قتل عام مردم به شيوة جديد وسکوت دولتمردان

جواد سروي      

به گزارش تعدادي از خبرگذاري ها و روزنامه ها که با چاپ تصاوير تکان دهنده يي از کودکان ناقص الخلقه و عجيب الخلقه همراه مي باشد که علت آن مصرف زياد يورانيم در بمبهاي مصرفي اردوي امريکا است که هر چند همه مردم عراق و افغانستان را در معرض تشعشات ناشي از مواد راديو اکتيف اين نوع بمبها قرار داده است، اما در مادران باردار به تناسب سن جنين اين تشعشات باعث تغييرات در شکل گيري اندامهاي مختلف جنين مي شود.

از زمان حضور نيروهاي خارجي در کشور و در جريان زد وخوردها ميان اين نيروها و مخالفين حکومت تاکنون چندين ولسوالي با ساکنينش با خاک و خون يکسان شده است وصدها هموطن بي گناه ما به شهادت رسيده اند. با چنين وضع نگران کننده يي خبر تازه يي مبني بر استفاده اردوي امريکا از سلاح يورانيمي را مي شنويم که اثرات زيانبار آنرا به نقل از مطبوعات ذکر نموديم.

بر همگان کاملاً روشن است که جامعة بين المللي وحتي خود دولت افغانستان چشمان خود را در برابر اين مصيبت بسته است و تنها در مواقعي که فشار افکار عمومي ناشي از کشتار افراد ملکي روي دستگاه حکومت وارد ميشود، آن وقت مسؤولان مملکتي تنها با ابزار تأسف و اعلام همدردي بسنده ميکنند ! و اين مساله آنقدر تکرار شده است که مردم ديگر اميدي به دولت مردان خويش جهت رسيده گي براي جلوگيري از اين نوع حادثات ندارند و متاسفانه عين اين ندانم کاري حکومت همانند بيماري ساري به شوراي ملي نيز سرايت نموده است وکلاي پارلمان در چنين مواردي با تاخير چند روزه با ابراز تأسف هيئتي را به منطقه حادثه ديده اعزام ميکنند که با گذشت زمان نه نتيجه کار آن هيئت مشخص ميگردد و نه جلو تکرار حوادث و کشتار افراد ملکي گرفته ميشود؛ بلکه بر عکس خبرهاي وحشتناکتر مانند استفاده خارجيان از بمبهاي خطرناک يورانيمي به گوش مي رسد. چنين اعمالي از جانب اردوي امريکا مشخص مي سازد که در حکومت و پارلمان افغانستان هيچ گوش شنوايي براي شنيدن ناله کودکان و زنان افغان وجود ندارد.

شما ببينيد اگر يک مسيحي در گوشه يي ا زجهان اذيت و آزار شود حکومت ها و سازمان هاي بين المللي چه جنجالي به راه مي اندازند، در حالي که سوختن ولسوالي هاي کشور را در آتش حقد و کينه و آواره شدن و پناه بردن ساکنان آن را به کوه ها نمي بينند و ناله هاي سوزناک پير زنان و پير مردان و يتيمان را نمي شنوند.

کاملاً واضح است؛ زيرا مردم پنجوايي، مردم موسي قلعه ، مردم زابل و هه مردم افغانستان مسلمان اند و (مسلمان) مشمول قوانين حقوق بشر نمي شود؛ ولي مطلب ديگر در اين زمينه که قابل تأمل است ظلم مخالفين حکومت حاکم که خود را مسلمان مي دانند، بر اين ملت ستم ديده و بيچاره است، مردمي که در معرض حملات وحشيانه و کور کورانه دو طرف درگير قرار گرفته اند و همگان از ياري رساندن به آنها شانه خالي ميکنند.

مخالفين حکومت، حکومت را متهم به وابسته گي به خارج مي نمايند و به اين دليل جنگ را پيشه ساخته اند و دولت افغانستان نيز مخالفين را مزدور پاکستان مي نامد و به آنها سرجنگ را گرفته است. در اين ميان کسي که بسيار فعال عمل ميکند و تمام نقشه هاي خود را بدون هيچ مشکلي اجرا مي نمايد کشورهاي خارجي مثل امريکا و پاکستان و نوکران داخلي آنان است.

امريکا که از حضور نظامي اش اهداف سياسي و بيشتر اقتصادي را دنبال ميکند و پاکستان که آرامش خود را در نا امني افغانستان مي داند و در پي حکومت دست نشانده و نوکر در اين کشور است؛ اما در ميان چنين خواسته ها و تمايلاتي خانه ها ويران ميشود، زنان بيوه ميشوند، کودکان يتيم ميگردند، زمين ها و محصولات کشاورزي را به آتش مي کشند و دو طرف در گير جنگ، حتي به دام ها و حيوانات نيز رحم نميکنند.

مردم درمانده جنوب کشور نيز اگر از کشته شدن نجات يابند، اثرات جنگ آنها را رها نميکند و مخصوصاً اثرات راديو اکتيف ناشي از بمبهايی که اردوي امريکا از آن استفاده ميکند سالها به جا خواهد ماند و مي بينيم که در اين گيرو دار و جدال تنها مردم بي دفاع و مظلوم کشور که هيچ ياوري ندارند قرباني بازي هاي شوم دو طرف ميشوند.

ظلمهاي از اين دست بيش از آن است که در يک مقاله بگنجد، کشتار بي گناهان نمونه هايي است که خود نيروهاي خارجي و حکومت بدان اعتراف دارند، آنچه در اين مقاله مورد تأکيد است اين که دولتداري و حکمراني مانند هر بخش ديگر آگهي و ابزار خود را مي طلبد، که بايد فراهم آيد.

لازمه دوام سلطه حکومت مردمداري و رضايت مردم از مسؤولان است و اگر فاصله ميان حکومت و مردم ايجاد شود و اين فاصله روز به روز بيشتر و بيشتر گردد اين امر به خودي خود زمينه را براي سقوط يک حکومت مهيا مي سازد که در کشور ما نيز متاسفانه روز به روز فاصله ميان حکومت و مردم بيشتر و بيشتر ميشود و اگر دولت مردان ما به خود نيايند اين ندانم کاري بعضي مسؤولان و اشتباهات نيروهاي خارجي مستقر در کشور زمينه سقوط دولت را فراهم مي نمايد.

اما رسالت و وظيفه بعضي مسؤولان دلسوز به مردم و متفکرين و روشنفکران خدا انديش و کساني که خدا و مصلحت خلق را در نظر دارند اين است که ضمن دعوت گروهها ومردم به آرامش دولت و نيروهاي خارجي را متوجه عملکردها و اشتباهشان نموده و توطئه انديشان را از خواب سنگين بيدار سازند. تا کمي به خود آيند و دست از اشتباهاتي که منجر به تباهي کشور ميشود بردارند که در غير آن عواقب بسيار خطرناکتر از آنچه که در تصور بگنجد در انتظار خواهد بود و تاريخ نيز درباره عملکرد آنان قضاوت خواهند نمود

 

 


بالا
 
بازگشت