان و مردم آن را از این حالت رقت بار نجات داد.

farhadkhll@gmail.com

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت